واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

دانشمندان عصب‌شناسی در حال ساختن مغز مصنوعی در Nara Logics

artificial-intelligence2 - nara

دانشمندان عصب‌شناسی در حال ساختن مغز مصنوعی برای همه مردم هستند (از 1pezeshk)

فرض کنید به تازگی وارد شهری شدید و هنوز با تمام رستوران‌های خوب و غذاهایی مناسب ذائقه‌تان آشنایی ندارید. نه تنها رستوران‌ها، بلکه از دیگر مراکز تفریحی این شهر مانند سالن‌های سینما و شهربازی‌ها هم هیچ اطلاعاتی ندارید. آخر هفته است و به شدت نیاز دارید که بدون آزمون و خطا یا گشت‌وگذار زیاد در اینترنت به رستورانی دل‌انگیز پا بگذارید و از شام خوردن در آن‌جا نهایت لذت را ببرید. بعد، برای تکمیل آخر هفته‌تان دوست دارید به سینما بروید و دو ساعتی به پرده نمایش خیره شده و روحیه‌تان را عوض کنید. در واقع، به چیزی یا الگوریتیمی نیاز دارید که دقیقاً افکار و روحیه و انتخاب‌های شما را بشناسد و براساس آن‌ها بگوید به سراغ کدام رستوران و سالن سینما بروید چون بهترین غذای مورد علاقه شما و فیلمی که می‌تواند برایتان هیجان‌انگیز باشد، آن‌جا یافت می‌شود.

خبر خوب اینکه این راهنما یا الگوریتم به نام Nara Logics در حال ساخته شدن است. ناتان ویلسون، سازنده این الگوریتم که موسس و مدیر فناوری اطلاعات شرکتی به همین نام هم هست؛ دانشمند و محققی در حوزه عصب‌شناسی است که دکترای خود را در زمینه مغز و علوم شناختی (Cognitive Science) از دانشگاه MIT اخذ و سال‌ها است زندگی و شغل حرفه‌ای خود را روی مطالعه شبکه‌های عصبی – نرم‌افزاری مقلد ذهن انسان صرف کرده است و به طور خاص دنبال این موضوع است که مغز انسان چگونه فکر می‌کند و ارتباطات و انتخاب‌های هر فرد را تشکیل می‌دهد. Nara Logics یک پلتفرم مشابه مغز بوده که از پنج سال پیش در حال توسعه است و محصولی برای همه نوع افراد و افکاری محسوب می‌شود.

Nara Logics یک پلتفرم هوش مصنوعی مشابه مغز انسان است که به شرکت‌ها کمک می‌کند تا از اطلاعات مشتریان به طور معنادارتری استفاده کنند.

شرکت توسعه‌دهنده این پلتفرم در کمبریج ماساچوست واقع شده و در هیئت مدیره‌اش اساتید و دانشمندان عصب‌شناسی معروف و برجسته‌ای مانند سباستین سونگ از پرینستون، مرگانکا سور از MIT و امیلی هیسک از مرکز مغز و علوم هاروارد عضو هستند. بنابراین به نظر می‌رسد همه آن چیزی که علم عصب‌شناسی برای حرکت در دنیای فناوری نیاز دارد، در این شرکت جمع شده است. در حالی که شرکت‌های غول اینترنتی از گوگل و فیس‌بوک گرفته تا مایکروسافت و Baidu دارند روی هوش مصنوعی فعالیت می‌کنند و تیم‌های بسیار قدرتمندی روی اینترنت تشکیل داده‌اند تا بتوانند سرویس‌های هوشمند آنلاین ارائه دهند، ویلسون اعتقاد دارد در حال انجام دادن کار متفاوتی است و می‌خواهد به طور موازی یک ذهن مصنوعی براساس مشاهداتش در آزمایشگاه‌ها بسازد تا برای هر انسانی در امور روزانه‌اش و حتا کارهای معمولی درون خانه‌اش مناسب و قابل استفاده باشد. ویلسون اعتقاد دارد محصولات و خدمات هوش مصنوعی موجود در بازار با چیزی که واقعاً نیاز مردم است فاصله زیادی دارند و می‌گوید: « نارا یک هوش مصنوعی برای تمام مردم است.»

ویلسون تنها فردی نیست که به دنبال فراگیر کردن هوش مصنوعی است. می‌توان فهرست بلند بالایی از شرکت‌ها و دانشمندان تهیه کرد که چنین رویایی دارند و در صدد توسعه و گسترش مزایای هوش مصنوعی در یک سطح بسیار بالا به کل جهان هستند. اما معمولاً این تلاش‌ها در همان اوایل یا اواسط کار و هنگامی که ممکن است منجر به موفقیت‌هایی شود، در خدمت همان غول‌های اینترنتی قرار می‌گیرد و تغییر مسیر می‌دهد و قابل تصور است که به محصول یا سرویسی برای درآمدزایی و کسب‌وکار تبدیل می‌گردد.

 ظاهراً پروژه نارا راه متفاوتی را در پیش گرفته و مشاهداتش و اطلاعات آزمایشگاهی مورد نیازش را از روی سایتی به نام Nara.me استفاده می‌کند. هر فردی می‌تواند در این سایت ثبت‌نام کرده و به طور هوشمندانه‌ای پیشنهاداتی درباره فیلم‌ها، رستوران‌ها و هتل‌ها براساس انتخاب‌ها و ترجیح‌هایش دریافت کند. در واقع، این سایت که فعالیت‌اش را از سال ۲۰۱۲ آغاز کرده و در چندین مرحله برای ادامه کار و توسعه از سرمایه‌گذاری‌های کلانی بهره برده است، براساس علایق و افکار هر شخص، سعی می‌کند بهترین پیشنهادات و انتخاب‌ها را در اختیارش قرار دهد و با حدس زدن تجربیات لذت‌بخش هر شخص، با هوش مصنوعی زندگی بهتری بسازد. اعضای سایت می‌توانند علاقه‌مندی و خلق و خوی خود را به سایت بدهند تا انتخاب‌ها و پیشنهادها بهتر و هیجان‌انگیزتر باشد و براساس انگیزه‌هایی که دارند؛ پیش‌فرض‌ها را تغییر دهند. مثلاً به جای رفتن به سراغ غذاهای معمولی، یک غذای چینی پیشنهاد داده شود یا در یک مورد خاص یک فیلم کمدی که زیاد معروف نیست را ببینند. یکی از مزایای سیستم هوشمند سایت نارا این است که پس از چند بار مراجعه به آن و دریافت برخی اطلاعات شخصی، می‌تواند پیشنهاداتی برای هر شهر یا مکانی که هستید، از سان‌فرانسیسکو تا نیویورک و نقاط دیگر جهان ارائه بدهد. این سایت یک برنامه موبایل نیز ارائه داده است که براساس مکانی که در آن لحظه حضور دارید، نزدیک‌ترین رستوران‌ها یا هتل‌ها و غیره را به شما پیشنهاد می‌دهد. پروژه نارا از بانک اطلاعاتی بسیار عظیم افراد واقعی روی این سایت بهره گرفته و سعی کرده است براساس نیازمندی‌های واقعی و تجربی افراد مختلف توسعه پیدا کند. اما درصدد ارائه یک محصول برای جذب مخاطب و مشتری بیشتر نیست. ویلسون و تیم همکارانش دوست دارند هوش مصنوعی را بهبود دهند و به دنبال یک کسب‌وکار از این رهگذر نیستند. سایت نارا برای خودش مشتری‌های کافی دارد ولی پروژه نارا به دنبال حل مشکلاتی است که بسیار با ارزش‌تر هستند.

ویلسون و تیم همکارانش دوست دارند هوش مصنوعی را بهبود دهند و دنبال حل مشکلاتی‌اند که بسیار با ارزش‌تر از کسب‌وکار صرف هستند.

پروژه نارا راه‌کارهای مختلف ارائه شده توسط شرکت‌های معروف حوزه هوش مصنوعی را جمع‌آوری و سفارشی‌سازی کرده است. این استارت‌آپ فاش نکرده از کدام راهکارها برای توسعه و بهبود پلتفرم هوش مصنوعی خود استفاده می‌کند ولی جانا اگرز، مدیرعامل نارا می‌گوید اخیراً تفاهم‌نامه همکاری با یک بانک جهانی امضاء کرده‌اند تا از فناوری‌های خودشان برای ارائه سرویس‌های بهتر به مشتریان بانک استفاده کنند. مثلاً سیستم امتیازدهی مشتریان را مدیریت و اولویت‌های مشتریان را سازمان‌دهی کنند. همچنین مصوبات وامی بانک را براساس تاریخ‌های دقیق مالی و اسناد معاملات بانکی مشتریان برای جلوگیری از تقلب بررسی کنند. در فهرست مشتریان نارا، یک شرکت ارائه‌دهنده خدمات درمانی و بهداشتی نیز دیده می‌شود. باز هم در این پروژه سعی می‌کنند براساس تاریخچه معاینات و بیماری‌های مراجعه‌کنندگان، اطلاعاتی را در اختیار پزشکان قرار دهند تا بتوانند سریع‌تر بیماری‌ها را تشخیص و درمان کنند و روی شرایط بیمارها تسلط بیشتری داشته باشند. یکی دیگر از کاربردهای سیستم هوش مصنوعی نارا در شرکت‌های هواپیمایی است. این سیستم صندلی‌های خالی پروازها را به مسافرینی که تجربه پرواز خوبی با آن خطوط هوایی داشتند، با قیمت‌های ویژه پیشنهاد می‌دهد و به این وسیله سعی می‌کند سوددهی شرکت هواپیمایی افزایش یابد. در واقع، یک جور بازاریابی بسیار هوشمند و مبتنی بر تجربیات مثبت قبلی مسافران است.

ویلسون می‌گوید کلید اصلی موفقیت پلتفرم نارا، شخصی‌سازی است. این پلتفرم از یک سیستم تقاضایابی برای فهمیدن و درک مجموعه‌ای از اطلاعات راجع به افراد و مکان‌ها و ارتباط‌دهی آن‌ها به کسب‌وکارها و موضوع‌های خاص استفاده می‌کند. در گام بعدی، با ترسیم یک گراف دانش گسترده که وزن هر لینک براساس افراد و تمایل‌های شخصی محاسبه می‌شود، سعی می‌کند بهترین پیشنهاد و انتخاب را پیدا کند. ریچارد سوچر، محقق سابق پردازش زبان طبیعی دانشگاه استنفورد و مدیر فناوری استارت‌آپ هوش مصنوعی MetaMind درباره سیستم نارا می‌گوید تحقیقات نشان می‌دهد این رویکرد جدید هوش مصنوعی برای موتورهای پیشنهاددهنده به خوبی کار می‌کند. رویکردهای سنتی به طور معمول براساس احتمالات و تاریخچه حساب کاربری کاربران تصمیم‌گیری می‌کنند. مثلاً اگر سه مشتری محصول A را انتخاب کردند و دو نفر از این مشتری‌ها محصول B را انتخاب کردند؛ پس احتمالاً نفر سوم هم از محصول B خوشش خواهد آمد و انتخابش می‌کند. اما پلتفرم نارا سعی می‌کند نودهای قوی‌تری بسازد و خیلی ساده به اطلاعات بیشتری در بیرون از حساب کاربری افراد دسترسی پیدا کند.

ویلسون و تیم‌اش اعتقاد دارند هوش مصنوعی یک بازی اعداد نیست که هر شرکتی توانست زودتر حدس بزند، برنده است. آن‌ها اعتقاد دارند هوش مصنوعی بیشتر برای بهبود کیفیت افکار مردم و به کارگیری فناوری برای بهتر اندیشیدن است.

منبع

چگونه ارزش وقت خود را محاسبه کنیم؟

چگونه ارزش وقت خود را محاسبه کنیم؟ (از روزآفرین)

نسخه PDFنسخه PDF
چگونه ارزش وقت خود را محاسبه کنیم؟

آیا شما هم جزء آن گروه از مدیران و یا کارآفرینانی هستید که وقت خود و دیگر اعضای مجموعه‌ی کسب و کارشان را با انجام اموری که بهتر است به دیگران محول کنند به هدرمی‌دهند؟ این مطلب درباره نحوه محاسبه‌ی ریاضی ارزش وقت شما و دیگر اعضای گروهتان است. با محاسبه ارزش پولی وقت خود، درباره انجام دادن یا برون‌سپاری امور آتی راحت‌تر تصمیم بگیرید.

چند سال پیش، شرکتم را به دفتر جدیدی منتقل کردیم. به جای اینکه کار جابجایی وسایل شرکت را از دفتر قدیمی به دفتر جدید به یک شرکت حمل بار محول کنم، خودم به همراه دیگر کارکنان شرکتم یک بعداز ظهر کامل را صرف اسباب‌کشی به دفتر جدید کردیم. آن زمان من فکرکردم این منطقی‌ترین کار ممکن است:

«از منابعی که در اختیار داریم برای انجام کاری که همگی توانایی انجامش را داریم استفاده کنیم.»

اظهارنظر بی‌مقدمه یکی از دوستانم برای پی‌بردن به این اشتباه کافی بود!

در حین جابجایی وسایل یکی از دوستانم به من گفت: "این گران‌ترین گروه اسباب‌کشی است که تا به‌حال دیده‌ام. "  او درست می‌گفت؛ من تا آن لحظه به این قضیه از این زاویه نگاه نکرده‌بودم.

گروه اسباب‌کشی ما شامل خودم، سه توسعه‌دهنده‌ و چند نفر از کلیدی‌ترین اعضای تیممان می‌شد. اگر من ارزش وقت خودم و ارزش وقت هریک از دیگر کارکنانم را می‌دانستم، حواسم می‌بود که استخدام گروهی حرفه‌ای برای حمل و نقل اسباب و وسایلمان در آن بعد از ظهر، نه تنها هزینه‌ی اضافی نبود که در واقع در پول شرکت صرفه‌جویی هم می‌کرد.

محاسبه‌ی ارزش وقت شما و کارکنانتان آسان است. محاسبه ارزش وقت به شما کمک خواهدکرد که در مورد تفویض اختیار و در صورت نیاز برون‌سپاری برخی امور راحت‌تر تصمیم بگیرید.

نمی‌توانید تصمیم بگیرید که کدام‌یک از اعضای تیم باید جدیدترین کارمند شرکت را آموزش بدهد؟ با محاسبه ارزش وقت کارمندان راحت‌تر تصمیم بگیرید! می‌خواهید درباره‌ی یکی از کارمندان تصمیم‌ بگیرید که آیا بهتر است از او تولیدمحتوا بخواهید یا اینکه او را ناظر چند کارمند با تجربه‌ی کمتر بکنید؟ ارزش وقتش را محاسبه کنید. آیا همه‌ی پرسنل باید در جلسه‌ی مخصوص کارکنان حاضر باشند یا بهتر است مدعوین آن جلسه را فقط به چند کارمند کلیدی محدود کنید؟ ارزش وقت‌ها را محاسبه کنید.

اگر در ارزیابی نحوه‌ی سپری‌شدن ساعات کاری‌ شخص خودتان در طول یک روز و نیز در چگونگی درخواست خود از سایر کارکنان درباره نحوه استفاده از وقتشان در یک روز کاری احساسات را دخالت ندهید، سریع‌تر به جواب‌های دلخواه خواهیدرسید.

این فرمولی ساده‌ای‌ست که من برای تعیین ارزش ساعتیِ وقت خودم و کارکنانم استفاده می‌کنم:

برای صاحبان کسب و کار و کارکنانی که سهام دارند.

گام ۱:

درآمد سالانه‌ی شرکت × درصد مالکیت فرد موردنظر از شرکت = X

گام ۲:

حقوق سالانه به اضافه‌ی ارزش پولی مزایا ÷ تعداد ساعات واقعی کار کرده در سال = Y

گام ۳:

X ÷ Y = ارزش ساعتی کار هر عضو شرکت

برای کارمندان حقوق‌بگیر یا افرادی که دستمزد ساعتی می‌گیرند

گام ۱:

حقوق سالانه به اضافه‌ی ارزش پولی مزایا ÷ تعداد ساعات واقعی کار کرده در سال = ارزش ساعتی

این فرمول تنها یک نقطه‌ی شروع است، اما به شما کمک خواهدکرد تا بتوانید راحت‌تر و دقیق‌تر تصمیم بگیرید که آیا بهتر است توسعه‌دهنده‌ی ساعتی ۱۰۰ دلاری خود را وادار کنید اثاثیه را جابجا کند یا اینکه دو کارگر استخدام کنید.

البته پیش از محاسبه ارزش وقت‌تان از طریق فرمول‌های بالا، این چند سوال را از خود بپرسید؛ اگر پاسخ شما به این سوالات "بله" بود بدین معنی است که می‌توانید فرمول را فراموش کنید و کاری را که دوست دارید انجام دهید:

۱. آیا از کاری که می‌کنید لذت می‌برید؟ این سؤال از همه چیز مهم‌تر است. اگر از کاری که نیاز به انجام دارد لذت می‌برید، نگران فرمول نباشید، آن را انجام دهید.

۲. آیا در کاری که می‌کنید ارزش بلندمدت می‌بینید؟ همه‌ی کارها بازگشت فوری ندارند. اگر مطمئن هستید که کاری که انجام می‌دهید به احتمال زیاد در آینده منجر به نتایجی قابل افتخار خواهد شد، همان کاری را انجام بدهید که در ذهن دارید.

۳. آیا برای کاری که می‌کنید انگیزه‌ی خوبی دارید؟ حتی موفق‌ترین کارآفرینان و مغزهای متفکر دنیای کسب و کار هم قسمت قابل توجهی از وقت خود را صرف موضوعات مهمی مثل خانواده، دوستان و پرداختن به امور خیریه می‌کنند. بیل گیتس را به‌خاطر بیاورید. ارزش و دارایی او ۷۲ میلیارد دلار است، یک ساعت از وقت او به‌طور متوسط مساوی است با ... خیلی!

با این وجود او مقدار زیادی از وقت خود را صرف اهدا کردن ثروتش می‌کند. نکته اینجاست که یک نفر نباید اجازه دهد ارزش ساعتی مانع انجام کارهایی شود که ماهیت و ارزش چشمگیر دارند.

وقت همه‌ی آدم‌ها ارزش پولی دارد، تنها کار لازم این است که باید این ارزش را محاسبه کنید. برای امور کسب و کار، دانستن ارزش ساعتی وقت شما و کارکنانتان کمک می‌کند که تصمیمات آگاهانه بگیرید.

البته همه چیز در زندگی، و حتی در دنیای کسب و کار، پول  و مادیات نیست. برای تصمیم‌گیری درباره‌ی استخدام کارگر برای اسباب‌کشی و هر نوع کاری که امکان برون‌سپاری آن وجود دارد از فرمول من استفاده کنید، اما برای پاسخ به آن سه پرسش از دل خود استفاده کنید تا درباره‌ی مسائل دیگر تصمیم نهایی را بگیرید.

منبع: Inc.com | ترجمه: روزآفرین

مرتبط:
با این ۵ روش به جای کار زیاد، هوشمندانه کار کنید
۵ روش مدیریت زمان در کارآفرینی

 

تکنیک هایی برای جلوگیری از پشت گوش انداختن کارها

تکنیک های جلوگیری از پشت گوش انداختن کارها (از پارس 20)

به تعویق انداختن کارها,پشت گوش انداختن کارها

به تعویق انداختن کارها یکی از عادات ناپسندی است که خیلی از افراد به آن دچار هستند. امروز و فردا کردن نه تنها هیچ دردی را از ما دوا نمی کند، بلکه باعث تلمبار شدن انواع و اقسام کارها می شود و در نهایت، جملات معروف با پیشوند "ای کاش…” را به خود می گوییم.

اما با تکنیک های ساده ای می توان جلوی پشت گوش انداختن کارها را گرفت و به سادگی خود را مجاب به انجام امور در سریع ترین زمان ممکن کرد. در این مطلب قصد داریم به این موضوع بپردازیم و سادگی می توانید عادت طفره رفتن از کارها” را به فراموشی بسپارید.

۱ – زیر نظر داشتن تمامی فعالیت های روزانه
اولین قدم نوشتن فعالیت های روزانه است، یعنی هر کاری که طی روز انجام می دهید را لیست کنید. زمانی که من شروع به نوشتن لیست کارهای روزانه کردم، حس بد اتلاف وقت و انرژی داشتم. اما کمی بعد، وقتی نگاهی به آنالیز اطلاعات و کارهای انجام شده طی یک ماه انداختم، متوجه این نکته شدم که چقدر از زمان خود را در کجا تلف می کردم و چرا وقت کافی برای انجام امور مهم را نداشتم. این موضوع به من کمک کرد تا عادات بد خود را شناسایی کرده و در جهت رفع آنها قدم بردارم.

به طور مثال، من خودم بیشتر زمانم را صرف وب گردی و جستجو در شبکه های اجتماعی و مشاهده ویدیوهای آنلاین می کردم و از همین طریق متوجه شدم بیشتر زمان مفید من در این کار به هدر می رفت.

۲ – درک دلیل پشت گوش انداختن کارها
به طور کلی ما کارها را به دلیل عاداتی که طی زمان ساخته ایم، به تعویق می اندازیم. زمانی که ما در محل کار هستیم، انواع و اقسام افکار به ذهن خطور می کند. به طور مثال برای خود من این سوال ایجاد می شد: "این آخر هفته را چگونه بگذرانم؟”

سپس در اینترنت محل های احتمالی برای سفر را جستجو می کردم و به فیسبوک می رفتم تا ببینم دوستانم به کجا رفته اند و چنین کارها و سپس متوجه می شدم بیش از یک ساعت کاری است که من مشغول "کلیک کردن های بیهوده” هستم!

به تعویق انداختن کارها,پشت گوش انداختن کارها

۳ – ساخت عادات خوب
این عادت روزانه من که در مورد قبل گفته شد، منجر به اضافه کاری های بسیار زیاد من شده بود و عملا هیچ زمانی برای انجام امور شخصی نمی رسید. تمام این موضوع زمانی برای من روشن شد که کتاب "قدرت عادت” نوشته چارلز دوهگ را مطالعه کردم. با جایگزین کردن عادت های خوب با موارد ناپسند، به خوبی می توانید امور خود را با سرعت و کیفیت بهتری به انجام برسانید. اما در ابتدا باید روش ساخت عادات را بدانید.

- اول از همه با Cue یا نشانه آغاز می شود: در مورد من باید بگویم شخصا به یادگیری مطالب در اینترنت علاقه بسیاری دارم.

- سپس جریان یا Routine وارد کار می شود و من را مجاب به جستجو در اینترنت می کند و ناخودآگاه وارد پروسه کلیک های بدون انتها می شدم.

- در پایان این "پاداش” است که این چرخه را ثابت می کند و برای من، خروج موقت از استرس محیط کار و پاسخ دادن به سوالات همیشگی من بود.

- حالا با یک ترفند کوچک می توان این چرخه را به یک روال مثبت تبدیل کرد و آن، تغییر جریان (Routine) است. با این کار بهره وری بسیار بالا رفته و به خوبی می توانید مدیریت کارهای خود را به عهده بگیرید.

اما مورد اول (Cue) مثل کفشی برای دویدن است و جریان خوب یا بد را به حرکت می اندازد و آن را به "پاداش” می رساند. حال انتهای این چرخه می تواند به شما حس رضایت بخشی بدهد یا نارضایتی؛ تنها کافیست در انتخاب نشانه و جریان کمی بیشتر دقت داشته باشید.

۴ – نحوه درمان خود با تغییر جریان
من توانستم با انجام این کارها، "جریان” ذکر شده در مورد قبلی را بهبود ببخشم و به نوعی خود را از عادت پشت گوش انداختن درمان کنم:

قطع کردن اینترنت: بیشتر امور کاری من نیازی به اینترنت نداشت، پس در اولین قدم راه اتصال خود به دنیای صفر و یک را مسدود کردم.

دفترچه یادداشت: هر زمان که افکار و سوالات غیر کاری به ذهنم می رسید که من را مجاب به مرور در اینترنت می کرد، بلافاصله آنها را در دفترچه یادداشت خود می نوشتم تا در زمانی دیگر به آنها بپردازم.

قرار دادن محدودیت زمانی: من برای خودم مهلت معین برای به پایان رساندن کارها مشخص کردم و این کار باعث بالا رفتن تمرکزم شد. من حتی برای انجام امور شخصی مثل صحبت با دوستان هم محدودیت قائل شدم و بیشتر از ۵ دقیقه زمان خودم را صرف امور غیر کاری نکردم.

کلا برای تثبیت یک عادت خوب سه کار است که باید انجام داد:
زیر نظر داشتن فعالیت ها: شب به شب قبل خواب نیم ساعت از زمان خود را صرف یادداشت برداری از امور انجام شده در طول روز و آنالیز بگذرانید تا بدین صورت فعالیت های خود را زیر نظر داشته باشید.

اولیویت بندی کردن فعالیت های روز آینده: چکیده کارهای انجام شده و برنامه روز آینده به ما کمک می کند تا به فعالیت های روز آینده متمرکز شویم و بتوانیم آنها را اولویت بندی کنیم. برای شروع من فقط سه کار بسیار مهم خود را که حتما باید روز آینده به اتمام می رساندم را می نوشتم.

دوباره بررسی کردن ماهانه و فصلی: با بازرسی کردن مجدد اطلاعاتی که طی ماه و در یک فصل از خود به دست آورده اید می توانید عادات کاری خوب و بهره وری خود را تا حد بسیار زیادی تحت نظر بگیرید و آنها را بهبود ببخشید.

این تکنیک ها به من کمک بسیار زیادی کرد تا بتوانم به خودم کمک کنم تا هم در کارها موفق تر ظاهر شوم و هم به زندگی شخصی خود بپردازم.
منبع:آی بانو

سه نوشته درباره برنامه ریزی از سایت آقای شعبانعلی

این سه نوشته در دسته برنامه ریزی از سایت آقای شعبانعلی است که حاوی نکات خوبیست:

مانند دود سیگار

احساس میکنم برای بسیاری از مردم، هدف گذاری چیزی مانند پک زدن به سیگار است. در یک دم و بازدم معمولی، حرفهای شگفت میزنند و وعده های بزرگ میدهند. حرفهایشان مثل دود سیگار تمام فضا را پر میکند. دور و نزدیک، بوی آن را حس میکنند و فضا سرشار میشود از خواسته ها و آرزوهایشان.

اما کمی بعد، آن روحیه و فضا، درست مانند دود سیگار، پخش و ناپدید میشود و تنها چیزی که می ماند ته مانده بویی آزاردهنده است که به یاری خوشبوکننده های مختلف، باید اثر آن را از در و دیوار و لباس پاک کنیم.

فکر میکنم، هدفگذاری بیشتر شبیه تراشیدن یک مجسمه از سنگ است. اول باید سنگی پیدا کنیم، بزرگ. اما نه آنقدر بزرگ که از عهده تراشیدن آن بر نیاییم. از آن پس، هر روز با قلم بر روی آن کار کنیم و زوائد را حذف کنیم تا تصویری شفاف تر به دست آید. در این مرحله اطرافیان هنوز سنگی بی قواره را میبینند، اما ما میدانیم که درون آن سنگ در پی چه هستیم. دیر یا زود، سنگ شکل میگیرد و میتوان آن را مانند نشانه ای در ابتدای مسیر قرار داد. تا بدانیم از کجا آغاز کرده ایم و به کجا می رویم.

فکر میکنم این بهترین ترجمه Milestone باشد. واژه ای که در زبان فارسی، معادل مناسبی برای آن نمی شناسم.

فایل صوتی آموزشی210 دقیقه ای اتیکت 
دوره MBA آنلاین در سایت متمم: با بهره مندی از منابع روز دنیا 
رادیو مذاکره: فایلهای صوتی رایگان آموزشی ارتباطات و مذاکره 

نقطه‌ شروع: برنامه ریزی برای سال جدید

خوشحالم که پس از چند هفته‌ای که به سختی می شد به سایت سربزنم و بیشتر آمد و رفتهای مجازی من هم، در فرودگاه و تاکسی و کوچه و خیابان، با محدودیت‌های جدی اینترنت همراه بود،‌ به همراهی حدود ده نفر از دوستانی که از زیرساخت تا تحقیق برای تولید محتوا و تولید دیجیتال و میکس و … همراهیمان کردند، توانستیم یک فایل ۱۱۰ دقیقه ‌ای برای آموزش نکاتی در خصوص برنامه‌ریزی برای سال جدید آماده کنیم.

اگر چه این فایل با صدای من ضبط شده است،‌ اما محتوای آن حاصل کار فشرده یک ماه اخیر یک گروه است. ضمن اینکه قبل از تولید محتوا به صورت تصادفی با حدود ۲۰۰ نفر از کاربران دائمی متمم گفتگو شده و نظرات آنها پرسیده شده و محتوا بر اساس خواسته‌ی کاربران تهیه شده است. امیدواریم این نوع تولید محتوا، که می‌توان آن را تولید محتوای سفارشی دانست (چون قبل از تولید با نظر مخاطبان سرفصل‌های آن انتخاب و تدوین شده است) برای مخاطبان ما مفید باشد:

سرفصلهای اصلی این مجموعه:

۱- دلایلی برای اینکه چرا نباید به فایلهای صوتی آموزشی از این جنس، اعتماد کنیم!

۲- امید، خوشبینی و انگیزه یکسان نیستند. این واژه‌ها را به جای یکدیگر به کار نبریم.

۳- با گذشته خود آشتی کنیم. شکست‌های گذشته را نمی توان فراموش کرد. آنها را می‌توان به شکل دیگری نگاه کرد.

۴- اعتماد مهمترین عامل در موفقیت برنامه ریزی است. اعتماد به خود با اعتماد به دیگران آغاز می‌شود.

۵- تحلیل شکست‌های گذشته

۶- چگونه از گذشته، مسیری به سوی آینده بسازیم.

۷- اصول مهم در هدف گذاری برای زندگی – تفاوت هدفگذاری انسانی و هدف گذاری مکانیکی (پروژه‌ای)

۸- مسیر رضایت، همیشه از جاده‌ی موفقیت نمی‌گذرد.

۹- آرزوهایی برای سال جدید

همه‌ی تاکید من در دو ساعتی که صحبت کردم،‌ این بوده است که «برنامه ریزی برای آینده» جز با «نگاه دقیق به گذشته و تحلیل آنچه بر ما رفته» امکان‌پذیر نیست. محتوای این فایل از  طریق  این لینک برای حامیان ویژه متمم قابل تهیه است:

 

 

نقطه شروع - دانلود فایل صوتی از متمم - محمدرضا شعبانعلی

فایل صوتی آموزشی210 دقیقه ای اتیکت 
دوره MBA آنلاین در سایت متمم: با بهره مندی از منابع روز دنیا 
رادیو مذاکره: فایلهای صوتی رایگان آموزشی ارتباطات و مذاکره  

چند نکته برای هدف گذاری و برنامه ریزی برای سال جدید

یک سال دیگر هم تمام شد. اگر چه به قول امیر تقوی در کارت تبریکی که برایم فرستاده بود:‌ «می‌دانم که تو معتقدی تبریک سال نو، مربوط به دوران کشاورزی است و این روزها، تبریک یا تسلیت را باید در هر روز و هر لحظه گفت»، تبریک گفتن لااقل در ذهن من، چندان جای و جایگاهی ندارد.

دلم می‌خواست  این غزل زیبا را بنویسم که: «نوروز بمانید که ایام شمایید، آغاز شمایید و سرانجام شمایید…گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است، در کوچه‌ی خاموش زمان، گام شمایید…»

متاسفانه امروز دیدم در وایبر همین غزل را برایم فرستادند و من هم از بحث کردن و نوشتن در موردش صرف نظر کردم. چیزی که در شبکه‌های اجتماعی رایج شود، از قله‌ی رفیع فاخر خود، فرو می‌آید و برای بارور کردن روح و جان، عقیم می‌شود. چشم به دیدنش عادت می‌کند و عادت کردن، فرصت شگفت زده شدن و فرو رفتن در خلسه‌ی حاصل از اندیشیدن به یک مفهوم زیبا و شگفت‌انگیز را از ما می‌گیرد.

این بود که گفتم صرفاً چند نکته درباره‌ی برنامه ریزی برای سال جدید بگویم. البته من حرف‌های رسمی‌ام را در مورد برنامه ریزی، در متمم تحت عنوان فایل صوتی نقطه شروع گفته‌ام و شنیده‌اید. اما نکاتی هست که کمی شخصی‌تر است. منظورم از شخصی بودن، این است که الزاماً در دفاع از آنها، نمی‌توانم مقاله و تحقیق و … ارائه کنم. اما از جمله‌ چیزهایی است که طی سالهای اخیر، به تجربه آموخته‌ام.

حدود هجده سال پیش بود که در یک کتاب انگیزشی خواندم تحقیقی در هاروارد (و تحقیق مشابهی در ییل) نشان داده است که نوشتن اهداف، می‌تواند شانس موفقیت در آنها را بالا ببرد. آن زمان هنوز نمی‌دانستم که این تحقیق هم (که هنوز هم در کتابهای انگیزشی و حتی در نشریاتی مانند فوربس نقل می‌شود) صرفاً یک روایت دروغین اینترنتی است. اما به هر حال، از آن سال تا کنون، همیشه هدف‌هایم را نوشته‌ام و از این کار، ناراحت و پشیمان نیستم و همچنان آن عادت مفید را ادامه می‌دهم.

چند هفته پیش، فرصتی دست داد تا سررسید کهنه‌ی قدیمی‌ام را هم پیدا کنم و با قرار دادن آن در کنار سند‌های برنامه‌ریزی که در سالهای اخیر برای خود تنظیم می‌کنم، هدف‌گذاری‌ها و برنامه ریزیهای پانزده سال اخیر را مرور کنم و در کنار دستاوردهایم بگذارم تا ببینم در کجاها موفق بوده‌ام و در کجاها به خواسته‌هایم نرسیده‌ام.

ادامه‌ی آنچه می‌خوانید، صرفاً حاصل مرور این دفترچه‌ها است. ممکن است کسان دیگری هم باشند که به شیوه‌هایی مشابه و یا حتی معکوس، نتایج ارزشمندی کسب کرده باشند و طبیعی است که در این چنین بحث‌هایی، راهکار قطعی وجود ندارد.

در اولین سالهایی که هدف گذاری را به صورت جدی و مکتوب انجام دادم، هدف‌هایم بیشتر از جنس دستاوردهای عددی بود. مثلاً آخرین سال دبیرستان، رتبه‌ی کنکور زیر صد می‌خواستم. ماهی دویست هزارتومان درآمد از محل کار پاره وقت. یک سفر یک هفته ای به خارج از ایران هم، جزو اهداف آن سال من بود که البته این آخری در آن سال برآورده نشد. آن موقع آموخته بودم که همه چیز باید عددی شود. عددها باید قابل دستیابی باشند. اما ساده هم نباشند و کمی چالش ایجاد کنند.

شیوه‌ی خوبی بود. اما عملی شدن و عملی نشدن گاه و بیگاه هدف‌ها، گاهی خوشحال و گاهی ناراحتم می‌کرد. الان که فهرست آن زمان را می‌خوانم، فکر می‌کنم شاید از فهرست سی موردی دو سال اول دانشگاه، حدود شانزده یا هفده مورد آن عملی نشدند.

به تدریج احساس کردم که این شیوه‌ی هدف گذاری و برنامه ریزی، به آن اندازه که من انتظار دارم اثربخش نیست. به هر حال بودنش بهتر از نبودنش است. اما همیشه فهرستی درست می‌کنم و نیمی از آن عملی می‌شود و نیمی دیگر هم نمی‌شود و بعد هم هزار دلیل و بهانه دارم که چرا بعضی هدفهایم عملی نشدند و به هر حال همه چیز در دست من نیست و عوامل محیطی هم در کار هستند و خلاصه… سالی دیگر می‌آمد و فهرستی دیگر که من از همان ابتدا، ایمانم را به آن از دست داده بودم و می‌دانستم که بدون نوشتن هم، نیمی از فهرست عملی شده و نیمی دیگر شکست خواهد خورد!

خوب یادم هست که هدف گذاشته بودم که دومین کتابم را طی شش ماه نخست سال منتشر کنم و به خاطر کندی فرایند صدور مجوز و مشکلاتی از این دست، یک سال گذشت و هنوز این هدف عملی نشده بود. این بود که هدف گذاری بر مبنای فعالیت ها را شروع کردم. من نمی‌توانم برای انتشار شش ماهه‌ی کتابم برنامه ریزی کنم. چون بخشی از این هدف، در اختیار وزارت ارشاد و بخشی در اختیار مدیر انتشارات و بخشی در اختیار مدیر چاپخانه است. حتی بخشی در اختیار جعفر، کارگر افغانی چاپخانه بود که دو تا از زینک‌ها داخل وانت او جا مانده بود و او هم به کابل رفته بود!

منظورم از برنامه ریزی و هدف گذاری بر مبنای فعالیت، این است که: من هدف می‌گذارم که امسال، یک کتاب دویست صفحه‌ای تالیف کنم. تالیف بیشتر از انتشار، در اختیار من است و دخالت دستان بیرونی در آن کمتر. قطعاً پس از تالیف برای انتشار سریع و به موقع، تلاش خواهم کرد. اما چیزی که در فهرست اهدافم می‌نویسم «فعالیت» است و نه «دستاورد نهایی».

یادم است به همین شیوه با خودم قرار گذاشتم که کتاب استاتیک مریام را در دو هفته بخوانم و از هر فصل، نیمی از تمرین‌ها را حل کنم. دیگر برای نمره ی درس استاتیک هدف نگذاشتم (چقدر هم خوب شد که نگذاشتم. آقای امیدوار استاد درس، با همه‌ی لطف و محبتی که به من داشت، حسابی ناامیدم کرد!).

هدف گذاری و برنامه ریزی بر مبنای فعالیت خوب بود. اما احساس خوبی به من نمی‌داد. احساس می‌کردم تصویر کلان را از دست داده‌ام. شبیه کارگری که به او می‌گویند تو باید امروز دو هزار آجر جابجا کنی و وقتی می‌پرسد خانه‌ی نهایی چه شکلی خواهد بود؟ به او می‌گویند: این را نمی‌دانیم. به ده‌ها عامل دیگر بستگی دارد. تو آجر را جابجا کن. این تنها کاری است که در حوزه‌ی اختیار و توانمندی توست.

این تجربه‌ها همزمان با نخستین سالهای کار کردن رسمی سازمانی من بود (البته خود کار به اندازه‌ی عنوان شیک و تمیزی که من گفتم، تمیز نبود!). کم کم دیدم که هدف‌های سالهای گذشته، چقدر مسخره و بی معنی بوده‌اند. رتبه‌ی کنکور، درست در لحظه‌ی ورود به دانشگاه بی معنی شد. معدل کارشناسی پس از فارغ التحصیلی بی خاصیت شد. یکی دو سال بعد، دیگر هیچ کس رشته‌ی کارشناسی‌ام را هم نمی‌پرسید. من هم بیشتر به خاطر تعمیر و عیب یابی سیستم‌های الکترونیک و تجهیزات اتوماسیون شناخته شده بودم و کسی سوال مکانیکی از من نداشت!

کم کم دیدم که جامعه به مهارت، کار دارد و اگر مهارت داشته باشی، عملاً بدون اینکه آگاهانه تلاش کنی، هدف‌هایی که قبلاً داشتی یکی پس از دیگری برآورده می‌شود. کم کم ماشین‌ اول و دوم را خریدم و حقوق خوب را گرفتم و مسافرت‌های خارجی‌ام را یکی پس از دیگری رفتم و همه چیز خوب بود.

پول و موقعیت آن سالها، تقریباً ربط زیادی به هدف‌ گذاریها و برنامه ریزیهای قبلی‌ام نداشت. ناشی از این بود که ایراد یک سیستم پی ال سی را، شاید به جای دو روز، در دو ساعت پیدا می‌کردم و می‌توانستم در جلسات کاری، به هر ضرب و زوری بود، ترجمه همزمان انجام دهم و رابطه‌ام با کارگرها خوب بود و می‌دانستم که اگر نیمی از حقوق امروزم را به عنوان هدیه و کادو،‌ به صورت غیررسمی به آنها و فرزندانشان بدهم، آنها بیشتر کمک می‌کنند و چند ماه بعد، می‌توانم حقوق بیشتر و موقعیت بهتری داشته باشم تا دوباره بتوانم بخش بیشتری از حقوقم را به آنها و فرزندانشان بدهم…

خلاصه. کم کم، دیدم هر آن چیزی که از جنس موفقیت است، نه «عدد» است و نه «عنوان». بلکه از جنس مهارت است. الان فهرست هدف گذاری سال ۸۴ پیش چشمم است. در آن مهارت مذاکره را نوشته‌ام (اولین سالی بود که این را به عنوان مهارتی رسمی نوشتم). مهارت ارتباط با طبقه‌ی کارگر! (به معنای مارکسیستی آن نخوانید. در فضای فرهنگی کارگاه‌های ایرانی بخوانید). مهارت برنامه نویسی سیستم PLC ساخت Selectron. مهارت خواندن LC و …

برگه‌ای که در تحویل سال ۸۴ نوشته‌ام، هیچ شباهتی به این «مقلب القلوب‌های نستعلیق» و «ماهی قرمزهای اینستاگرام» و «سفره‌های هفت سین» این روزها ندارد. اگر نگویم که برنامه‌ِی آغاز سال من است، آن را با کاغذی که از جیب یک مهندس در کارگاه، بیرون افتاده یا شاید چرکنویسی که روی میز دفتری مانده و هر کس جمله‌ای یادگاری روی آن نوشته است،‌ اشتباه بگیرید!

این ماجرا هم چند سالی ادامه داشته. صادقانه بگویم، حتی امسال هم، هنوز دو سه عنوان از این جنس، در برنامه‌‌ی سالیانه‌ام دارم. اما دیگر مثل آن سالها، تم کلی برنامه‌ ریزی‌ام مهارتی نیست.

برنامه ریزی مهارتی، بیشتر برای دورانی مفید است که هنوز در شغل و موقعیت خودت تثبیت نشده‌ای. هنوز باید به فکر این باشی که رزومه‌ی پربار‌تری داشته باشی. هنوز در فضای رقابتی هستی و احساس می‌کنی که افراد دیگر، اگر چند مهارت بیشتر از تو داشته باشند، جایگاه محکم‌تری نسبت به تو خواهند داشت.

کم کم، وقتی در جای خود تثبیت شدی و مطمئن شدی که در ادامه‌‌ی زندگی، هرگز مجبور نمی‌شوی برای کسی رزومه پرکنی و تقاضا برای تو به اندازه‌ی کافی هست (که من فکر می‌کنم اگر کسی درست و حرفه‌ای برخورد کند باید در چهارمین دهه‌ی زندگی به چنین نقطه‌ای برسد و دیگر خودش رزومه‌ی افراد دیگر و سازمان‌های دیگر را بررسی کند). در این وضعیت، کم کم بحث سبک زندگی پیش می‌آید. حالا دیگر آنچه از هدف گذاری عددی و هدف گذاری مهارتی مهم‌تر است، برنامه ریزی برای سبک زندگی است.

آیا مطالعه بخشی از زندگی من است؟ خانواده قرار است چه سهمی در زندگی من داشته باشد؟ آیا کار قرار است حساب بانکی‌ام را پر کند و عصرها، آن پول را برای زندگی خرج کنم؟ یا کارم خود، نوعی زندگی است. آیا قرار است پیرو دیگران باشم یا پیشروتر از دیگران؟ آیا از بیدار شدن زودهنگام صبحگاهی لذت می‌برم یا اینکه رویایم، روزگاری است که بتوانم تا ظهر،‌ در رختخواب بمانم؟ آیا پیاده روی، بخشی از برنامه‌های من است؟ نقش ابزارها در زندگی‌ام کجاست؟ لپ تاپ من چه نقش‌هایی برای من دارد؟ مرا به اینترنت وصل می‌کند یا وایبر؟ به کتابهای الکترونیک یا پاورپوینت؟ موبایل در زندگی من چه نقشی ایفا می‌کند؟ آیا برای یادگیری، برنامه ‌ی منظمی دارم؟

همه‌ی این سوالات را، می‌توان زیر یک عنوان جمع کرد: برنامه ریزی و هدف گذاری برای عادتهای زندگی. عادتهای درست،‌ مهارتهای درست را هم پرورش می‌دهند و دستاوردهای درست را هم به همراه می‌آورند.

یکی دو سال است، بعد از برنامه ریزی برای عادت، به برنامه ریزی برای تغییر مدل ذهنی فکر می‌کنم. امسال در برگه‌ی هدف گذاری‌ام نوشتم: نمی‌دانم می‌خواهم چه کسی باشم. اما می‌دانم می‌خواهم چه کسی نباشم. نمی‌دانم می‌خواهم کجا باشم. اما می‌دانم می‌خواهم کجا نباشم. نمی‌دانم می‌خواهم چه بنویسم. اما می‌دانم می‌خواهم چه ننویسم. میخواهم ذهنم فارغ از هدفها و هدف گذاری‌ها باشد. می‌خواهم دیوارها و مرزها و دره‌ها را بداند و در زمین باز زندگی، به هر سوی دیگری که می‌خواهد بدود.

فکر می‌کنم در این سالها، مدل ذهنی بزرگان می‌تواند تا حد زیادی راهگشا باشد. اگر بود، سال بعد برای شما گزارشش را می‌نویسم…

به همه‌ی عزیزانم گفته‌ام، به شما هم که عزیزترین‌های من – و اگر صادقانه بگویم تنها دوستان نزدیک من و تنها کسانی هستید که با آنها در ارتباط هستم – می‌گویم:

برایتان آرامش و امید آرزو می‌کنم و می‌دانم که سلامت و ثروت، چیزی بیش از دستاورد فرعی این دو نیست!

فایل صوتی آموزشی210 دقیقه ای اتیکت 
دوره MBA آنلاین در سایت متمم: با بهره مندی از منابع روز دنیا 
رادیو مذاکره: فایلهای صوتی رایگان آموزشی ارتباطات و مذاکره  

برنامه‌ای که قدرت شناخت و تمرکز ذهن را افزایش می‌دهد

برنامه‌ای که قدرت ذهن را تا 400 برابر افزایش می‌دهد (از وبلاگ rniazi)


000-148.jpg گوش دادن به موسیقی در زمان کارهای کسالت‌بار می‌تواند وسوسه‌انگیز باشد، البته برخی آن را باعث حواس‌پرتی می‌دانند؛ اکنون یک نرم‌افزار جدید مدعی است که می‌تواند گستره توجه فرد را با استفاده از شبکه‌های موسیقی مبتنی بر اعصاب و روان، تا 400 برابر افزایش دهد.

 ایسنا، موسیقی در برنامه Focus@ برای کمک به افراد در دستیابی به تمرکز و جلوگیری از حواس‌پرتی در کنار حفظ اطلاعات در زمان مطالعه، نوشتن و خواندن طراحی شده است.

به گفته سازندگان، نیمی از مردم در زمان کار به موسیقی گوش می‌دهند، اما ممکن است موسیقی اشتباه ر ا انتخاب کرده باشند چرا که آهنگهای دارای متن برای برقراری ارتباط فکری و احساسی با افراد طراحی شده‌اند و می‌توانند حواس آنها را پرت کنند.

برنامه مذکور از شبکه‌های موسیقی تقویت‌کننده توجه برخوردار است که به گفته شرکت سازنده مستقر در سانفرانسیسکو بطور علمی برای تعامل با سیستم لیمبیک مغز طراحی شده‌اند.   

نرم‌افزار Focus@ با همکاری دانشمندان عصب‌شناسی همچون دکتر استفن سایدرآف، استاد روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس ساخته شده است.

به گفته سازندگان، کارآزمایی‌ها نشان داد این برنامه منجر به افزایش 15 درصدی نشانگرهای توجه و تمدید زمان جلسه تا 400 برابر شده بود.

به باور آنها، بیشتر افراد تنها می‌توانتد تا 100 دقیقه بر روی یک موضوع تمرکز کنند و بعد از آن به یک استراحت سریع نیاز دارند.

اما این برنامه تمرکز را برای افراد آسانتر کرده و مدت بیشتری آنها را متمرکز نگه می‌دارد.

به طور معمول حدود 20 دقیقه طول می‌کشد تا انسان با یک کار آشنا شود و مغز با صداها و منحرف‌کننده‌ها در یک محیط کنار بیاید.

این برنامه به ارائه چند قطعه موسیقی می‌پردازد که نقش خاصی را در تاثیرگذاری بر چگونگی خو گرفتن مغز با یک محیط و کاهش منحر‌ف‌کننده‌های حواس ایفا کرده و آهنگها در یک مجموعه تنظیم شده برای حصول اطمینان از متمرکز ماندن فرد پخش می‌شوند.

به ادعای سازندگان، این برنامه افراد را قادر می‌کند تا 100 دقیقه کامل را بر روی موضوعی خاص متمرکز مانده و حواسشان پرت نشود.

اکنون یک نسخه اولیه از این برنامه بطور رایگان برای گوشی‌های آیفون و آندروید در دسترس قرار گرفته، اما خریدهای درون برنامه 2.99 و 13.99 پوندی برای دستیابی به همه امکانات نیاز است.