واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

از انقلاب سرخ حسینی تا انقلاب جهانی مهدوی (ع)


از انقلاب سرخ حسینی تا انقلاب جهانی مهدوی
در طول تاریخ بشریت، همیشه دو جبهه حق و باطل در مقابل هم بوده اند و ظالمان و ستمگران و مستکبران در برابر اولیا و انبیای الهی قد علم کرده اند و این، به خاطر عدم سکوت حق در مقابل باطل بوده است. رسولانی الهی مانند ابراهیم، موسی و پیامبر اکرم علی نبینا و آله و علیهم السلام در برابر ظالمانی مانند نمرود، فرعون، ابوجهل و ابوسفیان مبارزه کرده اند و مبارزه همچنان ادامه دارد.
در این میان، قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود.
لشکریان شجره خبیثه بنی امیه به مبارزه با امام حسین علیه السلام و یاران فداکار آن حضرت پرداختند و بزرگترین نبرد و مقابله باطل علیه حق در سرزمین کربلا در عاشورای 61 هجری قمری به وقوع پیوست.
با توجه به روایات، اهدافی که برای قیام حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام ذکر شده، همان اهداف قیام و انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام است. بنابراین می توان گفت قیام امام مهدی علیه السلام استمرار قیام امام حسین علیه السلام است و آن را به ثمر خواهد رساند.

در این مقاله سعی شده به برخی از این اهداف پرداخته شود:
1- احیای حق
یکی از مهمترین اهداف قیام امام حسین علیه السلام حق طلبی و احیای آن بوده است. آن حضرت در مسیر کربلا به نشانه اعتراض و بیدارکردن کسانی که چشمانشان را به روی فساد بسته و خود را به خواب غفلت زده اند می فرماید: «آیا نمی بینید که به حقّ عمل نمی شود؟! و از باطل جلوگیری به عمل نمی آید؟!»
(1) با نگاه به روایات می توان فهمید که قیام امام مهدی علیه السلام نیز در همین راستا خواهد بود: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»(2) فرمودند: هنگامی که امام قائم قیام کند، دولت باطل برچیده می شود. (3)
2- گسترش عدالت و مبارزه با ظلم
امام حسین علیه السلام هدف خویش از قیام را اقامه عدل و رفع ظلم و ستم از مظلومان و نجات بندگان خدا بیان کردند. ایشان در نامه ای به مردم کوفه فرمودند: «...به جان خودم سوگند! امام و پیشوا، تنها کسی است که در برابر کتاب خدا داوری کند و او دادگر، عدالت گستر و متدین به دین حق باشد...» (4)
حضرت مهدی علیه السلام نیز همین هدف را دنبال کرده و به سرانجام می رساند. رسول خدا فرمودند: «شما را به مهدی مژده می دهم ... که او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طوری که پر از ظلم و ستم شده است ساکنان آسمان و زمین از او خشنود می شوند.» (5)
همچنین درباره امام مهدی علیه السلام آمده است: «چون قائم قیام کند، به عدالت داوری می کند و در زمان او جور و ستم ریشه کن شود و راه ها امن گردد.» (6)
3- احیای دین اسلام و سنت نبوی
در زمان معاویه و یزید به قدری بدعت ها و خرافات وارد دین شده بود که مردم از اسلام ناب محمدی چیزی نمی دانستند و فقط با اسلامی که حکومت بنی امیه بر آنان عرضه کرده بود، آشنا بودند. قیام امام حسین علیه السلام و جنایات یزید در مورد اهل بیت علیهم السلام موجب شد که ماهیت حکومت یزید برای مردم روشن شود و مردم قدرت تشخیص بین اسلام بنی امیه و اسلام مکتب اهل بیت علیهم السلام را پیدا کنند.
امام حسین علیه السلام در نامه ای به مردم بصره فرمودند: «من شما را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم. آگاه باشید که سنت ها نابود شده و بدعت ها آشکار شده و شما ای مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید من به راه روشن دیانت رهنمونتان خواهم کرد.» (7)
قیام امام زمان علیه السلام نیز برای برقراری دین اسلام و سنت نبوی است. در مورد حضرت مهدی علیه السلام آمده است: «...وقتی قائم ما قیام کند و سخنگوی ما سخن بگوید، قرآن و احکام دین را، همان گونه که بر پیامبر نازل شده است، از نو به شما می آموزد ...» (8)
4- هدایت گری
امام حسین علیه السلام تا ابد، چراغ هدایت برای گمراهان در بیابان های تاریک غفلت و سرگردانی هستند. در زیارت اربعین در مورد امام حسین علیه السلام آمده است: «... و بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الضَّلَالَه وَ الْجَهَالَه: حسین بن على، جان و خون خود را در راه تو داد تا بندگانت را از جهل نجات بدهد و از سرگردانى ناشى از ضلالت و گمراهى آنها را برهاند. (9)
امام مهدی علیه السلام نیز همین هدف را دنبال خواهند کرد. امام حسن مجتبی علیه السلام در سخنی از پدر بزرگوارشان امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمودند: «در آخر الزمان و سختی روزگار و جهالت مردمان، خداوند مردی را بر می انگیزد که او را با فرشتگان تأیید می کند و یارانش را محافظت می نماید، و او را با آیاتش یاری می دهد و بر سرتاسر زمین مسلّط می گرداند ... او زمین را از قسط و عدالت و نور و برهان پر می کند طول و عرض جهان به تسلّط او در می آید. در روی زمین کافری نمی ماند جز این که ایمان می آورد و شخص ناشایستی نمی ماند جز این که به صلاح و تقوا می گراید ...» (10)
اگر چه قیام اباعبدالله علیه السلام به ظاهر شکست خورد و با این کار دین اسلام را زنده نگه داشت؛ اما در قیام امام مهدی علیه السلام شکست ظاهری هم اتفاق نمی افتد. جبهه حق با تمام قوا به رهبری امام مهدی علیه السلام در برابر جبهه باطل ایستادگی می کند. بدست ایشان و یارانش بساط ظلم و ستم برچیده می شود و حق و عدالت در سراسر جهان برقرار می گردد و نهالی را که امام حسین علیه السلام کاشته بودند در قیام فرزندشان به بار خواهد نشست.
پی نوشت:
1. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، چاپ قم، ص245.
2. اسراء/81.
3. تفسیر نور الثقلین،العروسی الحویزی، ج3، ص212.
4. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 44، باب27، ص: 335.
5. همان، ج 51، باب1، ص: 81.
6. الإرشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 384.
7 . وقعه الطف، ابومخنف کوفی، ص 107.
8 . بحار الأنوار، مجلسی، ج 2، باب 29، ح59، ص: 247.
9. همان، ج98، ص210.
10. همان، ج 52، ح 6، ص280.

زمینه شناسى سیاسى انقلاب جهانى مهدوى (ع)

زمینه شناسى سیاسى انقلاب جهانى مهدوى

انقلاب جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، انقلابى فراگیر، گسترده وسرنوشت ساز است که همه بنیان هاى سیاسى، اخلاقى، اعتقادى و اجتماعى بشر را دستخوش تغییر وتحول مى سازد. مهم ترین انگاره در این باره (زمینه شناسى) آن است؛ یعنى، شناخت وظایف ومسؤولیت مردم وگروه ها، در جهت زمینه سازى وفراهم ساختن مقدمات وشرایط لازم آن. در پژوهش حاضر انقلاب جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ونقش زمینه سازان در آن از منظر روایى وسیاسى - فکرى با تأکید بر دیدگاههاى امام خمینى ره، مورد تحلیل قرار گرفته است.


پیش درآمد
یکى از انگاره هاى بنیادین در (اندیشه مهدویت) علل وچگونگى شکل گیرى وتحقق انقلاب فراگیر وعظیم مهدوى در (فرجامین زمان تاریخ) است. در واقع مهم ترین بحث در این آموزه، پژوهش درباره مقدمات، زمینه ها، بسترها، شرایط وعوامل تحقق وایجاد نهضت باشکوه صالحان ویکتاپرستان وحق گرایان به رهبرى حضرت مهدى علیه السلام است. این امر، در چارچوب (ظهور وفرج)، تبیین وتحلیل مى شود.
قیام وانقلاب امام زمان علیه السلام، یک انقلاب فراگیر در سطح جهان است ومحدود به منطقه یا کشور خاص ویا قومیت وملیت خاصى نیست وانقلابى گسترده براى ریشه کن نمودن تمام ابعاد ظلم وجور در جهان است، از طرفى انقلاب آن حضرت، مثل قیام ونهضت همه پیامبران وصالحان، عمدتاً از طریق اسباب ومجارى طبیعى است. کاربرد معجزه در روند برنامه هاى اصلاحى ایشان به طور محدود بوده وبه ندرت صورت مى گیرد (ر.ک: کارگر، ۱۳۸۷: فصل پنجم). تمرکز نوشتار حاضر بر این سؤال خواهد بود که زمینه هاى سیاسى - اجتماعى شکل گیرى انقلاب مهدوى چیست؟


یک. چیستى مقدمات و زمینه سازى
بسیارى از امور واقدامات، نیاز به یک سرى مقدّمات وزمینه ها دارند وبدون آنها، آن امور محقّق نخواهند شد. این انگاره در پدیده هاى سیاسى واجتماعى (مثل انقلاب، نهضت و...) جایگاه ویژه اى دارد. «شرایط ظهور»، امورى است که تحقق قیام وابسته به وجود آنها است وتا آنها محقق نشوند، قیام وظهورى نخواهد بود (کارگر، ۱۳۸۷: ص۳۲). اصطلاحات وعبارات مختلف مطرح در این زمینه، هرچند به اعتبارى داراى معانى جداگانه وخاص هستند؛ ولى در مجموع به "مقدمات وزمینه هاى" بایسته ومؤثّرى اشاره مى کنند که به نوعى در انقلاب جهانى مهدوى نقش بارزى دارند. پس این نهضت داراى یک سرى زمینه ها وبسترهایى است که در فرهنگ مهدویت به آنها "شرایط ظهور" ودر اصطلاح سیاسى "علل وعوامل" انقلاب گفته مى شود. درباره ضرورت وبایستگى این شرایط برخى از صاحب نظران گفته اند:
باید شرایط پیش از ظهور جامه عمل به خود بپوشد ودر همان دوره غیبت کبرى (پیش از ظهور) محقق شود وبه تدریج وهماهنگ به وجود آید تا تکمیل شده وظهور محقق شود. هر وقت شرایط کامل شد، دیگر امکان تأخیر ظهور نیست؛ زیرا اگر شرایط محقق شود وظهور واقع نگردد، لازمه اش تخلف معلول از علت تامه است (صدر، ۱۳۸۴: ص۴۹۳ و۴۹۴).
شرایط داراى ویژگى ها وابعاد مختلفى است؛ از جمله:
۱. وابستگى ظهور به شرایط یک نحوه وابستگى واقعى است؛ یعنى، نبود بعضى از شرایط موجب عدم ظهور است تا جایى که اگر آنها موجود نشود، ظهور معقول نخواهد بود ونبود آنها، اصلاً کار ظهور وتحقق اهداف آن را ـ که گسترش عدالت جهانى باشد ـ مختل مى سازد وخواه ناخواه برنامه ریزى کامل الهى، براى تحقق این منظور ناتمام مى ماند.
۲. شرایط ظهور، به اعتبار برنامه ریزى طولانى الهى، با ظهور رابطه واقعى داشته وسبب پیدایش آن مى باشند؛ چه ظرف وجود آنها را پیش از ظهور در نظر بگیریم وچه ظرف نتیجه دادن آنها را پس از ظهور.
۳. شرایط باید با یکدیگر مرتبط باشند ودر آخر کار موجب ظهور شوند وبه تدریج ایجاد شده وآنچه که وجود مى یابد، استمرار داشته واز بین نرود. این گونه شرایط ـ که جزئى از برنامه کلى الهى هستند ـ بعد از آن که موجود شوند، دیگر امکان ندارد که از بین بروند.
۴. شرایط ظهور، در برنامه ریزى الهى دخیل مى باشند ومى بایست مورد توجه قرار گیرند؛ زیرا فرا رسیدن روز موعود متوقف بر آنها است؛ بلکه انسانیت از نخستین روز پیدایش تا روز ظهور، در یک مسیر واحد ودر خط برنامه ریزى شده الهى براى موفقیت ظهور آماده مى شده است.
بر این اساس شمار کثیرى از نویسندگان، شرایط قیام وظهور امام زمان علیه السلام را در چهار مؤلفه زیر مى دانند:
۱. قانون وبرنامه کامل وجامع؛
۲. رهبرى مقتدر وتوانمند؛
۳. یاران ایثارگر ومجریان توانا؛
۴. آمادگى عمومى وبالا رفتن سطح رشد وفهم مردم.
مسلّم است انقلاب جهانى مهدوى، هم داراى رهبرى آگاه وتوانا است وهم برنامه اى جامع وفراگیر براى اداره ى جهان دارد وهر دو نیز در حال حاضر موجود است؛ اما در مورد دو زمینه دیگر، نیاز به آگاهى وپژوهش است تا باورداران به آموزۀ مهدویّت، بتوانند وظایف ومسئولیت هاى خود را در این زمینه دریابند. شهید صدر مى نویسد:
انقلاب مهدى، از نظر اجرا، همانند همه انقلاب ها به زمینه هاى عینى وخارجى بستگى دارد... براى وجود چنین تحول بزرگى تنها وجود رهبر صالح کافى نیست؛ وگرنه در همان زمان پیامبر صلى الله علیه وآله این شرط وجود داشت... با اینکه خداى بزرگ توانایى دارد همه مشکلات وسختى ها را براى پیام رسانى هاى آسمانى، هموار وبه وسیله اعجاز، فضاى مناسب ایجاد کند، این روش را انتخاب نکرده است؛ زیرا امتحان وابتلا ورنجى که مایه تکامل انسان مى شود، در صورتى تحقق مى یابد که تحولات طبیعى ومطابق با شرایط خارجى باشد (صدر، ۱۳۸۶: ص۱۰۸).
این دگرگونى ها وعوامل طبیعى وبیرونى، همان شرایط وبسترهایى است که انقلاب بزرگ والهى امام مهدى علیه السلام در آنها شکل مى گیرد وبه پیروزى مى رسد.
پس وقتى از شرایط، زمینه ها وعوامل شکل گیرى پدیده اى در آینده صحبت مى کنیم، پیش از همه باید از نقش وجایگاه انسان واثرگذارى وحرکت بخشى او بحث نماییم. در واقع مهم ترین بستر وشرط تحقق امور ورویدادها، انسان واراده وخواست او است وسایر عوامل مادى وصورى نیز به نوعى از انسان سرچشمه مى گیرد. تغییرات وتحولات آینده نیز در مدار مشیت الهى، بر اساس اراده ها وفعالیت هاى انسان ها صورت مى گیرد واگر خواهان تحقق پدیده اى هستیم، باید آنان را از جنبه هاى مختلف، بسیج وآماده سازیم وبر اندیشه واراده آنها تأثیر بگذاریم.
دو. زمینه سازى در نگاه قرآنى
۲-۱. پیوند حرکت بیرونى با حرکت درونى
از نگاه قرآنى میان حرکت محتواى درونى انسان ومحتواى بیرونى یا روبناى او، پیوندى بنیادین وجود دارد ولذا باید فرآیند تغییر در محتواى درونى، دوش به دوش فرآیند تغییر در محتوا وساختار بیرونى حرکت کند. شهید صدر به این موضوع چنین اشاره کرده است:
بر اساس باور اسلام وقرآن، دو فرآیند باید دوش به دوش یکدیگر حرکت کنند: فرآیند پرداختن انسان به ساختن محتواى درونى، دل، اندیشه، اراده وآرزوهاى خود (از یک سو) وفرآیند پرداختن او به ساختن محتواى بیرونى یا روبنا (از سوى دیگر). پس باید این دو بناى درونى وبیرونى در کنار یکدیگر حرکت کنند ونمى توان بناى بیرونى را جدا از بناى درونى فرض کرد؛ وگرنه این بناى بیرونى، بنایى خواهد بود لرزان ودر حال فرو ریختن (صدر، بى تا: ص۱۱۷).
البته دو عنصر دیگر بر این درونمایۀ انسان تأثیر دارد:
۱. غریزه وخواسته هایى که خداوند آنها را در اندرون انسان به ودیعت نهاده ونیز شهوت هایى که خداوند آنها را در نظر انسان، در این دنیا آراسته است واین شهوت ها بر نگرش او به اشیاء ونیز بر فعالیت وتوانمندى وناتوانى اراده او اثر ویژه اى دارد. قرآن از این عنصر به عنوان (هوس) یاد مى کند.
۲. فشارهاى بیرونى که انسان در معرض آن قرار مى گیرد. به ویژه از سوى ستمگران ومستکبران، یا بدعت گذاران گمراه کننده ویا شیاطین جنى وانسى که انسان را در نگرش خود به اشیاء فریب مى دهند وگمراهش مى سازند. هرچند انسان در بیشتر این موارد، اراده خویش را از دست نمى دهد؛ لیکن این اراده تا اندازه بسیار از این عوامل اثر مى پذیرد که باید آنها را بر شمرد ومورد شناسایى قرار داد (حکیم، ۱۳۸۷: ص۲۴۱).
۲-۲. تغییر وآینده سازى با اراده هاى انسانى
در قلمرو تاریخ واجتماع، تلفیق اندیشه واراده است که آینده ساز آدمى است واساس جنبش تاریخى او را فراهم مى کند. به عبارت دیگر، زیربنا محتواى درونى آدمى است، و مجموعه پیوندهاى اجتماعى ونظامات زندگانى وتشکیلات بشرى روبناست.
قرآن مى فرماید: (در حقیقت خداوند حال قومى را تغییر نمى دهد تا آنان حال (درونى) خود را تغییر دهند) (رعد، ۱۱). ظواهر، شئون واحوال یک قوم وقتى تغییر خواهد کرد که وضع نفسانى آنها تغییر کند. قطعاً تغییر حال روانى یک یا چند تن از افراد جامعه اى، تمام یک قوم را به جنبش وحرکت وا نمى دارد؛ بلکه حالت نفسانى همه افراد یک جامعه باید زیر ورو شود تا سرنوشت عمومى آنها عوض گردد.
آیه یاد شده به روشنى نشان مى دهد که درون مایه انسان، پایه روبنا (وضعیت محیط بیرونى انسان) وحرکت تاریخى است؛ چرا که آیه درباره دو تغییر سخن گفته است:
۱. تغییر قوم (خدا حال قومى را تغییر نمى دهد): مقصود تغییر اوضاع قوم، امور وروبنا واوضاع بیرونى آنان است واین تغییر، تنها در صورتى انجام مى شود که تغییر دیگرى انجام شود.
۲. تغییر دیگر، تغییر حال درونى قوم است (تا آنان حال خود را تغییر دهند)؛ چرا که قرآن کریم، از تغییر درونمایه قوم، به تغییر حالت درونى آنان تعبیر کرده است.
روشن است که مقصود از (مَا بِأَنْفُسِهِمْ) تغییر چیزى است که در درون ودل هاى قوم است؛ به گونه اى که درونمایه قوم به عنوان یک قوم یا یک ملت متغیر باشد؛ وگرنه تغییر یک یا دو ویا سه نفر نمى تواند پایه تغییر همگانى قوم را تشکیل دهد. بنابراین درونمایه امت به عنوان یک امت است که اساس وپایه دگرگونى ها در روبنا وحرکت تاریخى به شمار مى رود.
۲-۳. قانون مندى دگرگونى ها وتحولات بشرى
برخى از آیات قرآنى اشاره مى کند که میان دگرگونى هایى گسترده تر واین درون مایه انسان رابطه وجود دارد؛ یعنى، دگرگونى هاى جهانى که انسان را احاطه کرده است. آیات یاد شده این رابطه را به عنوان یکى از سنت ها وقواعد تاریخى مى داند؛ به گونه اى که این دگرگونى در درون مایه انسان بر دگرگونى در محیط او نیز اثر مى گذارد.
خداوند متعال مى فرماید: (اگر مردم شهرها ایمان آورده وبه تقوا گراییده بودند، به طور قطع برکاتى از آسمان وزمین برایشان مى گشودیم؛ ولى تکذیب کردند. پس به (کیفر) دستاوردشان (گریبان) آنان را گرفتیم) (اعراف، ۹۶). این آیه قرآن کریم، میان ایمان وتقوا که از امور قلبى است ودر درون انسان وجود دارد وتغییرى که در کل اوضاع این مردم پیش مى آید، ارتباط برقرار کرده است؛ خواه این تغییر به سمت خوبى ونیکى در زندگى اجتماعى انسان وزندگى جهان پیرامون او باشد وخواه به سمت بدى وتباهى (حکیم، بى تا: ص۴۲۴ و۲۴۳). در واقع همان گونه که ایمان وتقوا بر دگرگونى جامعه اثر مثبت دارد، بر دگرگونى جهان هستى وطبیعتى که انسان را احاطه کرده نیز اثر مى گذارد. همچنین دروغ گویى، تبه کارى، نداشتن تقوا وارتکاب گناهان بر جهان هستى وطبیعت اثر منفى مى گذارد (طباطبایى، ۱۳۸۶: ج۲۲، ص۱۹۷و ۱۹۸). قرآن مى فرماید: (به سبب آنچه دست هاى مردم فراهم آورد، فساد در خشکى ودریا نمودار شده است تا (سزاى) بعضى از آنچه را که کرده اند، به آنان بچشاند، باشد که بازگردند) (روم، ۴۱). یعنى، گناهانى که مردم مى کنند وکارهاى زشتى که انجام مى دهند، در ایجاد فساد در خشکى ودریا اثر مى گذارند ودر نتیجه عواقب شومى گریبان گیر آنها مى شود. شبیه مفاد آیات یاد شده، در آیه اى دیگر از قرآن کریم با ذکر نمونه اى تاریخى، بیان شده است: ((حکم خدا) این است که خداوند نعمتى که به قومى عطا کرد، تغییر نمى دهد تا وقتى که آن قوم حال خود را تغییر دهند که خدا شنوا وداناست. همان طور که خوى فرعونیان وپیش از آنان بر این شده که آیات خداى خود را تکذیب کردند وما هم آنان را به کیفر گناهانشان هلاک کردیم وفرعونیان را در دریا غرق کردیم وهمه آنان که هلاک کردیم، ستمکار بودند) (انفال، ۵۳-۵۴).
۲-۴. زمینه سازى مثبت یا منفى
ایجاد هر نوع تغییرى در احوال جوامع وامت ها، بستگى به تغییرى دارد که مردم آن جوامع در احوال فردى خویش به وجود مى آورند؛ یعنى، زمینه ایجاد سعادت وشقاوت، نعمت ونقمت، نجات وهلاکت جوامع مختلف، به دست آن مردم است. این زمینه ها وبسترها، مى تواند مثبت باشد یا منفى. در واقع رفتارهاى ارزش گرا یا ناهنجار انسان ها به هر نحوى در شکل گیرى آینده تأثیر مى گذارد وآثار وعواقب آن به خود آنان بر مى گردد. این نوع زمینه سازى هم مى تواند مستقیم باشد هم غیر مستقیم؛ هم ارادى باشد هم ناخواسته؛ هم درونى باشد هم بیرونى؛ هم سیاسى باشد، هم اجتماعى؛ هم گسترده باشد، هم محدود و.... علامه طباطبایى مى نویسد:
آیه (ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...) به ظاهر لفظش عام است ومخصوص به یک زمان ویا به یک مکان ویا واقعه نیست ودر نتیجه مراد از (بر وبحر) همان معناى معروف است که شامل همه روى زمین مى شود ومراد به فساد در زمین، مصایب وبلاهاى عمومى است که یکى از منطقه ها را فراگرفته، مردم را نابود مى کند؛ چون زلزله ونیامدن باران، قحطى، مرض هاى مسرى، جنگ ها، غارت ها وسلب امنیت. سخن کوتاه (اینکه) هر بلایى که نظام آراسته وصالح جارى در عالم را به هم مى زند چه اینکه مستند به اختیار بعضى از مردم باشد ویا نباشد؛ چون همه آنها، فسادى است که در ترى وخشکى عالم پدید مى آید وخوشى وطیب عیش انسان ها را از بین مى برد. (بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ)؛ یعنى، این فساد ظاهر در زمین به سبب اعمال مردم است؛ به خاطر شرکى است که مى ورزند وگناهانى است که مى کنند (طباطبایى، همان: ج۳۱، ص۳۱۲و ۳۱۳).
با توجه به چند آیه ذکر شده، به خوبى اثبات مى شود که آینده انسان ها، به دست خود آنان رقم مى خورد ورویدادها وحوادث، چیزى جز بازتاب ونتیجه رفتارها، اراده ها وآرمان هاى آنان نیست.
سه. انقلاب، چرایى وزمینه هاى آن
(انقلاب) واقعیتى است که همواره مورد توجه تاریخ دانان، دانشمندان علوم اجتماعى ومتفکران سیاسى بوده است. نخستین بار ارسطو (سرچشمه ها ومنابع حقیقى انقلاب) را مورد مداقه قرار داده است وطى قرون متمادى، اندیشمندان زیادى، سؤالات بیشمارى را در باب (چرایى) و(چگونگى) انقلاب مطرح نموده وبه تشریح کم وکیف آن پرداخته اند؛ لیکن دیدگاه ها به گونه چشمگیرى از یکدیگر متفاوت بوده ودر نهایت، جمع بندى همه جانبه و واحدى از سرچشمه ها وعوامل (انقلاب) را به دست نداده اند.
به طور کلى هیچ انقلابى فى نفسه یک کلیت مستقل را تشکیل نمى دهد؛ بلکه انقلاب در متن رویدادها ومؤلّفه ها وتعامل آنها است که تکوین یافته وشکل مى گیرد. به دیگر سخن انقلاب، بخشى از یک مجموعه عظیم تر وگسترده تر مى باشد و وجود انقلاب منوط به وجود آن مجموعه است. انقلاب ها اگرچه با اهداف وانگیزه هاى گوناگونى شکل مى گیرند؛ لیکن تمامى آنها یک سرى مشخصه هاى ثابت ومشخص دارند که عبارت اند از:
۱. نارضایتى از وضع موجود؛
۲. ایجاد ایدئولوژى هاى جایگزین؛
۳. روحیه انقلابى؛
۴. مشارکت عموم اقشار جامعه در روند انقلاب؛
۵. رهبرى؛
۶. خشونت؛
۷. تغییر ساختارهاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى وفرهنگى جامعه.


اریک هافر معتقد است:

اگرچه معمولاً این تصور وجود دارد که انقلاب ها براى ایجاد تغییرات شدید در جامعه بروز مى کنند؛ اما در واقع این گونه تحولات هستند که زمینه ساز بروز انقلاب مى شوند. به گفته وى فضاى انقلابى، حاصل مشکلات، تمایلات وسرخوردگى هایى است که در زمان دستیابى به تحولات رادیکال ایجاد مى شود (جانسون، ۱۳۶۳: ص۴۶).
تا زمانى که ارزش هاى یک جامعه و واقعیت هاى محیطى آن با هم سازگار باشند، جامعه از انقلاب مصون است وزمانى که جامعه در حالت تعادل قرار دارد، به طور مرتب تأثیراتى از اعضاى خود واز خارج مى پذیرد ومجموعه این دو، جامعه را به هماهنگ ساختن نحوه تقسیم کار با ارزش هاى خود وادار مى سازد. بنابراین تعارض موجود میان قدرت سیاسى وقدرت اجتماعى، منبع اصلى بروز تعارضات انقلابى است.
۳-۱. اعتراض، زمینه ساز انقلاب ها
مهم ترین عاملى که بروز شرایط انقلابى را تشدید مى کند وتحولات سیاسى ـ اجتماعى را اجتناب ناپذیر مى نماید، تضاد میان ارزش هاى مسلّط بر سیستم سیاسى وارزش هاى حاکم بر گروه هاى اجتماعى است که منجر به اعتراض وناخشنودى مى شود. این چیزى است که ویلبر مور، فاصله میان ایده آل هاى جامعه و واقعیات موجود مى داند؛ زیرا ارزش هاى اجتماعى، در حقیقت همان انگیزه هاى آگاهانه ومشترک افراد یک جامعه است که نخستین شرط ضرورى دوام واستوارى جامعه مى باشد. ارزش هاى مشترک شامل مسائلى است، از قبیل: عقاید مذهبى واجتماعى، نظام هاى اخلاقى، آداب وسنن ملى، ایده آل ها وبسیارى از اعتقادات دیگر (محمدى، ۱۳۸۰: ص۳۷).
اساساً شکل گیرى پدیده انقلاب بر محور "اعتراض" است. البته انقلاب ها بسى فراتر از اعتراض صرف هستند؛ ولى تکوین انقلاب، در اثر انباشت اعتراض ها، نسبت به موضوعات خاصى است که در نهایت ماهیت آن را شکل خواهند داد. اعتراض زمانى صورت مى گیرد که همچون "حقى" مورد پذیرش قرار گیرد... هسته حرکت هاى (اعتراضى) منتهى به انقلاب را مى توان (آگاهى از وضع موجود) و(بیدارى در خصوص مسائل آن)، به همراه (آرزومندى نسبت به وضعى دیگر) دانست. البته آرزومندى توأم با برنامه ریزى، عمل وحرکت است که ناشى از خویشتن باورى در خصوص توانایى ایجاد تغییرات لازم مى باشد. اوج گرفتن اعتراض ورخ دادن انقلاب در صورت وجود شرایط ذهنى وعینى آن، کاملاً پدیده اى محتمل وامکان پذیر است وچنین نیست که انقلاب ها را مختص برخى نظام ها وجوامع قلمداد کنیم.
۳-۲. عوامل شکل گیرى انقلاب
علل وعوامل بروز یک انقلاب را مى توان به دو دسته کلى تقسیم کرد:
الف. علل وعوامل بشرى (عادى وطبیعى)
ب. علل وعوامل فوق بشرى (غیر عادى)
شناخت این مؤلفه ها، ما را در جهت رسیدن به یک نگاه جامع وکامل در مورد (زمینه سازى انقلاب ها) یارى مى رساند.
الف. علل وعوامل بشرى
بدون شک انسان علت اساسى انقلاب ها وتحولات اجتماعى است وبا اختیار واراده خود، خواهان براندازى نظم موجود غیر مطلوب وپدید آوردن نظم مطلوب غیر موجود مى شود وبه این منظور دست به انقلاب مى زند. سایر علت هاى اجتماعى ومحیطى زمینه را براى فعالیت فراهم کرده واز کانال اراده واختیار، انسان ها غیر مستقیم تأثیر خود را بر تحولات اجتماعى مى گذارند. علل انسانى، خود بر دو دسته علل فردى وعلل اجتماعى تقسیم مى شوند. نقش رهبرى در انقلاب، از مهم ترین علل فردى انقلاب است. جامعه نیز، میدان و بستر اصلى انقلاب است. عدم همخوانى وهماهنگى بین ارکان جامعه (فرهنگ، اقتصاد وحکومت) منجر به اعتراض شده ودر نتیجه زمینه سازى دگرگونى مى شود.
ب. علل وعوامل فوق بشرى
ما علاوه بر پذیرش نقش عوامل انسانى معتقدیم که خداوند از طرق دیگرى نیز در تغییرات وتحولات اجتماعى، تأثیر مى گذارد. خداوند با اراده تکوینى خود، کل هستى را خلق کرده وبر مدار معینى وبا قانونمندى خاصى در بستر زمان، آن را به جلو مى برد. انسان هم یکى از مخلوقات او است؛ البته با شرایط وتکالیف ویژه... بر اساس آیات قرآنى، خداوند نجات دادن مؤمنان را بر خود فرض مى داند وامدادهاى غیبى خود را بر آنان مى فرستد: (... إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَکُمْ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِى یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ) (آل عمران، ۱۶۰) و(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ) (محمد، ۹).
۳-۳. ضرورت یک انقلاب جهانى
نظامات ناقص بشرى، امورى را بر انسان تحمیل مى کند که در آن، باطل با آشکارترین چهره خود نمودار مى شود. همچنین این نظام با اصل (جانشینى انسان از سوى خدا) وبا هدف تشکیل جامعه حق وعدالتى که این جامعه را جامعه جانشین الهى مى سازد، سازگارى ندارد ونیز، با نظام پرستش وتسبیح گویى جهان هستى براى خدا همخوانى ندارد.
از اینجا ضرورت بازگشت این جامعه به موقعیت طبیعى وبه یکپارچگى مورد نظر؛ یعنى، به جامعه حق وعدالت واصول فطرى آن نمایان مى شود؛ اصولى که خداوند این جامعه را بر آن سرشته است واصولى که آن را جامعه جانشین الهى وجامعه یکپارچه مورد نظر مى سازد. این یکپارچگى تنها از طریق عوامل فطرى امکان پذیر نیست؛ بلکه باید یک انقلاب رادیکال در این جامعه رخ دهد که مستضفعان بلند همت در آن پیروز گردند؛ یعنى، آنان که با کلیت این اوضاع جدید ومنحرف، مخالفت کردند وعلیه مستکبران به پا خاستند وفریاد زدند.... پس انقلاب یک عامل اساسى در تغییر ودگرگونى اوضاع است؛ ولى خود این پدیده تأثیر گذار وبنیادین، براساس عوامل وعللى شکل مى گیرد که پاره اى از آنها، زمینه ها وبسترهاى شکل گیرى انقلاب هستند. پس براى ایجاد یک انقلاب فراگیر جهانى، باید به فکر ایجاد بسترها وعوامل بنیادین وفراگیر آنها بود.
۳-۴. آگاهى بخشى زمینه ساز انقلاب جهانى
نکته مهم در زمینه سازى انقلاب ها آگاهى بخشى عمومى است. از بدیهى ترین ویژگى ها وزمینه هاى انقلاب، وجود پیوسته (آگاهى) است. وجود آگاهى به مفهوم ادراک وتحلیل آن، پى ریزى (حرکت هاى مداومى) را فراهم مى آورد که به تدریج با مراحلى، انقلاب را به وجود مى آورند. (آگاهى) سبب به وجود آمدن قدرت پرسش گرى ومقایسه مى شود. محمدتقى جعفرى از (نعمت عظماى چون وچرا) سخن به میان آورده که با استفاده از آن مى توان انقلاب را بیانگر آگاهى به وضع موجود دانست؛ البته این وضعیت، مناسب ومطلوب نیست وباید تغییر کند، اما به دلایلى غیر قابل قبول، همچنان پا بر جا مانده است. در چنین وضعى (آگاهى) با (قیام) پیوند مى یابد وبراى به وجود آوردن تغییرات مورد نظر، چاره اى جز برخورد وخیزش باقى نمى ماند.
در این راستا (آموزش انتقادى به عنوان جوهر آگاهى انقلابى)، مورد توجه قرار مى گیرد. ریشه آگاهى وافزایش قدرت مقایسه، به همراه آموزش هاى انتقادى، قدرت حرکت به جلو، اعتماد به نفس ونیاز به تغییرات بنیادى را به وجود مى آورد (عیوضى، ۱۳۸۷: ص۵۲). این خودآگاهى جمعى، موتور محرّک انقلاب ها ومهم ترین بستر شکل گیرى یک نظام کامل وجامع است. از این رو است که برخى از صاحب نظران معتقدند: تا نوع بشر به حدّ کمال ورشد نرسد وبراى پذیرفتن حکومت حق، آماده نگردد، مهدى موعود ظاهر نخواهد شد. البته رشد فکرى یک حادثه آنى نیست؛ بلکه در طول ایام وبه واسطه پیشامدهاى روزگار پیدا مى شود ورو به کمال مى رود... باید دانشمندان براى اصلاحات عمومى وسعادت وآسایش انسان ها، آن قدر قانون تدوین کنند وتبصره به آنها بزنند وبعد از مدتى آنها را لغو کنند وقوانین تازه ترى را به جاى آنها بگذارند تا خسته شوند وجهانیان به نقصان وسستى قوانین بشر وافکار کوتاه قانون گذاران پى ببرند واز اصلاحاتى که به وسیله آن قوانین مى خواهد انجام بگیرد، مأیوس شوند وبدین مطلب اعتراف کنند که یگانه طریق اصلاح بشر، پیروى از پیامبران واجراى قوانین الهى است. بشر هنوز حاضر نیست در مقابل برنامه هاى خدا تسلیم شود... (امینى، ۱۳۸۵: ص۳۴۴ و۳۴۵). در واقع باید آن قدر حکومت هاى رنگارنگ در جهان تأسیس شود ومرام ها واحزاب فریبنده به وجود آید وبى لیاقتى آنها ثابت شود تا بشر از اصلاحات آنها مأیوس گردد وتشنه اصلاحات خدایى شود وبراى پذیرفتن حکومت توحید آماده گردد.
هشام بن سالم از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: (تا همه اصناف مردم به حکومت نرسند، صاحب الامر قیام نمى کند. براى اینکه وقتى حکومتش را تشکیل داد، کسى نگوید: اگر ما هم به حکومت مى رسیدیم با عدالت رفتار مى کردیم) (مجلسى، همان: ج۵۲، ص۲۴۴). امام باقر علیه السلام نیز فرمود: (دولت ما آخرین دولت ها است. هر خاندانى که بتوانند حکومت داشته باشند، قبل از ما به حکومت مى رسند تا وقتى که حکومت ما تأسیس شد ورفتار آنها را دیدند؛ نگویند ما هم اگر به حکومت مى رسیدیم، مانند آل محمد عمل مى کردیم) (همان: ص۳۳۲).
به هر حال براى شکل گیرى یک انقلاب واقعى وراستین ـ به خصوص انقلاب مهدوى ـ باید شناخت ها وآگاهى هاى زیر شکل بگیرد:
۱. شناخت وآگاهى از پایه وزیربناى انقلاب مهدوى (پایه بشرى وپایه دینى) از سوى مستضعفان وانتخاب پایه دینى (ظلم ستیزى، حق گرایى و...) براى مبارزه علیه مستکبران.
۲. آماده سازى وتربیت درست حق طلبان وانقلابیون؛ تا آنان با اراده وخواست خود، این پایه درست (پایه دینى) را بپذیرند وبه خاطر آن جهاد کنند ونیز خود را از هر گونه احساس بهره کشى، انتقام جویى وعشق به زندگى دنیوى ومادى پاک سازند.
۳. آگاهى وشناخت درست از اصولى که جامعه موعود بر آن استوار است (مثل عدالت، امنیت، کمال گرایى و...) ؛ اینها امورى است که در روند دگرگونى، باید از آن پیروى کرد...

این مؤمنان وصالحان پس از کسب آمادگى وآگاهى با عنایت الهى، در خدمت انقلاب جهانى مهدوى قرار مى گیرند وهم پاى فرشتگان الهى به یارى ایشان مى شتابند. امام صادق علیه السلام در توضیح آیه شریفه (اَتى اَمْرُ اللهِ فَلا تستعجلوهِ) مى فرماید: (این (ظهور)، امر ما و امر خداوند است که در آن نباید شتاب ورزید. سه لشکر به صاحب این امر یارى مى رسانند: فرشتگان و مؤمنان و رعب (ترس). وخروج ایشان همانند خروج رسول خدا صلى الله علیه وآله است وآن عبارت است از فرمایش خداى متعال (همان گونه که پروردگارت تو را به حق از خانه ات خارج ساخت) (همان: ص۱۳۹). آن حضرت در جاى دیگر مى فرماید: (چون عذاب بنى اسرائیل طولانى شد، چهل شبانه روز به درگاه الهى ناله سردادند. آن گاه خداوند به موسى و هارون وحى فرمود تا بنى اسرائیل را از دست فرعون نجات دهند... پس امام صادق علیه السلام فرمود: اگر شما نیز چنین مى کردید، خداوند براى ما گشایش حاصل مى فرمود. اگر چنین نکنید، این امر (ظهور) تا منتهاى خود ادامه خواهد یافت) (عیاشى، ۱۳۸۰: ج۲، ص۱۵۴).

چهار. زمینه سازى انقلاب جهانى مهدوى
انقلاب جهانى مهدوى، داراى پیش زمینه ها، عوامل وبسترهاى مختلفى است که از منظر سیاسى وفرهنگى مى توانیم آن ها را تبیین وبررسى کنیم:
۴ ـ ۱. عامل انسانى انقلاب جهانى
یکى از شرایط وزمینه هاى ظهور وانقلاب جهانى امام مهدى علیه السلام وجود شمارى کافى از انسان هاى حق طلب است که آن پیشوا را در اجراى مطلوب مأموریتش یارى دهند. در واقع مهم ترین عامل بشرى در ایجاد انقلاب، نیروهاى انقلابى است که باید براى شکل گیرى وآماده سازى آن ها کوشید. این شرط داراى دو بُعد است:
۱. تربیت امت اسلام در ساحت فکر واندیشه براى آن که شایستگى فراگیرى، فهم واجراى قوانین جدیدى را که پس از ظهور اعلان مى شود، پیدا نمایند.
۲. تربیت شمارى کافى از افراد مخلص وکامل که براى پیاده نمودن برنامه عدالت محور وکامل الهى، آماده فداکارى باشند.
آن دو امر به تدریج ودر دراز مدت تحت شرایطى، پیش از ظهور به وقوع مى پیوندد. به عبارت دیگر با تحقق این دو امر، روز موعود هم با تمام شرایطش پدیدار خواهد شد (صدر، همان: ص۵۳ و۵۴).
عنصر اراده واختیار، در عصر ظهور حضور کامل دارد ونهضت الهى صالحان، با نصرت ویارى انسان هاى مجاهد وایثارگر تحقق مى پذیرد. پس نقش نیروهاى مردمى در تحقق یافتن حکومت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، باید همیشه مورد توجه باشد تا آمادگى هاى لازم را فراهم آورد.
از آنجا که در انقلاب، خواست تغییرات بنیادى مطرح است؛ به ناچار پیش از آن، تحولاتى آغاز شده وپیروى از انقلاب، نقطه عطفى محسوب مى گردد که هم زمان افراد جامعه وکلیت نظام اجتماعى را در بر مى گیرد ومتحوّل مى سازد. از این رو حضور مردمى بر اساس عمق تحول، در سطوح مختلف خرد، میانى وکلان جامعه، متفاوت ومتغیر است. انقلاب جهانى مهدوى نیز، در راستاى این تحوّلات ومقدمات شکل گرفته وبا یارى ونصرت مؤمنان وصالحان تقویت وتأیید مى شود؛ چنان که شیخ طوسى مى گوید:
اجمالاً مى توان گفت که بر خداى متعال واجب است که امام علیه السلام را تقویت کند تا آن حد که قدرت بر قیام وبسط ید کافى براى انجام آن پیدا کند. این تقویت الهى هم از طریق فرشتگان امکان پذیر است وهم توسط بشر. وما از آنجا که خداوند به وسیله فرشتگان این کار را نکرده، مى فهمیم که علت، مفسده داشتن آن بوده است. بنابراین باید تقویت امام توسط بشر انجام شود (طوسى، ۱۴۱۱: ص۹۲).
شیخ مفید نیز مى گوید:
اگر شیعیان در یک زمان به تعداد اهل بدر جمع شوند، در این صورت تقیه بر امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف جایز نیست وظهور بر ایشان واجب است. اما در این زمان چنین جماعتى نیستند؛ زیرا صفات وشروط مذکور را ندارند. آن جماعت باید شجاع وصبور باشند وبا خلوص نیّت در جهاد شرکت کنند، کسانى باشند که آخرت را بر دنیا برگزینند وباطنشان از عیوب پاک باشد و... اگر خداوند متعال از چنین افرادى با صفات مذکور سراغ داشت، حتماً امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف را ظاهر مى کرد وامام از بین شیعیانشان، لحظه اى غایب نمى شد، لکن شیعیان داراى چنین صفاتى نیستند؛ پس غیبت بر امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف جایز است (شیخ مفید، بى تا: ص۱۲).
۴ ـ۲. عامل فرهنگى ودینى انقلاب جهانى
خداوند در آیات مختلفى از قرآن کریم، وعده داده است که مؤمنان را وارثان زمین گرداند واین وعده از جلوه هاى آشکار پیروزى حق بر باطل است. بشارت و وعده اى که خداوند در مورد تشکیل حکومت جهانى عدل در آینده داده است مشروط به وجود وحضور اثرگذار مومنان وصالحان است؛ یعنى فرهنگ ایمان وعمل صالح در جامعه حاکم باشد و عده اى در این مسیر قرار گیرند، تا وعده الهى محقق شود. بر این اساس اهل ایمان وکسانى که داراى عمل صالح وپاکیزه هستند، جانشین گذشتگان خواهند شد. در نهایت زمین از لوث شرک وگناه پاک مى شود وجامعه اى اصلح که خداى را بندگى کنند وبه وى شرک نورزند، در آن زندگى خواهند کرد وزمین در اختیارشان قرار خواهد گرفت ودینشان در زمین متمکن خواهد شد وامنیت را جایگزین ترسى که داشتند مى کند. امنیتى که دیگر از منافقان وکید آنان واز کفار وناخوشایندیشان بیمى نداشته باشند، خداى را آزاد عبادت کنند وچیزى را شریک او قرار ندهند (طباطبایى، همان: ج۲۸، ص۱۸۵ و۱۸۶).
یکى از سنت هاى الهى (سنت حاکمیت صالحان) است؛ به این معنا که اگر جامعه اى در خط ایمان، عمل صالح وپاکى قدم گذاشت، خداوند صالحان وپاکان امت را بر آنها حاکم مى سازد تا ضمن رسیدگى به مسائل دنیوى واجتماعى، زمینه اى براى رشد معنوى وانسانى آنها فراهم شود. پس زمانى عامل انسانى ومردمى مى تواند مؤثر وفراگیر باشد که فرهنگ ایمان وعمل صالح وخداگرایى، آن را در مسیر درست خود قرار دهد. این سنت یکى از الطاف الهى بر انسان هایى است که ایمان توأم با تقوا در وجودشان عجین شده باشد ودر مسیر رضاى حق، گام بردارند؛ چنان که قرآن مى فرماید: (خدا به کسانى از شما بندگان که ایمان آورد ونیکوکار گردد، وعده فرموده که در زمین خلافت دهد وبه جاى کسانى که پیش از آنان بودند، اقتدار بخشد وعلاوه بر خلافت، دین پسندیده آنان را بر همه ادیان تمکن وتسلط دهد وبه همه مؤمنان پس از خوف از دشمنان، ایمنى کامل دهد که مرا به یگانگى بى هیچ شائبه شرک، پرستش کنند وبعد از آن، هر کس که کافر شود، به حقیقت همان فاسقان هستند) (نور، ۵۵). همچنین مى فرماید: (ما بعد از تورات در زبور داود نوشتیم که بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث ومتصرف خواهند شد) (انبیاء، ۱۰۵).
طبق این آیات حاکمیت و وراثت زمین از آن مؤمنان صالح وشایسته است واگر در طول تاریخ، بعضى از زمان ها در جامعه اسلامى، حاکمیت از آن صالحان نبوده است، نقص از خود آنان بوده است؛ وگرنه وعده حق، حتمى است وتا تمام شرایط جمع نشود، سنت الهى جارى نمى گردد. البته این آیات، به روشنى فرجام وسرنوشت تاریخ بشرى را پیروزى ایمان وعمل صالح مى داند ومؤمنان را به آینده نیک امیدوار مى سازد.
قرآن در جاى دیگر مى فرماید: (زمین از آن خداست؛ وآن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار مى کند وسرانجام (نیک) براى پرهیزکاران است) (اعراف، ۱۲۸) و.... بر اساس این آیات، خداوند به دو گروه وعده حاکمیت واستخلاف بر روى زمین را مى دهد:
۱. مؤمنان
۲. صالحان
در واقع، شرط وزمینه رسیدن به حکومت جهانى وتحقق آرمان شهر مهدوى، (آگاهى رشد وخیزش جهانى اهل ایمان وعمل صالح) است. اینان هستند که با قیام ونهضت خود وآگاهى وتوانایى، مى توانند مشمول عنایات و وعده هاى الهى گردند وشایستگى تشکیل حکومت جهانى را به رهبرى آخرین حجت حق به دست آورند. واین نیاز به فرهنگ سازى ودین گرایى دارد. در نتیجه اینان هم وظیفه زمینه سازى وآماده سازى جهان را بر عهده دارند، هم آگاهى بخشى عمومى وسامان بخشیدن به اعتراضات جهانى علیه ظلم وبى عدالتى وفساد؛ یعنى، مقدمات انقلاب جهانى مهدوى را باید فراهم سازند.
۴ ـ۳. عامل نظامى و امنیتى انقلاب جهانى مهدوى
آماده سازى دنیا براى انقلاب امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف وظیفه اى گسترده، سترگ وپیچیده بوده وبراى رویارویى با ستمگران وطاغوت هاى مستکبر وسردمداران کفر، بایسته است. ستمگران، یک جبهه سیاسى وسیع را ـ به رغم تمامى اختلاف هایى که در میانشان حاکم است ـ تشکیل مى دهند! این جبهه اهرم هاى قدرت زیادى در اختیار دارد؛ همچون: ثروت، اقتدار سیاسى، نظامى وتبلیغاتى، ارتباطات (گسترده) وتشکیلات (پیچیده)، واز این وسایل براى در هم کوبیدن بیدارى حق طلبان ونابودى آن بهره مى برند. از این رو باید عامل انسانى وفرهنگى، با عامل نظامى تقویت وپشتیبانى شود وگروهى که عهده دار آماده سازى جهان براى ظهور امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف بوده؛ به ناچار در رویارویى با این نیروها، باید از همان تشکیلات جبهه استکبار جهانى برخوردار باشند وحتى با تربیت ایمانى وجهادى وآگاهى سیاسى از دشمن پیشى گیرند.
آماده سازى براى قیام امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف ـ که زمینه سازان تدارک مى بینند ـ داراى دو جنبه خواهد بود:
۱. رشد ایمانى، جهادى وآگاهى سیاسى (این همان چیزى است که جبهه مقابل فاقد آن است).
۲. (ایجاد) تشکیلات سیاسى، نظامى، اقتصادى، ادارى واطلاعاتى که به ناچار در مانند چنین نبردى باید موجود باشد (آصفى، ۱۳۸۵: ص۴۱).
بى گمان گروه مبارز وحقّ طلبى که جهان را براى ظهور امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف مهیا مى سازند؛ باید تشکیلات منسجم وامکانات نظامى را فراهم کنند وخود را براى روز موعود آماده سازند. اینان زمینه سازان انقلاب جهانى مهدوى وپرچم داران نهضت حق وعدالت اند. اینان هستند که زمینه ها وبسترهاى نظامى وامنیتى شکل گیرى حکومت جهانى را با یک تشکیلات منسجم وقوى فراهم مى سازند وبه بسیج توده هاى عمومى مى پردازند.
از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نقل شده است: (مردانى از شرق قیام مى کنند وزمینه را براى حکومت مهدى فراهم مى سازند) (اربلى، ۱۳۸۱: ج۱، ص۴۷۷). از امیرمؤمنان على علیه السلام نیز نقل شده است: (پرچمى از خراسان (ایران)، بیرون مى آید. (حاملان این پرچم) اصحاب سفیانى را شکست مى دهند تا اینکه به بیت المقدس مى رسد وزمینه حکومت مهدى را فراهم مى سازند) (ابن حماد، ۱۴۲۴: ص۷۲). کلمه (ناس) و(یوطئون) و(رایه) نشان دهنده این است که خیزش هاى صورت گرفته بى حساب وکتاب نیست؛ بلکه نظام مند ویکپارچه بوده و از یک تشکیلات قوى وآمادگى نظامى وعملیاتى برخوردار است.
در احادیث ائمه طاهرین علیه السلام، به صراحت ذکر شده است که مهدى علیه السلام، به هنگام ظهور از مردم کمک ویارى مى طلبد واین بدان سبب است که هم مردمان را به راه سعادت وحق ببرد وبه فیض فداکارى در راه استوار ساختن حق وعدالت نائل بسازد وهم حرکت انسانى وقیام جهانى خویش را تا جایى که ممکن است، با دست خود مردم به ثمر برساند. در حدیثى آمده است:
(مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف از مردم یارى مى طلبد. یکى از یاران خود را مى خواهد، به او مى فرماید: به نزد مردم مکه برو وبگو: اى مکّیان! من فرستاده مهدى ام. مهدى مى گوید: ما خاندان رحمتیم، ما مرکز رسالت وخلافتیم. ما ذریه محمد وسُلاله پیامبرانیم. مردمان به ما ستم کردند وبر ما جفا روا داشتند واز هنگام درگذشت پیامبر ـ تا امروز ـ حق ما را از ما به ناروا ستاندند. اکنون من از شما یارى مى طلبم، به یارى من بشتابید...) (مجلسى، همان: ج۵۲، ص۳۰۷).
ونیز: (اى مردمان! ما از خدا یارى مى طلبیم واز هر کس از مردم که دعوت ما را بپذیرد ودر صف یاران ما در آید (یا ایها الناس! انا نستَنْصرُ الله ومَنْ اجابَنا من النّاس)) (همان: ص۲۳۸).
بشیر نبّال مى گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: (مى گویند: همانا مهدى وقتى ظهور کند، کارها برایش خود به خود انجام مى شود وبه اندازه خون حجامت نیز خون نمى ریزد). امام علیه السلام در پاسخ فرمود:
نه چنین نیست: قسم به آن که جانم در ید قدرت او است: اگر قرار بود (کارها) براى کسى خود به خود انجام شود، قطعاً براى رسول خدا صلى الله علیه وآله انجام مى شد؛ آن زمانى که دندان حضرتش خون آلود گشت وصورت ایشان شکافته شد. نه چنین نیست، قسم به آن که جانم در دست او است! (کارها براى امام زمان انجام نمى شود) تا اینکه ما و شما عرق را همراه با لخته هاى خون (از پیشانى خود) پاک کنیم ـ سپس حضرت دست به پیشانى خود کشیدند (نعمانى، ۱۳۹۷: ۲۵، ۲).
هم چنین ابوخالد کابلى از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود:
گویى مى نگرم مردمى را که از مشرق (خراسان) در طلب حق قیام مى کنند وبه آنها پاسخى داده نمى شود. پس از مدتى باز قیام مى کنند وبه آنان پاسخى داده نمى شود. چون وضع را چنین مى بینند، به پیکار ومبارزه خونین بر مى خیزند. در این هنگام آنچه را مى خواهند به آنان مى دهند؛ اما نمى پذیرند ودست به شورش مى زنند. اینان حکومتى را که به دست مى آورند، تسلیم مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مى کنند. کشتگان این قیام همه شهید محسوب مى شوند. اگر من آن زمان را درک کنم، خود را براى خدمت مهدى نگاه مى دارم (و آماده مى کنم)). اینان قیام کنندگان از مشرق وبخصوص ایران خواهند بود که خود را براى یارى انقلاب مهدوى آماده مى سازند (مجلسى، همان: ج۵۲، ص۲۴۳).
۴ ـ ۴. عامل سیاسى انقلاب جهانى مهدوى
یکى از انگاره هایى که، به جد وپیوسته درباره انقلاب جهانى امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مطرح است، زمینه سازى ومقدمه چینى سیاسى براى آن است. در این راستا امام خمینى رحمه الله یک ایده ونظریه کاملى ارائه داده اند که در یک عبارت مى توان آن را چنین بیان کرد: (با تمام امکانات پیش به سوى انقلاب مهدوى). بر اساس این رویکرد، منتظران وشیعیان واقعى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف، نقش ومسئولیت مهم سیاسى ـ اجتماعى در ظهور وشکل گیرى حکومت جهان گستر مهدوى دارند وبه همین جهت باید با تمام توان وامکانات در بسترسازى ومقدمه چینى آن بکوشند.
زمینه سازى؛ آماده کردن خود وجامعه وفراهم ساختن لوازم، عوامل وشرایط یک خیزش عمومى وجهانى وحرکت به سمت تشکیل جامعه فاضله اسلامى به رهبرى مصلح کل ومنجى موعود حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف است که مستلزم کار سیاسى قوى وفراگیر است وانقلاب اسلامى ایران، مى تواند طلیعة مبارکى براى این امر باشد.
امام خمینى رحمه الله مى فرمود: (انقلاب مردم ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهانى اسلام، به پرچمدارى حضرت حجت ـ ارواحنا فداه ـ است که خداوند بر همه مسلمانان وجهانیان منت نهد وظهور وفرجش را در عصر حاضر قرار دهد) (امام خمینى، بى تا: ج۲۱، ص۳۲۷). و(امیدوارم که این انقلاب، یک انقلاب جهانى بشود ومقدمه براى ظهور بقیة الله ـ ارواحنا له الفداء ـ باشد) (همان: ج۱۶، ص۱۳۱).
احادیث فراوانى، چون روایت امام على علیه السلام (ثم تخرج رایة من خراسان یهزمون اصحاب السفیانى حتى ینزل بیت المقدس توطّیء للمهدى سلطانه)(کورانى، ۱۳۷۹: ص۲۳۲)، به روشنى وظیفه زمینه سازان را براى شکل گیرى حکومت جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف بیان مى کند ومعناى صحیح انتظار را آشکار مى سازد. امام خمینى در این باره مى گوید: (ما همه انتظار فرج داریم... انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است وما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند ومقدمات ظهور ان شاء الله تهیه بشود) (همان: ص۲۵۵).
راه کارها وشرایط وزمینه سازى سیاسى براى شکل گیرى حکومت جهانى عبارت است از:
الف. ایجاد تحول جهانى
یکى از بستر هاى مناسب براى رسیدن به جامعة موعود، ایجاد دگرگونى ها وتحوّلات فکرى، اعتقادى وایمانى در همه مردم جهان است. در این رابطه امام خمینى مى فرماید:
امید است وعده الهى (اراده منت بر مستضعفان)، به زودى تحقق یابد ودست قدرتمند حق تعالى هرچه سریع تر از آستین ملت هاى مظلوم بیرون آید وتحول الهى اى که در ملت ایران به وجود آمده است، در همه ملل ونحل، به خواست خداوند تعالى تحقق یابد که دست ستمکاران از جنایت نسبت به مستضعفان جهان کوتاه شود ومظلومان به حقوق از دست رفته خود دست یابند (امام خمینى، همان: ج۱۷، ص۳۱۸).
این تحول ودگرگونى جهانى، جرقه وبارقه اى الهى است که از انقلاب اسلامى ایران ناشى شده است: (امید است که این انقلاب، جرقه وبارقه اى الهى باشد که انفجارى عظیم در توده هاى زیر ستم ایجاد نماید وبه طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیة الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهى شود) (همان: ج۱۵، ص۶۲).
ب. تشکیل دولت اسلامى با جمهورى هاى آزاد ومستقل
طرح تشکیل دولت اسلامى با حضور همه کشورهاى مسلمان، امرى مهم وتأثیرگذار است؛ چنان که امام خمینى قدس سره مى فرماید:
شما اى مستضعفان جهان واى کشورهاى اسلامى ومسلمانان جهان! به پا خیزید وحق را با چنگ ودندان بگیرید واز هیاهوى تبلیغاتى ابرقدرت ها وعمّال سر سپرده آنان نترسید وحکّام جنایتکار را ـ که دسترنج شما را به دشمنان شما واسلام عزیز تسلیم مى کنند ـ از کشور خود برانید وخود وطبقات خدمت گزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید وهمه در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع وبا دشمنان اسلام ومحرومان جهان به دفاع برخیزید وبه سوى یک دولت اسلامى با جمهورى هاى آزاد ومستقل به پیش بروید که با تحقق آن، همة مستکبران جهان را به جاى خود خواهید نشاند وهمه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند، به امید آن روز که خداوند تعالى وعده فرموده است) (همان: ج۲۱، ص۴۴۸).
بر اساس این مدل والگو، تلاش جهت جمع بین دولت هاى اسلامى ودولت بزرگ اسلامى، زمینه اى براى رسیدن به حاکمیت مستضعفان وصالحان بر روى زمین است. دولت بزرگ اسلامى ـ که نماینده اقتدارى واحد است ـ در جهان اسلام تشکیل مى شود وجمهورى هاى آزاد ومستقل، زیر پرچم اسلام واقتدارى واحد شکل مى گیرند. این رویکرد منجر به تحقق وعده الهى مبنى بر وراثت صالحان ومستضعفان مى شود.
۳. حفظ وتداوم انقلاب اسلامى ایران
یکى از ابعاد مهم زمینه سازى براى تشکیل حکومت جهانى مهدوى، محافظت از انقلاب اسلامى ودستاوردهاى آن وتلاش در جهت تداوم آن تا عصر ظهور است. امام خمینى قدس سره در این باره مى گوید:
من با تأیید خداوند متعال وتمسک به مکتب پر افتخار قرآن، به شما فرزندان عزیز اسلام، مژده پیروزى نهایى مى دهم؛ به شرط اینکه نهضت بزرگ اسلامى وملى ادامه یابد وپیوند بین شما جوانان برومند اسلام، ناگسستنى باشد؛ وبه شرط آگاهى از حیله هاى استعمارگران راست وچپ وجنود ابلیسى آنان... (همان: ج۲، ص۱۱۲).
من امیدوارم که این کشور با همین قدرت که تا اینجا آمده است وبا همین تعهد وبا همین بیدارى که از اول قیام کرده است وتا اینجا رسانده است، باقى باشد. این نهضت واین انقلاب وقیام تا صاحب اصلى ـ ان شاء الله ـ بیاید وما، شما وملت ما، امانت را به او تسلیم کنیم (همان: ج۱۵، ص۲۳۰).
۴. خیزش ویکپارچگى مسلمانان ومستضعفان
وحدت، یکپارچگى وخیزش جوامع اسلامى وملّت هاى مستضعف مى تواند، یکى از زمینه ها ومقدمات مناسبى براى شکل گیرى انقلاب جهانى باشد.
استراتژى (وحدت امت اسلامى) و(نزدیکى جوامع ستمدیده ومستضعف) از ایده هاى بنیادین امام خمینى است که هم باعث تقویت وتوانمند شدن آنان مى گردد وهم زمینه ساز ومقدمه اى براى انقلاب جهانى امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف (همان: ج۱۸، ص۴۶۲). بدون اتحاد ویکپارچگى حق طلبان، خدا باوران وبى بهرگان از قدرت (مستضعفان)، حرکت به سمت جامعه موعود الهى، به کندى پیش خواهد رفت ودست قدرتمندان ومستکبران براى استضعاف وبهره کشى از دیگران بازتر خواهد بود.
۵. صدور انقلاب اسلامى
تبیین، ترویج وتبلیغ ارزش هاى برآمده از انقلاب اسلامى ایران ودر واقع صدور آن به همه جاى عالم تنها به منزله تثبیت وطرح ارزش هاى انقلابى نیست؛ بلکه ایجاد زمینه وبسترى مناسب وجهانى براى شکل گیرى انقلاب مهدوى است. امام خمینى قدس سره در این باره مى گوید:
(امید است که این انقلاب، جرقه وبارقه الهى باشد که انفجارى عظیم در توده هاى زیر ستم ایجاد نماید وبه طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیة الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهى شود) (همان: ج۱۵، ص۶۲).
... ما با خواست خدا دست تجاوز وستم همه ستمگران را در کشورهاى اسلامى مى شکنیم وبا صدور انقلابمان ـ که در حقیقت صدور اسلام راستین وبیان احکام محمدى است ـ به سیطره وسلطه وظلم جهانخواران خاتمه مى دهیم وبه یارى خدا راه را براى ظهور منجى، مصلح کل وامامت مطلق حق، امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ هموار مى کنیم... خداوندا!... انقلاب اسلامى ما را به انقلاب مصلح کلّ متصل فرما (همان: ج۲۰، ص۳۴۵-۳۴۷).
۶. بالا بردن قدرت اسلام
یکى دیگر از زمینه هاى تشکیل حکومت جهانى حضرت مهدى علیه السلام بالا بردن قدرت اسلام وتلاش در جهت تحقق آموزه هاى متعالى آن در سراسر زمین وتثبیت حاکمیت اسلام است. اسلام باید گسترش یابد وزیبایى هاى آن بر همگان آشکار گردد تا مقدمه اى شود براى پذیرش عمومى وجهانى انقلاب وحکومت مهدوى. از نظر امام خمینى ره: (انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است وما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بکند ومقدمات ظهور ان شاء الله تهیه بشود) (همان: ج۸، ص۳۷۴).
۷. جهاد وایثارگرى
رسیدن به جامعۀ آرمانى وموعود، نیاز به کوشش، جهاد ومبارزه فرهنگى، سیاسى، نظامى و... دارد وهمه آن ها باید از سوى باورداران به منجى موعود وزمینه سازان انقلاب جهانى صورت گیرد: (اگر توقع دارید که در یک شب همه امور بر طبق اسلام واحکام خداوند تعالى متحول شود، یک اشتباه است ودر تمام طول تاریخ بشر، چنین معجزه اى روى نداده است ونخواهد داد وآن روزى که ـ ان شاء الله تعالى ـ مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود ویک روزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوشش ها وفداکارى ها، ستمکاران سرکوب ومنزوى مى شوند...) (همان: ج۲۱، ص۴۴۷).
در این راستا امام خمینى قدس سره امت مسلمان ایران را به جهت جهاد، ایثارگرى وفداکاریشان، زمینه سازان ظهور معرفى مى کند: (سلام بر امت بزرگ ایران که با فداکارى وایثار وشهادت، راه ظهورش را هموار مى کنند...) (همان: ص۳۲۵).
۸. قیام مستضعفان وبى بهرگان از قدرت
یکى از زمینه هاى مهم تشکیل حکومت جهانى مهدوى، قیام وخیزش عمومى مستضعفان، مظلومان وستمدیدگان است که امام خمینى با فریادى رسا، آنان را به این امر دعوت مى فرمود: (اى مستضعفان جهان! برخیزید وهم پیمان شوید وستمگران را از صحنه برانید که زمین از خداست و وارث آن مستضعفانند) (همان: ج۱۱، ص۳۷۶).
۹. تشکیل حزب فراگیر مستضعفان
براى انسجام در صفوف نهضت هاى رهایى بخش جهانى ومقابله با استکبار وبیدادگرى، باید حزب فراگیر مستضعفان وصالحان شکل بگیرد تا همه نیروها ید واحده اى شده ودر برابر دشمنان قرار بگیرند. از نظر امام خمینى قدس سره:
(من امیدوارم که یک حزب به اسم (حزب مستضعفین) در تمام دنیا به وجود بیاید وهمه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند ومشکلاتى که سر راه مستضعفین است، از میان بردارند وقیام در مقابل مستکبرین وچپاولگران شرق وغرب کنند ودیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالم ظلم کنند ونداى اسلام را و وعده اسلام را ـ که حکومت مستضعفین بر مستکبرین است و وراثت ارض براى مستضعفین است ـ محقق کنند. تاکنون مستضعفین متفرق بودند وبا تفرقه کارى انجام نمى گیرد. اکنون که نمونه اى از پیوند مستضعفین در بلاد مسلمین تحقق پیدا کرد، این نمونه باید به یک سطح وسیع ترى، در تمام قشرهاى انسان هاى تاریخ، تحقق پیدا کند به اسم (حزب مستضعفین) که همان (حزب الله) است وموافق اراده خداى تبارک وتعالى است که مستضعفین وارث ارض باید بشوند...) (همان: ج۹، ص۲۸۰ و۲۸۱).
نتیجه
رسیدن به (جامعه موعود الهى) وشکل گیرى انقلاب جهانى مهدوى، مبتنى بر یک سرى عوامل، شرایط وزمینه ها است که باید آن ها را هم در جامعه جست وجو کرد، هم در درون افراد. بر این اساس هم نیاز به آگاهى بخشى وآماده سازى درونى افراد است وهم فراهم سازى مقدمات وامکانات واسباب ظاهرى ومادى وهم شکل گیرى اراده ها وتلاش هاى بیرونى افراد:
تغییرات درونى (مقدمات واسباب ظاهرى (تلاش ها واراده هاى بشرى) انقلاب جهانى
البته این نظام اثرگذار، تحت برنامه کلى ومشیّت قاهر الهى ویک جامعة مطلوب نهایى قرار دارد.
اراده الهى (رهبرى تغییرات) آماده سازى انسان­ها (حرکت جمعى) انقلاب جهانى مهدوى


اگر (زمینه ها ومقدّمات) یاد شده را از منظر سیاسى ـ اجتماعى، مورد بازکاوى قرار دهیم، به پدیدة بنیادین وفراگیرى برمى خوریم که تحت عنوان (انقلاب) مطرح است؛ یعنى، یکى از شکل هاى مهم تغییرات ودگرگونى هاى سیاسى ـ اجتماعى، (انقلاب) است وبر اساس (تئورى هاى مربوطه)، لازمه شکل گیرى هر انقلابى، یک سرى عوامل، مقدمات وزمینه ها است که عموماً به دست انقلابیون صورت مى گیرد. انقلاب جهانى مهدوى نیز یک قیام وخیزش فراگیر وعمومى است که مى تواند در برگیرنده بسیارى از افراد، گروه ها ونهادها باشد؛ یعنى همه این ها در شکل گیرى وموفّقیت انقلاب تلاش بکنند وهمة امکانات، ابزار واسباب را در خدمت آن قرار دهند. در واقع وقتى از شرایط ومقدمات انقلاب جهانى مهدوى صحبت مى کنیم، از چندین مؤلفه بحث مى کنیم (رهبرى، برنامه جامع، گروه هاى انقلابى ومردم).

(انقلاب جهانى امام مهدى)، بر اساس یک سرى عوامل ومقدماتى شکل مى گیرد که بخشى از آن تحت مشیت وارادة قاهر الهى وبراساس رویکردهاى غیبى وامدادهاى فوق بشرى صورت بگیرد وبخشى از آن نیز مربوط به جامعة بشرى ونقش مؤثر وفعال انسان ها ـ به خصوص گروه هاى حق طلب ـ است. امید آنکه بتوانیم به وظایف ومسؤولیت هاى خود در رابطه با زمینه سازى این انقلاب شکوهمند عامل باشیم.

منابع

۱. آصفى، مهدى، انتظار پویا، قم، مرکز تخصصى مهدویت، ۱۳۸۵ش.
۲. ابن حماد، نعیم، الملاحم والفتن، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۴ق.
۳. ابن فارس، احمد، مقاییس اللغه ومصباح اللغة، قم، مکتبة الاعلام الاسلامى، ۱۴۰۴ق.
۴. اربلى، على بن الحسین، کشف الغمه، تبریز، مکتبة بنى هاشمى، ۱۳۸۱ش.
۵. امینى، ابراهیم، دادگستر جهان، قم، شفق، ۱۳۸۵ش.
۶. بحرانى، هاشم، البرهان، قم، مؤسسه بعثت، ۱۴۱۷ق.
۷. جمعى از نویسندگان، فصلنامه انتظارموعود، قم، مرکز تخصصى مهدویت، ش۷.
۸. چالمرز جانسون، تحول انقلابى (بررسى نظرى پدیده انقلاب)، ترجمه حمید الیاسى، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳ش.
۹. حکیم، محمد باقر، جامعه انسانى از دیدگاه قرآن کریم، مشهد، بنیاد پژوهش هاى اسلامى، ۱۳۸۷ش.
۱۰. شیخ طوسى، محمد بن الحسن، کتاب الغیبه، قم، معارف اسلامى، ۱۴۱۱ق.
۱۱. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الرساله الثالثه فى الغیبه، بى جا،بى تا.
۱۲. صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، تهران، موعود عصر، ۱۳۸۴ش.
۱۳. صدر، محمد باقر، المدرسه القرآنیه، همایش امام صدر، بى تا، بى جا.
۱۴. صدر، محمد باقر، رهبرى بر فراز قرون، تهران، موعود، ۱۳۸۶ش.
۱۵. صدر، محمد، تاریخ غیبت کبرى، تهران، موعود عصر، ۱۳۸۴ش.
۱۶. طباطبایى، محمد حسین، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
۱۷. طبرسى، احمد بن على، مجمع البیان، تهران، رابطة الثقافة والعلاقات الاسلامیة، ۱۴۱۷ق.
۱۸. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشى، تهران، چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ش.
۱۹. عیوضى، محمد رحیم، انقلاب اسلامى وزمینه ها وریشه هاى آن، تهران، نشر معارف، ۱۳۸۷ش.
۲۰. فراتى، عبدالوهاب، رهیافت هاى نظرى بر انقلاب اسلامى، قم، نشر معارف، ۱۳۷۷ش.
۲۱. قزوینى، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، بیروت، دارالفکر، بى تا.
۲۲. کارگر، رحیم، مهدویت (پس از ظهور)، قم، نشر معارف، ۱۳۸۷ش.
۲۳. کارگر، رحیم، فروغ حق (مصاف حق وباطل از نهضت حسینى تا انقلاب مهدوى)، قم، مرکز تخصصى مهدویت، ۱۳۸۷ش.
۲۴. کورانى، على، عصر ظهور، تهران، شرکت چاپ ونشر بین الملل، ۱۳۷۹ش.
۲۵. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق.
۲۶. محمدى، منوچهر، انقلاب اسلامى، زمینه ها وپیامدها، قم، نشر معارف، ۱۳۸۰ش.
۲۷. موسوى خمینى، روح الله، صحیفه نور، تهران، دفتر حفظ ونشر آثار امام، بى تا.
۲۸. نعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تهران، صدوق، ۱۳۹۷ق.

 

رحیم کارگر


پـازل ظــــهور

پـازل ظــــهور

با استفاده از روایت‌های بیان کننده نشانه‌های ظهور، می‌توان تصویری کاملاً واضح از آخرالزّمان و آستانه ظهور امام عصر(عج) به دست آورد.
در منابع اسلامی، از نشانه‌های ظهور با چند اصطلاح یاد شده است که عبارتند از:

••• علائم و علامات: این واژه در متون شیعی بسیار به چشم می‌خورد و بسیاری از نویسندگان شیعی از این کلمه برای بیان نشانه‌های ظهور استفاده کرده‌اند.

آیه: این واژه برگرفته از «قرآن کریم» است که در برخی از روایت‌ها برای بیان بعضی حوادث مهم به کار گرفته شده است.

••• اشراط السّاعه(نشانه‌های قیامت):
بسیاری از نویسندگان اهل سنّت از این واژه که برگرفته از آیه «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها» است، برای بیان مقصود فوق استفاده نموده‌اند. اشکال استفاده از این واژه آن است که مجموعه حوادث دوره‌های قبل و بعد از ظهور، رجعت و پس از آن تا سرآغاز قیامت را شامل می‌شود.

••• ارهاصات: این واژه بیشتر برای بیان آن دسته از حوادثی به کار برده شده است که پیش از آمدن انبیای بزرگ رخ داده‌اند1 و استعمال آن برای نشانه‌های ظهور و آمدن امام عصر(عج) کمتر رایج است؛ البتّه برخی از آثار، از این واژه علاوه بر متن اثر، در عنوان کتاب نیز استفاده کرده‌اند که به طور شاخص می‌توان به کتاب «الفجر المقدّس المهدی(عج) و ارهاصات الیوم الموعود» نوشته جناب آقای مجتبی السّاده اشاره کرد.

••• فتن (فتنه‌ها): این واژه جمع فتنه و به معنای آزمایش، امتحان، شورش، اختلاف آرا، محنت و رنج است. این واژه در اصل به عملی گفته می‌شود که برای پاک کردن طلا و نقره از ناخالصی انجام می‌شود.2

ملاحم: این واژه، جمع ملحمه به معنای جنگ و خون ریزی بزرگ و رزمگاه است که اصطلاحاً به جنگ‌ها و رویدادهای سیاسی، اجتماعی گفته می‌شود که چهارده معصوم(ع) پیشاپیش، از وقوع آنها خبر داده‌اند.3

فواید بیان و دانستن نشانه‌های ظهور
اطّلاع از نشانه‌های ظهور، علاوه بر آنکه حسّ کنجکاوی انسان‌ها را ارضا می‌نماید، ثمره‌ها و برکت‌های مهم‌تری را نیز به دنبال می‌آورد که برخی از آنها عبارت است از:

1. یقین به علم غیب و علم به آینده معصومان(ع)
تحقّق و رخداد پیش‌گویی‌ها، قرن‌ها پس از بیان آنها باعث می‌شود که شنونده و خواننده ناخواسته به گوینده این بیان‌ها ایمان بیاورد؛ به خصوص در موارد متعدّدی که مطلب بیان شده بسیار فراتر از سطح فهم مخاطبان و شنوندگان این دست روایت‌ها در مقطع صدورشان باشد.

2. افزایش امید به وقوع و قرب ظهور
از آنجا که بسیاری از مطالب مطرح شده در این روایت‌ها در مقام بیان و تبیین نشانه‌های ظهور امام عصر(عج) هستند، به طور طبیعی خوانندگان و مستمعان این نشانه‌ها نسبت به امام عصر(عج)، ظهور ایشان و نزدیکتر شدن این رخداد، یقین بیشتری پیدا می‌کنند.

3. شناسایی جایگاه خود در نقشه و پازل هستی
چند هزار سال است که پس از هبوط حضرت آدم (ع)، آدمیان بر زمین زندگی می‌کنند و پس از ما نیز صدها و شاید هزاران سال بعد نیز این جریان زندگی برای بنی‌آدم ادامه داشته باشد. آنچه در دست ماست، میراث تمام آنهاست که پیش از ما می‌زیسته‌اند که باید درنهایت امانت‌داری و حدّاقل به همان شکل که تحویل گرفته‌ایم، آن را به نسل‌های پس از خود تحویل دهیم. کوتاهی در انجام هریک از وظایفی که در این راستا برعهده ما نهاده شده است، می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری را برای ما و آیندگان ما به دنبال بیاورد. تفصیل این مطلب، به مجال دیگری نیاز دارد و در اینجا نمی‌توان حقّ آن را ادا کرد. متأسّفانه بسیاری از ما، خود را تنها در ظرف این چند روزه محدود و معدود دنیا می‌نگریم و نه تنها از آینده بشریّت که از آینده دنیایی و آخرتی خویش نیز غافلیم. فهم این نکته که از کجا آمده و به کجا می‌رویم و اساساً برای انجام چه مهمّی ما را به صحنه هستی آورده‌اند، باعث می‌شود که رفتاری کاملاً متفاوت با آنچه اکنون انجام می‌دهیم، از ما مشاهده شود.

4. آمادگی برای مواجهه با آسیب‌ها و فتنه‌ها
دوره آخرالزّمان را به طور شاخص با انحراف‌ها، اعوجاج‌ها، بحران‌ها و آسیب‌ها می‌شناسند. مسلّماً افرادی که پیش از وقوع فتنه‌ها و بحران‌ها، از آمدن آنها خبر دارند، خود را برای مواجهه با آن مهیّا می‌کنند. به حدّی که در مواردی می‌توانند بدون ذرّه‌ای آسیب، آن را پشت سر بنهند. مثال شاخص و ملموس این آمادگی، بحران خشکسالی هفت ساله «مصر» در دوران حضرت یوسف(ع) است که تنها با خوابی و تعبیری توانستند از آن رهایی یابند و حتّی از مناطق اطراف خویش مانند «کنعان» نیز دستگیری نمایند. شاید اگر ما هم به طور جدّی به مطالعه نشانه‌های ظهور بپردازیم، بتوانیم به چنین توفیقی دست یابیم.

5. شناسایی و ریشه‌یابی دقیق‌تر مشکل‌ها و بحران‌ها
از آنجا که ما در حال حاضر از جمله ساکنان آخرالزّمان به شمار می‌آییم، می‌توانیم با نگاهی گذرا به اطراف خود، موارد متعدّدی از فتنه‌ها و آسیب‌ها را احصا کنیم که متأسّفانه در تحلیل‌ها و چاره‌جویی‌ها، بدون توجّه به ریشه‌ها و علل و اسباب اصلی، افراد به ارائه راه حلّی سطحی‌نگرانه بسنده می‌کنند. بدیهی است که نتیجه یک راه حلّ ساده و سطحی در بهترین حالت، آن است که مشکل مرتفع نشود و در واقع، در موارد متعدّد، باعث دامن زدن و تشدید مشکل تا مرز چاره‌ناپذیری می‌شود.

6. جهت‌یابی برای برنامه‌ریزی‌های خرد (فردی، خانوادگی و...) و کلان اجتماعی (درون مرزی، درون دینی و مذهبی، بین المللی)
مشهور است که می‌گویند: فهم سؤال نیمی از جواب است و تا مسئله‌ای را خوب نفهمیم، نمی‌توانیم آن را به درستی حل کنیم. با شناسایی و ریشه‌یابی دقیق مشکلات و نیز نقش تاریخی خود، به راحتی می‌توان دریافت که چه برعهده ماست و باید در شرایط کنونی، متولّی انجام چه اموری شویم و هدف پیش روی ما چیست؟ شناسایی مبدأیی که در آن هستیم، هدفی که باید به آن برسیم و مسیر میان مبدأ تا مقصد، همان برنامه‌ریزی مهم و اساسی است که باید در تمامی عرصه‌های خرد و کلان، آن را لحاظ کنیم و صد افسوس که مورد غفلت ما واقع شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. «لغت‌نامه لاروس»، ذیل واژه.
2. «لسان العرب»، ج10، ص178؛ «معرفت امام زمان (ع)»، ج2، ص417..
3. همان.

محمود مطهری نیا

ظهور تجلیگاه غدیر

ظهور تجلیگاه غدیر

ظهور تجلیگاه غدیر shia muslim                   
امام زمان علیه‌السلام با پیام غدیر بپا می‌خیزد و با پیام غدیر حرکت می‌نماید و با پیام غدیر به پایان می‌رساند

 

عصر ظهور افق بی‌کرانه‌ای است که بشر از تصور آن عاجز است، و نزولِ رحمت است آن‌گونه که انسانیت تاکنون تجربه نکرده است، و کمالِ تعالی و رشد است در گونه‌ای که هنوز عقل بشریت به آنجا نرسیده است. پس هر چه بگوییم دورنمایی از یک بهشت نادیده است که فقط شنیده‌ایم و ایمان آورده‌ایم، و هر تصوری در ذهن بپروریم چشم‌اندازی از سرسبز آرزوهاست که تا محقق نشود لذت آن قابل احساس نخواهد بود
غدیر از آغاز خلقت تا ظهور و تا قیامت
عالَم با غدیر آغازشده و با غدیر ادامه دارد و با غدیر پایان می‌یابد، که همان محبت و ولایت محمد و آل محمدعلیهم السلام است، و بر همین اساس مهم‌ترین رسالت پیامبران ابلاغ پیام غدیر بوده است.
ما معتقدیم غدیر استمرار حلقه پیوند انسان با آفریدگار است که از روز اول بدان نیاز داشته و تا قیامت این روند ادامه دارد. غدیر پاسخ به منجی گرایی بشریت و پاسخ به درخواست «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ» انسان است. درواقع انسان رهروِ راه کمال است با برنامه مدوّنِ الهی، که در غدیر تکمیل شد و پیشوای هدایتگر آن در غدیر معرفی گردید.
خداوند منّان سه تعبیر درباره بعثت و غدیر و ظهور در قرآن آورده که این روند را به‌خوبی ترسیم می‌نماید: بعثت را منت خود بر خلق شمرده و فرموده:« لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَی المؤمنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولاً(1)»؛ و غدیر را کمال دین خود اعلام کرده و فرموده: «الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم»(2)؛ و ظهور را تابشِ نور الهی به‌حساب آورده و فرموده: «وَ اَشرَقَتِ الاَرضُ بِنورِ ربِّها»(3)
این جریان از آغاز خلقت تا بعثت و از بعثت تا غدیر، مسیر خود را طی کرد تا به دوران بعد از پیامبر صلی‌الله علیه واله رسید.
غدیر، پشتوانه‌ای است که در زمان ظهور خود را نشان خواهد داد آنجا که فرموده: «کَتَبَ اللَّهُ َلاَغلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی»(4)
اکنون باید گفت: ظهور انتهای تفصیلی صراط مستقیمِ غدیر و تجلّی کاملِ تعالیِ بشر است. اسلام بدون غدیر و غدیر بدون ظهور متجلی نمی‌شود. آن کمالِ اعلام‌شده در دین و آن نعمتِ به اوج رسیده در ولایت و آن مُهرِ رضایت رب در غدیر، جز با ظهور عملی نخواهد شد.
امام غدیر در روز ظهور آن پیشوای هدایتگری است که رسالت جهانیِ ختم نبوت را بر عهده دارد. آن برنامه مدون الهی در غدیر به دست او در روزگار ظهور متجلی می‌گردد. اوج پیوندِ انسان با آفریدگار در عصر ظهور خود را نشان خواهد داد.
آن روز بهترین بهره‌برداری از جهان هستی به دست امامی آگاه از جزئیات جهانِ خلقت محقق می‌شود. آن روز موجب واجبات که امامت است معنای عملی خود را نشان می‌دهد. آن روز مردم می‌فهمند که دیرزمانی است پاسخ به درخواست «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ»(5) را دریافت کرده بودند، ولی بدان توجه نداشتند.
سقیفه مانع غدیر تا ایام ظهور
برنامه الهی غدیر که به همه بشریت تقدیم شد و هدیه پروردگار به بندگانش بود، ضربه هولناکی را از سوی سقیفه تجربه کرد، که بدبختی بلکه نگون‌بختی واقعی را برای انسان‌ها به ارمغان آورد. با جمله «حَسبُنا کِتابُ اللَّهِ»(6) که به معنای کنار گذاشتن امامِ تعیین‌شده از سوی خداوند بود، طعم شیرینِ غدیر دررسیدن به آرزوهای بشر در کامشان تلخ شد.
واقعیت آن است که مردم چاره‌ای جز بازگشت به‌سوی غدیر ندارند، و ظهور برای همین هدف است.
ظهور با پیام غدیر
امام زمان علیه‌السلام با پیام غدیر بپا می‌خیزد و با پیام غدیر حرکت می‌نماید و با پیام غدیر به پایان می‌رساند. دو آیه تبلیغ و اکمال در این آیه به ظهور می‌رسد که «لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرض»(7) از همین‌جا معلوم می‌گردد که دستور ابلاغ غدیر تا قیامت، به معنای بقاء و ادامه راه انبیا تا روز ظهور و بعدازآن تا قیامت است.
در عصر ظهور معلوم خواهد شد که مردم چقدر نیاز به غدیر داشتند و چه چیزی را پشت پا انداختند. هم تکلیف غدیر با انسان‌ها و هم تکلیف انسان‌ها با غدیر، در آن روز روشن خواهد شد؛ و امام زمان علیه‌السلام مردم را متوجه فراموشی و از دست دادن غدیر می‌نماید.
همه این‌ها ازآنجاست که در غدیر وعده ظهور داده‌شده، و وعده‌های روز ظهور هم اعلام‌شده که تحقق آن حتمی خواهد بود. سیمای موعود در بیست فراز از خطبه غدیر ترسیم‌شده که در عصر ظهور تحقق خواهد یافت. در غدیر دو حکومت با یک محور طراحی شد: علوی و مهدوی؛ که مردم قدر اوّلی را ندانستند، اما دومی را با زمینه‌هایی که غدیر برای پی‌ریزی حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت به دست حضرت مهدی علیه‌السلام آماده کرده درک خواهند کرد.
و چه به‌جاست که بگوییم: غدیر از زمان وقوع تا ظهور به‌صورت گفتمان بوده، و در زمان ظهور گذشته از گفتمان به‌صورت اجرایی و عملی تحقق می‌یابد.
آثار غدیر در ایام ظهور
روزگار ظهور میعادگاه منتظران غدیر است، که قرن‌ها به دست سقیفه در خاک سیاه نشسته‌اند و چشم به دوردست‌های ظهور دوخته‌اند. حتی آنان که رفته‌اند زنده می‌شوند و بازمی‌گردند تا از شهد شیرین غدیر با حضور صاحب آن لذت ببرند و این حق آن‌هاست. آنچه این انتظار را به اشتیاق رسانده، آن است که هیچ‌کس جز دورنمایی از عصر ظهورِ غدیر نشنیده است؛ و شنیدن کی بود مانند دیدن و زیستن در سایه‌سار امام غدیر!
در یک نگاه کلی می‌توان گفت، همه جهاتی که برای نجات و سعادت همه ملت‌ها از همه رنگ و نژاد و زبان و در هر زمان و مکانی لازم است، در غدیر نهفته و در عصر ظهور تجلّی تمام‌عیار می‌یابد. در تبیین این سعادتمندی، دل نوشته‌ها و ناگفته‌های بسیاری را می‌توان بر زبان آورد
1-     اگر بگوییم حیات مادی و معنوی بشر تأمین خواهد شد، گزاف نگفته‌ایم.
2-    اگر بگوییم بشر در تعالی و رشد به اوج می‌رسد و نهایت قابلیت‌های خود را نشان می‌دهد، درست گفته‌ایم.
3-    اگر بگوییم بشر صراط مستقیم را پیدا می‌کند و از آن به‌سوی اهداف الهی حرکت می‌کند و از هر انحرافی مصون خواهد بود، به‌جا گفته‌ایم.
4-    اگر تعبیر کنیم که اسلام که اساس همه ادیان الهی است، در کامل‌ترین صورت خود متجلی خواهد شد، بیراهه نرفته‌ایم.
5-    اگر ادعا کنیم که شر و ظلم و فتنه در همه گونه‌های آن رنگ می‌بازد، و قبل از بهشتِ آخرت در این دنیا بهشت برقرار می‌شود، و همه موجودات با امنیت تمام‌عیار زندگی می‌کنند، عین حقیقت را بر زبان آورده‌ایم.
6-    اگر بگوییم: عصر ظهور روزگاری است که خداوند از بندگانش راضی می‌شود و این رضایت نهایت مطلوب از بشر است، ادعای درستی است.
7-    اگر ادعا کنیم امام غدیر در عصر ظهور بهترین شیوه بهره‌برداری از جهان هستی را به همه نشان خواهد داد، درست گفته‌ایم.
8-    اگر بگوییم: با زعامت امام معصوم علیه‌السلام نورانیت زمین را فرامی‌گیرد، و جهان نورباران می‌شود و همه موجودات به این نورانیت افتخار خواهند کرد، سخن درستی است.

بر دل‌ها مانده تا عصر مهدوی که وعده پروردگار است تحقق یابد و همه زمین یکپارچه غدیر شود.

به امید آن روز...



فهرست منابع:
1-     آل عمران:164.
2-    مائده: 3.
3-    زمر:69
4-    مجادله:21.
5-    حمد:6.
6-    امالی شیخ مفید:ص36.
7-    نور:55.

و خداى تبارک و تعالى کار او را در یک شب سامان دهد


خطر ارتداد منتظران موعود!

خطر ارتداد منتظران موعود! shia muslim                   
و خداى تبارک و تعالى کار او را در یک شب سامان دهد، همان طور که کار حضرت موسى را در یک شب اصلاح فرمود...

 

ولادت نهمین امام شیعیان، امام جواد (ع) از پربرکت‎ترین و خوش یمن‎ترین وقایع تاریخ شیعه می‎باشد زیرا پیش از این حکمت الهی بر آن قرار گرفته بود که امام رضا(ع) مدت زمان طولانی در انتظار فرزند باشد از این رو برخی از دشمنان اهل بیت، به این مسئله امید بسته و خاندان امامت را تمام شده می‎دانستند و از سوی دیگر، شیعیان، نگران شده و در انتظار امام آینده خود بودند.
اما ولادت امام جواد(ع) اسباب ناامیدی دشمنان و خوشحالی دوستان اهل بیت را فراهم آورد.
نکته قابل تامل این است که شاید بتوان گفت، یکی از علل طولانی شدن ولادت امام جواد(ع) این باشد که خداوند تربیت شیعه برای انتظار امام معصوم را از زمان امام جواد آغاز کرده‎است بدین معنا که انتظار برای دیدار با امام، در جریان فرزندآوری امام رضا(ع) رقم خورد و پس از ایشان، امامان آتی، با برنامه‎ریزی مدون، شیعیان را آماده ایام غیبت امام زمان و منتظر بودن جهت ظهور ایشان می‎کردند.
از این رو امام جواد(ع) در طول مدت عمر کوتاه اما پربرکت خود، همواره مسئله ظهور آخرین منجی که سومین فرزند از فرزندان ایشان می‎باشد را عنوان کرده و سعی در تبیین شخصیت امام مهدی(ع) و چگونگی وقوع امر ظهور داشته‎اند.
مرحوم شیخ صدوق در اکمال الدین از شخصی به نام صفر بن دلف نقل می‎کند که از امام جواد شنیدم که نام امامان پس از خود را می برد وپس از این که اسم امام حسن عسگری را برد، ساکت شد.
پرسیدم که امام پس از ایشان کیست؟
امام جواد اشک بردیدگانشان جاری شدو گریه بسیار زیادی کردند.
سپس فرمودند: پس از او، فرزندش است که قائم از روی حق (ونه باطل) و منتظراست...(1)
در روایتی دیگر آمده است که از امام جواد پرسیده شد پس امام بعد از حسن عسگری (ع)کیست؟ فرمود: براستی که بعد از امام حسن علیه السلام فرزند قائم او به حق منتظر است. سوال کردند:ای فرزند رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم چرا او را به این نام می گویند فرمود: برای آن که او در وقتی قیام می‎کند که نامش می‎میرد و بیشتر کسانی که به امامت او قائل بودند مرتد می‎شوند.
آن‎گاه عرض کرد: چرا وی را منتظر می‎نامند؟
فرمود: برای آن‎که حجت آن حضرت غیبت است که روزهایش زیاد است و نهایتش به طول می‎کشد و در این حال صاحبان اخلاص انتظار فرج او را می‎کشند.  (2)
عبدالعظیم حسنی به امام جواد گفت: من امیدوارم که شما قیام کننده از آل بیت محمد صل الله باشید، آن که زمین را پر از عدل و قسط می‎کند چنان که پر شده باشد از ظلم و جور. فرمودند: ای ابوالقاسم! هیچ یک از امامان نیست جز قیام کننده به امر خداوند و هادی به سوی دین خدا ولی آن قیام کننده که خداوند عزوجل زمین را به وسیله او از اهل کفر و انکار پاک می سازد و آن را پر از عدل و داد می کند کسی است که ولادتش بر مردم پوشیده می‎ماند و شخص او از نظرشان غایب می‎گردد و بردن نام او بر آن‎ها حرام است، او هم‎نام و هم‎کنیه رسول خدا می‎باشد. و اوست که زمین برایش پیچیده می‎گردد و هر سختی برایش آسان شود و از یارانش به تعداد اهل بدر سیصد و سیزده نفر از نقاط دوردست زمین فراهم آیند و این است مهدی فرمود: خداوند در سوره بقره آیه 148 می فرماید: هر کجا باشد خدواند همگی شما را خواهد آورد و خداوند بر هر کاری تواناست. پس هر گاه این تعداد از اهل اخلاص به خدمتش مجتمع شوند خداوند امر او را ظاهر می‎سازد و چون شماره یارانش به یک عقد کامل که ده هزار نفر است رسید به اذن خداوند خروج می‎کند و پیوسته از دشمنان خدا خواهد کشت تا خداوند متعال راضی شود. عبدالعظیم گوید: به آن حضرت گفتم: ای آقای من! او چگونه خواهد دانست که خدای عزوجل راضی شده است؟ فرمود: در دلش رحمت می‎اندازد، پس هنگامی که به مدینه داخل شود لات و عزی را بیرون آورد و می‎سوزاند. (3)
در روایتی دیگر، نقل شده که عبدالعظیم حسنی می‎گوید: می‎‎خواستم درباره امام قائم از امام جواد علیه السلام سوال نمایم ، آیا او مهدى عجل الله تعالى فرجه است یا غیر او؟
امام جواد علیه السلام پیش از این که این سؤال را بپرسم، به سوالم پاسخ دادند وفرمودند که در زمان غیبت ، انتظارش واجب است.
در ادامه همین روایت ، چنین جمله ای از امام جواد علیه السلام نقل گشته:
و خداى تبارک و تعالى کار او را در یک شب سامان دهد، همان طور که کار حضرت موسى را در یک شب اصلاح فرمود، او رفت تا براى خانواده خویش آتشى بیاورد، (4)برگشت در حالی که به مقام پیامبری رسیده بود. سپس امام فرمودند: أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِیعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَج(5).
خداوند به برکت این مولود مبارک ما را از یاران حضرت بقیه الله الاعظم(عج) در ایام غیبت و ظهور ایشان قرار دهد. (ان شاءالله)

 

 

فهرست منابع
1- ک، [إکمال الدین‏] ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنِ ابْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنِ الصَّقْرِ بْنِ دُلَفَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا ع یَقُولُ إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدِی ابْنِی عَلِیٌّ أَمْرُهُ أَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ الْإِمَامَةُ بَعْدَهُ فِی ابْنِهِ الْحَسَنِ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِیهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِیهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِیهِ ثُمَّ سَکَتَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَکَى ع بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ مِنْ بَعْدِ الْحَسَنِ ابْنَهُ الْقَائِمَ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ سُمِّیَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِکْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَکْثَرِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّیَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ لِأَنَّ لَهُ غَیْبَةً تَکْثُرُ أَیَّامُهَا وَ یَطُولُ أَمَدُهَا فَیَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ یُنْکِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ یَسْتَهْزِئُ بِذِکْرِهِ الْجَاحِدُونَ وَ یَکْثُرُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ وَ یَهْلِکُ فِیهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ یَنْجُو فِیهَا الْمُسْلِمُونَ (بحارالانوار، ج‏51 ، ص‏30).
2- الغیبه ص 186
3- ( کمال الدین ج2 ص 377 و مکیال المکارم ج1 ص 167)
4- اشاره به آیه دهم به بعد سوره مبارکه طه: إِذْ رَأى‏ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً ...
5- [إکمال الدین‏] الدَّقَّاقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ الرُّویَانِیِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ قَال...(بحارالانوار، ج‏51، ص 156).