واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

نقد فیلم و سریال

وبلاگ رها ماهرو (منتقد عرصه سینما و تلویزیون)

doorbiin.blogsky.com

فیلم: «خواب زمستانی» را با برنده کن 2014 تجربه کنید

پس از «روزی روزگاری در آناتولی»، نوری بیگلاه جیلان کارگردان توانمند ترک، یک گام پیش‌تر گذاشت و با به تصویر کشیدن «خواب زمستانی / Winter Sleep» نشان داد همچنان حرف‌های برای گفتن دارد؛ فیلمی که توانست نخل طلای کن 2014 را از آن خود کند اما در نهایت به واسطه سبک فیلم و همچنین مدت زمانی طولانی این فیلم، نتوانست به جمع نامزدهایی نهایی اسکار 2015 راه یابد. با این حال این مسئله باعث نمی‌شود نتوان از اهمیت این اثر به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های 2014 سخن به میان نیاورد و به تماشایش ننشست.


به گزارش «تابناک»، نوری بیلگه جیلان مشهورترین چهره سینمای ترکیه در عرصه‌ های بین‌الملی تنها منتقدان و تماشاگران حرفه ای فیلم های هنری می شناختند اما یک ساخته او باعث شد، حتی اقشار عام تر نیز با سینمای جدی اش آشنا شوند و دریابند که سینمای ترکیه نیز سوای فیلم های عامه پسند، از کارگردانانی - هرچند معدود - با ظرفیت ساخت درام های تاثیرگذار و متوازن و البته شرقی که فن کارگردانی را به رخ منتقدان می کشد، برخوردار است.

خواب زمستانی داستان یک بازیگر بازنشسته ثروتمند را روایت می کند که رویای بازی کردن نقش خدا را در سر دارد. آیدین با ریش های جوگندمی اش (با بازی هالوک بیلگینر) مشرب، رفتار، اعتماد به نفس و جوهر مناسبی برای بازی در این نقش را دارد. اما قطب نمای اخلاقی او گاهی هم جهت اشتباه را نشان می دهد. نوری بیلگه جیلان، مهره سنگین وزین خود یعنی آیدین را به میدان فرستاده تا جایزه نخل طلا را ببرد. آیدینی که لغزش هایی می کند و برای رسیدن به قله های خود آگاهی دچار تغییرات زیادی می شود.

زان بروکس منتقد گاردین در این باره می‌نویسد: بیلگینر یک اجرای با شکوه و محشر را به عنوان مردی که در مرکز امور قرار دارد و بر یک روستای کوهستانی (در بخش های روستانشین ترکیه) ریاست می کند، به نمایش می گذارد. در این روستا خانه ها واقعاً داخل صخره ها ساخته شده اند. شبیه لانه مورچه هایی که با هر تنشی، به جنب و جوش می افتند. آیدین صاحب یک هتل گرم و نرم است که با خانواده اش در آن زندگی می کند و به گردشگران پیاده و عبوری رسیدگی می کند. آدم هایی که همیشه به سرعت از لابی هتل عبور می کنند تا از صحبت کردن با آیدین در امان باشند.

اما آیدین صاحب چند خانه و کار و کاسبی دیگر هم هست که با شرافت و به آرامی آن ها را اداره می کند. او خودش را یک حاکم خیراندیش و هنرمندی در سکون می بیند که از این که به پیشکارش و وکیلانش اختیار نمایندگی از طرف خودش را داده است احساس رضایت دارد. این افراد گاهی زیردستان و مستاجران آیدین را مورد تحقیر و ضرب و شتم قرار می دهند و همین مسائل، گاهی این تردید را در ذهن مخاطب شکل می دهد که محلی ها از آیدین هم متنفر هستند. مثلاً یک بار وقتی آیدین از تپه پایین می آید، یک پسر خشمگین، سنگی را به سمت ماشین او پرتاب می کند.

حتی در این مرحله هم، فیلم همچنان به طرز هوشمندانه ای از ما دعوت می کند که این مرد را طوری نگاه کنیم که او خودش را می بیند. یعنی به عنوان یک قربانی شرافتمند که دچار خطا شده است. به عنوان مردی که در دنیایی پر از آدم های هالو گیر افتاده و از مسیر درست خود خارج شده است. اما نقاب از چهره او کم کم کنار می رود و همچنین است حس همدردی ما با آیدین که دچار تغییر می شود.

طرح اولیه شخصیت آیدین، دوباره و با گذشت چند صحنه زیر پا گذاشته می شود. یعنی وقتی که کودک روستایی با اجبار و کشان کشان پیش آیدین برده می شود تا یک معذرت خواهی تحقیر آمیز را نثار او کند. به ظاهر، آیدین از این صحنه و اداها لذت می برد و با شادی دستش را جلوی پسر می برد تا آن را ببوسد.

در هتل هم به نظر می آید که خانواده مرد او را به مثابه یک ضایعه آزاردهنده می بینند. خواهر صریح و بی پرده آیدین (با بازی دمت آکبگ)، او را می برد تا کار ستون روزنامه ای که باید هر هفته در آن بنویسد، به عهده بگیرد. همسر جوان و ناراضی اش، نهال (با بازی ملیسا سوزن) خودش را به کارهای خیرخواهانه و موسسات نیکوکاری مشغول کرده است و واضح است که قصد طلاق هم دارد. «تو یک مرد غیر قابل تحملی.» این ها را نهال در حالی که کنار شومینه نشسته، می گوید و ادامه می دهد: «خودخواه، کینه توز و بدبین.» واکنش آیدین به همسرش یک خنده آرام و با اغماض است. درست شبیه پدری که از بهانه گیری های کودک نوپایش به آرامی گذشت می کند. یک دلیل دیگرش هم می تواند این باشد که او تمامی این حرف ها را قبلاً هم شنیده است.

خواب زمستانی با دادن پیچ و خم های زیاد به مسیر داستان، ریسک بزرگی کرده است و با طولانی شدن زمان آن تا 196 دقیقه، این ریسک را حتی تا دو برابر افزایش داده است. از نظر شروع سکانس ها و از نظر تناسبات، می توان خواب زمستانی را یک فیلم سینمایی جذاب و عالی دانست. این فیلم، در بهترین حالت، جیلان را یک انسان بسیار سخت گیر و موشکاف نشان می دهد. یعنی درست در همان مسیری که اینگمار برگمان، قبل از او بود. 

به طور قطع، جیلان با این موشکافی سنگین و تند روی یک کاراکتر، از اینکه به تم های کلاسیک آثار برگمان گریز بزند، هراسی نداشته است. تم هایی مثل مسئولیت پذیری اخلاقی و مساله وجود شیطان در دنیایی که بی خدایی در آن رواج دارد. جیلان هم در حالی که دانه های برف شروع به پرواز می کنند و آتش در شومینه شعله ور می شود، این خصوصیات را در فیلم، مورد بررسی دقیق قرار می دهد.

فیلم خواب زمستانی، پر سر و صدا، مبهم و در مواقعی باشکوه است و جیلان را به عنوان بافنده ای ماهر نشان می دهد که روی «سه گانه سرنوشت» برگمان، گلدوزی می کند و آن را با ظاهری فریبنده تر عرضه می کند و از طرفی دیگر، اندرزهای اخلاقی کهنه ژان پل سارتر را روی یک پارچه پر طرح و نگار می بافد. معلوم می شود که فقط آدم ها نیستند که به مثابه جهنم اند. بلکه آدم ها در یک هتل در هم و برهم، همراه با بارش برف و اسبی وحشی که در اسطبل به زنجیر بسته شده است، این جهنم را ساخته اند. 

به تماشای خلاصه‌ای از این فیلم در «تابناک» بنشینید

فیلم: به تماشای «شبکه» سیدنی لومت بنشینید

شاید این پرسش را تنها یک خبرنگار یا مجری بتواند پاسخ دقیقی دهد: اگر همه عمرتان را در یک شبکه تلویزیونی یا بخش خبری یا خبرگزاری گذاشته باشید و بلافاصله پس از افت مخاطب، حکم اخراجتان را پیش رویتان بگذارند، چه می‌کنید؟ خودکشی؟ این پرسشی است که یکی از برجسته‌ترین کارگردان‌های تاریخ سینما در آغاز یکی از مهم‌ترین فیلم‌هایشان با بیننده در میان می‌گذارد و امروز آن را می بینیم.

به گزارش «تابناک»، کمتر کسی است که سیدنی لومت، کارگردان سر‌شناس آمریکایی را نشناسد. لومت در دوران زندگی هنری‌اش بیش از پنجاه فیلم ساخته ‌است و از برجسته‌ترین آن‌ها می‌توان به ۱۲ مرد خشمگین (۱۹۵۷)، بعد از ظهر سگی (۱۹۷۵)، شبکه (۱۹۷۶) و حکم (۱۹۸۲) اشاره کرد که برای لومت ۴ نامزدی اسکار بهترین کارگردانی را به همراه داشته‌اند. 

لومت به واسطهٔ توانایی در جذب بازیگران بزرگ به پروژه‌هایش شناخته شده ‌است. نگرش او به مسائل مالی پروژه‌ها، هدایت درست هنرپیشه‌ها، داستان سرایی قوی و استفاده از دوربین به ‌عنوان ابزاری برای تأکید بر تم اثر، نقاط قوت او هستند. 

سیدنی لومت کار هنری‌اش را در نیویورک اما خارج از محفل تئا‌تر برادوی آغاز کرد و به ‌زودی به یکی از کارآمد‌ترین کارگردانان تلویزیون تبدیل شد. او در سال ۱۹۵۷ نخستین اثر سینمایی خود با نام ۱۲ مرد خشمگین ـ که اغلب بهترین اثرش هم شناخته می‌شود ـ را ساخت. 

یکی از نتایج ساخت این فیلم، شناخته شدن لومت به عنوان سردمدار نخستین گروه کارگردانان تلویزیونی که با موفقیت به سینما پیوستند بود. لومت در سال ۲۰۰۵ «جایزهٔ اسکار افتخاری» را به دلیل خدمات درخشانش به فیلم‌نامه‌نویسان، نقش‌آفرینان و هنر تصویر متحرک دریافت کرد. وی در ۸۶ سالگی بر اثر سرطان غدد لنفاوی درگذشت.

فیلم: به تماشای «شبکه» سیدنی لومت بنشینید


شبکه محصول ۱۹۷۶ یکی از آثار درخشان سیدنی لومت است؛ کارگردانی که برای اهالی سینما آنقدر شناخته شده است. داستان فیلم در تشکیلات یک شبکه تلویزیونی روایت می‌شود و در درجه نخست به تأثیرات تلویزیون بر جامعه و کمی نیز به نقد نظام سرمایه داری آمریکا می‌پردازد. لومت بر این باور است، تلویزیون یا به طور کلی رسانه‌ها، ابزاری هستند در دست قدرت‌ها برای تربیت جامعه آن گونه که خودشان می‌خواهند. 

در فیلم، دایانا نماد نسلی است که با تلویزیون تربیت شده؛ آدمی که اخلاقیات را برای رسیدن به هدفش قربانی می‌کند؛ کسی که غرایز انسانی و احساساتش کمرنگ شده است. در مقابل او مکس است؛ مردی می‌انسال که کودکی‌اش را با کارتون باگزبانی نگذرانده است. او در خانواده تربیت شده، برای رفاقت و اخلاق ارزش قائل است، ولی به محض اینکه جذب دایانا می‌شود، ارزش‌هایش را زیر پای می‌گذارد؛ اما مکس کم کم متوجه می‌شود زیبایی دایانا، زیبایی ظاهری است، او از درون خالی است! و این خواست قدرت‌هایی است که رسانه‌ها را در دست دارند. 

داستان فیلم شبکه در مورد تسلط بی‌حد و مرز تلویزیون بر زندگی مردم آمریکاست و اینکه مدیران کمپانی ‌های صاحبان این شبکه‌‌ها حاضرند هر کاری انجام دهند تا بیننده بیشتر و در نتیجه سود بیشتری داشته باشند. فیلم هجویه‌ای است بر قدرت رسانه، تلویزیون و روابط بین دست اندرکاران آن. با اینکه داستان به شدت تراژیک است و در هیچ صحنه‌‌ای، خنده بر لبان تماشاگر نمی‌نشاند، در برخی صحنه ‌ها آنقدر هجو زیاد می‌شود که داستان از حالت واقعی خارج شده و شبیه فیلم ‌های سورئالیستی می‌ شود؛ مانند سخنرانی رئیس هیأت مدیره شرکتی که صاحب شبکه است در مورد دنیای امروز برای هاوارد و یا صحنه‌ای که تعدادی کمونیست دوآتشه بر سر پولی که از شبکه بابت برنامه‌شان می‌گیرند، دعوا می‌ کنند. 

یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیت فیلم گروه بازیگران آن است، که با پنج کاندیداتوری اسکار توانستند سه مجسمه را تصاحب کنند. بزرگ‌ترین بازنده این گروه، ویلیام هولدن (William Holden) بازیگر نقش مکس شوماخر بود که اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را در اتفاقی نادر به همبازی خود پی‌تر فینچ (Peter Finch) ایفاگر نقش هاوارد بیل باخت. پی‌تر فینچ که کمی پیش از برگزاری مراسم اسکار مرده بود، نخستین بازیگری بود که پس از مرگ اینجایزه را دریافت می‌ کرد

هم اکنون به دیدن خلاصه ای از این فیلم در «تابناک» بنشینید.

فیلم: به تماشای خلاصه «بچگی» بهترین فیلم ۲۰۱۴ بنشینید

اگر قرار باشد در سینمای جهان، روایتی تازه را به تصویر کشید که جلوه‌های ویژه نقشی حداقلی در آن داشته باشد و بر مبنای داستان و بازی‌ها پیش ‌رود، ایده‌های تازه‌ای نظیر آنچه «ریچارد لینکلیتر» فیلمساز آمریکایی به سراغش رفته مورد نیاز است؛ ایده‌هایی که منجر به خلق یک سه‌گانه و همچنین فیلمی تازه شد.

به گزارش «تابناک»، «بچگی یا پسربچگی / Boyhood»، تازه‌ترین اثر «ریچارد لینکلیتر» فیلمساز آمریکایی، کار بزرگی است که این کارگردان برای ساختش دوازده سال زمان صرف کرده است. لینکلیتر که با ساخت سه‌گانه پیش از طلوع (۱۹۹۵)، پیش از غروب (۲۰۰۴) و پیش از نیمه شب (۲۰۱۳) نشان داده تا چه حد در تولید فیلم صبور است، این بار یک پرده دیگر رو کرد و آن ‌به تصویر کشیدن دوازده سال زندگی مستمر یک کودک در قالب یک فیلم است. 

ظاهراً فیلم نباید اثر خاصی باشد؛ اما این کارگردان، یک نابازیگر را از کودکی تا جوانی همراهی کرده و اثری داستانی خلق کرده که منتقدان را شگفت زده کرده است. «بچگی» نشان داد، هنوز می‌توان خارج از ساختار معمول استودویی و با کار سخت و مستمر در بسترهایی که ظاهراً بار‌ها مورد استفاده قرار گرفته، آثاری متفاوت ‌خلق کرد و از کلیشه مرسوم تولید سریع به نفع تولید باکیفیت‌تر گذشت و البته این استمراربخشی تولید به منزله قیمت بالای فیلم تمام نشود.

فیلم: به تماشای «بچگی» بهترین فیلم 2014 بنشینید

گاه‌ ساده‌ترین داستان‌ها می‌توانند به شدت تأثیرگذار باشند و مخاطب را غرق در خود کنند؛ این‌‌ همان ویژگی پسر بچگی است که باعث می‌شود نتوان از دیدنش دست کشید. مخاطب‌ حتی از نوع ایرانی‌اش، احتمالاً با این اثر ارتباط برقرار می‌کند، زیرا فضا کاملاً طبیعی است و روایت مستندگونه‌ «بچگی»، یادآور حس و حال خود ما و اطرافیانمان است. 

جیمز براردینلی، منتقد برجسته سینما درباره این فیلم می‌نویسید: یک چیز در طول تماشای «پسر بچگی/ Boyhood» مشخص می‌شود: کارگردان فیلم «ریچارد لینک لیتر» به شدت مجذوب ایدهٔ دنبال کردن یک شخصیت داستانی در گذر زمان واقعی شده است. بیشتر فیلم‌سازان از صبر و حوصلهٔ لازم برای چنین کاری بی‌بهره هستند. «پسر بچگی» از لحاظ روحیهٔ جاری در فیلم‌ و شاید حتی برخی ویژگی‌های خاص، یادآور سه‌گانهٔ «پیش از» لینک لیتر است: «پیش از طلوع»، «پیش از غروب» و «پیش از نیمه شب». 

آن فیلم‌ها زوج عاشقی را در یک دورهٔ زمانی هجده ساله دنبال می‌کنند و با فواصل زمانی نه ساله طی سه فیلم دوباره به سراغ آن‌ها می‌رود؛ زمانی که در واقعیت می‌گذرد، با زمان سپری شده روی پرده سینما برابر است.

فیلم: به تماشای «بچگی» بهترین فیلم 2014 بنشینید

«پسر بچگی» چیزی شبیه به این انجام می‌دهد و شخصیت‌ها را در یک دورهٔ دوازده ساله دنبال می‌کند، سالی یک بار به سراغ آن‌ها می‌رود اما به جای آنکه این لحظات ثبت شده را در قالب چند فیلم ارائه کند، همه چیز را به شکل یک فیلم مستقل در‌می‌آورد. با این حال ایدهٔ اصلی یکسان است: بگذاریم بالا رفتن سن بازیگران دربارهٔ تصویر شخصیت‌ها اطلاعات بدهد و آن را ارزشمند‌تر کند. 

اگر این ویژگی تنها چیزی بود که «پسر بچگی» به تماشاگر ارائه می‌کرد، ممکن بود آن را به عنوان اثری که تنها با به کاربستن ترفند و حقه جلب توجه می‌کند، تلقی کرد. خوشبختانه این فیلم علاوه بر این داستانی است به طرز استثنایی خوش‌ساخت دربارهٔ بالا رفتن سن. تجربهٔ تماشای بازیگری که روی پردهٔ سینما بزرگ می‌شود، آنقدر از پایه با آنچه به آن عادت کرده‌ایم متفاوت است که شیوهٔ تماشا کردن فیلم را تغییر می‌دهد. 

قطعاً فیلم‌هایی که در آن‌ها شخصیت‌ها بزرگ می‌شوند برای ما معمول و عادی هستند اما این امر معمولاً توسط تصاویر کامپیوتری یا استفاده از بازیگران متفاوت انجام می‌شود. شیوه‌ای که لینک لیتر به کار بسته آنقدر انقلابی است که مورد توجه قرار بگیرد. ضمناً این رویه‌ای نیست که احتمال داده شود توسط افراد زیادی اقتباس و الگو گرفته شود. ساخت «پسر بچگی» دوازده سال طول کشید. در عصر مطلوب بودنِ موفقیت فوری و بلافاصله، استودیوهای کمی پیدا می‌شوند که حاضر شوند چنین زمان طولانی‌ منتظر بمانند.

فیلم: به تماشای «بچگی» بهترین فیلم 2014 بنشینید

این فیلم یک جنبه مستند‌وار نیز دارد. ما نه تنها بزرگ شدن بازیگر اصلی فیلم «الار کول‌ترین» و رسیدن او از ‌شش سالگی تا اوایل جوانی را دنبال می‌کنیم، بلکه همین امتیاز دربارهٔ دختر لینک لیتر، لورلی‌ هم به ما داده می‌شود. آن طور که کارگردان می‌گوید، لورلی خودش تقاضای این نقش را کرد و بعد از چند سال علاقه خود را از دست داد و سپس دوباره سرسختانه نقش را مطالبه کرد. این فرصت به ما داده شده است تا تغییرات چهره‌های آشنایی مانند «پاتریشیا آرکت» و «ایتن هاوک» را طی‌‌ همان دوره زمانی مشاهده کنیم، هر چند ‌تأثیر این مسأله به‌‌ همان اندازه مهیج نیست، زیرا هر دو بازیگر طی دوره‌ای که در ساخت «پسر بچگی» حضور داشتند در مرکز توجه عموم ‌ماندند. 

کول‌ترین نقش میسون را بازی می‌کند و «لورلی لینک لیتر» در نقش خواهر بزرگ‌تر او، سامانتا، حاضر شده است. وقتی برای اولین بار با آن‌ها ملاقات می‌کنیم آن‌ها نزد مادر تنهای خود (آرکت) زندگی می‌کنند؛ زنی که به سختی تلاش می‌کند با یک حقوق ماهیانهٔ نازل و محقرانه مخارج زندگی را تأمین کند. پدر آن‌ها (هاوک)، به این دلیل که به دنبال کار به آلاسکا رفته است‌ در تصویر حضور ندارد. 

طی گذشت دوازده سال بعدی، مادر ازدواج می‌کند و برای بار دوم طلاق می‌گیرد، پدر تابستان‌ها یک هفته در میان تعطیلات آخر هفته را با بچه‌هایش می‌گذراند، میسون و سامانتا دورهٔ بلوغ خود را می‌گذرانند، جنس مخالف را کشف می‌کنند، مشروب می‌نوشند و ماری جوانا می‌کشند. میسون دل شکستگی حاصل از یک مورد قطع رابطه را در کنار آزادی تلخ و شیرینی که از جدا کردن محل سکونتش از خانواده ایجاد شده تجربه می‌کند.

فیلم: به تماشای «بچگی» بهترین فیلم 2014 بنشینید

تماشای «پسر بچگی» مانند این است که از درون دریچه‌ای به جزئیات خصوصی زندگی دیگران سرک بکشیم. گاه‌ ساده‌ترین داستان‌ها می‌توانند از همه تکان دهنده‌تر باشند، زیرا خیلی آسان می‌شود با آن‌ها ارتباط برقرار کرد. شخصیت‌های «پسر بچگی» می‌توانستند همسایه‌های شما، دوستان شما و حتی خود شما باشند. اثری از ملودرام در فیلم دیده نمی‌شود. 

دوربین لینک لیتر بی‌آنکه حالتی آراسته کننده و یا ناخوانده و فضولانه پیدا کند، دقایق زندگی روزمره را ثبت می‌کند. هیچ چیز اغراق شده نیست. بزرگ‌ترین «اتفاق» فیلم زمانی رخ می‌دهد که همسر دوم مادر، تحت تأثیر فزایندهٔ الکل، کنترل خود را سر میز شام از دست می‌دهد و چیزهایی را می‌شکند و خرد می‌کند. کمی بعد میسون و سامانتا از خانه فراری می‌شوند. ما دیگر شخصیت الکلی یا فرزندانش را نمی‌بینیم. مانند خود زندگی، داستان دیگران اغلب ناتمام می‌ماند. 

ما می‌بینیم که زندگی چقدر گذرا و شکننده است. تغییر و تحولاتی که از سالی تا سال دیگر اتفاق می‌افتد ،یکپارچه و منسجم است و چون بازیگران عوض نمی‌شوند همه چیز ‌‌واقع‌گرایانه در هم آمیخته می‌شود. «پسر بچگی» در طول زمان تقریباً سه ساعتهٔ خود، ما را به سفر می‌برد. این فیلم به جای آنکه سفری جاده‌ای در گذر از مناطق مختلف جغرافیایی باشد، سفری در طول زمان است. 

وقتی فیلم تمام می‌شود از اینکه توانسته‌ایم با خانواده‌ای به شکلی آشنا شویم که در کمتر فیلم سینمایی‌ امکانش وجود دارد، احساس رضایتمندی عمیقی در ما ایجاد می‌شود. به دلیل فداکاری و تلاشی که برای ساخت فیلمی مانند «پسر بچگی» به کار رفته است، به احتمال زیاد در آیندهٔ نزدیک چیزی شبیه به آن را نخواهیم دید؛ اما من از فرصتی که برای تماشای نتیجهٔ آزمایش جسورانه و موفق لینک لیتر دست داده است، به شدت احساس خوشحالی و رضایت می‌کنم.

به تماشای خلاصه «بچگی» از «تابناک» بنشینید

مطالب مرتبط

فیلم «هابیت: سفرغیرمنتظره»

«هابیت: سفرغیرمنتظره» یکی از پر جزئیات ترین تریلوژی های تولید شده در تاریخ و یکی از پرفروش ترین فیلم تاریخ، جزو بهترین فیلم هایی است که سال 2012 بر پرده سینماهای جهان به نمایش درآمد تا پیتر جکسون فیلمنامه نویس، تهیه کننده و کارگردان سه گانه «ارباب حلقه ها» با آغاز یک موفقیت تازه به مدد داستانی پیچیده و تصاویر مملو از جلوه های ویژه نوظهور و کم نظیر مواجه شود؛ فیلمی طولانی که لحظه به لحظه با اتفاقات پیاپی مخاطب را مقابل پرده سینما میخکوب می سازد و فروش قسمت های بعدی این سه گانه که اوج داستان را در دل خود خواهد داشت، تضمین می نماید.

به گزارش «تابناک»؛ جان رونالد روئل تالکین نویسنده و زبان‌شناس بریتانیایی سه کتاب نوشته که از یکی از آنها تاکنون سه فیلم در قالب یک تریلوژی (سه گانه) ساخته شده که مجموع فروش این سه فیلم چند میلیارد دلار درآمد در پی داشته است. تالکین کتاب «هابیت» را که اصل داستانش نیز از ریتم تندی برخوردار است، 17 سال پیش از «ارباب حلقه ها» نوشته بود و نخستین بار در سال 1937، یعنی پیش از آنکه طوفان جنگ سراسر اروپا را فرا بگیرد، منتشر شد. «ارباب حلقه ها» بعد از اینکه جهان (یا حداقل قسمتی از آن) درگیر نیم دهه کشتار و خونریزی بود پا به عرصه نشر گذاشت. 


پیتر جکسون در پشت صحنه «هابیت: سفرغیرمنتظره»


این فروش البته تنها مدیون کیفیت خیال پردازی و تازگی این داستان ها نیست که بسیاری از آثار کلاسیک وقتی به تصویر کشیده شدند، نتوانستند فروش آبرومندانه ای داشته باشند و در واقع این پیتر جکسون بود که از دل کتاب «ارباب حلقه ها» سه فیلم موفق در گیشه و نزد منتقدان را بر اساس سه سناریویی که خود نوشته و کارگردانی کرده بود، را عرضه کرد و خوش درخشید و اثر مطرح «ارباب حلقه ها» و دیگر کتاب های این مجموعه را به عنوان واجد فرمی جدید از داستان های حماسی عمومیت بخشید.

پس از درخشش «ارباب حلقه ها»، کتاب دیگری از تالکین توسط پیتر جکسون بازنویسی شد تا در قالب فیلمنامه ای با جذابیت های بصری تازه، بار دیگر تماشاچی را در بهت فرو برد. «هابیت» که عنوان دومین سه گانه است، در واقع بخشی از داستان پیش از «ارباب حلقه ها» را روایت می کند و در کنار این دو کتاب، کتاب سومی تحت عنوان «سیلماریلیون» نیز وجود دارد که داستان تخیلی را تا پیش از «هابیت ها» روایت می کند و در صورت موفقیت سه گانه «هابیت»، یک سه الی پنچ گانه نیز از این کتاب ساخته خواهد شد. در واقع در صورتی که پیتر جکسون همچنان در این داستان ها گام به گام موفق ظاهر شود، بر روی یک کوه طلا نشسته است!



«هابیت: سفرغیرمنتظره» به عنوان نخستین بخش از این سه گانه جدید با بودجه ای بالغ بر 500 میلیون دلار ساخته شد و در نهایت فروشی یک میلیارد دلاری را تجربه کرد. پس از فروش بالای نخستین قسمت «هابیت»، «هابیت: ویرانی اسموگ»‌ به عنوان قسمت دوم و «هابیت: رفت و برگشت» نیز که علی الظاهر مراحل پس از تولیدشان را سپری می کنند در صف اکران قرار گرفته و در 2013 و 2014 شاهد اکران این دو بخش خواهیم بود. البته برخی فروش قسمت نخست این فیلم را ناامیدکننده خوانده و توقع فروش 1.3 میلیارد دلاری این فیلم را داشتند، اتفاقی که شاید در اوج این داستان در قسمت های دوم و سوم به وقوع بپیوندد.

یکی از اتهاماتی که به پیتر جکسون بسته می شود، آب بستن در داستان «هابیت» بود. جکسون کتاب 400 صفحه ایِ «یاران حلقه» را در یک فیلم سینمایی سه ساعته جای می دهد اما فیلم «هابیت: سفری غیرمنتظره» داستان 100 صفحه اول یک کتاب 270 صفحه ای را روایت می کند و نسخه سینمایی اش تنها 10 دقیقه از «یاران حلقه» کوتاه تر است و در واقع به زعم منتقدان «هابیت: سفری غیرمنتظره» ارزش یک فیلم 168 دقیقه ای را ندارد. در واقع ادیتور «تابناک» کار دشواری برای حفظ 30 دقیقه از این فیلم نداشت اما واقعاً پس از تخلیص فیلم به 120 دقیقه، کاهش دقایق حساس این اثر به دشواری می انجامد.



«هابیت» داستان یک هابیت کوچک به نام بیلبو (مارتین فریمن) است که به خوشی و خرمی در سرزمین شایر، در حال گذران ایام می باشد. او در این مکان سبز و دوست داشتنی، زندگی آرامی دارد و به نظر می رسد که زندگی به کام باشد. اما وقتی که وی با یک جادوگر به نام گاندولف ( ایان مک کلن ) و سیزده کوتوله ملاقات می کند، مسیر زندگی راحتش دستخوش تغییراتی می شود. گاندولف و یارانش به رهبری یک جنگجوی قدرتمند به نام ثورین ( ریچارد آرمیتج )، در جستجوی بازپس گیری پادشاهی کوتوله ها هستند و برای اینکار می بایستی با یک اژدهای مهیب به نام اسماگ، مبارزه کنند.

اما در کمال تعجب، بیلبو که فردی ترسو می باشد، با این گروه همراه می شود و این بر خلاف خواسته اعضای گروه است که معتقدند او توانایی3 جنگجو بودن را ندارد. با این حال گاندولف با اصرار بر اینکه او می تواند به گروه کمک کند، وی را با خود همراه می کند. این گروه در سفر با موجودات مختلفی از جمله اُرگ ها و غول ها و جن ها برخورد می کنند و البته بیبلو بزودی به موجودی به نام گالوم (با بازی منحصر به فرد اندی سرکیس) می رسد که حلقه مشهور ارباب حلقه ها را در اختیار دارد و این حلقه را از او می رباید و... .



بازیگران «هابیت» که تقریباً همگی آنها همان بازیگران «ارباب حلقه ها» هستند، توانسته اند بازی یک دستی را ارائه دهد و وقفه زمانی رخ داده میان سری «ارباب حلقه ها» و «هابیت» باعث تغییر ملموس رفتار این کاراکترها برای مخاطب نشده است. بهترین بازیگر فیلم بدون شک اندی سرکیس است که در نقش گالوم، همچون «ارباب حلقه ها» بر پرده سینماها می درخشد و اگرچه تمام بدنش با جلوه های ویژه پوشانده شده اما علی رغم زمان محدودی که در «هابیت» نقش آفرینی می کند، جذابیت های کاراکتری که ایفا می کند را به نمایش گذاشته است.

فیلم «هابیت» به چهار شکل مختلف اکران شد: دیجیتال دو بعدی، سه بعدی 24 فریم بر ثانیه، سه بعدی 48 فریم بر ثانیه و سه بعدی آیمکس اما آنچه در تابناک مشاهده می کنید، 49 دقیقه از نسخه دیجیتال این فیلم است و حقیقتاً تخلیص بیش از این «هابیت: سفری غیرمنتظره» ناممکن بود. 

دانلود بخش دوم

دانلود بخش سوم