واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

عطار: آفرین، جان آفرینِ پاک را / آن‌که جان بخشید و ایمان، خاک را

جرعه‌ای از اقیانوس فرهنگ و ادبیات ایران - 14
در کنار 6 ضلعی با شکوه فردوسی، مولانا، سعدی، حافظ، نظامی و خیام نمی توان از عطار به مثابۀ روح این فرهنگ گذشت...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هرچند کاخ رفیع و باشکوه و هزار سالۀ زبان و ادبیات فارسی را بر چهار ستون (فردوسی، مولانا، سعدی و حافظ) استوار و برافراشته می‌دانیم و برخی هم البته با افزودن نظامی و خیام، 6 ضلعی ترسیم می‌کنند اما جدای فرم و از حیث روح و محتوا، نمی‌توان از نام «عطار» گذشت که روح این پیکره است.

   چنان که پیشتر هم نوشته‌ام از بخت‌یاری‌های ماست که با فرزند برومند دیگری از «کدکن»- محمد رضا شفیعی کدکنی- هم‌روزگاریم که بخش غالب عمر خود را به ویرایش و بازخوانی آثار عطار اختصاص داده و اکنون متون پیراسته‌ای از آثار او خصوصا «تذکره الاولیا» در دست ماست.

  تذکره الاولیا، شرح حال و زندگی نامۀ قریب 100 تن از چهره‌های برجستۀ فرهنگ ایرانی و اسلامی است که اگرچه با افسانه‌هایی آمیخته است اما بسیار خواندنی است و پس از 700 سال حس و حال خوبی می‌دهد.

 اینها را البته می دانید اما غرض دیگری دارم از این نوشته. این که دربارۀ «عرفان» هیچ تعریفی را رساتر و فرادینی‌تر از آنچه دکتر نصرالله پورجوادی گفته است نیافتم و یاد عطار نیشابوری که قله نشین این عرفان است بهانه ای است تا این تعریف را بیاورم که با نگاه زیبایی شناسیک و مدرن امروزین نیز سازگار است و با پیشرفت حیرت‌آور فناوری و ارایۀ انبوهی از اطلاعات در فضای مجازی این نگاه به هستی همچنان جاذبه دارد:

  « ما از طریق حس بینایی و چشم، زیبایی‌های مقید و محسوس را می‌بینیم. مثلا گل را که زیبا و خوش‌بوست.  این زیبایی اما مقید است به همان گل. حال اگر بتوانیم "زیبایی" را فراتر از جسم خاص ببینیم به زیبایی مطلق رسیده‌ایم. پس عرفان یعنی از امر جزیی به امر مطلق و کلی رسیدن یا همان" یافت"».

  با این توضیح، تکلیف کلمۀ «شاهد» هم در اشعار سعدی و حافظ، روشن یا دست‌کم توجیه می‌شود تا نه آن‌گونه تصور کنیم که دکتر سیروس شمیسا در کتاب جمع‌آوری شدۀ «شاهد‌بازی» آورده بود و نه در تفسیرهای فرامتنی گرفتار شویم. بلکه شاهد را همان زیبایی مقید بدانیم و در گذار از آن خود زیبایی را دوست داشته باشیم نه فقط دختر زیبا یا گل زیبا را و این نگاه قابل تعمیم است. از نفس نقاشی لذت ببریم و از خود شعر فرای این که چه می گوید و کی می خواند.

  این که گفتم تعریف پورجوادی مدرن است چون مانند اگزیستانسیالیست‌هاست که می‌گویند خودِ هستی یا هستنِ تو مهم است نه چگونه بودن و از کجا آمدن و به کجا رفتن.

  دکتر پورجوادی بخش اول نقل شده در گیومه را در گفت و گو با مجلۀ «سیاست نامه» تابستان 99 گفته بود ولی در کتاب «قوت دل و نوش جان» به زیبایی بیشتری توضیح داده است.

  به بهانۀ عطار به شفیعی کدکنی و پورجوادی و تعریف عرفان، گریز زدم در حد اشارتی و دو نکته دیگر هم می‌افزایم تا دست کم، جرعه باشد:

  اول این که اگرچه شیخ فرید‌الدین عطار از حیث مذهبی سنی بود و شیعه نبود (شیعیان قبل از صفویه هم غالبا هفت امامی بودند نه 12 امامی) اما جالب است که تذکره‌الاولیا را با امام جعفر صادق علیه‌السلام شروع می‌کند و البته در ادبیات آنان: «صادق، رضی‌الله عنه» و این حکایت:

  «نقل است که صادق از ابوحنیفه پرسید: عاقل کیست؟ گفت آن که تمیز/تمییز کند میان خیر و شر. صادق گفت: بهایم [چهارپایان] نیز توانند تمیز دهند میان آن که او را بزند و آن که او را علف بدهد. ابوحنیفه گفت: نزدیکِ تو عاقل کیست؟ صادق گفت: آن که تمیز/تمییز کند میان دو خیر وشر و "خیرالخیرین" را اختیار کند و از دو شر، "خیرالشرین" را برگزیند

  یعنی تشخیص خیر از شر، مصداق عقل و عاقلی نیست. چون حیوان هم خیر و شر را تا حدی تشخیص می‌دهد. عقل آن است که بین دو خیر بتوانی خیر خود را تشخیص دهی و مهم‌تر این که بین دو "شر"، خیر خود را بیابی.

  دومی هم نقل بیت آغازین منطق‌الطیر:

  آفرین، جان آفرینِ پاک را
  آن‌که جان بخشید و ایمان، خاک را

  تمام حرف بزرگان عرفان ما این است که به مدار هستی متصل شو، از " منِ ذهنی" و تعصبات رها شو و بستر وجودت را آماده کن. آن گاه جان و ایمان در آن خواهد جوشید.

  زیبا نیست؟ آن هم در این روزگار...

------------------------------------------------

  بیشتر بخوانید: (13 نوشتۀ پیشین)

* 1. تو داد و دهش کن، فریدون تویی!

* 2. سیرتِ دوست داشتن، صورتِ دوست داشته ‌شدن

* 3.ایوان مداین را آیینۀ عبرت دان!

* 4.میر جلال‌الدین کزازی؛ فردوسی بی ردا و دستار!

* 5. دوم بهمن؛ جشن بهمن‌گان؟

* 6. غوغای موسیقی کلمات؛ دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ؟

* 7. پرویز نیست، پرویزَن است!

*8. ما ز دریاییم و دریا می‌رویم

*9.ترانه سَرا یا ترانه سُرا؟ نکته‌ای به بهانۀ «مرغ سحر»

*10. سایه؛ دور از وطن ولی همچنان عاشق ایران

*11.اسلامی نُدوشن؛ سلطان نثر پارسی

*12.شفیعی کدکنی؛ عیارِ «استادی»

 *13. ای ایران، ای مرز پرگهر؛ معجونی به نام «حسین گل گلاب»

«آواتار» دوباره پرفروش‌ ترین فیلم تاریخ شد

«آواتار» پرفروش‌ ترین فیلم تاریخ شدفیلم «آواتار» ساخته «جیمز کامرون» با عبور از مرز ۲ میلیارد و ۸۰۲ میلیون دلار فروش، پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما شد.
 
به گزارش ایرنا از پایگاه اطلاع‌رسانی سی‌ان‌بی‌سی، آواتار با پشت سر گذاشتن فیلم ابرقهرمانی انتقام‌جویان: پایان بازی بار دیگر به صدر فهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما برگشت.
 
این فیلم علمی- تخیلی و حماسی این آخر هفته پس از ۱۲ سال مجددا در سینماهای چین اکران شد و آنقدر فروش داشت که بتواند رتبه اول فهرست پرفروش‌ترین‌های تاریخ سینما را از چنگ انتقام‌جویان درآورد.
 
آواتار (۲۰۰۹) اولین بار در سال ۲۰۱۰ با عبور از سد تایتانیک عنوان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ را به دست آورد اما در سال ۲۰۱۹، انتقام‌جویان با ۲ میلیارد و ۷۹۷ میلیون دلار فروش در گیشه آن را کنار زد و صدرنشین فهرست شد. در آخرین تحولات، فیلم محبوب جیمز کامرون این شنبه (۲۳ اسفند ۹۹) با عبور از مرز ۲ میلیارد و ۸۰۲ میلیون دلار فروش به رتبه اول برگشت و رکوردش را پس گرفت. 
 
جان لاندو تهیه‌کننده این فیلم می‌گوید: مفتخریم که به این مرحله رسیدیم. اما آنچه بیشتر از هر چیزی من و جیم را خوشحال می‌کند این است که آواتار در چنین دورانی به سینماها برگشت. ما سخت در حال کار بر روی قسمت‌های بعدی از مجموعه فیلم‌های آواتار هستیم و در نظر داریم دنباله این داستان حماسی را در سالهای پیش رو با مخاطبان به اشتراک بگذاریم.
 
اولین قسمت از پنج فیلم جدید مجموعه سینمایی آواتار در سال ۲۰۲۲ میلادی اکران خواهد شد.
 
به گفته پل درگارابدیان (Paul Dergarabedian) تحلیلگر ارشد رسانه در کمپانی کام اسکور، این که آواتار بار دیگر تاج پرفروش‌ترین فیلم تاریخ را بر سر گذاشت، اهمیت پرده نقره‌ای را هم از منظر تاثیر فرهنگی و هم از منظر قدرت بالای درآمدزایی، به منصه ظهور می‌گذارد. 
 
فهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ در تسخیر دیزنی
 
براساس قرارداد جدیدی که به موجب آن استودیوهای فیلم و سریال فاکس قرن بیستم به مالکیت کمپانی فیلمسازی دیزنی درآمد، در حال حاضر پنج فیلم اول فهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ به این کمپانی تعلق دارند؛ به عنوان مثال، تایتانیک که سومین فیلم این فهرست است، محصول مشترک کمپانی پارامونت پیکچرز و فاکس قرن بیستم بود. فیلم‌های جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد، انتقام‌جویان: جنگ ابدیت، بازسازی لایواکشن شیرشاه (۲۰۱۹) ، انتقام‌جویان و یخ‌زده ۲ دیگر نمایندگان دیزنی در صدر این فهرست هستند.

اسلامی ندوشن؛ سلطان نثر پارسی

جرعه‌ای از اقیانوس فرهنگ و ادبیات ایران – 11
حال که خوش‌بختانه خبر درگذشت دکتر محمد علی اسلامی ندوشن-نویسنده،فردوسی‌پژوه، حقوق‌دان و سخن‌شناس برجستۀ ایرانی- تکذیب شده فرصتی نیکوست تا از کسی بنویسیم که توصیف «سلطان نثر پارسی» او را می‌سِزَد و می‌برازَد.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- حال که خوش‌بختانه خبر درگذشت دکتر محمد علی اسلامی ندوشن – نویسنده، فردوسی‌پژوه، حقوق‌دان و سخن‌شناس برجستۀ ایرانی- تکذیب شده و بنای ما هم در این سلسله نوشتارها پرداختن به فرهنگ و ادبیات ایران و مردان و زنان کوشا و پویای آن در این تاریخ هزار دامن است نه آن که تا بزرگی رخت بربست خامه برداریم و چکامه بسراییم، نیکوترین فرصت فراهم است تا از او بنویسیم که بی هیچ اغراق و گزافه‌گویی توصیف «سلطان نثر پارسی» او را می‌سِزَد و می‌برازَد. اسلامی ندوشن؛ سلطان نثر پارسی

       سال‌ها پیش که دوستی از من خواست دو الگوی درست و پاکیزه‌نویسی را معرفی کنم بی‌هیچ درنگ و تردیدی گفتم نخست و بی‌گمان «گلستان سعدی» که جدای محتوا و حکایت‌ها - که به هر حال به عصر پیشامدرن تعلق دارد- به لحاظ نثر و شیوۀ نوشتن، پارسی معیار است و اگر به جای دروس متفرقه در سال های تحصیل، بچه‌های ما بارها و بارها گلستان سعدی را می‌خواندند چنان ملکۀ ذهن‌شان می‌شد که به امروزی نمی‌رسیدیم که از عهدۀ نوشتن یک متن ساده یا دو خط پاکیزه و شسته و رُفته برنیایند ولو اکنون این کاستی، پشت الزامات و نوآوری‌های فضای مجازی پنهان شده باشد.

  پس از سعدی و در روزگار ما باز بی‌هیچ تردید و گمان، آثار اسلامی ندوشن و از میان همۀ آنها، کتاب «روزها» و باز از جمع 4 جلد آن، نخستین مجلد بهترین الگوست.

  خوش‌بختانه در این فقره تدوین کنندگان کتب درسی، سلیقه به خرج داده‌اند و بخش‌هایی از جلد نخست «روزها» - روایت کودکی استاد در «ندوشن» با زیباترین توصیفات- به کتاب‌های درسی راه یافته و یکی ازدرخشان‌ترین نمونه های نثرمعاصر و بلکه تاریخ نثر، پیش چشم فرزندان ماست.

  اسلامی ندوشن، درست و پاکیزه می‌نویسد بی آن که به وادی سره‌نویسی -حذف کامل تمام واژگان عربی ولو فارسی شده ها-  بیفتد و این سخن خود اوست که « این احساس خشنودی را نمی‌توانم پنهان دارم که طی این نیم قرن کسی بوده‌ام که بیش از هر کس دیگر دو کلمۀ "ایران" و "فرهنگ" بر قلم او رفته است». این را هنگامی بیشتر درمی بابیم که بدانیم دکتری حقوق بین‌الملل از دانشکدۀ حقوق پاریس گرفته بود و در بازگشت، قاضی دادگستری شد اما عمر و زندگی خود را یک سر وقف زبان و ادب پارسی و ایران کرد.

دعوت او به دانشگاه تهران البته از موقع‌شناسی و خدمات پرفسور فضل‌الله رضا در دوران کوتاه و بسیار پربار ریاست او بود که مروارید صید می‌کرد و اسیر مدرک مرتبط نبود و اگر حمایت او نبود چه بسا امکان تدریس اسلامی ندوشن در عالی‌ترین سطح ادبیات دانشگاه با آن همه مدعی فراهم نمی‌شد چرا که دانش آموختۀ حقوق و قاضی بود و هنوز به عنوان چهره‌ای آکادمیک شناخته نمی‌شد.  

اسلامی ندوشن در روزگاری به نثر شسته و رفته و بی‌تکلف روی آورد که پاره‌ای گمان می‌داشتند هر چه پیچیده‌تر و مبهم‌تر بنویسند یا از واژگان زبان‌های دیگر وام بگیرند سخن آنان فاضلانه‌تر در نظر می‌آید و برخی هم البته از آن سوی بام می‌افتادند و می‌پنداشتند می‌توانند زبان پارسی را از هر چه کلمۀ عربی است، بپیرایند. (در این تعبیر اخیر البته هرگز دکتر کزازی گرامی را مراد ندارم که خود پیش‌تر دربارۀ او نوشته‌ام با توصیف «فردوسی؛ بی‌ردا و دستار». چرا که داستان او جداست چون قابلیت زبان و زایش آن را به نمایش می‌گذارد).

  دربارۀ شیوۀ نثر اسلامی ندوشن هیچ توضیحی حق مطلب را ادا نمی‌کند جز تشبیه به سخن سعدی که سهل و ممتنع است. یعنی آن قدر ساده که گمان می‌بری تو هم می‌توانی و ممتنع بدین سبب که وقتی خود بخواهی چنان بنویسی تازه دشواری‌های آن ساده نویسی را در می‌یابی تا بدانی ساده نوشتن، دشوارترین کارهاست!

  بهترین نمونه چنان که گفته شد کتاب «روزها» ست و اگر نخوانده‌اید همین حالا سراغ آن را بگیرید. نمی‌گویم تمام 4 جلد را بخوانید. کافی است یک جا را باز کنید و تنها از حیث نوع نگارش، صفحاتی را بخوانید و غرق لذت شوید. خصوصا جلد اول که فقر مطلق در محل زندگی در کودکی را نیز با زیباترین کلمات و بی هیچ خشم و خشونت و تلخی وصف کرده است. جایی که نه از لقمه ای نان که از قطره ای آب، هم خبری نبوده است.

  یا «صفیر سیمرغ» را که در سال‌های پیش از انقلاب و در بازگشت از سفری اروپایی نوشته و به دانمارک و خیابانی در کوپنهاک که می‌رسد ماجرای بازار لوازم و آدمیان تن‌کامه را به گونه‌ای روایت کرده که با معیارهای امروز ممیزی هم قابل چاپ است و نه ذره‌ای از حریم اخلاق فراتر رفته نه از وصف کم و کیف ماجرا بازمانده است!

  جدای نثر، که بهانۀ اصلی این نوشتار است اسلامی ندوشن به جای درغلتیدن به دام ایدیولوژی‌ها و تنگ اندیشی‌ها همواره از ایران نوشته است.

  اینها اکنون به نظر ساده می‌رسد اما باید به یاد آوریم که در سال‌های پیش از انقلاب و با تفوق گفتمان چپ، از ایران گفتن این تصور را پدید می‌آورد که گوینده با باستان‌گرایی پهلوی‌ها هم‌داستان است و به همین خاطر تا سال‌ها بعد از انقلاب نام «کورش» هم برای فرزندان انتخاب نمی‌شد تا آیندۀ آنان در نظام جدید که ناسیونالیسم ایرانی را خوش نمی‌داشت، به مخاطره نیفتد.

  پس از انقلاب هم از ایران گفتن و نوشتن، تلقی ملی‌گرایی ایجاد می‌کرد و در دهۀ نخست واژۀ ایران را کمتر می‌شنیدیم تا جایی که در توصیف تیم ملی فوتبال ایران هم برخی گزارشگران از عبارت «تیم ملی جمهوری اسلامی» استفاده می‌کردند و از سال های سازندگی به این سو بود که دوباره نام «ایران» بر سر زبان‌ها افتاد.

  تعجب می‌کنید! حق هم دارید و لابد می‌پرسید پس آن روزها سالار عقیلی چه می‌کرد و تلویزیون به جای «ایران، فدای اشک و خندۀ تو» چه پخش می‌کرد؟ صدای زیبای آقای گلریز را با آن نوع خاص ادا کردن حرف «سین».

  با این همه ایران‌دوستی و ایران‌نویسی اسلامی ندوشن از جنس نظریۀ «ایرانشهر» دکتر سید جواد طباطبایی یعنی متضمن تلاش برای حل فرهنگ‌های متنوع در دل یک مفهوم بزرگ‌تر نبوده است و از این نظر نه تنها با ناسیونالیسم و باستان گرایی افراطی که با ایرانشهر هم متفاوت است چون از انکار یا تحقیر یا انحلال فرهنگ ها در آن نشانی نیست.

  اسلامی ندوشن، استاد ممتاز دانشگاه و دانش آموختۀ حقوق در عالی‌ترین سطوح بود و اگر می‌خواست می‌توانست به جایگاهی مانند دکتر پرویز ناتل خانلری هم دست یابد اما با دستگاه استبداد و سانسور درنیامیخت و اگرچه اهل سیاست به مفهوم فنی کلمه نبود اما علاقۀ خود به دکتر محمد مصدق را -که امروز سالروز درگذشت اوست- پنهان نمی‌کرد. او که در سال های آغازین دهۀ 30 خورشیدی و هم زمان با جنبش ملی شدن صنعت نفت برای تحصیل در فرانسه به سر می‌بُرد، در جلد سوم «روزها» می‌نویسد:

  «در ماجرای مصدق گناه، متوجه سردمداران بود: چه کوفی‌صفتانِ دنیادار، چه گرایندگان ضعیف‌النفس، چه کهنه‌حریفانی که نفْسِ روی‌آوری به کشور و مردم را عبث و بدعاقبت می‌دانستند.

  مصدق، نماینده آرزوی فروخوردهٔ مردم قرار گرفت که می‌خواستند کمر راست کنند. می‌خواستند از زیر بار تحقیر بیرون آیند. ایرانی، مردِ «نقطه اوج» است. سال‌ها تحمل می‌کند و چون فشار به نقطه نهایی رسید، وارد عمل می‌شود. چون در نهضت مصدق، اصالت بود، مردم به حرکت آمدند. چندی ایرانی احساس غرور کرد، زیرا امید داشت  یوغِ کهنه‌کارترین نیروی استعماری را به دور افکنده است.

  وی تصویر ایران را در خارج تغییر داده بود. ایران، دیگر آن ایرانِ رنگ و رو رفته نبود که در اروپا و آمریکا با «ایراک» (iraq) اشتباه بگیرند. پیش از آن عراق از ایران معروف‌تر بود، شاید برای آنکه ایران نام جدیدی بود، و کلمه پرس (perse) هم طنین خیلی کهنی داشت که به دورهٔ هخامنشی سر می‌زد. ایران در عصر جدید، کشوری بود که به گربه و قالی شناخته می‌شد.

  اکنون دیگر روزنامه‌ها از ایران می‌نوشتند و رادیوها از آن حرف می‌زدند. دانشجویان ایرانی مقیم خارج نوعی احساس سربلندی داشتند، البته به غیر از توده‌ای ها و سلطنت‌طلبان که چوب لای چرخ می‌گذاشتند. نظری که دانشجویان چپ ایرانی داشتند، از روزنامۀ «اومانیته» گرفته می‌شد، و گوشِ اومانیته هم به مسکو بود.»

خوشا که اسلامی ندوشن چنان درست و پاکیزه زیسته که اگر بپرسند چگونه می توان زیست می‌توان او را مثال آورد. چگونه می‌توان اندیشید؟ چون او. چگونه بنویسیم؟ چون او.

اینها همه البته به لطف همراهی و وفاداری بانویی فراچنگ آمده که شخصیت فرهنگی خود او تحت‌الشعاع همسری دکتر اسلامی ندوشن قرار گرفته است: خانم دکتر شیرین بیانی.

  خوش‌بختانه همین دو ماه پیش و در شامگاه 21 دی 1399 یکی از شب‌های بخارا (که به همت سترگ علی دهباشی عزیز که این روزها گرفتار کروناست برپا می‌شد) به خانم بیانی اختصاص یافت تا او را فارغ از همسری اسلامی ندوشن نیز بشناسیم.

  نکتۀ پایانی هم این که هفته پیش با دوست نازنین و تاریخ پژوه – دکتر رضا شاه‌ملکی- قرار دیداری در خیابان وصال داشتم و چون به کافه ققنوس رسیدم و تماس گرفتم و پرسیدم شما کجا هستید؟ پاسخ داد: درست کنار سردیس (مجسمه) اسلامی ندوشن در سر خیابانی که به نام اوست.   

اسلامی ندوشن؛ سلطان نثر پارسی 
  یادم آمد که شورای شهر تهران همین تازگی همت کرده و نام خیابان فرعی «شاهد» در خیابان وصال را به «اسلامی ندوشن» تغییر داده‌ اگر چه سهم او و حق او بسا بیش از یک خیابان فرعی است اما همین که در حیات او اتفاق افتاد و همراه با نصب سردیس، کار درخوری بود وگرنه ماندگاری نام او بسته به این نیست که بر تارک خیابانی نشسته باشد یا نه. چرا که نام او که برگرفته از روستای ندوشنِ میبدِ یزد است از جغرافیای ایران فراتر رفته و گسترۀ ایران فرهنگی را درنوردیده است.

 

------------------------------

 بیشتر بخوانید: (10 نوشتۀ پیشین)

* 1. تو داد و دهش کن، فریدون تویی!

* 2. سیرتِ دوست داشتن، صورتِ دوست داشته ‌شدن

* 3.ایوان مداین را آیینۀ عبرت دان!

* 4.میر جلال‌الدین کزازی؛ فردوسی بی ردا و دستار!

* 5. دوم بهمن؛ جشن بهمن‌گان؟

* 6. غوغای موسیقی کلمات؛ دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ؟

* 7. پرویز نیست، پرویزَن است!

*8. ما ز دریاییم و دریا می‌رویم

*9.ترانه سَرا یا ترانه سُرا؟ نکته‌ای به بهانۀ «مرغ سحر»

* 10. سایه؛ دور از وطن ولی همچنان عاشق ایران

«تواضع فکری»؛ نادانی خود را بپذیریم/ پذیرش نادانی چه فوایدی دارد؟

تواضع فکری به این معنا نیست که بزدل و ضعیف باشیم یا در برابر هر نظر مخالفی دستانمان را به علامت تسلیم بالا ببریم و عقب بنشینیم، بلکه به این معناست که از گزافه‌گویی، خودنمایی، یا غرور فکری عاری باشیم و، در کنارِ این، ببینیم آیا باورهایمان اصولاً مبنای منطقی دارند. با تاکید بر این که پرورش تواضع فکری بسیار دشوار است، در این درس سه راه اصلی به سمت تواضع فکری نشان داده می‌شود
سواد زندگی؛ توسعه توانمندی‌های فردی؛ سید محمد مهدی شهیدی- چارلز داروین در سال 1871 نوشت: "نادانی، بیشتر از دانش، اعتماد به نفس می‌آورد." 
تا به حال این سوالات را از خود پرسیده‌اید:
چه زمان به اشتباه خود اقرار می کنید؟
چه زمان حتی با وجود مدارکی واضح دال بر اشتباهتان آن را انکار می‌کنید؟
چه موقع در برابر ایراد دیگران موضع تدافعی می گیرید؟
چه زمان به خود می‌گویید «من هرچیزی را که باید، درباره‌ی این موضوع می دانم»؛ یا «من هم به اندازه‌ی او می‌دانم. فکر می کند کیست که عقیده اش را به من تحمیل می‌کند؟»

تواضع فکری

چرا متواضع باشیم؟ 
نقل است از ارسطو که گفته است: «انسان ذاتاً تمایل به دانستن دارد.» تواضع فکری نمونه‌ی کم‌نظیری از تواضع است، زیرا آدم ممکن است از جهات بسیاری فروتن باشد ولی همچنان محدودیت‌های ذهنی‌اش را نپذیرد. تواضع فکری یعنی تشخیص دادن این که ما همه چیز را نمی‌دانیم. به جای آن، باید بپذیریم که شاید در مورد این که چقدر می‌فهمیم تعصب داریم، و به دنبال منابعی برای رفع کمبودهای معرفتیِ خود باشیم.

امروزه رسانه‌های اینترنتی و دیجیتالی این تصور را به وجود آورده‌اند که دانش نامحدود به راحتی در دسترس ما قرار دارد؛ اما این رسانه‌ها با تنبل کردن ما، فضایی برای رشد نادانی به وجود آورده‌اند. تانیا لومبروزو، استاد روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، در مورد این که چگونه فن‌آوری توهم عقلانیت ما را دامن می‌زند توضیح می‌دهد. او توضیح می‌دهد روشی که ما با آن در مورد یک موضوع کسب اطلاع می‌کنیم نقش مهمی در فهم ما دارد. ما هرچه راحت‌تر تصویر یا جمله‌ای را به یاد آوریم، بیشتر فکر می‌کنیم که در یادگیری آن موفق بوده‌ایم، و بنابراین از فرایندهای شناختیِ پرزحمت پرهیز می‌کنیم. برای مثال، معماهای استدلالی که با حروف نأمانوس ارائه می‌شوند، بیشتر شخص را تشویق می‌کنند که برای حل آن‌ها تلاش کند. اما این رویکرد خلاف طراحی‌های روشن برنامک‌‌ها (اَپ‌ها) و وب‌سایت‌هایی است که صفحات گوشی همراه ما را پر کرده‌اند. در آن‌جا روند بازپردازی اطلاعات در مغز ما به شکل فریبنده‌ای نرم و روان است.

چرا پذیرش نادانی بسیار دشوار است؟ 
جولیا روهرر روانشناس شخصیت در انستیتوی توسعه انسانی ماکس پلانک چند سال پیش تلاش کرد همسالان خود -دانشمندان علوم اجتماعی را وادار کند که وقتی اشتباه می کنند به طور علنی و با کمال میل آن را بپذیرند.برای این کار ، او به همراه برخی از همکارانش سایتی را به نام "پروژه از دست دادن اعتماد به نفس" راه انداختند. این سایت  به گونه ای طراحی شد که محققان می توانستند در آن اعلام کنند که دیگر به صحت یکی از یافته های قبلی خود اعتقاد ندارند. 

 روهرر می گوید: "من فکر می کنم این یک مسئله فرهنگی است که مردم تمایلی ندارند که اشتباه خود را بپذیرند در حالی که امری عادی و طبیعی است و انتظار می رود محققان نیز اشتباهات گذشته را بپذیرند و به دلیل آن جریمه نشوند".
انجام این پروژه بی دلیل نبود زیرا تعداد زیادی از یافته های علمی در سال های اخیر رد شده اند. بر اساس نتایج یکی از مطالعات در بررسی مجدد 100 آزمایش روانشناختی، تنها در 40 درصد آنها نتایج قبل تکرار شد. این دوره ای دردناک برای دانشمندان علوم اجتماعی بوده است چرا که " ندانستنِ دامنه ناآگاهی، خودْ بخشی از شرایط انسانی است".
تلاش برای درک نادانیِ خود، تواضع فکری است و این ابزاری حیاتی برای یادگیری است، به ویژه در دنیایی که به طور فزاینده ای به هم پیوسته است. اکنون  که فناوری،  دروغ گفتن و انتشار اطلاعات نادرست را به سرعت باورنکردنی آسان کرده است، ما به افرادی نیاز داریم که از نظر فکری فروتن و کنجکاو باشند.

با تاکید بر این که پرورش تواضع فکری بسیار دشوار است، در این درس سه راه اصلی به سمت تواضع فکری نشان داده می شود:

1. برای اینکه تواضع فکری بیشتری کسب کنیم، همه ما، حتی باهوش ترین مان، باید نقاط کور شناختی خود را بهتر بشناسیم. ذهن ما ناقص تر و نادرست تر از آن است که اغلب دوست داریم بپذیریم. جهل ما می تواند نامرئی باشد.
2. حتی وقتی که بر این چالش بزرگ غلبه کردیم و خطاهای خود را کشف کردیم، باید به خاطر داشته باشیم که لزوماً به دلیل گفتن "اشتباه کردم" مجازات نخواهیم شد. پس باید در گفتن اشتباهات و خطاهایمان شجاع تر باشیم. ما به فرهنگی نیاز داریم که پذیرشِ اشتباه را جشن بگیرد.
3. ما هرگز به تواضع ذهنی کامل نخواهیم رسید. بنابراین عقایدمان را باید متفکرانه انتخاب کنیم.
همه اینها برای گفتن این است: فروتنی فکری آسان نیست؛ اما فضیلتی است که ارزش تلاشش را دارد.

تواضع فکری چیست؟
تواضع فکری نقطه‌ی مقابل خودبزرگ‌بینی فکری است. شاید ساده‌ترین تعریف از «تواضع فکری» این باشد: بدانیم و آگاه باشیم و اعتراف کنیم (و به این اعتراف پایبند باشیم) که دانستنی‌های زیادی هستند که ما آنها را نمی‌دانیم.
تواضع فکری یعنی اینکه از محدودیت‌های دانش و شناخت خودمان آگاه باشیم و، از جمله، آگاه باشیم که نوعی خودمحوری به طور طبیعی در ما وجود دارد که، تحت شرایطی، ممکن است ما را فریب دهد و زمانی که این «شرایط» پیش می‌آید باید به‌دقت مراقب باشیم. همچنین باید مراقبِ تعصب، پیش‌داوری، و محدودیت‌های نظرگاهی باشیم که از آن به امور می‌نگریم.
لازمه‌ی اینکه شخص از نظر فکری متواضع باشد درک و فهم این مطلب است که نباید فراتر از آنچه واقعاً می‌داند ادعا کند. 
همانطور که مارک لیری، روانشناس اجتماعی و شخصیت در دانشگاه دوک می گوید: فروتنی فکری به سادگی "تشخیص این است که اعتقادات شما ممکن است غلط باشد".تواضع فکری به این معنا نیست که بزدل و ضعیف باشیم یا در برابر هر نظر مخالفی دستانمان را به علامت تسلیم بالا ببریم و عقب بنشینیم، بلکه به این معناست که از گزافه‌گویی، خودنمایی، یا غرور فکری عاری باشیم و، در کنارِ این، به مبانی منطقیِ باورهایمان توجه کنیم و ببینیم مبنای باورهایمان چیست و آیا باورهایمان اصولاً مبنای منطقی دارند.1

مثال ایده‌آلْ روشی است، که در آن یک دانشمند فعالانه فرضیه خود را زیر سوال می برد و تلاش می‌کند قبل از هر گونه نتیجه گیری هر توضیح ممکن دیگری را برای یک پدیده ببیند و بیان کند. تواضع فکری این سوال است: اینجا چه چیزی کم است؟. 
 تنله پورتر روانشناسی که روی فروتنی فکری مطالعه کرده است، می گوید: "نمی‌دانم آیا می‌توانم به شما بگویم که فروتنی شما را از تکبر دور می‎کند". فروتنیِ معرفتی، فضیلتی فکری است. این واقعیتی اساسی است که دانش ما همیشه موقتی، مشروط و ناقص است - و با هر مدرک جدیدی باید در آن تجدید نظر کرد. البته، نباید دچار افراط شد: لازم نیست در مورد اعتقاد خود به اینکه جهان گرد است فروتن باشید.  

 مایکل لینچ، استاد فلسفه  می گوید: پرسش شخصی و بنیادی که من و شما و هر انسانی متفکری با آن روبرو است، این است که، چگونه نسبت به دیگران ذهنیتی باز داشته باشیم و در عین حال، عقاید اخلاقی خود را محکم حفظ کنیم؟" لینچ می گوید "این مسئله ای برای همه ما است."
فروتن بودن به معنی دست کشیدن از ایده هایی نیست که دوستشان داریم و به آنها اعتقاد داریم؛ بلکه  با این معنی است که در انتخاب عقاید خود متفکر باشیم، آماده وفق دادن آنها باشیم، عیب هایشان را جستجو کنیم، و کنجکاو نباشیم که چرا به اعتقاداتمان، باور داریم. 
تواضع فکری به ضریب هوشی بالا یا مجموعه مهارت خاصی نیاز ندارد. با این حال، ما باید عادت کنیم که به محدودیت های خود بیندیشیم. کاری که می تواند رنج آور باشد. لیری می گوید: "این فرآیند نظارت بر اعتماد به نفس شماست".
تواضع فکری چگونه به ما کمک می‌کند؟
برخلاف فروتنی کلی - که مشخصه آن صداقت ، اخلاص و از خودگذشتگی است - فروتنی فکری در مورد کنجکاوی وسواس گونه است. شما همه چیز را به چالش می کشید - حتی آنچه را فکر می کنید درست است. این مسئله به دلیل عدم اعتماد به نفس یا تغییر دائمی نظر شما نیست بلکه تصمیم شما برای کشف نقاط کور است. تنوع اندیشه برای یافتن بهترین راه حل ها ضروری است. تکبر، کوری فکری است.
تواضع فکری یکی از ویژگی های کلیدی است که غول های بزرگ تجاری مانند گوگل در استخدام های جدید مد نظر قرار می دهند. رهبران خردمند وانمود نمی کنند که همه پاسخ ها را دارند - آنها به جای راه حل با سوال رهبری می کنند. کار آنها این است که بهترین ایده ها را از تیم های خود بگیرند. این مستلزم کنار گذاشتن منیّت و کنار گذاشتن نیاز به همیشه درست بودن است. 
یافته های یک مطالعه نشان داد که مدیران عامل متواضع تأثیر مثبتی در اطراف خود ایجاد می کنند: تیم های آنها از همکاری، شفافیت و اشتیاق بیشتری برای یادگیری برخوردار هستند. 

ادگار شاین در کتاب خود "فروتنانه" سه شکل مختلف فروتنی را مشخص می کند:

 1- فروتنی که در پیرامون بزرگان احساس می کنیم - که بخشی اساسی از زندگی اجتماعی بزرگان است.
 2- فروتنی که در حضور کسانی احساس می کنیم که با موفقیت های خود - که بخشی منظم از زندگی حرفه ای آنها است - ما را حیرت زده می کنند. 

3- "فروتنی اینجا و اکنون" بیشتر مربوط به کسانی است که می خواهند به کارهای بزرگ دست بزنند. "اینجا و اکنون" بازی معمولِ قدرت را به چالش می‌کشد.  دانش بیش از اختیارات رسمی مهم است. 

چه طور شروع کنیم

 1. نقاط کور را بشناسید 
همانطور که به درستی می گویند: "اشتباهات بزرگ از خطاهای کوچک ناشی می شوند". بیاموزید که به کوچکترین جزئیاتی که شما را به عنوان یک حرفه ای نگران می کند توجه کنید. دریابید که نادانی شما قابل مشاهده نیست. عنوان خود را رها کنید. تصمیمات باید مبتنی بر حقایق باشد. نگذارید خودخواهی شما را کور کند.

 2. به اشتباه خود اعتراف کنید
برخلاف تصور عمومی، مردم با کسانی که به اشتباهشان اعتراف می کنند سختگیری نمی کنند. متواضعان فکری در جمع دوستانه تر دیده می شوند - مردم رهبری را که به اشتباه و خطای خود اعتراف می کند به یک رهبر متکبر ترجیح می دهند. از همه مهمتر ، رهبران متواضع فکری مایلند به اشتباه خود اعتراف کنند - آنها اشتباهات خود را می پذیرند و از آنها می آموزند.

3- با بی باکی از منیّت خود بگذرید
بعضی از افراد با تظاهر به این که همیشه کار درست را انجام میدهند مشهور می شوند - آنها معتقدند تصدیق اشتباهاتشان به چهره آنها آسیب می رساند. دفاع از شهرت خود به هر قیمتی بی معنی است. به جای آن انرژی را برای یافتن حقیقت صرف کنید و فراموش نکنید که تواضع فکری ترس از مجازات را برطرف کرده و مردم را به گفتگو و بیان دیدگاه های جایگزین دعوت می کند. همکار خود را تشویق کنید تا وضعیت موجود و دیدگاه های شما را به چالش بکشد. یک فرهنگ منحط از این که مردم به اشتباهات خود اعتراف کنند احساس خطر می کند.

 4- به خرد پاداش دهید و ایده ها را ادغام کنید 
آیا آنقدر اعتماد به نفس دارید که بفهمید همه جوابها را ندارید؟ آیا حاضرید از دیگران یاد بگیرید؟ گفتگوهای سازنده به دلسوزی، همدلی و گوش دادن فعال نیاز دارد. شما باید یاد بگیرید که واقعیت را از چشم دیگران ببینید. خلاقیت از وفور، تغذیه می کند نه از کمبود. به جای گفتن "نه" از اصل "بله " استفاده کنید. 
ما هرگز به تواضع ذهنی کامل نخواهیم رسید. توسعه خودآگاهی یک سفر مادام العمر است. یافتن بهترین راه حل مهمتر از پیروزی در یک بحث است. بخاطر بسپارید که همیشه عاقل بودن بهتر از تصور زرنگ بودن است. 

1-  برگرفته از کتاب «مفهوم‌ها و ابزارهای تفکر نقادانه» نوشته‌ی ریچارد پل و لیندا الدر بازنویسی مهدی خسروانی ناشر: نشر نو صفحه‌ی 37

کانال سواد زندگی در تلگرام:savadzendegi@







_____________________

درس های دیگری در سواد زندگی
مدرسه آموزش‌های دانش پایه و کاربردی عصر ایران

پنج قانونِ دستیابی به خرسندی، رضایت و تندرستی (توصیه‌هایی برای آرامش درونی)

شش دلیلی که نمی‌گذارد مردم تغییر کنند (+"چه‌بایدکرد"‌های عملی)

چگونه با دیگران ارتباط موثر داشته باشیم (+ نکات کاربردی و توصیه‌های عملی)

پرورش تفکر انتقادی در کودکان: چرا باید پرسش‌های بچه‌ها را جدی بگیریم؟

آیا شما خودتان هستید؟! توصیه‌هایی برای "خودبودن" و زندگی اصیل

چگونه "سرسخت" شویم؛ 10 توصیه برای تاب‌آوری در بحران

فرمول ساده "عزت نفس" و 4 راه عملی برای افزایش آن (+ پرسشنامه سنجش عزت نفس)