تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۷
منشاء اصلی گرایش به موادمخدر وجود نوعی خلاء درونی است که فرد آن را در خود احساس میکند و میاندیشد که میتواند آن را با مصرف موادمخدر پر کند.
گروه جامعه "رویکرد" - مصطفی آبروشن:اعتیاد به موادمخدر، به عنوان یکی از مسائل پیچیده اجتماعی در عصر حاضر است که زمینهساز بروز بسیاری از آسیبها و انحرافات اجتماعی میباشد.
به عبارت دیگر یک رابطهی دو طرفه بین اعتیاد و جامعه وجود دارد؛ از یک سوء اعتیاد، جامعه را به رکود و انحطاط میکشاند و از سوی دیگر پدیدهای است که ریشه در مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه دارد.
منشاء اصلی گرایش به موادمخدر وجود نوعی خلاء درونی است که فرد آن را در خود احساس میکند و میاندیشد که میتواند آن را با مصرف موادمخدر پر کند، این خلاء و کمبود میتواند روحی، عاطفی، مادی و ذهنی باشد.
گاهی فرد برای دستیابی به احساساتی چون سرخوشی، شادابی، نشاط و یا لذت بردن از لحظات زندگی، موادمخدر مصرف میکند اما اکثراً افراد به خاطر سرکوب شدن احساسات، طرد اجتماعی، ناامیدی، تنهایی، خودکمبینی به مصرف مواد روی میآورند.
یکی از عوامل مصرف و آزمایش مواد توسط نوجوانان، کنجکاوی و قرار گرفتن در معرض فشار همسالان است و اینگونه به آنها القاء میشودکه مصرف به آنها نوعی آرامش و رهایی از آشفتگیهای درونی میدهد در حالی که میزان افسردگی در بین جوانان معتاد سه برابر بیشتر از جوانان غیرمعتاد است.
جوان تصور میکند در مقابل آثار منفی موادمخدر آسیبناپذیر است چرا که همه چیز تحت کنترل است و مدیریت مصرف تفننی را عهدهدار است؛ هر چند مصرف مواد توسط این گروه از جوانان به نوعی ماجراجویی و هیجان طلبی تلقی میشود اما فشار گروه همسالان جهت همرنگی با آنان و ترس از طرد شدگی از سوی دوستان نقش مهمی در سوء مصرف موادمخدر دارد.
تاثیر خانواده در گرایش جوانان به سوی اعتیاد ، بیشتراز سایر عوامل است؛ به عبارتی سوء مصرف این مواد توسط والدین، برادران و خواهران بزرگتر، احتمال مصرف مواد را در کودکان افزایش میدهد و از سوی دیگر اگر والدین نگرش آسانگیرانهای در بارهی مصرف مواد داشته باشند، تاثیری که بر مصرف مواد فرزند خود میگذارند برابر و یا حتی بیشتر از زمانی است که خود عملاً دست به مصرف میزنند.
پژوهشها نشان میدهند روشهای تربیتی فرزندان و کیفیت تعاملات عاطفی اعضای خانواده از عوامل موثر بر آسیبپذیری نوجوانان هستند؛ به عبارتی فقدان و یا ناهماهنگی در پیاده کردن نظم و انضباط از سوی والدین، مجازاتهای شدید، انتظارات ضعیف والدین از فرزند خصوصاً برای آینده درسی، استفاده مادر از روشهای ایجاد احساس گناه در کودک و انتظارات غیرواقعی والدین از فرزندان از عواملی هستند که با مصرف موادمخدر همبستگی دارند.
نکته قابل تامل اینکه، تعارض بین والدین حتی بیشتر از فروپاشی ساختار خانواده، در افزایش خطر بزهکاری و سوء مصرف مواد نوجوانان موثر است و یک همبستگی قوی بین اعتیاد فرزند و ناسازگاری با مادر وجود دارد که قابل توجه میباشد؛ به عبارتی نبود بعضی از تعاملات بین کودک و والدین از جمله فقدان نزدیکی عاطفی ، عدم دخالت و شرکت والدین در فعالیتهای کودک که با احساس طرد شدگی عاطفی همراه است که با آغاز مصرف مواد توسط فرزندان رابطه مستقیمی دارد و برعکس، روابط مثبت خانوادگی، دلبستگی و میزان اعتماد بین اعضاء خانواده با بزهکاری نوجوانان رابطهی معکوس دارد.
گفتنی است که هر اندازه رفتار ضداجتماعی در دوران کودکی طیف گسترده و جدیتری را به همراه داشته باشد، احتمال تداوم این رفتار تا دوران بزرگسالی بیشتر میشود؛ به عبارتی پرخاشگری و خلق و خوی خشمگینانه که به برخوردهای فیزیکی و زد و خوردهای مکرر با همسالان منجر میشود، احتمال روی آوردن او را به مصرف مواد افیونی در دوره نوجوانی افزایش میدهد.
ناگفته نماند که شکست تحصیلی در پایههای پایینتر به عنوان یک عامل پیشبینی کنندهی سوء مصرف مواد در دوره نوجوانی محسوب میشود چرا که در دوره ابتدایی عامل سازگاری اجتماعی از اهمیت بیشتری نسبت به عملکرد تحصیلی برخوردار است؛ در واقع ناسازگاریها و تعارضات ضداجتماعی در اوایل دوره ابتدایی نه تنها شکست تحصیلی را به دنبال دارند، بلکه به عنوان متغیری مستقل، در بروز مصرف موادمخدر نقشآفرین است.
از منظر روانشناختی عزت نفس پایین نیز یکی از عوامل اصلی در بروز سوء مصرف مواد در نوجوانان است که بر همین اساس فردی که در اثر ارزیابیهای منفی و طعنهآمیز دیگران به تدریج احساس خود ارزشمندی را از دست میدهد، دست به رفتارهای غیرمتعارف میزند و با همسالانی ارتباط برقرار میکند که این احساس منفی را در او تقویت میکنند که در نهایت این جوانان برای فراموشی درد حاصل از احساس بیارزشی و طرد شدن از سوی خانواده، مدرسه و اجتماع و برای ابراز وجود به مصرف مواد روی میآورند.
* عضو انجمن جامعه شناسی ایران
پنجشنبه 13 آذر 1393 ساعت 23:41