عصرایران؛ مجله تصویری سلاح- اگر سری به مقالات چاپ شده در رابطه با بشقاب پرنده ها، داستان های علمی تخیلی و یا کتب کمیک (داستان های مصور) بزنید، بدون شک جایی با ارتباط ادعا شده میان یوفوها و آلمان نازی رو به رو خواهید شد.
یوفو یا همان شیءِ ناشناسِ پرنده که در زبان فارسی به بشقاب پرنده نیز شهرت دارد، شامل پدیده هایی هوایی می شود که ناظر نمی تواند بلافاصله پس از مشاهده آنها ماهیتشان را تشخیص دهد و برای مثال بگوید که یک هواپیما یا پهپاد دیده است.
نظریه های مختلفی وجود دارند که بر اساس آنها مقامات آلمانی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم و حتی طی آن موفق به ساخت سفینه های فضایی پیشرفته یا بشقاب پرنده های واقعی شده بودند. با توجه به اطلاعات به دست آمده در دوران پسا جنگ نیز تلاش های زیادی به منظور حفظ این تجهیزات صورت گرفت و نازی ها عملا آنها را در پناهگاه های زیر زمینی واقع در جنوبگان و آمریکای جنوبی پنهان کردند.
اگر چنین گزارشهایی صحت داشته باشد، اسم رمز و دسته بندی های متفاوتی برای یوفوهای نازی ارائه شده است که از جمله مهم ترین آنها می توان به عناوین Rundflugzeug، Haunebu، Hauneburg-Gerät یا Vril اشاره کرد.
همچنین روایت های متعدد مربوط به سال 1950 ارتباط جالبی را میان پیشرفت های تاریخی آلمان ها در زمان جنگ جهانی دوم با مسئله عجیب بشقاب پرنده ها متصور شده اند. به عنوان نمونه در این دست روایات به طور مشخص به توسعه موتورهای تخصصی همچون رپالسین توسط ویکتور شابرگر فیلسوف و مخترع اتریشی اشاره شده است. شاید متعجب شوید اما ادعاهای مذکور به اندازه ای قدرت یافتند که توانستند راه خود را به رسانه های داستانی و همینطور غیر داستانی مانند بازی های ویدئویی یا برنامه های مستند باز کنند.
- رایش سوم منطقه سواب نو را در محدوده جنوبگان به تصرف خود درآورد و در سال 1938 یک سفر اکتشافی به آن ترتیب داد تا پایه ریزی برنامه های بعدی را هم انجام دهد.
- نیروهای نازی تحقیقات گسترده ای را در زمینه فناوری های موشکی، تکنولوژی های پرنده، سیستم های موتوری و همچنین نوآوری شابرگر در کارنامه عملیاتی خود به ثبت رساندند.
- نیروهای متفقین تصور می کردند که مشاهدات صورت گرفته پیرامون وجود بشقاب پرنده ها در آسمان طی جنگ جهانی دوم مانند فو فایترها (اصطلاح مورد استفاده توسط خلبانان هواپیماهای متفقین برای اشاره به یوفو و یا هر جسم عجیب هوایی دیگر بر فراز آسمان اروپا)، بازی جدید دشمن در جهت آسیب به آنها از طریق مکانیسم های الکترومغناطیس (فناوری مشابه سلاح های الکترومغناطیسی امروزی مانند بمب الکترومغناطیسی) باشد.
در دوران جنگ جهانی دوم، نیروهای محور و متفقین گزارشات مختلفی را مبنی بر رویت اجسام غیر طبیعی و عجیب ارائه داده بودند که بعدها جنگنده های فو یا همان فو فایترها نام گرفتند. با وجود آن که شمار زیادی از این گزارشات تنها در قالب سوء برداشتی ساده در جریان آتش جنگ شناخته شدند، برخی دیگر با جدیت بیشتری تحت پیگیری قرار گرفتند و به وسیله دانشمندان مختلف از جمله لوئیس والتر آلوارز فیزیکدان آمریکایی با دقت بالایی تجزیه و تحلیل شدند.
گفتنی است که سرویس اطلاعاتی متفقین و همچنین فرماندهان این گروه گمان می کردند که جنگنده های فو گزارش شده همان پرنده های نظامی پیشرفته یا سلاح های آلمانی جدید هستند.
البته این نگرش تا اندازه زیادی نیز به نوآوری های قبلی نازی ها مانند موشک های V-1 و V-2 باز می گردد که در نوع خود تکنولوژی هایی منحصر به فرد محسوب می شدند. در همین راستا گزارشات دیگری هم به دست آمده بود. برای مثال کاپیتان Edward J. Ruppelt از نیروی هوایی آمریکا در سال 1959 اعلام کرد که جسم مشابه مشاهدات بشقاب پرنده ای، توسط نیروهای نازی در حال ساخت است و همه چیز حقیقت دارد.
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، نازی ها چندین نوع هواپیما و موشک های تکرار ناپذیر در اختیار داشتند که همگی در فاز توسعه باقی مانده بودند. با وجود آن که اکثر این محصولات نظامی متفاوت در مراحل اولیه قرار داشتند، اما به احتمال زیاد می توانستند در آینده به همان چیزی که ناظران یوفوها گزارش کردند نزدیک شوند.
از طرفی دیگر با وجود آن که ادعاهای اولیه بیشتر مربوط به حدس و گمان های پرسنل نظامی بوده است، نخستین بیانیه غیر نظامی در رسانه های عمومی از سال 1950 با مقاله گوئیسپ بلوزو دانشمند ایتالیایی در روزنامه ایل گیورناله سر زبان ها افتاد. در نهایت جست و جوهای حرفه ای تا جایی پیش روی کرد که روی فدن مهندس بریتانیایی در سال 1945 نوشت: اگر آلمان ها تنها به مدت چندین ماه جنگ را بیشتر ادامه داده بودند، تمام جهان با پیشرفت هایی به روز و مرگبار در صنعت هوانوردی رو به رو می شد.
اما به راستی حقیقت چیست و دانشمندان تا به امروز توانسته اند از اسرار فضایی نازی ها پرده بردارند؟ تاکنون هیچ مدرک محکمی در جهت اثبات دست یابی نازی ها به تکنولوژی ساخت یوفو حاصل نشده است و همه چیز بر پایه ادعاهای انتشار یافته است.
لوئیس پاولز و ژاک برگیر در سال 1960 کتابی را چاپ کردند که "صبحگاه جادوگران" نام داشت. در این کتاب گمانه زنی های بسیاری وجود داشت که انجمن وریل برلین را به موضوع بشقاب پرنده ها مرتبط می دانست. در میان ادعاهای این دو نفر، سرنخ هایی ار برقراری ارتباط با فضایی ها و ساخت یک فضاپیمای اختصاصی در راستای دسترسی به آنها هم وجود داشت. آنها معتقد بودند که مراکز زیر زمینی اختفای بشقاب پرنده های نازی در جنوبگان، در واقع محل ملاقات با آدم فضایی ها بوده است!
در ادامه ناشری آلمانی به نام ارنست تسوندل که در تلاش برای تبلیغات انتشارات خود به نام زامی دات در دهه 70 بود، تصمیم گرفت با سودجویی از مسئله پر رمز و راز بشقاب پرنده های نازی به کسب و کار خود رونق ببخشد. البته گفتنی است که وی در آینده این موضوع را پذیرفت و اعتراف کرد که هدفش تنها تبلیغات بوده است.
در سال 1978 میگوئل سرانو نویسنده و دیپلمات اهل شیلی که از طرفداران نازی ها نیز به شمار می رفت، در کتب خود به نام "رشته ی طلایی: هیتلریسم مرموز" ادعا کرد که هیتلر اَوَتار بوده و با خدایان آسمانی در منطقه سواب نو ارتباط داشته است!
مطالب مجله تصویری سلاح را در این لینک دنبال کنید.
بیشتر بخوانید:
*نازی ها و سلاح متفاوت کریگسمارینه!(+تصاویر)
*اسلحه سری هیتلر برای حمله به لندن!(+تصاویر)
*داستان یک پرونده مخفی در آلمان نازی! (+تصاویر)
*دو مورد از عجیب ترین تسلیحات جنگ جهانی دوم! (+تصاویر)
*متروکه مرکز فرماندهی مخفی نازی ها در نزدیکی برلین (+تصاویر)
*حفره مگنترون؛ از رادارهای جنگ جهانی دوم تا اجاق های مایکروویو!(+تصاویر)
در این مقاله از رشته تعلقات و آشنایى هاى ایرانیان با على (ع) همچون، مدارا در اخذ خراج از ایرانیان- چه در زمان پیامبر (ص) که به یمن گسیل شد و گروهى از ایرانیان در آنجا مقیم بودند و چه در زمان خلافت خویش- خونخواهى آن حضرت از هرمزان ایرانى، اجراى عدالت در تقسیم بیت المال میان عرب و عجم و از جمله ایرانیان در زمان خلافت، حمایت ایرانیان از على (ع) در جنگ جمل سخن رفته است.
عصر ایران؛ محسن ظهوری - او یکی از ترسناکترین چهرههای آمریکا بود؛ مردی که ۵۰ سال پس از جنایاتش، داستانش دستمایه فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» ساخته «کوئنتین تارانتینو» قرار گرفته. «چارلز منسن» که او را در فارسی «چارلز منسون» هم میگویند، رهبر یک گروه بیرحم بود که نیم قرن پیش شوک بزرگی به مردم آمریکا وارد کرد.
بیشتر بخوانید:
منفورترین چهره تاریخ آمریکا (+عکس)
«تارانتینو» از دهمین و آخرین فیلمش گفت
سال ۱۹۶۹ میلادی؛ در فاصله زمانی کوتاهی جسد ۹ نفر در کالیفرنیا پیدا شد که با گلوله و ضربات چاقو کشته شده بودند. مشهورترین آنها «شارون تیت» بازیگر و همسر «رومن پولانسکی» فیلمساز پرآوازه بود که او را در حالی با چاقو دریده بودند که فرزندش را هشتماهه باردار بود. ضربات ممتد چاقو بر بدن جنازهها نشان میداد این کار برای ایجاد رعب و وحشت صورت گرفته. روی دیوارها کلمه «خوکها» و «مرگ بر خوکها» با خون نوشته شده بود که توجه پلیس را به گروه سیاهپوستان «بلک پانتر» جلب کرد؛ گروهی که پلیسها را بهخاطر رفتار بد با سیاهپوستان، خوک خطاب میکرد. اما برای پلیس مشخص بود که این گروه نقشی در قتلها ندارد.
ماهها گذشت تا سرانجام یکزن باعث لو رفتن قاتلان شد؛ «سوزان اتکینز» که برای سرقت به زندان افتاده بود، برای همبند خود از گروهی گفت که زنان اعضای آن هستند و از فردی پیروی میکنند که به آنها آموزشهای خاص میدهد. «اتکینز» گفته بود که آنها به دستور این فرد به خانه هالیوودیها رفته و آنها را کشتهاند. او نام این فرد را هم برد؛ «چارلز منسن».
پلیس از این طریق توانست به «منسن» ۳۵ ساله برسد. کسی که در اوج دهه شصت و رواج هیپیگری در آمریکا، برای خود گروهی شکل داده بود که گوش به فرمانش بودند. «منسن» خود را مسیح موعود میدانست و از نبردی صحبت میکرد که به زودی رخ میدهد و آمریکا را نابود میکند. او فرقه خود را «هِلتر اِسکِلتر» به معنای «هرجومرج» نامیده و به آنها وعده پیروزی در پایان نبرد داده بود. اعضای این گروه که خود را «خانواده منسن» مینامیدند، در حومه شهر لسآنجلس در کانتینرها زندگی میکردند و از راه سرقت و فروش مواد مخدر روزگار میگذراندند. «تارانتینو» در بخشی از فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» نحوه زندگی آنها را بازسازی کرده و یکی از کارهای آنان را راهنمایی گردشگران در منطقه نشان داده.
دستگیری «چارلز منسن» و برخی اعضای گروه او، آمریکا را بهتزده کرد. فرقهای که در زندان به تبعیت از رهبر خود علامت نازیها را بر پیشانی خود حک کردند و طرفدارانشان در بیرون محوطه دادگاه در دفاع از این قتلها دورهم جمع میشدند. آنها به قدری تحتتأثیر «منسن» بودند که همه رفتارهای او را درست میدانستند.
«منسن» با تشکیل این گروه توانسته بود برای خود خانوادهای درست کند. او از کودکی کنار مادری زندگی میکرد که اعتیاد شدید به الکل داشت و به جرم دزدی زندانی شده بود. «چارلز» هم راه او را رفت و در اوایل نوجوانی به جرم سرقت بازداشت شد. او تا ۳۰ سالگی، نیمی از عمر خود را در دارالتأدیبها و زندانها گذرانده بود و حالا توانسته بود با حرفهایش زیر تأثیر مواد مخدر، گروهی بیرحم بسازد که هرکاری او بگوید انجام دهند. پس «منسن» به آنها ماموریت قتل داد.
آنطور که «سوزان اتکینز» گفته، آنها شبانه به خانه «رومن پولانسکی» و «شارون تیت» میروند. پولانسکی در آمریکا نبود و همسرش در خانه مهمان داشت. در فیلم تارانتینو حرکت دسته سه نفری قاتلان به خانه هالیوودیها بازسازی شده. سه قاتلی که طبق دستور «منسن» وارد خانه آنها میشوند و همه را میکشند. گرچه، «تارانتینو» در روایت این ماجرا، شوخطبعی مخصوص به خودش را به کار برده که بهتر است فیلم را ببینید تا بفهمید.
«منسن» و همراهانش در طول محاکمه خبر اول تمام رسانههای آمریکا بودند. آنها نظم دادگاه را به هم میریختند و رفتارشان قابل کنترل نبود. در جریان دادگاه، قانون اعدام در کالیفرنیا حذف شد و به همین دلیل هم «منسن» و سه قاتل گروه با حکم حبس ابد به زندان رفتند. سالها گذشت تا زنان این گروه توانستند از زیر بار تأثیر منسن خارج شوند و پی به حرفهای جنونآمیزش ببرند. اما نام «منسن» همچنان با مصاحبههایش در صدر اخبار ماند و طرفداران زیادی میان نژادپرستان پیدا کرد.
«منسن» در میان دوستداران موسیقی راک هم طرفدارانی داشت؛ او نوازنده گیتار و موسیقیدان بود و در طول دوره زندان چند آلبوم ضبط و منتشر کرد که همه آنها بسیار مشهور شدند. شعرهای او را کسانی چون «مرلین منسن» و «گانزز روزز» هم خواندهاند.
«چارلز منسن» تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۷ در زندان ماند و با وجود درخواستهای مکرری که برای عفو داده بود، نتوانست حبس ابد خود را بشکند. دو سال پس از مرگ او، «تارانتینو» تصمیم گرفت تا فیلمی درباره آن قتلها بسازد؛ البته فیلمی به سبک و سیاق خودش و برای گرفتن انتقام از «منسن»، نه روایت واقعی آنچه رخ داده است.
بیشتر ببینید:
راز ترور کندی در «مرد ایرلندی» / فیلم مافیایی اسکورسیزی درباره قتلهای مرموز است (فیلم)