واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

القدر، البینه، الدخان

(از تبیان)

(با کلیک روی هر آیه به ترجمه و تفاسیر مختلف از آیه ها در سایت تبیان می توانید بروید)


 إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ  وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ  تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ  سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ 

 لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ مُنفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ  رَسُولٌ مِّنَ اللَّهِ یَتْلُو صُحُفًا مُّطَهَّرَةً  فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَةٌ  وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَةُ  وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاء وَیُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ  إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُوْلَئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ  إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ 







تفسیر جامع سوره ی قدر (تفسیر المیزان)


سوره قدر مکى است و پنج آیه دارد :

بسم الله الرحمن الرحیم انا انزلناه فى لیلة القدر (1) و ما ادراک ما لیلة القدر (2) لیلة القدر خیر من الف شهر (3) تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر (4) سلام هى حتى مطلع الفجر (5).

ترجمه آیات

به نام خداوند رحمان و رحیم.ما این قرآن عظیم الشان را(که رحمت واسع و حکمت جامع است) در شب قدر نازل کردیم(1).

و تو چه مى‏دانى شب قدر چیست؟(2).

شب قدر(در مقام و مرتبه)از هزار ماه بهتر و بالاتر است(3).

در این شب فرشتگان و روح(یعنى جبرئیل)به اذن خدا از هر فرمان(و دستور الهى و سرنوشت‏خلق) نازل مى‏شوند(4).

این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه(5).

بیان آیات

این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان مى‏کند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر مى‏داند، چون در آن شب ملائکه و روح نازل مى‏شوند، و این سوره، هم احتمال مکى بودن را دارد، و هم مى‏تواند مدنى باشد، و روایاتى که درباره سبب نزول آن از امامان اهل بیت (علیهم السلام) و از دیگران رسیده خالى از تایید مدنى بودن آن نیست، و آن روایاتى است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابى بود که رسول خدا(ص)دید، و آن خواب این بود که دید بنى امیه بر منبر او بالا مى‏روند، و سخت اندوهناک شد، و خداى تعالى براى تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت‏بنى امیه است).

"انا انزلناه فى لیلة القدر"

ضمیر در"انزلناه"به قرآن برمى‏گردد، و ظاهرش این است که: مى‏خواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده، نه بعضى از آیات آن را، مؤیدش هم این است که تعبیر به انزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگى است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجى است.

و در معناى آیه مورد بحث آیه زیر است که مى‏فرماید: "و الکتاب المبین انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (1) ، که صریحا فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخست‏سوگند به همه کتاب خورده، بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.

پس مدلول آیات این مى‏شود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکى یکپارچه در یک شب معین، و یکى هم به تدریج در طول بیست و سه سال نبوت که آیه شریفه"و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا" (2) ، نزول تدریجى آن را بیان مى‏کند، و همچنین آیه زیر که مى‏فرماید: "و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت‏به فؤادک و رتلناه ترتیلا" (3) .

و بنا بر این، دیگر نباید به گفته بعضى (4) اعتنا کرد که گفته‏اند: معناى آیه"انزلناه" این است که شروع به انزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.

و در کلام خداى تعالى آیه‏اى که بیان کند لیله مذکور چه شبى بوده دیده نمى‏شود بجز آیه"شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن" (5) که مى‏فرماید: قرآن یکپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آیه مورد بحث معلوم مى‏شود شب قدر یکى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اینکه کدامیک از شب‏هاى آن است در قرآن چیزى که بر آن دلالت کند نیامده، تنها از اخبار استفاده مى‏شود، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده بعضى از آنها از نظر خواننده مى‏گذرد.

در این سوره آن شبى که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهرا مراد از قدر تقدیر و اندازه‏گیرى است، پس شب قدر شب اندازه‏گیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏کند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مى‏سازد، آیه سوره دخان هم که در وصف شب قدر است‏بر این معنا دلالت دارد: "فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین رحمة من ربک" (6) ، چون"فرق"، به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است، و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه‏اى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‏گیرى مشخص سازند.

و از این استفاده مى‏شود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مى‏شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، که در آن شب امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیرى و مقدر مى‏شود.

براى اینکه این فرض امکان دارد که در یکى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن یکپارچه نازل شده باشد، ولى این فرض معنا ندارد که در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آینده تعیین گردد. علاوه بر این، کلمه"یفرق"به خاطر اینکه فعل مضارع است استمرار را مى‏رساند، در سوره مورد بحث هم که فرموده: "شب قدر از هزار ماه بهتر است"و نیز فرموده: "ملائکه در آن شب نازل مى‏شوند"مؤید این معنا است.

پس وجهى براى تفسیر زیر نیست که بعضى (7) کرده و گفته‏اند: شب قدر در تمام دهر فقط یک شب بود، و آن شبى بود که قرآن در آن نازل گردید، و دیگر تکرار نمى‏شود.و همچنین تفسیر دیگرى که بعضى (8) کرده و گفته‏اند: تا رسول خدا(ص) زنده بود شب قدر در هر سال تکرار مى‏شد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بین برد.و نیز سخن آن مفسر (9) دیگر که گفته: شب قدر تنها یک شب معین در تمام سال است نه در ماه رمضان.و نیز سخن آن مفسر (10) دیگر که گفته: شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال یک شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سال‏هاى دیگر در ماههاى دیگر، مثلا شعبان یا ذى القعده واقع مى‏شود، هیچ یک از این اقوال درست نیست.

بعضى (11) دیگر گفته‏اند: کلمه"قدر"به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته، و یا عنایتى که به عبادت متعبدین در آن شب داشته.

بعضى (12) دیگر گفته‏اند: کلمه"قدر"به معناى ضیق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خوانده‏اند که زمین با نزول ملائکه تنگ مى‏گردد. و این دو وجه به طورى که ملاحظه مى‏کنید چنگى به دل نمى‏زند.

پس حاصل آیات مورد بحث‏ به طورى که ملاحظه کردید این شد که شب قدر بعینه یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احکام مى‏شود، البته منظورمان" احکام"از جهت اندازه‏گیرى است، خواهید گفت پس هیچ امرى از آن صورت که در شب قدر تقدیر شده باشد در جاى خودش با هیچ عاملى دگرگون نمى‏شود؟ در پاسخ مى‏گوییم: نه، هیچ منافاتى ندارد که در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى دیگر محقق شود، چون کیفیت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدیر، امرى دیگر است، همچنان که هیچ منافاتى ندارد که حوادث در لوح محفوظ معین شده باشد، ولى مشیت الهى آن را تغییر دهد، همچنان که در قرآن کریم آمده: " یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب" (13) .

علاوه بر این، استحکام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرایط تحققش موجود است، و بعضى‏ها ناقص است، و احتمال دارد که در شب قدر بعضى از مراتب احکام تقدیر بشود، و بعضى دیگرش به وقت دیگر موکول گردد، اما آنچه از روایات بر مى‏آید و به زودى روایاتش از نظر خواننده خواهد گذشت‏با این وجه سازگار نیست.

"و ما ادریک ما لیلة القدر"

این جمله کنایه است از جلالت قدر آن شب و عظمت منزلتش، چون با اینکه ممکن بود در نوبت دوم ضمیر لیلة القدر را بیاورد، خود آن را تکرار کرد.واضح‏تر بگویم، با اینکه مى‏توانست‏بفرماید: "و ما ادریک ما هى، هى خیر من الف شهر"براى بار دوم و بار سوم خود کلمه را آورد و فرمود: "و ما ادریک ما لیلة القدر لیلة القدر خیر من الف شهر".

"لیلة القدر خیر من الف شهر"

این جمله به طور اجمال آنچه را که در جمله"و ما ادریک ما لیلة القدر"بدان اشاره شده بود، یعنى عظمت آن شب را بیان مى‏کند، و مى‏فرماید: بدین جهت گفتیم آن شب مقامى ارجمند دارد که از هزار شب بهتر است.

و منظور از بهتر بودنش از هزار شب به طورى که مفسرین تفسیر کرده‏اند بهتر بودنش از حیث فضیلت عبادت است، و مناسب با غرض قرآن هم همین معنا است، چون همه عنایت قرآن در این است که مردم را به سوى خدا نزدیک، و به وسیله عبادت زنده کند، و زنده‏دارى آن شب با عبادت بهتر است از عبادت هزار شب.و ممکن است همین معنا را از آیه سوره دخان نیز استفاده کرد، چون در آنجا شب قدر را پر برکت‏خوانده، و فرموده: "انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (14) .البته در این میان معناى دیگرى نیز هست، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده خواهد آمد.

"تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر"

کلمه"تنزل"در اصل تتنزل بوده، و ظاهرا مراد از روح آن روحى است که از عالم امر است و خداى تعالى در باره‏اش فرموده: "قل الروح من امر ربى" (15) ، و اذن در هر چیز به معناى رخصت دادن در آن است، و یا به عبارت دیگر اعلام این معنا است که مانعى از این کار نیست.

و کلمه"من"در جمله"من کل امر"به گفته بعضى (16) از مفسرین به معناى باء است.

بعضى (17) دیگر گفته‏اند: به معناى خودش است، یعنى ابتداى غایت، ولى سببیت را هم مى‏رساند، و آیه را چنین معنا مى‏دهد: "ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان و به سبب هر امرى الهى نازل مى‏شوند".

بعضى (18) دیگر گفته‏اند: باء براى تعلیل به غایت است، و معنایش این است"ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند، براى خاطر اینکه هر امرى را تدبیر کنند".

لیکن حق مطلب این است که: مراد از امر، اگر آن امر الهى باشد که آیه"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون" (19) تفسیرش کرده، حرف"من"براى ابتدا خواهد بود، و در عین حال سببیت را هم مى‏رساند، و به آیه چنین معنا مى‏دهد: "ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند، در حالى که نزولشان را ابتدا مى‏کنند و هر امر الهى را صادر مى‏نمایند".

و اگر منظور از امر مذکور هر امر کونى و حادثه‏اى باشد که باید واقع گردد، در این صورت حرف"من" به معناى لام تعلیل خواهد بود، و آیه را چنین معنا مى‏دهد: ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند براى خاطر تدبیر امرى از امور عالم.

"سلام هى حتى مطلع الفجر"

در مفردات گفته: کلمه"سلام"و"سلامت"به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است (20) .

پس جمله"سلام هى"اشاره است‏به اینکه عنایت الهى تعلق گرفته است‏به اینکه رحمتش شامل همه آن بندگانى بشود که به سوى او روى مى‏آورند، و نیز به اینکه در خصوص شب قدر باب نقمتش و عذابش بسته باشد، به این معنا که عذابى جدید نفرستد.و لازمه این معنا آن است که طبعا در آن شب کید شیطان‏ها هم مؤثر واقع نشود، همچنان که در بعضى از روایات هم به این معنا اشاره رفته است.

ولى بعضى (21) از مفسرین گفته‏اند: مراد از کلمه"سلام"این است که: در آن شب ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند سلام مى‏دهند.برگشت این معنا هم به همان معناى اول است و این دو آیه یعنى آیه"تنزل الملئکة و الروح"تا آخر سوره در معناى تفسیرى است‏براى آیه قبلى که مى‏فرمود"لیلة القدر خیر من الف شهر".

بحث روایتى

در تفسیر برهان از شیخ طوسى از ابوذر روایت آورده که گفت: به رسول خدا(ص) عرضه داشتم یا رسول الله آیا شب قدر شبى است که در عهد انبیاء بوده و امر بر آنان نازل مى‏شده و چون از دنیا مى‏رفتند نزول امر در آن شب تعطیل مى‏شده است؟فرمود: نه بلکه شب قدر تا قیامت هست (22) .

مؤلف: در این معنا روایات زیادى از طرق اهل سنت نیز آمده (23) .

و در مجمع البیان است که از حماد بن عثمان از حسان ابن ابى على نقل شده که گفت: از امام صادق(ع)از شب قدر پرسیدم، فرمود در نوزدهم رمضان و بیست و یکم و بیست و سوم جستجویش کن (24) .

مؤلف: در معناى این روایات روایاتى دیگر نیز هست، و در بعضى از اخبار تردید بین دو شب شده، یکى بیست و یکم و دیگرى بیست و سوم، مانند روایتى که عیاشى از عبد الواحد از امام باقر(ع)روایت کرده (25) . و از روایاتى دیگر استفاده مى‏شود که شب قدر خصوص بیست و سوم است، و اگر معینش نکرده‏اند به منظور تعظیم امر آن بوده، تا بندگان خدا با گناهان خود به امر آن اهانت نکنند (26) .

و نیز در تفسیر عیاشى در روایت عبد الله بن بکیر از زراره از یکى از دو امام باقر و صادق(ع)آمده که فرمود: شب بیست و سوم همان شب جهنى است، و حدیث جهنى این است که گفت: به رسول خدا(ص) عرضه داشتم: منزل من از مدینه دور است، دستورم بده در شب معینى داخل مدینه شوم فرمود: شب بیست و سوم داخل شو (27).

مؤلف: حدیث جهنى که نامش عبد الله بن انیس انصارى بود، از طرق اهل سنت نیز روایت‏شده، و سیوطى آن را در الدر المنثور از مالک و بیهقى نقل کرده (28) .

و در کافى به سند خود از زراره روایت کرده که گفت: امام صادق(ع) فرمود: تقدیر در نوزدهم و ابرام در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است (29) .

مؤلف: در این معنا هم روایات دیگرى هست (30) .

پس معلوم شد آنچه همه روایات مختلفى که از ائمه اهل بیت(ع)وارد شده در آن اتفاق دارند این است که: شب قدر تا روز قیامت‏باقى است، و همه‏ساله تکرار مى‏شود، و نیز لیلة القدر شبى از شبهاى رمضان، و نیز یکى از سه شب نوزده و بیست و یک و بیست و سه است.

و اما از طرق اهل سنت روایات به طور عجیبى اختلاف دارند که به هیچ وجه نمى‏شود بین آنها را جمع کرد، ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم است، و در آن شب بوده که قرآن نازل شده.از خوانندگان محترم هر که بخواهد آن روایات را ببیند باید به تفسیر الدر المنثور و سایر جوامع حدیث مراجعه کند.

و در الدر المنثور است که خطیب از ابن مسیب روایت کرده که گفت: رسول خدا (ص)فرمود: در خواب به من نشان دادند که بنى امیه بر منبرم بالا مى‏روند، و این معنا بر من سخت گران آمد و خداى تعالى در این مناسبت‏سوره"انا انزلناه فى لیلة القدر"را نازل کرد (31) .

مؤلف: نظیر این روایت را خطیب هم در تاریخ خود از ابن عباس آورده.و ترمذى و ابن جریر، طبرانى، ابن مردویه و بیهقى هم روایتى در معناى آن از حسن بن على نقل کرده‏اند (32) .و در این میان روایات بسیارى در این معنا از طرق شیعه از ائمه اهل بیت(ع) نقل شده، و در آنها آمده که خداى تعالى لیلة القدر را که بهتر از هزار ماه سلطنت‏بنى امیه است‏به عنوان تسلیت‏به رسول خدا(ص)عطا فرمود (33) .

و در کافى به سند خود از ابن ابى عمیر از عده‏اى راویان از امام صادق(ع) روایت آورده که گفت: بعضى از اصحاب ما امامیه که به نظرم مى‏آید سعید بن سمان بود از آن جناب پرسید: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟(با اینکه در آن هزار ماه در هر دوازده ماهش یک شب قدر است)، فرمود عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهى که در آن شب قدر نباشد (34) .

و در همان کتاب به سند خود از فضیل، زراره و محمد بن مسلم از حمران روایت کرده که از امام باقر(ع)از معناى آیه"انا انزلناه فى لیلة مبارکة"سؤال کرد، فرمود بله شب قدر که همه‏ساله در ماه رمضان در دهه آخرش تجدید مى‏شود شبى است که قرآن جز در آن شب نازل نشده، و آن شبى است که خداى تعالى در باره‏اش فرموده: "فیها یفرق کل امر حکیم".

آنگاه فرمود: در آن شب هر حادثه‏اى که باید در طول آن سال واقع گردد تقدیر مى‏شود، چه خیر و چه شر، چه طاعت و چه معصیت، و چه فرزندى که قرار است متولد شود، و یا اجلى که بنا است فرا رسد، و یا رزقى که قرار است(تنگ و یا وسیع)برسد، پس آنچه در این شب مقدر شود، و قضایش رانده شود قضایى است‏حتمى، ولى در عین حال مشیت‏خداى تعالى در آنها محفوظ است(و خدا با حتمى کردن مقدرات، العیاذ بالله به دست‏خود دست‏بند نمى‏زند).

حمران مى‏گوید: پرسیدم منظور خداى تعالى از اینکه فرمود"شب قدر بهتر است از هزار شب"چیست؟ فرمود عمل صالح از نماز و زکات و انواع خیرات در آن شب بهتر است از همان اعمال در هزار ماهى که در آن شب قدر نباشد، و اگر خداى تعالى جزاى اعمال خیر مؤمنین را مضاعف نمى‏کرد، مؤمنین بجایى نمى‏رسیدند، ولى خدا پاداش حسنات ایشان را مضاعف مى‏کند (35) .

مؤلف: منظور امام از اینکه فرمود: "ولى در عین حال مشیت‏خداى تعالى در آنها محفوظ است"، این است که قدرت خداى تعالى همیشه مطلق است، او هر زمان هر کارى را بخواهد مى‏کند، هر چند قبلا خلاف آن را حتمى کرده باشد، و خلاصه حتمى کردن یک مقدر قدرت مطلقه او را مقید نمى‏کند، او مى‏تواند قضاى حتمى خود را هم نقض نماید هر چند که هیچ وقت چنین کارى را نمى‏کند.

و در مجمع است که از ابن عباس از رسول خدا(ص)روایت شده که فرمود: وقتى شب قدر مى‏شود ملائکه‏اى که ساکن در سدرة المنتهى هستند و جبرئیل یکى از ایشان است نازل مى‏شوند، در حالى که جبرئیل به اتفاق سایر سکان نامبرده پرچم‏هایى را به همراه دارند، یک پرچم بالاى قبر من، و یکى بر بالاى بیت المقدس، و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طور سینا نصب مى‏کنند، و هیچ مؤمن و مؤمنه‏اى در این نقاط نمى‏ماند مگر آنکه جبرئیل به او سلام مى‏کند، مگر کسى که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشت‏ خوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد (36) .

و در تفسیر برهان از سعد بن عبد الله روایت کرده که به سند خود از ابى بصیر روایت کرده که گفت: با امام صادق(ع)بودم که سخن از پاره‏اى خصائص امام در هنگام ولادت به میان آمد، فرمود: وقتى شب قدر مى‏شود امام مستوجب روح بیشترى مى‏گردد.عرضه داشتم فدایت‏شوم مگر روح همان جبرئیل نیست؟فرمود: روح از جبرئیل بزرگتر است، و جبرئیل از سنخ ملائکه است، و روح از آن سنخ نیست، مگر نمى‏بینى خداى تعالى فرموده: "تنزل الملئکة و الروح"پس معلوم مى‏شود روح غیر از ملائکه است (37) .

مؤلف: روایات در معنا و خصائص و فضائل شب قدر بسیار زیاد است، (که ما در اینجا مختصرى از آن را آوردیم)، و در بعضى از آن روایات علامتهایى براى شب قدر ذکر شده، از قبیل این که: صبح شب قدر آفتاب بدون شعاع طلوع مى‏کند، هوا در صبح آن شب معتدل است، و لیکن چون این علامتها نه دائمى است و نه اغلب چنین است، لذا از ذکر آن روایات خوددارى نمودیم.

پى‏نوشت‏ها:

1- سوگند به کتاب مبین، ما آن را در شبى مبارک نازل کردیم.سوره دخان، آیه 3.

2- ما قرآنى بر تو نازل کردیم که به صورت آیات جدا از هم مى‏باشد، تا آن را تدریجا و با آرامش بر مردم بخوانى.و به طور قطع این قرآن را ما نازل کردیم.سوره اسراء، آیه 106.

3- آنانکه کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد، بله یکباره نازل نکردیم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشیم، و بدین منظور آیه آیه‏اش کردیم.سوره فرقان، آیه 32.

4- مجمع البیان، ج 10، ص 518.

5- سوره بقره، آیه 185.

6- در آن شب هر حادثه‏اى که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و محدود مى‏گردد، این امرى ست‏خلف ناپذیر، امرى است از ناحیه ما که این ماییم فرستنده رحمتى از ناحیه پروردگارت.سوره دخان، آیه 6.

7- تفسیر قرطبى، ج 20، ص 135.

8- مجمع البیان، ج 10، ص 518.

9- تفسیر قرطبى، ج 20، ص 135.

10- روح المعانى، ج 30، ص 190.

11 و 12- مجمع البیان، ج 10، ص 518.

13- خدا هر چه را که از مقدرات بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏کند، و کتاب تغییر ناپذیر نزد او است.سوره رعد، آیه 39.

14- ما آن را در شب مبارکى نازل کردیم.سوره دخان، آیه 3.

15- بگو روح از امر پروردگار من است.سوره اسراء، آیه 85.

16 و 17 و 18- روح المعانى، ج 30، ص 196.

19- فرمان نافذ خدا(در عالم)چنین است که وقتى اراده خلقت چیزى را بکند به محض اینکه بگوید باش، موجود مى‏شود.سوره یس، آیه 82.

20- مفردات راغب، ماده"سلم".

21- روح المعانى، ج 30، ص 197.

22- تفسیر البرهان، ج 4، ص 488، ح 26.

23- الدر المنثور، ج 6، ص 371.

24 و 25 و 26 و 27- مجمع البیان، ج 10، ص 519.

28- الدر المنثور، ج 6، ص 373.

29- فروع کافى، ج 4، ص 159، ح 9.

30- نور الثقلین، ج 5، ص 627.

31- الدر المنثور، ج 6، ص 371.

32- الدر المنثور، ج 6، ص 371.

33- نور الثقلین، ج 5، ص 621 - 623.

34- فروع کافى، ج 4، ص 157، ح 4.

35- فروع کافى، ج 4، ص 157، ح 6.

36- مجمع البیان، ج 10، ص 520.

37- تفسیر برهان، ج 4، ص 481، ح 1.

تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 559

علامه سید محمد حسین طباطبائى


‌صفحه‌ى 195
(44) سوره دخان مکى است و پنجاه و نه آیه دارد (59)
[سوره الدخان (44): آیات 1 تا 8]
ترجمه آیات‏
به نام خدایى که هم رحمان است و هم رحیم.
حم (1).
سوگند به کتاب روشنگر (2).
که ما آن را در شبى مبارک نازل کردیم، چون از آغاز خلقت همواره سنت ما بر انذار خلق جریان داشته است (3).
در آن شب مبارک هر امر در هم فرو رفته باز مى‏شود (4).
البته هر امر بدان جهت که نزد ما است، چون ما همواره فرستنده رسول بوده‏ایم (5).
و نازل کردن این کتاب رحمتى بود از ناحیه پروردگارت، چون که او شنوا و داناى به حاجت خلق است (6).
مالک و مدبر آسمانها و زمین و موجودات بین آن دو است، اگر اهل یقین باشید (7).
جز او معبودى نیست، او است که زنده مى‏کند و مى‏میراند، هم مالک و مدبر شما است، و هم‏
______________________________________________________
‌صفحه‌ى 196
مالک و مدبر پدران گذشته شما (8).
بیان آیات [غرض و محتواى کلى سوره مبارکه دخان‏]
غرض سوره در یک کلمه خلاصه مى‏شود، و آن این است که مى‏خواهد کسانى را که به کتاب خدا شک دارند از عذاب دنیا و عذاب آخرت انذار کند. و این غرض را در این سیاق بیان مى‏کند که: قرآن کتابى است روشن که از ناحیه خدا نازل شده بر کسى که او به سوى مردم گسیل داشته، تا انذارشان کند. و به این منظور نازل کرده تا رحمتى از او به بندگانش باشد. و در بهترین شب نازل کرده، شب قدر که در آن شب هر امرى بطور خلل‏ناپذیرى تقدیر مى‏شود.
چیزى که هست مردم- یعنى کفار- در باره آن خود را به شک مى‏اندازند، و با هوى و هوس خود بازى مى‏کنند، و به زودى عذابى دردناک در دنیا از هر سو ایشان را احاطه مى‏کند، آن گاه به سوى پروردگار خود برمى‏گردند، و خداوند بعد از فصل قضاء و محاسبه دقیق با عذابى جاودانه از ایشان انتقام مى‏گیرد.
آن گاه براى آنان مثالى در خصوص عذاب دنیوى مى‏آورد و آن داستان موسى (ع) است، که به سوى قوم فرعون و براى نجات بنى اسرائیل گسیل شد، و فرعونیان او را تکذیب کردند، و خداوند به همین جرم در دریا غرقشان کرد.
و سپس براى عذاب دومشان که آن را انکار مى‏کردند، یعنى بازگشت به خدا در روز فصل قضا (قیامت) چنین اقامه حجت مى‏کند که: قیامت آمدنى است، چه بخواهند و چه نخواهند. و در آخر پاره‏اى از اخبار قیامت را و آنچه بر سر مجرمین مى‏آید و آنچه از انواع عذاب به آنها مى‏رسد، برشمرده، قسمتى هم از ثوابهایى را که به متقین مى‏رسد که حاصل جمعش عبارت است از حیاتى طیب و مقامى کریم، بیان مى‏کند.
و این سوره- همانطور که در آغاز ذکر کردیم- در مکه نازل شده، و شاهد بر این مدعاى ما سیاق آیات آن است.
" حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ"" واو" در این جمله براى سوگند است. و مراد از" کتاب مبین" قرآن است.
" إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ" مراد از" لیله مبارکه‏اى که قرآن در آن نازل شده" شب قدر است، چون از آیه شریفه‏
______________________________________________________
‌صفحه‌ى 197
" إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ «1»" این طور استفاده مى‏شود. و منظور از" مبارک بودن آن شب" این است که ظرفیت خیر کثیرى را داشت، چون" برکت" به معناى" خیر کثیر" است، و قرآن خیر کثیرى است که در آن شب نازل گشت، و رحمت واسعه‏اى است که دامنه‏اش همه خلق را گرفت، هم چنان که خودش فرموده:" وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ" «2».
از ظاهر لفظ آیه چنین برمى‏آید که شب مزبور یکى از شب‏هایى است که در روى زمین دور مى‏زند، و از ظاهر جمله" فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ" با در نظر داشتن اینکه صیغه مضارع (یفرق) استمرار را مى‏رساند، فهمیده مى‏شود که شب مزبور همواره در روى کره زمین تکرار مى‏شود. و از ظاهر جمله" شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ" «3» چنین برمى‏آید که مادامى که ماه رمضان در کره زمین تکرار مى‏شود، آن شب نیز تکرار مى‏شود، پس نتیجه مى‏گیریم که شب مزبور همه‏ساله تکرار مى‏شود، و در هر سال قمرى در ماه رمضان همان سال یک بار تکرار مى‏گردد.
و اما اینکه شب قدر کدامیک از شبهاى رمضان است؟ از آیات قرآن کریم چیزى نمى‏توان استفاده کرد، ولى در روایات تعیین شده که- ان شاء اللَّه- در بحث روایتى آینده از نظر شما خواهد گذشت.
[مقصود از نزول کتاب در" شبى مبارک" و بیان عدم منافات بین انزال (نزول دفعى) قرآن و تنزیل (نزول تدریجى) آن‏]
و مراد از" نازل شدن کتاب در شبى مبارک" به طورى که از ظاهر آیه" إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ" و از آیه" إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ" «4» و از آیه" شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ" «5» استفاده مى‏شود نزول تمامى قرآن کریم است، (چون در همه این آیات تعبیر به" انزال" شده که به معناى نازل شدن یک باره است).
پس دیگر نباید اشکال شود به اینکه آیه شریفه" وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا" «6» مى‏رساند که قرآن به تدریج نازل شده. و همچنین آیه‏
_______________
(1) سوره قدر، آیه 1.
(2) تو چه مى‏دانى شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار شب بهتر است. سوره قدر، آیه 3.
(3) ماه رمضان که قرآن در آن نازل شد. سوره بقره، آیه 185.
(4) سوره قدر، آیه 1.
(5) سوره بقره، آیه 185.
(6) و قرآنى که ما آن راى قسمت قسمت کردیم تا آن راى به تدریج براى مردم بخوانى (و به همین منظور) به تدریج نازلش کردیم. سوره اسرى، آیه 106.
______________________________________________________
‌صفحه‌ى 198
" وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا" «1» که از ظاهر آن دو برمى‏آید قرآن به تدریج نازل شده، و آیاتى دیگر مؤید آن است، مانند آیه" فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ" «2» و آیه" وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ" «3» و نیز آیاتى دیگر و همچنین روایات بسیارى که متضمن شان نزول آیات است.
براى اینکه ممکن است بگوییم که قرآن کریم دو نوبت نازل شده، بار اول تمامى آن در یک نوبت، و این در ماه رمضان و در شب قدر که یکى از شبهاى رمضان است. و بار دوم، به تدریج و قسمت قسمت در طول بیست و سه سال نبوت و دعوت رسول خدا (ص).
و لیکن مطلبى که سزاوار نیست در آن تردید شود این است که قرآن کریم که مرکب از سوره ‏ها و آیاتى است، با اختلافى که بر حسب موارد شخصى و جزئى نزولش در سیاق آن هست، با این احتمال که یک دفعه نازل شده باشد سازگار نیست، براى اینکه آیاتى که در باره وقایع شخصى و حوادث جزئى نازل شده، ارتباط کامل با زمان و مکان و اشخاص و احوال خاصه‏اى دارد که در باره آن اشخاص و آن احوال و در آن زمان و مکان نازل شده، و معلوم است که چنین آیاتى صادق و درست درنمى‏آید، مگر آنکه زمان و مکانش برسد، و واقعه ‏اى که در باره‏اش نازل شده رخ بدهد، به طورى که اگر از آن زمانها و مکانها و وقایع خاصه صرفنظر شود، و فرض شود که قرآن یک باره نازل شده، آن وقت قهرا موارد آن آیات حذف مى‏شود، و دیگر بر آنها تطبیق نمى‏کند، پس ممکن نیست احتمال بدهیم که قرآن کریم به همین هیئت که هست دو بار نازل شده یک بار دفعة و یک جا، و بار دیگر به تدریج.
پس اگر بخواهیم بگوییم دو بار نازل شده، لازم مى‏شود که قائل به فرق بین این دو دفعه به اجمال و تفصیل بشویم، همان اجمال و تفصیلى که آیه شریفه" کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ" «4» و آیه‏
_______________
(1) آنها که کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد. آرى، نازل نشد تا ما به این وسیله دلت را آرامش دهیم، و به تدریج برایت بخوانیم. سوره فرقان، آیه 32.
(2) سوره محمد، آیه 20.
(3) سوره توبه، آیه 127.
(4) کتابى که آیاتش نخست در هم فشرده بود، و سپس از ناحیه خداى حکیم خبیر قسمت قسمت شده است. سوره هود، آیه 1.
______________________________________________________
‌صفحه‌ى 199
" إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ" «1» بدان اشاره مى‏کند، که بحثش در تفسیر سوره هود و زخرف گذشت، و گفتیم که احکام و تفصیل چه معنایى دارد.
بعضى از مفسرین «2» گفته‏اند: مراد از" نزول کتاب در لیله مبارکه" این است که ابتداى نزول تدریجى‏اش در شب قدر در ماه رمضان بوده. و خلاصه، ابتداى نزول قرآن سوره علق و یا سوره حمد بوده که در شب قدر واقع شده.
از این گفتار به خوبى پیدا است که گوینده آن معتقد بوده که بین نازل شدن قرآن یکباره در شب قدر، و بار دیگر به تدریج- که آیات سابق بر آن دلالت دارند- منافات وجود دارد، و حال آنکه خواننده عزیز متوجه شد که هیچ منافاتى در کار نیست.
علاوه بر اینکه خواننده محترم توجه دارد که این تفسیر خلاف ظاهر آیات است.
بعضى «3» دیگر گفته‏اند: قرآن یک نوبت تمامیش به آسمان دنیا نازل شده، و آن در شب قدر بوده، و سپس از آسمان دنیا به تدریج و در طول بیست و سه سال دعوت رسول خدا (ص) به زمین نازل شده.
و این تفسیر از اخبارى استفاده شده که در تفسیر آیاتى وارد شده که مى‏رساند قرآن یک دفعه نازل شده- که ان شاء اللَّه- آن روایات در بحث روایتى آینده از نظر خواننده خواهد گذشت.
" إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ"- این جمله در جاى تعلیل قرار گرفته، و دلالت دارد بر اینکه خداى تعالى قبل از این انذار هم، بطور مستمر انذار مى‏کرده، و این خود دلالت دارد بر اینکه نزول قرآن از ناحیه خداى سبحان چیز نوظهورى نیست، چون قرآن یک انذار است، و انذار سنت همیشگى خداى تعالى است که همواره در امت‏هاى گذشته از طریق وحى به انبیاء و رسولان جریان داشته، و دائما انبیایى را مبعوث مى‏کرده تا بشر را انذار کنند.
[مراد از جدا شدن هر امر حکیم در شب قدر (فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ)]
" فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ" ضمیر در" فیها" به" لیلة" برمى‏گردد. و" فرق"- که ماده اصلى" یفرق" است- به معناى جدا کردن چیزى از چیز دیگر است، به طورى که از یکدیگر متمایز شوند. و در مقابل این معنا کلمه" احکام" قرار دارد. پس امر حکیم عبارت است از امرى که الفاظش از
_______________
(1) ما آن را قرآنى عربى کردیم، باشد که شما در آن تعقل کنید، و آن قبلا در ام الکتاب نزد ما بود، و مقامى والا و حکیم داشت. سوره زخرف، آیه 3 و 4.
(2) روح المعانى، ج 25، ص 111.
(3) مجمع البیان، ج 9، ص 61.
______________________________________________________
‌صفحه‌ى 200
یکدیگر متمایز نباشد، و احوال و خصوصیاتش متعین نباشد، هم چنان که آیه" وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ" «1» نیز به این معنا اشاره دارد.
بنا بر این، امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحله‏اند، یکى اجمال و ابهام، و دیگر مرحله تفصیل." شب قدر" هم بطورى که از آیه" فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ" برمى‏آید، شبى است که امور از مرحله احکام و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون مى‏آیند. و از جمله امور یکى هم قرآن کریم است، که در شب قدر از مرحله احکام درآمده، و نازل مى‏شود، (یعنى در خور فهم بشر مى‏گردد).
و چه بسا که خداى سبحان پیامبر خود را به جزئیات حوادثى که به زودى در زمان دعوت او در هنگام نزول هر آیه و یا آیات و یا سوره رخ مى‏دهد خبر داده، و نیز آگاه کرده که در باره هر حادثه آیه یا آیاتى نازل مى‏شود، و از همین جهت هر پیشامدى مى‏کرده، منتظر بوده آیه و یا آیاتى در باره آن نازل شود، پس در حقیقت قرآن یک بار دفعة و یکپارچه بر او نازل شده، و یک بار هم تدریجا و متفرق.
برگشت این وجه به این است که بگوییم رسول خدا (ص) قبل از آنکه قرآن بر زمین نازل شود، و در مرحله عین و خارج قرار گیرد، در مرحله‏اى که داشت به قضاء تفصیلى نازل مى‏شد، بر آن اطلاع و اشراف داشت. و بنا بر این وجه، دیگر حاجتى نیست که دو مرحله را به عنوان مرحله اجمال و تفصیل که در وجه قبلى بود تقسیم کنیم.
و ظاهر گفتار بعضى از مفسرین این است که خواسته‏اند بگویند: مراد از جمله" فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ" تفصیل و جداسازى معارف و احکام و سایر جزئیاتى است که در قرآن بیان شده. ولى این حرف صحیح نیست، چون از ظاهر جمله" فِیها یُفْرَقُ" استمرار فهمیده مى‏شود. به عبارت ساده‏تر: از آن استفاده مى‏شود که همه امور حکیمه همه‏ساله از یکدیگر جدا مى‏شود. پس مراد از امور حکیمه باید امور تکوینى باشد که در هر شب قدر بعد از احکام، تفریق و تقسیم مى‏شود. و اما معارف و احکام الهى معنا ندارد که همه‏ساله تفریق و تقسیم شود، پس اگر مراد از تفریق، تفریق معارف بود، جا داشت بفرماید:" فیها فرق- در آن شب معارف و احکام فشرده قرآن تجزیه و تقسیم شد".
بعضى دیگر گفته‏اند: حکیم بودن امر، محکم کردن آن بعد از تجزیه و تفصیل است، نه محکم بودن آن قبل از تفصیل، و معنى جمله این است که: خداى تعالى در آن شب قضاى‏
_______________
(1) سوره حجر، آیه 21.
______________________________________________________
‌صفحه‌ى 201
هر امرى را مى‏راند، و آن را محکم مى‏کند، که دیگر زیاده و نقصان و یا هیچ دگرگونگى دیگرى نپذیرد.
و لیکن از همه این وجوه روشن‏تر وجهى است که ما بیان کردیم.
" أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ" مراد از کلمه" أمر" در اینجا" شان" است. و این کلمه حال از کلمه" امر" قبلى است، و معناى جمله این است: در آن شب هر امرى تجزیه و تفصیل مى‏شود، در حالى که امرى است از جانب ما، و آغاز شده‏اى از درگاه ما. ممکن هم هست مراد از این کلمه همان معناى مقابل نهى باشد، و آن وقت معنایش چنین مى‏شود: در آن شب هر امرى به فرمان ما تفصیل داده مى‏شود. و این کلمه چه به معناى شان باشد، و چه به معناى فرمان، متعلق است به کلمه" یفرق".
و نیز ممکن است که بگوییم متعلق است به جمله" انزلناه" یعنى در حالى که آن نازل شده شانى از ما است و یا به فرمانى از ما نازل شده است. و جمله" إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ" خالى از تایید این احتمال نیست، و آن را تعلیل مى‏کند. و معنایش این است که: ما آن کتاب را در حالى که امرى از ناحیه ما بود نازل کردیم، چون سنت ما بر فرستادن پیامبران و رسولان جارى است.
" رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ" یعنى نازل کردن آن رحمتى بود از پروردگار تو. و یا معنایش این است که ما آن را بدین جهت نازل کردیم تا رحمتى از خود را بر مردم افاضه کرده باشیم: و یا این است که نازل کردنش به خاطر آن بود که رحمت پروردگارت اقتضاى انزال آن را داشت. پس کلمه" رحمة" بنا بر معناى اول، حال خواهد بود، و بنا بر معناى دوم و سوم مفعول له، و بیان علت.
و در کلمه" من ربک" التفاتى از تکلم مع الغیر به غیبت بکار رفته، چون خداى تعالى قبلا متکلم مع الغیر فرض شده بود، مى‏فرمود: ما چنین و چنان کردیم. و در این کلمه غایب فرض شده مى‏فرماید" از ناحیه پروردگارت". وجه این التفات این است که اظهار عنایتى در باره رسول گرامى خود فرموده باشد، چون آن کسى که قرآن را بر آن جناب نازل کرده، پروردگار او است، و منذر حقیقى که پیامبر را به سوى مردم فرستاده او است.
" إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ"- یعنى او شنواى درخواست‏ها، و داناى حوائج است.
درخواست آنان را مى‏شنود، و حاجت‏شان را که همان اهتداء به هدایت پروردگار تو است مى‏داند، و به همین جهت کتاب نازل مى‏کند و رسول ارسال مى‏کند، چون نسبت به‏
______________________________________________________
‌صفحه‌ى 202
بندگانش رحمت دارد.
" رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ" از آنجا که وثنیها معتقد بودند که هر صنف از اصناف خلق، اله و معبودى جداگانه دارد- حال یا یکى و یا بیشتر- و چه بسا مى‏شد که یک طایفه از آنها اله مخصوصى براى خود داشتند، غیر آن اله که قوم دیگر اتخاذ کرده بودند، لذا در این آیه شریفه به دنبال جمله" مِنْ رَبِّکَ" که در آخر آیه قبلى بود، فرمود:" رَبِّ السَّماواتِ ..." تا کسى از آنان خیال نکند که ربوبیت خدا نسبت به رسول گرامیش در جمله" ربک- پروردگار تو" ربوبیت خاصى است، و قرآن هم قائل به چند ربوبیت است. و نیز بفهماند که پروردگار رسول خدا (ص) همان پروردگار آسمانها و زمین و موجودات بین آن دو است، و به همین جهت دنبال این آیه در آیه بعدى هم فرمود:" لا إِلهَ إِلَّا هُوَ".
" إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ"- این اشتراط- همانطور که زمخشرى «1» هم گفته- از قبیل اشتراطى است که گاهى خود ما در گفتگوهایمان مى‏آوریم، مثلا مى‏گوییم" این تحفه و انعام زید است که مردم همه جا از کرم او سخن مى‏گویند و سخاوتش را شهرت داده‏اند. البته اگر داستان بخشش و سخاى او را شنیده باشى، و برایت گفته باشند". و در حقیقت معناى این اشتراط این است که بفهمانیم سخاوت زید را همه اهل یقین مى‏دانند.
در آیه مورد بحث هم معناى" اگر اهل یقین بوده باشید" همین است که بفهماند خدا همان کسى است که همه اهل یقین او را مى‏شناسند، و مى‏دانند که تنها او رب آسمانها و زمین و ما بین آن دو است، و اگر شما هم از ایشان باشید البته خواهید دید که او رب همه چیز است.
" لا إِلهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ" از آنجا که آیه قبلى مى‏فهماند که ربوبیت یعنى ملک و تدبیر منحصر در خداى تعالى است، و نیز چون الوهیت یعنى معبودیت به حق از لوازم ربوبیت است، لذا دنبالش کلمه توحید را آورد که تمامى آلهه غیر خدا را نفى مى‏کند، و مى‏فرماید:" لا اله الا هو".
" یُحْیِی وَ یُمِیتُ"- این دو صفت از خصوصى‏ترین صفات خداى تعالى است که از شؤون تدبیرند، و در نامبردن آن دو، نوعى زمینه‏چینى است براى انذار به معاد که به زودى مى‏آید.
_______________
(1) تفسیر کشاف، ج 4، ص 272.
______________________________________________________
‌صفحه‌ى 203
" رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ"- در این آیه بطور کامل تصریح شده به اینکه خداى تعالى رب ایشان و رب پدران و نیاکان ایشان است پس باید تنها او را بپرستند، و به خاطر پیروى از پدران در پرستش بت‏ها، نباید تعلل ورزند، و عذر و بهانه بیاورند. و به منظور تکمیل این تصریح، جمله مورد بحث در سیاق مخاطب آمده و فرموده:" رب شما و رب پدران شما".
و این دو جمله، یعنى جمله" یُحْیِی وَ یُمِیتُ" و جمله" ربکم" هر دو خبرند براى مبتدایى که حذف شده، و تقدیرش" هو یحیى و یمیت" و نیز" هو ربکم" است.
بحث روایتى [(روایاتى درباره شب قدر و تقدیر امور در آن)]
در مجمع البیان در ذیل جمله" إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ" مى‏گوید:" لیله مبارکه" همان شب قدر است. این معنا از امام باقر و امام صادق (ع) روایت شده «1».
و در کافى به سند خود از على بن ابراهیم، از پدرش، از ابن ابى عمیر، از عمر بن اذینة، از فضیل، و زراره، و محمد بن مسلم، از حمران روایت کرده که از امام باقر (ع) از این کلام خدا که مى‏فرماید" إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ" پرسیده، فرمود: بله، منظور شب قدر است، که هر سال در هر ماه رمضان، در دهه آخر آن تکرار مى‏شود، پس قرآن نازل نشده مگر در شب قدر، هم چنان که خداى تعالى در باره آن مى‏فرماید:" فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ" یعنى در شب قدر هر سال همه امور آن سال که باید تا سال بعد جریان یابد تقدیر مى‏شود، چه خیر و چه شر، چه اطاعت و چه معصیت، و چه مولودهایى که باید به عرصه وجود قدم بگذارند، و چه اجلها و رزقها. پس هر چه که در آن شب براى آن سال تقدیر شود، و قضایش رانده شود، آن قضاء حتمى است، ولى در عین حال مشیت خداى تعالى در آن دخل و تصرف دارد «2».
مؤلف: اینکه فرمود" آن قضاء حتمى است، ولى در عین حال مشیت خداى تعالى در آن دخل و تصرف دارد" معنایش این است که از نظر اسباب و شرایط حتمى است، یعنى هیچ سبب و شرطى نمى‏تواند تغییرش دهد، مگر آنکه خداى تعالى بخواهد.
و در کتاب بصائر از عباس بن معروف، از سعدان بن مسلم، از عبد اللَّه بن سنان،
_______________
(1) مجمع البیان، ج 9، ص 60.
(2) فروع کافى، ج 4، ص 157.
______________________________________________________
‌صفحه‌ى 204
روایت کرده که گفت: من از او از نیمه شعبان پرسیدم. گفت من در این باره اطلاعى ندارم، و لیکن این قدر مى‏دانم که چون شب نوزدهم رمضان مى‏شود، ارزاق را تقسیم مى‏کنند و اجلها را مى‏نویسند، و سفر حجاج مقدر مى‏شود و خداى تعالى توجهى به بندگان خود نموده، آنان را مى‏آمرزد، مگر کسانى را که مسکر مى‏نوشند.
و چون شب بیست و سوم رمضان مى‏شود، هر امر حکیم در آن تجزیه و تفریق مى‏گردد و آن گاه آن را امضاء کرده به دست او مى‏سپارند. من پرسیدم به دست چه کسى مى‏سپارند؟ گفت به دست صاحبتان. و اگر این نبود صاحبتان از حوادث آینده خبرى نمى‏داشت «1».
و در الدر المنثور است که محمد بن نصر، ابن منذر و ابن ابى حاتم، از ابن عباس روایت کرده‏اند که در ذیل آیه" فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ" گفته: در شب قدر آنچه در آن سال باید پیش بیاید نوشته مى‏شود، چه رزق، چه مرگ و زندگى، و چه آمدن و نیامدن باران، حتى این هم نوشته مى‏شود که چه کسانى موفق به حج مى‏شوند «2».
مؤلف: در مورد مساله لیلة القدر، و آنچه که خدا قضایش را در آن مى‏راند، و اینکه لیلة القدر چه شبى است، روایات بسیار زیادى هست که عمده آنها در سوره قدر از نظر خواننده عزیز مى‏گذرد- ان شاء اللَّه تعالى.
_______________
(1) بصائر الدرجات، ص 220.
(2) الدر المنثور، ج 6، ص 25.



مرتبط:

تفاسیری از لیله قدر برمبنای روایاتی ناظر به بطون قرآن



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد