کمپین آگاهی از مغز ۱۳۹۵/۰۸/۰۲ آخرین اخبار, پلاستیسیته عصبی, داروشناسی اعصاب و روان, شیمی اعصاب, علوم اعصاب بالینی, علوم اعصاب رفتاری, علوم اعصاب شناختی Leave a comment 184 Views
نوروسافاری| رندی گاردنر را به عنوان نمونه ای برای این مساله در نظر نگیرید. رندی گاردنر فرد ۱۷ ساله ای بود که برای شکستن رکورد ۲۶۰ ساعت و ۱۷ دقیقه بیخوابی در سال ۱۹۶۴، ده روز نخوابید و بهترین مورد برای قرار گرفتن تحت مطالعه محققان محسوب میشد.
البته در نهایت طبیعت بهترین تواناییهای گاردنر را ناگهان از او گرفت، از کسی که توانست ۲۶۴ ساعت و ۱۱ دقیقه را بدون خواب سپری کند. گاردنر پس از یک هفته و نیم بیخوابی شروع به هذیان گفتن کرد و تمامی تواناییهای شناختی و تمرکز خود را از دست داد. بسیاری از ما پس از تنها یک روز بیخوابی، با قرار گرفتن در چنین شرایطی تسلیم میشویم که نشان میدهد با گذشت زمان تا چه حد رفتار مهم است.
به گزارش نوروسافاری به نقل از مدیکال دیلی، جالب توجه است که درمورد غذا چنین تصوری وجود ندارد. ما هر روز از مواد غذایی استفاده میکنیم، اما در عین حال میتوانیم تمام هفته را با تکیه بر ذخایر انرژی موجود فعلی در بدنمان بگذرانیم. در واقع، تصور ما درمورد غذا شبیه به تصور ما درمورد مصرف آب است. این مسئله بسیار ارزشمند است زیرا بدن ما همین حالا به آن احتیاج دارد. در عین حال، تصور ما از خواب شبیه به تصوری است که از کارمان داریم. ممکن است جایی یک ساعت را از دست بدهیم و جای دیگری یک ساعت را جایگزین کنیم. به این ترتیب کاستیها تسویه میشود. اما این مسئله واقعیت ندارد و حقیقت این است که تفکر ما کاملاً با بیخوابی پسرفت میکند.
چه چیزی مهم است؟
در وهله اول هنگامی که گفته میشود اهمیت غذا کمتر از خواب است، لازم است تعریفی از اهمیت ارائه شود. در شرایط واقعی آنچه مهم است، اهمیت نسبی غذا و خواب میباشد، به این معنی که تا چه مدت بدن ما میتوان با اجتناب از این موارد بدون این که نابود شود، به فعالیت ادامه دهد – تا جایی که دیگر واکنشی نشان ندهد و فرد بمیرد.
مایکل پیل، محقق ارشد پزشکی در بنیاد پزشکی برای مراقبت از قربانیان شکنجه، در سال ۱۹۹۷ مطالعه ای از افراد اعتصاب کننده از غذا منتشر و در آن افرادی را معرفی کرد که ۲۸، ۳۶ گاهی تا ۴۰ روز را بدون غذا سپری کرده بودند. نشان دادن چنین استقامتی اکثراً ماهیت مذهبی داشته و برای اعلام پیامی به صورت نمادین طراحی میشد. برای مثال مهاتما گاندی ۲۱ روز را بدون غذا سپری کرد و درطول این مدت تنها جرعه های کوچکی از آب مینوشید.
از سوی دیگر، محرومیت از خواب بلافاصله اثرات مخرب خود را بر جای میگذارد. درطول ۲۴ ساعت، فشار خون شما در اثر افزایش شدید کورتیزول، افزایش می یابد. درطول تقریباً یک هفته، شروع به هذیان گفتن میکنید و تقریباً تمامی توانایی تمرکز خود را از دست میدهید. مطالعات انجام شده بر روی موشهای صحرایی به عنوان نزدیکترین و شبیه ترین نمونه به نمونه های انسانی نشان داده اند که ۳۲ روز تقریباً بالاترین آستانه قبل از مرگ برای محرومیت از خواب می باشد. در حالی که برخی معتقدند مرگ موشها ناشی از هیپوترمی می باشد؛ دیگران بیان می کنند که سیستم ایمنی بدن آنان عملکردی بر علیه آنها داشته است. در عین حال نیز برخی بر این باورند که استرس دلیل اصلی مرگ بوده است.
چه چیزی در خطر است؟
جای تعجب نیست که محرومیت از خواب به عنوان نوعی از شکنجه شناخته می شود. یکی از زندانیان محروم از خواب در کتاب خاطرات خود، درمورد ناامیدی بی پایان خود از این که مجبور بوده در زندان بیدار بماند، این چنین مینویسد: «اغتشاشات فکری در ذهن زندانی تحت بازجویی در حال شکل گیری بود. روح او تا حد مرگ خسته بود، پاهایش رمق ایستادگی نداشت و تنها یک درخواست داشت: این که بخوابد … هرکس چنین میلی را تجربه کرده باشد میداند که حتی گرسنگی و تشنگی با این خواسته قابل مقایسه نیست.»
محرومیت از خواب ذهن را به خطر می اندازد. گرسنگی فرآیند طولانیتری را طی می کند، عملکرد اعضای حیاتی بدن را تخریب می کند تا جایی که بدن دیگر نمی تواند ادامه دهد. محرومیت از خواب مغز را که منبع اصلی توانایی اجرای عملکردهای بدن است، می رباید.
همه نشانه ها حاکی از آن است که سلامت روانی ما ازطریق خواب بیشتر حفظ می شود، اما حقیقت نگران کننده این است که ما همچنان اولویت بیشتری برای سلامت جسمانی نسبت به سلامت روانی قائل هستیم. نظرسنجی اخیر گالوپ نشان می دهد که هر ساله میزان خواب آمریکاییها کاهش می یابد. در حال حاضر تنها ۴۰ درصد از مردم ایالات متحده از خواب ۸ ساعته توصیه شده برخوردار هستند، در حالی که باقی افراد به طور متوسط تنها از ۶.۸ ساعت در هر شب برخوردارند.
با این حال، افراد چاق آمریکایی به ندرت موفق به رفع کامل گرسنگی میشوند. چاقی در ایالات متحده با توجه به آمار مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری، به میزان شیوع ۳۴.۹ درصدی رسیده است. ما مدت زمانی طولانی در روز، پشت میز و بدون استفاده از پاهایمان کار میکنیم مگر اینکه زمان کافی برای بازگشت به خانه و شروع کارهای منزل داشته باشیم. پس از تمامی این کارها، به دلیل دوختن چشمانمان به صفحه نمایش ال سی دی کامپیوتر تولید ملاتونین در مغز مختل شده و منجر به اختلال در خواب شبانه میشود و احساس خستگی در روز بعد را برای فرد به جای میگذارد.
غذا منبعی است که ما به وفور از آن بهره مند هستیم. اما چنین مسئله ای درمورد زمان صادق نیست (برای همین کمتر می خوابیم-مترجم). و اگر ما اهمیت خواب را دست کم بگیریم، حتی زمان کمتری در اختیار خواهیم داشت!
ترجمه و تلخیص: مریم شجاعی – وبسایت نوروسافاری
لینک منابع: