واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

شادی از دید و بیان حجت الاسلام قرائتی

3

استاد قرائتی در تبئین شادی حلال:

اگر حزن آدمی بر شادی‌اش غلبه بکند عقد‌ه‌ای می‌شود


جنجال آنلاین - برخی افراد روز‌ها و مناسبت‌های عزاداری در تقویم را می‌شمارند و نتیجه می‌گیرند که ما ایرانی‌‌ها بیشتر در حزن و غم به‌سر می‌بریم؛ این در حالی است که شمار روز‌های تعزیه حتی به یک‌سوم کل تعطیلات سال هم نمی‌رسد.

همین که تعداد این روز‌‌ها به چشم برخی‌‌ها بیشتر می‌آید، نشان می‌دهد که به مسئله شادی و نشاط در مقابل غم و اندوه آنچنان که شاید و باید نپرداخته‌ایم. تا به حال برایتان پیش آمده که فکر کنید شادی در دین‌مان چه تعریفی دارد؟ اصلا جایگاه خنده و سرور در زندگی‌مان کجاست؟ یا اینکه پیامبران و امامان ‌ما در مورد خنده و شادی چه دستوراتی داشته‌اند؟

اصلا خودشان چقدر اهل بگو و بخند بوده‌اند و چقدر اهل تلخ رویی؟ یا چرا وقتی که امامان‌مان فرمود‌ه‌اند در شادی‌های ما شاد باشید ما به این شادی خیلی توجه نمی‌کنیم؟ بعضی وقت‌ها هم که شادی‌‌هایمان از راه شرعی نیست. شما هم دید‌ه‌اید کسانی را که با مسخره‌کردن دیگران و شوخی‌های بیجا دلشان را شاد می‌کنند! آیا این یک امر حرام از نظر اسلام نیست؟

در این روز‌‌ها که روز‌های جشن و شادی و سرور است برای اینکه بتوانیم به پاسخی قانع‌کننده و البته مطمئن برای این سؤال‌‌ها برسیم سراغ حجت‌الاسلام محسن قرائتی رفته‌ایم؛ روحانی و معلم معروفی که نیاز به معرفی ندارد و ویژگی‌اش این است که از روز تاسیس کلاس‌های قرآنی و دینی‌اش، خنده و شادی را هم چاشنی کلاس‌‌هایش کرده است. او همیشه حرف‌های جالب و خاطرات شنیدنی فراوانی دارد. حالا شما هم می‌توانید نظر این استاد و معلم قرآن را در مورد شادی حلال و تعریف شادی و خنده در اسلام بخوانید.

    برخی معتقدند که مردم کشور ما به‌خاطر اعتقادات مذهبی‌ای که دارند، بسیار محزون هستند و در مقابل، مردم دیگر کشور‌‌ها شاد و خندانند. واقعا دین و دینداری در اسلام، آدم را غمگین می‌کند؟

به هیچ‌وجه اینطور نیست! اتفاقا در دین‌ ما بر شادی و نشاط بسیار تأکید شده است. فقط کافی است به رهنمود‌های دین‌مان در این موضوع توجه کنیم. اینطور هم نیست که دیگران از ما شاد‌تر باشند. بعضی‌‌ها می‌گویند خوشا به حال فلانی که شاد است ولی پیامبر عزیز ما می‌فرماید در لذتی که بعد از آن آتش باشد، خیری نیست.

ما باید شادی‌های حلال را بشناسیم. حدود و ثغور را رعایت کنیم تا هم زندگی شاد و مفرحی داشته باشیم و هم اینکه در دام گناه و نافرمانی از دین نیفتیم؛ یعنی باید حد میانه و تعادل را نگه داریم.

تعادل بین حزن و شادی بسیار مهم است. اگر حزن آدمی بر شاد ی‌اش غلبه بکند عقد‌ه‌ای، بدبین و گرفته می‌شود و نشاط ندارد. در جامعه‌ای که حزن بر شادی پیروز شود انسان و جامعه فلج می‌شود. در مقابل اگر شادی پیروز شود انسان عیاش می‌شود، هوس‌بازی می‌کند و دنبال لهو و لعب می‌رود.

امام علی(ع) می‌فرماید: «اوقات سرور، فرصت است». مسلمانان هم باید از اوقات شادی که فرصتی مغتنم است بهره ببرند و برای خوشبختی و سعادت خود استفاده کنند.

    اشاره کردید که دین ما بین شادی و حزن تعادلی برقرار کرده است ولی تاکنون جنبه‌های شادی دین‌مان کمترگفته شده است. اهمیت شادی در دین اسلام چقدر است؟

امام رضا(ع) در حدیثی می‌فرمایند: سعی کنید اوقات خود را به 4 قسمت تقسیم کنید؛ بخشی را به راز و نیاز با خدای بی‌نیاز و مناجات کوچک‌ترین با بزرگ‌ترین قرار دهید. قسمتی را برای کسب و کار و تلاش و پیدا کردن خرجی حلال برای اداره زندگی و بخشی هم برای رفت‌وآمد و نشست و برخاست با افراد مومن و مطمئن. در ‌‌نهایت نیز زمانی برای تفریحات سالم و لذت‌های حلال و گردش و ورزش و استراحت.» جالب است که امام رضا(ع) در ادامه می‌فرمایند اگر می‌خواهید به آن 3مورد برسید باید اول به این مورد توجه کنید که تا لذت و تفریحی نباشد، نشاطی در دیگر کار‌‌ها نخواهد بود. این حدیث دلیل اهمیت تفریح است. برادران یوسف وقتی خواستند او را از حضرت یعقوب بگیرند گفتند که می‌خواهند او را به تفریح و ورزش ببرند. حضرت یعقوب هم نگفت که ورزش لازم نیست؛ یعنی نیاز به ورزش و تفریح چنان قوی است که نتوانست پیشنهاد برادران یوسف را رد کند.

یا اینکه امام باقر(ع) می‌فرمایند: «اگر کسی نیت روزه مستحبی کند و دوستش از او بخواهد که روز‌ه‌اش را باز کند، شایسته است که این روزه را باز کند تا دوستش خوشحال شود زیرا برای او ثواب 10روز نوشته خواهد شد. این است سخن خداوند بزرگ که فرمود: هر کسی کار نیکویی کند پاداش 10برابر برای او خواهد بود.

    اما برای شادی باید بهانه‌ای باشد. امروزه بیشتر مردم با هم از درد‌‌ها و مشکلات زندگی‌شان می‌گویند. واقعیت این است که خندیدن و خنداندن کمی مشکل شده؛ اسلام درباره خنداندن مردم چه می‌گوید؟

اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید. امروزه دیگر خنداندن به قولی از مد افتاده است، درصورتی که امام کاظم(ع) می‌فرماید: کسی که مومنی را شاد کند اول خدا را شاد کرده؛ دوم رسول خدا و سوم ما اهل‌بیت را شاد کرده است.

باید توجه کنیم که خنداندن دیگران بسیار مهم است. نباید داغ بر داغ مردم اضافه کنیم. خاطرم آمد امام صادق(ع) درخصوص همین سؤالی که شما پرسیدید فرموده کسی که دوستش را تشویق کرده و به او آفرین بگوید تا قیامت برای او آفرین ثبت می‌شود. بله این دنیا بازار است، مواظب باشید که لحظه به لحظه می‌توانید با لبخندتان، با برخوردتان و با کمکتان سود به‌دست آورید.

پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود‌ه‌اند: «هر کس مومنی را شاد کند مرا شاد کرده است و هر کس مرا شاد کند برای خود نزد خدا حسابی باز کرده و در قیامت در آسایش خواهد بود.

    اما بعضی‌ها می‌گویند مناسبات زندگی امروزی دیگر با چند قرن پیش بسیار فرق کرده است و امروز برای شاد کردن دیگران و یا کمک‌کردنشان آفرین گفتن و تشویق‌کردن نمی‌تواند نقش پول را ایفا کند؛ به‌عبارتی برای شاد کردن مردم امروز پول لازم است.

به‌نظر من این غلط است که فکر کنیم دوای همه درد‌‌ها پول است. در حدیثی می‌خوانیم اگر مومنی از گرفتاری مومنی که به سختی افتاده گره گشایی کند خداوند کار‌های او را تسهیل می‌کند، چه در دنیا و چه در آخرت. این گره‌گشایی همیشه با پول نیست؛ چه‌بسا مشکل مومنی با یک راهنمایی، وساطت یا یک لبخند و یا حتی با یک طنز برطرف شود.

امام باقر(ع) می‌فرماید: «با روی گشاده و خندان با برادرت دیدار کن».

در ادامه حضرت فرموده: می‌دانید خدا در روز قیامت چه‌کسی را نمی‌سوزاند؟! پاسخ دادند: نه. فرمود: آدم‌هایی که خوش برخورد و نرم هستند؛ با مردم مانوس می‌شوند. خداوند بدن اینها را بر جهنم حرام کرده است.

    سیره خود پیامبر(ص) و امامانمان(ع) در خندیدن و شادکردن مردم چطور بود‌ه است؟

علامه مجلسی در بحارالانوار و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آورد‌ه‌اند که رسول خدا هنگام خنده با مردم می‌خندیدند و هنگام تعجب و تحسین هم با آنها همراهی می‌کردند. حتی آورد‌ه‌اند که پیامبر لب به سخن نمی‌گشود مگر اینکه لبخند می‌زد.

اهمیت شادی و شوخ طبعی بین شیعیان تا به انداز‌ه‌ای بالاست و خود معصومین به این موضوع چنان توجه داشته‌اند که یک‌بار امام صادق(ع) از یونس شبانی پرسید: شوخی کردن شما با یکدیگر چگونه است؟ یونس جواب دادکه اندک است.

امام در ادامه فرمودند: اینگونه نباشید زیرا شوخی از خوش خلقی است، چراکه بدان وسیله برادرت را خوشحال و مسرور می‌کنی و بدان رسول خدا با دیگران شوخی می‌کرد و می‌خواست که آنها را شاد و مسرور کند.

حسین بن زید روایت می‌کند از امام صادق(ع) پرسیدم که آیا پیامبر با کسی مزاح می‌کرد؟ که امام صادق در پاسخ فرمود: «پیامبر کسی است که خداوند او را به داشتن خلق عظیم تعریف کرده است. آن حضرت را همراه رحمت و رافت کامل برانگیخته است. آن حضرت با اصحاب خود مزاح می‌کرد تا عظمت و بزرگی‌اش دل آنان را نگیرد؛ بتوانند به او نگاه کنند و حوائج خود را باز گویند.

پدر بزرگوارم از پدران گرامی‌اش روایت کرده رسول خدا هنگامی که یکی از اصحاب را غصه‌دار و مغموم می‌دید، با مزاح کردن او را مسرور می‌ساخت و می‌فرمود: خداوند کسی را که با برادرانش به ترشرویی روبه‌رو شود دشمن دارد».

    روایتی از شوخی‌هایی که پیامبر می‌کرد هم نقل شده است؟

بله. روایت‌های فراوانی هم از پیامبر(ص) و هم از دیگر امامانمان داریم. یک‌بار پیرزنی از انصار به رسول خدا عرض کرد: دعا بفرمایید من به بهشت بروم. حضرت فرمود: پیرزن که به بهشت نمی‌رود. پیرزن شروع کرد به گریه‌کردن.

پیامبر خندید و فرمود: مگر نشنید‌ه‌ای که خداوند در قرآن می‌فرماید ما آنان را آفرینشی نو بخشیم و همه را دوشیزه قرار دهیم؟! یا در ماجرای دیگری، چشم پیامبر به زنی افتاد که هردو چشمش مجروح و بسته بود.

پیامبر فرمود: کسی که هردوچشمش مجروح و شبیه نابینایان باشد داخل بهشت نمی‌شود. زن به گریه افتاد و گفت:‌‌ ای رسول خدا پس من داخل دوزخ می‌روم؟

حضرت فرمود: نه. منظورم این است با چنین شکلی وارد بهشت نمی‌شوی زیرا افراد در بهشت سالم و جوان خواهند بود».

    در مورد خود خندیدن که چه خند‌ه‌ای خوب است و چه خند‌ه‌ای نه، چه نظری دارید؟

پیامبر اعظم فرمود: «خنده بر 2 قسم است: خند‌ه‌ای که خدا آن را دوست دارد و خند‌ه‌ای که خدا آن را دشمن دارد. اما خند‌ه‌ای که خدا آن را دوست دارد، لبخندی است که مرد در اثر شوق دیدار به روی برادرش می‌زند. خند‌ه‌ای که خدای تعالی آن را دشمن دارد. این است که مرد برای خندیدن یا خنداندن دیگران سخن ناروا و باطلی بگوید که به سبب آن در جهنم سرنگون می‌شود».

از معمر بن خلاد هم روایت داریم که می‌گوید: به حضرت رضا(ع) عرض کردم: «قربانت گردم مردی در میان جمعی است و سخنی به میان‌ آید و شوخی کنند، بخندد؟»

امام پاسخ دادند: «باکی نیست تا آنجا که به فحش و هرزه‌گویی نکشد.»

سپس فرمود: «همانا رسول خدا اینگونه بود که عرب بیابانی نزدش آمد و هدیه‌ای برایش آورد و همان‌جا می‌گفت بهای هدیه ما را بده. پس رسول خدا خندید و هر زمان که اندوهگین می‌شد می‌فرمود ‌ای کاش آن عرب بیابانی نزد ما می‌آمد». از اینگونه روایات که مرز خنده حلال را تعیین می‌کند بسیار آورد‌ه‌اند.

    در مورد خنده‌هایی که پرهیز از آن سفارش شده است، چطور؟ ائمه(ع) در این خصوص چه فرمود‌ه‌اند؟

بله در این خصوص هم احادیث فراوانی داریم. مثلا اینکه مومن را از بسیار خندیدن منع کرد‌ه‌اند. امام صادق(ع) می‌فرمودند که خنده بسیار، دل را می‌میراند. یا اینکه فرمودند خنده بسیار دین را آب می‌کند همانطور که آب، نمک را. البته در نوع خندیدن هم باید دقت کرد. نباید قهقهه زد، چرا که آورد‌ه‌اند افراد کم ظرفیت جاهل هستند و وقتی خنده‌شان می‌گیرد قهقهه می‌زنند و وقتی هم گریه می‌کنند جیغ می‌کشند.

در خود خندیدن هم باید مراعات کنیم. نباید با صدای بلند بخندیم. سیره پیامبر هم‌چنین بود. ایشان لبخند می‌زدند و همیشه تبسم داشتند. یا اینکه نباید به عیب‌های مردم خندید که این کار بسیار اشتباه است و ائمه(ع)، شیعیان را از این کار منع کرد‌ه‌اند. یکی چاق است، یکی لاغر؛ این مسائل نباید مایه تفریح مردم باشد.

یا اینکه یکی از نظر مالی ضعیف است، این موضوع دلیل بر خنده نیست و خدا هر کسی را که دیگران را تمسخر می‌کند، بازخواست خواهد کرد. معنی تفریح و شادی غیر اینهاست. در سوره مومنون سخن از مجازات سخت دوزخیان است و گوشه‌ای از گفت‌وگوی خدا با آنها را بازگو می‌کند.

خداوند با این سخن عتاب‌آمیز آنها را مخاطب می‌سازد: «آیا فراموش کرد‌ه‌اید گروهی از بندگان خاص من می‌گفتند پروردگارا ما ایمان آوردیم ما را ببخش و بر ما رحم کن و تو بهترین رحم‌کنندگانی؟! و اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید و آنقدر در این کار اصرار کردید که استهزا کردن آنها شما را از یاد من غافل کرد؟

و شما پیوسته بر آنها می‌خندیدید و بر سخن و رفتار و کردارشان پوزخند می‌زدید. امروز به‌خاطر آن صبر و استقامت و پایمردی در مقابل آن همه استهزا آنها را پاداش دادم و آنها رستگار شدند و اما شما در بد‌ترین حالات و دردناک‌ترین عذاب گرفتارید و کسی به فریادتان نمی‌رسد. باید هم اینگونه باشد که مستحق این کیفرید.»

با توجه به این گفت‌وگو پی می‌بریم که نباید مردم را به‌دلیل رفتار و ایمانشان مسخره کنیم. خدا حامی کسانی است که مورد مسخره قرار می‌گیرند و واقعا ارزش هم ندارد آدم برای چند دقیقه شادی، دین و ایمانش را به باد بدهد.

نزدیک بود صندلی شهید مطهری بیفتد

حجت‌الاسلام قرائتی در زمان جوانی، حتی در خدمت بزرگانی چون مقام معظم رهبری و شهیدان بهشتی و مطهری هم سخنرانی کرده و آنها را هم خندانده است. این معلم قرآنی تعریف می‌کند: «سال‌های قبل از انقلاب که تازه برای جوانان کلاس شروع کرده و در کاشان جلسه داشتم، به قصد زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفتم.

در حرم به امام، عرض کردم: چه خوب بود، این چند روزی که اینجا هستم جلسه و کلاسی داشتم‌.

در همین حال یکی از روحانیون آشنا پیش من آمد و گفت: آقای قرائتی دبیران تعلیمات دینی جلسه‌ای دارند، شما نیز با ما بیا. با هم رفتیم. دیدم جلسه‌ای است با عظمت که افرادی مثل آیت‌الله خامنه‌ای و شهیدان بزرگوار مطهری، باهنر و بهشتی نیز تشریف دارند.

من اصرار کردم که 5 دقیقه‌ای صحبت کنم که اجازه دادند. همینطور شد که مطالبی را با مثال بیان کردم. خیلی پسندیدند. حتی موقع سخنرانی من، آنقدر شهید مطهری خندید که نزدیک بود صندلی‌اش بیفتد.

شهید بهشتی فرمود: من خیلی وقت بود فکر می‌کردم که می‌شود که دین را همراه با مثل و خنده به مردم منتقل کرد که امروز دیدم.»

با خنداندن از آیت‌الله گلپایگانی حجره گرفتم

استاد محسن قرائتی همواره از خاطرات شیرنی که در زندگی با آنها مواجه شد‌ه‌اند یاد می‌کنند. مثلا اینکه چطور توانسته‌اند با استفاده از توانایی خنداندن دیگران مشکلاتشان را حل و فصل کنند؛ «سال‌های اول طلبگی‌ام در قم خواستم در حوزه آیت‌الله گلپایگانی حجره بگیرم و درس بخوانم اما گفتند به کسانی که لباس روحانیت ندارند حجره نمی‌دهند. خودم خدمت ایشان رسیدم.

فرمودند: شما که لباس ندارید. معلوم است که کم درس خواند‌ه‌اید. عرض کردم گرچه به من حجره نمی‌دهید ولی اجازه بفرمایید یک مثال بزنم.

ایشان اجازه فرمودند. عرض کردم: می‌گویند مردی در کاشان به حمام رفت. وقتی لباس‌‌هایش را بیرون آورد همه به او گفتند: اَه اَه. چه آدم کثیفی. وقتی این برخورد را دید دوباره لباس‌‌هایش را پوشید تا از حمام بیرون برود. گفتند کجا می‌روی. گفت می‌روم حمام تا بیایم حمام! حال حکایت شماست که می‌فرمایید برو درس بخوان بعد بیا اینجا درس بخوان. برو روحانی شو بعد بیا اینجا روحانی شو.

وقتی این مثال را زدم ایشان خیلی خندیدند و فرمودند: به شما حجره می‌دهیم. شما اینجا بمانید.»

مراقب شادی‌های فتنه‌انگیز باشید

حجت‌الاسلام قرائتی نکته‌ای را گوشزد می‌کنند که بسیار مهم است. اینکه این معلم قرآن در لابه‌لای سخنانش از اعتدال در خنده و شادی سخن می‌گفت دلیل داشته که توضیح می‌دهد: «امیرالمومنین(ع) می‌فرماید چه بسا شادی‌هایی که آخرش به جنگ کشیده شود»؛ یعنی‌‌ همان امیرالمومنین(ع) که از ضرورت شادی و تفریح سخن گفته بود این را می‌گوید؛ یعنی شوخی شوخی جدی می‌شود، چه بسا لذت‌هایی که آخرش آتش است.

همانطور که پیامبر(ص) فرمود در لذت‌هایی که آخرش آتش جهنم است خیری نیست. امروز یک تلفن به شما می‌شود. یک لبخند به شما می‌زنند. نامه می‌نویسند. تبریک می‌گویند. گل می‌آورند.

با یک برخورد‌هایی دل آدم را می‌برند اما فردا می‌بینی آبروریزی شد. گناه و توطئه و فساد شد. برخی اوقات آدم را برای خودش نمی‌خواهند. خیانت می‌کنند؛ یعنی باید در طرب‌‌ها و شادی‌‌ها عاقبت‌اندیشی کنیم. شرایط را بسنجیم. به قول سعدی این دغل دوستان که می‌بینی مگسانند دور شیرینی. بسیاری از فریبکاری‌‌ها در جامعه امروز که دختران و پسران به سوی اعتیاد و قتل و… کشیده می‌شوند آغازی این‌چنین دارند و از یک برنامه شاد شروع می‌شوند».

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

عصرایران؛ محمد مهدی حیدرپور - شرکت های مطرح حوزه فناوری در میان ارزشمندترین برندهای جهان رتبه های بالایی را به خود اختصاص داده اند. با توجه به درآمدهای قابل توجه، روسای شرکت های فناوری محور نیز در میان ثروتمندترین افراد جهان قرار دارند.

به گزارش "گروه فناوری و آی تی" عصرایران، در شرایطی که برخی از این افراد با قایق های تفریحی و عمارت های گران قیمت توجهات را به سوی خود جلب می کنند اما مواردی نیز وجود دارند که در دنیای ثروتمندان سبک زندگی ساده‌تری را دنبال می کنند. به عنوان مثال، "سرگئی برین"، یکی از بنیان گذاران گوگل، به صورت عمده از فروشگاه کاستکو خرید می کند.

در ادامه این مطلب برخی از چهره های شناخته شده دنیای فناوری که به رغم درآمدهای میلیون و میلیارد دلاری زندگی فروتنانه‌تری داشته و اقدام های بشردوستانه و خیریه مختلفی انجام می دهند را معرفی می کنیم.

دیوید چریتون، استاد دانشگاه استنفورد

ثروت خالص: 3 میلیارد دلار

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

"دیوید چریتون"، استاد دانشگاه استنفورد و یکی از بنیانگذاران شرکت آریستا نت‌ورکس، است. وی یکی از نخستین سرمایه گذاران در شرکت گوگل پس از مشاهده دموئی از پروژه مد نظر "لری پیج" و "سرگئی برین" در سال 1998 بوده است. به رغم ثروت قابل توجه، دیوید چریتون علاقه چندانی به سبک زندگی مجلل ندارد. چریتون از یک فولکس واگن Vanagon برای رفت و آمد استفاده می کند و مدت 30 سال است که در خانه خود در پالو آلتو زندگی می کند.

چارلی ارگن، رئیس دیش نت‌ورک

ثروت خالص: 16.3 میلیارد دلار

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

" چارلی ارگن" به عنوان رهبری صرفه جو با سبک زندگی ساده و فروتنانه شناخته می شود. وی وعده ناهار خود که شامل یک ساندویچ می شود را هر روز پیش از آغاز کار آماده می کند و تا همین اواخر هنگام سفر اتاق خود را با همراهانش سهیم می شد.

پیر امیدیار، بنیانگذار و رئیس eBay

ثروت خالص: 8.1 میلیارد دلار

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

"پیر امیدیار" پس از عرضه سهام eBay در بورس، میلیاردر شد اما از این ثروت تنها هزینه های شخصی را مد نظر قرار نداده و حضور پررنگی در اقدام های بشردوستانه دارد. وی طی مصاحبه ای با نشریه "فربز" به این موضوع اشاره کرد که با توجه به چنین ثروت قابل توجهی نه تنها می توانستم یک ماشین گران قیمت بلکه تمامی آنها را خریداری کنم. اما به محض آن که متوجه می شوید امکان خرید تمامی آنها را دارید هیچ یک دیگر جالب توجه و رضایت بخش نیستند.

دیوید کارپ، بنیانگذار و مدیرعامل تامبلر

ثروت خالص: 200 میلیون دلار

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

"دیوید کارپ" هنگامی که نوجوان بود تامبلر را راه اندازی کرد. تامبلر طی معامله ای به ارزش 1.1 میلیارد دلار به یاهو فروخته شد اما کارپ همچنان ترجیح می دهد تا سبک زندگی ساده ای داشته باشد. یکی از بزرگترین ولخرجی های وی خرید خانه ای یک هزار و 700 فوت مربعی به ارزش 1.6 میلیون دلار در ویلیامزبورگ، بروکلین بوده است. با این وجود، تقریبا نصف خانه وی خالی است. کارپ شگفتی خود از این که مردم خانه خود را با وسایل مختلف پر می کنند ابراز داشته است.

عظیم پرمجی، رئیس ویپرو لیمیتد

ثروت خالص: 15.4 میلیارد دلار

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

به عنوان رئیس شرکت خدمات فناوری ویپرو، "عظیم پرمجی" ثروتمندترین هندی فعال در حوزه فناوری محسوب می شود اما از پول خرج کردن متنفر است. وی با پروازهای معمولی سفر کرده و از سه چرخه هایی که "ریکشاو" نام دارند برای دسترسی به دفاتر ویپرو استفاده می کند. وی به کارکنان خود یادآوری می کند که پیش از ترک محل کار چراغ ها را خاموش کرده و بر استفاده از دستمال توالت نیز نظارت می کند!  

مارک زوکربرگ، بنیانگذار و مدیرعامل فیسبوک

ثروت خالص: 32.4 میلیارد دلار

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

"مارک زوکربرگ" یکی از معدود افرادی در جهان است که میزان ثروتی بیش از سال های عمر خود دارند. اما وی سبک زندگی ساده را ترجیح می دهد. پیشتر وی از خودرو آکورا TSX استفاده می کرد و اخیرا آن را به فولکس واگن گلف GTIارتقا داده است که هر دو آنها در محدوده قیمت 30 هزار دلار قرار دارند. در سال 2011، زوکربرگ خانه ای 7 میلیون دلاری را در پالو آلتو خریداری کرد که این خانه نیز همچنان در برابر ثروت وی خرید بزرگی محسوب نمی شود. زوکربرگ لباس های غیر رسمی را ترجیح می دهد.

جان کوم، بنیانگذار واتس اپ

ثروت خالص: 6.8 میلیارد دلار

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

"جان کوم"، کسب و کار خود را ساده آغاز کرد اما آن را به شرکتی چند میلیارد دلاری مبدل کرده است. جان کوم در کیف، اکراین متولد شد و در 16 سالگی با خانواده خود به آمریکا مهاجرت می کند. در آن دوران خانواده کوم از شرایط خوبی برخوردار نبودند. بر همین اساس، ویژگی های پس انداز و صرفه جویی پول در کوم نهادینه شده و زمانی که در ماه فوریه واتس اپ به مبلغ 19 میلیارد دلار خریداری شد، وی فیسبوک را تحت فشار قرار داده بود تا هرچه زودتر معامله انجام شده و وی پرواز خود به بارسلونا را از دست ندهد.

تیم کوک، مدیرعامل اپل

ثروت خالص: بنابر شایعات حدود 400 میلیون دلار

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

از گذشته تاکنون، "تیم کوک" به عنوان یکی از پر درآمدترین مدیران سیلیکون ولی شناخته می شود اما سبک زندگی وی چندان با شرایط درآمدیش همخوانی ندارد. به گفته تیم کوک، پول برای وی به عنوان یک محرک محسوب نمی شود و دوست دارد ریشه های خود را هموراه به یاد آورد. خانه 2 هزار و 95 فوت مربعی وی در کندو، پالو آلتو ارزشی 1.9 میلیون دلاری دارد که در برابر ثروت چند صد میلیون دلاری وی ناچیز به نظر می رسد.

تونی هسیه، مدیرعامل زاپوس

ثروت خالص: نزدیک به یک میلیارد دلار

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

"تونی هسیه" شرکت خود یعنی لینک اکسچنج را در سال 1999 طی معامله ای 265 میلیون دلاری به مایکروسافت فروخت اما تصمیم گرفت تا پول خود را در مسیری سازنده‌تر از یک زندگی لوکس به کار گیرد. طی سال های گذشته وی 350 میلیون دلار را برای مبدل کردن مرکز لاس وگاس به یک هاب فناوری هزینه کرده است.

سرگئی برین، یکی از بنیانگذاران گوگل

ثروت خالص: 30.9 میلیارد دلار

ثروتمندانی در حوزه فناوری با سبک زندگی ساده!

در سال 2007، "سرگئی برین" طی مصاحبه ای گفت: "از والدینم صرفه جویی و این که بدون در اختیار داشتن چیزهای بسیار شاد زندگی کنم را آموختم. همچنان نیز ترجیح می دهم تا وعده غذایی خود را تا آخر تمام کنم و چیزی در بشقاب باقی نماند. قیمت های اجناس را نگاه می کنم. البته تلاش می کنم تا کمتر این کار را انجام دهم اما به گونه ای بزرگ شده ام که بدون در اختیار داشتن چیزهای مختلف شاد باشم." سرگئی برین در اقدام های خیریه حضور پررنگی داشته و 219 میلیون دلار را طی سال 2013 به همراه همسر خود که اکنون از وی جدا شده صرف این قبیل امور کردند. 

خشکسالی در راه است / نفوذ ریزگردها به کشور

‌رئیس سازمان هواشناسی کشور گفت: 18 استان کشور دچار کم بارشی 15 تا 20 درصد به بالا هستند و بیشترین بارش‌ها مربوط به غرب مازندران است.

به گزارش ایسنا، داوود پرهیزکار در نشست خبری اداره کل هواشناسی خراسان رضوی که در مرکز اقلیم‌شناسی مشهد برگزار شد، اظهارکرد: تعداد زیادی از استان‌های کشور ما دچار خشکسالی هستند که در سال زراعی جاری منطقه البرز، تهران، سمنان، قم، خراسان رضوی، جنوبی و شمالی و بخش‌هایی از گلستان نسبت به دوره بلند مدت آماری یعنی سالهای 70 تا 92 دچار کم بارشی هستند.

وی خاطرنشان کرد: خراسان رضوی ششمین استانی است که در مقایسه با دوره بلندمدت آماری دچار کم بارشی است، از ابتدای سال زراعی جاری تاکنون میزان بارندگی در خراسان رضوی در مقایسه با سال زراعی گذشته 19 درصد کاهش داشته و این در حالی است که کاهش بارندگی در میانگین کشوری 7 درصد بوده است.

پرهیزکار یادآور شد: براساس شاخص استاندارد شده در دنیا (SPI) در دوره 9 ماهه گذشته، شمال و شرق کشور شامل استان‌های خراسان رضوی،‌ خراسان شمالی، گلستان، تهران و البرز دچار شرایط خشکسالی بوده‌اند.

وی با بیان اینکه خشکسالی را از سه دیدگاه هواشناسی، کشاورزی و آب‌شناسی و یا هیدرولوژی بررسی می‌کنیم، تصریح کرد: وقتی شاخص SPI برای دوره کوتاه مدت نشان دهنده مقادیر منفی باشد خشکسالی هواشناسی اگر طولانی‌تر باشد خشکسالی کشاورزی و در صورتی که به 24 ماه برسد از نظر آب‌شناسی دچار مشکل شده و خشکسالی هیدرولوژیکی رخ می‌دهد که در حال حاضر بخش‌هایی از خراسان رضوی، شمالی، تهران، البرز و قزوین دچار خشکسالی هیدرولوژیکی شده‌اند.

رئیس سازمان هواشناسی کشور از استان بوشهر به عنوان استانی که بیشترین بارش در سال زراعی جاری را داشته نام برد و گفت: افزایش بارش در این استان نسبت به وضعیت متعادل آن 28 درصد بوده و استان البرز کمترین بارش را با 42 درصد کاهش نسبت به وضعیت متعادل خود داشته است.

وی با اشاره به بحث نفوذ ریزگرد‌ها به عنوان یکی از آثار خشکسالی و خشک شدن تالاب‌ها گفت: نفوذ ریزگردها منشا داخلی و خارجی داشته که عمده دلیل ریزگردهای خارجی خشک شدن تالاب‌هایی در سوریه و عراق است.

پرهیزکار ادامه داد: ریزگردهای با منشاء داخلی از خشکسالی و تالاب‌های داخلی ناشی می‌شود و با کاهش پوشش گیاهی شرایط برای شکل‌گیری گرد و خاک مهیا شده و با توجه به خشکسالی سال‌جاری استان‌ها آماده بروز این پدیده هستند.

وی گفت: بخشی از ریزگرد‌ها بر اثر طوفان‌های گرد و خاک در منطقه شرق کشور به عنوان بادهای 120 روزه که تولید وزش باد شدید می کنند و حرکت شن‌های روان و گرد و خاک را به دنبال دارد، رخ می‌دهد که از دیرزمان مردم این منطقه کشور با آن درگیر بوده‌اند.

رئیس سازمان هواشناسی کشور با بیان اینکه تکرار روزهای همراه با گرد و خاک در کشور ما افزایش یافته است، دلیل این امر را خشکسالی و تغییر کاربری زمین های کشاورزی دانست و افزود: تکرار روزهای همراه با گرد و خاک در تهران نسبت به سالهای گذشته بیشتر شده و استان‌های خوزستان، ایلام و کرمانشاه در نوار غربی ایران نیز از جمله استان‌های بسیار درگیر با پدیده ریزگردها هستند.

وی با بیان این که امکان رسیدن ریزگردهای عراق و سوریه به شرق کشور وجود دارد، تصریح کرد: گرد و غبار سوریه و عراق امکان رسیدن به خراسان و شرق کشور را دارد، زیرا در لایه‌های بالایی جو قرار گرفته و جریان هوا این ریزگردها را در کل کشور پخش می‌کند و هر کجا که جریان قوی‌تر پیش برود، ریزگردها را نیز با خود می‌برد.

پرهیزکار در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران مبنی بر اینکه ایجاد باران مصنوعی و یا باروری ابرها چقدر می‌تواند در نجات کشور از خشکسالی اثرگذار باشد، گفت: برای بارور کردن ابرها و ایجاد باران مصنوعی باید در ابتدا ابر و رطوبتی وجود داشته و جریانات هوا به حد کافی باشد تا چیزی به عنوان بذر برای هسته‌های تجمع بخار آب پاشیده شود و باید این شرایط فراهم شود تا بتوانیم به شکل‌گیری قطرات باران و خروج آن از بستر هوایی اقدام کنیم.

وی گفت: براساس آنچه در دنیا گزارش داده، باروری ابرها می‌تواند 10 تا 15 درصد موجب افزایش بارش شود، اما اینکه آیا نیاز آبی کشور با این موضوع تامین می‌شود نیازمند تحقیق و مطالعه بیشتر است.

اسلام سیاسی و تحولات جدید خاورمیانه

(از سایت نیلوفر)

داود فیرحی: قدمای مسلمانان همیشه سعی می کردند که تکفیر را کنترل کنند،تکفیر را فقط بعنوان یک حربه ای از دور بالای سر جامعه نگاه دارند که جامعه خیلی نوسان مذهبی نداشته باشد؛ لیکن در اندیشه تکفیری ها، مسیر و شرایط تکفیر هم آسان شده است و هم هر کسی می تواند و مجاز است حکم تکفیر دیگران را صادر و احکام تکفیر را اعمال نماید.

 

اسلام سیاسی و تحولات اخیر خاورمیانه*

داود فیرحی

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت دوستان ارجمند، آقایان وخانم ها سلام عرض می کنم. خیلی خوشحالم که در میان دوستانی بنام انجمن اسلامی معلمان ایران هستم. خوب امروزها حوزه کاری ما پرمشتری است. علتش این است که َخاورمیانه منطقه شلوغ وبحرانی است وبه هر حال پیوند عمده ای که میان مسائل سیاست و مذهب در جهان اسلام است، باعث شده که اغتشاشاتی در هر دو حوزه مذهب و زندگی عمومی یا سیاست در خاورمیانه داشته باشیم.

تفکر اسلامی طوری است که تفکیک آن از سیاست کار مشکلی است و کسی نمی تواند این کار را بکند و اگر کسی و نظامی نیز چنین تفکیکی را انجام داده است، البته به زور سرنیزه بوده، باز مذهب دوباره به حوزه سیاست بر گشته است. در اکثر کشورهای اسلامی، بویژه خاورمیانه چنین اتفاقی رخ داده است.

رابطه میان مذهب و سیاست در جهان اسلام قابل تفکیک نیست و هر اتفاقی در حوزه مذهب رخ دهد در حوزه سیاست تاثیر گذاشته و هر اختلالی نیز در حوزه سیاست اتفاق بیفتد در مذهب تاثیر گذاشته است. در هر صورت، آنچه که اکنون خیلی مهم است پیوند سیاست و مذهب به شدت در خاورمیانه جهانی شده و یک جور مسئله ای است که هیچ کس نمی تواند از آن غفلت کند.

جهانی شدن یک مسئله، بدین معنا است که مسئله ای و حادثه ای در یک منطقه از جهان رخ می دهد اما به دلیل ماهیتی که دارد، حساسیت جامعه جهان را بر می انگیزد. به این مسئله جهانی شدن می گویند. ممکن است در کشورهای دیگر اتفاقاتی بیفتد که حساسیت جهانی را بر نینگیزد.

اما خاورمیانه چنین نیست؛ منطقه ای است که به دلیل جغرافیایی و مذهبی، منطقه جهانی شده است و حوادث و رویدادهای حتی روزمره آن بازتاب جهانی دارد. من با این مقدمه سعی می نمایم توضیحی دهم از تحولات اخیر خاورمیانه.

این توضیح البته کلی خواهد بود، چون از مجموع علاقه ها و انتظارات دوستان از این جلسه اطلاع تفصیلی ندارم. یک گزارش کلی بدهم از اسلام گرایی و تحولات جدید خاورمیانه، و سپس گفتگویی هم باشد. هر قسمت که علاقه دوستان بیشتر باشد سعی می نمایم آن قسمت را برجسته نمایم.

 

تأمل مفهوم شناختی

قرار بر این است، در باره "اسلام سیاسی وتحولات جدید خاورمیانه" اندکی گفتگو کنیم .در ابتدا کمی مفهوم اسلام سیاسی را توضیح میدهم، که مادر حوزه تحقیقات تخصصی از واژه "اسلام سیاسی" چه برداشتی داریم و چه می فهمیم؟ واین واژه چقدر مهم است؟

خدمت شما عرض کنم واژه اسلام سیاسی واژه ای است که از غربیان است وبحث، بحث ما مسلمانان نبود. علت آن هم این بود که تصوری که مسلمانان داشتند در ذهنشان از رابطه دین و سیاست داشتند، به طور سنتی چنین نبود که این دو حوزه را از هم جدا کنند.

این طور نبود که این دو حوزه یعنی دین وسیاست در ذهنیت مسلمانی از هم جدا باشند تا یک روزی بگوئیم مذهب سیاسی شده است.

در تحقیقات غربیان چون در مذهب مسیحیت ودیانت مسیحی فرض اولیه و اصلی تحقیقات این است که این دوحوزه از یکدیگر جدا هستند یعنی حوزه دین وسیاست یا دین ودولت از هم جدا هستند، لاجرم تلاقی این دو حوزه یک پدیده آسیب شناسانه تلقی می شد و نیاز به بررسی داشت.

اگر دین و سیاست به هم گره خورده و با هم پیوند می خورند در واقع اتفاقی غیر معمول رخ داده است، که نیاز به بررسی دارد؛ رویدادی بیمارگونه که به سیاسی شدن مذهب و یا مذهبی شدن سیاست تعبیر می شود. ولیکن فرض اول در دین شناسی و سیاست پژوهی مسیحی بر جدایی است.

مثلا واتیکان برنامه ای که از حدود دوقرن پیش پذیرفته است سکولاریسم است وپذیرفته که دین غیر سیاسی است و سیاست غیر دینی واگر اتفاقی غیر این افتاده یا می افتد باید دلیل یا البته علت آن بررسی شود.

با این دیدگاه پژوهشگران غربی در رابطه با اسلام نیز همین فکر را می کنند ومی گویند: اسلام نیز چون دین است،غیر سیاسی است واگر سیاسی شده عارضه ای پیدا کرده که قابل بررسی است. مطابق دیدگاهی که محققان غربی دارند، واژه اسلام سیاسی اصطلاح پاتولوژیک است و نگاه پاتولوژی و آسیب شناسانه همراه دارد.

به تدریج متفکران مسلمان نیز این واژه را پذیرفتند و البته تغییراتی در آن دادند. طبق اندیشه مسلمان ها، اسلام بالذات سیاسی است و به طور معمول چنین بوده و یا باید می شد، اما، عوارض و عللی موجب غیر سیاسی شدن آن شده است.

طبق این تفسیر، اسلام سیاسی معنای مثبتی دارد و به معنای بهبود وضعیت در تمدن اسلامی، احیاگری و بیداری مسلمانان، و بازگشت مجدد اسلام به حوزه سیاست و یا سیاست به کانون های مذهبی است.

واژه اسلام سیاسی را تقریبا می توان گفت از حدود یکصد و اندی سال پیش پذیرفتند ولیکن سویه و محتوای آن را کمی عوض کردند. در واقع چیزی را از اسلام سیاسی قصد کردند عبارت است از بازگشت مذهب به حوزه سیاست. این پدیده وواژه ای است که پذیرفته شده است در ادبیات مسلمانی نیز جا افتاده است.

 

سه نوع اسلام گرایی معاصر


وقتی صحبت از اسلام سیاسی است، در واقع، از دو واژه پرهیز میشود؛

اول، اسلام اجتماعی یا مدنی است؛ اسلام مدنی/اجتماعی واژه ای است که توجه اش بالذات به سیاست نیست، بلکه توجه اش اصالتاً به گروههای مدنی- اجتماعی وسازمانهای مردم نهاد است. این مذهب،مذهبی است که عمده ترین نمونه اش در ترکیه است یعنی در ترکیه متفکران مسلمان بصورت مستقیم وارد امر سیاسی نشدند بلکه شروع کردند در خصوص پیوند مذهب واجتماع. این قسمت را برجسته کردند وبه تدریج نیروهای مذهبی -اجتماعی رشد کردند ، حوزه سیاست را بدست گرفتند و دولت لائیک ترکیه را محاصره و احاطه کردند.

اسلام گرایان ترک با یک انقلاب سیاسی ومذهبی وارد قدرت نشدند بلکه با یک دگرگونی آرام اجتماعی-مذهبی توانستند قشری را آماده سازند ، به نام نسل جدید مسلمانان ثروتمند یا اصطلاحا نومحافظه کار، و از همین طریق و در قالب قواعد احزاب محافظه کار و شناخته شده دنیا به سمت سیاست رفتند. حزب "اک پارتی"یعنی همین حزب آقای اردوغان چنین راه طی شده ای را تجربه کردند. در ادبیات آنها رسماً مذهب نیست، بلکه بیشتره واژه محافظه کاری برجسته است که البته تضمنات مذهبی قوی دارد.

واژه محافظه کاری یا اصلاحات محافظه کارانه، بویژه در ترکیه امروز، الگویی است الهام گرفته از حزب دموکرات مسیحی آلمان. این حزب آلمانی هم با پذیرفتن قواعد دموکراسی، از طریق اصلاح اجتماعی و پذیرفتن قواعد بازار به قدرت رسید. یعنی ابتدا جامعه قدرتمند ساختند و آنگاه به دولت قدرتمند راه یافتند. اردو لیبرال های آلمان توانستند حزب دموکرات مسیحی را طراحی کنند واگر نگاه کنید مدل (اک پارتی)در ترکیه قرینه مدل دموکرات مسیحی در آلمان است.

بنابراین، در کنار و در تمایز با اسلام سیاسی، جریانی در اسلام شناسی در دنیای اسلام رخ داده که اینها سیاسی نیستند، جریان مدنی/اجتماعی هستند یعنی تکیه عمده شان بر اجتماع است.

البته جریانهای اجتماعی در قالب احزاب وارد سیاست شدند به تعبیر دیگر اینها هدفشان تصرف حوزه مدنی بود که از طریق حوزه مدنی،حوزه سیاسی را تصرف کردند.

این یک جریانی است که نمونه اش را در ترکیه داریم در اندونزی داریم مثل جریان بزرگ محمدی یا نهضت علما که در اندونزی فقط این جریان سی میلیون عضو دارد. از جمعیت دویست وچهل میلیونی اندونزی فقط سی مسلیون این جمعیت ها عضو دارند که می توانند دولت را در دست بگیرند یا تحت تأثیر جدی قرار دهند.

بنابراین، زمانی که از اسلام سیاسی سخن می گوئیم منظورمان آن اسلام گرایی مدنی/اجتماعی که شروع شان از حوزه مدنی است، نیست.

در واقع، منظور از اسلام سیاسی آن نوع از اسلام گرایی است که کوشش می کند که ابتدا سیاست را تصرف کند تا از طریق قدرت سیاسی ،اصلاحات اجتماعی را انجام بدهد.

در اسلام گرایی اجتماعی بر عکس است اول سعی می کند حوزه مدنی را تصرف کند واز طریق حوزه مدنی وبا تکیه بر نظامهای حزبی یا هر چیزدیگری بتواند حوزه سیاست را اصلاح کند.

در حالی که در عربستان، مصر، ایران و در بعضی از کشورهای دیگر ما شاهد جریانی هستیم بنام اسلام سیاسی که شروع می کند از طریق انقلاب سیاسی، اقدام نظامی و یا طرق دیگر، به کنترل دستگاه حکومت نایل آید و آنگاه با تغییر در ساختار و ایدئولوژی حکومت، سیاست های اجتماعی و فرهنگی خود را پیش برد. اسلام سیاسی کوشش می کند که ابتدا حوزه سیاست را به دست بگیرد تا بعدش به امر اجتماعی و فرهنگی وارد بشود.

به هر حال، این یک تفکیک مفهومی بین اسلام سیاسی و اجتماعی یا مدنی است و ما باید بتوانیم این تفکیک را خوب دریافت کنیم.

دوم، اسلام فرهنگی؛ یک برداشت دیگری از اسلام گرایی در جهان اسلام هست که به شدت فرهنگی است حتی اجتماعی هم نیست. یعنی بیشتر تکیه می کند بر مفهوم دعوت وخود سازی فردی ومسائلی اینچنین.

حتی به ساخت ها، شبکه ها و روابط اجتماعی/ مدنی نیز توجه نمی کند. تئوری هایی هستند که تئوری تعطیل نام دارند یعنی حکومت را تعطیل می کنند مثلا در اهل سنت آن مکاتب چهارگانه را داریم که حکومت را تا حدودی تعطیل کرده اند یا در ادبیات ما جریانهایی داریم مثل:انجمن حجتیه یا انجمن مهدویت که اینها جریانهای تعطیل هستند و بیشتر بر فرد تکیه می کنندو بحثشان بیشتر بر تغییرات فردی حرکت می کند.در اهل سنت مجموعه بزرگی داریم بنام نظام دعوت که این کار را انجام میدهند.

نظام پیچیده دعوت مثل جماعت تبلیغ در شرق کشورمان، در پاکستان، اینها کارشان این است. این ها جماعت هایی هستند که به خودسازی های فردی مؤمنان بیشترین توجه دارند و به دنبال شبکه های به هم بافته مدنی، اقتصادی، آموزشی و سر انجام تشکیلات حزبی نیستند.

یعنی مثل ترکیه دنبال ایجاد یک نظام مدنی که اقتصاد وبازار و حزب جدید واین جور چیزها داشته باشند نیستند وبلکه به دنبال این هستند که مثلاً به خانواده های فقیر کمک کنند و در قالب خیریه ها و غیره عمل نمایند. اغلب گرایش های اسلام گرایی فرهنگی، خصلت فردی و فرومدنی دارند وبیشتر در سطح فرد و خانواده ها عمل می کنند.

پس ما باید سه واژه را از هم تفکیک کنیم تا بحثمان کمی روان شود:

1- اسلام فرهنگی است که خیلی فردی است واصلا توجهی به امر اجتماع نمی کند ومیلی نیز ندارد

2-اسلام اجتماعی است که در واقع به اسلام مدنی از آن یاد می کنند.

3 - اسلام سیاسی که در جستجوی تصرف سیاست برای اصلاح اجتماعی است. ومن سعی می کنم این جریان سوم را کمی بیشتر اشاره و تأکید کنم.

 

جریان شناسی اسلام سیاسی


اگر اهل تصوف را موقتاً استثناء کنیم چون جریانهای صوفی،جریانهای مهمی هستند، که اصلا قابل غفلت نیستند ، در حوزه مذاهب اسلامی ما سه مذهب فعال در جهان اسلام داریم که بقیه مذاهب را تحت شعاع داده اند؛

- کمترین آنها خوارج است که در لیبی،نیجریه ودر بعضی جاهای دیگر وجود دارند الان بخشی از جریانهای بوکو حرام اینها را تشکیل می دهند. همچنین در جنوب خلیج فارس،در عمان وبرخی از شیخ نشین ها.

جریان مهم خوارج که منشعب یا بازمانده فرقه اباضیه هستند و باقی مانده اند که جریان نسبتاً منسجم ومهمی است. تقریبا،این خوارج ،آن خوارج سابق نیستند. یک تغییرات بنیادین در آنها شکل گرفته است که متفکرین مهمی هم دارند که الان در دنیا فعال اند این گروه کمترین است.

- دوم، تشیع است، بلاخص تشیع اثنی عشری. البته تشیع اسماعیلی و دیگر فرقه های شیعه هم کم و بیش فعال هستند. تمرکز جغرافیایی شیعه بر هلال شیعی که ما داریم زندگی می کنیم و از شمال پاکستان تا لبنان امتداد دارد.

- سومین جریان بسیار مهم وتاثیر گذار، اهل سنت است که این جریان را به خاطر تأثیرات و بحران هایی که دارد بیشتر مورد بررسی قرار می دهم .

جریان اهل سنت به دوقسمت به طور کلی تقسیم می شوند:

1- نخست، جریانهای کلاسیک یا همان مذاهب اربعه سنتی هستندکه اینها به تعبیر بعضی از محققان، با فروپاشی خلافت، امر سیاسی را در پرانتز گذاشته اند. امروز خیلی با قدرت ها و امر سیاسی درگیر نمی شوند. مهم این است که هر حاکمی می آید خواه رئیس جمهور باشد یا پادشاه،با کودتا آمده باشد(همچون سیسی)یا با رای(همانند مرسی)یا ترکیه اردغان یا هرکس دیگر ،برایشان آنچه مهم است که اجازه دهند که مناسک شرعی در جامعه انجام بگیرد. وخیلی به امر سیاسی وماهیت آن توجه نمی کنند.می شود گفت این جریان یا تفکر سنتی که دارند، جمعیت غالب هم هستند.

2- جریان اخوان؛ اما متفکران غیر سنتی اهل سنت خودشان دودسته اند: سلفی واخوانی.  تفاوت این دو جریان جدید اهل سنت، به رغم اشتراک های بنیادی که دارند، خیلی زیاد است. هرچند که اخوانی ها خود فرزندان سلفی ها هستند یعنی از دل جریان سلفی درآمدند.اما اخوانی ها نیروی اجتماعی یا فکری زیادی دارند،اهل تشکل اند یعنی شما هر کجا بروید آنجا بالاخره اگر چهار نفر اهل سنت باشند، کم و بیش یک تشکل اخوانی هم شکل می گیرد.

در ایران و اکثر کشورهای مهم دنیا جریان اخوانی تشکیلات منسجمی دارند و ضمن توجه به الزامات منطقه ای در پیوند یا حداقل در ارتباط با اندیشه و تشکیلات جهانی اخوان هم هستند.

به هر حال جریان اخوانی جریان بزرگی است و تشکیلات و استراتژی منسجمی دارند و از پایگاه اجتماعی و فرهنگی قابل توجهی برخوردارند. من چند بار در رابطه با اخوانی ها و اندیشه اخوان المسلمین صحبت کرده ام اما هم چنان جا دارد ،جریانی مدرن است.

3- سومین جریان که مهم است و تاثیر گذار،اندیشه های سلفی است. اندیشه های سلفی داخل خودشان در قرن 12 هجری به دوشعبه تقسیم شدند:

1-سلفی های وهابی

2-سلفی های بیرون عربستان، که در واقع غیر وهابی هستند.سلفی های وهابی رادیکال ترند،دوستانی که علاقه دارند راجع به سلفی های وهابی وامروزشان اطلاعاتی داشته باشند کتابی است بنام (عربستان سعودی وجریانهای اسلام گرایی معاصر) نوشته خانم مضاوی الرشیده که آقای دکتر رضا نجف زاده آن را تازه ترجمه کرده است و حداقل، تحولات تا پنج یا شش سال قبل را توانسته جمع کند. متاسفانه جای تحقیق در این زمینه در ایران خالی است.

اشاره کردیم که،این جریانهای سلفی دو دسته هستند؛ سلفی های بیرون عربستان، وسلفی های درون عربستان که پیروان محمد بن عبد الوهاب نجدی هستند که امروزه به سلفی های نجد معروف هستند.چون از آنجا رشد کرده،دیگر نمی خواهند اسمشان را وهابی بگذارند،می گویند شاخه نجدی سلفی ها.

سلفی ها چه غیر وهابی و بویژه وهابی، داخل خودشان، سه گرایش عمده هستند:
1- جریان بسیار مهم سلفی بنام سلفی های محافظه کار که این جریان،رهبران نجد آن را دنبال می کنند. تقریبا می شود گفت، که ابزار سیاست داخلی وخارجی عربستان هستند وخیلی قوی هستند. شناخت این جریان برای درک سیاست های مذهبی عربستان سعودی در داخل و بیرون عربستان اهمیت زیادی دارد.

2- جریان دوم که تحت عنوان مشایخ الصحوه یا رهبران بیداری از آنها یاد می کنند. این جریان از درون اولی درآمده است ویک کمی متمایل به اخوان است، منتهی نه اخوان مصر بلکه اخوان سوریه. ومی توان گفت پدر فکری آنها محمد زین العابدین سرور الدین سوری است.

مشایخ الصحوه به خصوص از سال 1991 به بعد رشد کردند،جریانی جدید هستند ومی شود گفت بخش روشنفکر سلفیه اینها هستند والبته تا حدودی تناقض هایی درون اندیشه انان هست که این جا قصد بررسی آن نیست. رهبران فکری برجسته ای دارند مثلا افرادی مثل الحوالی یا العوده یا افراد دیگری در این زمینه کار کرده اند، قوی هستند.

شخصیت هایی هستند که به رغم برخی مشکلات نظری، به خاطر موقعیتی مرزی که بین محافظه کاران مکتب نجد و سلفی جهادی دارند، اهمیت زیادی پیدا کرده اند و البته در معرض نقد های مهم هم هستند. هم از عربستان می توانند حمایت بگیرند و هم بعضاً علیه برخی سیاست های عربستان هم می باشند ، یک موقعیت مرزی دارند.

3- سومین جریان که جریان بسیار مهم تری است و امروزه در خاورمیانه نقش گسترده ای دارند، معروف به جریان سلفی جهادی هستند. این جریان جهادی جریانی است که تقریبا الان دارد در این منطقه آتش پرانی می کند ومهم است.

این جریان در واقع شاخه رادیکال تر اندیشه های سلفی است و بعضی مواقع به خاطر جاذبه ای که دارد از اخوانی ها و دیگران نیز یارگیری می کند ودر بعضی مواقع کانون سنتی مذاهب قدیم را هم به نفع خودش دارد فعال می کند.

این جریان را بعد که فرصت بود بیشتر توضیح می دهیم، این جریانها، جریانهای جدی ما خواهند بود وما مجبور خواهیم شد که با این جریانها مواجه بشویم،منظور از ما یعنی در واقع کل تفکر ایرانی یا جریانهای شیعی ایرانی.

بدین ترتیب داخل سلفی ها سه دسته فعال اند(محافظه کار-مشایخ الصحوه-جریانهای جهادی).


اما جریانهایی که جهادی هستند وبه خصوص از درون سلفیه در آمده اند،این جریانها سه تا واژه کلیدی دارند که آن واژه ها عبارت اند از(تکفیر-هجرت وجهاد) این سه تا واژه خیلی کلیدی هستند،واژه هایی هستند که می شود گفت که یک انقلاب رفتاری را درست می کند در میان مسلمانان و در ذهن یک انسان مسلمان، من در این فرصت اندکی که دارم، کمی به این مفاهیم اشاره می کنم.

- مفهوم تکفیر

ابتدا به تکفیر اشاره می کنم وبعد هجرت وبعد جهاد. چون جهاد در این اندیشه روی هجرت است وهجرت روی تکفیر است. شما بدون هجرت نمی توانید در رابطه با جهاد صحبت کنید وبدون تکفیر هم نمی توانید از هجرت صحبت کنید این واژه ها،واژه هایی کلیدی در نظریه های جهادی هستند.

قبل از اشاره به مفهوم و مکانیسم تکفیر، یک جمله ای را داخل پرانتز عرض می کنم؛ هر کدام از این جریانهای اهل سنت، فقه مخصوص خودشان را دارند؛ مثلا جهادی ها فقه تکفیر را دارند، اخوانی ها فقه مقاصد، و سلفی های نجد فقه ظاهری را دارند، وبه همین دلیل می شود تئوری و عمل هر کدام از آنها را به راحتی و کم و بیش توضیح داد.

تکفیر واژه ای است که ریشه در سنت اسلامی دارد. واژه تکفیر یعنی پدیده ای رخ می دهد که به لحاظ ذهنی فرایند خود بیگانه پنداری در بین مسلمانان رخ می دهد؛ مجموعه اتفاقاتی که موجب می شود برخی از مسلمانان برخی را از دایره مسلمانی خارج و احکام اربعه ارتداد و دیگر پیامدهای آن را بر وی بار نمایند. یعنی یک مسلمان را کافر پنداشتن و به کفر او حکم دادن؛ این را تکفیر می گویند. یعنی یک دگر دیسی در ذهن انسان مسلمان یا گروه فعال مسلمان رخ می دهد که دیگری را می گویند دیگر مسلمان نیست.

این اولین رگه هایش در مفهوم ارتداد نهفته بود. خوب می دانید که مفهوم ارتداد مفهوم کلیدی است که در جامعه ما مسلمانی بحران درست می کند، مفهوم ارتداد در واقع این است که ارتداد پدیده ای است که واسطه می شود، انسانی از عالم مسلمانی منتقل می شود به عالم غیر مسلمانی،به لحاظ ذهنی واز لحاظ حقوقی وعملی نیز تبعات دارد.

ارتداد یک واژه ای است که فقها چه سنی ها وچه شیعه، چهار حکم بر آن بار کرده اند،که به احکام اربعه اجماعی ارتداد معروف است، آنها عبارت اند از:

1- قتل یا جواز قتل

2-جدایی افتادن بین همسران

3- تعلق گرفتن عده وفات بر همسر مرتد

4- تقسیم اموال بین ورثه.

فرد مرتد در واقع از هستی و تمام حقوق ساقط می شود. این احکام ارتداد هم مخصوص مردان است و البته پیامدهای گسترده ای بر سرنوشت زنان جامعه یا گروه تکفیر شده دارد.

این را کمی توضیح می دهم تا دوستان در یابند که در چه فضایی در عراق و سوریه اینگونه مسائل رخ می دهد مثلا اینکه در یک روستایی در عراق یا رقه در قبیله ای در یک جا هفتصد مرد را می کشند ونزدیک به هزار ونهصد زن ودختر را اسیر می برند، این اتفاقی است که از داخل مفهوم ارتداد و تکفیر در می آید.

در تاریخ معاصر، سابقه حکم تکفیر را، قوی ترین سابقه را، در وهابیت داریم. وقبل ازوهابی ها اینطوری نبوده که هر مخالف سیاسی ومذهبی را حکم تکفیر بدهند.

به هر حال، تکفیر و ارتداد زمینه فقهی و ذهنی مهمی برای کشتار مسلمانان غیر همسو توسط سلفیان جهادی شده است و اکنون شاهد این فجایع هستیم.

تکفیر حکمش همین بود اما فقهای تکفیری علاوه بر این احکام چهارگانه(جواز قتل-جدایی زوجین-عده مرگ-تقسیم اموال بین وراث) احکام دیگر اضافه کرده اند مانند اینکه اینها نجس هستند، جان ومال و فرزندانشان و همسران شان حرمتی ندارند ومی شود اینها را بعنوان برده فروخت(چون مسلمان نیستند). طبق تئوریهای مذهبی اسیر مسلمان قابل فروختن نیست یعنی می گویند اسلام بردگی را؛ یعنی برده سازی مسلمان آزاد را منع کرده است.

یعنی اینکه کسی واژه شهادتین را بگوید دیگر نمی شود او را فروخت. اما واژه تکفیر می گوید علیرغم همه این شهادتین شما می توانید، کسانی که مشمول تکفیر می شوند احکام کافران را بار نمایید. مانند حادثه ای که در موصل چند روز قبل رخ داد.

بنابراین واژه تکفیر در واقع می آید آن اصل اینکه شهادتین حقوقی را به انسان میدهد ودیگر نمی تواند احکام بردگی را وخیلی چیزهای دیگر را به آن بار شود را ملغی می کند. تکفیر در اندیشه تکفیری ها یک واژه کلیدی است که با محتی با معنای سنتی ارتداد در ادبیات فقهی فاصله دارد، هر چند از آن ریشه گرفته و سیراب شده است. دوستان نمیدانم به دگردیسی مفهومی و ویرانگر آن توجه کرده اند یا نه؟

تکفیر یعنی اینکه، بر خلاف کافر، مسلمانی که بر تکفیرش حکم شده است، دیگر توبه اش پذیرفته نیست، یعنی اینکه وقتی کسی که اسیر داعش می شود حتی بگوید من به دین تو هستم وبه اعتقاد تو هم هستم؛باز هم قتلش جایز است، در واقع تکفیر واژه پذیرش توبه را قبول نمی کند،می گویند اگر توبه کنید خداوند در قیامت شما را می بخشد اما وظیفه من کشتن تو است.

فرد تکفیر شده چه بعد از تکفیر توبه کند و یا نکند، واجب یا حداقل جایز القتل واسرای تکفیر شدگان هم برده می شوند ودر واقع از تمام حقوق اجتماعی محروم می گردند. این اثرات تکفیر است یعنی کسی که تکفیر شده اگر اسیر می شود، نمی تواند بر گردد و توبه کند.

به عنوان مثال، یک مسیحی در ادبیات داعش، امکان این را دارد که اگر گرفتار این گروه شد، اقرار کند به تغییر مذهب و بتواند از کمند این تیر بارها و تیرباران ها رها بشود، اما مسلمان تکفیر شده چنین موقعیت و شانسی ندارد. بنابراین، در تفکر تکفیری کشتن شیعه و سنی هایی که مخالف جریانهای تکفیری هستند جزء اهداف عمومی وقطعی آنها هستند و قضیه بسیار استراتژیک و خطرناک است.

در این تفکر، آن چنان که برخی آثار تکفیری نشان می دهد، مسئله ویرانی سنگین؛ قتل ها، آوارگی، گرسنگی، بی نظمی و آشوب های بزرگ در منطقه و در دوره انتقال به خلافت اسلامی، امری بدیهی است و از دیدگاه فقه تکفیری اجتناب ناپذیر می نماید. تکفیری ها خودشان در کتابهایشان توضیح دقیقی داده اند و گفته اند اینکه باز گشت به اسلام صالح، ویرانی های زیادی خواهد داشت ، وما باید از اینها عبور کنیم.

 

- مفهوم هجرت


مفهوم هجرت عبارت است از انتقال جغرافیایی و یا ذهنی از دار الکفر و دار التکفیر به دار الاسلام یا دار المجاهدین. در تکفیر، توبه پذیرفته نیست و انسان مسلمان قبل از اینکه بدست دولت اسلامی داعش بیفتد دو وظیفه بیشتر ندارد؛ یا باید هجرت کند داخل این دولت، یا تکفیر می شود.

بدین ترتیب، در واقع انسان مسلمان در یک دوراهی دشوار قرار می گیرد؛ یا باید خودش بدست خودش هجرت کند داخل این خلافت و خودش تبدیل شود به تفنگ دار داعش که دیگران را بکشد یا خودش موضوع و هدف حمله است.

طبق این تئوری، همه کسانی که بیرون از خلافت اسلامی هستند و محذور شرعی برای هجرت ندارند، بالقوه مورد هجوم وهدف هستند.

اینگونه است که می بینیم، دارد شبکه گفتمانی خاصی ساخته می شود که اقتضاء دارد، هر انسانی در هر کجای جهان که هست یا باید خودش را بالفعل، داخل داعش بداند یا بالفعل، کافر است.

مفهوم هجرت در گفتمان دانش، لزوماً هجرت مکانی و جغرافیایی نیست؛ هجرت مکانی نیست، هجرت در دل است و بنابراین در هر کجای دنیا،ممکن است یک استان مجازی یا امارت مجازی و سپس واقعی برای خلافت داعش افزوده شود و شکل بگیرد.

اتفاقی که اکنون در برخی اخبار و رسانه ها در باره ظهور واژه جدید "داعشم؛ یا دولت اسلامی عراق، شام و مصر" دیده می شود. بدین سان، هر آن ممکن است در هر کجای جهان چنین اتفاقی رخ داده و حرف اول آن کشورها و مناطق به آخر داعشم اضافه گردد.یک شبکه مجازی از داعش شکل بگیرد و یک فضایی از وحشت را تولید یا باز تولید می کند. یعنی شما باید دلتان با خلیفه باشد.

نباید تصور کنید داعش در موصل، اربیل، رقه و جاهای دیگر است. این تفکر مکان ها ومرزها را می شکند.داعش با این فضا یک فشار روانی درست می کند، به گونه ای که هر کسی که شبی در خانه خود می خوابد باید خودش را هر لحظه در اضطراب مسلمانی و کفر قرار بدهد و مجبور است که زود تصمیم بگیرد بدین ترتیب تکفیر، هجرت را می سازد و هجرت مکان را می شکند و یک فضایی درست می کند که هر کسی از هر کجا دغدغه کم و بیش مسلمانی دارد آن را بیاورد به خاورمیانه، یا کپی کوچکی از ان را در منطقه خود بسازد.

در تئوری های قبلی مثل القاعده مسلمانی می رفت به دل کفار و آن جا در گیر می شد، عملیات انتحاری انجام می داد تا اینکه چند غیر مسلمان کشته بشود تا اینکه دموکراسی ها بترسند و پای خود را یک کمی از گلیم جهان اسلام جمع کنند.

در حالی که الان کسانی که در دنیای غرب هستند از آنجا به دولت اسلامی داعش هجرت می کنند وبدین ترتیب بخش بزرگی از نیروهای داعش چند ملیتی هستند، آمارهایی که الان مخفی شده اما چند مدت قبل داشت بیرون می آمد نزدیک به چهارصد نفر فقط بخش مهاجرت انگلستان اعلام کرد با ویزای بریتانیا به خاورمیانه آمده بودند وبقیه که بدون ویزا آمده اند که معلوم نیست چه تعداد است.

داعش دغدغه ای در دل جوان ایجاد می کند و بعد این مفهوم تکفیر و هجرت، انسان را مصمم به انتخاب می کند؛ یا به عنوان کافر کشته شود یا بعنوان مجاهد باید بجنگد و شهید شود.

به فرض اگر انسانی در این موقعیت قرار بگیرد چه می کند؟ به نظر می رسد که انتخاب او ناگزیر این خواهد بود که سعی می کند بعنوان مجاهد،بجنگد. وی مجبور به این گزینش است، چون از لحاظ ذهنی اندکی آرام و در آرامش است. این مغناطیسی است که تئوری جهاد تولید می کند، یعنی اینطور نیست که تئوری جهاد ساده باشد، مسئله جهاد در واقع از آن اعماق اعصاب و روان و الکترون های ذهن آدم عبور می کند و به تصمیم می رسد و سویه اعمال خشونت آمیز را تعیین می کند.

قدمای مسلمانان همیشه سعی می کردند که تکفیر را کنترل کنند،تکفیر را فقط بعنوان یک حربه ای از دور بالای سر جامعه نگاه دارند که جامعه خیلی نوسان مذهبی نداشته باشد ولی حکم به تکفیر نمیدادند ومی گفتند: کسی که سریع التکفیر است خودش بیشتر در پرتگاه کفر و کافری است. یعنی قدما، چنان موقعیت سنگینی فراهم می کردند که نه جامعه دم به ساعت دچار نوسان اعتقادی شود، و نه کسی جرئت صدور حکم تکفیر نسبت به دیگران داشته باشد.

لیکن در اندیشه تکفیری ها، مسیر و شرایط تکفیر هم آسان شده است و هم هر کسی می تواند و مجاز است حکم تکفیر دیگران را صادر و احکام تکفیر را اعمال نماید. بررسی تحولات فقه تکفیر پنجره خوبی برای فهم ادبیات و ماهیت فعالیت های جهادی در اهل سنت معاصر است. این که چه کسان و گروهها و جماعت هایی، چگونه و با چه مکانیسمی تکفیر می شوند و چگونه بر این خشونت ها ادبیات و استدلال فقهی نیز سوار می شود.

-----------------------------------------------------

* متن سخنرانی  دکتر داود فیرحی استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در جمع انجمن اسلامی معلمان ایران

منبع: سایت صدای ایران / گزارشگر: حیدر سمیر کرم

کتابخانه و کتاب‌خوانی به شیوه‌ای نوین

نویسنده: مریم اصلانی دوشنبه, 03 شهریور 1393 ساعت 15:55  
کتابخانه ای با طرحی نوکتابخانه ای با طرحی نو

 آموزش و تشویق کودکان به مطالعه از اهمیت بالایی برخوردار است، چرا که آنان آینده سازان یک کشورند. اما شیوه‌ی جلب توجه و علاقمند کردن آنها به کتاب و کتابخوانی نیز مهم و حائز اهمیت است. در این مطلب به سراغ راه کاری جالب می‌رویم که کتاب خواندن را برای کودکان به فعالیتی شاد و سرگرم کننده تبدیل کرده، در مرور این مطلب با ما همراه باشید.

یکی از شاخص‌های مهم در روند پیشرفت یک کشور، اِشاعه و ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در میان عموم مردم است. این امر همچنین یکی از شاخص‌های توسعه یافتگی یک کشور به شمار آمده و از این روی از زوایای متعددی  قابل تأمل و بررسی است.

در اولین قدم نمی‌توان  از نقش مهم و تاثیرگذار خانواده به سادگی غفلت کرد. طرز برخورد و نظر والدین پیرامون مطالعه و کتاب‌خوانی، کتب و مجلاتی که در دسترس کودک قرار دارند، همچنین وضعیت فرهنگی و اقتصادی خانواده هر یک به نوبه‌ی خود تأثیری بسزا در شکل‌گیری این عادت پسندیده در وجود کودک خواهند  داشت. اما در کنار تمامی این عوامل تبدیل کردن این کار به فعالیتی سرگرم کننده و تفریحی، میل کودک به کتاب خواندن را به شکلی قابل توجه افزایش خواهد داد. این همان کاری است که استودیوی Playoffice در اسپانیا به انجام آن همت گمارده و طرحی جالب را در این راستا پیاده کرده است.

تشویق کودکان به مطالعه با کمک طراحی نوین کتابخانه ها

اینجا یک کتابخانه‌ی کوچک خانوادگی است که با یک شبکه‌ی توری ملقب به شبکه‌ی مطالعه، حال و هوایی دیگر پیدا کرده و به کودکان نشان می‌دهد  مطالعه هم می‌تواند فعالیتی سرگرم کننده و جالب توجه باشد. راهی هوشمندانه برای سرگرم کردن کودکان و در واقع پلی ارتباطی بین زمین بازی و فضای کتابخانه.

تشویق کودکان به مطالعه با کمک طراحی نوین کتابخانه ها

تشویق کودکان به مطالعه با کمک طراحی نوین کتابخانه ها

تشویق کودکان به مطالعه با کمک طراحی نوین کتابخانه ها

واقعیت این است کودکان به جهان از دریچه‌ای کاملاً متفاوت از یک فرد بزرگسال می‌نگرند، برای آنها دیوارها به معنای صفحاتی بزرگ برای نقاشی، مبلمان وسیله‌ای برای کوهنوردی و وان حمام استخری برای شنا کردن است. در مجموع می‌توان گفت برای کودک در این جهان رنگارنگ هیچ چیز غیرممکن نبوده و محدودیتی وجود ندارد. شاید به همین دلیل است که این شبکه‌ی توری تا این اندازه  جالب توجه است، چرا که می‌توان نشست، دراز کشید و حتی آویزان شد و در کنار تمام این کارها، صفحات رنگارنگ کتاب‌ها را نیز ورق زده و سرگرم شد.

تشویق کودکان به مطالعه با کمک طراحی نوین کتابخانه ها

تشویق کودکان به مطالعه با کمک طراحی نوین کتابخانه ها

تشویق کودکان به مطالعه با کمک طراحی نوین کتابخانه ها