عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اگر بگویم خبر اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی همان قدر تلخ است که احتمال سقوط «پنجشیر» و ورود طالبان به حریم احمد شاه مسعود در بیستمین سالگرد شهادت او، مپندارید که قصد اغراق دارم و گزاف است چرا که هر دو از چیرگی تعصب بر خِرَدورزی و رواداری حکایت میکند.
اعتبار یک دانشگاه به استادان و مدرسان و پژوهشگران
آن است که در کار تولید اندیشهاند نه به صرف تعداد مقالات منتشره و مدارک
صادره و اگر دیگران به استادی و تدریس و تحقیق در دانشگاهی میبالند به
سبب آن است که استادان و مدرسان و محققانی پیش از آنان بدان اعتبار و منزلت
بخشیدهاند و بر این سیاق میتوان گفت آن که در این میان آسیب میبیند و
اعتبار از کف میدهد نه دکتر بیژن عبدالکریمی که اعتبار دانشگاه آزاد
اسلامی است چندان که امثال دکتر حسین بشیریه به دانشگاه امام صادق اعتبار افزونتری بخشیدند.
امروز اعتبار دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران بیشتر است یا 60 سال قبل؟
دانشگاه و ساختمان که همان است و بودجه و شمار دانشجویان هم که بسیار بیشتر
شده. پس چه بود و چه داشت که حالا نیست و ندارد؟ اسلامی ندوشن و جلالالدین همایی و فروزانفر و ملکالشعرای بهار و امثال آنها و همین حالا باز شفیعی کدکنی
است که اعتبار میدهد نه در و پنجره. یا در جاهای دیگر استادانی که یک
جزوه را سیسال درس میدهند و سؤال کردن بلدند و پاسخدادن نه و دغدغۀ
اجتماعی ندارند. این که دیگر دانشگاه نیست. دبیرستان است.
بیژن عبدالکریمی مسلمانی ایران دوست و آزاده است و اندیشۀ خود را در پستو پنهان نکرد و در برنامۀ «زاویه» شبکه چهار سیما به مردم شناسانده شد. سیمای جمهوری اسلامی ایران نه تلویزیون فارسی بیبیسی.
اهمیت استاد چنان است که روحانیون نمیگویند در فلان حوزه یا مدرسۀ علمیه
درس خواندهاند بلکه به نام استاد اشاره میکنند و اخراج استاد یعنی
سرمایهسوزی و اهانت به جایگاه علم و استقلال فکری. «شرف المکان بالمکین».
اعتبار هر جای، به جایگیران آن است.
سرمایۀ دانشگاه آزاد، ساختمانها و املاکی نیست که به پشتوانۀ نفوذ و حمایت و اعتبار هاشمی رفسنجانی و سبک خاص مدیریت دکتر جاسبی
گرد آمد. سرمایۀ دانشگاه آزاد، استادان آن و دانش آموختگانی است که اگر
دانش و مهارت داشته باشند اعتبار میآفرینند و اگر نه برند آسیب میبیند.
نخستین نکتهای که به ذهن متبادر میشود این است که دانشگاه آزاد با استاد خود مثل کارمند تحت امر رفتار میکند. مرحوم شیخ محمد یزدی هم البته میخواست حوزه را چنین زیر تیول دربیاورد و به مرجع محبوبی چون آیتالله موسی شبیری زنجانی هم تشر میزد اما حوزه تا توانسته زیر بار نرفته است.
نهاد دانشگاه باید مستقل بماند و در عصر کالاییشدن فرهنگ و تجاری شدن
همه چیز و غیر سیاسی شدن دانشجویان، امثال دکتر عبدالکریمی را باید حفظ کرد
نه آن که برانید چون اعتبار خودتان زایل و ضایع میشود.
به یاد آوریم که اعتبار و وجهۀ دکتر غلامعلی افروز
رییس وقت دانشگاه تهران به خاطر اخراج دو استاد از دانشکدۀ حقوق چگونه
آسیب دید در حالی که به سبب برنامههای روانشناسی در تلویزیون محبوب بود.
دکتر افروز البته به نویسندۀ این سطور لطف فراوان دارد و 17 سال قبل در سوگ عموی من چندان میگریست که از دو رفیق شفیق، در داغ فراق دیگری انتظار میرود اما این که در روز معارفۀ رییس جدید از بیم اعتراض دانشجویان از درِ پشتی خارج شد یک واقعیت است و من هم آن روز سخت برای او اندوهگین شدم. او که در جریان اشغال سفارت ایران در لندن در سال 1359 اگر اسکاتلندیارد دیرتر اقدام میکرد سومین قربانی گروگانگیری میشد و اینگونه از مرگی چنان دهشتناک رسته بود اعتبار خود را به خاطر اخراج دو استاد چنین به مخاطره انداخت.
از این رو امیدوارم در سطح عالی این
خطا جبران شود چرا که دستور به بازگشت دکتر عبدالکریمی به دانشگاه آزاد عقب
نشینی نیست. پاسداشتِ سرمایه و اعتبار و تکرار نکردن آن تجربه در دانشگاه
مادر است.
در غیر این صورت چه نیاز به اندیشیدن و فلسفیدن؟ یک
جزوه به همه بدهید همان را از رو بخوانند. اصلا شهریه بگیرید مدرک بدهید.
خلاص.
اخراجی این گونه این شایبه را هم ایجاد میکند که کرسیهای
تدریس را خالی میکنند تا نیروهایی که با سهمیه و سفارش و رابطه تحصیلات
تکمیلی را تمام کردهاند بر جای آنان بنشینند و در واقع جا را برای آنها
باز میکنند.
هر چند ترجیح اغلب کسانی که چندان پرمایه نیستند
استفاده از مدرک برای تصدی مناصب آب و ناندارتر است. چرا که در دانشگاه،
میزان سواد استاد در مواجهه و محاجه با دانشجویان و در کلاس و سخنرانی محک
میخورد و از حتی از دستخط او میتوان دریافت چه در چنته دارد و در واقع
چقدر ندارد ولی در اداره با زیردستانی سرو کار دارد که در گیر و دار زندگی و
تأمین معیشت کاری به او ندارند. (کما این که یکی دو ماه است یک کانال
تلگرامی به پروپای استادان تاریخ میپیچد و ادعاهایی دربارۀ سواد و نوع
اخذ مدرک و تعداد مقاله هاشان مطرح میکند هر چند میتواند ناشی از
پارهای خرده حسابهای شخصی هم باشد اما از این واقعیت حکایت میکند که زیر
ذرهبین قضاوت بضاعت علمیاند).
همچنین بهانهای به دستگاههای تبلیغی مخالف جمهوری اسلامی میدهد تا بگویند در رژیم پهلوی، آیتالله مرتضی مطهری (که اگرچه اهل مبارزه علنی به سبک طالقانی و منتظری
نبود اما همه میدانستند که با حکومت نیست) بدون تحصیلات دانشگاهی جذب و
عضو هیأت علمی دانشکده الهیات (معقول و منقول) دانشگاه تهران میشود و رییس
پرآوازۀ دانشگاه تهران که دانشمندی بینالمللی بود در پاسخ به برخی
انتقادات و اعتراضات، به داوری استاد دیگر دانشگاه - دکتر عبدالحسین زرینکوب- ارجاع میدهد که خود، استادِ استادان بود و چند روز دیگر سالگرد درگذشت اوست.
مطهری هم توان و بنیۀ علمی خود را چنان بروز میدهد که روزی پرفسور رضا
رییس دانشگاه وقتی او را منتظر اتوبوس یا تاکسی میبیند توقف میکند تا
سوار شود و شخصا به خانه میرساندش و روز بعد دستور میدهد حقوق مطهری چنان
افزایش یابد تا بتواند بهترین اتومبیل را خریداری کند و پس از آن استاد
دانشکده، بنز سوار میشود.
تا آن زمان سابقه نداشت یک روحانی نه
از ارث پدری یا خرید و فروش املاک یا درآمد منبر یا به خاطر حمایت تاجر و
کاسبی یا مسؤولیت یک موقوفه که با پول تدریس و حقالتالیف و نه هیچ درآمد
دیگر اتومبیلی در حد بنز سوار شود. نهایت فولکس قورباغهای بود و اگر
محضردار بودند پژو 504 و تیپهایی مثل ناطق نوری هم با پیکان رفت و آمد میکردند و اغلب البته فاقد خودرو شخصی بودند.
بیژن عبدالکریمی بنز که ندارد هیچ، یک بار جایی گفته بود خانه هم ندارد و
مستأجر است و بعید است در این چند سال که امکان خرید خانه جز با مالکیت
املاکی دیگر سلب شده خانهدار شده باشد. پس او نیست که از دست میدهد.
دانشگاه است که خود را محروم میکند و نسلی که از اندیشه و تفکر دورتر
میشوند و اگر قرار است استاد، مستقل نباشد و طوطیوار هر چه را گفتند
تکرار کند چه نیاز به استاد؟ در هر کلاس دانشجویان را بنشانند و شبکههای
متعدد تلویزیون را برای آنان روشن کنند و یکی را هم مراقب بگذارند تا چشم
برندارند.
«ناوالنی» رهبر اپوزسیون روسیه و مشهورترین زندانی مخالف پوتین در مصاحبۀ اخیر خود با «نیویورک تایمز»
دربارۀ این که روزها را در زندان چگونه میگذراند گفته است هر روز باید 8
ساعت پای تلویزیون بنشینیم تا آگاهیمان زیاد شود: «مطالعه و نوشتن و هر
کار دیگری ممنوع است. شما باید روی یک صندلی بنشینید و فقط تلویزیون تماشا
کنید و اگر خوابتان ببرد نگهبان فریاد میزند: نخواب! تلویزیون تماشا
کن».
در این واقعیت که سوء عملکردها و جذاب نبودن صدا و سیما و
جوان بودن اکثریت جمعیت جوان موجب اثرگذاری نگاه تلویزیون «من و تو» به
تاریخ و گذشته شده تردیدی نیست ولی با حذف امثال عبدالکریمی نه تنها اصلاح
نمیشود که به مثابه گزاره ای در تأیید به میدان میآید.
برای آن که بدانیم بیژن عبدالکریمی کیست و چقدر در حق این انسان شریف جفا شده بخش آخر سخنرانی اخیر او در «نشست عاشورا و امروز ما» در همین محرم امسال که به همت انجمن اندیشه و قلم و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار و خبر آن در عصر ایران هم منتشر شد بهترین گواه است:
«روی آوردن ایرانیان به اسلام و شیعه و عشق به امام حسینع
یکی از نمادهای فرهنگ اسلام ایرانی و شیعه و از بزرگترین سرمایههای
ماست. این عشق در قلب تاریخی ملت ایران وجود دارد و سبب غرور و افتخار ماست
و از دل سنت عاشورایی هرگز قبیلهپرستی، ستیزه جویی و تجاوز به حقوق
دیگران در نمیآید. از این رو شبه روشنفکران نباید به نام عقل و عقلانیت
مدرن، نمادهای یک ملت را از او بگیرند و در برهوت بیهویتی رها کنند. این
ملت، ملت امام حسین است و تا پیرو حسین است نه قدرت داخلی و نه خارجی
نمیتواند با این ملت کاری کند.»
این سخنان را همین
امسال و یک ماه پیش گفته و منتشر شده است. به آنچه به صورت تقطیع شده در
فضای مجازی منتشر میشود یا شبه دانشجویی حسب وظیفه یا نادانی گزارش یا ضبط
یا سعایت میکند اعتماد نکنید.
نه به خاطر بیژن عبدالکریمی که به تعبیر بامداد شاعر «نوالۀ ناگزیر را گردن کج نمیکند» که به خاطر اعتبار خودتان این خطا را اصلاح کنید.
در حالی که ایرانیان در این روزها شاهد رکوردهای جدید مرگ بر اثر کرونا هستند، گزارشهای میدانی و گفتوگو با کارشناسان نشان میدهد استفاده از ماسک و رعایت پروتکلهای بهداشتی بهشدت کاهش یافته است.
روزنامه همشهری نوشت: «در این روزها همه چیز عجیب پیچیده و در هم شده است. واکسیناسیون لاکپشتی و از سر صبر و حوصله دولت با بیتوجهی بخشی از مردم در ماسکزدن و رعایتکردن پروتکلها یکی شده است. شب صدای ساز و آواز عروسی در خیابان میپیچد و صبح صدای ضجه و ناله همسایگان که کرونا جان عزیزانشان را ستانده است، بلند میشود. روی دیوار هر ساختمان چند بنر سیاه تسلیت آویزان است و نیز در همان ساختمان مهمانی و دورهمی برپاست.
بعضیها دو تا دو تا ماسک میزنند و دنبال حاشیه امنی در گذر و کوچه هستند که از شلوغی فرار کنند و بعضی دیگر بدون ماسک، به دل مغازهها و نانواییها و داروخانهها و ... زده و از هیچ نقطه ناامنی نمیترسند. از یک طرف پارکها شلوغ است و از آن طرف در بیمارستانها جای سوزنانداختن نیست. این وسط فقط یک عنصر خیلی دقیق و رو به جلو کار میکند: کرونا؛ ویروسی که هر روز جانهای جدیدی را به کام مرگ میکشاند.
نهم مرداد، همزمان با ورود کرونای هندی در ایران بود که دبیر قرارگاه مقابله با کرونا گفت: «میانگین رعایت پروتکلهای بهداشتی در اماکن عمومی در بازه زمانی ۳۰تیرماه تا ۶ مردادماه به ۳۹درصد رسیده است.»
بابک دینپرست آمارهای دیگری هم داده بود. مثل این که «میانگین استفاده از ماسک در اماکن عمومی که دربازه زمانی ۲ تا ۹ تیرماه، ۶۹ درصد بوده است، در بازه زمانی ۳۰ تیرماه تا ۶ مردادماه به ۴۶ درصد تنزل یافته است.» یا «میانگین استفاده از تهویه مناسب در اماکن عمومی به ۴۹درصد رسیده است.»
درمانده بین مردم و مسئولان
سراسیمگیشان برای شروع روزی تازه بیشتر از خورشیدی است که آمدن صبح دیگری را نوید میدهد. نه امروز و دیروز بلکه یک سال و ۷ماه است که قبل از تابیدن خورشید بر سر شهر کرونازده، خودشان را به بیمارستان میرسانند و خیلی بعدتر از غروب آن به خانه میروند. با این حال ناراحت و آشفتهاند که زور و تلاششان کمتر از ویروسی است که میتازد. ساعت هنوز به ۷ صبح نرسیده، ۹۴ بیمار کرونایی در حیاط بیمارستان امام خمینی منتظر دیدار با پزشک هستند. یکی بیحال روی نیمکت نشسته، آن دیگری نقش زمین شده، بعضیها خانوادگی آمدهاند و چندتایی همراه بیمار بدحالیاند که بیرون بیمارستان در ماشین منتظر رسیدن نوبتش است.
زینب، پرستار میانسال بیمارستان، با روپوش سفید و یک سرم بزرگ در دست، میان این جمعیت بیمار، از اورژانس به بخش میرود و از بخش به اتاق پزشکان. او آرام و قرار ندارد. انگار که چیزی را گم کرده باشد: «میدانی قسمت تلخ داستان ما نیروهای درمان چیست؟ این که ما هم از مسئولانی که واکسیناسیون را قطرهچکانی و سر صبر دنبال کردند، ضربه اساسی و مهلک خوردیم و هم از مردمی که در رعایت پروتکلها وادادند و بیخیال زدن ماسک شدند و عروسی و مهمانی گرفتند و به سفر رفتند. هیچکدام از این ۲ گروه باور ندارند که ما درماندهایم. به خدا موضوع فقط خستگی جسم و روح خودمان نیست. ما کلافهایم که هر روز از در بیمارستان جنازه بیرون میرود. غمگینیم که تخت خالی نداریم و دست رد به سینه بیمار بدحال میزنیم. نفسمان بریده از این که جوان جوان میآیند و گرد مرگ روی صورتشان مینشیند.»
حیاط بیمارستان شلوغ و شلوغتر میشود. موشک کرونا به شهر اصابت و جانهای زخمی زیادی را روانه بیمارستان کرده، صدای آژیر آمبولانس یک لحظه قطع نمیشود: «کابوس همه ما از آن که رئیس بیمارستان و پزشک متخصص است تا بچههای نگهبانی و خدماتی و رختشویخانه یک چیز شده. خواب میبینیم که از جنازهها در بیمارستان کوهی ساخته شده. ای کاش تأثیر حرفهای ما مشمول روزمرگی نمیشد و این عددها که هر روز ساعت ۲ از اخبار اعلام میشود، بهشت زهرای شلوغ و داروخانههای بدون دارو عادی نمیشد.»
ماسک نمیزنم چون...
بیرون از بیمارستانها اما شرایط کاملا عادی است. انگار نه انگار که کرونای هندی آمده و گوی سبقت را از کرونای چینی ربوده است. شهر روز معمولی دیگری را شروع کرده، کرکره مغازهها یکییکی بالا میرود و کارمندان سراسیمه وارد ادارهها و بانکها میشوند. بعضیها با ماسک و به همان تعداد، بیماسک.
خانم! آقا! چرا ماسک نمیزنید؟ «من تازه کرونا گرفتهام و آنتیبادی دارم»، «پولم کجا بود که هر ماه بابت ماسک بدهم؟»، «با ماسک احساس خفگی میکنم»، «به کسی ربطی ندارد که چرا ماسک نمیزنم»، «اونهایی که ماسک میزدند، بدتر گرفتند»، «این همه ماسک زدیم چه شد؟ دولت و مسئولان به اندازه کافی واکسن خرید؟ کاری کردند؟ مردیم همه مردیم.»، «در فضای باز که ماسک نمیزنند»، «هر قدر بیشتر ماسک بزنیم، اینها دیرتر واکسن میخرند» و «ماسک مجانی بدهند، میزنم.»
آمار دقیقی در دسترس نیست که نشان بدهد کدام گروه تمایل کمتری به ماسکزدن دارند؛ مردان یا زنان؟ سالمندان یا جوانان؟ کاسبان یا کارمندان؟ شهروندان ساکن در مناطق بالای شهر یا پایین شهر؟ اما چیزی که در تهران عیان است، زنان و مردانی هستند که در سختترین روز کرونا که ۵۸۸ جان ایرانی از دست رفته، بیمی از ماسک نزدن ندارند.
جیب خالی مردم و قیمت بالای ماسک و الکل
علیرضا بهبودی، پزشک عمومی، که صبحها در یکی از درمانگاههای مرکز تهران و عصرها در مطبی در جنوب تهران مشغول طبابت است، بخشی از فرایند معاینات بیماران را به پر کردن یک فرم اختصاص داده است؛ فرمی که نشان میدهد نگاه فرد تا قبل از بیماری به کرونا چه بوده و تا چه حد قوانین بهداشتی را رعایت کرده است: «این یک مطالعه شخصی است که در اسفند پارسال با یک جامعهشناس و روانشناس اجتماعی طراحی کردیم و در ۷ مطب و درمانگاه در نقاط مختلف تهران توسط پزشکان عمومی دنبال میکنیم. بخشی از این فرم توسط ما و بخشی از آن توسط بیمار پر میشود.»
او درباره نتایج اولیه به دست آمده از این مطالعه میگوید: «تا اول مرداد امسال میزان کسانی که تا قبل از بیماری از ماسک استفاده نمیکردند، ۳۷درصد بود که ۲۰ درصد آنها ساکنان مناطق جنوبی تهران و ۱۷ درصد مابقی برای شمال و مرکز تهران بودند. همچنین ۱۳درصد مبتلایان مورد مطالعه را کسانی تشکیل میدهند که از ماسک پارچهای غیر استاندارد برای مدت طولانی استفاده میکنند. در این مطالعه متوجه شدیم برخی از بیماران اگر دسترسی به ماسک رایگان داشته باشند، از آن استفاده میکنند.»
بهبودی درباره نتایج دیگر این تحقیق میگوید: «۶۹درصد مبتلایان افراد شاغلی بودند که حضور در محل کار برای آنها اجباری بوده که در این میان ۴۲درصد را مشاغل آزاد و مابقی را مشاغل دولتی و شرکتهای خصوصی تشکیل میدادند. همچنین تحقیقات ما نشان میدهد که ۵۹ درصد بیماران کرونایی یک یا ۲ بار قبل از ابتلا در یک مهمانی یا دورهمی حضور داشتند و ۲۳درصد پس از سفر درگیر کرونا شدهاند.»
این پزشک عمومی معتقد است، باید دولت و شهرداریها ابزار بهداشتی مانند الکل و ماسک را به شکل رایگان در برخی از نقاط جنوبی و حاشیهای تهران از طریق خانههای بهداشت، مساجد و مراکز ترک اعتیاد در بین مردم توزیع کنند: «حاکمیت چقدر برای پیشگیری از شیوع کرونا هزینه کرده است؟ چرا باید سهم درمان از پیشگیری بیشتر باشد؟ چرا در این مدت قیمت ماسک و الکل را کاهش ندادند تا دسترسی برای همه آسانتر شود؟ سرپرست خانوار بعد از ابتلای خود و ۲ عضو دیگر از خانوادهاش میگوید، قیمت یک بسته ماسک ۱۰۰ تایی، ۱۳۰هزار تومان است که برای خانواده ۴نفره ما در عرض ۱۰ روز تمام میشود. من از کجا بیاورم ماهی ۳۹۰ هزار تومان پول یک ورق پارچه بدهم یا ماهی ۲۰۰ هزار تومان الکل بخرم؟»
این روزها کرونا رکورد خود را در ایران میزند. اگر ۲ هفته قبل با مرگ ۲۰۰ نفر در روز شروع شد و کمکم به ۳۰۰ نفر رسید و اواخر هفته گذشته مرز ۴۰۰ نفر را رد کرد، دیروز به ۶۰۰ مرگ در روز نزدیک شد. او بیرحمانه میتازد و این اعداد در حال عادی شدن هستند.
مشکل فقط ماسک نزدن نیست
در میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی، فقط استفادهنکردن از ماسک مسئله نیست. حضور در مهمانیها، دورهمیها و این اواخر شرکت در عروسی و حتی سفر نیز افزایش یافته است.
اکبر مرجانی، روانشناس اجتماعی، که در کنار بهبودی این طرح دانشگاهی را پیش میبرند، نظرات مختلفی در این باره دارد: «وزارت بهداشت دولت سیزدهم باید سیاستهای پیشگیرانه در قبال کرونا را بهسرعت تغییر دهد. تولید انبوه ماسک و الکل خوب است اما قیمت و توزیع متوازن آن در سطح کشور نیز مهم است. توان تهیه این اقلام بهداشتی برای بسیاری از مردم زیر ۱۰درصد است و نتیجه این که آنها بدون ماسک در سطح شهر تردد میکنند و ریسک ابتلا را افزایش میدهند.»
او توضیح داد: «همچنین تا اینجای کار در پروتکلها فقط به مردم امر و نهی کردیم که سفر نروید، مهمانی نگیرید، عروسی نگیرید، در خانه بمانید، رستوران نروید؛ در حالی که خانوادهها یا گروههای دوستی در ایران بسیار در هم تنیده هستند و ارتباط حضوری بین آنها پررنگ و مهم است.
وزارت بهداشت باید به مردم بگوید مهمانی بروید اما با حضور نهایتا ۵ نفر، قبل از آن هم میزبان مطمئن شود که خود یا مهمانان علائم خاصی نداشته باشند یا اگر قصد رفتن به پارک را دارید در ساعتهای شلوغ نروید و مطمئن باشید تا شعاع ۵ متری از شما کسی ننشیند و ... مردم را اگر از سفرکردن نهی میکنید، جاده را با جدیت کنترل کنید و مبادی ورودی و خروجی را ببندید. از همه مهمتر این که شما وقتی از مردم میتوانید رعایت پروتکلها را توقع داشته باشید که خودتان در تولید و خرید واکسن تعهد نشان بدهید.»
دیدگاه واحد: ما متخصص در پزشکی نیستیم ولی با اندازه ای که آگاهی از امور بهداشتی و پزشکی داریم فکر می کنیم اگر میان "ماسک نزدن" و "استفاده از ماسک استفاده شده" یکی را مجبور باشیم انتخاب کنیم گزینه دوم یعنی "استفاده از ماسک استفاده شده"معقولتر و بهداشتی تر برای خود فرد و محیط است. و برای آنکه سطح بیرونی "ماسک استفاده شده" که احتمال نشستن ویروس روی آن وجود دارد ضدعفونی شود می توان از اسپری الکل یا دیگر مواد ضد عفونی استفاده کرد و سپس بگذاریم خشک شود. یعنی پس از آمدن از بیرون سطح بیرونی را ضدعفونی کرده و می گذاریم خشک شود تا بتوان بعداً آنرا دوباره بکار گرفت. بدین روش می توان از ماسکهای پیشین تا هنگامی که بخواهیم استفاده کنیم و از آنجایی که هزینه ای نخواهد داشت بهتر است همیشه از دو ماسک روی هم استفاده کنیم. توجه داشته باشیم که همیشه ترتیب ماسک درونی و بیرونی را رعایت کنیم یعنی آن ماسکی را که یکبار روی قبلی زده ایم همیشه رو بزنیم و دیگری را همیشه تو (درون، داخل). زیرا ماسک بیرونی در معرض هوای محیط است و ویروس رویش می نشیند و سطح بیرونیش آلوده می شود و اگر ترتیب ماسکها تغییر کند آلودگی احتمالی ویروسی را به درون ماسک دوم انتقال می دهد. در هنگام ضدعفونی با اسپری هم همین سطح بیرونی ماسک بیرونی (رو) باید حتماً ضدعفونی شود.
سخنگوی وزارت بهداشت درباره گسترش و شیوع ویروس کرونا در شرایط فعلی و احتمال تعطیلی و ایجاد محدودیتها در روزهای آتی گفت.
به گزارش ایلنا؛ دکتر سیماسادات لاری سخنگوی وزارت بهداشت در گفتگوی تلفنی با برنامه «در انتهای الوند» درباره گسترش ویروس دلتای هندی و بالا رفتن تعداد فوتیها در روزهای اخیر گفت: در کل دنیا با توجه به شیوع و گسترش ویروس دلتا، ابتلا به شدت افزایش یافته و به همان نسبت مرگ و میر هم زیاد شده است.
وی ادامه داد: در کشور ما متاسفانه با توجه به اینکه هنوز بالای ۷۰٪ از مردم واکسینه نشدهاند، امنیت خاطری وجود ندارد. در عین حال رعایت پروتکلهای بهداشتی در پایینترین حد خود قرار دارد و هر هفته نسبت به هفته قبل این درصد کاهش پیدا کرده و عادی انگاری شدید رخ داده، در صورتی که بیماری به اوج خود رسیده است.
او با اشاره به اینکه تعداد بستریها به شدت افزایش پیدا کرده است، ادامه داد: شاخصهای بستری به صورتی است که میتوانیم بگوییم وضعیت قرمز تیره یا سیاه است و سرعت انتقال به شدت افزایش یافته و در محیط بسته و حتی باز میتواند به راحتی منتقل شود.
لاری درباره مدت زمان قرنطینه فرد مبتلا به ویروس دلتا نسبت به انواع دیگر این ویروس گفت: در ویروس دلتا گاهی بعد از دو هفته علائم ویروس شدید میشود! ممکن است حتی تا روز دهم هم فرد مبتلا بیماری را به صورت خفیف گرفته باشد و بعد از آن درگیری ریه شدید شود. دوران قرنطینه برای هر فرد متفاوت است و مدت زمان دو هفته، حالت نرمالی است که هر فرد مبتلا باید خود را قرنطینه کند.
وی درباره پیشبینی وضعیت شیوع ویروس کرونا با توجه به افزایش سرعت واکسیناسیون در روزهای آتی بیان کرد: در یک سال و نیم اخیر، به همه ما ثابت شده که رفتار این ویروس با رفتار ما ارتباط مستقیم دارد و بسیار با صداقت و هوشمندانه رفتار میکند. کرونا تغییری نکرده و ما هستیم که تغییر کردیم! با این اوضاعی که من میبینیم، حتی کسانی که واکسن میزنند هم میتوانند درگیر شوند و حتما باید رعایت کنند. تجمعات میتواند عامل منفی باشد که ویروس را گسترش دهد. استانهای شمالی و جنوبی وضعیت بسیار اسفناکی دارند و هر هفته روند افزایشی بسیار شدید است. تصور نمیکنیم که این قله پیک باشد و روند رو به رشد همچنان در حال افزایش است.
لاری بیان کرد: توصیه میشود در ایام محرم، عزاداریها در منازل باشد که تجمعات باعث اتفاقات بدی نشود. باید ستاد ملی مقابله با کرونا در شرایط موجود بازنگری انجام دهد تا از این شرایط رهایی پیدا کنیم.سخنگوی وزارت بهداشت درباره واکسیناسیون دانشآموزان و نوجوانان با توجه به نزدیک شدن به بازگشایی مدارس گفت: هنوز بین واکسنهایی که تزریق میشود، واکسنی که برای تزریق افراد زیر ۱۸ سال توصیه شده باشد، وجود ندارد. البته واکسن کوباپاستور این پتانسیل را دارد که هنوز به تولید قابل قبول و مرحله تزریق نرسیده است، ولی تزریق معلمها در حال انجام است.
لاری درباره موجودی واکسنهای فعلی در کشور ایران بیان کرد: فعلا محمولههای واکسن خوب است و ما روزانه بیش از ۴۰۰ هزار دوز واکسن تزریق میکنیم. در حال حاضر واکسیناسیون افراد متولد ۱۳۴۷ به قبل در حال انجام است و در بعضی از استانها هم متولدین ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷ در حال واکسینه شدن هستند. در حال حاضر مسیر ورود واکسن بسیار خوب است و انشاءالله توقفی در آن صورت نگیرد.
سخنگوی وزارت بهداشت درباره کمبود دارو در بازار و مشکلات پیش آمده پیرامون آن، گفت: نمیتوانیم کمبود دارو را کتمان کنیم. ما هر قدر هم موجودی داشته باشیم، زمانی که مصرف بیش از موجودی باشد با کمبود مواجه خواهیم شد. با همه سختیها سعی در تامین دارو و سرم داریم. مردم باید بدانند که اگر پروتکلها را رعایت نکنند و با افزایش بیشتر مبتلایان مواجه شویم، با توجه به تحریمها قطعا با این کمبودها روبرو شده و روزهای خوبی نخواهیم داشت.
وی در پایان درباره برنامهریزی برای تعطیلی و محدودیتها نیز گفت: صحبتهایی شده است و وزیر بهداشت برای رئیس جمهور نامهای نوشته و وضعیت بیماری را در آن شرح داده است. اگر قرار است تعطیلی صورت بگیرد، حتما باید با نظارت باشد و اگر تعطیلی همراه با سفرهای طولانی، مهمانیهای خانوادگی و عزاداری در زیر سقفها باشد، به نظر میآید هیچ نتیجهای نداشته باشد، ولی با توجه به نامه وزیر بهداشت به رئیس جمهور، به نظر میآید تعطیلیهایی در پیش باشد.