عصر ایران
- استاد تاریخ دانشگاه تهران با تحلیل دو سوی واقعه کربلا، کنشگران سپاه
امام حسین ع را عمدتا نیروهای فرهنگی، علمی و اجتماعی اما اهل جهاد توصیف
کرد و گفت: کنشگران سپاه یزید اما از اشراف نظامیاند که به خاطر قدرت و
ثروت دست به هر جنایتی میزدند.
به گزارش عصر ایران، دکتر غلامرضا ظریفیان
در پنجمین شب از سلسله نشست های «عاشورا و امروز ما» که به همت «بنیاد
اندیشه و احسان توحید»، «خانه اندیشمندان علوم انسانی» و «انجمن اندیشه و
قلم» برگزار شد، سخنرانی خود در شب عاشورا را با عنوان «ریخت شناسی
کنشگران مؤثر واقعۀ کربلا» ایراد کرد.
او با بیان اینکه «کاروان
امام حسین و لشگر یزید عموما عرباند با یک تفاوت که اکثر اصحاب امام، عرب
جنوبی و یمنیاند اما اغلب لشگر یزید از اعراب شمالیاند که عموما ساکن
کوفه بودند» گفت: «اعراب جنوبی و یمنی، با شمشیر، اسلام نیاوردند بلکه زمان
پیامبر به صورت ارادی و اختیاری اسلام آوردند. یمنیها حمایت کننده اصلی
امام علی (ع) بودند. امام حسن را هم یمنیها حمایت کردند. اکثر شهدای کربلا
غیر از بنی هاشم، یمنی هستند. ما ایرانیها نیز تشیع خود را مدیون یمنیها
هستیم؛ مهاجرانی که به مناطق مرکزی و ری آمدند».
اشراف نظامی که اشراف اقتصادی شدند
ظریفیان
اضافه کرد: «اما کنشگران اصلی سپاه یزید حجازی و اعراب شمالیاند؛ مانند
عبیدالله زیاد، عمر سعد، شمر، اشعث و شبث. اعراب شمالی نقشی فعال در فتوحات
داشتند و بعدها در سپاه یزید از اشراف نظامی شدند. البته اشرافیتشان
را با رانت به دست آورده بودند. آنان نظامیانی بودند که از رانت ویژه
برخوردار شدند و به اشراف اقتصادی تبدیل گشتند و همین بود که امام حسین
میفرمود حرف حق را نمیفهمید چون شکمتان از حرام پر شده است».
او در ادامه به شخصیتشناسی و ارایۀ گزارشی از زندگی کنشگران اصلی لشگر
یزید پرداخت و با بیان اینکه عمرسعد فرزند «سعد ابی وقاص» است، گفت: «پدر
عمرسعد نقش موثری در به خلافت رسیدن عثمان داشت و سپس والی کوفه شد. او در
دورۀ امیرالمؤمنین کناره گرفت و منزوی شد، در دورۀ معاویه هم تا حدودی
منزوی و سپس مسموم و کشته شد. سعد اما به رغم برخوردی که معاویه با پدرش
کرد از نیروهای اصلی فعال دورۀ معاویه است که در خدمت زیاد ابن ابیه در می
آید.
عمر شخصیت نظامی دارد و سهم زیادی از فتوحات برده است. او
همراه شمر در قتل عام حجربن عدی و یارانش نقش ایفا کرد و از کاسبان فتنه
اند. عمر شهادت می دهد که حجربن عدی فتنه گر است و دلیل قتل حجر همین شهادت
است. او همچنین وقتی مسلم به کوفه می آید به یزید نامه می نویسد و یزید را
تحریک می کند و می گوید اگر دیر بجنبی کوفه را از دست می دهی. بعد هم در
کربلا در مقابل امام حسین قرار می گیرد».
مرد هزارچهرۀ واقعۀ کربلا
ظریفیان
در توصیف شخصیت شبث، او را «مرد هزارچهره» خواند و اظهار کرد: «شبث در
ماجرای پیامبران دروغین در زمان حضرت محمد(ص) و اوایل وفات ایشان از
مدافعان پیامبران دروغین بود. بعدها توبه می کند و از فرماندهان فتوحات
نظامی می شود. او از کسانی است که در قتل عثمان نقش دارد. در جنگ جمل در
برابر امیرالمومنین است اما بعد از مدتی رنگ عوض می کند و در واقعه صفین
کنار حضرت قرار می گیرد.
امیرالمومنین
که ضعیف می شود به خوارج می پیوندد، در گفت و گویی که حضرت با خوارج دارد
توبه می کند. بعد از شهادت امام حسن به معاویه می پیوندد. در واقعه حجر بن
عدی جزو شهادت دهندگان علیه اوست. وقتی معاویه می میرد با نوشتن نامه امام
حسین را به کوفه دعوت می کند. در نهایت هم عبیدالله او را فرمانده سپاه
پیاده نظام روز عاشورا می کند. او در قیام توابین نیز از آنان حمایت می کند
اما بعدها در مقابل مختار قرار می گیرد و با قاتل مختار بیعت می کند.»
او
در ادامه به شخصیت شناسی شمربن ذی الجوشن پرداخت و گفت: «او به سختی اسلام
آورد، فردی بشدت متحجر است، یازده بار پیاده به حج رفت. نظامی صرف و مزدور
است. تند و افراطی، بددهن و هرزه گو، اما معتقد است خدا را به خوبی می
شناسد.
از یاران علی (ع) بوده اما بعدها به خوارج می پیوندد و در
جنگ نهروان جان سالم به در می برد. بعدها به خدمت معاویه درآمد و در ماجرای
قتل حجربن عدی قسم یاد می کند که حجر مرتد است و مسلم را نیز فتنه گر می
خواند. او کاملا نگاه قبیله ای و طایفه ای دارد و در کربلا لحظه به لحظه
حرکت امام حسین را گزارش می کند. شب عاشورا امان نامه برای حضرت ابوالفضل
می آورد. در عاشورا در کشته شدن امام حسین و قتل حضرت عباس فعال بود و
مسوول انتقال سرها به شام است.»
ظریفیان با اظهار اینکه «در سپاه یزید افراد بی هویت زیادی وجود دارند»
تصریح کرد: «حرمله یکی از نظامیان بی ریشه ای است که به فرمان امیرش دست به
هر کاری می زند.او تیراندازی ماهر و قاتل علی اصغر و عبدالله بن حسن است.»
و نقش فعال در قتل حضرت عباس دارد.»
او با بیان اینکه «خاندان اشعث نیز نقش فعالی در سپاه یزید داشتند» گفت:
«اشعث امیرالمومنین را مجبور به حکمیت و پذیرفتن ابوموسی اشعری کرد. بعدها
معاویه او را که در سپاه امام حسن بود خرید و اشعث پشت امام را خالی کرد.
اشعث دو پسر به نام های محمد و قیس دارد که هر دو از نیروهای فعال سپاه
پزید هستند. محمد چشم در چشم امام حسین منکر فرزند پیغمبر بودن امام شد.
قیس جزو کسانی است که به امام حسین نامه نوشتند که به کوفه بیا اما در آتش
زدن خیمه ها نقش داشت.»
5زن در کربلا با سپاه یزید درگیر شدند
ظریفیان
در ادامه به شخصیت شناسی کنشگران فعال کاروان امام حسین (ع) در کربلا
پرداخت و ابتدا با اشاره به نقش زنان گفت: «زنان در کربلا نقش بسیار مهمی
را ایفا کردند. یازده مادر شهید در کربلا بودند؛ حدود 5 زن با دشمن در
کربلا مواجهه داشتند که یکی از آنان به شهادت رسید. در ماجرای اسرا عده ای
از زنان برای آزادی اسرا تلاش کردند که منجر به، به شهادت رسیدن آنان شد. اما
متاسفانه کمتر از نقش زنان یاد می شود.»
او سپس به توصیف شخصیت مسلم بن عوسجه پرداخت و اظهار کرد: «مسلم 80 ساله
بود. از یاران پیامبر، امیرالمومنین و امام حسن بود. محدث، فقیه و مورد
وثوق است.»
ظریفیان با بیان اینکه «شخصیت های موثر کاروان امام
حسین نه اشراف نظامی بودند و نه اشراف اقتصادی» افزود: «مسلم در دولت
امیرالمومنین نقش بسیار موثری داشت. شب عاشورا سخنان نغزی بیان کرد. در روز
عاشورا 50 نفر از یاران امام در ساعات اولیه به شهادت رسیدند، اولین فردی
که پس از این به میدان می رود مسلم بن عوسجه است. او به قدری معنوی و بزرگ
است که وقتی وارد میدان می شود فرمانده سپاه دستور می دهد سریع او را بکشند
چون معتقد است اگر مسلم به میدان بیاید بسیاری از سپاهیانش را متزلزل می
کند.»
او با بیان اینکه «حبیب از شخصیت های برجسته اسلام است» گفت: «حبیب از
یاران خاص پیامبر، امیرالمومنین و امام حسن و زاهد و باتقوا بود. امام حسین
در نامه ای حبیب را دانشمند فقیه و صاحب اخلاق نیکو خطاب می کند که جایگاه
علمی او را نشان می دهد.»
اصحاب امام حسین اهل غلو حتی درباره امام نبودند
ظریفیان
با اشاره به ویژگی های یاران امام حسین گفت: «یک ویژگی اصحاب امام حسین
عدم غلو درباره امام است که کلمه ای خارج از مسلمات شرعی به زبان نمی
آورند. از امام انتظارهای فرابشری نداشتند چون اهل فکر و دانش و فقیه
هستند.»
او در جمع بندی به مقایسه سپاهیان یزید با یاران امام حسین
پرداخت و اظهار کرد: «کنشگران موثر کاروان امام حسین در عرصه عمل و نظر
از موقعیت قبیله ای خود فاصله گرفتند و در مقام انسان مومن، مختار و زاهد
بودند. آنان مدافع حق در برابر ظلم و مدافع آزادی بیان بودند و با همین
نگاه در کنار امام حسین قرار گرفتند. اما کنشگران سپاه یزید متکی بر بافت
قبیله ای بودند و دعواهای هاشمی- اموی را به کربلا آورده بودند».
ظریفیان افزود: «کنشگران سپاه امام حسین عمدتاً نیروهای فرهنگی، علمی و
اجتماعی بودند، شغل حرفه ای آنان نظامی نبوده اما اهل جهاد بودند. فهم دین
آنان در پناه شمشیر نبوده اما کنشگران سپاه یزید از اشراف نظامی است که
از رانت فتوحات استفاده کرده بودند. سران لشگر یزید از اشرافی هستند که بخاطر
قدرت و ثروت دست به هر اقدام و جنایتی می زدند اما اصحاب امام، اهل غلو و
زیاده روی حتی در مدح امام حسین نیستند».
او در پایان خاطرنشان کرد:
«ادبیات یاران حسین، فاخر و دلسوزانه حتی نسبت به دشمن است، اما ادبیات
لشگر یزید مملو از اهانت، خشونت و انحطاط است.»
یک دانشجوی دوره دکتری، فسیلی در شمال غرب روسیه پیدا کرد که بر اساس بررسیهای محققان، متعلق به قدیمیترین جانوری است که تا کنون شناسایی شده: جانوری از سرده دیکنسونیا که ۵۵۸ میلیون سال پیش میزیسته.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از گاردین، بر اساس آخرین تحقیقات، فسیل قدیمیترین جانوری که تا کنون شناسایی شده متعلق به 558 میلیون سال پیش است. بررسیهای انجامشده حکایت از آن دارد که این جانور دستکم 20 میلیون سال قبل از فوران حیات جانوری در دوره زمینشناسی کامبرین میزیسته: دورهای که 540 میلیون سال پیش با شکلگیری گونههای جانوری امروزی چون حلزونها، بندپایان و دوکفهایهایی چون صدف همراه بود.
فسیل کشفشده جدید که از سرده دیکنسونیا (Dickinsonia) است، باقیمانده یک زیستمند بیضیشکل و بخشی از مجموعه موجوداتی به نام ادیاکاران است که جزو نرمتنان محسوب می شوند.
این فسیل را ایلیا بوبرووسکی، دانشجوی دوره دکتری، در دو سطح از صخرههای یکی از مناطق دورافتاده در شمال غربی روسیه کشف کرد.
روزنامه حریت ترکیه اعلام کرد که باستان شناسان در تپه اولوز در استان آماسیا در مرکز ترکیه آثار یک شهر تاریخی 2500 ساله ایرانی متعلق به دوره هخامنشی را کشف کرده اند.
به گزارش ایرنا، در پی کاوش های انجام شده، بخش هایی از این شهر تاریخی شامل یک تالار تختگاه و یک تالار ستوندار و یک مجموعه کاخ پارسی 2500 ساله از زیر خاک بیرون آورده شده است.
پرفسور شوکت دونمز سرپرستی کاوش این شهر تاریخی به خبرنگاران اعلام کرده است که اشیای تاریخی کشف شده در این منطقه نشان دهنده تعلق این محوطه باستانی به دوره هخامنشیان و ایرانی با قدمت حدود 450 سال پیش از میلاد است.
وی با اشاره به ادامه کاوش ها در این منطقه باستانی که بخشی از یک شهر به شمار می رود، اعلام کرد که تاکنون یک خیابان، یک ساختمان بزرگ و یک آتشکده در این شهر تاریخی شناسایی و کشف شده است.
به گفته این استاد باستان شناسی دانشگاه استانبول این محوطه تاریخی
نخستین آپادانای یافته شده تمدن ایرانی متعلق به دوره هخامنشی در بیرون از
مرزهای ایران کنونی بوده و از این نظر کشفی کم سابقه محسوب می شود.
دونمز
همچنین اعلام کرده است که تاکنون پایه های 6 ستون یک بنای تاریخی کشف شده و
در جریان حفاری این محوطه تاریخی یک مجسمۀ گاو متعلق به دورۀ تاریخی 'هیتی
ها' نیز کشف شده و زیر شهر ایرانی کشف شده یک شهر بسیار بزرگ تمدن هیتی ها
قرار دارد.
به گزارش خبرگزاری آناتولی، عثمان وارول استاندار آماسیا نیز در بازدید از محل کاوش این محوطه تاریخی در تپه اولوز با اعلام کشف بنای تازه، کاوش در این محوطه را کاری بلند مدت عنوان کرد و گفت: کار کاوش و مستندسازی در منطقه توسط 12 کارشناس، 10 باستان شناس و 15 دانشجوی باستان شناسی با دقت ادامه دارد.
چیزی که این روزها از نظر من به شدت شگفت آور است، این است که محارم قدرت و نخبگان، هیچ اطلاعی از آنچه که درست زیر پوست جامعه در جریان است ندارند. درست است، شاید نخوت و تکبر است که این غفلت را تولید می کند، برای همین شاید نباید از نابینایی آنها تعجب کرد. آنها به تقویم نگاه نمی کنند که اگر نگاه می کردند، می فهمیدند که اکنون سال «1788» است (سال پیش از انقلاب بزرگ فرانسه). چیزی نزدیک است. بسیار نزدیک. جامعه در آستانه گسست است.
بنا به تجربه من، این به اصطلاح "نامقبول" های هیلاری کلینتون عملا خوددارترین، مودب ترین و صادق ترین گروه جمعیتی کشورند. آنها آگاه تر، متکی به نفس تر و علاوه بر چیزهای دیگر، مسلح شده تر از دیگران هستند.
از سوی دیگر آلت لفت ها (اصطلاحی که به دمکرات های امروزی نسبت داده می شود) نوفاشیست ها و نئوکان هایند. این آلت لفت ها هستند که فکر می کنند آزادی بیان تنها به معنای آزادی بیان آنهاست. این الت لفت ها هستند که به «فضاهای امن» نیاز دارند و می خواهند از طریق جرایم، قانون را به اجرا بگذارند.
این آلت لفت ها و سایت های رسانه ای آنهاست که ایده های متفاوت از ایدئولوژی مورد قبولشان را به شدت سانسور می کنند. این آلت لفت ها هستند که پرچمدار تغییر رژیم و سر دادن شعار علیه روسیه هستند. این آلت لفت ها هستند که معتقدند در صورتی که این کار در خدمت هدف بزرگ ترشان باشد، واجد حقی ذاتی و حتی الزامی برای دروغ گفتن و مغشوش کردن اذهانند.
شاید مهم تر از همه این باشد که آلت لفت ها زمانی که با افراد و ایده هایی مواجه می شوند که آنها را در خود جای نداده اند، به سرعت به خشونت و اوباشگری روی می آورند. این موضوع هیچ گاه آنقدر که در این چرخه انتخاباتی (آمریکا) مشهود است خود را نشان نداده است.
اما نامقبول ها دارای بردباری و مدارای نامتناهی نیستند، مثل کرم ابریشمی که پیله ای به دور خود تنیده نقطه ای وجود دارد که باید محصول کار خود را وارد چرخه اجتماع کند.
رسانه ها و سایر محارم قدرت بر این باورند که آنها مصون هستند. بی شک این تفکر از تنیدن پیله ای به دور خود منتج می شود که در آن صداهای مخالف اجازه مطرح شدن نمی یابند. وقتی که پیله می شکافد یا کرم تغییر شکل خود را به نمایش می گذارد است که آنها متحیر می مانند.
عده زیادی از آنها هر جایی هستند جز نزدیک بودن به مصونیتی که خودشان معتقدند واجد آنند. بعلاوه آنچه که آنها فکر کنند یا امیدش را دارند که از آنها حمایت می کند، آن فضای امنی که معتقدند از آن برخوردارند، وجود خارجی ندارد. چرا که بیشتر پاسداران جامعه چه مامورین اجرای قانون و چه نظامی، اعضای کارت دار گروه نامقبول ها هستند.
فرانسه در اواخر دهه 1780 همین تجربه را از سر گذراند. نخبگان آرامش خاطری دروغین داشتند. به این ترتیب بود که آنها شجاعانه بهای تکبر و غفلت خود را پرداختند.
شاید تاریخ تکرار نشود، ولی ترجیع بندهایی دارد که تکرار می شود. واقعا به نظر می رسد که تقویم سال 1788 یا 1789- و1792- را نشان می دهد، سال هایی که آنقدرها دور نیست.
آنچه می نویسم فراخوانی برای در دست گرفتن سلاح نیست، فراخوانی به دیدن واقعیت است. اگر این فراخوان را نادیده بگیرید خودتان متضرر خواهید شد. برخی ممکن است این کلمات را به مثابه یک تهدید ببینند ولی چنین نیست. این کلمات یک هشدار هستند، هشداری از سوی یک دانشجوی تاریخ.
هر جامعه ای در نهایت به یک نقطه گسست می رسد. جامعه ما به این نقطه نزدیک است. برخی از کسانی که ممکن است احساس تهدید شدن کنند(به اصطلاح نخبگان و محارم قدرت) ممکن است فکر کنند که می توانند حفاظت و امنیت را نیز درست به همان سادگی که می توانند گلف استریم را خریداری کنند، بخرند. چقدر ساده اندیش هستند! پیمانکاران امنیتی شخصی چه کسانی هستند؟ سازمان های امنیتی مختلف که هستند؟ آنها نیز همچون نهاد اجرای قانون و بقیه نیروهای نظامی از نامقبول ها هستند. نامقبول ها پولتان را خواهند گرفت، ولی شما زندگی آنها را نخواهید گرفت. بهتر است بگوییم آنها از جان خودشان به خاطر جان شما و خانواده تان نخواهند گذشت. امنیتی که شما معتقدید خریداری کرده اید یک توهم است. فریب است. بهتر است هر چه زودتر این را باور کنید.
برخی از کسانی که احساس تهدید یا نگرانی می کنند، ممکن است به این اندرز نخ نما پناه ببرند که «این ما بودیم که به آنها (نامقبول ها) همه چیز دادیم، آنها فکر می کنند بدون ما چه خواهند کرد؟» خب استفاده از «ما» در اینجا نشانه خودپسندی است، چون کسانی که عملا چیزی تولید کرده اند که به جامعه ارزش بخشیده اند اندک و انگشت شمارند. صنعت پیشگان- که به دلیل نبود اصطلاح بهتر از آن استفاده می کنم- کسانی هستند که برای جامعه چیزهای واجد ارزشی پایدار تولید کرده اند. امروز صنعت پیشگان انگشت شماری وجود دارند و بسیاری از آنها که هنوز باقی مانده اند، تولید خود را به خارج از کشور منتقل کرده اند و مزایای مدیران پاداش محور را مرتبا افزایش می دهند، ولی در میان تهی کردن آمریکا مشارکت دارند. صنعت پیشگان واقعی، اتومبیل، کامیون، ماشین آلات، ژنراتور، سرور و حتی رایانه تولید نمی کنند. آنها داروها و درمان های نجات دهنده زندگی انسان ها را تولید می کنند. آنها کارخانجات فولاد و خط راه آهن احداث می کنند. آنها شغل تولید می کنند. حتی سلاح هایی را تولید می کنند که نامقبول ها صدها میلیون از آنها را دارند.
اما مارک زوکربرگ، هنری فورد نیست. جک دورسی، اندرو کارنگی نیست. مارک بنیوف، جان راکفلر نیست. لوید بلنکفاین، جان پیرپونت مورگان نیست. بارون های دزد قدیمی با وجود تقصیراتشان چیزهایی تولید می کردند که واجد ارزش پایدار بود.
این غول های صنایع جدید چه به ما داده اند؟ فیسبوک؟ اسنپ شات؟ توئیتر؟ آنها ابتذال و خوراک فکری ای به ما داده اند که با وجود پیش پا افتاده بودنش از آن استقبال کنیم، شاید به این دلیل که تمام معناهای دیگر پیشاپیش از دست رفته اند، یعنی درست همان بلایی که بر سر مشاغل صادراتی آمریکا آمده است. این غول های جدید، نوغول های جدید، کار چندانی جز کمک به رخوت و کرختی جامعه نکرده اند.آنها از بهره وری، از کنجکاوی آمریکا کاسته اند و این کشور را بی روح تر کرده اند. این نوغول ها هیچ چیز، دست کم هیچ چیز مثبتی به آمریکا نداده اند. شبکه سازی اجتماعی؟ بازی ها، سلفی ها؟
نامقبول ها می توانند بدون فریب احمقانه ای به اسم شبکه سازی اجتماعی به زندگی خود ادامه دهند، همانطور که هر کس دیگری که بی طرفانه به آن نگاه کند، می فهمد که این دستاورد هر چیزی هست جز اجتماعی. برای ما اهمیتی ندارد که آن دو هزار دوست تقلبی توئیتری مان چه چیزی برای صبحانه خورده اند، یا اندرو راس سورکین درباره آخرین مناظره ریاست جمهوری چه نظری دارد. احتمالا او فکر می کند که نظر او برای ما اهمیت دارد. چرا که او «دنباله روهایی در توئیتر» دارد که گمان می کند با هر توئیت او می میرند و زنده می شوند. ما می توانیم بدون آن به زندگی خود ادامه دهیم. ولی در این فکرم که آیا منیت او نیز می تواند چنین کند؟ او و دیگر افراد از قماش او، هر یک بی آنکه بدانند صرفا یک کیم کارداشیان دیگر هستند. آنها با بی استعدادی و بی ذوقی، نان سفید را به گرسنگان عاطفی و معنوی تعارف می کنند.
برخی ممکن است فکر کنند که همه چیز تقصیر ترامپ است. باز هم این میزان غفلت و ساده لوحی را نشان می دهد که مشخصه های نخبگان هستند. ترامپ یک نشانه است نه یک علت. او حتی می تواند یک برده باشد، همانطور که تغییراتی که او احتمال دارد بتواند صورت دهد، ممکن است مقداری از خشم فعلی را تخلیه کند.
از طرف دیگر هیلاری کبریتی روشن در یک انبار دینامیت است. او همچون بسیاری از کسانی که برای خود اهمیت زیادی قائلند، فکر می کند که صرف وجود او به نفع بقیه ماست. او مظهر بدترین های چیزی است که آمریکا به آن تبدیل شده است. فراتر از قانون، ثروتمند نه به این دلیل که موفقیت و دستاوردی داشته، بلکه صرفا از طریق اعمال نفوذ؛ از نظر تاثیری که می تواند بر داخل کشور و بر جهان داشته باشد، گاو نری است در یک مغازه چینی فروشی. (گرچه باید به خاطر این استعاره از گاوها عذرخواهی کنم.) جهان به دلیل وجود او جای بی ثبات تری می شود.
آمریکا به دلیل وجود او ناامن تر می شود. روسیه و آمریکا- این دو قدرت اتمی- به دلیل وجود او بیشتر رو در روی هم قرار می گیرند. با وجود او بر اریکه قدرت، ما در داخل کشور و در سطح بین المللی به نقطه گسست خواهیم رسید که شاید به یک جنگ اتمی«تصادفی» منجر شود، همانطور که از تشدید شعارها به ذهن متبادر می شود. جامعه به دلیل وجود او بیشتر لایه بندی خواهد شد. روابط نژادی به دلیل وجود او (و اوباما) وخیم تر شده است.
در یکی از ایمیل های هک شده جان پودستا به هیلاری می بینیم که می گوید: «هیلاری کم کم دارد از آمریکاییان معمولی منزجر می شود.» احساسی که در میان بسیاری از مردم نیز قابل مشاهده است. معلوم می شود که این احساس دوجانبه است.
هیلاری را انتخاب کنید و طبق معمول به کسب و کار و زندگی تان ادامه دهید تا این هشدار احتمالا به نوشته سنگ قبر آمریکایی که می شناسیم تبدیل شود. جامعه فارغ از انتخاب او نیز ممکن است دچار فروپاشی شود، به این دلیل که فساد و پوسیدگی همین حال به حد زیادی گسترش یافته، اما وجود او، از راه رسیدن روز بازپسین را تسریع خواهد کرد.
نامقبول ها پیشاپیش به آنچه که در پیش است اندیشیده اند. آنها تا جایی که می توانند خود را آماده کرده اند. سال ها افول و زوال بسیاری از آنها را قادر کرده تا مهارت های بقای خود را بیاموزند، که هر جا که محل اعتماد باشد ارتباطات واقعی برقرار کنند، تا کشف کنند که چه چیزی حقیقتا مهم است و چه چیزی را می توان و باید از این جامعه نجات داد.
در بیرون این دایره جمعیتی اما مردم کاملا عریانند. آنها به اشکالی که حتی نمی توانند تصورش را کنند در معرض آسیب پذیری قرار دارند. آنها برای آنچه که بیش از همه اهمیت دارد ناآماده و فاقد مهارت هستند. آنها گوشت دم توپی هستند که در وقت اضافه زندگی می کنند.
تاریخ انباشته از نمونه های این نوع فروپاشی است. ما انسان ها همیشه در امتداد یک موج سینوسی از پیشرفت و افول، از تمدن ورزی و ناآرامی اجتماعی به پیش درغلتیده ایم. ما فکر می کنیم که این نوع از هرج و مرج را که کتاب های تاریخی مملو از آنها هستند از سرگذرانده ایم، اما به نظر می رسد که این فکر برخاسته از سوگیری های نوظهور باشد. بخش بیشتری از تاریخ-اکثریت غالب آن- صلح آمیز و مسالمت جویانه نیست.
نویسنده: تایلر دوردن Tyler Durden نویسنده و پژوهشگر تاریخ
ترجمه: محمود سبزواری
منبع:
http://www.zerohedge.com/news/2016-10-14/elite-have-no-idea-society-near-breaking-point
مرتبط:
- چرا هزاران آمریکایی در حال رفتن از شهرهای بزرگ هستند