در پاسخ این سؤال، بیان چند نکته ضرورى است:
یکم.
گواه و شاهد بودن پیامبر (صلی الله علیه وآله) [و امامان معصوم] بر
رفتارهاى مردم، در آیاتى از قرآن کریم بیان شده است؛ از جمله: «فَکَیْفَ
إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤلاءِ
شَهِیداً»[11] ؛ «حال آنان چگونه است، در روزى که از هر امتى شاهد و گواهى
[بر اعمالشان] مى آوریم و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد».
افزون
بر فرشتگان (نویسندگان رفتارها)، اعضاء و جوارح انسان، زمان و مکان،
پیامبران و معصومین(ع) نیز از جمله گواهان یادشده در آیه شریفه
مى باشند[2].
مراد از «شهادت و گواهى» یادشده در آیه، آگاهى از
حقایق و ژرفاى رفتارهاى مردم در دنیا، از جهت نیل به نیکبختى یا تیره روزى،
پذیرفته شدن یا رد شدن در پیشگاه الهى، امتحان فرمانبرى یا سرپیچى از
احکام الهى و سپس گواهى دادن بر آن در روز قیامت است. آن گاه که خداوند از
بسیارى - از جمله پیامبر(ص) و معصومین (علیهم السلام) - گواهى مى طلبد
[3].
دوم. با توجه به مطالب یادشده، مراد از گواه بودن
امام زمان(عج) بر رفتارهاى ما، آگاهى از اعمال ماست و منظور از دیدن اعمال،
دیدن با «چشم دل» است، نه چشم سر؛ همچنان که خداوند ناظر و آگاه بر اعمال
است، بدون اینکه چشم مادى داشته باشد.
امام زمان(عج) چشم خدا در
میان انسان هاست «السلام علیک یا عین الله فى خلقه»[4] و بر کل هستى و همه
جوامع انسانى، اشراف و نظارت کامل دارد «و عینک الناظرة باذنک»[5].
سوم.
بر اساس روایات مختلف و تفاسیر، اعمال و تقدیرات انسان ها هر سال - در شب
قدر و توسط ملائکه و روح - بر امام زمان(عج) عرضه مى شود و او از همه آنها
مطلع است. امام (علیه السلام) ، همچون پدرى مهربان، از شیعیان خود مراقبت
مى کند و در لحظات سرنوشت ساز، با شیوه هاى مختلف به یارى آنها مى شتابد و
چنان که در توقیع شریف آن حضرت(عج) به شیخ مفید آمده است :
«فانّا
نُحیط علما باَنبائکم و لا یعزب عنّا شى ءٌ من أخبارکم»[6] ؛ «ما بر اخبار و
احوال شما، آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع و احوال شما، بر ما پوشیده و مخفى
نیست».
امیرالمومینن امام على (علیه السلام) در حدیثى در این باره
مى فرمایند :«لیس یغیب عنّا مؤمن فى شرق الارض و لا فى غربها» ؛[7] «هیچ
مؤمنى در شرق و غرب زمین، از نظر ما غایب نیست».
امام صادق
(علیه السلام) نیز فرموده است:«انّ الدنیا لتمثّل للامام مثل خلقة الجوز
فلا یعزب عنه شى ءٌ»[8] ؛ «آسمان و زمین در نزد امام، چون پاره گردویى حاضر
و نمایان است».
در واقع بر اساس احادیثى که تفسیر سوره «قدر» و
آیات آغازین سوره «دخان»... وجود دارد فهمیده مى شود که فرشتگان در شب قدر،
مقدّرات یکساله را به نزد «ولىّ مطلق زمان» مى آورند و بر او عرضه
مى دارند و به او تسلیم مى کنند. این واقعیت همواره بوده و خواهد بود. در
روزگار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) محل نزول فرشتگان شب قدر،
حضرت محمد مصطفى (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده است.
بر اساس
دلایل معتبر و احادیث وارده از سوى اهل بیت (علیهم السلام) و اهل سنت، پس
از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ، شب قدر هم چنان وجود دارد[9] و
این مقام شایسته جانشینان واقعى پیامبر(ص) است.
امیرالمومنین امام
على (علیه السلام) درباره این دو واقعیت بزرگ مى فرمایند: «شب قدر هر سال
هست. در این شب امور همه سال (تقدیرها و سرنوشت ها)، فرو فرستاده مى شود.
پس از درگذشت پیامبران، نیز این شب، صاحبانى دارد...»[10].
چهارم.
روایات عرض اعمال بر امام عصر(عج)، معتبر بوده و منافى با ستّاریت خداوند و
معارض با دیگر روایات نیست؛ زیرا امام زمان(عج)، واسطه فیض الهى و رابط
خلق و خالق است و تمام عنایات و الطاف الهى به جهان، به وساطت و به برکت
وجود آن حضرت(عج) جارى مى شود و لازمه اینکه به بهترین وجهى، این وساطت
تحقق پذیرد و در مواقع لازم، فیوضات به بندگان برسد، این است که آن
حضرت(عج) از قابلیت ها و افعال همگان باخبر باشد.
پنجم.
میزان ستّار بودن پروردگار نسبت به هر کس، به تناسب لیاقت، شایستگى و درجات
قرب او در پیشگاه الهى است. از این رو، خداوند براى کافران و فسادگران،
پرده پوشى ندارد و ستاریت او نسبت به مؤمنان نیز، به تناسب درجات ایمان
آنها، متفاوت است. بنابراین چه بسا بعضى از اعمال مؤمنان مقرّب را از نظر
امام زمان(عج) نیز مخفى بدارد و شاید در همین مرتبه است که در قیامت، برخى
اعمال را از پیامبراکرم(ص) نیز پوشیده مى دارد.
ششم.
امامان معصوم (علیهم السلام) از همه صفات الهى برخوردارند و همه کمالات حق
در وجود پاک آنها تجلى یافته است. از جمله این صفات، صفت ستار بودن است.
همان گونه که حق تعالى ستار است و بندگان مؤمنش را رسوا نمى کند، ولىّ حق و
حجت الهى نیز که مظهر ستاریت حق است، رازدار اسرار و اعمال مردم است و
اعمال مؤمنان را براى دیگران فاش نمى سازد. در واقع ستار بودن ولىّ حق
پرتوى از ستار بودن خداوند است و از آن جدا نیست، همانطورى که خود حجت الهى
تجلى کمال (و جمال و جلال حق است) و ظهور کامل و تمام عیار صفات حسناى
ربوبى است. پس در اینجا دوگانگى وجود ندارد تا منافاتى لازم بیاید.
پی نوشت:
[1]. نساء 4، آیه 41.
[2]. طبرسى، مجمع البیان، ج 3، ص 89.
[3]. علامه طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 321.
[4]. مفاتیح الجنان، ص 106 و 992.
[5]. مفاتیح الجنان، ص 106 و 992.
[6]. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 596.
[7]. یوم الخلاص، ج 2، ص 648.
[8]. اختصاص، ص 217.
[9]. ر.ک: اصول کافى، کتاب الحجه، باب فى شأن انا انزلناه...، ح 5 و 7.
[10]. کافى، تناسب الحجة، ح 2.
برگرفته از کتاب مهدویت پیش از ظهور - حجت الاسلام رحیم کارگر