واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

مقاله و پایان نامه (و کتاب) خریدن، از دانشجویان به بعضی استادان دانشگاه هم رسیده است

تکمیل مطلب از واحد:

جای آنست که خون موج زند در دل لعل              زین تغابن که خزف می شکند بازارش

 وقتی در این سالها، بعضی ارزیابیهای علمی، کیلویی و کمی و با سمبل کاری انجام می شد، و کار دانشجویان و پژوهشگران توانا و صادق در مقابل متقلبان خوش رنگ و لعاب مظلوم واقع می شد (بخاطر ناتوانی علمی بعضی به اصطلاح استادان یا ممیزان بعلاوه وقت نگذاشتن و سمبل کردن راهنماییها و داوریها)، و وقتی بسیاری آدمهای با توان فکری و علمی مناسب توسط اینچنین فرایندهایی کنار گذاشته می شدند و بعضی آدمهای متوسط و یا متقلب تحسین و تأیید می شدند (و می شوند)، می شد انتظار این نتایج را داشت که کار علمی به بازار بدلفروشی آلوده شود و گاهی خزفها (خرمهره ها) میداندار باشند بجای لعلها. اینکه تقلب علمی و پژوهشی تشخیص داده نمی شود، یا کار بی کیفیت از کار باکیفیت تمییز داده نمی شود یا حتی برعکس ارزشگذاری می شود، بر می گردد به ضعف علمی-فکری بعضی به اصطلاح استادانی یا ممیزانی که وظیفه راهنمایی و داوری آنها را به عهده دارند و اگر به ضعف علمی-فکری برنگردد به وقت ناکافی پرداخت شده به آنها مربوط است که گاهی اجباری است (به دلیل ترافیک بیش از توان) و بسیاری اوقات اختیاری و ناشی از کم کاری و راحت طلبی به اصطلاح استادانی یا ممیزانی است که کسی بر آنها نظارت واقعی نمی کرده است و خود نیز وجدان کاری لازم را نداشتند و به دنبال منافعی هرچه بیشتر بدون پرداخت حقِ کاری آن بودند (و هستند).
 تبعات آن چه بود و خواهد بود؟ افزایش هرج و مرج در عرصه علم و فارغ التحصیلان دانشگاهی، هم در بعد اخلاقی و هم تواناییهای علمی، و بی ارزش و غیرقابل اعتماد شدنِ کلیِ مدارک دانشگاهی و پژوهشها، و کشانده شدن هرج و مرج علمی و فکری به تمام عرصه های جامعه از صنعت تا ادارات و ... و کنار گذاشته شدن بسیاری آدمهای توانمند و درست، و سپردن کارها به بعضی آدمهای سطح پایینتر ولی تبلیغاتی.
تا پول نفت باشد و اقتصاد کشور (ایران) با اتکا به خرج کردن آن بچرخد، فرق خزف و لعل مشخص نمی شود (بلکه خزف گرانقدرتر است زیرا دورِ سفره شیرینگو و همراه، و احیاناً همراه با منافع جنبی (!) است) ولی اگر کشوری بخواهد روی تولید و کار خود بایستد و گذران امور کند، هرج و مرج و خزف محوری معنایی جز آب در هاون کوبیدن و نتیجه نگرفتن، و هدر دادن منابع و فرصتها ندارد.
 باید منتظر شویم ببینیم خروجی این سیستم آموزش عالی و پژوهشهای سازمانی، در عمل و برای رفع نیازهای واقعی چه خواهد بود و آیا بعضی آدمهای متوسطِ تشویق شده و باد شده و عادت کرده به ظاهرسازی و تبلیغات پوچ، می توانند به جای نخبگان فکری (مغزهای) واقعی نقش ایفا کنند؟ 
 البته پاسخ عقلانی از پیش مشخص است که جای نخبگان فکری واقعی پرشدنی نیست ولی بعضی چیزها باید با گذر سالها عمر و هزینه های کلان در اشتباهات (ناشی از عدم کفایت فکری) و تحمل فقر و نابسامانی نتیجه شده از آنها در زندگی روزمره همگان، به جامعه ای اثبات شود، تا بهتر پی به ارزش مغزها ببرند و با آنها بهتر تا کنند و برای نظر و عملشان ارزش مناسبتری قائل شوند.
مطلب زیر از سایت تابناک به گزارش وضعیت حال پرداخته که البته وسط داستان و فرایندِ در جریان است:


همه کسانی که استاد دانشگاه می‌شوند از اول استاد تمام نیستند. هر چند که در ادبیات روزمره به هر کسی که در دانشگاه درس می‌دهد، می‌گویند «استاد دانشگاه» اما در فضای آکادمیک خود دانشگاه‌ها، فرق است بین مدرس، استادیار و استاد‌ تمام. آنچه تفاوت بین این رتبه‌بندی‌ها در دانشگاه‌ها را تعیین می‌کند، فعالیت علمی استادان، تعداد کتاب‌هایی که نوشته یا تالیف کرده‌اند و پایان‌نامه‌هایی که با دانشجویان داشتند همه برای‌شان امتیازاتی دارد که موجب ارتقای آنها از رتبه‌ای به رتبه دیگر می‌شود.

به گزارش شهروند، حالا همین موضوع بهانه خوبی برای فعالیت شرکت‌هایی شده که به جای استادان کتاب می‌نویسند و مقاله تولید می‌کنند. خیلی از این شرکت‌های ارتقای استادان، زیرزمینی‌اند و یک شماره تلفن بیشتر ندارند و تعدادی دیگرشان هم نام دارند و هم نشانی.
در خیابان انقلاب همانجا که به کتابفروشی‌ها و دانشگاه تهرانش معروف است، در خانه‌های قدیمی که حالا دیگر بسیاری از آنها به دفتر انتشارات یا فعالیت‌های فرهنگی دیگر تبدیل شده‌اند، شرکت‌هایی هم هستند که کارشان تولید کتاب است اما انتشارات نیستند. آنها جمعی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی را گردهم آورده‌اند تا برای استادان دانشگاه‌ها و دانشجویان دکتری، مقاله و کتاب بنویسند. بخشی از فعالیت‌های آنها هم در ارتباط با خدماتی است که به دانشجویان برای نگارش پایان‌نامه‌هایشان ارایه می‌کنند اما در سال‌های اخیر تعداد استادانی که به مشتریان دایمی این شرکت‌ها تبدیل شده‌اند هم کم نیستند. در خیابان انقلاب اگر دنبال کتاب یا جزوه‌ای باشی، کارت‌پخش‌کن‌ها، تبلیغاتی به دستت می‌دهند که روی آنها نوشته «مقاله آی.اس.ای در همه رشته‌ها»، «تالیف و ویراستاری کتاب»، «پایان‌نامه شما را کتاب می‌کنیم». سرخط یکی از این آگهی ها را که بگیری به طبقه دوم ساختمانی می‌رسی که چهار اتاق، یک منشی و دو تایپیست دارد.

منشی فهرستی از مشاوران برای رشته‌های مختلف را به دستت می‌دهد و می‌گوید: «‌ببینید رشته تحصیلی شما به کدام مشاور مربوط است، همان روزی که مشاور می‌آید، وقت بگیرید.» او البته بعد توضیح می‌دهد که «اگر نمی‌توانید بیایید می‌توانید درباره موضوع مقاله به مشاور ایمیل بزنید.» مشاوران موسسه در رشته‌های متنوعی فعالیت می‌کنند، از رشته‌های فنی و مهندسی گرفته تا انواع رشته‌های زیرمجموعه علوم انسانی. درباره مقالات پزشکی می‌گویند که خودشان کار نمی‌کنند اما افرادی را می‌شناسند که در این زمینه می‌توانند مشاوره بدهند! روند سفارش کار به این صورت است که ابتدا حوزه‌ای که قرار است مقاله یا کتابی در آن نوشته شود را انتخاب می‌کنید، بعد از آن مشاور آن حوزه به شما موضوعاتی را برای نگارش مقاله پیشنهاد می‌دهد. 

آقای معینی، مشاور سی و چند ساله‌ای است که در حوزه علوم انسانی مشورت می‌دهد، وقتی می‌شنود که قرار است مقاله برای انتشار در یکی از مجلات با درجه آی.اس.آی نوشته شود، چند دقیقه وقت می‌خواهد تا جواب بدهد. بعد در حالی ‌که یک فهرست چند صفحه‌ای را کنترل می‌کند، ٥ موضوع را پیشنهاد می‌دهد: «تاثیر ماهواره بر میزان خشونت و قانون‌گریزی جوانان»، «تحلیل محتوای مسائل دینی در برنامه‌های تلویزیونی کودکان»، «بازنمایی نقش زنان در خانواده در سریال‌های تلویزیونی» و موضوعات دیگری که به گفته او به دلیل این‌که مبانی نظری و محتوایی تا اندازه‌ای آمده است، سریعتر نوشته می‌شود. هزینه نگارش مقاله و گرفتن تاییدیه برای انتشار در مجلات آی.اس.آی هم از یک ‌میلیون و ٥٠٠‌هزار تومان شروع می‎شود و باتوجه به نوع مقاله و رشته دانشگاهی و همچنین مجله‌‌ای که مقاله تاییدیه انتشار در آن می‌گیرد تا ٢‌میلیون و نیم و حتی ٣ میلیون تومان متغیر است. معینی می‌گوید: « ٣٠‌درصد هزینه نگارش و انتشار مقاله را وقتی سفارش می‌دهید، ٢٠‌درصد را پس از این‌که مقاله تأیید شد، پرداخت می‌کنید و ٥٠‌درصد هم پس از انتشار نهایی دریافت می‌شود.» به گفته او، این مقالات در مجله‌های آسیایی و اروپایی که مورد تأیید وزارت علوم هستند، منتشر می‌شود.

 کتاب‌نویسی از ٤ تا ٧‌میلیون تومان

در نقطه‌ای دیگر از خیابان انقلاب، در شرکتی که ریاست آن را یک استاد دانشگاه بر عهده دارد، علاوه بر مقالاتی که برای انتشار در مجله‌های آی.اس.آی تهیه می‌شود به شما پیشنهاد نگارش یا تالیف کتاب هم می‌دهند. البته این پیشنهاد تنها برای رشته‌های حوزه علوم انسانی است و در این شرکت کسی را پیدا نمی‌کنید که برای شما در فلان رشته پزشکی کتابی بنویسد. خانم «مینو. ک»، به ‌عنوان مشاور و مسئول ثبت سفارشات این شرکت می‌گوید که در این‌جا کتاب‌هایی که نوشته می‌شود همه تالیفی هستند.

او می‌گوید: «مشتریان کتاب‌ها بیشتر استادان دانشگاه‌ها و همین‌طور دانشجویان دکتری هستند. من نمی‌دانم که چرا عده‌ای اصولا با این موضوع مخالفت می‌کنند، ما در این شرکت درواقع برای بسیاری از این افراد نقش دستیار را ایفا می‌کنیم و این هیچ ایرادی ندارد چون اجازه نمی‌دهیم که مطالب کپی شود و همه ضوابط یک کتاب یا مقاله تالیفی را رعایت می‌کنیم، یعنی به منابعی که از آنها استفاده کردیم، ارجاع می‌دهیم.» به گفته او، این کتاب‌ها و مقالات را تعدادی از دانشجویان قوی که از دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل شدند یا در مقاطع تحصیلات تکمیلی در حال ادامه تحصیل هستند، بر عهده دارند. قیمتی که این شرکت برای تالیف کتاب می‌دهد، بسته به نوع کتاب از ٤ تا ٧‌میلیون تومان در رشته‌های علوم انسانی متغیر است. درباره مقالات هم هزینه تولید و انتشار مقالات در مجلات معتبر خارجی را جمعا ٢‌میلیون و ٥٠٠‌هزار تومان اعلام می‌کند و می‌گوید: «برای این‌که اطمینان داشته باشید، کل هزینه را پس از دریافت تاییدیه پذیرش پرداخت می‌کنید.» در همین دفاتر، خدمات متعددی هم به دانشجویان تحصیلات تکمیلی، یعنی همان‌ها که قرار است در آینده عضو هیأت علمی دانشگاه‌ها شوند و دانشجو تربیت کنند، ارایه می‌شود. مشاوران و پرسنل این دفترها قادرند در عرض کمتر از نیم‌ساعت یک کار کلاسی را به نام شما کنند یا حتی چند مقاله مرتبط با فلان درس را که پیشتر به صدها دانشجوی دیگر فروخته‌اند، به نام شما بزنند و به اصطلاح خودشان «کارِ شما را راه بیندازند.»

 از پایان نامه‌سازی به کتاب‌سازی و مقاله‌سازی

در دهه‌های اخیر، همزمان با افزایش تعداد دانشجویان مقطع کارشناسی‌ارشد از یک سو و افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها، نوشتن پایان‌نامه برای این دانشجویان به شغلی البته کاذب برای تعدادی از این فارغ‌التحصیلان تبدیل شد. سفارش پایان‌نامه محرمانه بود و حتی پس از روز دفاع هم کسی نمی‌فهمید این پایان‌نامه حاصل کارِ خود دانشجو نبوده است. بعدها اما این
پایان نامه‎‌سازی آن‌قدر درآمدزا شد که تعدادی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی که هنوز شغل ثابتی نداشتند، شرکت‌هایی زدند و پایان‌نامه‌نویسی برای دیگران شد شغل آنها. این در حالی است که اصولا نوشتن پایان‌نامه دانشجویی توسط دیگران مصداق بارز تقلب علمی است. حالا اما موضوع از سطح دانشجویان فراتر رفته و به استادان آنها رسیده است و تعدادی استادان دانشگاه‌ها که معلمان علم‌آموزی‌اند و دانشجویان، اخلاق علمی و حرفه‌ای را از آنها می‌آموزند، مشتریان ثابت همین شرکت‌های تولید مقاله و کتابند. چه اتفاقی افتاده، هم شماری از دانشجویان و هم شماری از استادان دانشگاه‌ها در عرصه‌های رقابت‌های علمی و تولید دانش سفارش مقاله و کتاب می‌دهند و به اسم خودشان منتشر می‌کنند، آیا اخلاق علمی در دانشگاه‌ها سقوط کرده است؟

دکتر «احمد شیرزاد»، استاد دانشگاه صنعتی اصفهان و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ششم، رواج تقلب علمی و کتاب‌سازی و مقاله‌سازی در میان دانشجویان و دانشگاهیان را ناشی از عوامل مختلفی می‌داند، یکی از علت‌‎ها به گفته او توسعه برنامه‌ریزی نشده و بی‌هدف دوره‌های آموزش دکتری در ایران است. به گفته او، افزایش ناگهانی دوره تحصیلات تکمیلی در سال‌های اخیر موجب شده، تعداد زیادی دانشجوی دکتری پذیرش و بعد فارغ‌التحصیل شوند، در حالی ‌که در دانشگاه‌ها برای آنها کاری وجود ندارد و این باعث شده صف طولانی پشت درهای دانشگاه‌ها برای عضویت در هیات‌های علمی شکل بگیرد.  او با یادآوری نخستین دوره‌های پذیرش دانشجویان در مقطع کارشناسی ارشد، در اواسط دهه ٦٠ به سیاست‌های سختگیرانه‌ای که در آن سال‌ها برای پذیرش دانشجو در مقاطع تحصیلات تکمیلی اتخاذ می‌شد، اشاره کرد و گفت: «شورای گسترش آموزش عالی، مجوز‌ها را سختگیرانه صادر می‌‎کرد و درواقع این مجوزها پس از ماه‌ها مذاکره صادر می‌شد. نتیجه این بود که کیفیت واقعا متفاوت بود و نتایج آن در بدنه آموزش عالی مشخص می‌شد.

به مرور دانشگاه‌های دیگری به نظام آموزش عالی پیوستند، در دانشگاه هم تقاضا برای ادامه تحصیل در مقاطع تکمیلی بیشتر شد و از سوی دیگر دولت هم به زور به دانشگاه‌ها فشار می‌آوردند که دانشگاه‌ها دانشجو بگیرند، نتیجه این شد که افرادی وارد دوره‌های دکتری شدند که واقعا با هدف فعالیت دانشگاهی نیامدند.» به گفته شیرزاد، افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان بیکار در مقاطع لیسانس و فوق‌لیسانس هم تقاضا برای ادامه تحصیل در مقاطع دکتری را افزایش داده. درواقع افراد به جای این‌که با هدف فعالیت علمی و کمک به توسعه دانش، تحصیلاتشان را ادامه دهند، با هدف پیدا کردن شغلی بهتر و افزایش درآمد درس می‌خوانند.

شیرزاد می‌گوید: «در نظام آموزشی بسیاری از کشورهای جهان، دوره‌های کاردانی به مراتب در زندگی افراد می‌تواند مفید‌تر باشد در ایران اما تب مدرک‌گرایی و داشتن برگه‌ای که نشان‌دهنده هویت و شخصیت باشد، بالا گرفته است و یک نوع تازه به دوران رسیدگی فرهنگی در ایران به‌وجود آمده است که بخشی از پیامدهای آن همین کتاب‌سازی و مقاله‌نویسی است. در بسیاری از کشورهای جهان، اگر کسی علاقه‌مند به تحصیل است و می‌خواهد کار دانشگاهی کند، دکترا می‌گیرد و بقیه عمرش را در دانشگاه می‌گذراند و کار دانشگاهی می‌کند و سایر افراد هم بدون نیاز به چنین مدارکی در موقعیت اجتماعی خودشان محترم هستند و در این کشورها به‌ویژه دنیای غرب احترام افراد به مدارک محدود نمی‌شود.»

به گفته این استاد دانشگاه، جهت‌گیری غلط دولت گذشته از نوع دیگر نیز باعث شده که افزایش بی‌رویه و خارج از نرم جهانی را در تحصیلات تکمیلی داشته باشیم اما کسانی استادراهنما می‌شوند که خودشان به اندازه کافی مهارت پژوهشی ندارند. بعضی استادان که صلاحیت و مهارت دارند، تعداد دانشجویانی که جذب می‌کنند بیش از توانمندی‌هایشان است. الان استادانی هستند که ٣٠ دانشجو را راهنمایی می‌کنند و این معنایی ندارد جز این‌که کیفیت پایین می‌آید و نقش استادراهنما به حد یک نفر که از بالا مدیریت می‌کند، پایین می‌آید و کسی اصلا پایان‌نامه‌ها را نگاه نمی‌کند و دانشجویان به جای تولید علم، مقالات تالیفی ارایه می‌کنند که مجموعه کاغذ‌هایی است که به هم منگنه می‌شود.

روند رو به گسترش انتشار مقاله‌ها و کتاب‌هایی که به واقع ارزش علمی ندارند، نه فقط در ایران که پیامدهای جهانی برای جامعه علمی کشور داشته است. کم نیستند نشریات معتبر علمی که به دلیل سرقت علمی و تکرار آن از پذیرش مقالات علمی از ایران خودداری یا با دیده تردید به آنها می‌نگرند و نام ایران را در کنار نام کشورهایی می‌برند که مثل چین و ترکیه به دلیل سرقت‌های ادبی مکرر در محافل علمی، خوشنام نیستند.  به گفته شیرزاد، برای مواجهه با مشکل کتاب‌سازی و مقاله‌سازی در ایران و رواج آن میان شماری از دانشگاهیان، ارتقای استادان باید ضابطه‌مند شود و وزارت علوم هم باید دید سیاسی را بردارد و اجازه دهد اهل علم نظر دهند. به گفته او، از سوی دیگر باید درباره تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی تجدیدنظر شود و بازار اشتغال بهبود پیدا کند چرا که برای مثال مهندسی که از دانشگاهی معتبر فارغ‌التحصیل و بابت مهارت حرفه‌ای‌اش ارزش‌گذاری می‌شود، به دنبال فوق‌لیسانس و دکتری نیست و جایی که رزومه‌های کاری مهم‌تر از رزومه‌های دانشگاهی است، تقاضا برای دریافت مدارک کاذب پایین می‌آید.

تالیف و باز هم تالیف

برای آدم‌هایی که دانشگاه مقصد نهایی نیست، انتشار مقاله و کتاب سفارشی مایه آبروریزی و ضداعتباری برای حیثیت علمی نیست. در منطق این گروه که البته تعدادی از آنها به عضویت هیأت علمی دانشگاه‌ها هم درآمده‌اند، آنچه مهم است این‌که سالی چند مقاله و کتاب به رزومه آنها اضافه شود، حالا این‌که این مقاله‌ها بازتولید مقالات دیگران یا تالیفی کم‌مایه از منابع دست اول علمی هستند، برایشان کمتر اهمیتی ندارد، چرا که رزومه حرف اول را می‌زند.

آن‌طور که «محمدجواد هروی»، نایب‌رئیس دوم کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی می‌گوید، یکی از دلایل گسترش شرکت‌هایی که برای استادان کتاب‌نویسی و مقاله‌نویسی می‌کنند، نوع نظام رتبه‌بندی آنها هم هست. نظامی که صرفا به تعداد مقالات و کتاب‌های منتشرشده به نام اساتید نگاه می‌کند و توجه زیادی به کیفیت آنچه ارایه شده، ندارد.
به گفته او، افرادی هستند که در ‌سال ٢٠ مقاله تولید می‌کنند اما وقتی به محتوای این مقالات نگاه می‌کنید، می‌بینید که همه آنها گردآوری است و هیچ ایده خلاقانه‌ای در آنها وجود ندارد، در حالی ‌که در یک نظام آموزشی سالم دانشگاهی ممکن است افراد سالی یک یا دو مقاله و هر چند سالی یک کتاب داشته باشند اما هر کدام از این آثار نتیجه مطالعات و پژوهش‌های مستقلی باشد و در نوع خود به یک اثر دست اول تبدیل شود نه مقاله و کتاب تالیفی که جز بازگویی چند باره مباحث از پیش گفته شده، نتیجه دیگری ندارد.

هروی می‌گوید: این ایراد به نظام رتبه‌بندی دانشگاه‌های ما هم بازمی‌گردد و صرفا به تعداد مقالات‌ ای اس‌ای نگاه کردن درست نیست، بلکه باید نظامی برای بررسی کیفی مقالات و کتاب‌ها وجود داشته باشد، به این معنا که چقدر این مقالات موثر بوده است. در حالی ‌که متاسفانه به تعداد مقاله توجه می‌شود و به اثرگذاری توجهی نمی‌شود و نتیجه می‌شود استاد که در حال تحصیل است، دانشجویان دکتری را به کار بگیرد و به کمک آنها مقاله تولید کنند.

به گفته هروی، نقطه نگران‌کننده ماجرا اینجاست که تعدادی از همین کتاب‌ها که اصولا از نوع کتاب‌های ضعیف و گردآوری شده هم هستند، توسط برخی مراکز تحقیقاتی هم منتشر می‌شوند یا تعدادی از سازمان‌های دولتی آنها را در شمارگان بالا خریداری می‌کنند و این یکی از مشکلاتی است که زمینه را برای فعالیت بیشتر افرادی که به این ترتیب سعی می‌کنند برای خود اعتبار علمی بسازند، فراهم می‌‎کند.

سقوط اخلاق پژوهش

رواج کتاب‌سازی و مقاله‌سازی در میان دانشگاهیان که البته در علوم انسانی به مراتب هم رایج‌تر از دیگر رشته‌هاست، نه‌تنها اعتبار علمی ایران را در محافل علمی جهان کاهش داده و مخدوش کرده، در نگاهی کلان‌تر نشان می‌دهد اخلاق علمی و پژوهشی در ایران آسیب‌دیده است و فعالیت شرکت‌ها و دفاتری که برای ارتقای استادان به آنها خدمات می‌دهند هم نشانه‌ای بارز که نشان می‌دهد اخلاق در پژوهش و فرآیند تولید دانش در ایران به چه روزی افتاده و چند صد پله سقوط کرده است که اگر چنین دفاتری مشتری نداشته باشند، این‌قدر پر تعداد نمی‌شود. از سوی دیگر اگرچه در نظام آموزش عالی تقلب علمی مجازات‌هایی دارد و حتی افرادی که برای مثال پایان‌نامه‌ای جعلی را به نام خود ارایه کنند به دلیل تقلب علمی ممکن است از تحصیل محروم شوند اما واقعیت این است که در شرایطی که معیارهایی غیراز دستاوردهای علمی در نظام دانشگاهی در ارتقای علمی استادان و همچنین حضور آنها در پست‌های مدیریتی و مدیرگروهی نقش دارد، کتاب‌سازی‌ها و مقاله‌سازی استادان، آنها را برای از دست دادن جایگاه‌شان نگران نمی‌کند. از سوی دیگر، برخی استادان جوان برای تدریس از کتاب‌‌های مختلف استفاده می‌کنند و بعد از چند ‌سال به این باور می‌رسند، جزوه‌ای که این‌گونه به دست آورده‌اند و با آن تدریس کرده‌اند، اثر خودشان است و آن را در یک کتاب و به نام خودشان منتشر می‌کنند.

اگرچه کتاب‌سازی نه فقط در میان استادان دانشگاه که در سطوح و لایه‌های دیگری از نویسندگان و فعالان حوزه نشر هم رواج دارد اما ضربه‌ای که رواج این روحیه در میان دانشگاهیان به فرآیند آموزش می‌زند، پیامدهایی بسیار فراتر از آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد، به دنبال دارد. کمترین هزینه آن نشان دادنِ راه انحرافی به دانشجویانی است که با آموزه‌های چنین استادانی قرار است استادان آینده دانشگاه‌های کشور باشند و بیشترین هزینه آن ضربه‌ای است که نظام علمی دانشگاهی از صدها جلد کتاب و هزاران مقاله‌ای می‌خورد که به نام تولید علم و دانش نوشته می‌شوند و آمار کمی تولید مقالات و کتاب‌های دانشگاهی را بالا می‌برند اما در عمل هیچ نقشی در تولید دانش ندارند.

چند تعادل رفتاری یاریگر انسان در موقعیتها

هفت ویژگی شخصیتی مردان بزرگ (از برترینها) (همراه با اصلاحات واحد هوش یار با رنگ آبی)

اگر می خواهید به رهبری(فردی) تبدیل شوید که افراد باکیفیت را جذب می کند، باید خودتان هم شخص باکیفیتی شوید. رهبری یعنی توانایی جذب افراد به سمت مهارت ها و فرصت هایی که شما در مقام مالک، مدیر و یا پدر و مادر به آن ها اعطا می کنید.
مجله راز - ترجمه سهیل اطهری: اگر می خواهید به رهبری (فردی) تبدیل شوید که افراد باکیفیت را جذب  می کند، باید خودتان هم شخص باکیفیتی شوید. رهبری یعنی توانایی جذب افراد به سمت مهارت ها و فرصت هایی که شما در مقام مالک، مدیر و یا پدر و مادر به آن ها اعطا می کنید. جیم ران می گوید: «رهبری، چالش بزرگ زندگی است!»

آنچه در رهبری اهمیت دارد، این است که مهارت های خود را ارتقا بخشید. همه رهبران بزرگ آن قدر روی مهارت های خود کار می کنند تا این که موثر واقع می شوند.

1- قوی باشید؛ اما گستاخ نه!


باید گام های استواری بردارید تا به رهبری قدرتمند و توانمند تبدیل شوید که می تواند به تمام خواسته هایش دست یابد. برخی افراد «گستاخی» را با «قدرت» اشتباه می گیرند؛ این واژه حتی جایگزین مناسبی برای قدرت نیست.

2- مهربان باشید؛ اما ضعیف نه!


نباید مهربانی را با ضعف اشتباه گرفت. مهربانی، «ضعف» نیست، نوعی «قدرت» است. باید آن قدر مهربان باشیم که بتوانیم حقیقت را با رعایت مصلحتهای واقعی به دیگران بگوییم. باید آن قدر مهربان و دلسوز باشیم که حرفهای مصلحانه و خیرخواهانۀ خود را بی پرده ولی با رعایت مصلحتهای واقعی بزنیم. باید آن قدر بامحبت باشیم که هر موردی ضروری را همان گونه که هست، بیان کنیم و در وهم و خیال پرسه نزنیم.

3- جسور شجاع باشید؛ اما زورگو نه!


پیروزی، به جسارت شجاعت نیاز دارد. برای تاثیرگذاشتن روی دیگران، باید در نوک پیکان گروه خود حرکت کنید. برای نشانه گیری و حل اولین مشکل، و کشف اولین علامت مربوط به هر مشکل، باید مشتاق باشید.
شجاعت، دلیری و دلاوری توأم با عقلانیت است ولی جسارت صرفاً دلیری است و زمانی که با عقل همراه نباشد (یعنی تهوّر در عربی و رایج شده در فارسی) منجر به خسارت است.

4- شوخ طبع باشید؛ اما ابله نه!

شوخ طبعی ویژگی مهم هر رهبری است که می خواهد موفق باشد؛ اما بلاهت رهبری انسان را فرو می پاشد.
بلاهت فقط منحصر به زیادی و بیجا شوخی کردن نمی شود بلکه نوعی از ناتوانی عقلی است که ناشی از کمبود تفکر به عنوان عامل اصلی رشد تعقل بعلاوه کمبود اطلاعات است. بلاهت گستره وسیعی دارد هم در معنا و هم در انسانها و در عرصه های مختلف به فرد و جمع آسیب می رساند.

5- فروتن باشید؛ اما ترسو نه!

با ترسو بودن به جایی نمی رسید. برخی افراد ترسویی را با فروتنی اشتباه می گیرند. فروتنی، واژه ای الهی و باشکوه است؛ نوعی شگفتی است. نوعی آگاهی از روح و روان بشر است. نوعی شناخت است که به شما می گوید: «نمایش زندگی انسان امری منحصر به فرد است که تا پایان عمرش ادامه دارد.»

فروتنی یعنی درک فاصله بین ما تا کائنات و در عین حال داشتن این حس که ما هم بخشی از کائنات هستیم. فروتنی، موهبت است، اما ترسویی، بیماری است. ترسویی، ترحم است. می توان درمانش کرد، اما به هر حال یک مشکل است.
فروتنی یعنی انسان حدود خود را تا اندازه ای بشناسد و برپایه آن شناخت دریابد دانش و توان او محدود است و بسیاری چیزها هست که از آن آگاه و بر آن توانا نیست، بنابراین جایی برای غرور و تکبر خود نمی بیند، در عین حال، این دانستن حدودِ محدود باعث نمی شود و نباید بشود تا ارزشها و تواناییهای خود را نادیده بگیرد و بی ارزش بپندارد، و خود را در برابر رویدادها و افراد، ناتوان بپندارد و از آنها بترسد.

6-
مغرور  سرافراز باشید؛ اما متکبر نه!

برای پیروزی، سربلندی لازم است؛ برای جاه طلبی هم همین طور. برای با هم بودن، یافتن علت و کسب موفقیت، به غرور و سرافرازی نیازمندید؛ اما کلید اصلی تبدیل شدن به رهبری موفق این است که مغرور و سرافراز باشید، اما تکبر به خرج ندهید. درواقع بدترین نوع تکبر از جهل نشأت می گیرد و هنگامی است که نمی دانید که نمی دانید! این نوع جهل، غیرقابل تحمل است. اگر فردی، باهوش اما ازخودراضی باشد، می توان تحملش کرد؛ اما ارتباط با فرد ازخودراضی و نادان، کار دشواری است.
غرور در معنای اصلی (عربی) خود یعنی فریب، و مغرور کسی است که «به اشتباه» خود را بزرگ فرض می کند. آن صفتی که پسندیده و توصیه شده است «عزت نفس» است که «باعزت» («عزیز») دارنده آن است و «سرافراز» هم واژه خوبیست. «مغرور» یک اشتباه مصطلح (در فارسی) در این مفهوم است.

7- واقع بین باشید؛ اما خیال پرداز نه!

با حقیقت رو به رو شوید، درد و رنج را برای خود نگه دارید. زندگی را همان گونه که هست، بپذیرید. زندگی بی نظیر است. از دید برخی فاجعه آمیز است؛ اما من فکر می کنم تمام نمایش زندگی «بی مانند» است. فوق العاده است! و این را هم دریافته ام مهارت هایی که برای یک رهبر مناسب هستند، ممکن است با مهارت های مورد نیاز فردی دیگر، متناسب نباشند! مهارت های اصلی و اساسی رهبری را می توان طوری به کار برد که در محل کار، در جامعه و در محیط خانه هم موفق بود.
خیالپردازی جزء جدایی ناپذیر زندگی و تفکر و خلاقیت است. آن را نمی توان کلاً منکر شد و نهی کرد. لازمه خلاقیت است. باید تعادلی بین واقعیت و خیال رعایت و ایجاد کرد و جایگاه هر یک را شناخت و در آن جا داشتش.

(تکمیل مطلب از واحد)

مطلبی و نظری درباره راههای استفاده بهتر از وقت و پیشگیری از اتلاف آن

هر چیز به همان میزان که دارای اهمیت و ارزش است ، دشمن و آفت پیرامون آن نیز بیشتر خواهد بود . اگر برنامه ریزی دارای اهمیت ویژه است باید خوب بدانیم که این پدیده با ارزش سارقان بیشماری نیز دارد . سارقان زمان همیشه در اطراف مایند و اگر مهار نشوند ، فرصت های بی بازگشت را از بین می برند .

راهزنان وقت را می توان در این پدیده ها یافت :

▪ تعارفات

تعارفات بیش از حد و نداشتن شهامت نه گفتن ، نابودگر فرصت ها است . بیشتر افراد که در زندگی شکست های ناشی از اتلاف فرصت ها را یدک می کشند و در برنامه ها با انبوهی از کارهای نیمه تمام و فعالیت های زخمی رو به رویند ، تنها بدان سبب است که نمی توانند پاسخ نه دهند ، به همین علت در دام این سارق گرفتار می شوند .

امروزه بعضی از افراد نمی توانند یا نمی دانند که چگونه ، چه زمانی و به چه شیوه ای به سارقان زمان پاسخ بدهند و تنها راه این امر را توسل به عذر یا بیماری می دانند .

▪ به گفته پژوهش گران : میانگین فاصله بین خداحافظی یک خانواده بعد از میهمانی تا زمان خروج از منزل حدود ۳۰ دقیقه است .

● عادتهای بد خوراکی

در غذای ما ایرانیان کربوهیدرات و نشاسته و قند بسیار زیاد است . این نوع تغذیه عامل بسیار مهمی در خستگی مفرط ، چاقی و اختلال در برنامه ها است .

حضرت امام علی علیه السلام می فرماید : عادت سرشت و طبیعت دوم انسان است . سرشت اولی همان طبیعت فطری است . و سرشت دومی عادت ها است .

نیز می فرماید : عادت چون پادشاه قدرتمند بر قلمرو وجود انسان حکم می راند .

و نیز می فرماید : عادت ، آفت تلاش ها و کوشش های انسان است .

آن حضرت در جای دیگر می فرماید : عادت ، دشمنی است که مالک انسان می شود و انسان برده وار در اختیار او قرار می گیرد . البته در این همه ، منظور عادت های بد است .

● تلفن های مزاحم و غیر ضروری

تلفن از ابزارهای ضروری زندگی بشر امروز به شمار می رود . اما با همه سودمندی اش ممکن است سارق زمان باشد . گفتگوهای طولانی ، حاشیه روی های بی مورد و حتی استفاده های مکرر و غیرضروری از آن به خستگی روانی ، انقطاع از زمان و کار، عصبانیت ، ابهام و تحلیل رفتن قوای جسمانی می انجامد . خلل هایی که تلفن های غیرضروری در کار پدید می آورند موجب هدر رفتن وقت می گردد .

● ملاقات کنندگان

در خانه ، محل کار ، خیابان و محیط های دیگر اجتماع با افراد گوناگونی ارتباط داریم و با آنها ملاقات ، صحبت و رایزنی می کنیم ، بعضی افراد فرصت های مرده خویش را برای ملاقات غیرضروری با ما تنظیم می کنند ، و چه بسا ما در اوج مطالعه یا کار و فعالیت باشیم ، باید توجه داشته باشیم که بسیاری از این ملاقات ها ، ارتباط ها از سود معنوی و مادی و ارزشی تهی است . این دیدارها وقت را نابود می کنند و آدمی را از پرداختن به امور مهم تر باز می دارند . 

 

● اطلاعات اضافی

اغلب افراد در محیط کار و زندگی با اطلاعات ، یادداشت ها و مطالب اضافی رو به رویند . این اطلاعات که ذهن ما را اشغال کرده است ، معمولا به نابودی وقت می انجامد . بررسی و مراجعات مکرر و بیهوده و بازبینی خاطرات نهفته در لابلای آن ها ، جز اتلاف وقت معنایی ندارد .

برای پیشگیری از این هزینه جبران ناپذیر ، باید اطلاعات کیفی موجود ، پس از دسته بندی ، در جای مناسب قرار گیرند و اطلاعات کمی به شکل فهرست ، نمودار یا جدول و غیر آن خلاصه شوند تا به هنگام نیاز به بخشی از آنها ، به بازبینی تمام آنها ناگزیر نگردیم وقت بسیار هزینه نکنیم .

● هشداری در استفاده از اینترنت

یکی از خطرات که حتی کارشناسان میکروسافت و خود بیل گیتس به آن اشاره کرده این است که یکی از نتایج ضمنی راه اندازی وسیع اینترنت غرق شدن مردم دنیا در اطلاعات اضافی است . آموزش اینترنت و کسب اطلاعات جدید و مفید کار پسندیده ای است ، اما غرق شدن در غرقاب اطلاعات بی پایان و غیرضروری آن نوعی اتلاف زمان ، عمر ، هزینه و فرصت ها است . البته این قضیه در امور سرگرم کننده دیگری غیر از اینترنت هم ممکن است صادق باشد که افراط و تفریط در هر کاری نابودگر فرصتها و منابع است .

● خودمحوری

یکی از سارقان اصلی زمان ، خودمحوری (خود را قطب ، ناظر و فاعل همه کارها دانستن ) است . در حالیکه در انجام کارها می توان از دیگران کمک گرفت ، که اصطلاحا بدان مشارکت یا مدیریت مشارکتی یا تفویض اختیار گویند . بنابراین باید در انجام کارها از یاری همکاران و دوستان بهره بگیریم و از هزینه کردن وقت در امور کم اهمیت پرهیز کنیم . افزون بر این خود محوری سبب فشار عصبی و تنش های روانی شدید می گردد . افراد خود محور در انبوهی از اطلاعات غوطه ورند و همواره از کمبود وقت شکوه می کنند .

از همین رو متخصصان برنامه ریزی می گویند : خود را در گیر کارهایی که دیگران هم می توانند انجام دهند یا باید انجام دهند نکنید .

افراد خودمحور گاهی در انبوهی از کارها که جرات یا جسارت تفویض آن را ندارند دفن می شوند بسیاری از دوستان ، همکاران ، اعضای خانواده و غیر آن می توانند در خیلی از امور به ما کمک کنند .

● تقسیم نمودن توان انجام کار

انسان از ظرفیت و توان انجام کار محدود برخوردار است . همه ما انسان ها در طی شبانه روز ظرفیت هایی متفاوت داریم بنابراین ، توان انجام کار تعریف شده و محدودی را می توانیم صرف نماییم و شایسته است که با توجه به امور و وظایفمان انرژی خود را تقسیم نماییم . استفاده موثر از وقت به میزان تقسیم صحیح توان انجام کار در طی شبانه روز بستگی دارد . بسیاری از افراد در نخستین ساعات صبح فعال و پر جنب و جوش ظاهر شده ، همه توان خود را مصرف می کنند ، تا جایی که توان جایگزین هم نمی تواند ، آنها را برای فعالیت های بعدی آماده کند و علاوه بر آن استهلاک روانی آنها را بی رمق می سازد . به همین علت ساعات باقی مانده شبانه روز به سبب این خستگی طاقت فرسا تلف می گردد . در حقیقت این تندی و خستگی عامل سرقت زمان های باقی مانده می گردد .

پس بهتر است که توان خود را در طی روز تقسیم کنیم و با صبر و حوصله و بردباری بر توسن زمان و توان مسلط شویم و بدانیم که کارهای ضروری و غیر ضروری کدامند و توان خود را مطابق آنها تنظیم و در تمام ساعات روز آن را تقسیط (قسط بندی ) کنیم .

● ترک اولویت گذاری

نداشتن فهرستی از کارها و مشخص نبودن اولویت ها عامل دیگری است که به نابودی فرصت ها می انجامد . کارهای روزانه ما سه حالت دارند :

۱) امور فوری

۲) کارهای متوسط

۳) امور عادی و معمولی

اگر کارها درست اولویت بندی نشود در موضوعات جزئی و بی اهمیت وقت بسیاری را هزینه می کنیم و در نتیجه نمی توانیم به قدر کافی در وظایف عمده و حساس متمرکز شویم . داشتن یک دفترچه کوچک برای فهرست کردن کارها بر اساس اهمیت شان بسیار سودمند است .

● نوع نگرش به زمان

نوع نگرش به زمان ، گویای روش استفاده و بهره گیری از آن است . نگرش به زمان در قالب روز هفته و ماه به سرقت پنهان زمان می انجامد برای جلوگیری از این سرقت باید زمان را در قالب های دقیقه ، ثانیه و لحظه بینیم برنامه ریزی و زمان بندی شده ، یعنی نجات دادن و ذخیره سازی لحظه ها و ثانیه ها .

آثار نگرش دقیق و لحظه ای به زمان

اهداف حرفه ای و شخصی سریع تر و مطمئن تر حاصل می گردند .

وقت ذخیره می شود

وقت کافی برای رسیدن به تمام کارها ، وظایف و فعالیت ها خواهیم داشت .

فشار عصبی روز مره زندگی کاستی می پذیرد و انسان از عادت ها و روش های بهتر و مطمئن تر برخوردار می شود .

راز موفقیت بسیاری از افراد موفق ، استفاده بهینه و کارآمد از لحظات و فرصت های کوچک زندگی است .

ابهام در اهداف و مقاصد

مارک تواین می نویسد : اگر اهداف روشن نباشد ، باید دوچندان زمان صرف نمود و دو چندان تلاش کرد .

مدیریت زمان در بستر اهداف محرک و مشوق فعالیت هایند . برنامه ریزی مبتنی بر هدف روشی بهینه و پاسخ گوتر است .

آن که در برنامه هایش اهدافی آگاهانه و هوشمندانه پی می گیرد ، با استفاده از انضباط و انگیزش شخصی ، بعدی جدید در خویش پدید می آورد که اصطلاحا نیروهای ناخود آگاه خوانده می شود . روشن بودن اهداف با تعیین اولویت ارتباط تنگاتنگ دارند . یعنی اولویت با اهداف روشن و آسان است ابهام در اهداف به تعیین نکردن اولویت و در نتیجه از دست دادن فرصت در کارهای کم اهمیت می انجامد .

دیگر سارقان زمان عبارتند از :

▪ صحبت های کم اهمیت

▪ میهمانان ناخوانده

▪ مطالعه مطالب کم اهمیت و غیر ضروری

▪ روش های غیر صحیح و عادتهای نادرست مطالعه

▪ نداشتن انضباط کاری

▪ سستی و بی ارادگی در تصمیم گیری

▪ دوباره کاری

▪ ناتوانی « نه » گفتن به خواسته های نابجا

▪ نداشتن تمرکز فکر

▪ عادت به امروز و فردا کردن

▪ ترس از شکست

و ...

● راههای ایجاد وقت

زنده کردن وقت مرده ( مثل زمانهایی که در انتظار هستیم ، در اتوبوس ، و ... )

انجام کارها به طور همزمان

تنظیم کردن وقت خواب

کنترل بیشتر روی وقت تفریح

نه گفتن به در خواست های غیر مهم و تقاضاهای نابجا

عقب انداختن کارهای غیر مهم

(تکمیل مطلب از واحد)

نکاتی درمورد دویدن

نکاتی درمورد دویدن که دونده ها باید بدانند (از بیتوته)

مجموعه: ورزش عمومی

(اصلاح و تکمیل شده توسط واحد با رنگ آبی)

دویدن صحیح,فواید دویدن,نکاتی برای بهتر دویدن

5تکنیک دویدن که باید دوندگان بدانند

 

نکاتی درمورد دویدن که دونده ها باید بدانند
اینها ۵ تکینک و نکته‌ای هستند که همه دونده‌ها به آن نیاز دارند --چه دویدن ورزشی باشد که سالهاست انجام می‌دهید و چه به تازگی.
از استراتژی‌های ذهنی گرفته تا قدرت رنگ قرمز، ۵ چیزی که همه دونده‌ها باید بدانند را برایتان عنوان می‌کنیم و تکنیک‌هایی به شما‌ آموزش می‌دهیم که کمکتان می‌کنند عملکرد دویدنتان را ارتقا بخشید.


دویدن یک بازی ذهنی است
یک دونده خوب به همان اندازه که به رکورد شما بستگی دارد، با وضعیت ذهنی‌تان هم مرتبط است. اگر طی زمان دویدن از نظر ذهنی به اندازه کافی قوی نباشید، با عملکرد قوی باید خداحافظی کنید. برای متمرکز نگه داشتن ذهنتان، باید هرگونه افکار منفی را به پشت ذهنتان بفرستید و درعوض روی همه پیشرفت‌هایی که از زمان شروع دویدن تا بحال داشته‌اید متمرکز شوید.


بعضی‌ها هم به کل فکر کردن به روند دویدنشان را کنار گذاشته و درعوض حواس خود را با رویاپردازی یا فکر کردن به موضوعی دیگر پرت می‌کنند. بااینکه این نوع پرت کردن حواس برای بعضی افراد مفید است اما برای بعضی‌ها هم تمرکز کردن روی خود دویدن و تنفس و مسیر بهتر است.

اگر تصور می‌کنید هیچکدام از این استراتژی‌های ذهنی برایتان مفید نیست، موقع دویدن می‌توانید از خیالپردازی‌های ذهنی استفاده کنید که در آن خودتان را چیز یا فردی دیگر تجسم می‌کنید، مثل پائولا رادکلیف (دونده ماراتن) یا ... وقتی وانمود کنید اینها هستید، اعتمادبه‌نفستان بالا رفته و این در توانایی شما برای دویدن اثر مستقیم می‌گذارد.


پوشیدن لباس‌های قرمز و جورابهای بدون درز
در اکثر موقعیت‌های زندگی شما لباستان را برحسب اهداف عملی انتخاب می‌کنید اما لباس‌هایی که موقع دویدن می‌پوشید می‌تواند به دویدنتان کمک کرده یا در آن تاثیر منفی بگذارد. اطمینان یابید که برای مسابقه لباس مناسبی انتخاب کنید.

بعنوان مثال، آیا می‌دانستید که پوشیدن لباس‌های قرمز رنگ به برنده شدن شما کمک می‌کند؟ براساس تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۴  در بازی‌های المپیک آتن انجام گرفت، شرکت‌کننده‌هایی که قرمز پوشیده بودند در مسابقات احتمال بالاتری برای برد داشتند.


یکی دیگر از مسائل مهم در لباس پوشیدنتان که البته اغلب نادیده گرفته می‌شود جوراب است. دونده‌ها معمولاً با پاهایشان مشکل دارند و پوشیدن لباس مناسب مثل جوراب به آن کمک می‌کند. از پوشیدن جوراب‌های ارزان کتانی که درز دارند خودداری کنید زیرا این جوراب‌ها موجب تاول زدن پاهایتان می‌شود.

 

درعوض، پول بیشتری خرج کرده و جوراب‌هایی تهیه کنید که بدون درز باشند. همچنین ضخامت جورابتان هم خیلی مهم است و باید بدانید که پاهایتان وقتی گرم می‌شوند بزرگتر می‌شوند. جورابی بپوشید که جای کافی به پاهایتان بدهد.


دویدن در زمان آرامش خیلی مهم است (و برای کسب آرامش خیلی مؤثر است)
دویدن وقتی که اعصابتان آرام است خیلی اهمیت دارد زیرا استرس و عصبی بودن تاثیر منفی بر عملکرد و تکنیک دویدنتان می‌گذارد (اگر هدف از دویدن خود دویدن باشد مثل هر کار دیگری با اعصاب آرام بهتر انجام می شود. ولی یکی از اهداف مهمی که اصولاً می توان از دویدن داشت تخلیه روانی و عصبی استرسها و تنشهاست که برای حفظ و ارتقاء سلامت لازم است.  در این حالت وقتی اعصاب در فشار و ناراحتی هست یک فعالیت کاملاً مناسب نرمش، ورزش و دویدن است تا استرسها تخلیه شوند. در این حالت کسب آرامش اولویت بالاتری از کیفیت دویدن و ورزش دارد)موقع دویدن باید دست‌هایتان کاملاً ریلکس باشند زیرا این از گذر کردن فشار بدنتان به سمت گردن و شانه‌ها جلوگیری می‌کند. اگر احساس می‌کنید که دست‌هایتان در حال فشرده شدن است، هر چند دقیقه یکبار کمی آنها را بلرزانید تا ریلکس شوند.


راه دیگری که می‌تواند به ریلکس شدن بدنتان کمک کند، صاف نگه داشتن سرتان و عاری از فشار نگه داشتن عضلات صورتتان است. برای این منظور تمرکز کنید تا عضلات صورتتان را ریلکس و شل کنید، مخصوصاً چشم‌ها و آرواره. از دیگر راهکارهای ریلکسی ذهنی تکرار کردن یک شعار یا جمله یا تجسم خودتان در حال شناور بودن به جای دویدن است. این تکنیک‌ها باید به ریلکس و آرام کردن شما و درنتیجه بهبود دویدنتان کمک کند.


الکل دشمن دونده است
آشکار است که مصرف الکل مشکلات مختلفی را برای سلامتی به دنبال خواهد داشت اما ضررهای آن برای دونده‌ها حتی بیشتر از اینهاست. اول اینکه الکل آب بدنتان را می‌کشد و این درمقابل باعث می‌شود که بدنتان نتواند ذخائر انرژی را شکسته و درنتیجه حین دویدن به بدنتان سوخت‌رسانی کند. به همین ترتیب سطح قندخون بدنتان پایین آمده و این یعنی نخواهید توانست به اندازه کافی عرق کنید تا دمای بدنتان تنظیم شود. درنتیجه، بعد از مصرف الکل، دویدنتان خسته‌کننده و شل و ضعیف خواهد بود.

 

دویدن کافی نیست
اگر سه، چهار یا پنج مرتبه در هفته می‌دوید، بسیار عالی است. بااینحال هر چند مرتبه تمرین دویدن هم که داشته باشید، اگر می‌خواهید دونده‌ای خوب باشید، به سایر انواع ورزش‌ها یا فعالیت‌ها هم نیاز دارید.


انجام انواع دیگر تمرینات و ورزش‌ها برای تقویت توانایی‌تان فواید زیادی دارد که از آن جمله می‌توان به جلوگیری از آسیب‌دیدگی و تقویت سرعت دویدنتان اشاره کرد.

برای این منظور می‌توانید چند جلسه در هفته تمرین با وزنه و بدنسازی، تمرینات انعطاف‌پذیری یا فعالیت‌های جدیدی مثل شنا یا دوچرخه‌سواری را امتحان کنید.

منبع:mardoman.net      (تکمیل مطلب از واحد)

خوش‌بینی یا بدبینی؟ کدامیک؟


خوش‌بین‌ها به اندازه بدبین‌ها ضرر می‌کنند؛ باید واقع‌بین بود! (از رویکرد)


خوش‌بین‌ها به اندازه بدبین‌ها ضرر می‌کنند؛ باید واقع‌بین بود!

گروه جامعه «رویکرد» - مصطفی آب‌روشن*:

تردیدی وجود ندارد که برای بیشتر افراد، بودن در حالت خوش‌بینی، خوشایند‌تر از بودن در شرایط بدبینی است و از سوی دیگر عقل سلیم به ما می‌گوید که باید هر کاری که می‌توانیم انجام دهیم تا خلق و خوی کنونی خود را بهتر کنیم؛ به عبارتی افراد خوش‌بین بر خلاف افراد بدبین، خلاق‌تر بوده و نسبت به دیگران یاری‌گرتر می‌باشند.


اما آیا خوش‌بین بودن، همیشه یک مزیت است؟ آیا همیشه اثرات مثبتی به بار می‌آورد؟ در واقع شواهد فزاینده حاکی از آن است که خوش‌بین بودن ممکن است مشکلات جدی و عدیده‌ای را به وجود آورد که ارزش واکاوی را دارد.

به نظر می‌رسد که خوش‌بینی تمایل افراد را به کمک به دیگران افزایش می‌دهد؛ این تمایل در پژوهش‌های زیادی به اثبات رسیده است اما روی دیگر سکه این است که وقتی ما خوش‌بین هستیم، در برابر تلاش‌های دیگران برای وادار کردن ما به انجام خواسته‌هایشان مستعدتر هستیم.

به عبارت دیگر، بیشتر مستعد پذیرش نفوذ اجتماعی از سوی افراد هستیم که بر همین اساس باید توجه داشته باشیم، کسانی که می‌خواهند نگرش‌های ما را تغییر دهند، همیشه خیر ما را نمی‌خواهند.

تبلیغاتچی‌ها، فروشندگان و گاهی سیاست‌ورزان می‌خواهند بر ما تاثیر بگذارند و این تاثیر صرفاً به نفع آن‌ها تمام خواهد شد که بر همین اساس از این منظر، خوش‌بینی می‌تواند مخاطره‌آمیز باشد یعنی باعث شود که تمایل ما به بله گفتن به خواسته‌ها یا دیگر صورت‌های نفوذ از سوی دیگران افزایش یابد و این در حالی است که این الگوی نگرشی یکی از عوامل سوق دادن جوانان به سوی کجروی و اعتیاد می‌باشد.

یکی از اثرات خوش بین‌بودن، تشویق فرد به استفاده از تفکر گمانه‌زنی یعنی اتکاء به راه‌های میان‌بر ذهنی است که تلاش را کم می‌کند؛ به بیان دیگر، انگیزه افراد را برای پردازش کردن اطلاعات کاهش می‌دهد. به طور مثال ارباب رجوع و یا کارکنان سازمان‌ها برای گرفتن امضاء و یا مزایای دریافتی از رئیس مربوطه، وضعیت خلقی او را رصد می‌کنند که بر همین اساس مسئله‌دار‌ترین تدابیر اداری در حالت خوش خلقی مدیر مورد موافقت قرار می‌گیرد.

در واقع خوش‌بینی اتکای افراد را به معلومات عمومی افزایش می‌دهد بدون آنکه ظرفیت افراد را برای پردازش اطلاعات یا انگیزش آن‌ها را برای دقت در امورافزایش دهد؛ به عبارتی بین احساس خوشی و اکتشافی اندیشیدن رابطه معکوسی وجود دارد و این الگوی نگرشی ممکن است تمایل افراد را به فکر کردن در باره دیگران به صورت کلیشه‌ای (به جای فکر کردن بر حسب ویژگی‌های فرد) افزایش دهد.

به عبارتی اکثرقضاوت‌ها و تصمیم‌گیری‌های افراد خوش‌بین دچار نوعی سطحی‌نگری می‌باشد در حالی که توجه دقیق به محتوای اطلاعات می‌تواند منجر به تصمیم‌های بهتری شود؛ خلاصه اینکه خوش‌بینی ممکن است بسیار خوشایند باشد اما از دیدگاه معنی‌یابی از جهان اجتماعی، این حالت همیشه خوشایند نیست.

خوش‌بینی و بدبینی هر دو یک نگرش ذهنی هستند؛ خوش‌بینی یعنی تفسیر وقایع به گونه‌ای که به نتایج دلخواه برسد و بدبینی عکس خوش‌بینی است.

در نزد بسیاری از مردم، خوش‌بینی بهتر از بدبینی است چرا که بدبینی منجر به نگرانی، پریشانی و عدم سلامت می‌شود اما وقعیت این است که هر دو به یک اندازه از واقعیت به دور هستند.

خوش‌بینی منجر به ساده لوحی می‌شود و کسی که در خوش‌بینی مستقر شده است، در مورد حوادثی که ممکن است رخ دهد، تدبیر نخواهد داشت.

بدبینی نیز قدرت عمل را می‌گیرد و بد‌ترین احتمالات را در ذهن مجسم می‌کند که بر همین اساس فرد از فرصت‌هایی که برایش به وجود می‌آید، استفاده نمی‌برد.

باید به این نکته توجه داشت که انسان‌های موفق نه کاملاً خوش‌بین هستند و نه کاملاً بدبین؛ بلکه تعادل صحیحی بین این دو نگرش ایجاد کرده‌اند.

واقع‌بینی، تعادل بین خوش‌بینی و بدبینی است اما واقع‌بینی به یک باره رخ نمی‌دهد؛ برای رسیدن به واقع‌بینی باید بتوان هم از منظر خوش‌بینانه به موضوع نگاه کرد و هم از منظر بدبینانه.

امید و آرزو، انسان را به خوش‌بینی وا می‌دارد و دانش منجر به بدبینی می‌شود اما نکته مهم اینکه در برخورد با یک موضوع در ابتدا باید خوش‌بین بود و به واسطه خوش‌بینی به یک طرح کلی رسید و سپس قبل از اجرای طرح باید از منظر بدبینی نگاه کرد و اشکالات و نواقص را برطرف کرد.

بر همین مبناست که اختراع هواپیما از مظاهر خوش‌بینی و اختراع چتر نجات نیز نتیجه منطقی بدبینی است که بر اساس یک الگوی نگرشی واقع‌بینانه، متبلور شده است.

* عضو انجمن جامعه شناسی ایران


************************

توضیح تکمیلی از واحد:  امام علی (ع) گفته ای نزدیک به این مضمون دارند که اگر در شرایط محیطی نامساعد، فردی بیش از آنچه باید باشد خوشبین باشد، خود را در معرض زیان قرار داده است و اگر در شرایط مساعد، بیش از اندازه بدبین باشد نسبت به افراد دیگر نوعی ظلم در بدگمانی و بی اعتمادی خود کرده است. بنابراین نگاه انسان باید به واقعیتهای محیطی باشد، محیط را درست بشناسد و متناسب با آن عمل کند و دید خود را نیز تنظیم کند.

(تکمیل مطلب از واحد)