مگتک نوشت: دنیای هوشهای مصنوعی، هرروز غافلگیریهای عجیبی برای ما دارد و هرچه میگذرد بیش از پیش کاربران را شگفتزده میکند. اینبار نوبت سینما و علاقهمندان به دنیای هنر است که از قدرت هوش مصنوعی لذت ببرند و یا حتی بترسند!
هوش مصنوعی نولان، یک ربات هوش مصنوعی است که از شما موضوع و عنوان فیلمنامه را دریافت میکند و سپس یک فیلمنامه از موضوعی که شما درخواست کردهاید تحویلتان میدهد. این ربات هوش مصنوعی حتی قادر است تا از کلمات و جملههایی که برای شما در فیلمنامه نوشته است، یک تصویر بسازد.
البته لازم به ذکر است که این هوش مصنوعی در مراحل اولیهی خود قرار دارد و ممکن است در ساخت فیلمنامه برای شما، کمی باگ داشته باشد. اما قطعا به وجود آمدن چنین رباتی قطعا در آینده میتواند دنیای فیلم و سینما را تحت تاثیر قرار دهد و از نویسندگان فیلمنامه بی نیاز کند.
ضمنا هنوز مشخص نیست که این هوش مصنوعی ارتباطی به کریستوفر نولان کارگردان بزرگ سینما دارد یا فقط یک ادای احترام به این فیلمساز مطرح و افسانهای است؟
نماهنگ امیر بی گزند از محسن چاوشی در وصف حضرت علی (ع)
شعر از مولوی جلال الدین محمد بلخی شاعر عارف قرن 7 هجری
واحد: گرچه شاید نتوان با اطمینان گفت این شعر برای چه کسی سروده شده است ولی می توان آن را از وصف کمالی که در آن است به محبوبی کامل نسبت داد. مولای ما امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه و آل ایشان که همان آل الله و همان آل رسول الله صلوات الله علیهم هستند همگی می توانند وصف شده با این شعر باشند، گرچه فهم انسانها هرچند والا و بلندمرتبه از رسیدن به وصفی درخور و شایسته برای پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم) ناتوان است. ولی هرکس به اندازه توانش تلاش برای شناخت و شناساندن ایشان می تواند بکند و به شرط خلوص مورد عنایت خداوند، به وسیله ایشان قرار گیرد.
اگر به زندگانی پیشوایان به گونه ای کاربردی و الگو نگاه کنیم، و از آنها درسهای اخلاق، حق و عدالت، کرامت (کریم بودن، بزرگواری و بخشندگی) و رحمت (رحم داشتن، مهربانی و بخشندگی) را بیاموزیم و تلاش کنیم در عمل و نه تنها در گفتار پیرو ایشان شویم، آنگاه بزرگی و عظمت و دوستی (حبّ) ایشان را درخواهیم یافت (خواهیم فهمید) و وصف ایشان برای ما از گفته ها و لغات فراتر خواهد رفت و به رابطه ای معنوی و جانی خواهد رسید. تنها با شناخت شایسته می توان به دریافت (فهم) شایسته و داوری شایسته و به مراتب دوستی (و شگفتی) رسید.
این نماهنگی است که برای امیرالمؤمنین علی (ع) تنظیم شده است، برپایه آهنگی که با صدای گرم آقای محسن چاوشی خواننده محبوب می باشد:
(برخی اشتباهات نوشتاری در متنِ شعرِ آمده در ویدئو هست که در متن زیر درست آن آمده است: اسفل، سور)
عجب سَروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی
عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی
عجب لُطف بهاری تو، عجب میرِ شکاری تو
درآن غمزه چه داری تو؟ به زیرِ لب چه می خوانـــی؟
عجب حلوای قندی تو، امیر بی گزندی تو
عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی
تویی کامل منم ناقص، تویی خالص منم مخلص
تویی سور و منم راقص، من اَسفل تو مُعَلّایی (معناها: سور: جشن، راقص: رقصنده، اسفل: پایینتر، معلّا: والا، بالا، بلندمرتبه شده)
عجب حلوای قندی تو، امیر بی گزندی تو
عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی
♫♫♫♫♫♫
به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد
چُنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی
مُرَوَّح کن دل و جان را، دل تنگِ پریشان را (معنا: مُرَوَّح: شاد شده، رَوح (شادی و آرامش) داده شده)
گلستان ساز زندان را، بر این ارواح زندانی
عجب حلوای قندی تو، امیر بی گزندی تو
عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانــی ...
مرتبط:
8322800292
عصر ایران؛ ماهو شیروانی - در جهان کنونی، ادعاها و گزارههای زیادی در رسانهها، کتابها، سخنرانیها و ... دربارۀ موضوعات گوناگون مطرح میشوند که ظاهرا قرار است آگاهی مردم را دربارۀ این موضوعات بیشتر کنند ولی در حقیقت کارکردی جز گمراهی مردم و به خطا افکندن مردم ندارند. دانشمندان چنین گزارهها و مدعیاتی را "ضد دانش" نام نهادهاند.
ضد دانش معمولا در گفتار یا نوشتاری به افکار عمومی عرضه میشود که ظاهرا متخصصانه است ولی در واقع چیزی جز تراکم نادانی و طرح مدعیات بدون دلیل و شاهد و مدرک نیست.
منظور از دانش در این بحث البته نه Knowledge بلکه Science یا علم است. در جهان جدید مراد از علم همین "علم تجربی جدید" است. علم تجربیِ طبیعی یا انسانی.
شیمی و فیزیک و زیستشناسی مصداق علوم تجربی طبیعیاند و جامعهشناسی و روانشناسی و علم سیاست نیز مصداق علوم تجربی انسانی یا اجتماعی.
ضد دانش آموزهای است که علم تجربی آن را رد میکند. چه علمی از علوم تجربی طبیعی، چه علمی از علوم تجربی اجتماعی یا انسانی.
کارل پوپر، فیلسوف علم برجسته در قرن بیستم، بر این رأی بود که نظریهها هنگامی به علم تبدیل میشوند که از تلاشهای ما برای ابطالشان جان سالم به در ببرند.
مطابق نگرش پوپر، درستیِ یک نظریه را نمیتوان از طریق مشاهده استنباط کرد اما میتوان از طریق مشاهدۀ فکتهای مخالف آن یا با نشان دادن اینکه هیچ فکتی برای حمایت از آن وجود ندارد، آن را ابطال کرد.
در قرن بیست و یکم در اثر فراگیر شدن استفاده از اینترنت، شارلاتانها یا شبه دیوانگان زیادی توانستهاند دروغها یا "جفنگیات" خود را به عنوان دانش به خورد مردم دهند.
هری فرانکفورت، فیلسوف دانشگاه پرینستون، مقالهای دارد به نام "پیرامون جفنگیات". او در این مقاله به این نکته میپردازد که بسیاری از مروجان ضد دانش، دروغگو نیستند؛ به این معنا که دروغ نمیگویند بلکه جفنگ میگویند. او در مقالۀ مذکور نوشته است: «غیرممکن است کسی دروغ بگوید در حالی که از حقیقت مطلع نیست.»
بنابراین ضد دانش فقط از سوی شارلاتانها یا حقهبازان ترویج نمیشود بلکه از سوی جفنگگویان یا شبه دیوانگان نیز مطرح میشود.
مروجان توطئهاندیشی، قطعا جزو تولیدکنندگان ضد دانش در حوزههای
گوناگون حیات بشریاند. در 11 سپتامبر 2001 برجهای دوقلوی مرکز تجارت
جهانی در نیویورک با حملۀ تروریستی گروه القاعده فرو ریختند و تصاویرش
بارها و بارها منتشر شده است، اما برخی از توطئهاندیشان مدعیاند آن
تصاویر اصالت نداشته و اصلا برجی در روز 11 سپتامبر در نیویورک فرو نریخته
است!
این مدعا به راحتی قابل ابطال است و ابطال هم شده است ولی عدهای در جهان همچنان آن را قبول دارند. اما چرا؟ چون ضد دانش حاوی گزارهها و مدعیات عجیبی است که مرز بین واقعیت و خیال را از بین میبرند و برخی افراد زیستن در چنین جهانی را ترجیح میدهند.
و یا با یک درجه تخفیف، برخی از توطئهاندیشان مدعیاند دولت جرج دبلیو بوش در حملۀ انتحاری به برجهای دوقلوی نیویورک نقش داشته است. اگر مدعای قبلی از طریق نشان دادن "فکتهای مخالف" ابطال میشد، برای این مدعا هیچ "فکت مویدی" وجود ندارد.
کاهش شدید "استانداردهای اثبات حقیقت" یکی ازعلل رشد ضد دانش در افکار عمومی است. ضد دانش در بسیاری از موارد چیزی نیست جز مشتی "اطلاعات مشکوک" که بخش اعظم آنها را افراد سادهلوحی که فاقد "تفکر انتقادی"اند، میپذیرند.
مثلا دربارۀ کرونا، انبوهی از مدعیات و اطلاعات مشکوک در سه سال گذشته مطرح و منتشر شدند که افراد زودباوری که ادعاهای گوناگون را با تیغ "تفکر انتقادی" جراحی نمیکنند، آنها را پذیرفتند.
در دی ماه 1398 که کرونا در چین فراگیر شده بود، دولت چین مدعی شد که ارتش آمریکا عامل نشر این ویروس در چین بوده است. طبیعتا بسیاری از دوستداران چین هم این مدعا را پذیرفتند و به دولت و ارتش آمریکا بد و بیراه گفتند.
اما در سال 1399 که وضع چین در برابر ویروس کرونا بهتر شده بود (به دلیل قرنطینۀ سختگیرانه در این کشور) و کرونا دامنگیر ایالات گوناگون آمریکا شد و تلفات زیادی در این کشور به بار آورد، دونالد ترامپ مدعی شد این ویروس از آزمایشگاهی در چین به بیرون درز کرده و دولت چین عمدی در این کار داشته و با این اقدامش در صدد ضربه زدن به اقتصاد دائما رو به رشد ایالات متحدۀ آمریکا بوده است.
هر دوی این مدعیات، چه حرف چینیها چه حرف ترامپ، به شدت مشکوک بودند و
فقط از سوی کسانی پذیرفته شدند که برای "استانداردهای اثبات حقیقت" (یا دست
کم "تایید حقیقت") تره هم خرد نمیکردند.
در واقع حزب کمونیست چین و دونالد ترامپ، در مواجهه با بحران کرونا دست به دامن تولید "ضد دانش" شدند تا بتوانند دشمن خارجی را علت بحران موجود قلمداد کرده و از خودشان رفع مسئولیت کنند. در این زمینه البته ادعاهای مکرر ترامپ رسواتر از ادعای چینیها بود.
شاخۀ دیگری از ضد دانش، "طب جایگزین" نام دارد. رسانههای پرمشتری اما نامعتبری (به لحاظ حرفهای) از تجارت ناشی از "طب جایگزین" در سراسر دنیا، بویژه در کشورهای مرفه یا نسبتا مرفه، سود میبرند.
کارشناسان تغذیۀ فاقد صلاحیت علمی، ادعاهایی دربارۀ ویتامینهای مکمل و "ابرغذاها" دارند که هیچ دانشمندی آنها را تایید نمیکند ولی این مکملهای غذایی به ضرب و زور تبلیغات رسانههای زرد به حلق مردم ریخته میشود و جیب دست اندر کاران "طب جایگزین" را پر میکنند.
"داروهای جایگزین" و "غذاهای معجزهآسا" به عنوان داروها و غذاهای ضد سرطان (یا سایر بیماریها) فروخته میشوند و بدتر از همه اینکه، نوعی "سلامتهراسی" را ترویج میکنند.
برخی از محققان دریافتهاند که در بریتانیا طی سالهای اخیر شکل عجیبی از "سلامتهراسی" رشد کرده است که مبتنی است بر ارائۀ اطلاعات کذب به مردم، در خصوص بیماری اوتیسم.
در نتیجۀ این وضع، هزاران پدر و مادر از زدن واکسنهای سه گانه (ثلاث) (اوریون، سرخک، فلج) به فرزندان خود امتناع کردهاند تا فرزندانشان دچار اوتیسم نشوند. بیاعتمادی به "طب متعارف" در لایههایی از جامعۀ بریتانیا در دهۀ اخیر، موجب افزایش خطر اپیدمی سرخک در این کشور شد.
وقتی "طب متعارف" به عنوان دانش واقعی طرد میشود، افراد سادهلوح به ناچار به "طب جایگزین" روی میآورند. در طب جایگزین راه حلهایی قلابی برای نزدن واکسنهای سه گانه، واکسنهایی که به دروغ زمینهساز اوتیسم معرفی شدهاند، مطرح میشوند. این راه حلهای جایگزین چیزی نیستند جز خرید مشتی داروی بیمصرف.
در واقع برای اینکه داروهای بیمصرف (و نه لزوما زیانبار) طب جایگزین فروخته شوند، ابتدا باید مردم را با ترویج اطلاعات مشکوک یا غلط، از مراجعه به طب متعارف بازداشت.
طب متعارف و طب جایگزین در ذهن برخی از مردم، هر دو در دایرۀ علم پزشکی جا میگیرند؛ با این تفاوت که طب جایگزین مصداق "آخرین دستاوردهای علم پزشکی" قلمداد میشود و جمع قابل توجهی از مردم را به سمت خود جلب میکند.
اما چرا طب جایگزین چنین توفیقی بدست میآورد؟ برای اینکه بسیاری از مردم (ولو که اکثر مردم نباشند) چندان متکی به "عقل سلیم" نیستند و امر نوی جذاب را به امر تکراری ترجیح میدهند و طب متعارف در قیاس با طب جایگزین چنگی به دلشان نمیزند.
در واقع این افراد فکر میکنند که چون ما در جهان مدرن زندگی میکنیم، نوگرایی همواره به کهنهگرایی ترجیح دارد؛ و به همین دلیل در پزشکی نیز بدون نظر متخصصان واقعی، نوگرایی پیشه میکنند!
مشکل دیگر، البته ناتوانی در تشخیص متخصص واقعی از متخصص قلابی است. تا نهادهای قانونی و مسئول در این زمینه مداخله کنند و فریبخوردگان تولیدات ضد دانش در عرصۀ پزشکی را از دام شارلاتانهای سودجو برهانند، معمولا عدهای به گونه های گوناگون قربانی میشوند.
ضد دانش در حوزۀ پزشکی، در کشورهای توسعهنیافته خسارت بیشتری به بار میآورد. در سال 2009 رهبران اسلامی در نیجریه فتوایی صادر کردند مبنی بر اینکه واکسن فلج اطفال توطئۀ آمریکا برای ابتر کردن مسلمانان است. فلج دوباره به نیجریه بازگشت و زائران آن را به مکه و یمن بردند.
در ژانویه 2007 والدین 24000 کودک در پاکستان به پزشکان اجازه ندادند که کودکانشان را واکسینه کنند. آنها آموزههای ضد علمی روحانیان پاکستانی را باور کرده بودند و احساس میکردند دستهای پشت پرده در صدد برآمدهاند که با این واکسنها کلاه بزرگی بر سر آنها بگذارند!
تئوری توطئه، ایدهای غربی است. یعنی توطئهاندیشی در غرب پدید آمده است
و به قول داریوش شایگان، فیلسوف ایرانی، "توطئه" شکلِ سکولارِ "تقدیر"
است. اما توطئهاندیشی، نسخههای اسلامی هم دارد که مبدعان و مروجان آن
روحانیان غربستیزی هستند که اساسا آگاهی کمی هم دارند.
ماجرای واکسن فلج اطفال (و اوریون و سرخک) در نیجریه و پاکستان، ناشی از باور به خرافات قرون وسطایی نبود. مردم پاکستان و نیجریه واکسنهای زندگیبخش را به این دلیل که طب مدرن را رد میکنند، پس نزدند؛ بلکه آنها به نسخههای اسلامی تئوری توطئه باور داشتند؛ نسخههایی که توسط روحانیان پاکستانی و نیجریهای صادر شده بود.
اصولا در کشورهای جهان سوم، ضد دانش مبتنی است بر نوعی دشمنی دیرینه
با نخبگان سیاسی و علمی و روشنفکران، که اکثرا در غرب تحصیل کردهاند یا
غربگرا هستند. به همین دلیل ضد دانش در این کشورها اندیشههای ضد آمریکایی و
ضد غربی را ترویج میکند. این وضع در کشورهای اسلامی شدیدتر از سایر
کشورهای جهان سوم است.
اما فراتر از کشورهای اسلامی، در سال 2003 یکی از ارشدترین کاردینالهای واتیکان به نام آلفونزو لوپز تروجیلو در پیامی اعلام کرد که ویروس ایدز به راحتی از کاندومهای لاتکسی عبور میکند.
چنین ادعایی ظاهرا علمی است و آموزههای کلیسای کاتولیک در خصوص غیراخلاقی بودن استفاده از کاندوم را تقویت میکند ولی نهایتا ادعایی مرگآور است؛ چراکه مردان و زنان مبتلا به ایدز را دعوت میکند که با همسرانشان روابط جنسی محافظت نشده داشته باشند.
و یا رهبر کلیسای کاتولیک در موزامبیک در همین قرن بیستویکم مدعی شد کاندومهای ساخت اروپا به ویروس ایدز آلوده است و برخی از داروهای ضد ویروس، که به آفریقا ارسال میشوند، برای "از بین بردن مردم آفریقا" تهیه شدهاند.
این مدعیات نه فقط ذاتا ضد دانش بودند، بلکه مرجع صادر کنندۀ آنها نیز نهادی غیرعلمی بود. چنین مدعیاتی از سوی نهادهای علمی ذیصلاح و ذیربط مطرح نمیشود اما مردمی که سواد و آگاهی کمتری دارند، به دلیل اعتمادشان به یک مقام ارشد کلیسای کاتولیک، چنین مدعیاتی را میپذیرند و خواستار ارائۀ شواهد و مدارک نمیشوند.
در واقع همان کاهش "استانداردهای اثبات حقیقت" در این جا نیز معضلی است که با تولید ضد دانش بهمثابه "آگاهی کاذب" این و آن را به کام مرگ یا مصیبت میکشاند.
ضد دانش گاهی محصول دروغگویی است ولی معمولا اطلاعات کاذب و بهاصطلاح جفنگیاتی است برآمده از توطئهاندیشی، سودجویی نامشروع و یا میل به خودنمایی و جلب توجه در محافل خانوادگی و مجامع عمومی.
کسانی که در کار تولید ضد دانشاند، فرضی اساسی در کارشان نهفته است و
آن اینکه، عدهای اندکشمار در جهان وجود دارند که از "حقایق" باخبرند ولی
این حقایق را از مردم مخفی کردهاند؛ بنابراین ما باید حقیقت را به اطلاع
مردم برسانیم.
همین که اطلاعاتی با کوبیدن بر طبل "افشاگری" مطرح میشود، انگار علتی میشود که برخی افراد زودباور دربارۀ صحت و سقم این اطلاعات چندان فکر نکنند و ادعای "افشاگری" را دال بر صحت "اطلاعات" ارائه شده از سوی گوینده نیز بدانند.
مثلا در ژوئن 2007 یک سایت توطئهاندیش به نام "در جستوجوی حقیقت" این دو ادعا را مطرح کرد: « ایدز کشتار جمعیِ ساختۀ دست پنتاگون است» و «یک بازیگر از 1975 تا 1978 نقش پاپ پل ششم را بازی میکرد.»
از این دو ادعا، ادعای نخست قابلیت بیشتری برای فریب افکار عمومی دارد؛ چراکه ادعای بزرگتری است و معطوف به یک اقدام مخوف و جنایتکارانه است، ضمنا سرشتی هالیوودی نیز دارد.
بنابراین به نظر میرسد که ضد دانش تا حدی نیز میل به خواندن قصهای با جذابیت ویژه و سرگرم شدنِ توام با هیجان را در مخاطب ارضا میکند. اگرچه رمانها یا فیلمهای جنایی و پلیسی جذاب بسیاری منتشر و تولید میشوند، ولی همۀ مردم حوصلۀ رمان خواندن و فیلم دیدن ندارند. اگر هم حوصله داشته باشند، میدانند که نهایتا دارند یک کتاب میخوانند یا یک فیلم میبینند.
اما ضد دانش مدعی بیان حقیقت است. یعنی وقتی کسی میگوید ایدز ساختۀ پنتاگون است، مدعی است که واقعیتی مخفی شده را به اطلاع مردم میرساند. ضمنا این حقیقت جذاب را در چند جمله یا نهایتا در یک مقاله یا سخنرانی بیان میکند و شنیدن یا خواندن حرفهای او زمان چندانی نمیبرد.
او در واقع قصهای جذاب و کوتاه و تکاندهنده برای مخاطبانش تعریف میکند و انگار در ازای لذتی که به آنها بخشیده، از ارائۀ دلایل محکم و متقنی که از بوتۀ نقد کارشناسان به سلامت برون آید، معاف میشود.
جهان واقعی پس از مدتی به دلایل گوناگون ممکن است جذابیت چندانی برای بسیاری از مردم نداشته باشد؛ بنابراین ضد دانش میتواند این "جذابیت از دست رفته" را با ارائۀ داستانهای غالبا علمی و سیاسی و تاریخی برای مردم "ملول از واقعیت" احیاء کند.
به همین دلیل ما در کنار دانش راستین، که اگر خطایی هم در کارش باشد،
"خطای روشمند" است، با "دانش جعلی" مواجه میشویم که در عصر اینترنت و
کسبوکارهای شخصی، سریعا تکثیر میشود و افکار عمومی را آلوده میکند.
ساختن انبوه ویدئوهای سرشار از اطلاعات غلط یا به شدت مشکوک و انتشار آنها از طریق یوتیوب، گاه کسبوکاری پردرآمد است که دانش جعلی یا همان ضد دانش را رواج میدهد.
اطلاعات گمراه کننده با تکیه بر اصل "آزادی بیان" منتشر میشوند و تا کسی آدمی با اهمیت دونالد ترامپ نشده باشد، مدیران رسانههای اینترنتی به راحتی مانع انتشار اطلاعات گمراه کننده از سوی او نمیشوند.
با این حال ضد دانش همچنین محصول نوعی فقر فکری یا کوتهفکری است. مدعیات نادرستِ یک کوتهفکر را به راحتی میتوان نقد کرد و پنبهشان را زد. این کار فینفسه دشوار نیست؛ اگرچه زمانبر و وقتگیر است و حوصله میخواهد.
صرف وقت و حوصله در نقد گزارهها و مدعیاتی که مصداق ضد دانشاند و مایۀ گمراهی و خطااندیشی مردم میشوند، کاری است که یکایک دوستداران دانش و حقیقت در عصر فراگیری اینترنت، ناگزیر از انجام آنند.
در آینده دربارۀ وجوه و ابعاد دیگری از پدیدۀ فراگیر و روزافزون "ضد دانش" خواهیم نوشت.
کمدی «به بالا نگاه نکن» (Don't look up) به کارگردانی آدام مککی و با بازی لئوناردو دیکاپریو و جنیفر لارنس در ماه دسامبر از پلتفرم نتفلیکس پخش شد و نظر مثبت بسیاری از منتقدان را برانگیخت.
به گزارش یورونیوز؛ این کمدی، با پایانی بهشدت تراژیک، ماجرای راندال میندی و کیت دیبیاسکای، دو پژوهشگر آمریکایی را روایت میکند که در جریان مشاهدات معمول تلسکوپی، متوجه میشوند که یک سیارک به سرعت در حال نزدیک شدن به زمین است. استاد دانشگاه و دانشجوی دکتری فورا قضیه را به ناسا اطلاع میدهند.
در ادامه دو شخصیت محوری داستان فیلم، با توجه به جدی و نزدیک بودن خطر، به کاخ سفید هدایت میشوند و کمدی از همانجا آغاز میشود: شخصیتهای رده بالای حکومت ایالات متحده، از زن و مرد، آدمهایی شارلاتان، احمق و کلاهبردار توصیف میشوند که در آستانه نابودی زمین تمام توجه خود را به وارد کردن یکی قاضی متهم به بازی در فیلمهای پورنوگرافی به دیوان عالی معطوف میکنند.
علاوه بر دولت، رسانهها و جو حاکم بر مدیای دیجیتال هم هدف نقد گزنده فیلم قرار گرفته است. یک شبکه تلویزیونی و یک روزنامه بزرگ حاضر میشوند ماجرا و تهدید را از زبان دو دانشمند نقل کنند. در حالی که برنامه تلویزیونی با مزهپراکنیهای مجری و واکنش «پرخاشگرانه» کیت به هم میریزد و به رسوایی میانجامد.
جلسه بررسی نتایج انتشار گزارش دو دانشمند درباره نابودی قریبالوقوع کره زمین، احتمالا صحنهای آشنا برای بسیاری از خبرنگاران و روزنامهنگاران مشغول در تحریریههای دیجیتال است. مدیران روزنامه با نشان دادن الگوریتمها و آمار و ارقام بازدید از گزارش و واکنشها در شبکههای اجتماعی به آنها میگویند: «مطلبشان زیاد کلیک نیاورده و در حد اخبار آبوهوا بیننده داشته». دانشمندان حیران از این سطح از «حماقت» میگویند ولی ماجرا بر سر بود و نبود کره زمین است، اما پاسخ روسای تحریریه «نه مطلق» است.
نقد شبکههای اجتماعی و حضور پررنگ شهروندان در رسانههای نوظهور
عصر دیجیتال، یکی دیگر از درونمایههای «به بالا نگاه نکن» است. شهروندان
«خودآگاه پندار» با مراجعه به شبکههای اجتماعی، در باورهای غلط خود
استوارتر میشوند و نادانسته و با تصور مخالفت با سیستم، با روندی که از
سوی بخشی از قدرت ایجاد شده همراه میشوند. این ماجرا، بهخصوص برای
آنهایی که جنبشهای آنتیواکس در اروپا و آمریکای شمالی را میشناسند،
بسیار آشنا است.
در «به بالا نگاه نکن» سرنوشت کره زمین سرانجام به دست یک مولتی میلیاردر فعال در فنآوریهای جدید میرسد. مدیر عامل شرکتی خیالی به نام بَش (BASH) که ترکیبی است از شخصیتهای موفق دنیای تجارت و «کارآفرینی» امروز، عصاره ی ایلان ماسک، جف بزوس، استیو جابز، بیل گیتس و... در شخصیت پیتر ایشرول، مدیرعامل بَش خلاصه میشود. او باعث میشود عملیات ناسا برای انهدام دنبالهدار، با توجیه مزایای اقتصادی، نیمهکاره رها شود.
بسیاری از منتقدان در هفتههای اخیر داستان «به بالا نگاه نکن» را آینهای تمام نما از جامعه امروز بشری در مقیاس جهانی توصیف میکنند. اگرچه ماجرا در ایالات متحده آمریکا میگذرد، اما کیش «شایستهسالاری» حاکمان، رویکرد رسانهها و مردمانی سرگردان، احتمالا در همه جای جهان نمودهای کمابیش مشابهی دارد.
گرمایش زمین و شیوع جهانگیر ویروس کرونا، از جمله مواردی هستند که قبول کمدی «به بالا نگاه نکن» و همذاتپنداری با شخصیتهای آن را برای مخاطب عام بهشدت آسان میکند.
رئیس ستاد اقامه نماز گفت: حفظ قرآن مستحب اما تدبر در آن واجب است.
به گزارش ایسنا؛ حجتالاسلام محسن قرائتی، عصر امروز (۱۸ آذرماه) در همایش روحانیون که در حسینیه اعظم زنجان برگزار شد، اظهار کرد: تدبر در قرآن واجب و حفظ قرآن مستحب است. در شب قدر میگوییم «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» در حالی که در این شب همه مساجد، مراسم عزاداری، سخنرانی و دعای جوشن کبیر دارند اما خبری از تفسیر قرآن نیست.
وی با اشاره به اینکه ما قرآن را علم نمیدانیم بلکه آن را فقط کتابی مقدس قلمداد میکنیم، ابراز کرد: امام صادق (ع) میفرماید: اگر طالب علم هستید، به قرآن مراجعه کنید؛ در حالیکه ما به سادگی از روی آیات قرآن رد میشویم. اگر فقط به آیهای مثل «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» توجه کنیم از چندین بعد میتوانیم آن را بررسی و موشکافی کنیم.
این مفسر قرآن به بهرهگیری از این کتاب الهی در همه ابعاد زندگی روزمره، فعالیتهای علمی و سخنرانیها تأکید کرد و افزود: قرآن ۱۰۰ درصد وحی از طرف خداوند بوده و همه آیات آن حقیقت است. در حالی که پژوهشهای انسانها خطا دارد یا اینکه گفتن تاریخ نمیتواند ۱۰۰ درصد درست باشد؛ چراکه در تاریخ روز دروغ وجود دارد چه برسد به تاریخ گذشتگان، در حالی که قرآن مملو از تاریخهای سالم است.
رئیس ستاد اقامه نماز با اشاره به اینکه یکبار در محضر مقام معظم رهبری عرضه داشتم که ۳۵ روضه را از متون قرآن بیرون کشیدهایم، تصریح کرد: در داستان حضرت موسی میخوانیم که به فرعون گفتند یک زن فرزندی به دنیا میآورد که حکومت تو را زیر و رو خواهد کرد و او دستور داد هر زنی که پسری به دنیا آورد، فرزند او را بکشند. خداوند با چهار قلاب حضرت موسی که نوزاد یک روزه بود را از مادر جدا کرد و جان او را نجات داد.
وی ادامه داد: قلاب اول این بود که خداوند میفرماید: ما وحی کردیم؛ یعنی وصل به غیب شد. قلاب دوم این است که خداوند فرمود: ما قلب مادر را خودمان نگه میداریم. مورد سوم این بود که گفته شد کودک را در آب بینداز ما او را برمیگردانیم و چهارمین مورد خداوند فرمود: او را پیغمبرش میکنیم. در این مقایسه باید دید حضرت علیاصغر را چطور در روز عاشورا گرفتند، در حالی که او طفلی ۶ ماهه بود و با مادر انس و الفت بیشتری داشت. علیاصغر در خون دست و پا میزد در حالی که حضرت موسی در آب بود.
حجتالاسلام قرائتی با تأکید بر اینکه بدنه سخنرانیها باید برگرفته از قرآن باشد، یادآور شد: انسان هر لحظه که قرآن میخواند به ابعاد جدیدتری از آن پی میبرد. همانطور که در این کتاب الهی بیان شده که نشانههایی در آسمان است که انسان از روی آن عبور یا مرور میکند.
این مدرس حوزه به شرایط اصلاح و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و گفت: در این امر سن و آمار شرط نیست و ابتدا باید از نزدیکان و فامیل آغاز شود و بعد هموطن و همه مردم را در بربگیرد. همچنین باید لحن عاطفی باشد و از وجدان فرد کمک بگیرد و لحن آمرانه نداشته باشد. هر نزاعی در جامعه پیدا شد اصلاح آن در قرآن و مبانی آن نهفته است.
رئیس ستاد اقامه نماز با بیان اینکه پیشنمازی شغل نیست و روحانی باید قرآن و حدیث برای مردم بگوید، تصریح کرد: ارزش ما به تکرار ذکر است. از اینرو باید مسائلی برای مردم تبیین شود که دانستن آن برای مردم ضروری است. از قرآن باید قانون استخراج شود. قرآن در همه ابعاد زندگی آیه دارد در حالی که ما به سراغ آن نرفتیم و آن را مهجور گذاشتهایم.