واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

ادامه تبیین فقه نظامات اجتماعی : اولین خروجی نظام بانکی کشور، تبعیض اجتماعی است که با مسلمات دینی ما سازگاری ندارد

من خودم شنیدم که یکی از مسئولین همین بانک‌ها می‌گفت: ما اصلاً نمی‌توانیم فقط با افراد کم‌درآمد تعامل کنیم. به ما ایراد می‌گیرند که چرا شما وام‌های چند میلیاردی را به سرمایه‌داران می‌دهید؟ خب او کار می‌کند! یعنی نظام بانکی ما طوری تنظیم شده که در خدمت طبقۀ سرمایه‌دار است و طبقه بی‌سرمایه چه می‌کند؟

تبیین نظریه فقه نظامات اجتماعی توسط "آیت الله اراکی" در پژوهشگاه فقه نظام در قم/جلسه ششم
 

گروه معارف - رجانیوز: فقه نظام یک سطح کاملا متفاوت با فقه شخصی است و البته بر آن تأثیر بسیار زیادی دارد. وقتی ما تکلیف نهادهای اجتماعی را مشخص کردیم، تحولی در نگاه ما نسبت به شخص مومن به وجود می آید. درفقه شخص‏گرا شما یک نقش را برای شخص در نظر می گیرید و آن نقشی است که او در ارتباط با خدا دارد و آن نقش بندگی است. در فقه نظام اما نقش فرد در نهادهای اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد و حالا باید او را در نظام اجتماعی در نظر بگیریم. این موضوع روی تکالیف فردی بسیار مؤثر است. ممکن است چیزی برای شخص به خودی خود حلال باشد ولی بنابر شخصیت اجتماعی او حرام شود.

 

در یک نظام که نمی‏تواند وظایف خود را درست انجام دهد ممکن است افراد خوبی به صورت فردی وجود داشته باشند و همۀ وظایف شخصی خودشان را هم عمل کنند، ولی باز هم عدالت اجرا نمی شود، پیشرفت صورت نمی گیرد، معنویت در جامعه رشد نمی کند. این جاست که نقش فقه حکومتی برجسته شده و ضرورت آن آشکار می شود. بنابراین فقه کلان، نظام ساز است و باید این مجموعه را طوری طراحی کند که به سوی تحقق اهداف و انجام درست وظایف پیش برود.

 

***

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصلاةُ علی سیدّنا  محمّد و آله الطاهرین
 
فقه نظام چیست؟
 
در این جلسه بنا داریم کلیاتی را در رابطه با اصول فقه نظام بررسی کنیم. مسئله فقه نظام زیاد مطرح شده است و نیاز به این فقه، امروز به‌عنوان یک نیاز ضروری مطرح است.کسی در این مقوله تشکیک نمی‌کند که ما واقعاً نیاز به فقه نظام داریم. آیت‌الله هاشمی شاهرودی نقل می‌کردند که با مرحوم آیت‌الله آذری قمی در یکجا نشسته بودیم، ایشان گفتند این نظام اقتصادی که شما مطرح می‌کنید چیست؟ همین بیع و اجاره و ... می‌باشد که در مکاسب و کتب فقهی داریم، مگر چیزی غیر از این‌ها وجود دارد؟ ایشان فرمودند که چیزی غیر از این است. گاهی یک برداشت از فقه نظام این است که همین احکام فقهی فردی را کنار یکدیگر بگذاریم و این می‌شود فقه نظام اجتماعی. ما گاهی گفته‌ایم که اشکال کار در همین نظام بانکی فعلی این است که یک نظام بانکی تشکیل شده که وقتی به خود قانونِ عملیات بانکی بدون ربا مراجعه می‌کنید، می‌بینید همه‌اش احکام شرعی است، عقود اسلامی است؛ بیع و اجاره و شرکت و مضاربه و ... اما بعد از اینکه این نظام پیاده می‌شود متوجه می‌شوید که نتیجه‌ای که از این نظام به دست می‌آید، از هر نظام ربوی بدتر است، یعنی شما به نظام‌های بانکی دنیا مراجعه کنید، متوجه می‌شوید که هیچ نظام بانکی این‌طور که نظام بانکی کشور ما عمل می‌کند، عمل نمی‌کند. خروجی این نظام قطعاً با مسلّماتِ دینِ ما سازگار نیست. این خروجی چیست؟ اولین خروجی، تبعیض اجتماعی است. من خودم شنیدم که یکی از مسئولین همین بانک‌ها می‌گفت: ما اصلاً نمی‌توانیم فقط با افراد کم‌درآمد تعامل کنیم. به ما ایراد می‌گیرند که چرا شما وام‌های چند میلیاردی را به سرمایه‌داران می‌دهید؟ خب او کار می‌کند. یعنی نظام بانکی ما طوری تنظیم شده که در خدمت طبقۀ سرمایه‌دار است و طبقه بی‌سرمایه چه می‌کند؟ طبقه کم‌سرمایه بعد از اینکه پول‌های خود را جمع می‌کند در اختیار سرمایه‌دار قرار می‌دهد و سود آن را سرمایه‌دار می‌برد. خروجی این عمل با مسلمات دینی ما سازگار نیست، با «کَی لا یکُونَ دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ» سازگار نیست، خروجی آن با «وَ أُمِرتُ لِأَعدِلَ بَینَکُمُ» سازگار نیست، این خروج با خیلی از مسلمات فقهی و دینی ما و با همۀ ادله تحریم ربا که حکمت تحریم ربا را بیان می‌کنند سازگار نیست. معلوم است خللی در این نظام بانکی است. خللِ نظام بانکی ما این است که وقتی می‌گوییم فقه نظام، به این معنی نیست که همین احکامِ فردی فقه را کنار هم بگذاریم و یک مجموعه به نام فقه نظام ایجاد کنیم، این نیست.
 
پس فقه نظام چیست؟ برای فهمیدن این موضوع، اولاً باید بدانیم تعریف فقه چیست؟ معروف است به العِلمُ بِاَحکامِ اَفعالِ المُکَلَّفِینَ مِن اَدِلَتِّها التَفصِیلِیَّةِ؛ یا العِلمُ بِالاَحکامِ الشَرعِیَّةِ الثابِتَةِ لاَفعالِ المُکَلَّفِینَ مِن اَدِلَتِّها التَفصِیلِیَّةِ؛ فقه ما، علم به احکام افعال مکلفین است، منتها علمِ با استدلال. این تعریف، تعریف جامع، کامل و خوبی است.
 
اما باید مکلف یا فعل المکلف را تعیین کنیم. دو نوع مکلف داریم. این مطلب اساس بحث فقه نظام ماست، کسانی که می‌خواهند با فقه نظام ما آشنا شوند باید از این نقطه شروع کنند و به این نکته خوب توجه کنند. دو نوع مکلف داریم؛ یک مکلف خُرد و یک مکلف کلان داریم. مکلف خُرد یعنی افرادی که دارای اراده و عقل در جامعه بشری هستند، این‌ها مکلفین ما هستند، شرط تکلیف، اراده است. مکلف باید اراده داشته و مرید باشد. عاقلِ مرید، موضوع تکلیف است، عاقلی که اراده دارد.
 
این اراده دو نوع است، ما دو نوع اراده داریم فلذا دو نوع مکلف داریم. یک اراده، اراده ما و شماست که برای خودمان اراده می‌کنیم. وقتی شخص تنهاست برای خودش تصمیم می‌گیرد، یک کسی در خانه است و تصمیم می‌گیرد دکور خانه او چگونه باشد، چه لباسی بپوشد، چه‌کاری انجام دهد. این‌ها همگی افعال فردی است؛ اما همین شخص وقتی وارد جامعه می‌شود (همین آدمی که وقتی در خانه بود می‌توانست هر لباسی را که بخواهد بپوشد، شرع هم می‌گفت اشکال ندارد) نمی‌تواند هر لباسی را بپوشد. چرا؟ چون همین لباس پوشیدن، تبدیل به رفتار اجتماعی می‌شود و دیگر یک رفتار فردی نیست، کسی که می‌خواهد در جامعه عمل کند و در یک جمع رفتار کند، فقط برای خود رفتار نمی‌کند، بلکه یک رفتار جمعی دارد. با این مثال می‌خواهم روشن کنم که چگونه است که یک رفتار واحد در یک شرایطی که فقط تصمیم و اراده فردی در آن تصمیم دخالت دارد (فعلِ من)، وقتی همین رفتار وارد جامعه می‌شود دیگر تنها ارادۀ فرد دخیل در این فعل نیست. بلکه این رفتار، یک رفتار جمعی است، یعنی رفتاری که در بین جامعه است.
 
اقسام رفتارهای اجتماعی
 
البته ما رفتارهای جمعی یا رفتارهای اجتماعی را در چند قسم تقسیم کرده‌ایم. دوستان بدانند آنچه که مطرح می‌کنیم فقط کلیاتی است برای اینکه زمینۀ ورود عزیزان در این مباحث فراهم شود، والّا در هر یک از آن‌ها تفصیلاتی وجود دارد. مثلاً رفتارهای اجتماعی را به چند قسمت تقسیم کرده‌ایم:
 
  • 1.    رفتار فرد درون اجتماع
  • 2.     رفتار فردِ مقید به اجتماع
  • 3.     رفتار کلانِ اجتماعی
 
سه نوع رفتار اجتماعی وجود دارد. نوع اول، رفتار فرد در اجتماع است. همین مثالی که در بالا ذکر شد، کسی که می‌خواهد لباسی را در خانه بپوشد اگر در جامعه می‌خواهد این لباس را بپوشد یک رفتار اجتماعی است، اما رفتار اجتماعی از یک نوع فرد در اجتماع. در اینجا اجتماع، ظرفِ رفتار فردی است.
 
گاهی اجتماع غیر از رفتار فردی است؛ یعنی یک رفتاری وجود دارد که فردِ مع الغیر می‌تواند آن را انجام بدهد. برای مثال یک سنگ ده تنی را یک نفر به‌تنهایی نمی‌تواند بلند کند و تکان بدهد، دو نفر هم نمی‌توانند تکان بدهند. اما یک نفر مقیداً به بیست نفر، سی نفر یا چهل نفر می‌توانند این سنگِ چند تنی را تکان بدهند. تحریک این سنگ چند تنی یک فعل است که این فعل را فردِ مقید به افراد دیگر می‌تواند انجام بدهد. اگر امام و خطیب در صلاة جمعه آماده باشد و خطیب خیلی رسا فراهم باشد، آن‌هایی که قائل به وجوبِ تعیینی صلاة جمعه هستند که خود ما هم قائل به وجوب تعیینی صلاة جمعه هستیم، یعنی به وجوب اقامۀ نماز قائل هستیم نه وجوبِ حضور عندما یقام و عندما تقام یا وجوب تخییری، نه هم وجوب تعیینی و هم وجوب اقامه نماز جمعه. اگر هفت نفر یکجا حاضر شدند و یکی از آن‌ها هم قدرت بر خطبه داشت، نماز جمعه برای آن‌ها وجوب تعیینی پیدا می‌کند. این وجوب تعیینی یعنی باید نماز جمعه را اقامه کنند، بنابر صحیحه زراره که «فَإِذَا اجْتَمَعَ سَبْعَةٌ وَ لَمْ یَخَافُوا أَمَّهُمْ بَعْضُهُمْ وَ خَطَبَهُمْ»؛ اگر اجتماع هفت نفری تشکیل شد، یکی از این هفت‌نفر باید امام شود. امامِ مشروط به شش نفر، یک تکلیف پیدا می‌کند و آن تکلیفِ اقامه نماز و تکلیف خطبه خواندن است. این تکلیف خطبه خواندن و امامت، تکلیفِ فرد است، اما مقید است به چه کسی؟ همان شش نفر دیگری که جامع الشرایط باشند، اگر در آن‌ها صرعی و اعرج و مجنون نباشد.
 
تعریف جامعه
 
نوع سوم رفتار اجتماعی، رفتاری است که با اراده جمعی انجام می‌گیرد، یعنی در این نوع رفتار مُرید، جمع است و ارادۀ جمعی شکل می‌گیرد. این باید توضیح داده شود. یعنی چه اراده جمعی شکل می‌گیرد؟ هرگاه شما جامعه‌ای پیدا کردید که در این جامعه حاکمی وجود داشت و این حاکم، حاکم مطاع است -یعنی مردم از او پیروی می‌کنند- جامعه شکل می‌گیرد. این مطلب مخصوص جامعه اسلامی و جامعه دینی هم نیست؛ زیرساخت آن، بحث علم الاجتماعیِ اسلامی است که حالا نمی‌خواهیم وارد آن شویم.  جامعه چگونه شکل می‌گیرد؟ تا جامعه از یک سیستم سیاسی واحد برخوردار نباشد جامعه شکل نمی‌گیرد، یعنی باید یک حاکم باشد که این حاکم دستور بدهد و دیگران هم از او پیروی کنند هرگاه چنین شد جامعه هم شکل می‌گیرد. اگر این‌طور نباشد و حاکمی وجود نداشته باشد که اگر دستوری داد دیگران از او پیروی کنند، حتی اگر 10 میلیون یا 100 میلیون آدم جمع شوند، اما فرمان یک نفر بر آن‌ها جاری نباشد، جامعه نامیده نمی‌شوند. جامعه چه وقتی شکل می‌گیرد؟ جامعه زمانی شکل می‌گیرد که یک حکومتِ  نافذ الکلمه در جامعه پیدا شود، در این صورت است که جامعه شکل می‌گیرد؛ به عبارت دیگر جامعه وقتی شکل می‌گیرد که اراده جمعیِ واحدی در جامعه شکل بگیرد، یک حاکمی وجود داشته باشد که او اراده کند و دیگران اراده‌شان را تابع ارادۀ حاکم و در راستای فرمان او سوق دهند، اما اگر ما حاکمی داشته باشیم، ولی جامعه درخواست و اراده‌اش تابع اراده حاکم نبود، جامعه‌ای شکل نمی‌گیرد. لذا حتی اگر تعدد حاکم وجود داشته باشد، بازهم جامعه شکل نمی‌گیرد؛ جامعه بدون وحدت حاکم، یک مرکز حاکمیتی نیست. مثلاً اگر جامعه‌ای با چهار حاکم وجود داشته باشد و هر کدام از این حکما بخواهند که بقیه از او تبعیت کنند و تابع فرمان او باشند، در این صورت جامعه شکل نمی‌گیرد. جامعه زمانی شکل می‌گیرد که یک اراده بر جامعه حاکم شود، یک مرکزیتِ تصمیم‌گیری وجود داشته باشد که این مرکز تصمیم‌گیری وقتی تصمیم گرفت بقیه از او تبعیت کنند.
 
حالا این مرکزیت به چه شکلی باید شکل بگیرد؟ تعدد قوایی هم که گفته می‌شود با این مرکزیت منافات ندارد؛ این تعدد قوا، تعددِ صورت قواست نه تعددِ محتوا، حالا نمی‌خواهیم وارد این بحث شویم. پس در اینجا نیاز به یک اراده داریم که آن اراده، ارادۀ حاکم است و ارادۀ دیگران تابع ارادۀ اوست. مثلاً در همین مجامع غربی تقریباً همه پایبند به قانون‌اند و نسبتاً همه طبق قانون عمل می‌کنند، از قوانین راهنمایی رانندگی گرفته تا قوانین بازارهایشان و قوانین آموزش و قوانین رفتارهای اجتماعی دیگر. اگر جامعه قانون نداشته باشد، جامعه نیست. قانون یعنی چه؟ یعنی مرکزی وجود دارد که برای جامعه تصمیم می‌گیرد و بقیه باید از او پیروی کنند. این قانون را حاکمیتِ جامعه تعیین می‌کند. پس در اینجا یک ارادۀ مرکزی وجود دارد که اراده‌های دیگر تابع اراده او هستند. اینجا یک اراده جمعی شکل می‌گیرد و تنها ارادۀ فرد نیست. اینجا ما یک مکلف داریم و مکلف جامعه است، مکلف فرد نیست.
 
پیرامون این موضوع در منابع ما روایاتی هست که ان‌شاءالله در مباحث آینده به آن خواهیم پرداخت.
 
و صلی الله علی محمد و آل محمد

-----------------------------------------

مطالب مرتبط: 

جلسه اول/ نخ تسبیح احکام و شریعت اسلامی، نظام ولایتی است/ جامعه نظمی می‌خواهد که بازار، بانک، گمرک و تجارتش یک مجموعه واحدی را تشکیل دهد و یک هدف اقتصادی مشخصی را تأمین کند

جلسه دوم/ مبنای "سلطه" در نظام اقتصادی غرب، توجیه‌گر غصب و غارت و جنایت است/ فقه خُرد، فرع فقه نظام است

جلسه سوم/ قانون یعنی فرمان حاکم الهی/ جهاد ابتدایی از مقولات فقه کلان است/ اراده جامعه اسلامی تابع اراده امام است

جلسه چهارم/ در اسلام رأی آن جمعی اهمیت دارد که ایجاد قدرت کند، نه لزوماً رأی اکثریت/ قانون، یعنی فرمان حاکم الهی/ خلاصه دین آن است که "حق فرمان" از آن چه کسی است

جلسه پنجم/ بانک یک رفتار حکومتی و حاکمیتی است/‌ وظیفه فراموش شده‌ بانک گردش پول در جامعه است/ معماری شهرهای جدید مخالف معماری اسلامی است

ریسکهایی که افراد موفق هر روز انجام می‌دهند و باعث پیشرفت در حرفه‌شان می‌شود

6 ریسکی که افراد موفق هر روز انجام می‌دهند و باعث پیشرفت در حرفه‌شان می‌شود

اگر می‌خواهید پیشرفت کنید باید دست به کارهایی بزنید که ممکن است برایتان ناخوشایند باشد. شما ممکن است بگویید انجام دادن این کارها ریسک است اما اینطور نیست. ریسک واقعی این است که شما در همین موقعیت فعلی خود بمانید، از محدوده آسایش خود خارج نشوید و به خودتان فرصت رشد کردن ندهید.

از خود بپرسید "ریسک واقعی چیست"؟ آیا آن انجام دادن چیزی است که فکر می‌کنید بسیار جسورانه است؟ یا اینکه انجام ندادن هیج کاری؟ در اینجا شش روش مطرح می‌شود که به شما کمک می کند از محدوده آسایش خود خارج شده و در حرفه خود رشد نمایید. پس با اسکیل‌ما همراه شوید.


1.  سعی کنید با کسانی که نمی‌شناسید ارتباط برقرار کنید

اضافه کردن افراد جدید به زندگی تان به منزله‌ی ایجاد فرصت است. سعی کنید با افراد جدید ارتباط برقرار کنید و دامنه دوستانتان را گسترش دهید. آیا کسی هست که مورد تحسین شماست؟ آیا همکار بالقوه‌ای در شرکتی که شما می‌خواهید بیشتر راجع به آن بدانید، وجود دارد؟

به این شخص ایمیل بزنید یا از طریق شبکه های اجتماعی با او ارتباط برقرار کنید. زمانی را برای تماس با او در نظر بگیرید یا حضوری او را ملاقات نمایید. بدترین اتفاقی که می‌تواند رخ دهد این است که این شخص به شما "نه" بگوید یا اینکه جوابتان را ندهد. ریسک واقعی اینست که شما فرصت گسترش دادن دامنه دوستانتان را از دست بدهید.


2.  فکر کنید و مطالعه داشته باشید

جامعه شما را تحت فشار قرار می‌دهد تا پرمشغله باشید. بسیاری از افراد موقعی که حس می‌کنند کاری انجام نمی‌دهند مضطرب می‌شوند. برخی تصور می‌کنند پرمشغله بودن به منزله‌ی قهرمان بودن است. اما این وضعیت لزوما به بهره‌وری و تصمیم‌گیری‌های خوب منجر نمی‌شود.

برخی از موفق‌ترین افراد جهان، زمان زیادی را صرف خواندن و فکرکردن می‎‌کنند. وارن بافت می‌گوید 80 درصد از شغلش را صرف خواندن و فکرکردن کرده است که منجر به بسیاری از تصمیمات سودآور در مورد افزایش دادن دانش، خلاقیت و انرژی گشته است.

به دنبال کتاب‌ها و مقالات مورد نیازتان باشید و همچنین در یادگیری اطلاعات جدید پشتکار داشته باشید. با اینکار شاید شما عملا کاری انجام نمی‌دهید اما برای آینده سرمایه‌گذاری می‌کنید. ریسک واقعی اینست که شما فرصت یادگیری و انتخاب‌های‌ هوشمندانه‌ را از دست بدهید.


3.  افکارتان را بنویسید و در اختیار دیگران قرار دهید

به خودتان فرصت برجسته‌کردن تخصص‌ها و رهبری فکری تان را بدهید. مقاله‌ای چاپ کنید. از شبکه‌های اجتماعی استفاده کنید تا در جریان رویدادهای اخیر قرار بگیرید. اگر شما یکی از متخصصین سازمانی هستید مقاله ای در لینکدین در مورد روندهای جدید صنعت خود منتشر کنید. اگر شما متخصص فناوری اطلاعات هستید نظرتان را در مورد محصولات جدید اپل به اشتراک بگذارید.  

از تجربیاتتان برای بیان چشم‌اندازها و نظرات تخصصی‌تان به دیگران استفاده نمایید. نگران در معرضِ دید بودن و مورد انتقاد قرار گرفتن نباشید. ریسک واقعی اینست که شما حرفی در مورد افکارتان نزنید.


4.  در جمع‌ صحبت کنید

از مزیتِ صحبت کردن در جمع استفاده کنید. لیست کارهایی را آماده کنید که می‌باید در جلسه به آنها رسیدگی شود. در مورد سخنرانی خود در کنفرانس تحقیق کنید. سوالاتی را مطرح کنید که می دانید دیگران هم به دنبال جواب آنها می باشند. به خودتان اجازه دیده شدن و شنیده شدن بدهید. نگران بی‌عیب و نقص بودن سخنرانی‌تان نباشید. ریسک واقعی اینست که فرصت به نمایش گذاشتن رهبری خود را از دست بدهید.


5.  راه‌حلی پیشنهاد کنید

تا حالا شده با خود فکر کنید و مثلا بگویید "می توانستم آن را بهتر انجام بدهم" یا اینکه بگویید "من ایده بهتری دارم" ایده هایتان را پیش خودتان نگه ندارید مخصوصا هنگامی که ایده‌هایتان می‌تواند به همکاران و سازمانتان کمک کند. اگر شما راه‌حل‌هایی دارید که به افزایش اثربخشی یا کاهش هزینه‌ها کمک خواهد کرد به همکارانتان بگویید. بدترین اتفاقی که می‌تواند رخ دهد اینست که ایده‌تان اجرایی نشود. ریسک واقعی اینست که شما به فرصتی که نشان‌دهنده‌ی ارزشتان است چنگ نزنید. 


6.  نظر دیگران را جویا شوید

شما ممکن است از برخی نظرات برنجید اما خیلی زود فراموش می‌کنید. دنبال انتقادات و پیشنهادهای سازنده باشید تا بتوانید خود را برای یک مسیر طولانی آماده کنید. از همکاران از جمله مدیران، همسالان و همچنین زیردستان خود بپرسید که چگونه قادر خواهید بود خود را اصلاح کنید. بپرسید "شما درباره این ایده چه فکری می‌کنید؟" یا اینکه "دوست دارید چه کاری را بیشتر یا کمتر انجام دهم؟" ممکن است برای یک لحظه غرورتان جریحه‌دار شود، اما ریسک واقعی اینست که شما فرصت اصلاح شدن را از دست بدهید.

اگر شما حس خوشایندی ندارید دلیلش را از خود بپرسید. آیا شما قانونی را شکسته‌اید؟ یا اینکه کاری را که می توانستید انجام دهید، عملی نکرده اید؟ برای خودتان محدودیت‌هایی که وجود خارجی ندارد تعیین نکنید. اگر شما دنبال پیشرفت هستید پس چرا عقب می‌کشید!؟! در فرصت‌ها را به روی خود باز کنید.



منبع: www.forbes.com


بازنشر و استفاده از مقالات اسکیل ما، به هر شکلی تنها با ذکر نام "اسکیل ما" در بخش منابع و ارائه هایپرلینک مجاز می باشد. 


کلمات کلیدی :

کتاب «ساحل بقا»، شرح و تفسیر حدیث عنوان بصری منتشر شد

درباره یک کتاب کاربردی در حوزه سیر و سلوک الهی + خرید پیامکی

«ساحل بقا»، شرح و تفسیر حدیث عنوان بصری منتشر شد/ حدیثی که آیت الله قاضی شاگردانش را بدون التزام عملی به آن نمی‌پذیرفت

 

یک نکته مهم دیگر در کتاب این است که نویسنده مانند آثار قبلی خود، دستورالعملها و نکات سلوکی را با توجه به شرایط روز ذکر می‌کند و مثالهایی می‌زند که همه ما در زندگی روزمره با آنها روبرو هستیم و اتفاقا غفلت از همین نکات روزمره است که سد راه سیر و سلوکمان شده است.



گروه فرهنگی - رجانیوز: «ساحل بقا» به معنای واقعی کلمه یک کتاب کاربردی در زمینه سیر و سلوک، و معارف دینی است. بگذارید از همین شروع کنیم؛ یک کتاب کاربردی در این حوزه چه مشخصاتی باید داشته باشد؟

بخشی از مقدمه نویسنده شاید کمک کند در رسیدن به پاسخ این سوال. نویسنده در مقدمه خود بعد از اشاره مختصری به احوالات عارفان و سالکان مینویسد:

«دیگران که شاهد جلوه‌هایی از عظمت و شکوه و عروج و صفا و اخلاص چنین عارفان واصلی بوده‌اند و حالات و مقامات معنوی آنها را از این و آن می‌شنیدند و با مطالعه سیرهٔ ارباب معرفت، با روحیات و کمالات آنان آشنایی اجمالی پیدا می‌کردند و خود از درد فراق دیدار حضرت حق جلّ‌جلاله رنج برده و در آتش سوزان هجرانش می‌سوختند، همواره پرسش‌هایی در ذهنشان شکل می‌گرفته که:

آیا طی کردن این راه وقف عده‌ای خاص می‌باشد؟ آیا ما می‌توانیم در این طریق قرار گیریم و رهرو این راه باشیم؟ آیا رسیدن به چنین صفای باطنی برای ما دست‌یافتنی است؟ آیا طی طریق قرب الهی اختصاص به صنفی خاص داشته و با جنسیتی مخصوص سازگار می‌باشد؟ این سالکان واصل و عارفان واله، چگونه به این مقامات عظیم معنوی دست پیدا کرده‌اند؟ آغاز سفرشان از کجا بوده؟ راهنما و دلیل راهشان که بوده؟ نقشه تربیتی و سلوکی خود را از کجا و از چه کسی اخذ نموده‌اند و...؟»

ساحل بقا به این سوالات پاسخ می‌دهد.

 


 

این کتاب همانطور که در زیرعنوانش ذکر شده «شرح و تفسیر حدیث شریف عنوان بصری» است. همه کم و بیش با اهمیت و جایگاه عظیم این حدیث آشنا هستیم اما در همان صفحات ابتدای کتاب، با خواندن توصیه‌هایی از علما و عرفای بنامی چون آیة الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، آیة الله میرزا علی‌آقا قاضی، حضرت امام خمینی، فیض کاشانی، محدّث قمی، مرحوم آیه الله پهلوانی و آیهٔ الله حسن‌زاده آملی مَدَّظلُّه درباره این حدیث دیگر مطمئن می‌شویم که نویسنده دست روی متن و محتوایی متقن و قوی گذاشته و دستور العملی راهگشا را برای شرح و تفسیر انتخاب نموده است. در پشت جلد کتاب اهمیت این حدیث نزد آیت الله قاضی ذکر شده است:

 


 

از اینجا به بعد در هر چند صفحه فرازی از این حدیث شریف آورده شده و ذیل آن نکات و معارف موجود شرح داده شده و همچنین دستورالعملهای سلوکی به تناسب ذکر شده است.

امتیاز ساحل بقا این است که هم در فرم و هم محتوا متنوع و فراگیر است. نویسنده در بیان مطالب کتاب از قالبهای مختلف ادبی استفاده کرده است. لابلای بیان معارف توحیدی و سلوکی، حکایتی شیرین و خواندنی اورده و در جایی دیگر از ابیات شاعران استفاده کرده است. این تنوع باعث میشود که خواندن 688 صفحه کاری سخت نباشد و زبان کتاب عکس بسیاری از کتابهای این حوزه روان و شیرین گردد. به واقع باید گفت حکایتهایی که نویسنده از علما و عرفای بزرگ در کتاب بیان کرده است به تنهایی ارزش خواندن دارند. مانند حکایتی که درباره گریه آیت الله میرزا محمدحسن شیرازی هنگام اصرار دوستان برای قبول مرجعیت نقل شده یا حکایتی که علامه طباطبایی از یکی از اخیار نقل می‌کند که شبی در خواب خود و شیطان را بالای دره ای دید و...

در محتوا، کتاب هم معارف نظری دارد و علم توحیدی مخاطب را ارتقاء می‌دهد و هم دستورالعمل سلوکی دارد و به او نسخه عملی می‌دهد. برای مثال در کتاب هم میتوان مطالبی درباره مراتب تقوا، ضرورت تفکر، معنای نور، رمز قبولی اعمال، معنای حلم و... خواند و هم میتوان درباره این امور دستورالمعلهای سلوکی مشاهده کرد.

یک نکته مهم دیگر در کتاب این است که نویسنده مانند آثار قبلی خود، دستورالعملها و نکات سلوکی را با توجه به شرایط روز ذکر می‌کند و مثالهایی می‌زند که همه ما در زندگی روزمره با آنها روبرو هستیم و اتفاقا غفلت از همین نکات روزمره است که سد راه سیر و سلوکمان شده است.

برای مثال در صفحه 129 کتاب و ذیل بیان مطالبی درباره نماز اول وقت نویسنده سه توصیه عملی را به خواننده ارائه میدهد؛ در آنجا میخوانیم:

«...یکی اینکه نماز اول وقت را ترک نکند و در ظرف اول وقت، فقط به خواندن نماز بپردازد و از هر دیدنی و شنیدنی که تفرقه حواس می‌آورد بپرهیزد. مثلا گوشی همراه خود را در این زمان خاموش کند، نه اینکه کنار سجاده‌اش بگذارد که اگر پیامکی هم آمد متوجه شود و یا با یک دست به تسبیح حضرت زهرا (سلام الله علیها) مشغول باشد و با دست دیگر با گوشی خود، پیامک را دنبال کند...»

یا در ادامه نویسنده اشاره می‌کند که سالک هم باید مراقب نماز اول وقت خود باشد هم اینکه مانع نماز اول وقت دیگران نشود و مثلا در ساعت نماز به کسی زنگ نزند و... . واقعا این نکات ریز را چقدر رعایت می‌کنیم؟ آیا خیلی از موانع رشد معنوی ما همین نکات به ظاهر کوچک نیست؟

کتاب پر است از این نکات کاربردی و مهم و فراموش شده.

 


 

در انتها خوب است یکی دیگر از امتیازات کتاب را بربشمریم تا جواب آن سوال که درباره شرایط کاربردی بودن کتاب در ابتدای متن مطرح کردیم بیشتر مشخص شود.

نویسنده در مقدمه کتاب نوشته است: «امید دارم به برکت نقل دستورالعمل نورانی و شرح کلمات راه‌گشای آن حضرت که عمل به آن همواره مورد تأکید مرحوم جمال‌العارفین آیة‌الله سید علی‌آقا قاضی و تلامذه و شاگردان سلوکی ایشان بوده، کویر جانِ تفتیده‌ای سیراب شود و توشه‌ای برای طیّ طریق سعادتش باشد...»

از این رو در کتاب آنچه که بیشتر از هر چیزی به چشم می‌آید ایجاد امید و شور و شوق به حرکت و تلاش برای رسیدن به قرب الهی است. برای مثال اگر ذکر و ورد بدون توجه، فاقد اثرات تربیتی شمرده شده و سالک به توجه در هنگام ذکر فرا خوانده می‌شود، سریع بیان می‌گردد که همان ذکر و ورد بدون توجه هم از بی‌ذکری بهتر است چرا که لااقل موجب می‌گردد در همان موقع ذکر گفتن زبان به لغو و بیهوده گویی نچرخد! یعنی نویسنده مراقب است که اگرچه سالک نوپا را با مسیر درست آشنا می‌کند اما مسیر را چنان برای او سخت و پرپیچ و خم نشان ندهد که سالک بگوید خب ما که نمی‌توانیم همه اش ذکر با توجه بگوییم پس بهتر است کلا بی خیال ذکر شویم!

یا در جای دیگر اگر نویسنده اثرات «سوء ظن به خود» را در مسیر سلوک برمی‌شمارد، سریع تذکر می‌دهد که سالک نباید در این مرحله باقی بماند و باید حرکت کند و به فکر چاره جویی بیفتد همانطور که عنوان بصری اینچنین کرد و خود را به دامان امام صادق (علیه السلام) رساند و از چشمه علم و معرفت آن بزرگوار سیراب گشت.

 


 

اگرچه درباره ساحل بقا بیشتر از اینها میتوان نوشت اما تفصیل بیشتر هم از حوصله خارج است و هم اینکه احتمالا اکثر مخاطبان با آثار قبلی این نویسنده از جمله «سلوک با همسر»، «سلوک با فرزند»، «بالاترین نذر»، «کیمیای وصل»  و... آشنا هستند و از این رو میتوانند کیفیت و سبک کتاب را حدس بزنند.

با این تفاسیر اگر مایل به تهیه کتاب «ساحل بقا» هستید علاوه بر مراجعه به سایت «ادامه من» به نشانی edameman.ir می‌توانید عدد 1 را به شماره 09120404552 پیامک کنید. همچنین اگر سوالی درباره خرید دارید میتوانید با همین شماره در تلگرام مکاتبه کنید.

قیمت کتاب چهل هزار تومان است. هزینه ارسال کتاب به تهران و شهرستان با پست سفارشی به ترتیب 7500 و 8200 تومان خواهد بود.

همچنین برای خرید کتابهای سلوک با همسر و سلوک با فرزند به ترتیب عددهای 2 و 1 را به همان شماره بفرستید.

 

پایان "بُت خود ساخته" از آنگ سان سوچی!

اما این "سمپاتی" به قدری قوی شد که بر دیگر جنبه های خانم سوچی سایه انداخت و از او چهره ای قدیس گونه ساخت و مشکل اصلی کار نیز دراینجاست.
عصر ایران؛ مازیار آقازاده - باور اینکه روزی در بسیاری از کشورهای اسلامی دنیا تصویر آنگ سان سوچی رهبر دموکراسی خواهان میانمار آتش زده و یا پاره شود، کمی دور از ذهن است؛ اما این روزها همزمان با سیل مهاجرت هزاران پناهجوی مسلمانان میانماری به بنگلادش، نام خانم سوچی نه به نیکی سابق بلکه به عنوان یکی از مسببان کشتار اقلیت قومی مسلمان (روهینگایا) میانمار یاد می شود.

اما چرا جهان و بسیاری از مردم مسلمان دنیا از خانم سوچی انتظار دارند در برابر آزار و اذیت و حتی کشتار سازمان دهی شده اقلیت قومی مسلمان در میانمار بی تفاوت نباشد؟
پایان

از خانم سوچی در دو ساحت  انتظار واکنش می رود:

1- خانم سوچی به عنوان یک انسان: وظیفه اخلاقی هر انسانی ایجاب می کند که در برابر ظلم بایستد و از مظلوم حمایت کند. این وظیفه ای عام است و هر جا ظلمی باشد اخلاق می گوید باید در برابر ظالم و در کنار مظلوم ایستاد.

اساسا در بحث های مربوط به حقوق بشر مدرن نیز این مساله جاری و ساری است؛ فعالان حقوق بشر می گویند از کسانی که حقوق انسانی آنها نقض شده است در هر کجای جهان که باشند، دفاع می کنند و این را وظیفه ذاتی خود به عنوان یک فعال حقوق بشر می دانند.

بنابراین انتظار واکنش از سوی خانم سوچی در برابر وقایعی که در 2-3 سال گذشته علیه مسلمانان اقلیت قومی روهینگایا رقم می خورد، از منظرو ساحت انسانی و حقوق بشری، انتظاری بجاست.

2- سوچی در ساحت یک مظلوم در حصر: خانم سوچی خود ظلم چشیده است و بیش از 15 سال را در زندان خانگی و حصر گذرانده است. او حتی اجازه نیافت با همسر بریتانیایی اش که به دلیل بیماری سرطان درگذشت وداع کند؛ او همچنین در طی مدت حصر خانگی حتی اجازه دیدار با فرزندانش را نیز نداشت.

به دلیل این ظلمی که به خانم سوچی رفته بود، دنیا یک صدا در حمایت از او بود. او در طی دوران حصر برنده جایزه نوبل صلح هم شد.

بنابراین خانم سوچی خود تا 2-3 سال پیش نمادی از مظلومیت بود و به همین خاطر یک "سمپاتی" فوق العاده جهانی علیه ظلمی که در حق او رفته بود، شکل گرفته بود.

اما این "سمپاتی" به قدری قوی شد که بر دیگر جنبه های خانم سوچی سایه انداخت و از او چهره ای قدیس گونه ساخت و مشکل اصلی کار نیز دراینجاست.

3 سال پیش در یادداشتی  تحت عنوان " سوء تفاهم درباره خانم سوچی" به این مساله پرداخته ام.

رسانه های دنیا در تمام سال هایی که سوچی در حصر خانگی بود آن قدر در چهره خود ساخته از این بانوی سیاستمدار 72 ساله غرق شدند؛ که فراموش کردند خانم سوچی اساسا نه یک فعال حقوق بشری و نه حتی ابتدا به ساکن یک مظلوم در حصر، بلکه یکی از رهبران اصلی سیاسی میانمار بوده است و به همین خاطر حصر او هزینه فعالیت های سیاسی و پیروزی انتخاباتی بوده است، که قبول نتایج آن از سوی حکومت ژنرال ها در میانمار (برمه سابق) غیر ممکن بود.

خانم سوچی در انتخابات سال 1990 با کسب یک پیروزی گسترده از سوی حزب متبوعش - اتحادیه ملی دموکراسی - در موضع تشکیل دولت قرار گرفت، اما نظامیان حاکم بر میانمار که نمی خواستند سوچی را در قدرت سهیم کنند، انتخابات را ابطال کرده و سوچی را که از سال 1989 در حصر خانگی قرار گرفته بود، در حصر خانگی نگه داشتند و این حصر با محدودیت های "کجدار و مریز" تا سال 2010 برقرار بود تا اینکه در نهایت در ادامه اصلاحات سیاسی حکومت ژنرال های میانمار به این بانوی سیاستمدار اجازه داده شد از حصردرآمده و به فعالیت های سیاسی سابق خود ادامه دهد.

خانم سوچی پس از حصر بار دیگر به قامت یک رهبر سیاسی بازگشت و فعالیت های سیاسی "اتحادیه ملی برای دموکراسی" یعنی همان تشکل تحت رهبری خود را سامان داده و در انتخابات سراسری آوریل 2012 با کسب پیروزی در انتخابات پارلمانی، حزب متبوع او  صاحب بزرگ ترین فراکسیون پارلمانی شد.

او نخست به دلیل محدودیت قانونی قادر به حضور در پارلمان نبود تا اینکه با رفع محدودیت ها توانست خود نیز به پارلمان راه یافته و هم اینک رهبر اکثریت حاکم در میانمار محسوب می شود و دیگر نه یک رهبر اپوزیسیون بلکه در جایگاه تمشیت امور میانمار نشسته و یکی از رهبران اصلی تصمیم گیر در این کشور است.

همزمان با تحولاتی که پس از حصر خانم سوچی روی داده و درهای حکومت نظامی میانمار بیش از پیش به سمت اصلاحات سیاسی و لغو تحریم های بین المللی باز می شد، ماجرای تنش های قومی بین بوداییان و اقلیت مسلمان میانمار نیز بالا گرفت و بر اساس برآوردها دهها هزار نفر از مسلمانان میانماری به دلیل آزارو اذیت و حتی کشتار سازمان داده شده از سوی بوداییان مجبور به فرار از سرزمین مادری خود شده اند و این فرار هم اینک نیز به کشور هم مرز بنگلادش ادامه دارد.

خانم سوچی در طول تمامی این سال هایی که بحران اقلیت قومی مسلمان میانمار جریان داشته، درباره این مساله سکوت اختیار کرده و نه تنها آن را محکوم نکرده بلکه حتی منکر نسل کشی مسلمانان شده است و این گونه انتظارجهان و مسلمانان از خانم سوچی به یاس بدل شده است، به نحوی که در تظاهرات اخیر در محکومیت وضعیت اسف بار مسلمانان میانماری – در جاکارتا اندونزی- ، تصاویر خانم سوچی به عنوان یکی از مسببان کشتار مسلمانان میانماری پاره شد، در برخی از تظاهرات نیز عکس های خانم سوچی به آتش کشیده شده است.
پاره کردن تصویر سوچی در تظاهرات مسلمانان اندونزیایی علیه کشتار مسلمانان میانمار- جاکارتا

پایان

 انتظار دنیا از خانم سوچی بسیار زیاد است و این انتظار که ریشه در دوران حصر و زندان خانم سوچی و جایزه نوبل صلح او دارد، به نحوی فزونی گرفته که بر شخصیت اصلی خانم سوچی به عنوان یک "فعال سیاسی" سایه انداخته است.

دنیای امروز و به ویژه مسلمانان جهان در حالی از خانم سوچی انتظار واکنش و محکومیت آزار و اذیت مسلمانان میانماری را دارد، که او هم اینک یکی از رهبران اصلی کشور میانمار است و این بدان معناست که مسایل کشورش و دنیا را نه صرفا با خط کش اخلاق و وجدان انسانی بلکه بر مبنای ملاحظات سیاسی و موازنه بین حزب خود و ژنرال های متنفذ میانمار می سنجد و متناسب با شرایط سیاسی خود و حزبش اقدام می کند.

امروزه می توان گفت  " تندیس خود ساخته دنیا" از خانم سوچی تَرَک های عمیقی برداشته و به زعم بسیاری حتی شکسته است؛ دنیا باید به این جمع بندی برسد که برای خانم سوچی هم دیروز و هم امروز " جایگاه سیاسی حزب متبوعش" مهم ترین مساله است و او امروز یک رهبر سیاسی ارشد است که زبان ملاحظات سیاسی را بیش و پیش از هر چیز درک می کند.

دنیا از خانم سوچی یک بت بزرگ مطلومیت و یک نماد صلح و حقوق بشر ساخته بود، این البته کار خانم سوچی نبود هر چند که او در دوران حصر و زندان از این مساله نهایت بهره تبلیغاتی را بُرد، اما واقعیت این است که آرمانی که خانم سوچی چه دیروز و چه امروز در جهت آن مبارزه و فعالیت سیاسی می کند، الزاما انسانی نیست بلکه سیاسی است و در بالاترین و والاترین درجه رهنمون کردن کشورش از حکومت نظامی ژنرال ها به سمت یک حکومت غیر نظامی دموکراتیک است.

نیاز به گفتمان و سیاستی تازه برای «بازیابی دانشگاه» در دولت دوازدهم

در طی سال های گذشته حدود 3000 نفر دانشجوی دکتری بدون کنکور و بدون داشتن شرایط لازم و بیش از همین تعداد نیز با داشتن شرایط صوری ولی با فقدان تعلق واقعی به سبک زندگی علمی وارد دانشگاه شده اند.
سید محمد امین قانعی راد


در آستانۀ انتخاب و معرفی وزرای دولت دوازدهم،دانشگاهیان نیز به سرنوشت وزرات علوم ،تحقیقات و فناوری در دولت تازه می اندیشند.

آنان فراتر از روزمرگی های سیاست، به بازیابی هستی دانشگاه به عنوان یک نهاد اجتماعی مورد اعتماد مردم  علاقه دارند. دانشگاه در سالیان قبل در بین عامه مردم  از  اعتبار بالایی برخوردار بود ولی  نظرسنجی های اخیر بیانگر کاهش اعتماد عمومی به دانشگاه و  تنزل جایگاه  اساتید در  نگرش های عمومی می باشند. به نظر می رسد که این دیدگاه ها  تحت تاثیر «شکست دانشگاه» در نیل به مواعید پیدا و پنهان خود می باشند.

برای توضیح بیشتر  این موضوع باید شرایط پیدایش درک  عمومی از دانشگاه در سال های پس از انقلاب وچالش های حاصل از آن را بررسی کرد. 

گسترش آموزش عالی در دوران پس از انقلاب و شکل گیری «آموزش عالی توده ای» تحت تاثیر گرایش های عمومی برای عدالت طلبی صورت گرفت که  ریشه آن در فرایندهای برابر شدن شرایط زندگی مردم بود. این گرایش عمومی با مفهوم جستجوی علم به مثابۀ یک هدفِ در خود (فی نفسه) و  ارزشمند فاصله داشت.  تلقی از دانشگاه ایرانی به عنوان کانونی برای ارائۀ خدمت به توده های مردم و همچنین فراهم ساختن پایه های دانشی برای حفاظت از  اقتضائات سیاسی آن را  به یک نهاد ادارای و خدماتی با  لبه های ایدئولوژیک تبدیل کرد.

بدین ترتیب در این سال ها، آموزش عالی به مثابه دارایی شخصی و نه خیر عمومی تلقی گردید و  هدف بسیاری از دانش آموختگان نیز  دریافت مدارک دانشگاهی  به منظور ارتقاء شغلی و  بهبود اوضاع مالی خود بود. در برخی از موارد افراد در رشته ای تحصیل می کردند بدون اینکه شخصاً به آن  علاقمند باشند و یا حتی به صورت روشن به درد سازمان کار آنها بیاید.

در طی سالیان تحت تاثیر تقاضای اجتماعی برای آموزش عالی به عنوان راهبردی برای تحرک اجتماعی، سایر کارکردهای دانشگاه مورد غفلت قرار گرفت؛ از جمله  این  نکته که آموزش عالی باید از نظر محتوایی در وهلۀ اول با  افق های معرفت شناختی دانش و در وهلۀ دوم با نیازهای واقعی جامعه در پیوند باشد و  باید بتواند در عرصۀ دانش ودر قلمروی توسعۀ انسانی و پایدار ارزش افزوده ایجاد کند. با این بی ‌توجهی، آموزش عالی به سازمانی  درون‌گرا و وابسته به معیارهای کنش دیوانی تبدیل شد.

در سال های اخیر نیز در فقدان ی راهبردی سنجیده برای پیشبرد طرح دانشگاه،این نهاد سرنوشت ساز در بین گرایش های ناسنجیدۀ ایدئولوژیک و  تمایلات خام اقتصادی دوپاره شده است. از یک سو از دانشگاه انتظار می رود تا کارکردهای مذهبی وکلامی ایفاء کند و از سوی دیگر به رشد اقتصادی وتجاری سازی کمک کند.

اما محصول اصلی این دانشگاه نه گسترش بنیادهای فرهنگ و نه تقویت زیرساخت های اقتصادی بلکه صدور  دانش آموختگان ناراضی و  دلبسته به امکان مهاجرت برای بهبود شرایط زندگی خویش بوده است.

 در طی سال های گذشته حدود 3000 نفر دانشجوی دکتری بدون کنکور و بدون داشتن شرایط لازم  و بیش از همین تعداد نیز با داشتن شرایط صوری ولی با فقدان تعلق واقعی به سبک زندگی علمی وارد دانشگاه شده اند. با گسترش بی رویه دانشگاه ها اعضای هئیت علمی فاقدکیفیت لازم ، آموزش و پژوهش در برخی از  دانشگاه ها و سایر مراکزعلمی را در دست گرفته اند.

 اساتید دانشگاه ها-  به صورت فردی و یا در قالب اجتماعات علمی منسجم و دارای پایگان ها و مراجع معرفتی روشن-  فاقد برنامه‌های پژوهشی روشن می باشند و در کار علمی به مدار روزمرگی دچار شده اند. فقدان برنامه های پژوهشی،  زایش دانشی در نظریه پردازی و علوم بنیادی را عقیم ساخته است.

در شرایط ضعف شکل‌گیری اجتماعات علمی و با تسلط بوروکراسی بر دانشگاه، داوری محتوایی دانش به قواعدصوری وکمی دیوانسالاری سپرده شده است که نتیجۀ آن توسعۀ فرمالیسم علمی می باشد.در حال حاضر، دانشگاه تحت تاثیر فشار مداخلات بیرونی از جمله فشار  اخلاق عمومی در حال از دست دادن  مرجعیت اخلاقی خود است.

 هنوز در جامعۀ ما تفاوت اخلاق و فرهنگ عمومی به مثابه یک سرمایه فرهنگی عام، و اخلاق و فرهنگ علمی به عنوان سرمایۀ دانشگاهی خاص شناخته نشده است. راهبردهای ایجاد اخلاق دانشگاهی از بیرون به جای زمینه سازی برای رشد درونی حیات دانشگاهی در کنار دخالت‌های بیرونی و مکانیکی ناشی از این راهبرد به فساد دانشگاهی دامن می‌زند. متاثر از این وضعیت، برخی از مهمترین چالش های دانشگاه را می توان به شرح زیر بیان کرد:

-  رشد  کمی و  فاقد نظاممندی و انداموارگی آموزش عالی

-  تعریف توسعه علمی با  رشد کمی تعداد اساتید، دانشجویان و مقالات

-  ضعف فرایندهای جامعه پذیری علمی  از گسترش بینش،دانش و منش فرهنگی علم

-  عدم تلقی از علم، دانشگاه، آموزش به عنوان فعالیت و کنش جمعی

-  تقلیل دانشگاه به نهاد دیوانی و متاثر از بخشنامه ها

-  آماتوریزم اساتید و دانشجویان به جای حضور حرفه‌ای در دانشگاه‌ها

-  ضعف اجتماعات و انجمن‌های علمی و  عدم درک از دانشگاه به عنوان یک فضای جمعی و تعاملی

-  زوال مفهوم دانشگاه جامع وحرکت به سوی تاسیس مدرسه های عالی طب و مهندسی و علوم انسانی و کاربرد نابجای واژۀ دانشگاه برای آنان با پیامدهای تولید فرهنگ‌های تخصصی بسته؛ عدم ارتباط گروه‌های گوناگون علمی؛ فقدان ارتباط بین هوش های چندگانه؛ تمایزها یا تقابل‌های مخرب در سطح نهادی و سازمانی

-  تبدیل آموزش عالی به سوپر مارکت برای جمع آوری کالاهای واحدی

-  تلقی از علم به مثابۀ اطلاعات شفاف و مدون ومبتنی بر  آموزش های الگوریتمی

-  از بین رفتن تعاملات بین استاد و دانشجو و زوال  مفهوم شاگرد پروری و به جای آن تاکید بر نظام امتحانات صوری و سطحی

-  آنومی دانشگاه در شکل بروزتمایلات غیر حرفه‌ای، فقدان انضباط اخلاقی  و  گسترش امیال سیری ناپذیر افراد برای تصاحب امتیازات دانشگاهی

در این شرایط می توان از «شکست دانشگاه» یا ناتوانی آن از برآورده ساختن الزامات  کیفی فعالیت های  آموزشی،پژوهشی،مشاوره و  خدمات اجتماعی خود سخن گفت . این قصور نه تنها کیفیت مشاغل کنونی بلکه کیفیت زندگی شهروندان  وبالاتر از آن  الگوها و  کیفیت رهبری آینده جامعه را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. 

دانشگاه در این حالت مروج پذیرش اجتماعی فساد بوده و فساد دانشگاهی از طریق جامعه پذیری و به مثابۀ برنامه درسی پنهان به دانشجویان نیز منتقل می شود و سرانجام این جوانان به نوبۀ خود معیارهای نامناسب را به جامعه منتقل می کنند.

دانشگاه به جای تاثیر پذیری انفعالی از قوانین دیوانی /سازمانی، و اخلاق/فرهنگ  عمومی باید به هنجارهای جوامع معرفتی و  اخلاقیات نهادینه شدۀ علم وابسته باشد. بر خلاف آنچه انتظار می رود گسترش دیوانی شدن دانشگاه و افزایش فشار فرهنگ عمومی، به  فساد در دانشگاه دامن می زند.این فرایند مانع تبدیل شدن این نهاد به یک قدرت اجتماعی و اخلاقی در جامعه ایران می گردد ودر نتیجه آن را از  انجام کارکردهای شایستۀ خود ناتوان می سازد.

  برای گذار از وضعیت شکست دانشگاه، باید به جای نگاه فردی به مدیریت دانشگاه ها به دنبال یافتن راهبردهای بازیابی نهادین دانشگاه بود. منظور از بازیابی نهادین توجه به الزامات هستی دانشگاه به عنوان  یک نهاد تاثیر گذار در پیشبرد دانایی وکیفیت زندگی ایرانی است.

زمینه های بازیابی نهاد دانشگاه بسیار متعدد است و فراتر از اصلاحات ضروری در  ضوابط پذیرش و جذب و فراغت از تحصیل دانشجویان، معیارهای استخدام و  ارتقاء اعضای هیئت علمی و تأکید بر معیارهای کیفی و تضمین آن از طریق سازوکارهای اعتبار سنجی دانشگاه ها باید به راهبرد های اساسی زیر نیز توجه داشت:

-  گسترش چارچوب نهادی ِحرفه‌گرایی مدنی یا استقلال تعاملی و تاکید بر کارکرد ارتباطی دانشگاه به معنای حفظ استقلال دانشگاه و در عین حال توجه به مسئولیت اجتماعی آن در برابر جامعه،دولت  و بازار

-  نهادینه شدن نقد در دانشگاه وتوجه به مسائل سیاسی وسیاستی بدون غرقه شدن در سیاست روزمره

-  تقویت دانشگاه به مثابۀ یکی از  دستگاه های تفکر اجتماعی و  نمایندگی غیرسیاسی از جامعه

-  ورود دانشگاه  در عرصه‌های یادگیری اجتماعی برای بهبود رابطۀ دانشگاه، جامعه و دولت

-  ایده‌سازی و ایده‌پروری برای طرح و حل نقادانه و بازاندیشانه و عالمانۀ مسائل موجود در جامعه

-  کمک به گسترش گفت‌وگوهای اجتماعی و ایجاد فضای بحث  در زمینه های گوناگون از سیاست مشارکت تا حل بحران های آب ، اعتیاد و....

-  توجه به ظرفیت های رهائی بخش دانش به مثابۀ یکی از تکیه‌گاه‌های امید برای بهبود زندگی در جامعه ایرانی

-  تقویت تعامل میان سیاست و فرهنگ آن سوی نظریه‌پردازی انتزاعی و رادیکالیزم سیاسی در دانشگاه

-  کمک به خودشناسی فرهنگی جامعه، تسهیل تفکر در مورد جامعه، بازنگری انتقادی جامعه در خود، کاهش مرز بین علم و جامعه به مثابه کارکرد فرهنگی دانشگاه

-  فراهم ساختن بازاندیشی انتقادی در سازماندهی سیاسی جامعه به مثابه کارکرد سیاسی دانشگاه در منطقه حائل میان فرهنگ و سیاست و میان دانش و قدرت

در طی این سال ها جای یک الگوی برآمده از مطالعات عمیق فلسفی و جامعه شناختی برای ساخت دانشگاه ایرانی خالی بوده است. در فقدان یک ایدۀ روشن ومورد توافق از دانشگاه ایرانی و با حاکمیت یک نگاه ابزار گرایانه به دانشگاه معمولاً مهمترین اقدام هر وزیر جدید تعویض روسای دانشگاه ها می باشد و گاه حاشیه های این اقدام حتی  فرصتی  برای بازبینی رویه های معمول در دانشگاه را  فراهم نمی سازد.

در شرایط کنونی، دانشگاه ها نیاز به تغییر گفتمانی و دگرگونی در چارچوب نهادی خود دارند. با صرف تغییر روسای دانشگاه ها و بدون اقدام در چارچوب نهادی  البته فضای عمومی دانشگاه برای کار علمی و آرامش فکری مناسب تر خواهد گشت ولی با تغییر شرایط مدیریتی امکان دارد دوباره همه چیز به سرجای اول خود بازگردد.

مهمترین اقدام در این میان  اجرای اهداف تشکیل وزارت علوم،تحقیقات و فناوری است که مستلزم توجه بدنۀ وزارتی به سیاست سازی و برنامه ریزی برای توسعۀ پژوهش و نوآوری است.بر این اساس و با تمرکز بیشتر وزارت بر نیازهای سیاستگذاری وبرنامه ریزی فرابخشی برای توسعۀ علمی، دانشگاه ها باید از استقلال بیشتری برخوردار بوده و بتوانند زیر نظر هیئت های امناء صالح و شوراهای دانشگاهی ذیصلاح اداره شوند.

اکنون این پرسش وجود دارد که در دولت تازه چه کسی برای به دست گرفتن سکان اجرایی کشتی دانش شایستگی بیشتری دارد. به نظر می رسد که شایسته ترین فرد باید ضمن داشتن سوابق مدیریتی خوب  از محبوبیت کافی نیز  در نزد دانشگاهیان برخوردار باشد.

او باید فراتر از دریافت رایج از دانشگاه به عنوان سازمانی برای تربیت نیروی انسانی و صدور مدرک، با چالش ها و بایسته های دانشگاه به عنوان یک نهاد اجتماعی مؤثر در عرصۀ سیاست،فرهنگ و جامعه آشنا باشد و در واقع  تلاش برای بازیابی هستی نهادین دانشگاه و ارتقاءمنزلت آن در نزد افکار عمومی دغدغۀ اصلی او را تشکیل دهد.