اصلاح به معنای مدرن آن بعنوان یک حرکت تدریجی و محافظه کارانه در برابر انقلاب است که عمیق و ناگهانی است.
وی
افزود: قبل از انقلاب، برخی متفکران چپ، برای حرکت حسینی به جای نهضت و
اصلاح از کلمه قیام استفاده میکردند، در حالی که واژه قیام بار چریکی و
نظامی دارد، اما نهضت حسینی چنین ادبیات و حالتی ندارد.
مرحوم شریعتی برای حرکت حسینی واژه انقلاب را به کار میبرد. لازمه انقلاب در آن زمان، جمع آوری تسلیحات و نیروی نظامی بود و چنین فضایی را ایجاد کردند که حرکت امام حسین قیام است. در حالیکه در ادبیات امام حسین واژه خروج وجود دارد که معنایش حرکت و از جای خود تکان خوردن است و همچنین امام واژه اصلاح را بکار بردند.
به گفته فیرحی اصلاح در ادبیات سنتی
در برابر فساد یا افساد است و فساد یعنی چیزی از درون خراب شود. در نظریات
کلاسیک فساد دو گونه است: یکی تدریجی، مثل زنگ زدن آهن. یعنی حکومت خود
بخود از درون به صورت تدریجی فاسد میشود. نوع دوم فساد حالت دفعی و بیرونی
دارد که به آن افساد میگویند، مثل اینکه بر آهن اسید بریزیم.
وی
با اشاره به یک تقسیم بندی دیگر فساد را دو گونه دانست: یک نوع کم شدن
محتوا و لاغر شدن و یک نوع فساد با افزوده شدن موارد غیر به محتوا و آلودن.
طبعا اصلاح هر نوع فساد، باید عکس آن اتفاق باشد؛ یعنی اگر محتوای صحیح
کمرنگ شده باشد، باید آن را تقویت کرد و اگر افزودههای خارجی داشته باشد،
باید آنها را پیراست و زدود.
این پژوهشگر فقه سیاسی با بیان این که
«هر جامعهای معیار خودش را دارد و فسادی که رخ میدهد در تغییر آن معیار
است»، افزود: معیار حسین بن علی که نگران تغییر آن بود و فساد را تغییر آن
میدانست، سنت پیامبر بود و فساد از نظر امام حسین، یعنی کم و زیاد شدن
اجرای سنت پیامبر و اصلاح از نگاه ایشان بازگشت به سنت پیامبر بود.
فیرحی
عوض شدن تفسیر وحی و تحریف سیره پیامبر را دو تغییری دانست که در سالهای
پس از پیامبر رخ داد و توضیح داد: از نظر امیرمومنان، فساد یعنی از جا
درآمدن سنت و سیره پیامبر. نظم اجتماعی که پیامبر ایجاد کرده بود، مبتنی
بود بر انسان آزاد مومن و این انسان جامعه را به درستی میسازد. در زمان
خلیفه دوم، عمر گفت اگر من کج رفتم چه میکنید؟ گفتند با شمشیر راستت
میکنیم؛ یعنی معیار و شاقول مشخص بود و آن سیره و سنت رسول خدا بود.
وی
معجزه دیگر پیامبر غیر از قرآن را تشکیل حکومتی مبتنی بر قرارداد و
توافقات برشمرد و گفت: حتی مبدا اختلاف و جنگ با یهودیان مدینه هم دوره
پیامبر نبود، بلکه ناشی از اختلاف با اوس و خزرج بود که پس از افول تنش،
پیامبر حقوق یهود را برمیگرداند.
در مورد مسیحیان حتی بیش از این است و پیامبر میگوید شما مثل مایید. پیامبر دولت را براساس توافق و قرارداد و جامعه مدنی شکل داده بود و دولت کوچک در کنار جامعه بزرگ را شکل میداد. اما بنی امیه جامعه را لاغر کردند و حقوق مردم و آزادی انسانها را کاهش دادند و دولت را فربه و مطلقه کردند.
فیرحی با اشاره به خطبهای که
سیدالشهدا در مکه قبل از سفر به کربلا یا سال قبل بیان میکند، گفت: ایشان
در این خطبه که در منا بیان شده، تفسیر و تصویر دقیقی از جامعه ارائه
میدهد و خطاب به نخبگان دینی و اجتماعی میفرماید: شما کاری کردید که هیبت
جامعه شکسته شد و بازی را باختید.
همه چیز در اختیار حکومت قرار گرفته و حکومت هم دین را طوری که میخواهد ارائه میدهد. شما اعتبارتان را از دست ندادید، جز به خاطر اختلافتان در حق و سنت پیامبر که موجب گم شدن سیره و راه درست شد.
این استاد علوم سیاسی چهار وضعیت ممکن
در کشورها را این گونه برشمرد: 1.جامعه قوی و دولت قوی، که هر کدام کار
خود را میکند مثل دولتهای اروپایی، 2.جامعه ضعیف و دولت ضعیف، یعنی نه
جامعه میتواند دولت را تغییر دهد و نه دولت جامعه را مثل یمن، 3. جامعه
قوی و دولت ضعیف، که جامعه، دولت را سرنگون میکند و 4. دولت قوی و جامعه
ضعیف که دولت همه فضای فرهنگی، دینی، آزادی و حرکتهای اجتماعی را تصرف
میکند.
وی درباره وضعیت نوع چهارم گفت: در
این شرایط دولت هم قانون گذار است و هم مفسر و جامعه را لاغر میکند و به
اصطلاح خون جامعه را میمکد. اما مردم چاره ای جز چاپلوسی دولت ندارند تا
باقی بمانند.
نخبگان جامعه در چنین شرایطی رو به سوءاستفاده
میآورند و علما هم شرایط دین را تحریف میکنند تا با سلیقه حکومت تطبیق
پیدا کند. از همین روست که امام حسین(ع) در توصیف آن شرایط میفرماید:
جامعه توانش را از دست داد و تبدیل به مستضعفانی شد که در برابر اربابان مطیعند و بخاطر نان شب، کمر خم کردند.
*منبرهای توجیهگر استبداد و دینی که وسیله حکومت شده بود
به
باور فیرحی، مستضعف یعنی کسی که توسط قدرت و حکومت ضعیف شده و آنها جامعه
را لاغر و ضعیف کردند تا در حکمرانی هر تقلبی که بخواهند بکنند و حقایق را
وارونه کنند و هر خط و سیاستی که میخواهند بگذارند. هرکس شرورتر و زورگوتر
استوارتر. به هر شهری بروی، منبرهایی وجود دارد که با صدای بلند استبداد
را توجیه میکنند. دین در واقع وسیله حکومت شده و بی اعتمادی مردم به
نخبگان دینی به دین سرایت میکند و اعتقاد مردم به خدا از دست میرود.
این
پژوهشگر دینی با اشاره به متنی که بعنوان وصیتنامه امام حسین مطرح است،
گفت: در این وصیت ایشان شرایط مدینه را تشریح کرده است. چون راه خروج بر
امام بسته شده، ایشان ناگهانی و بصورت پوششی از مدینه و مکه خارج میشود و
میفرماید من بی دلیل یا از سر خوشی خروج نکردم، بلکه میخواهم به سیره جدم
باز گردم. میفرماید من در این مسیر نظرم را خواهم گفت، هرکس خواست بپذیرد
و هرکس خواست رد کند و من صبر میکنم تا تقدیر الهی رخ دهد.
وی
ادامه داد: در ابتدای حکومت امیرمومنان هم شعار اصلی بازگشت به سیره پیامبر
است، اما آنقدر سیره تغییر کرده که کسی نمیداند سیره پیامبر چیست. این به
اصطلاح تغییر دی ان ای جامعه است.
مشخص میشود نهضت امام حسین یک حرکت چریکی نیست، بلکه یک حرکت گفتمانی و روشنگرانه است. در زمان ضعف جامعه، بهترین حالت آگاهی بخشی است یعنی مشخص کردن شرایط، نه درمان، یعنی مردم بفهمند مشکل چیست.
امام حسین به دنبال مبارزه نبود، دنبال فرار از بیعت بود، مبارزه از ادبیات چپ وارد ذهنیت مذهبی ما شد، امام نه دنبال جنگ بود و نه میخواست بیعت کند، یعنی نه با حاکم و نه علیه دولت، بلکه نوعی مبارزه منفی و در حالی که میخواست بیعت نکردن خود را به همه اعلام کند، انتظار پیروزی هم نداشت.
فیرحی افزود: کوفیان به دلیل ترس از
شام به امام حسین تمایل داشتند، اما جرات میدانداری نداشتند و به همین دلیل
فرزدق به امام میگوید: قلوب کوفیان با توست اما شمشیرهایشان با امویان
است.
این تناقض کامل درون مردم، نتیجه عملکرد انحرافی حکومت است و سیدالشهدا میفرماید: درست است و مردم بنده اموال شان هستند و اگر تناقضی بین دنیا و دین باشد، بسوی دین نمیآیند.
نشستهای «عاشورا و امروز ما» به همت
انجمن اندیشه و قلم، بنیاد اندیشه و احسان توحید و کانون توحید در محل این
کانون با رعایت دستورات بهداشتی برگزار و شبها ساعت 21 از صفحه
instagram.com/andisheqalam/live نیز پخش میشود.
-------------------------------------------
بیشتر بخوانید:
واقعۀ عاشورا، تقابل بین شیعه و سُنی نبود/ «نه» به تحمیل و تسلیم بود