واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

آسیب شناسی وایبر با نظر دکتر پرویز رزاقی، روانشناس و مشاور

نگاهی به اسیبهای فضای مجازی

آسیب شناسی وایبر (از سایت استاد محمد شجاعی)

شبکه های اجتماعی تلفن همراه روزبه روز همه گیر تر می شوند اما یکی از اولین و معروف ترین این شبکه ها وایبر است که افراد زیادی از دوست و آشنا گرفته تا اقوام و فامیل های دور و نزدیک را در آنها می بینیم، اما حضور در این شبکه ها چندان هم ایمن نیست و مشکلاتی را ایجاد می کند. دکتر پرویز رزاقی، روانشناس و مشاور به شما می گوید که وایبر برای سلامت روحی تان چه آسیب هایی دارد و چطور باید از این خطرات در امان بمانید.

 

دوری از خانواده ها

یکی از دلایل حضور افراد برای عضویت در گروه های مختلف وایبر این است که با حضور در این فضای مجازی می توانند با افراد بیشتری در تعامل باشند، ارتباطات اجتماعی شان را گسترده تر کنند، به مسافرت بروند و دسته ای از کمبود های شان برطرف شود. گاهی اوقات هم شرایط زندگی به گونه ای است که فرصتی برای معاشرت با افراد و دوستان باقی نمی ماند و ناچاریم برای آگاهی از حال و احوال اطرافیان به فضای مجازی پناه ببریم. به طور مثال فردی که از صبح سر کار می رود، بیشتر اوقات روز در محیط های بسته کار می کند و دایره ارتباطات محدودی دارد، چنین فردی از راه برقراری ارتباطات در شبکه های اجتماعی می تواند تبادلات اجتماعی بیشتری داشته باشد اما این موضوع همیشه هم بی عیب و نقص نیست.

مشکل زمانی پیش می آید که افرادخانواده زمان زیادی درگیر حضور در شبکه های اجتماعی مختلف می شوند و به این ترتیب از حضور و صحبت با خانواده دور می مانند. حتما شما هم این روزها افرادی را دیده اید که در خانه، رستوران، مهمانی های دوستانه و خانوادگی و حتی در مراسم عزاداری و عروسی هم از گوشی تلفن همراه و شبکه های اجتماعی جدا نمی شوند و هر لحظه می خواهند به روز باشند، اما این موضوع آسیب هایی را به همراه دارد و باعث غفلت از اعضای خانواده و بی توجهی به نیازهای آنها می شود. شاید افراد خانواده نتوانند این موضوع را به راحتی بپذیرند و هضم این ارتباطات مجازی برای شان مشکل باشد، درنتیجه گروه بازی باید در زمان مناسب انجام شود تا اعتراض شدید افراد مختلف خانواده را به دنبال نداشته باشد.

 

وابستگی روانی به وایبر

مشکل دیگری که با عضویت در گروه های وایبر پیش می آید، وابستگی روانی به این گروه هاست. بسیاری افراد از نظر روانی طوری به گروه وابسته می شوند که نمی توانند یک لحظه هم از آن دست بکشند، بنابراین در موقعیت های مختلف به دنبال این هستند که خودشان را به گروه برسانند و تبادل نظرات را از دست ندهند، در چنین شرایطی زندگی عادی فرد مختل شده و مشکلاتی برایش پیش می آید.

 

درماندگی در فضای مجازی

گروه های وایبر برای بعضی افراد که اعتمادبه نفس پایین دارند مانند سم و آسیب است، درواقع شمشیر دولبه ای است که هم می تواند برای این افراد مفید باشد و در مواردی ممکن است سبب بروز آسیب هایی شود. از آنجا که این افراد نمی توانند در فضای واقعی خشم و ناراحتی شان را اعلام کنند ممکن است برای بروز این احساسات به فضای مجازی پناه ببرند، درنتیجه هر بار که مشکلاتی برایشان پیش می آید به فضای مجازی اکتفا می کنند که بار منفی دارد چون در این فضا قرار می گیرند و نمی توانند در دنیای واقعی با آدم ها روبه رو شوند. به این ترتیب فردی با اعتمادبه نفس پایین به دلیل اینکه نمی تواند مسائلش را بیان کند دچار درماندگی می شود.

 

رعایت نشدن حریم های خانوادگی

 

در بعضی گروه ها حریم های شخصی و خانوادگی رعایت نمی شود که این موضوع در زندگی مشترک مشکلاتی ایجاد کرده و سبب از هم پاشیدگی نظام خانواده می شود. از سوی دیگر احتمال دارد سوءتفاهم های جدی و شدیدی هم پیش بیاید. شاید خانمی متوجه شود همسرش در این گروه ها هنگام صحبت با خانمی دیگر از کلمات محبت آمیز استفاده می کند و این موضوع را زنگ خطری برای زندگی اش احساس کند.

درمجموع برای پیشگیری از بروز مشکلات در وایبر به زوج ها توصیه می شود در گروه هایی عضو شوند که از نظر بار علمی و ارزش های اخلاقی اطلاعات خوبی در اختیارشان قرار دهد یا با اطلاع رسانی از زمان و مکان برگزاری سمینار ها به غنی شدن زندگی شان کمک کند. توصیه دیگر این است که زوج ها از به کار بردن کلمات خودمانی درون خانواده در گروه ها پرهیز کرده و در مجموع هوشیارانه تر و محتاط تر رفتار کنند. بعضی گروه ها ارزشمند نیستند و بهتر است با مشاهده نامناسب بودن شرایط، گروه را ترک کنید تا مشکلات جدی برای تان پیش نیاید و به اختلاف با همسر و از هم پاشیدگی زندگی خانوادگی منجر نشود.

 

آسیب برای نوجوانان

وایبر می تواند برای گروه های سنی مختلف پرخطر باشد اما ممکن است به نوجوانان آسیب بیشتری وارد کند. شاید نوجوانان وارد دنیا و ارتباطی شوند که دلخواه پدر و مادر نیست و در این گروه ها تصاویر، جوک، جملات و حرف هایی رد و بدل شود که برای یک نوجوان مناسب نیست. از این رو در مورد نوجوانان عضویت در گروه های وایبر را پرخطر می دانیم و این موضوع می تواند با بدآموزی هایی همراه باشد.

 

بی خوابی در کمین وایبربازها

اگر به تلفن همراه هوشمند معتاد هستید شاید برای تان پیش آمده که در کنار این یار همیشگی به خواب رفته باشید. این اتفاق فقط برای شما پیش نمی آید؛ تحقیقات نشان می دهد ۴۴ درصد از صاحبان تلفن همراه در کنار این ابزار هوشمند به خواب می روند. تلفن های همراه، تبلت ها، تلویزیون و گجت هایی که صفحه ال ای دی دارند از خودشان پرتوهایی ساطع می کنند که می تواند هورمون ملاتونین را تحت تاثیر قرار داده و در روند خواب شما اختلالاتی ایجاد کند.

این ابزارها نور آبی رنگی دارند، طول موج این نور شبیه نور زردی است که در طول روز می بینیم. از این رو بدن ما شب ها در کنار صفحات آبی رنگ گوشی ها ممکن است به اشتباه تصور کند که هنور روز است، درنتیجه چرخه خواب مان به هم می خورد و دچار بی خوابی می شویم. درواقع نور آبی رنگی که در صفحه کامپیوتر وجود دارد چرخه خواب و بیداری را به هم می زند و احتمال بروز بی خوابی را افزایش می دهد. پس شب ها دو ساعت قبل از خواب این ابزارها را در فاصله ای دورتر از خود قرار دهید.

بررسی ها نشان می دهد اعتیاد به اینترنت با اختلالات خواب هم در ارتباط است. در یک تحقیق دیگر گروهی از کودکان چینی و آمریکایی مورد بررسی قرار گرفتند، نتایج این تحقیق نشان داد افرادی که از کامپیوتر زیاد استفاده می کنند دیرتر به خواب می روند و در طول شبانه روز کمتر می خوابند.

توصیه متخصصان برای رفع این مشکل این است که برای تنظیم ساعت خواب تان شب ها دو ساعت قبل از خواب، گوشی تلفن همراه و لپ تاپ را در فاصله ای دورتر از خودتان قرار دهید یا آنها را به طور کامل خاموش کنید. بهتر است زمان مشخصی از روز را به گروه بازی در وایبر اختصاص دهید و از صبح تا شب به اینترنت گوشی متصل نباشید، در این صورت آرامش بیشتری دارید زیرا هر لحظه منتظر دریافت پیام های تازه ای نیستید.

اگر برای انجام کارهای روزمره باید به اینترنت متصل باشید تنظیمات گروه ها را طوری تغییر دهید که نوشته های ارسال شده با بوق معروف وایبر به شما یادآوری نشود و به اصلاح وایبر را بی صدا کنید، درنتیجه با هر پیام جدید از جای تان نمی پرید و به سمت گوشی پرواز نمی کنید.

براساس یک مطالعه علمی جدید مشخص شد فصل تولد روی شخصیت آدمها تأثیر می‌گذارد

طالع‌بینی آن‌قدرها هم خرافات نیست؛ فصل تولد روی شخصیت شما تأثیر می‌گذارد (از خبرآنلاین)

دانش > پزشکی - تحقیقات دانشمندان نشان می‌دهد افرادی که در تابستان به دنیا می‌آیند، در مقایسه با متولدان فصل‌های دیگر بیشتر احتمال دارد که دمدمی‌مزاج باشند.

نسیبه خانلرزاده: گروهی از پژوهشگران می‌گویند نوزادانی که در تابستان به دنیا آمده‌اند، در مقایسه با نوزادانی که در زمستان به دنیا می‌آیند، به احتمال بیشتری دمدمی‌مزاج خواهند شد.

به گزارش دیلی تلگراف، این گروه پژوهشگران 400 نفر را مورد بررسی قرار داده و تیپ شخصیتی آن‌ها را با ماهی از سال که در آن به دنیا آمده‌اند، مطابقت دادند. به ادعای آن‌ها، متولدان روزهایی از سال که دما بیشتر از مواقع دیگر بوده، دچار نوعی دمدمی‌مزاجی هستند.

این پژوهشگران اهل بوداپست، دلیل این امر را این می‌دانند که فصل‌ها روی برخی نوروترنسمیترهای (انتقال‌دهنده‌های عصبی) به‌خصوص همچون دوپامین و سروتونین که رفتار را کنترل می‌کنند تأثیر می‌گذارند، هرچند تحقیقات بیشتری موردنیاز است تا چرایی این تاثیر آشکار شود.

آن‌ها کشف کرده‌اند تعداد افراد «ادواری خو» که حالت‌های روحی آن‌ها به‌سرعت بین ناراحتی و شادی تغییر می‌کنند؛ به‌طور قابل‌توجهی در متولدان فصل تابستان بیشتر است. هم‌چنین افرادی با رفتارهای هیجان‌زده (که عمدتاً تمایل به بیش‌ازاندازه مثبت بودن دارند) به‌طور قابل‌توجهی در متولدین فصل‌های تابستان و بهار بیشتر یافت می‌شوند.

این پژوهش همچنین نشان می‌دهد آن‌هایی که در فصل پاییز به دنیا می‌آیند، در مقایسه با دیگران کمتر افسرده‌اند و آن‌هایی که در فصل زمستان به دنیا می‌آیند، به‌احتمال کمتری زودرنج خواهند بود.

ژنیا گوندا، استادیار دانشگاه و رهبر این پژوهش می‌گوید: «پژوهش‌های زیست‌شیمیایی نشان می‌دهد فصلی که در آن به دنیا می‌آیید بر روی انتقال‌دهنده‌های عصبی خاصی همچون دوپامین و سروتونین تأثیر دارد که حتی در زندگی بزرگ‌سالی هم قابل‌تشخیص است. این امر سبب شد که به این فکر بیفتیم شاید فصل تولد اثر درازمدتی داشته باشد. در این تحقیق، 400 نفر را مورد مطالعه قرار دادیم و فصل تولد این افراد را با نوع شخصیت آن‌ها در زندگی بزرگ‌سالی تطبیق دادیم. اساساً این‌طور به نظر می‌رسد که فصل تولد شما، شانس‌تان را در ابتلا به اختلالات رفتاری افزایش یا کاهش دهد. ما هنوز نمی‌توانیم راجع به مکانیسم‌های مؤثر در این پدیده چیزی بگوییم. اکنون در حال بررسی این هستیم که آیا نشانه‌هایی ژنتیکی وجود دارند که به فصل تولد و اختلال در حالات روحی وابسته باشند یا خیر».

شاید این پژوهش سرنخی باشد برای فهم این‌که چرا برخی از معروف‌ترین شخصیت‌ها خلق‌وخوی خوبی دارند، درحالی‌که بقیه عصبانی‌تر هستند.

دوشس کمبریج (جدیدترین عضو خانواده سلطنتی انگلیس و ملکه احتمالی چند دهه آینده این کشور) در فصل زمستان و در روز 20 دی به دنیا آمد و در صورت صحت این پژوهش، احتمال کمتری خواهد داشت که زودرنج و عصبانی باشد، در حالی روی کین، فوتبالیست اسبق تیم منچستریونایتد که بسیار خشن بود در آگوست / مرداد (اوج تابستان) به دنیا آمده بود، یعنی همان وقتی از سال که به گفته این پژوهشگران متولدین آن احتمال بیشتری برای دمدمی‌مزاج بودن دارند.

به‌رغم این‌که هر دو عامل ژنتیک و محیط در خلق‌وخوی انسان دخیل هستند، حالا ما می‌دانیم که فصل تولد هم در این رابطه ایفای نقش می‌کند.

این پژوهش در مجمع سالیانه اروپایی نوروسایکوفارموکولوژی (ECNP) در برلین آلمان ارائه شده است.

شایان ذکر است تاکنون تحقیقات متعددی در مورد درستی یا نادرستی ادعاهای طالع‌بینی انجام شده و حاصل تمام آن‌ها بر بی‌ارتباط بودن ادعاهای طالع‌بینی با سرنوشت افراد است. 

چرا اشخاص مضطرب نمی توانند مشکلات خود را حل کنند/ 5 گام اساسی حل مشکل چیست؟

چرا اشخاص مضطرب نمی توانند مشکلات خود را حل کنند/ 5 گام اساسی حل مشکل چیست؟ (از خبرآنلاین)

جامعه > سلامت - فارس نوشت:

یک روانشناس بالینی با بیان اینکه حل مسأله نیاز به داشتن راه‌حل‌های مختلف دارد، گفت: شناخت، بارش افکار، تصمیم‌گیری، اجرایی کردن تصمیمات و بازخورد 5 گام اصلی مهارت حل مسأله هستند.

عبدالله امیدی با بیان اهمیت یادگیری مهارت حل مسأله به عنوان یکی از مهارت‌های زندگی، گفت: مهارت حل مسأله به سازگاری فرد کمک می‌کند تا بتواند بهتر از پس زندگی بر آید این مهارت الزاماً همان چیزی نیست که در کارگاه‌ها و کلاس‌ها آموزش داده می‌شود.

او گفت: مهارت حل مسئله که در کارگاه‌ها آموزش داده می‌شود نیاز به تفکر همگرا و در واقع یک نوع تفکر مشخص دارد اما این مهارت به معنای واقعی مستلزم داشتن تفکری واگرا است که شامل افکار و راه‌حل‌های مختلف می‌شود.


* گام اول؛ شناخت مسأله

این متخصص حوزه بهداشت روان گفت: بیشتر اوقات افراد با استرس مواجه هستند اما مسأله و مشکل را دقیقاً نمی‌دانند بنابراین گام اول در داشتن مهارت حل مسأله شناخت مشکل است.

یکی از مراجعان در جلسه مصاحبه تشخیصی از ابتلا به تب مالت شاکی بود و آن را علت بروز اضطراب و افسردگی خود می‌دانست بررسی‌های بیشتر نشان داد که قبولی وی در دانشگاه و جدایی‌اش از خانواده در حالی که او به شدت به آنها وابسته بود موجب اضطراب و افسردگی‌اش شده بود بنابراین نقش شناخت مسأله در حل آن اهمیت فراوانی دارد.

عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی کاشان اظهار داشت: گاهی مشکلات مبهم و در هم تنیده هستند و پیدا کردن مشکل اصلی نیاز به مهارت دارد. در این مواقع فرد باید اولویت‌بندی کرده تا فرد بداند کدام مشکل را باید ابتدا حل کند.

او گفت: فردی را در نظر بگیرید که از نظر اقتصادی به خانواده‌اش وابسته است و در عین حال برای تصمیم‌گیری نیاز به استقلال دارد. این فرد در صورتی که بخواهد مستقل شود باید خود را به لحاظ مالی تأمین کند.


* چه کسانی نمی‌توانند مسائل را حل کنند؟

این متخصص حوزه بهداشت روان گفت: مهارت حل مسأله نیاز به کنترل و مدیریت احساسات دارد فردی که نمی‌تواند هیجانات خود را مدیریت کند و رفتار تکانشی و عجولانه نشان می‌دهد یا کسانی که زود تصمیم می‌گیرند نمی‌توانند وارد حل مسأله شود؛ بنابراین حل مسأله نیاز به مهار تکانه‌ها دارد.

او ادامه داد: همچنین فرد برای حل مسأله باید خودآگاهی داشته باشد و حد و مرز خود را بشناسد و پس از آن وارد حل مسأله شود زیرا بخشی از حل مسأله به توانمندی‌های فرد بستگی دارد چنانچه فردی نمی‌تواند مسائل خود را حل کند باید از اطرافیان و مشاوران کمک بگیرد زیرا همانطور که اشاره شد حل مسأله مستلزم تفکر واگرا و استفاده از راه‌حل‌های مختلف است.


* گام دوم؛ بارش افکار

امیدی گفت: گام دوم در حل مسأله بارش افکار و راه‌حل‌های موجودی است که حاصل ذهن فرد و دیگران است. لازم است برای اجرای این مرحله ذهن را آزاد بگذاریم تا بتوانیم به راه‌حل‌های مختلف فکر کنیم. خلاقیت در اینجا نقش مؤثری دارد و افکار خلاق می‌توانند به راه‌حل‌های مختلفی فکر کنند.


* گام سوم؛ تصمیم‌گیری

او گفت: مرحله سوم در حل مسأله این است که فرد از بین راه‌حل‌های موجود یکی را انتخاب کند بنابراین تصمیم‌گیری اهمیت زیادی دارد زیرا انتخاب‌های ما در هر مرحله از زندگی‌مان سرنوشت‌ساز است.


* گام چهارم؛ اجرایی کردن تصمیمات

او گفت: گام چهارم در حل مسأله اجرایی کردن تصمیمی است که فرد گرفته است نکته مهم در اینجا نظارت و کنترل کیفی است تا فرد بتواند جنبه‌های مثبت و منفی تصمیم خود را بررسی کند تا بتواند در آینده از آنها استفاده کند.


* گام پنجم؛ بازخورد

این متخصص حوزه بهداشت روان گفت: مرحله پنجم در حل مسأله گرفتن بازخورد بدون پیشداوری و تعصب است وقتی فرد نتیجه نمی‌گیرد نباید دیگران را مقصر بداند بنابراین برای گرفتن بازخورد منطقی باید بدون تعصب و پیش‌داوری رفتار کند.

 


 

مطالب مرتبط

چرا بازیگران مشهور زودتر می‌میرند؟

چرا بازیگران مشهور زودتر می‌میرند؟ (از خبرآنلاین)

جامعه > سلامت - هفته نامه همشهری تندرستی نوشت:

آدم‌‌های مشهور از دور خوشبخت و شاد و بی‌دغدغه به نظر می‌رسند اما در زندگی آنها مسائل و مشکلاتی هست که در زندگی آدم‌های عادی کمتر به چشم می‌خورد؛ مشکلاتی که حتی باعث می‌شود عمر آنها کوتاه شود! دکتر محمد‌رضا خدایی، روانپزشک، این ماجرا را تحلیل می‌کند
فرضیه اول: استرس
به طور کلی سبک زندگی شخصیت‌های معروف از جمله بازیگران فوتبالیست‌ها، خواننده‌ها تا حد زیادی با افراد معمولی جامعه متفاوت است؛ چراکه جامعه انتظار بیشتری از این افراد دارد و همین موضوع استرس فرد مشهور را افزایش می دهد. البته استرس‌ها به سه گروه بد، خوب و خنثی تقسیم می‌شوند؛ به عنوان مثال استرس ناشی از مرگ عزیزان جزو استرس‌های بد‌قرار می‌گیرد اما شنیدن خبر وقوع زلزله در یکی از شهر‌های کشور با‌وجودی که به طور مستقیم به خود فرد مربوط نمی‌شود اما یک استرس خنثی ایجاد می‌کند. از طرفی استرس همیشه به دلیل بروز عوامل ناخوشایند به‌وجود نمی‌آید؛ مثلا قبولی در کنکور یا برنده شدن در یک قرعه‌کشی استرسی را ایجاد می‌کند که به آن استرس خوب می‌گوییم. شهرت هم می‌تواند موجب بروز این نوع استرس شود و تنظیمات فیزیولوژیکی بدن فرد را به هم بریزد. بعضی از افراد حتی افراد مشهور از نظر شخصیتی آسیب‌پذیر‌ترند و بیش از حد معمول دچار استرس می‌شوند اما قادر به کنترل آن هستند؛ در صورتی که برخی دیگر قدرت مدیریت استرس را ندارند و این استرس می‌تواند سلامت‌‌شان را به خطر بیندازد.
سال گذشته «ماریو موروسینی» بازیکن ایتالیایی هنگام دیدار تیم‌های لیورنوو بیسکارا درست اواسط بازی روی زمین افتاد و تلاش پزشکان بی‌نتیجه ماند و این بازیکن جوان جان باخت. البته به گفته پزشکان با وجود استرس بازی‌های جام و به دنبال آن افزایش فشار خون، مرگ این فوتبالیست خیلی هم دور از نتظار نبوده است.
فرضیه دوم: خواب و خوراک نامنظم

بد‌خوابی و بد‌خوراکی بین افراد مشهور یک اصل جا افتاده و عادی است. بسیاری از این ستاره‌ها به دلیل فشرده بودن برنامه‌های کاریشان تغذیه مناسب و خواب منظم و درستی ندارند. آنها عادت دارند شب‌ها تا دیر وقت بیدار بمانند و به جای آن روز بخوابند. این در حالی است که براساس پژوهش‌های معتبر، خواب روزانه به اندازه یک خواب شبانه با کیفیت آرامش بخش‌نیست و بررسی‌های پژوهشگران دانشگاه کلیفرنیا نشان می‌دهد افرادی که خواب خوب شبانه دارند در مقایسه با دیگران از طول عمر بیشتری برخوردار خواهند بود.
آگاتاکریستی خالق 66 رمان جنایی از جمله هرکول پوآرو و خانم مارپل 20 روز قبل از خود‌کشی اعلام کرده بود که به شدت افسرده است و از اختلالات خواب به ویژه کابوس‌های شبانه و بی اشتهایی عصبی رنج می‌برد.
فرضیه سوم: اختلال‌های شخصیتی
من از همه بهترم!
بدون شک به تعداد آدم‌‌های روی کره زمین، شخصیت‌های متفاوت وجود دارد. البته بعضی‌ها از نظر شخصیتی شباهت‌های بسیار زیادی با هم دارند اما شخصیت، یک ویژگی منحصر‌به‌فرد است که هم ذاتی است و هم تحت تاثیر عوامل محیطی شکل می‌گیرد؛ به عنوان مثال بعضی‌ها از نظر شخصیتی گوشه‌گیر هستند اما برخی دیگر ناسازگار و گروهی محافظه‌کارند در این بین افراد هستند که قدرت تنوع‌طلبی و ریسک‌پذیری زیادی دارند، به آنچه دارند قانع نیستند و همیشه به فکرتغییر و پیشرفت و شرایط ثابت را نمی‌پسندند این گروه از معروف شدن بدشان نمی‌آید و اتفاقاً دست به هر کاری می‌زنند تا در جامعه مطرح شوند. حالا اگر فرد از نظر روانی آمادگی مشهور شدن و معروف شدن را داشته باشد، هیچ مشکلی ایجاد نخواهد شد؛ همان طور که بسیاری از بازیگران مشهور ایرانی در کنار شهرت هنری زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی باثباتی هم دارند. در مقابل افرادی که به ویژه در سنین پایین و یا بدون داشتن ظرفیت‌های روانی کامل به شهرت می‌رسند، دچار تبعات و حاشیه‌های شهرت خواهند شد؛ به عنوان مثال دچار خود‌شیفتگی یا به اصطلاح نارسیسیسم می‌شوند؛ به این معنی که احساس عمیق خود بزرگ‌بینی و نوعی بی‌نظیر بودن پیدا می‌کنند.
شاید برایتان جالب باشد بدانید «تام کروز» بازیگر مطرح هالیوود در جشن تولد 45 سالگی‌اش اعلام کرد در دهه سوم زندگی دچار خود‌شیفتگی شده بود و اگر کمک همسر و روانپزشکش نبود، همچنان با این مشکل روانی دست‌وپنجه نرم می‌کرد. آقای کروز اعتراف می‌کند که شهرت دردسر و بلای جان است و باید به صورت منطقی با آن کنار آمد چراکه در غیر این صورت زندگی ستاره‌ها را به خطر می‌اندازد.
فرضیه چهارم: روابط خانوادگی ناموفق
سبک زندگی خطرناک
در اینکه شهرت، فرد را وادار به تغییر سبک زندگی می‌کند شکی نیست اما اصولاً شخصیت‌های معروف، افراد متفاوتی هستند که به دلیل همین متفاوت بودن‌شان، تصمیم به مشهور شدن گرفته‌اند. گاهی این متفاوت بودن و میل به تنوع‌طلبی روی زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی فرد تاثیر‌گذار است و در بسیاری از مواقع می‌بینیم که فلان بازیگر یا خواننده چندین ازدواج ناموفق دارد و بعد از گذشت سال‌ها همچنان از مشکلات خانوادگی رنج می‌برد. همانطور که می‌دانیم بخش مهمی از امید به زندگی و طول عمر با کیفیت در روابط خانوادگی منسجم نهفته است و نداشتن خانواده به معنی واقعی کلمه می‌تواند به مرگ زودرس شما منجر شود.
هیث لجر، بازیگر استرالیایی نقش ژوکر در «شوالیه تاریکی» نمونه بارز یک شخصیت مشهور است که شهرت کار دستش داد، تا جایی که از همسرش جدا شد و به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر مرد و بعد‌ها پزشکان علت مرگش را مسمومیت دارویی اعلام کردند.
وایسا دنیا، من می‌خوام پیاده شم!
بهداشت روان، بهداشت جسم و بهداشت معنا سه ضلع مثلث زندگی را تشکیل می‌دهند، بدین صورت که اگر مراقب سلامتی جسمی‌تان باشید، از روان‌تان محافظت کنید و به معنای زندگی که همان رسیدن به آرزو‌ها و در نهایت کمال است، پی ببرید، طول عمر با کیفیتی خواهید داشت تعدادی از ستاره‌ها در سنین پایین به همه خواسته‌هایشان می‌رسند و در واقع دچار نوعی پوچی می‌شوند و امیدشان را به زندگی از دست می دهند چراکه آرزویی ندارند که برای رسیدن به آن تلاش کنند. گاهی نیز این آرزو به حدی عجیب و دست‌نیافتنی است که به افسردگی و حتی خودکشی فرد منجر می‌شود. بعد از اقدام به خود‌کشی بسیاری از ستاره‌ها این سئوال برای مردم جامعه مطرح می‌شود که چرا فلان شخصیت مطرح با آن همه موفقیت، پول موقعیت اجتماعی و... امیدی برای زندگی کردن نداشت؟
جیم‌کری، هنر‌پیشه و کمدین آمریکایی در سال 2004 میلادی برای اولین بار در برنامه تلویزیونی «60 دقیقه» اعلام کرد که به افسردگی شدید مبتلاست. همچنین جی کی رولینگ، خالق هری‌پاتر در سال 2010 میلادی جدایی از همسرش و مهاجرت را مهم‌ترین دلیل ابتلا به افسردگی دانست و گفت: «این افسردگی موجب شده حتی به خود‌کشی فکر کنم اما به کمک روانپزشکم موفق شدم تا بیماری‌ام را کنترل و تا حدی درمان کنم.»

با “چرا“ شروع کن – خلاصه سخنرانی سایمون سینک در TED

image_pdfimage_print

با چرا شروع کن  خلاصه سخنرانی سایمون سینک در TED

Simon_sinek

سایمون سینک (Simon Sinek) متولد ۱۹۷۳ در ویمبلدون انگلیس، نویسنده، سخنران و متخصص در زمینه راهبری (Leadership)است که با معرفی ایده‌های “دایره طلایی” (the golden circle) و “با چرا شروع کن” (Start With Why) به شهرتی جهانی دست یافت. وی این ایده را اولین بار در سخنرانی TEDx خود با عنوان “چگونه رهبران بزرگ الهام‌بخش عمل می‌شوند؟” (How Great Leaders Inspire Action?) که در سپتامبر ۲۰۰۹ برگزار شد، مطرح نمود (۱و ۲). تا پایان سال ۲۰۱۳، ویدیوی این سخنرانی سومین ویدیوی پربیننده سایت TEDبود و در زمان نگارش این مقاله، تعداد بازدید از آن در سایت TEDاز مرز ۲۰ میلیون نفر گذشته است (۳). سینک در اکتبر ۲۰۰۹ کتاب خود با عنوان “با چرا شروع کن: چگونه رهبران بزرگ می توانند الهام بخش افراد برای عمل کردن باشند” را منتشر کرد که موفقیتی بزرگ را برای وی به ارمغان آورد. مقالات وی در نشریات معتبری همچون نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، واشینگتن پست، هافتینگتون پست و بیزینس ویک انتشار یافته است. سینک هم اکنون در زمینه ارائه مشاوره کسب و کار، بازاریابی و راهبری فعالیت می‌کند (۱).

*******************************************

603px-Golden_circle

سایمون سینک در سخنرانی خود با عنوان “چگونه رهبران بزرگ الهام‌بخش عمل می‌شوند؟” به سوالات جالبی پاسخ می‌دهد. هر چند مثال‌هایی که وی در سخنرانی خود آورده است، عمدتاً معطوف به حوزه کسب و کار است، منتهی به نظر می‌رسد الگوی پیشنهادی وی قابل استفاده برای دیگر حوزه‌های زندگی همچون روابط اجتماعی و رشد و توسعه فردی نیز هست. در اینجا گزیده‌ای از سخنان وی در سخنرانی مذکور آورده شده است. به شما توصیه می‌کنیم، سخنرانی کامل وی را که دارای زیرنویس انگلیسی و فارسی نیز هست، از طریقاین لینک تماشا کنید.

*******************************************

-          به نظرتان چگونه است که بعضی‌ افراد و سازمان‌ها می‌توانند به چیزهایی دست یابند که برخلاف همه پیش‌بینی‌هاست؟

-          چرا شرکت اپل (Apple) تا این حد نوآور است؟ سال به سال و هر سال آنها نوآورتر از همه رقبایشان هستند. در حالی که آنها هم یک شرکت کامپیوتری هستند. درست مثل بقیه.

-          چرا مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش حقوق مدنی شد؟ او تنها کسی نبود که در دوران قبل از حقوق مدنی آمریکارنج برده بود. و او قطعاً تنها سخنران برجسته آن دوران نبود.

-          چرا برادران رایت توانستند هواپیمای موتوری تحت کنترل انسان بسازند وقتی که مطمئنا تیم های دیگری هم بودند که شایسته‌تر بودند، با سرمایه بیشتر، و … اما نتوانستند به هواپیمای موتوری با سرنشین دست یابند، و برادران رایت از آنها پیشی گرفتند؟

-          حدود سه سال و نیم پیش من کشفی کردم که عمیقا نگاه من را به آنگونه که فکر می‌کردم دنیا کار می‌کند تغییر داد، حتی عمیقا شیوه‌ای که من در این دنیا عمل می‌کردم را تغییر داد. الگویی وجود دارد که تمام رهبران و سازمان‌های بزرگ و الهام بخش در دنیا مثل اپل (Apple)، مارتین لوتر کینگ و برادران رایت براساس آن می‌اندیشند، عمل می‌کنند و ارتباط برقرار می‌کنند که متفاوت از دیگران است.

-          این الگو چیزی است به نام “دایره طلایی” که من آن را به شکل زیر تصویر می‌کنم. “چرا؟ چگونه؟ چی؟” بگذارید سریع آن را توضیح دهم. هر کسی یا هر سازمانی قطعاً می‌داند که چه کار می‌کند. بعضی‌ از آن‌ها می‌دانند که چگونه آن را انجام می‌دهند. اما افراد یا سازمان‌های بسیار بسیار کمی وجود دارند که واقعاً می‌دانند چرا کاری را انجام می‌دهند. و منظور من از “چرا”، “سودآوری” نیست، زیرا که آن یک نتیجه است و همواره یک نتیجه باقی خواهد ماند. منظور من از “چرا” این است که: “هدفتان چیست؟ انگیزه‌تان چیست؟ باورتان چیست؟ چرا سازمان شما وجود دارد؟ چرا هر روز صبح از تختخواب برمی‌خیزید؟ و چرا هر کس دیگری باید اهمیت بدهد که شما چکار میکنید؟” شیوه‌ای که اغلب ما در ارتباط برقرار کردن در پیش می‌گیریم، حرکت از بیرون دایره (چی) به سمت درون دایره (چرا) هست. اکثر ما از روشن ترین مسائل به طرف مبهم ترین می‌رویم. اما رهبران و سازمان‌های بزرگ همگی از درون دایره (چرا) به سمت بیرون دایره (چی) می اندیشند، عمل می کنند و ارتباط برقرار می کنند.

-          بگذارید مثالی بزنم. اگر اپل مثل هر شرکت معمولی دیگری چنین پیامی را مخابره می‌کرد که: “ما کامپیوترهای خیلی خوبی می‌سازیم. آنها به زیبایی طراحی شده‌اند، کار کردن با آنها آسان هست و کاربرپسند می‌باشند. می‌خواهید یکی از آنها را بخرید؟” و پاسخ ما چیست؟ “ممممممممم مطمئن نیستم”. این شیوه‌ای است که اکثر افراد و سازمان‌ها ارتباط برقرار می‌کنند. اول می‌گویند چکار می‌کنند، بعد می‌گویند چگونه از بقیه متفاوت هستند یا بهترند و انتظار بروز یک رفتار، خرید یک محصول، گرفتن یک رأی یا چیزی شبیه این را دارند. اما شیوه‌ای که اپل ارتباط برقرار می‌کند در واقع اینگونه است: “هر کاری که ما می‌کنیم، به تغییر وضعیت موجود باور داریم. ما متفاوت اندیشیدن را باور داریم. شیوه‌ای که ما وضعیت موجود را تغییر می‌دهیم با ساخت محصولاتی است که به زیبایی طراحی شده‌اند، کار کردن با آنها آسان است و کاربرپسند می‌باشند. اینگونه است که ما کامیپوترهای خیلی خوبی می‌سازیم. می‌خواهید یکی از آنها را بخرید؟” کاملاً متفاوت است، اینطور نیست؟ شما الان حاضرید از من یک کامپیوتر بخرید. تنها کاری که من کردم برعکس کردن نحوه ارسال اطلاعات بود.

-          مردم کار شما را نمی‌خرند؛ مردم دلیل کار شما را می‌خرند. برای مردم مهم نیست که چه کاری می‌کنید، بلکه برای آنها مهم است که چرا آن کار را می‌کنید.

-          هدف این نیست با هر کسی داد و ستد کنید که به چیزی که شما دارید، نیاز دارد. هدف این است با کسانی داد و ستد کنید که آنچه شما باور دارید را باور دارند.

-          هیچکدام از چیزهایی که می‌گویم عقیده شخصی من نیست، بلکه همه اینها ریشه در علم زیست‌شناسی دارد. نه روان‌شناسی، بلکه زیست‌شناسی. اگر نگاهی به ساختار مغز بیندازیم می‌توان آن را به سه بخش تقسیم کرد که با سه بخش دایره طلایی کاملاً همخوانی دارد. جدیدترین مغز ما، مغز انسان اندیشه‌ورز (Homo Sapien Brain) یا همان نئوکورتکس (Neocortex)، با “چگونگی” سر و کار دارد. نئوکورتکس مسئول تمامی استدلال‌ها و تفکرات تحلیلی و تکلم ماست. دو بخش داخلی، مغز زیرین (Limbic Brain) ما را تشکیل می‌دهند که مسئول درک احساساتمان همچون اعتماد و وفاداری است. این بخش همچنین مسئول تنظیم تمامی رفتارهای انسانی و تمامی تصمیم‌گیریهاست، در حالی که ظرفیتی برای تکلم ندارد. به بیان دیگر، وقتی از بیرون به درون حلقه ارتباط برقرار می‌کنیم، آدم‌ها می‌توانند حجم عظیمی از اطلاعات پیچیده مثل ویژگیها، منافع، حقایق، آمار و ارقام را بفهمند، مسأله اینجاست که اینها برانگیزاننده رفتار نیستند. اما وقتی ارتباط گرفتن از درون حلقه به سمت بیرون حلقه انجام می‌شود، ما ابتدا مستقیماً با آن بخشی از مغز صحبت می‌کنیم که کنترل‌کننده رفتار است و در ادامه به آدمها اجازه می‌دهیم که با چیزهای ملموسی که می‌گوییم و کارهایی که انجام می‌دهیم، حرف ما را مورد بررسی منطقی قرار دهند.

-          بعضی وقتها شما به بعضی افراد همه حقایق و آمار و ارقام را ارائه می‌کنید، و آنها می‌گویند، “ما می‌دانیم که واقعیات و جزئیات چه می‌گویند، اما این حس درستی نمی‌دهد”. چرا ما از این فعل استفاده می‌کنیم، این “حس” درستی نمی‌دهد؟ چون قسمتی از مغز که تصمیم‌گیری را کنترل می‌کند، زبان را کنترل نمی‌کند. نمی‌خواهم تصور شما را خراب کنم اما اینها دل و روح نیست که این رفتار ها را کنترل می‌کنند. اینها همه اینجا در مغز میانی ما اتفاق می افتد، قسمتی از مغز که کنترل کننده تصمیم‌گیری است و نه زبان.

-          اگر آدم‌ها را فقط برای این که می‌توانند کاری را انجام دهند استخدام کنید، آن‌ها برای پول شما کار می‌کنند. اما اگر آدم‌هایی را که آنچه شما باور دارید باور دارند استخدام کنید، آنها با دل و جان برای شما کار خواهند کرد.

-          خیلی از مردم در مورد ساموئل پیرپونت لانگلی (Samuel Pierpont Langley) چیزی نمی‌دانند. وی در اوایل قرن بیستم از وزارت جنگ آمریکا بودجه‌ای پنجاه هزار دلاری دریافت کرد تا ماشین پرواز را بسازد. او بهترین مهندسان زمان را استخدام کرد و به بهترین امکانات فنی دسترسی داشت. فعالیتهای او تحت پوشش خبری نیویورک تایمز بود. او چیزی را در اختیار داشت که می‌توان به آن گفت “دستور غذای موفقیت”. اما چه شد که کمتر کسی او را می‌شناسد و به یاد می‌آورد؟ چندین مایل آن طرف تر در دیتون اوهایو برادران رایت بودند که به هیچکدام از چیزهایی که لانگلی داشت دسترسی نداشتند. تنها تفاوت برادران رایت با لانگلی این بود که آن‌ها با یک انگیزه، با یک هدف و با یک باور کار می‌کردند. آن‌ها باور داشتند که اگر بتوانند راهی برای ساختن این ماشین پرواز بیابند، دنیا را دگرگون خواهد ساخت. در اطراف برادران رایت آدم‌هایی بودند که به باورهای آنها باور داشتند و با دل و جان برایشان کار می‌کردند. اما لانگلی متفاوت بود. او می‌خواست ثروتمند و معروف شود. او در جستجوی نتیجه بود. او در جستجوی ثروتمندان بود. برادران رایت در ۱۷ دسامبر ۱۹۰۳ موفق شدند با ماشین اختراعی خود، پرواز کنند. چند روز بعد خبر موفقیت آنها منتشر شد. روزی که برادران رایت موفق به پرواز شدند، لانگلی از کار خود استعفا داد. او می‌توانست به برادران رایت بگوید: “دوستان، این اختراع جالبی است، من حاضرم فناوری شما را ارتقا بدهم.” اما او این کار را نکرد. لانگلی به ثروت و شهرتی که می‌خواست نرسید، به همین خاطر استعفا کرد.

Mr_Pipo_Why_how_what.svg

-          در تابستان ۱۹۶۳، دویست و پنجاه هزار نفر در فروشگاهی در واشینگتن دی سی گرد هم آمدند تا به سخنان دکتر مارتین لوترکینگ گوش دهند. برای آنها هیچ دعوتنامه‌ای فرستاده نشده بود. آن موقع هیچ وب‌سایتی وجود نداشت که بتوان زمان سخنرانی را در آن چک کرد. دکتر کینگ تنها سخنران برجسته آن دوران نبود. او تنها فردی در آمریکا نبود که از دوران پیش از حقوق مدنی رنج برده بود. حتی می‌توان گفت، برخی از ایده‌های او اصلاً ایده‌های خوبی نبودند. اما او یک موهبت داشت. او به جاهای مختلف نمی‌رفت تا به مردم بگوید نیاز است چه چیزی در ایالات متحده آمریکا تغییر کند. او به جاهای مختلف سفر می‌کرد تا با مردم از چیزی بگوید که باور داشت. “من باور دارم، من باور دارم، من باور دارم…” این چیزی بود که او به مردم می‌گفت. و مردمی که چیزی که او باور داشت را باور داشتند، انگیزه او را فهمیدند و انگیزه‌های خودشان را ساختند و به دیگران نیز گفتند. اینگونه بود که دویست و پنجاه هزار نفر در روز درست و در زمان درست در محل سخنرانی او حاضر شدند. چند نفر از آنها آن روز به خاطر دکتر کینگ آمده بودند؟ هیچکدام. آنها به خاطر خودشان آمده بودند. این باور آنها بود که باعث شد سختی مسافرت هشت ساعته با اتوبوس را در گرمای نیمه آگوست به جان بخرند و این ربطی به رنگ پوست آنها نداشت. ۲۵ درصد از کسانی که آن روز در سخنرانی دکتر کینگ حضور داشتند، سفیدپوستان بودند.

-          ما کسانی را دنبال می کنیم که راهبری می‌کنند، نه به این دلیل که مجبوریم، بلکه به این دلیل که می‌خواهیم. ما کسانی که راهبری می‌کنند را دنبال می‌کنیم، نه بخاطر آنها، بلکه به خاطر خودمان. و اینها همان کسانی هستند که با “چرا” شروع می‌کنند. آنها این توانایی را دارند که برای کسانی که اطرافشان هستند الهام‌بخش باشند یا کسانی را پیدا کنند که برای آنان الهام‌بخش باشند.

مراجع:

(۱)http://en.wikipedia.org/wiki/Simon_Sinek

(2)http://www.ted.com/talks/simon_sinek_how_great_leaders_inspire_action

(3) http://blog.ted.com/2013/12/16/the-most-popular-20-ted-talks-2013/

تهیه و تنظیم:

سید ساجد متولیان

دانشجوی خانه توانگری طوبی

 آذر ماه۱۳۹۳