واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

فیلم آینده تکنولوژی از دید مایکروسافت

مایکروسافت با انتشار ویدئویی نگرش و پیش بینی‌های خود را از آینده به نمایش گذاشت؛ این غول تکنولوژی آینده را در نمایشگرهای بزرگ و تبلت‌های باریک می‌بیند. در چند قسمت از این ویدئو، کاربرد پیشرفت‌ اخیر مایکروسافت از جمله هولولنز به چشم می‌خورد.
zoomit.ir - سمیه حسین پور: مایکروسافت با انتشار ویدئویی نگرش و پیش بینی‌های خود را از آینده به نمایش گذاشت؛ این غول تکنولوژی آینده را در نمایشگرهای بزرگ و تبلت‌های باریک می‌بیند. در چند قسمت از این ویدئو، کاربرد پیشرفت‌ اخیر مایکروسافت از جمله هولولنز به چشم می‌خورد.

تماشا کنید: آینده تکنولوژی از دید مایکروسافت +فیلم
اگر قبلا ویدئوهای مایکروسافت را تماشا کرده باشید، متوجه می‌شوید که این کمپانی همیشه علاقه وافر خود را به صفحه‌نمایش‌‌های بزرگ نشان می‌دهد و حال این علاقه با انتشار ویدئوی اخیر که مایکروسافت آن را «دورنمای آینده‌ای از بهره‌وری» نامیده، شدت بیشتری پیدا کرده است. آینده‌ای که مایکروسافت پیش بینی کرده، بین ۵ الی ۱۰ سال آینده قرار گرفته که محصولات پیشرفته‌ای مانند هولولنز، پرینترهای سه بعدی، تبلت‌های فوق باریک و صفحه‌نمایش‌های انعطاف‌پذیر در آن به چشم می‌خورند.

بیشتر افراد در این ویدئو در حال لمس عناصر و محتوا یا کلیک بر روی آن‌ها هستند، اما هنوز استفاده از صفحه کلید در برخی موارد مشاهده می‌شود. همچنین این کمپانی تبلتی مفهومی را نمایش داده که به شکل کتاب بوده و یک قلم را نیز به‌همراه دارد. این تبلت دارای یک صفحه‌نمایش انعطاف پذیر است که می‌تواند به یک دستگاه بزرگ‌تر تبدیل شود.

تماشا کنید: آینده تکنولوژی از دید مایکروسافت +فیلم

 همچنین دو گجت پوشیدنی شبیه به دستبند که کنار هم قرار دارند، در قسمتی از ویدئو مشاهده می‌شود. این دستبندها به شکل جادویی به هم وصل می‌شوند و یک دستبند معمولی را تشکیل می‌دهند. سپس همین دستبند تبدیل به یک کنترل برای تعامل با یک صفحه‌نمایش بزرگ می‌شود. دیگر موارد شامل صفحه‌نمایش ‌های بزرگ و شگفت انگیز در یک خانه، مدارس و ادارات است. طرح‌های موجود در این ویدئو مشابه طرح‌هایی است که مایکروسافت در سال ۲۰۱۱ ارائه کرده بود. آنچه که در ویدیو حضور چشمگیری ندارد، هدست‌های واقعیت مجازی است. مایکروسافت اخیرا هولولنز را معرفی کرد که می‌تواند تصاویر هولوگرام یا سه بعدی را پیش چشم پوشاننده این هدست بیاورد. در چند مورد کاربردهایی از این هولولنزها مشاهده می‌شود. به نظر می‌رسد تاکید زیادی روی خود هدست وجود ندارد و بیشتر به بهره‌وری آن‌ها توجه شده است. حتی در جایی برای تعامل با تصاویر سه بعدی هولولنز نیز حضور ندارد و کاربر بدون چشم مسلح با این تصاویر به تعامل می‌پردازد.

برای دانلود ویدئو بر روی PC بر روی دکمه زیر کلیک کنید.

فیلم: عجیب ترین پنالتی دنیا

در صورت بروز مشکل در دانلود ویدئو بر روی دکمه کلیک راست کرده و گزینه Save Link as و یا Save target as را انتخاب کنید.

کتاب بشقاب پرنده های هیتلر - فصل هشتم : نتیجه گیری

 
تاریخ : جمعه دهم بهمن 1393

 

مطالعه قسمت قبل : اینجا

کتاب بشقاب پرنده های هیتلر  - فصل هشتم : نتیجه گیری

از این نگاه شتاب زده در خصوص دنیای دیسک های پرنده ی آلمان نازی چه نتیجه ای می توان گرفت؟ قطعاً می توان گفت تعدادی از این پروژه ها شناخته شده اند. درست است، می توان گفت این ها اولین « بشقاب پرنده ها» بودند. این که دیسک های پرنده آلمان ها بازآفرینی شده و شاید متفقین بعداً آن ها را توسعه داده اند، نیز صحیح است. با توجه به تمامی احتمالات می توان گفت که آلمان ها پس از جنگ به خارج از اروپا مهاجرت نموده و ساختن این سفینه های پرنده را ادامه داده اند. قطعاً ماهیت دقیق و تاریخ واقعی این وسایل پرنده در تمامی این کشورها محرمانه و تحت مراقبت باقی مانده اند. نه تنها این موضوع محرمانه نگهداشته شده بلکه یک تلاش فعالانه، یک دسیسه به محرمانه باقی ماندن آن کمک کرده است. به این معنی که برای حفظ دانش دقیق این اشیا از دسترس عموم تا آینده غیرقابل پیش بینی تلاش می شود. این تلاش به زمان بستگی دارد، به منشا پروژه ها در آلمان و به حال حاضر تسری می یابد. فاتحان تاریخ را نوشتند. فاتحان دیسک های پرنده آلمانی را از قلم انداخته اند و اکنون ساکت هستند.

روش های دقیق پیش رانش نسخه های عجیب و غریب این دیسک ها هنوز یک راز است. موتورهای جت و راکت استفاده شده اند اما در مورد این که کدام موتور در کدام مدل و چه زمانی استفاده شده است، هنوز محل بحث و مناقشه است. برای من هیچ جای شک باقی نیست که تکنیک های پیش رانش میدانی در زمان رایش سوم حداقل آزمایش شده اند. اگر هیچ دلیل دیگری وجود نداشته باشد، این مسئله فقط به خاطر مجموعه گزارش های اف. بی. آی.  در خصوص شاهدی که چنان وسیله ای را در حالی مشاهده نمود که یک زندانی جنگی در گات الته گوسن (Gut Alte Gossen) بود، در ذهنم حک شده است. اف. بی. آی. این گزارشات را به اندازه کافی جدی گرفت و تمام این سال ها آن ها را بایگانی نمود. شاید ما هم باید این کار را انجام دهیم.

ارجح ترین سئوال در خصوص یوفوها این است که چرا آن ها محرمانه هستند؟ دکتر میلوس ژسنسکی و رابرت لسنیاکیویش یک بشقاب پرنده اتمی را در کتاب خود به نام «سرزمین شگفت» مطرح نموده اند. برای دومین بار کلاس پیتر روتکوگل و جیم ویلسون به همین نتیجه رسیده اند. این دفاعیه را باید خیلی جدی گرفت.

رابطه ی یوفوها- انرژی اتمی با حقایق تاریخی مربوط به هم نیروی اتمی و هم یوفوها همخوانی دارد. یوفوها همیشه با تاسیسات هسته ای در ارتباط بوده و هستند. لوس آلاموس، هانفورد و منطقه ی 51 نمونه ای از تاسیسات هسته ای هستند که یوفوها در آن ها یا نزدیکی آن ها به صورت مرتب دیده شده اند و می شوند. این ارتباط زمانی توجیه می گردد که انرژی هسته ای را به عنوان منبع قدرت بشقاب پرنده در نظر بگیریم. اما این نمی تواند گویای همه چیز باشد. به نظر می رسد روش های پیش رانش مستلزم انرژی هسته ای بر ما آشکار باشد. به راستی بعضی از آن ها در این کتاب مرور شدند. پس چرا این همه مخفی کاری؟ شاید سازواره هایی مستلزم انرژی هسته ای وجود داشته باشند که ما از آن ها چیزی نمی دانیم. شاید آن زمان آلمان ها بر روی چیزی متمرکز شده اند که واقعاً هیجان انگیز بوده است، پیش رانش میدانی مزدوج با انرژی هسته ای؟ اگر چنین باشد نه تنها فعالیت یوفوها بر فراز یا در نزدیکی تاسیسات هسته ای توضیح داده می شود بلکه تا حدودی دلایل مخفی کاری و توطئه های پوشش دهنده ی موضوع نیز درک می شود.

ممکن است الان مخاطب لبخندی بر لب داشته باشد در حالی که سر خود را با حالتی حاکی از بی اعتقادی به چپ و راست تکان می دهد و احتمالاً عباراتی را به زبان بیاورد که با الفاظ «علمی تخیلی» یا «چرند» در آمیخته باشد. پاسخ آلمان ها در چنین مواقعی این بود: « هیچ چیز غیر ممکن نیست» و بارز است که دانشمندان رایش به آن اعتقاد قلبی داشتند. آن دانشمندان از پیشرفت شگفت زده نمی شدند، آن ها انتظارش را داشتند.

بگذارید یادآوری کنم که توضیح جایگزین [فرضیه فضانوردان باستانی] یک علمی-تخیلی یا چرند واقعی است. در این تئوری منشا یوفوها، ظاهراً چندین نوع موجود فضایی از فضای بین کهکشانی به زمین مسافرت می کنند نه به دلیل تبادل افکار و عقاید، نه به خاطر استخراج منابع، نه به سبب تصرف سیاره، بلکه فقط به خاطر ربودن و باردار کردن زنان ما. فراتر از هر آنچه در بالا گفته شد، البته اگر آن ها را بپذیریم، ظاهراً این موجودات فضایی بیشتر از همه به زنان آمریکایی چسبیده اند؟

جهت تداوم داستان، آزمایشات ژنتیکی ترکیب دی. ان. ای. انسان و موجود بیگانه جهت خلق هیبرید انسان- بیگانه توضیح داده می شود. هر کس که از چنان داستان خالی از احساس لذت می برد، مطلقاً مفهوم گونه ها را در زیست شناسی را درک نکرده است. متاسفانه بسیاری از اشخاصی که درخصوص فرضیه فضانوردان باستانی مطلب می نویسند، با وجودی که بعضی دارای مدارج علمی بالا هستند، جزو همین گروه می باشند. یکی از دو سر ماجرا ممکن است. اول این که چنان انسان نماهایی در ذهن شاهدان پیامد پروژه های سیاه کنترل ذهن اند که دولت حامی آن بوده است. دوم این که ممکن است منتج از آزمایشات دولتی درباب ژن های انسان و انسان نماها باشد. هر دو پاسخ ممکن است ولی فراتر از دامنه ی این کتاب می باشند. هر دو بحث اضافه هستند زیرا موضوع این کتاب یوفوهاست و نه بیگانه ها. دولت و رسانه ها مدت مدیدی از «بیگانه ها» جهت انحراف درکنکاش یوفوها بهره جسته اند. بیگانه ها آخرین«نخود سیاه» هستند.

در راستای شفاف سازی عقاید منشا یوفوها، ما دو فرضیه ی مانع الجمع را در این باره ارائه کرده ایم. اولین فرضیه این است که فناوری ساخته شده به دست بشرند. دومین فرضیه این است که یوفوها ساخته ی دست بشر نیستند. از نگاه حقیقتی که اکنون می دانیم، سناریوی اول صحیح است. پس چرا ما هنوز گوش چشمی به فرضیه ی دوم داریم؟ هیچ راهی برای دوگانگی تئوری وجود ندارد. اگر در توضیح حقایق «تئوری یوفوهای ساخته ی دست بشر» با شکست مواجه شویم، آنگاه و فقط آنگاه مجاز هستیم به سمت فرضیه ی دوم برویم.

قبل از خاتمه ی موضوع، تعهدی به بحث درباره دلیل دیگر سرکوبی ارتباط تاریخی آلمان ها با یوفو ها احساس می شود. سخنرانان انگلیسی زبان گهگاهی این را تحت عنوان حقیقت ابراز نشده که هنوز وجود دارد، تشخیص می دهند اما آلمانی زبانان و سایرین در این خصوص خود طلایه دارند. متاسفانه این خوشایند نیست.

در بعضی منابع دیسک های پرنده ای که توسط آلمان ها در زمان جنگ جهانی دوم ساخته شده اند را تحت عنوان «یوفوهای نازی» ذکر نموده اند. بعضی ها از آن اصطلاح صرفاً جهت نامیدن آن بشقاب پرنده ها استفاده می کنند اما گروهی کاملاً غرضمندانه از آن عبارت استفاده می نمایند. به این نکته توجه داشته باشید که هیچگاه یک تکنولوژی اسم سیاسی به خود نمی گیرد. برای مثال بمب های اتمی که آمریکاییان بر سر ژاپنی ها ریختند را « بمب دموکرات» نامگذاری نکردند، گرچه در آن زمان یک دموکرات در راس قدرت آمریکا بود. اما دستاوردهای نازی (Nazis) یک مورد خاص، یک مسئله ی اصلی بوده و مانند سد معبری در مسیر تحقیق نوآوری هایشان عمل نموده است.

نازی ها به لحاظ نظامی از متفقین شکست خوردند. اما هنوز بعضی ها در رسانه آتش مبارزه را سرکش نگهداشته اند. البته، متفقین همواره پیروز می شوند ولی هدف مبارزشان این نیست. هدف خود ماهیت نازیست. نازی فقط یک ماشین جنگ نبود. هیتلر و حامیانش ایده های دیگری را به همراه خود بر سر کار آوردند. این ایده ها تاریخی، اجتماعی، هنری، اقتصادی و علمی بودند. به عبارتی دیگر نازی ها یک فرهنگ کاملاً جدید را تقریباً سریع و ناگهانی به ظهور رساندند که با پذیرش اکثریت عموم روبه رو شد.

گاهی این قشر از اصحاب رسانه می گویند آمریکا خودش را به شکلی تعریف می کند که نازی ها نبوده اند. عملکرد جذاب رسانه ها، مخصوصاً هالیوود، در مورد نازی ها که از کمپین های مداوم آن ها معرض است، این بوده که مطمئن باشند ایده های فرهنگی نازی نیز همانند نیروی نظامی اش کاملاً شکست خورده است. در نمایش شکست نظامی نازی بر روی پرده ی نقره ای معتقد هستند که ایده های فرهنگی نازی را هم شکست داده اند. آن ها در این راستا از هر فرصتی استفاده می کنند. نبرد رسانه ها با این پروپاگاند بارها و بارها تکرار شده است، گرچه هنوز هم این نبرد ادامه دارد.

جهت بیان مثالی از آن چه دقیقاً مد نظرم است، برای لحظه ای این بحث را کنار می گذارم. این مثال در خصوص بحث یوفو همچنین مربوط به تضاد فرهنگی آن نیز می باشد. این در مورد فداییان هیتلر یعنی اس. اس. می باشد.

تاریخ نگاران به ما می گویند که اس. اس. مخفف «اسچوتز استافل- Schutzstaffel» است. این عبارت را می توان به «محافظ» یا «فدایی» ترجمه نمود که در اوایل تشکیل جنبش اعضای آن لباس سیاه می پوشیدند و محافظ شخصی هیتلر بودند. همگام با گسترش نازی، مفهوم این سازه به خیلی چیزها گسترش یافت.

چهره ی اس. اس. در رسانه ها صرفاً کاریکاتوری منفی است. با این گمان که ما بلادرنگ آن را می پذیریم. این تمام چیزیست که رسانه ها از اس. اس. نشان می دهند. تکیه ی آن ها بر این است که اکنون ما به اندازه کافی اس. اس. را شناخته ایم و نیازی به تحقیقات بیشتر نیست. این اولین قانون نانوشته، در این کتاب به چالش کشیده شده است. ما در این بحث بر روی اس. اس. به عنوان یک چارچوب سازمانی و در بعضی موارد به عنوان چارچوب تحقیق و توسعه ی ورای تکنولوژی ابرسلاح های آلمان تمرکز نموده ایم. اما اس. اس. بیشتر از این ها بوده است. برای درون سازمانی های اوایل کار حروف اختصاری اس. اس. اصلاً به معنای محافظ (Schutzstaffel) نبوده است بلکه به معنی «شوارتز سان-Schwarze Sonne» بوده است.

«شوراتز سان» در انگلیسی همان «بلک سان-Black Sun» است. برای آن ها خورشید سیاه یک جسم فیزیکی مانند خورشید ما بوده با این تفاوت که با چشم غیر مسلح نمی توان آن را روئت کرد. این خورشید سیاه نوری تابش می کند که برای چشم انسان قابل مشاهده نیست. به نظر می رسد مفهوم خورشید سیاه قراین مذهبی داشته باشد. گفته می شود محل آن مرکز کهکشان ما می باشد. زمین به همراه سایر اجرام سماوی در اطراف این خورشید سیاه در گردش هستند.

گاهی خورشید سیاه را کره سیاه سمبلیکی در نظر می گیرند که هشت بازو از آن خارج شده است. نمونه این سمبل روی کف موزاییکی قلعه ی وولزبورگ (Wewelsburg)، خانه ی روحانی اس. اس.، اجرا شده است. تعداد بازوها اهمیتی ندارد. هشت، شش یا چهارتایی هستند. فرد با فر و هوش در اینجا متوجه می شود که آرم نازی ها صلیب شکسته (swastika)، خودش یک سمبل از خورشید سیاه بود.

نکته این که مفهوم خورشید سیاه فقط لاطائلات نازی ها نبود. خورشید سیاه در واقع یک گرداب انفجار داخلی و سرد بود بگونه ای که ویکتور شاوبرگر و کارل شاپلر توضیح داده اند. جمع و فشرده می شود در حالی که به سردی فضای بین ستارگان است. به شکل تابش پس زمینه ی کیهانی، اشعه ی ایکس و گاما تابش نامرئی دارد. چنین چیزی امکان دارد زیرا بر خلاف آنچه که درباره ی «نازی های احمق» گفته شده، خورشید سیاه کاملاً حقیقت دارد. در حقیقت خورشید سیاه هنوز قوی ترین نیروی مشاهده در جهان است.

حداقل چهل سال بعد از انحلال نازی، دانشمندان اخترشناس خورشید سیاه را در مرکز کهکشان ما یافته اند. در حقیقت تمام ما این مسئله را با نام دیگری می شناسیم. امروزه آن را سیاه چاله می نامند. در مرکز یک گرداب عظیمی از ستارگان قرار دارد که ماده و انرژی را به سمت خود می کشد و تابش های قبلاً ذکر شده را پیرامون خود گسیل می دارد. خورشید سیاه در واقع یک نظام خیلی بزرگ یا شاید بتوان آن را یک ماشین بسیار عظیم نامید. ما و کل کهکشان اجزای این ماشین هستیم که مسیر دایره واری در فضا داریم. تمام ماده ی آن شامل ستاره ها، سیاره ها، شهاب ها، ستاره های دنباله دار، ذرات و غیره در متن انرژیش محدود شده اند. کهکشان ما به همراه خورشید سیاه که به مثابه قلبش است، به عنوان ماشین گسترده ای عمل می کنند. از تمام ماده و انرژیش در راستای قوانین فیزیک بهره می گیرد. همتای آن گرداب گریز از مرکز که نامرئی است، حتی ممکن است دریچه ای به بعد دیگری باشد که این ماده و انرژی بعد ما از طریق
آن به بعد دیگر فوران کند. این همان نوع گرداب انفجار داخلی است که آلمان ها بر مبنای آن انرژی زنده و آفریننده می خواستند «علم جدید» را بنیان نهند. این همان موضوعی است که قبلاً در مورد آن صحبت کرده ایم. امکان دارد همان نیرویی باشد که برای پیش رانش دیسک های پرنده می خواسته اند [جالب این که از این زاویه دید، آرم صلیب شکسته همان کهکشان راه شیری است که چهار بازو دارد و آلمان ها در زمان رایش سوم به این موضوع واقف شده بودند].

با این حال چه کسی در رسانه های گروهی از این جرأت برخوردار است که مسائل این چنینی درباره ی رایش سوم را مطرح نماید یا برای این گونه رابطه ها اعتبار قائل باشد؟ در واقع امروزه چه کسی در رسانه های جمعی حتی به این ارتباط اشاره می کند؟ هیچ کس. مادامی که به نازی ها مربوط می گردد، هر کسی بگوید یا اشاره کند که اندیشه نازی ها ارزشمند بوده به لحاظ سیاسی در اشتباه است. گفتن چنین سخنی، دست زدن به خودکشی حرفه ای است. گفتن چنین سخنی به معنی پایان شغل فرد است خواه در دنیای تجارت و یا در دنیای علمی باشد. حتی اگر فردی تمایل داشته باشد چنین ارتباطی را به چاپ برساند یا به فیلم تبدیل سازد هیچ ناشر یا تهیه کننده دارای خط مشی سیاسی مرسوم به این اقدام تن در نخواهد داد، حداقل به زبان انگلیسی.

نه تنها رسانه های گروهی نمی توانند در مواردی که نسبت دادن اقدامی به نازی ها وارد است، دست به چنین اقدامی بزنند بلکه هر فردی که در تلاش برای رسیدگی به چنین مفاهیمی باشد در معرض این خطر حقیقی قرار می گیرد که برچسب نئونازی بخورد. این تهدید به دنیای یوفوها نیز کشیده می شود. در نتیجه این تهدید طی 50 سال اخیر تأثیر دهشت باری بر پرس و جو پیرامون یوفوها ایجاد نموده است.

در این مورد با رسانه ها باید چگونه رفتار کرد؟ ما با موسساتی در فرهنگ خود درگیر هستیم که فعالانه در تلاش برای ممانعت از گسترش دانش می باشند؟ به رغم دیدگاه شخصی یک فرد پیرامون نازی ها، آیا باید اجازه دهیم و قصد داریم اجازه دهیم که این «قهرمانان روشنفکر حقیقت» تاریخچه یوفوها را حذف کنند، قطع نظر از دانش جدید این نیروی طبیعت تنها به این دلیل که آن ها منشاء آن را به لحاظ سیاسی تهاجمی می یابند؟

از این مثال به بحث گسترده ترمان پیرامون رسانه ها باز می گردیم. در فرهنگ آمریکایی گاهی گفته می شود که قدرت رسانه های جمعی با قدرت سه بخش دولت آمریکا رقابت نموده یا از آن فراتر می رود. با در اختیار داشتن چنین قدرتی، رسانه ها خود را از هر پروپاگاندی فراتر می دانند. باور آن ها درست است. همان گونه که هر فرد متفکری پی خواهد برد، قدرت رسانه های جمعی طی 40 سال گذشته مکرراً برای تغییر بنیادی روند این سه بخش از دولت به کار رفته است.

علاوه بر وضعیت بغرنج مورد اشاره در رابطه با سوگیری رسانه ها، ما با مانع دومی در هر گونه اقدامی برای رسیدن به حقیقت مواجهیم که همان فرهنگ رازداری در خود دولت است. وسکو (Vesco) بلافاصله این مسئله را تصدیق نمود. با استناد به آن چه «دکترین وسکو» می نامم، هیچ راز مرتبط با کشور آلمان به لحاظ سیاسی مورد تأیید قرار نگرفت مگر این که در اختیار بیش از یکی از چهار قدرت درگیر (ایالات متحده، شوروی، بریتانیا و فرانسه) قرار گرفته باشد. او اشاره می کند: « در حقیقت، از میان سلاح های جدید انقلابی متعددی که آلمانی ها در آن دوره ایجاد نمودند، ما تنها آن هایی را می شناسیم، خوشبختانه شامل بخش اعظم آن ها می شود، که به دست همگی یا دست کم بیش از یکی از چهار کشور درگیر افتاده بودند» (1).

این دولت ها ظاهراً به منظور حفظ اسرار، اسرار را حفظ می نمودند. در هر رویدادی، این دولت ها بر یک مبنای «نیاز به دانستن» در جهت افشا این اسرار عمل می کنند. از نظر آن ها ما هیچ نیازی به دانستن نداریم.

تفاوت های میان رسانه ها و خود دولت بیشتر و بیشتر نامشخص می گردد. سیاستمداران برای طرح ریزی سیاست عمومی بر نمونه گیری آرا مردمی که یک شب قبل تر توسط رسانه ها انجام گرفته است، متکی می باشند نتایج این نظرسنجی آراء هر آن چیزی است که رسانه ها اعلام می کنند. در عین حال، خود رسانه ها هر چه که از دست شان بر می آید را از طریق اخبار، سرگرمی و از طریق فیلم ها جهت تأثیرگذاری بر نتایج آراء مردم انجام می دهند. رسانه ها و دولت چنان ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند که برای همگی مقاصد عملی می توانند به عنوان یک نهاد تلقی گردند. سازمان سیا بخش عمده ای از بودجه خود را صرف تلاش برای طرح ریزی بحث های عمومی پیرامون موضوعاتی می نماید که آنها را حساس می پندارد. نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که حقیقت، هدف دولت نیست و آن ها برای نیل به اهدافی که در مشارکت با رسانه های جمعی قرار نداشته باشند، از روش های رسانه های جمعی بهره می گیرند.

تقریباً برای 60 سال این دولت/رسانه از طریق ماشین تبلیغاتی خود «هالیوود» به ما گفته است که همگی عقاید نازی ها اگر نگوییم خطرناک بودند قطعاً ناشایست بوده اند. این که «نازی ها هیچگاه ایده خوبی نداشته اند» ظاهراً تکیه کلام ساده انگارانه آن هاست. قطعاً دولت تا حدودی می داند که اکنون شما در رابطه با منشاء یوفوها چه چیزی می دانید. در واقع آن ها می دانند که درباره ی این تکنولوژی پیشرفته هنوز محرمانه خیلی چیز های بیشتر از یوفوها وجود دارد. در گذشته از بابت به کارگیری دانشمندان آلمانی اسیر شده در مواقعی که این دانشمندان تمایل به کار داشتند، هیچ نگرانی نداشتند اما آن ها از پذیرش این قضیه بیزار بودند. مشکلی که با آن مواجه بودند این بود که خودشان را مثل یک تماشاچی در گوشه ای محصور کرده بودند. آن ها نمی توانند بدون بازبینی سایر عقایدی که موفق شده اند به درک واصل نمایند، منشا فن آوری یوفو را تصدیق نمایند. اگر یک ایده خوب مربوط به نازی ها را می پذیرفتند، این مسئله ممکن بود مطرح گردد که آیا ایده خوب دیگری نیز وجود دارد. پیش از این سرآمدان رسانه های جمعی، این سئوال را به انحصار خود در آورده اند و  هر گونه ارزیابی مجدد جنگ جهانی دوم را «تجدیدنظر طلبی» می نامند. آن ها از این اصطلاح به صورت اهانت آمیزی استفاده می کنند. با به کارگیری نوعی «کلام جدید»، موفق شده اند شیشه ی عمر دیو را به مدت تقریباً 60 سال حفظ نمایند.

کل این مطلب برای محقق یا مأمور تحقیق به چه معنا است؟ آیا با در اختیار داشتن ادله کافی می توان کل این اطلاعات را رسماً تصدیق نمود؟ این محور قدرت پیشرو یعنی رسانه/دولت با چه سطحی از دلایل می تواند این حقیقت را تصدیق نماید که آلمانی هایی که برای هیتلر فعالیت می کردند، اشیاء پرنده آزمایشی ساخته اند که ما حتی نمی توانیم آن را لمس کنیم؟ پاسخ سادة این سئوال این است که آنها نمی توانستند این کار را انجام داده باشند. با هر دلیلی که وجود دارد، نمی توانستند دست به چنین اقدامی زده باشند. چرا باید این کار را انجام می دادند؟ چه سوابقی از آن ها در دست است؟ هیچ ایده خوبی از سوی نازی ها وجود ندارد. نیازی به دانستن آن نیست. احتمالاً یک پیشرفت تکنولوژیکی غیر منتظره در پس این راز وجود دارد. هر گونه که حساب کنیم یک وضعیت باخت ـ باخت برای آن ها وجود دارد.

شاید بتوانیم این کابوس را برای برگزیدگان قدرت در تصویری تشریح نماییم. فرض کنید که فردا یک بشقاب پرنده پیشرفته و دارای فن آوری بالا بر روی پله های کاخ سفید تحت پوشش کامل و زنده ی رسانه ها به زمین بنشیند. کابوس آن ها یک بیگانه کوچک خاکستری نیست که از بشقاب پرنده خارج گردد و به حضار بگوید: « مرا رهبر خود حساب کنید»، بلکه کابوس آن ها یک دانشمند اسبق اس. اس. آلمان است که از بشقاب پرنده خارج شده و به حضار بگوید: «من قرار ملاقات دارم».

مفاهیم آن کاملاً بدیهی است. به مدت بیش از 40 سال جامعه یوفو اشاره می کرد که ما در شرف افشای کامل ماهیت یوفو از سوی دولت می باشیم. به دلایلی که در بالا اشاره گردید ما نه اکنون و نه هیچ زمان دیگری در شرف افشای کامل ماهیت یوفو از سوی دولت نخواهیم بود.

این بدان معناست که این «افشاسازی» به عهده ما است. هر کسی که علاقمند به انجام تحقیقات پیرامون این موضوعات است دلگرم خواهد شد اگر بداند در این حیطه جای زیادی برای تحقیق وجود دارد. ضروری نیست که یک دانشمند باشید. لازم نیست در اروپا زندگی کنید. لازم نیست زبان آلمانی بیاموزید. مهم ترین رکن در این تحقیقات، علاقه است. اگر علاقمند باشید کوهی از فایل های دولتی وجود دارد که هنوز کاوش نگردیده است. مأموران سانسور همه چیز را ویرایش نکرده اند. آنها نیز دچار اشتباهاتی شده اند که می توان آن ها را یافت و در کنار یکدیگر قرار داد. اگر هر محقق بتواند تنها یک حقیقت را به این دانش روبه رشد بیفزاید، مشکل ما سریعاً حل خواهد شد. خلاصه «افشاسازی» رخ نخواهد داد مگر این که ما آن را ایجاد کنیم.

این دانشمندان و متخصصین فنی که این بشقاب پرنده های اولیه را ساخته اند ممکن است بهترین ها و باهوش ترین های عصر خود بوده باشند اما همگی آنها نیز همانند ما هر روز صبح از خواب بیدار می شدند و شلوارشان را می پوشیدند. در واقع آن ها خود ما هستند. اکنون که می دانیم ما ساکنین زمین قادر به ساخت اشیایی هستیم که آن را یوفو می نامیم، آیا نباید از این حقایقی که در دست داریم برای بیان این پدیده بهره بگیریم نه این که در کل این اطلاعات را نادیده بگیریم؟ آیا نباید دست از اسطوره سازی جدید و غیر ضروری و شاید یک مذهب آشکار برای توجیه این پدیده که کاملاً تهی از یک مبنای واقعی است، برداریم؟ حقیقت واقعی معمولاً کاملاً ساده است. در این مورد، حقیقت واقعی این است که منشا یوفوها و بسیاری رازهای تکنولوژیکی دیگر در گورستان آلمان نازی خفته است و منتظر است که ما به اکتشاف مجدد آن بپردازیم.

این کتاب، «کتاب کامل یوفوها» یا حتی «کتاب کامل بشقاب پرنده های آلمانی» نبوده است. هر موضوعی که در این کتاب به آن اشاره گردید، دنیایی درون دنیاهای از جزئیات و اطلاعات بیشتر است. این دیگر به عهده خواننده است که از منابعی که ذکر شده است به عنوان نقطة شروعی برای حیطه های مورد علاقه خود استفاده کند. این کتاب با این هدف طراحی شده است که شما را به حرکت وا دارد. این کتاب تنها یک راهنما است.

 


 

 

منابع:

1-      Vesco, Renato, 1976, Intercept UFO, page 96, Pinnacle Books, New York, NY.

 


برچسب‌ها: یوفوبشقاب پرندهUFOاجسام پرنده ناشناسیوفوهای آلمانی
ارسال توسط سامان هادی پور
آخرین مطالب

بشقاب پرنده های با پیش رانش میدانی - بخش دوم

تاریخ : پنجشنبه ششم آذر 1393

 

مطالعه قسمت قبل : اینجا

 

کتاب بشقاب پرنده های هیتلر - بشقابپرندههایباپیشرانشمیدانی - ادامه از قسمت قبل

به زمین بازگردیم، ایده ی دیگری حاکی از این است که دانشمندان آلمانی تحت تاثیر ایده هایی بوده اند که از آسیا نشات می گیرد. به هند و تبت مشکوک هستند.  قرن ها یوفوها را بر فراز مغولستان، تبت و هند گزارش نموده اند. ادعا می شود که هند باستان سفینه ای داشته است که همانند بشقاب پرنده بوده است. این بشقاب پرنده را ویمانا می نامیده اند. [ برای مطالعه پیرامون مبحث ویمانا به اینجا مراجعه کنید ] متن های باستانی هند به زبان سانسکریت از ساخت و پرواز این بشقاب ها صحبت نموده اند. سازمان آلمانی « Ahnenerbe » با هدف جستجوی این دانش مخفی باستانی، گروه های اکتشافی آلمانی را پی در پی به شرق فرستاد. این همان چیزی بود که هنریش هارر (Haarer) به دقت انجام داد و کتابش مبنای فیلم « هفت سال در تبت» شد. این ارتباط بین بشقاب پرنده ها در شرق و غرب به عنوان گمانه ای از تاثیر بر بشقاب پرنده های آلمانی محسوب می گردد(16). ارتباط دقیقی هرگز ارائه نشده است.

ارتباطی که قطعیت آن بیشتر است مربوط به استفاده ی ویکتور شاوبرگر از هندسه فیثاغورتی می باشد. شاوبرگر بی شک از این هندسه استفاده نموده است اما محل بحث به قسمتی از هندسه مورد استفاده بر می گردد. داستان به این صورت است که شوالیه های معبد طی جنگ های صلیبی در سرزمین مقدس به این دانش دست یافتند و در ادامه کسانی این دانش را ذیل عنوان « هندسه ی مقدس» حفظ کردند.

هر دو زمینه ی فکری مطروحه در بالاتر بسیار گسترده و تا حدی بی ربط به بحث ماست، لکن خواننده باید از آن چه در مورد آن ها شنیده است و ارتباطشان با بشقاب پرنده های آلمانی آگاه باشد.

چه «تکنولوژی خفیه» یا «تکنولوژی مرسوم» بنامیم، در نهایت تکنولوژی است. در آخر همان گونه که دکتر فریمن می گوید:« همه ی ماشین ها را می توان به اعداد تقلیل داد». چیزی که بعضی آن را «خفیه- occult » می خوانند، بعضی دیگر «محرمانه- arcane » می نامند. به این خاطر که فکر می کنند این تکنولوژی، که به نظر می رسد منشا پیش رانش میدانی باشد، باید در انحصار افراد خاص باشد تا از آن برای پروژه های سیاه دولتی استفاده نمایند. این دانشمندان از یک فناوری و ادراکی بهره می برند که تنها مخصوص استفاده آنان است. این دانش در دسترس و اختیار سایرین نیست. ما که بخش اعظم ناآگاهان هستیم، تئوری نسبیت اینشتین به خوردمان داده شده و تاکید شده که اوج یادگیری است. این علوم بر مبنای «نیاز به دانستن» نگهداری می شوند. دولت ما [آمریکا] به سادگی فکر می کند ما نیازی به دانستن آن نداریم. این هم شانس ماست که نوابغی مانند دکتر فریمن چنین دانشی را دریابند و آن را به زبانی قابل درک برای ما بیان نمایند. امید است که دکتر فریمن به زودی در این زمینه کتابی را منتشر نماید.

شواهد مربوط به چیزی که علوم خفیه در رابطه با پیش رانش میدانی برای ما می آورد را نوربرت یرگن راتهوفر و رالف اتل ارائه نموده اند. آقای اتل درگیر تحقیقی برای یک فیلم درباره ی دکتر ورنر وان بروان بود. یک کمپانی فیلمسازی هزینه ی این تحقیق را پرداخت می کرد. از طریق یک شرکت  تولیدی که در مورد یوفوها بیشتر از موشک ها می دانست، یک یا چند بسته اطلاعاتی به دست آمد. اتل آن اطلاعات را کنار نهاد اما پس از بهره گیری از نوربرت یرگن راتهوفر که در این موضوع یک خبره بود، دوباره به آن اطلاعات متمایل گردید(17).

در بسته ی اطلاعاتی چندین عکس واضح از بشقاب پرنده های آلمانی در حال پرواز وجود داشت. بعضی از این عکس ها شاید صرفاً مدل بودند ولی بعضی ها معتبر بودند. امروزه عکس ها را می توان به وسیله ی کامپیوترها خلق نمود که روی جلد مجلات مدرن به چشم می خورند. حداقل نگاتیو یکی از این عکس ها که یرگن راتهوفر به ولادمیر ترزیسکی نشان داده و من نیز دیده ام، وجود دارد لذا همه ی عکس ها کامپیوتری نیستند. عموم این عکس ها را در نمایش عمومی و فیلم برای مدتی قریب به ده سال دیده اند. تا جایی که دانشم یاری می کنند این عکس ها هرگز با استفاده از تکنولوژی مدرن تحلیل عکس ها مردود اعلام نشده اند. بنابراین آن ها مشروعیت کامل دارند.

این نویسندگان در کنار عکس ها، یک بافت فرهنگی و تاریخی از این بشقاب پرنده ها در بطن رایش سوم فراهم آورده اند. این جدال مربوط به سازمان های محرمانه ی درون اس. اس. می باشد. علاوه بر این، همین نویسندگان متنی شامل علوم خفیه، میزبانی حلول روح و موجودات فضایی نوشته اند که این قسمت اخیر نقطه ضعف کار ایشان به حساب می آید زیرا «مستندات» دست اولی وجود ندارد.

در کنار نوشته های اتل و یرگن راتهوفر، چندین نویسنده آلمانی زبان دیگر کتاب هایی مشابه یا با همان مضمون نگاشته اند. قابل توجه ترین آن ها اچ. دی. هارمان (Haarmann) (18) و او. برگمان (Bergmann) می باشند(19). آقای اتل و یرگن راتهوفر چندین کتاب به زبان آلمانی منتشر نموده اند که از طریق ناشرشان در دسترس می باشد (20). اتل و یرگن راتهوفر دو ویدیو نیز ساخته اند که عنوان اولی به آلمانی « UFOs Das Dritte Reich Schlaege Zurueck?» و عنوان دومی نیز « اسرار یوفوی رایش سوم- UFO Secrets of the 3rd Reich » می باشد. فیلم دوم به خوبی ساخته شده و همان عکس های مورد بحث را نشان می دهد. افرادی که به صورت جدی علاقمند به بشقاب پرنده های پیش رانش میدانی آلمانی هستند، باید این فیلم ها را ببینند (21) (22).

آقای اتل و یرگن راتهوفر و دیگر نویسنده های متحدین دو سیستم متفاوت از پیش رانش میدانی را عرضه نموده اند. نمونه کوچک تر بشقاب شکل که نام «وریل» را برایش برگزیده اند با سه میدان مغناطیسی متحرک کار می کند (23). نمونه برزگ تر با عنوان «هانیبو» به گفته ی همین نویسندگان از طریق یک سری دستگاه های خاص نیرو می گرفته است. در این حوزه خروجی نمونه کوچک تر «دستگاه انرژی آزاد- free energy device» هانس کولر (24) یعنی «دستگاه مغناطیسی-Magnetapparat» به عنوان ورودی یک دستگاه کولر بزرگ تر «ژنراتور- Stromerzeuger » استفاده می شده است. خروجی دستگاه دوم جهت به کار انداختن یک مولد وان دو گراف استفاده می شد. این انرژی به سمت چیزی که دینام توپی مارکونی خوانده می شد، هدایت می گردیده است تا بشقاب پرنده را بلند کند (25)(26).

 به نظر می رسد تمام آن چه درباره ی وسیله ی آخری گفته شده این باشد که در همان جمله ذکر شده خازن های خاص بشقاب پرنده توسعه یافته توسط تی. تی. براون و پروفسور پاول بیفیلد در دهه ی 1920 و به همراه یک سیستم روتوری در ایتالیا در دهه 1930 توسط پورفسور مارکونی انجام گرفت. آقای یرگن راتهوفر فراتر رفته و می گوید که این وسیله ی مورد بحث در اصل پیشگام سیستم سیرل (Searl system) بوده است [ژنراتور اثر سیرل در دهه ی 1960 توسعه یافته و گفته می شود که الکتریسیته را بدون نیاز به سوخت، سر و صدا، آلودگی و اصطکاک تولید نموده و اثر ضد گرانشی نیز دارد!] (27).

عکس های هانیبو شباهت عجیبی به عکس های بشقاب پرنده ی جرج آدامسکی در اوایل دهه 1950 دارد. سپس این بشقاب پرنده ها در کل سیاره زمین مشاهده و عکس برداری شدند. تعدادی بشقاب پرنده ی متفاوت از بشقاب پرنده های دو رویت آدامسکی و عکس هایشان وجود داشتند. در ابتدای دهه ی 1950 آن قدر مشاهدات زیاد بودند که سخت است بگوییم همه آن ها ساختگی بوده اند. آقای اتل و یرگن به این نکته اشاره می کنند که بشقاب پرنده های رویت شده توسط آدامسکی همان طرح بشقاب پرنده ی هانیبوی آلمانی است (28). چون بعد از جنگ رونمایی شدند، سئوال اصلی در مورد منشا آن ها بود. چنین سئوالاتی در بخش آتی کتاب پاسخ داده خواهد شد.

در کنار طرح های وریل و هانیبو، یرگن راتهوفر از نوع دیگری از وسیله ی پیش رانش میدانی ذکری به میان آورده است. این بشقاب پرنده از یک موتور شیمیایی جهت به حرکت در آوردن ژنراتور پیش رانش میدانی استفاده می کند (29). نوع موتور شیمیایی مورد استفاده خیلی شبیه به موتور معروف والتر است که در بعضی از زیردریایی های آلمانی نصب گردید.

فرایند والتر مستلزم یک چرخه ی بسته ای از انرژی گرمایی تولید شده از طریق احتراق بسیار شدید تجزیه ی هیدروژن پراکسید می باشد. این واکنش در حضور کاتالیزگر پرمنگنات پتاسیم در یک محفظه ی تجزیه صورت می گیرد. چنین واکنشی منجر به گاز 600  الی 700 درجه ای متشکل از بخار و اکسیژن می شود که با فشار خود توربین را به گردش در می آورد. پس از این که گاز کارش را انجام داد، اگر به محفظه ی بازیافت برود می تواند دوباره به چرخه بازگردد. یرگن راتهوفر با ذکر کردن سوخت افزودنی به نام اتانول، معتقد است که می توان دمای سیستم را بالاتر برد. سیستم بدون سوخت افزوده شده را «سیستم سرد» می نامند که اگر سوختی به آن افزوده شود «سیستم گرم» نامیده می شود. در واقع سیستم سرد در موشک وی-2 استفاده شد تا پمپ های سوخت توربو را به حرکت در آورد زیرا پمپ های شناخته شده نمی توانستند حجم سوخت مورد نیاز جهت تغذیه ی این موشک را کنترل نمایند.

یرگن راتهوفر توضیح می دهد سیستم سرد در بشقاب پرنده ی ترکیبی ترتیبات روتور-استاتور را به حرکت در می آورد که به عنوان یک تیغه ی بالابرنده شبیه به چرخ بال دو برابر می شود. روتور- استاتور-پره درون کاپوت بشقاب پرنده تعبیه شده بود. خروجی روتور-استاتور یک میدان مغناطیسی قوی است که حدس زده می شود بشقاب پرنده را از قید گرانش رها می کند، همان گونه که در مورد سایر بشقاب پرنده ها نیز ادعا شده است (30). به علاوه تمام هوای درون بشقاب پرنده را از طریق پمپ ها تخلیه می کنند تا شناوری آن در اتمسفر افزایش یابد. همچنین مقداری ترکیب اکسیژن-بخار گرم از پیرامون بشقاب پرنده با فشار به بیرون می رانند در حالی که با متانول ترکیب شده است تا گرمای بیشتر و بالطبع فشار خروجی بیشتری داشته باشد. دوباره به یاد دکتر بلوزو می افتیم. همین طور رناتو وسکو را به خاطر می آوریم که به موتور مشابهی اشاره نموده است (31) و به طرز مبهمی با موج های الکترومغناطیسی ارتباط داده شده است (32). آیا ما با تکمیل چرخه به نقطه ی شروع بازگشته ایم؟

بالا چپ: سیم پیچ پنکیکی تسلا با یک سیم پیچ ثانویه درون سیم پیچ اصلی. بالا راست: دستگاه کوچک تر انرژی آزاد هانس کولر. پایین: دستگاه وریل، آیا ربطی به دستگاه شاپلر دارد؟

 

آیا کسی به این فکر نیفتاده است که در همان پره یک موتور اتمی را با موتور والتر جایگزین نمایند؟ موتور اتمی ممکن است یکی از سه نوع ممکن باشد. ممکن است از نوعی باشد که اتمسفر را به عنوان سوخت می سوزاند. این سوزاندن هوای گرم و از آب موجود در جو، بخار بوجود می آورد. محتمل است از نوعی باشد که با استفاده از آب موجود در مخزن، بخار تولید می کند. یا نوع سومی باشد که گرمای فوق العاده تولید می کند و گازهایی مانند هیدروژن یا هلیوم را به بیرون پرتاب می کند. هر یک از این خروجی ها را می توان از طریق پره های چرخنده به بیرون راند که نتیجه ی مطلوب در پی خواهد داشت. وسیله ای از این نوع باید تعداد زیادی از بشقاب پرنده- سفینه های آلمانی تا به حال بحث شده را به هم ربط دهد.

بشقاب پرنده پیش رانش میدانی/شیمیایی (نوربرت یرگن راتهوفر). 1- شیشه ی کابین خلبان، 2-اتاق خدمه، 3- شیارهای ورودی هوا، 4- نگهدارنده ی رینگ خلا با پمپ های خلا دارای عملکرد بالا، 5- جت های بلند کننده مربوط به سیستم توربین والتر، 6- توربین های والتر و ژنراتور های الکتریکی با ماشین نگهداری اتاق ها، 7- دیسک چرخ گردان پاد ساعت گرد، 9- چرخ دیسک، بخش درونی از حلقه بیرونی الکترومغناطیسی، 10- دیسک دوار چند بخشی و ملخ بال با تیغه های تعدیل شونده، 11- محور بشقاب پرنده و 12- محور ارتباطی بین کابین خلبان و اتاق ماشین.

 

عکسی شبح گونه از دیسک پرنده ، گفته میشود که هانیبو 2 است و در حال تست پرواز . اصل تصویر مربوط میشود به مجموعه نوربرت یرگن راتهوفر .

دکتر فریمن توجه نموده که پروفسور مارکونی، اختراع های تسلا را دزدیده است. همچنین تسلا یک مولد برقی کره ای شکل ساخت که شامل تیوب های تو خالی می شد و امکان دارد بر دستگاه شاپلر حق تقدم داشته باشد، دستگاهی که در همین فصل بحث می شود. به طرز شگفت آوری، جزئیات اندکی درباره ی دستگاه انرژی آزاد تسلا وجود دارد (33). تسلا در استفاده از موتورش برای توان دادن به یک اتومبیل پیرز -آرو (Pierce Arrow ، نام کارخانه اتومبیل سازی امریکایی که از سال 1901 تا 1938 فعال بود) موفق بود. این یعنی در امریکا یک وسیله ی پیش رانش میدانی وجود داشت که به جای استفاده در بشقاب پرنده، در اتومبیل به کار گرفته شده بود. دکتر فریمن هشدار می دهد که از تنوع این وسایل کروی آشفته نشوند زیرا این گوناگونی ظاهری است. حقیقت این است که همه ی آن ها بر مبنای یک اصل مشترک کار می کنند (34).

 

به امید خدا ادامه دارد ...


 

منابع : 

 

  •  

    1. X, Michael, 1960, pages 17, 33, We Want You Is Hitler Alive?, Futura Press, reprinted 1969 by Saucerian Books, Clarksburg, WV.
    2. Barton, Michael X., 1968, pages 26-36, The German Saucer Story, Futura Press, Los Angeles
    3. Zunneck, Karl-Heinz, 1998, pages 120-122, Geheimtechnologien, Wunderwaffen Und Irdischen Facetten Des UFO-Phaaenomens 50 Jahre Desinformaton und die Folgen, CTT-Verlag, Suhl
    4. Zunneck, Karl-Heinz, 1998, page 122
    5. Lyne, William R., 1999, page 48, Pentagon Aliens, Creatopia Productions, Lamy, New Mexico 87540
    6. Lyne, William R., 1999, page 28
    7. Lyne, Willaim R., 1999, page 38
    8. Lyne, William R., 1999, page 21
    9. Lyne, William R., 1999, pages 20, 41
    10. Lyne, William R., 1999, page 42
    11. Lyne, William R., 1999, pages 197-200
    12. ibid
    13. Trinkaus, George, 1988, pages 3-4, Tesla The Lost Inventions, High Voltage Press, Portland, OR.
    14. Lyne, William R., 1999, page 215
    15. Freeman, Gordon Dr., 3/18/01, personal letter to author
    16. Stoll, Axel Ph.D., 2001, pages 15-20, Hochtechnologie im Dritten Reich Reichsdeutsche Entwicklungen und die vermutlich wahre Herkunft der “UFOs,” Amun-Verlag, Schleusesiedlung 2, D-98553 Schleusingen
    17. Ettl, Ralf, 1999, page 11, “Notes To The Vril-Project” Ursprung und Quellen
    18. Haarmann, D.H., 1983, Geheime Wunderwaffen, ll Geheime Wunderwaffen, lll Geheime Wunderwaffen, Hugin Gesellschaft Fuer Politisch-Philosophische Studien E.V., Postfach 23, D-48472, Hoerstel 3, Germany
    19. Bergmann, O., 1988 and 1989, l Deutsche Flugscheiben und U-Boote Ueberwachen Die Weltmeere, ll Deutsche Flugscheiben und U-Boote Ueberwachen Die Wletmeere, Hugin Gesellschaft Fuer Politisch-Philosophische Studien E.V., Postfach 23, D-484772, Hoerstel 3, Germany
    20. Dr. Michael Daemboeck Verlag, Markt 86, A-3321 Ardaggr, Austria
    21. Video Film “UFOs Das Dritte Reich Schlaegt Zurueck?, available through Dr. Michael Daemboeck Verlag, see reference (18)
    22. Video Film “UFO Secrets of the 3rd Reich” available through Total Solutions International, Las Vegas, NV.
    23. van Helsing, Jan, 1993, page 129, Geheim Gesellschaften und ihre Macht im 20. Jahrhundret, Ewertverlag, Meppen, Germany
    24. British Intelligence Objectives Sub-Committee Final Report No. 1043 Item No. 31, “The Invention Of Hans Coler, Relating To An Alleged New Source Of Power”
    25. Video Film “UFOs Das Dritte Reich Schlaegt Zurueck?, available through Dr. Michael Daemboeck Verlag, see reference (18)
    26. Juergen-Ratthofer, Norbert and Ralf Ettl, 1992, page 51, Das Vril-Porjekt, Dr. Michael Daemboeck Verlag, Ardaggr, Austria
    27. Juergen-Ratthofer, Norbert, date unknown, page 16, “Geheime UFO, 1. Folge: Flugscheibenprojekte aus verschiedenen Staaten der Erde,” this article was courtesy of Theo Paymans, Holland
    28. Juergen-Ratthofer, Norbert, date unknown, pages 84,85, Flugscheiben und andere deutsche und japanische Geheimund Wunderwaffen im Zweiten Weltkrieg, self-published, available through reference (18)
    29. Juergen-Ratthofer, Norbert, date unknown, pages 1 and 16, “Geheime UFO, 2. Folge So baut man fliegende Untertassen–und so funktioniernen sie,” this article was courtesy of Theo Paymans, Holland
    30. ibid
    31. Vesco, Renato, 1976, pages 163 and 164, Intercept UFO, Pinnacle Books, New York
    32. Vesco, Renato, 1976, pages 135-136
    33. Nieper, Hans A., 1985, pages 188-189, Conversion of Gravity Field Energy Revolution in Technology, Medicine and Society, MIT Verlag, Oldenburg
    34. Freeman, Gordon Dr., 3/18/01, personal letter

     


برچسب‌ها: نیکولا تسلابشقاب پرندهیوفوآلمان نازیعکس یوفو
ارسال توسط یوسف ظریف

کتاب بشقاب پرنده های هیتلر- بشقاب پرنده های با پیش رانش میدانی- بخش اول

 
(از سایت حقیقت خاموش)

تاریخ : جمعه سی ام آبان 1393

 

مطالعه قسمت قبل : اینجا

بشقابپرندههایباپیشرانشمیدانی

وجود بشقاب پرنده های با پیش رانش میدانی آلمانی در طول جنگ جهانی دوم موضوعی است که تقریباً توسط همه ی دولتمردان مورد اعتماد مردم در تاریخ هوانوردی رد شد. همچنین بسیاری از محققین بشقاب پرنده ی آلمانی نیز آن را مردود شمردند. مشکل این جاست که در سال های درست پس از جنگ جهانی دوم آسمان زمین ناگهان شروع به شلوغ شدن توسط سفینه هایی نمود که کارهای قابل توجهی انجام می دادند. آن ها با سرعتی غیرمعمول پرواز می کردند. دورهای تندی می زدند، دورهایی که به نظر غیرآیرودینامیکی می رسیدند، حتی در چنین سرعت بالایی. آن ها دم براق جت یا موشک را نداشتند اما برق می زدند یا در شب از انتهایشان یا از کل سفینه نور ساطع می شد. آن ها بی صدا یا تقریباً بی صدا بودند. گاهی صدایی شبیه صدای ژنراتور یا موتور الکتریکی تولید می کردند. گاهی اوقات وسایل نقلیه ی با سیستم شمع الکتریکی در حضور این بشقاب پرنده ها از کار می ایستند. هیچ دولتی به وجود این هواپیماها اقرار نکرد، درحالی که در تمام دنیا دیده شدند.

 

فرهنگ عامه باور داشت که این هواپیماهای غیرعادی ریشه ای فرازمینی دارد. درحالی که بعد از حدود پنجاه سال هیچ سند حقیقی برای این ادعا پیدا نشد. بیایید به زمین برگردیم. هر طور حساب کنیم این بشقاب پرنده ها از مواد جامد طبیعی بودند. شاید زمان آن رسیده که به ریشه ی مادی آن ها باور پیدا کنیم.

تنها راه حلی که درست به نظر می رسد این است که شروع کنیم به جستجوی یک توضیح برای بشقاب پرنده های با پیش رانش میدانی، با همان منابعی که ما الان می دانیم بشقاب پرنده های غیر هسته ای ساختند، یعنی آلمان های رایش سوم. اولین منبعی که اعلام می دارد بشقاب پرنده با پیش رانش میدانی اختراع آلمانی است، یک کتاب مربوط به سال 1960 نوشته ی میخائیل ایکس. است که در آن به صورت « تخم مرغ پرنده» توصیف شده است (1). میخائیل ایکس، تحت نام میخائیل ایکس بارتون، نویسنده ای است که در 1968 کتاب داستان بشقاب پرنده ی آلمانی را نوشت. در کتاب دوم دوباره به همین موضوع بازمی گردد (2). این بار او یک منبع ذکر می کند. جاسوس اطلاعاتی اش، هرمان کلاس دوازده سلاح را برای بارتون توصیف می نماید که عبارتند از:

1-      دیسک پرنده

2-      تانکی که تماما از یک قطعه فلز ساخته شده بود

3-      سلاح امواج صوتی

4-      سلاح باریکه ی لیزری

5-      یک ابر شعله ای مصنوعی

6-      بمب روباتی

7-      اسلحه ابر باردار

8-      پرتابه نفوذکننده به زره

9-      موشک الکترومغناطیسی کی. ام-2

10-   اشعه ی فلج کننده

11-   توپ الکترونیکی درخشان

12-   بطری، تیوب، کره و . . . پرنده

پس از سی و دو سال ما قطعاً می دانیم که بعضی از این سلاح ها وجود دارند [ویرایش اول این کتاب به زبان انگلیسی در سال 2000 نوشته شده و 2003 منتشر شده است]. برای مثال این موضوع تأیید شده که آلمان ها روی سلاح های شماره ی 1، 2، 3، 6 و 8 کار می کرده اند. همچنین تأیید شده که آلمان ها روی سلاح های اشعه ی ایکس یا گاما و نوعی دیگر از سلاح ها احتمالاً لیزری کار می کردند. تأیید شده که آلمان ها روی ابر گازی به عنوان وسیله ی مبارزه با بمب افکن دشمن کار می کردند. بنابرین در نگاه به پرونده ی وی باید به ادعایش درباره ی پژوهش بر روی «بطری پرنده» توجه جدی معطوف داشت.

اما مدرک خاصی که باعث شود باور کنیم آلمان ها روی بشقاب پرنده با پیش رانش میدانی کار می کردند، چیست؟ وقتی کسی به ادبیات موضوع بشقاب پرنده آلمانی متمایل می گردد، به مدارکی بر می خورد که می تواند وسایل نقلیه با پیش رانش میدانی را نشان دهد. عکس هایی هم هستند که در ادامه دربارهشان بحث خواهد شد. این جا ما فقط روی سه مدرک تمرکز می کنیم: یک شاهد عینی، یک خلبان آلمانی که چنین چیزهایی را روی زمین دیده است، گزارش اف. بی. آی. و گزارش کمیته فرعی اهداف اطلاعات ترکیبی. گزارش اف. بی. آی. سال ها بعد از جنگ تهیه شده است اما بنا به دلایلی که بعداً بحث خواهد شد، دلیلی بر ارزشمند بودن آن می باشد.

 

شاهدانعینیآلمانی

اولین گزارشی که به دست ما می رسد به خاطر زحمات پژوهشگری به نام هورست شاپمن (Schuppmann) می باشد. یکی از دوستان شاپمن با یک شاهد بشقاب پرنده آلمانی در زمان جنگ جهانی دوم مصاحبه نمود. این گزارش ابتدا در 1998 در کتاب کارل هینز زونک (Zunneck) منتشر شد (3).

 

 

برخی از آثار کارل هینز زونک

موضوع این مصاحبه یک خلبان آلمانی بود که ماموریت های پروازی مختلفی با هواپیمای جی. یو-52 جهت سنجش قدرت مانوری آن داشته است. هواپیمای جی. یو-52 متعلق به شرکت یانکرز، هواپیمای مورد استفاده نیروی هوایی بود که برای امورات مختلفی از آن استفاده می شد و می توان آن را اسب بارکش نامید. یک هواپیمای حمل و نقل بود، جابه جا کننده نیروها که برای بمباران نیز استفاده می شد. شبیه به هواپیمای آمریکایی داگلاس داکوتا یا دی. سی-3 بود. تفاوت بین دو هواپیما در این بود که جی. یو-52 دارای سه موتور و دی. سی-3 دو موتوره بود. بدنه ی جی. یو-52  به شکل سنتی نبود و قدرت ساختاریش از یک پوسته فلزی چین دار ناشی می شد که آن را بی همتا ساخته بود.

رویت مورد بحث را هورست شاپمن، کسی که دوستش خلبان جی. یو-52 مدنظر را می شناخت، به کارل زونک گزارش نمود. این مربوط به ژولای 1944 است. در این پرواز سه ساعت و نیمی یک کمک خلبان، یک مکانیک و یک بی سیمچی  نیز بوده اند. هواپیما از برست- دبلین به هوا خواسته و به مقصد لابلین پرواز نموده است. این پرواز بی دغدغه انجام گرفت که با توجه به زمان و مرحله ی جنگ تا حدودی غیر عادی تلقی می شد. هواپیما بر فراز تالاب استیتن آماده به زمین نشستن شد. صلیب بزرگ سفیدی در مرغزار مشاهده می شد که در واقع همان باند فرود اضطراری بود. هواپیما کاهش ارتفاع داده و به زمین می نشیند و خلبان آن را لای شاخ برگ درختان مخفی می کند.

سپس همه چیز کم کم غیر عادی می شود. دستور می رسد که خلبان، کمک خلبان و مکانیک در هواپیما بمانند. ناگهان بی سیمچی غیبش می زند. دیگران قریب یک ساعت منتظرش می مانند تا برگردد. سرانجام خلبان بر خلاف دستورات رسیده، با مسئولیت خودش تصمیم می گیرد که از هواپیما خارج شده و دنبال خدمه خود برود.

در محوطه فرودگاه هیچ حرکتی به چشم نمی خورد. فقط یک سازه قابل مشاهده است که آن هم تنها یک آویزان کننده است. خلبان به یک پوشش حفاطتی بر می خورد که سر آن به سمت آویزان کننده است. در ورودی که باریک و کشویی است را به امید یافتن اطلاعات بیشتر باز می کند. هیچ کس آنجا نمی یابد، اما چیز چنان حیرت آوری می بیند که تصویرش به طور عمیقی در ذهنش حک می گردد.

آنجا درون آشیانه سه یا چهار سازه ی فلزی بشقاب شکل (Dish like) خیلی بزرگ و گرد می بیند که بر روی پایه هایی تلسکوپ شکل مستقر هستند. شش متر از زمین ارتفاع داشتند و قطرشان 12 الی 15 متر بوده است. خلبان شکل اشیا را با یک بشقاب یا ظرف سوپ خوری غول پیکر مقایسه می کند.

او محو تماشای اشیاست که ناگهان از درون سایه یکی از گوشه های آشیانه یک نگهبان بیرون می آید. نگهبان به خلبان می گوید اگر جانش را دوست دارد فوراً آشیانه را ترک کند. یکباره خلبان به خود آمده، متوجه می شود که به مکانی تحت تدابیر شدید امنیتی قدم گذاشته است.

حتی بعد از 55 سال این سئوال که آن اشیا درون آشیانه چه بودند، هنوز به ذهن خلبان خطور می کند. خلبان به شخصه آن را «دیسک مغناطیسی- Magnetscheibe» نامیده است (4).

دو چیز صریح در مورد این مشاهده می توان ابراز نمود. در ابتدا می توان گفت با توجه به این مشاهده به نظر می رسد نمونه بشقاب پرنده پیش رانش آلمانی رویت شده نسبت به نسخه های دیگر کوچک تر بوده است. دوماً این بشقاب پرنده ها در تملک و ید مالکیت نیروی نظامی آلمان طی جنگ جهانی دوم بوده است. در هیچ کجای این گزارش از « بیگانه» یا «فرازمینی» اسمی برده نشده است.

فراتر از دو نکته ی فوق همان گفتار شاهد است که به شخصه معتقد بوده این مدل از نوع «دیسک مغناطیسی» است، یعنی از طریق اشتعال شیمیایی نیرو کسب نمی کرده است. دلایلی بر این ادعا وجود دارد. این بشقاب پرنده ها در فرودگاهی دورافتاده و ابتدایی نگهداری می شده است. این یعنی که به سیستم پشتیبان گرانقیمتی نیاز نداشته اند.

موتور جت ها و موشک های با پیش رانش شیمیایی به سیستم پشتیبان سنگین نیاز دارد. آن ها باید بعد از هر پرواز دوباره سوخت گیری نمایند. برای مثال دو سوخت مایع مورد استفاده موشک جنگنده ام. ای-163 پس از به هم رسیدن فوراً به شدت مشتعل می شوند [سوخت های همپک، دو نوع ماده بوده که در مجاورت هم خود به خود مشتعل می شوند]. باک سوخت ها پس از هر پرواز باید بازرسی شود و کارکنان مسئول هر یک از باک های سوختی جدا از هم هستند. شایان ذکر است که در این گزارش جزئیات وجود چنین سیستم پشتیبان سوختی را تاید نمی کند. تمام آن چه مشاهده شده چیزی بیشتر از چند بشقاب پرنده بزرگ و نگهبان نبوده است. پشتیبانی زمینی لازم برای این سفینه ها حداقل بوده و این حامی فرضیه ی پیش رانش میدانی است.

نقطه ضعف گزارش ذکر نشدن نام خلبان است. گرچه این گزارش در پایین ترین سطح زودباوری قرار دارد، به شایعه ی دست داشتن آلمان در وسایل پیش رانش میدانی دامن می زند.

خواننده به یاد می آورد که الگوی پژوهش مورد تاسی ما این است که ابتدا یک منبع آلمانی در مورد یک چیز خاص را بیان می کنیم و سپس صحت آن را از طریق اسناد بایگانی شده در سازمان های امریکایی با تکیه بر قانون آزادی اطلاعات دنبال می نماییم.

 

گزارش کمیته فرعی اهداف اطلاعات ترکیبی

از آنجا که ما ادعایی در خصوص  بشقاب پرنده های پیش رانش میدانی آلمانی داریم، ما اکنون می توانیم الگوی تحقیق خود را دنبال نموده و در جهت تایید ادعای فوق به جستجو در اسناد دولتی ایالات متحد بپردازیم. گزارش کمیته فرعی اهداف اطلاعات ترکیبی مجموعه ای از گزارشات تالیف شده از سوی مامورین ایالات متحد و بریتانیاست. بخش اعظم آن پس از اتمام کار میدانی نوشته شده است. سایت ها، مردم، تکنولوژی خاص یا سایر جنبه های یک علاقه ی خاص از عمده اهداف مامورین بوده است. سپس مامورین خلاصه ای تهیه نمودند که گزارش کمیته اهداف اطلاعات ترکیبی نامیده شده است.

همراه با تقریباً تمام خلاصه گزارش ها در این سطح، استلزامات این که چه چیزی تشریح شده است، گنگ می باشد.  این گزارش ها تکنولوژی خاصی را به هیچ بافتی مربوط نمی کنند، یعنی نمی گویند چگونه یک تکنولوژی خاص تحت مطالعه در آینده در موارد مختلف به کار گرفته می شود. پشت این گزارشات باید کسانی بوده باشند که حداقل آشنایی با تکنولوژی مورد بحث را داشته اند. آن ها با خود تکنولوژی و موارد استفاده ی آن آشنا بوده اند. اگر یکی دیگر از مامورین دولتی به موضوع علاقه مند می شد و امین بودنش ثابت می گردید، آنگاه متن گزارش مرجع و بنیادی را در دسترسش قرار می دادند و شاید نویسنده گزارش نیز به او معرفی می شد. هرگاه این علم محرمانه نشت می کرد یا به صنایع امریکایی داده می شد، با یک داستان پوششی مناسب مخترعی قلابی برای آن تکنولوژی ارائه می نمودند. این توطئه به نحو احسن اجرا می شد. چنین نیرنگی فراتر از دامنه ی کتاب است، اما چیزی که اکنون برای ما مهم است این که گهگاهی یک اشتباه یا خطای صورت گرفته در نوشتن یا سانسور این گزارشات، ارزش این تکنولوژی های بهت آور را آشکار می نمود. نمونه ی آن گزارش 146 کمیته ی فرعی اهداف اطلاعات ترکیبی است که درباره ی دکتر جورج اتو ارب (Erb ) و کارش بوده و در این جا ارائه می گردد.

طبق گزارش فوق الذکر دکتر ارب درگیر چندین تکنولوژی بوده است. هیچ کدام از این تکنولوژی ها تا سال 1946 وجود نداشته است. جت ها، موشک ها و انرژی اتمی مورد تقاضاترین موضوع ها در آن برهه بودند. کسی به منابع جدید انرژی الکتریکی توجهی نشان نمی داد. ایالات متحد مقدار زیادی انرژی الکتریکی و حتی نفت بسیار زیادی برای تولید الکتریسیته بیشتر دارد. همه می دانند که انرژی اتمی را برای تولید برق زیاد می توان به کار گرفت. هیچ کس [از مامورین تنظیم کننده گزارش اهداف اطلاعات ترکیبی] حواسش به آزمایشات دکتر ارب که در گزارش 146 تحت شماره سه با عنوان «دستگاهی برای تبدیل گرمای باقیمانده به انرژی الکتریکی» یا شماره هشت «منابع متنوع انرژی الکتریکی»  یا حتی شماره نه « دستگاهی برای تبدیل اشعه خورشید به انرژی الکتریکی» آمده، نبوده است. چون کسی متوجه ارزش این ها نبود پس دلیلی برای عدم ارائه آن در گزارش 146 کمیته وجود نداشته است. زمانی به اهمیت این مباحث پی برده شده که بحران انرژی اواسط دهه 1970 رخ داده بود و دیگر برای سانسور کردن گزارش خیلی دیر شده بود.

البته اکنون بر خواننده میزان اهمیت شماره دهم گزارش 146 با عنوان « پیش رانش ضربانی رو به عقب برای هواپیما و وسایل - Rearward impulse propulsion for vehs and aircraft » آشکار می شود. با توجه به مشخص بودن زمینه ی کاری دکتر ارب، معلوم است که «پیش رانش ضربانی» ماهیت جت یا موشک گونه نداشته است. در واقع با کمترین ظن و گمان منظور از پیش رانش ضربانی همان پیش رانش میدانی است. دکتر ارب روی دستگاهی کار می کرد تا پیش رانش ضربانی رو به عقب را برای حرکت رو به جلو در هواپیما و وسایل پروازی دیگر به کار گیرد. اگر این مدرک غیر قابل انکاری از آزمایشات آلمان ها در زمینه ی بشقاب پرنده های پیش رانش میدانی نباشد، حداقل اشاره ای به آن می باشد.

گزارش 146 کمیته فرعی اهداف اطلاعات ترکیبی.

 

مدرک غیر قابل انکار: یگ گزارش از اف. بی. آی.

حقیقتاً فاکس مولدر (Mulder) اولین مامور اف. بی. آی. نبود که به یوفوها اعتقاد داشت [فاکس مولدر نقش اول یک سریال امریکایی به نام ایکس فایل یا پوشه های ایکس می باشد]. شماره پوشه ها در خصوص موضوع مورد بحث عبارتند از: 62-83894-383، 62-83894-384 و 62-83894-385. تاریخ آن ها از 11/7 /1957 الی 11/8/1957 می باشد. این پوشه ها مربوط به یک مهاجر لهستانی است که در آمریکا زندگی می کرده است، کسی که تجربیات زمان جنگ خود را به این امید به دفترخانه گزارش نموده که شاید به درک چیستی یوفوهای رویت شده در تگزاس در همان برهه کمک کند.

زمان رویت به 1944، مکانی به نام گات آلت گولسن تقریباً در 30 مایلی شرق برلین باز می گردد. گزارش دهنده که اسمش از درون گزارش حذف شده، ابراز داشته است در حالی که زندانی جنگی آلمان ها بوده و برای آن ها کار می کرده، یک شی پرنده را می بیند که از درون یک محوطه ی دیوار کشی شده با مشما به ارتفاع 50 فوت به هوا بر خاسته است. پس از این که 500 فوت ارتفاع گرفته به صورت افقی حرکت نموده است. تنها صدایی که از پرنده شنیده می شده، صدایی زیر و زوزه مانند بود. دستگاه با مختصات 75 تا 100 فوت قطر و 14 فوت ارتفاع توصیف شده است. قسمت بالا و پایین شی به رنگ خاکستری تیره و ثابت بوده ولی قسمت وسط به عرض 5 یا 6 فوت با سرعت بسیار بالا چنان می چرخیده که بلوری به نظر می رسیده و این حالت پیرامون وسیله را می گیرد.

معتقدم این پوشه ها باارزشند و به همین خاطر همه ی آن را این جا ارائه نموده ام. یکی از دلایلی که این گزارش باید خیلی جدی گرفته شود این است که دولت ایالات متحده آن را خیلی جدی گرفته است. خیلی سخت است قبول کنیم سازمانی مانند اف. بی. آی. پرونده هایی از بشقاب پرنده را ثبت و نگهداری نماید که معنای خاصی برایش نداشته است. این واقعیت را نیز باید اضافه نمود که بیش از ده سال از تاریخ بایگانی پرونده می گذرد و مربوط به حادثه ای است که در کشور دیگری روی داده است و زمان واقعه به چند دهه قبل تر بر می گردد!

حوزه عملکرد اف. بی. آی. درون خاک خود امریکاست و تا زمانی که به امنیت داخلی امریکا مربوط نباشد در امور خارجی دخالت نمی کند [خواننده اف. بی. آی یا پلیس فدرال را نباید با سازمان سیا اشتباه بگیرد. چون سیا مسئول امور امنیت خارجی است]. دلیلی که این گزارش برای سالیان مدیدی بایگانی شده است چه می تواند باشد جز این که بر امنیت داخلی آمریکا موثر بوده است؟ آیا با بشقاب پرنده های مشاهده شده در تگزاس که قادر بودند موتور وسایل نقلیه را از کار بیاندازند، ربطی دارد؟

به جز دلیل امنیتی، چه دلیل دیگری می توان برای ابراز علاقمندی اف. بی. آی. به بشقاب پرنده ها یافت؟ آیا اف. بی. آی. به صورت جداگانه به دنبال اطلاعاتی از یوفوها بوده است، اطلاعاتی که در انحصار ارتش و دیگر شاخه های جامعه ی اطلاعاتی بود و اف. بی. آی. را با خود شریک نکرده بودند؟ می گویند در آن برهه جی. ادگار هوور (Hoover) بر مسند ریاست اف. بی. آی. تکیه داشته که بسیار علاقمند به این اسرار بود ولی وی را خارج از حلقه ی اطلاعاتی نگه داشته بودند. شاید اف. بی. آی. از طریق دسترسی ویژه دانشمندان آلمانی که تحت عملیات «پیپرکلیپ- Paperclip» به امریکا آمده بودند، به بشقاب پرنده های آلمانی پی برده بود؟ ممکن است غرور هوور باعث شده بود تا دفترخانه مستقلاً به جستجوی اطلاعات بیشتر درباب این موضوع بپردازد. امکان دارد هوور می خواسته است از همرده های خود عقب نیافتد.

به هر دلیلی، چیزی در این گزارشات باعث شده بود که اف. بی. آی. آن ها را جدی بگیرد، جستجو نماید و پرونده ها را حفظ کند. همین حقیقت به تنهایی ساعت ها صحبت برای وجود یوفوها در کل و بخصوص بشقاب پرنده های آلمانی در خود دارد.

 

گزارش های اف. بی. آی. از یک بشقاب پرنده پیش رانش  میدانی.

 

بحث بشقاب پرنده های آلمانی پیش رانش میدانی

 

درباره ی مدل های شاوبرگر و موشک کی. ام-2 تلاش شده است توضیحاتی ارائه شود. از این نقطه به بعد، بحث بشقاب پرنده های آلمانی با پیش رانش میدانی از تمرکز بر حوزه شواهد مشاهده ای به حوزه تفسیر منتقل می گردد. تعدادی از هواپیماهای آلمانی توضیح داده شده بشقاب پرنده هایی در کلاس معمول هستند. گزارش اف. بی. آی. چیزی را شرح می دهد که به صورت غیر آیرودینامیک حرکت می کند و جای بحث دارد.

آقای لین (Lyne) در مجاورت تاسیسات آزمایش اسلحه های محرمانه لوس آلاموس و وایت سند زندگی می کند. این همان جایی بود که بعد از جنگ تسلیحات آلمانی را برای آزمایش آورده بودند و آمریکا اولین بمب اتمی را در آن جا آزمایش کرد. هنوز هم منطقه ی پژوهش ها و آزمایش های محرمانه ی ارتش است. همچنین منطقه ایست که در اواخر دهه ی 1940 و 1950 فعالیت بشقاب پرنده ها در آن جا زیاد بود. آقای لین در آن دوران یک بچه بود و خودش، والدینش و دوستانش بشقاب پرنده ها را دیده بودند. بعدها وقتی بزرگ شد تلاش کرد تا مکانیزم پروازی آن چه که دیده بود را شرح دهد.

آقای لین در قالب پارامترهای مشخصی کار کرد. وی فرضیه بیگانگان را قبول ندارد. او تشخیص داد که بشقاب های پرنده را باید زمینیان ساخته باشند. از آن جا که او در سال های 1940 و 1950 بشقاب پرنده ها را دیده بود، می دانست که هر توضیحی درباب کارکردشان محدود به تکنولوژی موجود در همان برهه یا قبل تر می باشد. وی تکنولوژی یوفو را به دیگر تکنولوژی های اخیراً پیشرفت کرده از آلمان ربط می دهد در حالی که منشا هر دو را به نیکلا تسلا مربوط می داند (5).

نیکولا تسلا

بعلاوه به هیچ چیز نامشهودی اشاره نشده است. هیچ انرژی ناشناخته یا نیروی اسرارآمیزی در کار نیست. آقای لین با قامت استوار ایستاده است. مسائل مستند است. دیاگرام ماشین آلات طراحی شده است. ماده و انرژی، همان گونه که آن ها همیشه داشته اند. در حین مطالعه اثر لین، تقریباً هر کس می تواند بوی روغن ماشین و اوزون را حس کند.

آقای لین بر مبنای کار نیکلای تسلا، کسی که ایده های منحصر به فردش را طی سال ها آزمود و توسعه داد، جلو رفته است. این مبانی بر آزمایشات دنیای واقعی، آزمودن و بکارگیری ایده های تئوری اتر (Ether) تسلا است و مجزا از تئوری های اتری است که در بخش های بعدی بیان می شود. آقای لین به ما تئوری اتری را ارائه می کند که طبق آن اتر ماده ی بسیار ریزی است که هر جایی وجود دارد. چنان ریز است که از منافذ ماده معمولی می تواند عبور کند (6).

کلمات اندکی از ایده های آقای لین جهت فحوای کلام نیاز است. همان طور که یک موتور احتراق داخلی را می توان به صورت یک «پمپ گرما» توصیف کرد، می توان توصیف لین از  این بشقاب پرنده را هم به عنوان «پمپ اتری» قلمداد نمود. اتر (ماده ی بسیار ریز) از طریق میدان الکتریکی جذب بشقاب پرنده می شود و سپس بشقاب پرنده آن را بر اساس اصل دینامیک هیدرو-مغناطیسی پمپاژ می کند (7). پمپاژ دینامیک هیدرو-مغناطیسی به اثر هال مربوط می شود. ادوین هال قطعه ای ورق طلا که جریان الکتریکی از آن می گذشت را به صورت عمود در میدان مغناطیسی قرار می دهد [این عمل باعث می شود که دو رخ قطعه ورق رو به دو سمت میدان مغناطیسی دارای اختلاف پتانسیل گردند]. در زاویه صحیحی از میدان مغناطیسی و جریان الکتریکی، نیروی الکتروموتوری تولید می شود [منظور همان اختلاف پتانسیل ایجاد شده است]. این نیروی الکتروموتوری متناسب با جریان الکتریکی و میدان مغناطیسی است (8).

مطابق آزمایش های تسلا، اتر صلب با ولتاژ بالاست، انرژی الکتریکی دارای فرکانس بالاست (9). شکل محدب نیمه ی بالایی بشقاب پرنده، نیروی جذب کننده ی الکتریکی، تولید شده با یک قطعه الکترونیکی خاص، را به صورت یک کمان در حال گسترش بالای بشقاب پرنده توزیع می کند. اتر صلب بوده و بشقاب پرنده را مهار می کند. چنین چیزی ممکن است زیرا جرم اتری که در میدان الکتریکی گیر می افتد بسیار بیشتر از جرم بشقاب پرنده است. نزدیک سطح بشقاب، اتر «صلب شده» به درون بشقاب کشیده می شود، چیزی که آقای لین «تیوب های نیرو» می نامد. پمپاژ این تیوب های نیرو باعث حرکت بشقاب پرنده می شوند (10).

بر اساس گفته های آقای لین، قطعه های الکترونی لازم جهت اتفاق افتادن چنان پدیده ای یک توربین تسلا جهت تولید انرژی الکتریکی و دو نوع از سیم پیچ های پنکیکی (pancake) تسلا است (11).

توربین تسلا یک وسیله ی چرخ مانند بود که در کتاب آقای لین (12)  و هر جای دیگر شرح داده شده است (13). آقای لین این توربین را در طرح هایش به صورت عمودی چرخانده اما به همراه آن سطح گردشی صافش به صورت افقی چرخانده است که شاید این دلیل چرخش دیسک های مشاهده شده در بعضی از بشقاب پرنده هاست [یک موتور الکتریکی مثل پمپ آب را در نظر بگیرید. وقتی موتور به صورت افقی نصب می شود، قسمت پره که روی محور چرخان نصب است به صورت عمودی دوران می کند. پس اگر موتور عمودی نصب شود، پره پمپاژ آب به صورت افقی گردش می کند].

سیم پیچ های پنکیکی تسلا در دو مورد منبع ذکر شده در بالاتر تشریح شده است. آقای لین پا را فراتر نهاده و دستور العمل ساخت آن را داده است. سیم پیچ پنکیکی نوع اول با تخلیه منفی انرژی الکتریکی مستقیم (DC)، جهت مطلوب پرواز را تنظیم می کند (14). پنکیک نوع دوم دقیقاً در نقطه مقابل پنکیک نوع اول قرار داشته و جریان متناوب (AC) مثبت تخلیه می کند که جهت خنثی نمودن اثر انحرافی جریان اتری یا تیوب های نیرو لازم است.

دکتر گوردون فریمن، یک دانشمند فوکانلی گونه که از چنان مسائلی آگاه است، درباره ی چرخه-موج خلاصه شده سیم پیچ پنکیک نوع اول کنجکاو می شود [فوکانلی (Fucannelli) ظاهراً یکی از شخصیت های دانشمند فرانسوی است که می گویند توانسته مس را به طلا تبدیل کند. تقریباً هیچ چیزی قطعی درباره این شخصیت وجود ندارد جز این که معاصر جنگ جهانی دوم بوده و بعد از جنگ ناپدید شده است!]. موضعش این است که یک نفر نه تنها باید تئوری های علمی مرسوم جهت درک راهی که بشقاب پرنده های پیش رانش میدانی پرواز می کنند را بداند که حتی قدری هم باید از مفاهیمی بداند که در زیر گروه «علوم خفیه» قرار دارند. توانایی دکتر فریمن در تحلیل نمودن، توضیح دادن و مرتبط کردن فیزیک، مهندسی و علوم خفیه فقط با تواناییش در توضیح آن به گونه ای که برای همه قابل فهم است، سنجیده می شود.

بعضی افراد دانش خفیه، محرمانه یا علوم اسرارآمیز را به عنوان الهامی باعث پیشرفت های آلمان نازی در زمینه وسایل پرنده پیش رانش میدانی دانسته اند. این تئوری اخیر نیز به اندازه همان تئوری منشا فرازمینی یوفو، منشا عجیب و غریبی دارد. مدت هاست ما با این شیوه ی استدلال از طریق تئوری « یوفوها منشا فرازمینی دارند» آشنا شده ایم. راستی دسته ای از نویسندگان منشا یوفوهای آلمانی را نیز فرازمینی می دانند که در ادامه خواهیم دید. اما ابراز می دارند که منشا فضایی یا روحانی یوفو به تنهایی یک توضیح محسوب نمی شود. آن ها این سئوال را پیش می کشند که بشقاب پرنده ها چگونه کار می کنند. روش عملکرد و فناوریشان علی رغم این که از کجا آمده اند باید توضیح داده شوند تا به جایگاه رضایتبخشی برسیم.

به زمین بازگردیم، ایده ی دیگری حاکی از این است که دانشمندان آلمانی تحت تاثیر ایده هایی بوده اند که از آسیا نشات می گیرد. به هند و تبت مشکوک هستند.  قرن ها یوفوها را بر فراز مغولستان، تبت و هند گزارش نموده اند. ادعا می شود که هند باستان سفینه ای داشته است که همانند بشقاب پرنده بوده است. این بشقاب پرنده را ویمانا می نامیده اند. [ برای مطالعه پیرامون مبحث ویمانا به اینجا مراجعه کنید ] متن های باستانی هند به زبان سانسکریت از ساخت و پرواز این بشقاب ها صحبت نموده اند. سازمان آلمانی « Ahnenerbe » با هدف جستجوی این دانش مخفی باستانی، گروه های اکتشافی آلمانی را پی در پی به شرق فرستاد. این همان چیزی بود که هنریش هارر (Haarer) به دقت انجام داد و کتابش مبنای فیلم « هفت سال در تبت» شد. این ارتباط بین بشقاب پرنده ها در شرق و غرب به عنوان گمانه ای از تاثیر بر بشقاب پرنده های آلمانی محسوب می گردد(16). ارتباط دقیقی هرگز ارائه نشده است.

کتاب هفت سال در تبت اثر هنریش هارر 

 

به امید خدا ادامه دارد ... در اینجا

 


 

منابع :

 

 

  1. X, Michael, 1960, pages 17, 33, We Want You Is Hitler Alive?, Futura Press, reprinted 1969 by Saucerian Books, Clarksburg, WV.
  2. Barton, Michael X., 1968, pages 26-36, The German Saucer Story, Futura Press, Los Angeles
  3. Zunneck, Karl-Heinz, 1998, pages 120-122, Geheimtechnologien, Wunderwaffen Und Irdischen Facetten Des UFO-Phaaenomens 50 Jahre Desinformaton und die Folgen, CTT-Verlag, Suhl
  4. Zunneck, Karl-Heinz, 1998, page 122
  5. Lyne, William R., 1999, page 48, Pentagon Aliens, Creatopia Productions, Lamy, New Mexico 87540
  6. Lyne, William R., 1999, page 28
  7. Lyne, Willaim R., 1999, page 38
  8. Lyne, William R., 1999, page 21
  9. Lyne, William R., 1999, pages 20, 41
  10. Lyne, William R., 1999, page 42
  11. Lyne, William R., 1999, pages 197-200
  12. ibid
  13. Trinkaus, George, 1988, pages 3-4, Tesla The Lost Inventions, High Voltage Press, Portland, OR.
  14. Lyne, William R., 1999, page 215
  15. Freeman, Gordon Dr., 3/18/01, personal letter to author
  16. Stoll, Axel Ph.D., 2001, pages 15-20, Hochtechnologie im Dritten Reich Reichsdeutsche Entwicklungen und die vermutlich wahre Herkunft der “UFOs,” Amun-Verlag, Schleusesiedlung 2, D-98553 Schleusingen

برچسب‌ها: نیکولا تسلابشقاب پرندهآزمایش های تسلاهفت سال در تبتموجودات فرازمینی
ارسال توسط یوسف ظریف