واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

انواع جهاد (مجاهدت) در فرموده حضرت امام حسین (ع)

در حدیث زیر از حضرت امام حسین (ع) درباره ی اینکه جهاد (مجاهده)، سنت حضرت پیامبر (ص) است یا فریضه (واجب) الاهی پرسش می شود. سپس حضرت امام (ع) جهاد را از این سو (جهت) بخش بندی می کنند و انواع جهاد از جهت سنت یا فریضه بودن بیان می شود. بنابراین بخش بندیهای انواع جهاد از جهات دیگر بیان نشده است. ولی بخش پایانی فرموده حضرت امام (ع) که به فرموده حضرت پیامبر (ص) اشاره می فرماید می تواند همه انواع برشمرده در همه بخش بندیهای دیگر را دربر بگیرد؛ هرآنچه نیک (حسن) باشد و پس از پایه گذار دنبال شود، از گذشته تا آینده، بنابر تأیید حضرت پیامبر (ص) و حضرت امام (ع) سنت پیامبر (ص) به شمار می آید. البته کار نیک (حسن) برپایه معیارهای صحیح (سنجه های درست) دینی ارزیابی می شود.


حدیث 382 ـ انواع جهاد

الإمامُ الحسینُ علیه ‏السلام ـ سُـئِـلَ عَنِ الـجَهادِ: سُـنَّةٌ أو فَـرِیضةٌ؟ فقالَ علیه ‏السلام : الجِهادُ على أرْبَعَةِ أوْجُهٍ : فجِهادانِ فَرْضٌ و جِهادُ سُنَّةٍ لا یُقامُ إلّا مَعَ‏ فَرْضٍ و جِهادُ سُنَّةٍ ، فأمّا أحَدُ الفَرْضَیْنِ‏ فجِهادُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ عن مَعاصِی اللّه‏ِ و هو مِنْ أعْظَمِ الجِهادِ وَ مُجاهَدَةُ الّذین یَلُونَکُمْ مِنَ الکُفّارِ فَرْضٌ . و أمّا الجِهادُ الّذی هو سُنّة لا یُقامُ إلّا مَعَ فَرْض فَإِنَّ مجاهَدَةَ العَدُوِّ فرضٌ على جمیع الاُمّة لو ترکوا الجهاد لَأَتاهم العَذابُ و هذا هو مِنْ عذابِ الاُمَّةِ و هُوَ سُنَّةٌ عَلَى الإمامِ وَ حَدُّهُ أنْ یَأتِیَ العَدُوَّ مَعَ الاُمَّةِ فیجاهِدَهم .

امام حسین علیه ‏السلام (در پاسخ به این پرسش که‏ جهاد سنّت (پیامبر) است یا فریضه (الهى) ؟): جهاد چهارگونه است : دو گونه آن فریضه (الهى) است و گونه دیگر سنّتى است که جز به فریضه بدان دست نیازند و یک جهاد نیز (تنها) سنّت است . امّا آن دو جهاد که فریضه‏ اند : یکى جهادِ آدمى با نَفْسِ خویش است در بازداشتن نَفْس از نافرمانى‏هاى نسبت به خدا ، که بزرگترین جهاد است ، و دیگرى پیکار (و جهاد) با کافرانى که هم مرز شمایند که آن نیز فریضه است . امّا آن جهاد که سنّتى است که جز به فریضه بدان دست نیازند ، جهاد با دشمن است که بر تمامِ امّت واجب است و اگر آن‏ جهاد را ترک کنند ، بر آنها عذاب درآید و این عذاب تمامِ امّت را در برگیرد و آن جهاد ، بر امامْ سنّت است و تعریفش آن است که امام با امّت بر سرِ دشمن تازد و با دشمنان جهاد کند.

و أمّا الجِهادُ الذی هُوَ سُنّةٌ؛ فکُلُّ سُنّةٍ أقامَها الرَّجُلُ و جاهدَ فی إقامَتِها و بُلُوغِها و إحیائِها. فَالعَمَلُ و السَّعْیُ فیها مِنْ أفضلِ الأَعْمال‏ لِأنَّها إحیاءُ سُنَّةٍ و قَدْ قالَ رسولُ اللّه‏ صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله : «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَهً‏ فَلَهُ أجْرُها و أجْرُ مَنْ‏ عَمِلَ بِها إلى یَوْمِ القِیامَةِ مِنْ غَیْرِ أن یَنْقُصَ‏ مِنْ أجُورِهِم شَیْئا» حدیث .

 امّا جهادى که سنّت است؛ برپا داشتن هر سنّتِ (نَبَوى) است که انسان بر پاى دارد و در برپا نگهداشتن و برآوردن (بلوغ) و زنده کردن آن تلاش و کوشش کند. پس عمل و سعى در راه آن از بهترین اعمال است زیرا زنده داشتنِ سنّت است، و پیامبر خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله فرمود : «هرکس سنّت و قانونِ نیکى را بنیان گذارد ، پاداشش از آنِ اوست و نیز از ثواب همه آنان که تا روز قیامت بدان عمل مى ‏کنند بهره مى‏ برد بى آنکه از ثواب خودِ آنان چیزى کاسته شود.»

منبع: تحف العقول : 243 .

8325117100

مطالبی درباره "جهاد با نفس"

جهاد با نفس


‌جهاد با نفس، اصطلاحی در اخلاق اسلامی، برگرفته از روایات دینی به معنای تلاش و کوشش در تهذیب اخلاق و نفس و هر نوع مبارزه و مخالفت با خواست‌های مذموم نفسانی است. در قرآن و روایات بر جهاد با نفس تاکید شده است و در روایات، جهاد با نفس در مرتبه‌ای بالاتر از جهاد با دشمن قرار گرفته و دارای مراتب و درجاتی است.

۱ - معرفی اجمالی


نخستین گام در طریق تربیت و تهذیب، «مجاهده» است؛ یعنی تلاش در جهت رفع موانعی که سد راه کمال انسان است و بدون آن هر نوع تربیتی بی‌حاصل است. از ویژگی‌های تربیت دینی این است که پیش از آنکه از بیرون به تربیت انسان بپردازد، در آغاز، خویشتن فرد را به وی می‌نمایاند و ضعف‌ها و قوت‌هایش را بدو گوشزد می‌کند تا خودجوش در تکاپوی رشد و تزکیه باشد و موانع را از میان بردارد.

۲ - انواع مجاهده


مجاهده درونی و برونی (جهاد با نفس و جهاد با دشمن بیرونی) که هر دو نقش تربیتی و انسان‌سازی دارند.

۳ - مجاهدت نفس


در ابتدا، سخن از جهاد با نفس است که برای تبیین آن باید به چند مطلب توجه داشت: نفس و خطرهای آن، ضرورت مجاهده با نفس، حقیقت مجاهده، مراحل عملی تهذیب نفس و ره توشه مجاهده.

۳.۱ - نفس و خطرهای آن

شناخت نفس نخستین ضرورت در امر مجاهده است. همان‌گونه که در گذشته گفتیم، یکی از مراتب نفس (مرتبه نازل آن) نفس اماره است که از درون به بدی فرمان می‌هد (اِنَّ النَّفْسَ لَاَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ).
و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را سرسخت‌ترین دشمنان خوانده است و در آیات، روایات و توصیه‌های اخلاقی، عرفانی و ادبیات ما، از آن نکوهش بسیار شده و پیروی هوای نفس سرچشمه همه خطاها و گمراهی‌ها به شمار آمده است. حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «نَفْسُکَ اقرَبُ اعدائِکَ اِلَیْک».‌
قرآن کریم پیروی هوای نفس را نوعی پرستش مشرکانه می‌داند که چشم عقل را کور و قلب را ظلمانی می‌کند و آدمی را از هویت الهی محروم و از مشاهده حقایق محجوب می‌سازد و در این‌باره می‌فرماید: آیا دیدی آن کس را که هوای نفس خود را خدای خود گرفت و با داشتن علم و دانش، خداوند گمراهش ساخت و بر گوش و دلش مهر زد و بر دیدگانش پرده افکند.
امام صادق (علیه‌السّلام) از نفس به عنوان وحشتناک‌ترین و تاریک‌ترین حجاب میان انسان و خدا نام برده‌اند: «لاحِجابَ اَوْحَشُ و اظْلَمُ بین العبدِ و بینَ اللهِ تَعالی مِنَ النفسِ و الهوی».‌
هوای نفس به گردابی مهلک مانَد که هر مقدار آدمی در آن پای بفشارد بیشتر به اعماق آن کشیده می‌شود و امید، نجات را از دست می‌دهد. هوای نفس تنها به گناه بسنده نمی‌کند، بلکه آدمی را تا سر حد کفر و انکار آیات خدا به پیش می‌راند. به فرموده حضرت امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه):‌
و چون سلطنت نفس اماره و شیطان در باطن، قوی شد و تمام قوا سر به رقّیّت و طاعت آن‌ها گذاشتند و خضوع در پیشگاه آن‌ها نمودند و تسلیم تام شدند، آن‌ها قانع به معاصی نمی‌شوند و کم‌کم از معصیت‌های کوچک انسان را به معاصی بزرگ و از آن‌ها به سستی عقاید و از آن به ظلمت افکار و از آن به تنگنای جحود و از آن به بغض و دشمنی انبیا و اولیا می‌کشانند.

۳.۲ - ضرورت مجاهده

با توجه بدانچه از خطرهای نفس اشاره شد، مجاهده با نفس اماره که در روایات با عنوان «جهاد اکبر» آمده، («ابی عبدالله (علیه‌السّلام): «ان النبی بعث سریة فلما رجعوا قال مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر قیل یا رسول الله و ماالجهاد الاکبر؟ قال جهاد النفس»)
امری است اجتناب‌ناپذیر که تا آخرین روزهای زندگی ادامه دارد. حضرت علی (علیه‌السّلام) جهاد با نفس را بالاترین نوع جهاد خوانده است: «ما مِن جِهادٍ افْضَلُ مِن جهادِ النفسِ».‌
راز مطلب این است که اولاً، اصلاح نفس که اساس تربیت اخلاقی است، جز از طریق مجاهده میسر نیست؛ همان‌گونه که حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «فی مجاهدة النفسُ کَمالُ الصَّلاحِ»؛
ثانیاً، نیل به درجات عالی و کمالات معنوی در پرتو مجاهده با نفس، میسر است؛ زیرا هوای نفس، آدمی را از علم و کمال و کرامت و عزّت و تجلّی استعدادهای انسانی باز می‌دارد. امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «مَن اَحَبَّ َنیْلَ الدَّرجاتِ العُلی فَلْیَغْلِبِ الْهَوی»؛
ثالثاً، اگر انسان در جبهه نفس شکست بخورد، در همه جبهه‌ها شکست خورده است و اسارت نفس انسان را به هر نوع بردگی و انحطاط می‌کشاند. به فرموده حضرت علی (علیه‌السّلام): «مَن اتَّبَعَ هواه اردی نَفْسَه».‌

بنابراین، اگر انسان بخواهد مالک خویشتن باشد و از قید و بند طبیعت و اسارت تن و اسارت دیگران رهایی یابد، بناچار باید محدودیت‌هایی را بپذیرد تا از خودِ محدود آزاد شود. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) به مالک اشتر چنین می‌نویسد: تو باید مالک خود باشی و نسبت به خواسته‌های نامشروع نفس، بخل‌ورزی، که بخل ورزیدن نسبت به نفس، عین انصاف در حق آن است.

۳.۲.۱ - ریاضت

مجاهده با نفس در پاره‌ای روایات با عنوان‌ «ریاضت» مطرح شده است. ریاضت یعنی تلاش جهت رام کردن نفس در برابر مشتهیات که به گفته معصوم (علیه‌السّلام)، از شریعت انفکاک‌ناپذیر است (الشَّریعَةُ ریاضَةُ النَّفْسِ) و عالی‌ترین درجات آن برای اولیای خداست. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در نامه‌ای به عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار خود در بصره، می‌نویسد: همانا نفس خویش را باتقوا و ریاضت تمرین می‌دهم که تا در روز هولناک قیامت در امان باشد و بر آن لغزش‌گاه، ثابت و استوار بماند.
از روایات چنین بر می‌آید که ریاضت قله برتر و مرتبه متعالی مجاهده است که پوینده راه کمال نه تنها از محرمات و مکروهات پرهیز می‌کند، بلکه از بسیاری امور مباح نیز خودداری می‌ورزد و بدین‌وسیله در چهارچوب شرع، بر صفای نفس و توان روحانی خود می‌افزاید. (در فرهنگ امروز عرب، از ورزش به ریاضت بدنی تعبیر می‌شود. بدین ترتیب، بی‌تناسب نیست گفته شود همان‌گونه که ورزش جسمانی بر قوای بدن می‌افزاید، ورزش روحی (ریاضت) نیز قدرت نفسانی بشر را بالا می‌برد و هر‌اندازه با تمایلات تن مبارزه شود، روحی قوی‌تر شده، اعمال خارق‌العاده انجام می‌دهد. راز اعمال غیرعادی مرتاضان را در همین قدرت روحی باید جست، هر چند در مشروع بودن برخی ریاضت‌ها جای گفتگوست و ریاضت شرعی با ریاضیت‌های غیرشرعی تفاوت بارز دارد.)‌
باری، جلوه‌های ملکوتی نفس ناطقه، رهیابی عقل به معارف الهی و عروج روح در ملکوت اعلا و کسب عزت و کرامت انسان، پیش از هر چیز، در گرو پالایش روح و ریاضت و مجاهده با نفس اماره است.

۳.۳ - حقیقت مجاهده

مجاهده و ریاضت در اسلام، نه به معنای محرومیت از نعمت‌های الهی و سرکوب تمایلات مشروع مادی است، آن‌گونه که درپاره مسلک‌های افراطی ترویج شده است، بلکه به معنای محدود ساختن و مهار کردن و به کار گرفتن این استعدادها در جهت رشد و کمال و تعالی آدمی است. در واقع، محدودیت که یک اصل منطقی در نظام آفرینش است و به طور خودکار و تحت تدبیر و امر الهی جریان دارد، رمز مصونیت و بقای موجودات و از جمله انسان است؛ مثلاً انسان با خصلت غریزی خود به خوردنی‌ها و آشامیدنی‌های مطبوع تمایل نامحدود دارد، اما در همین حال، ساختار طبیعی بدن، او را محدود می‌سازد و آنگاه که نیاز بدن تامین شد و به مرز طبیعی رسید، آب و غذا را پس می‌زند.
پیامبران خدا برانگیخته شدند تا کاروان انسانی را در مسیر کمال همراهی کنند و محدوده هر یک از قوا را مشخص نمایند تا انسان در پرتو عقل و شرع، شهوت و غضب را مهار کند، نه آنکه به تعطیل بکشاند.
و نیز ناگفته نماند که اسارت و بردگی انسان در برابر امیال نفسانی نه تنها سد راه تکامل و مقامات عالی انسانی است و موجب به رکود و خمول کشیده شدن توان نامحدود معنوی اوست و سعادت ابدی او را به مخاطره می‌افکند، بلکه در همین جهان مادی و زندگی دنیوی نیز موجب فساد و ویرانی و هرج و مرج اخلاقی خواهد بود و ادامه حیات اجتماعی را در فضایی از عواطف انسانی و تعهدات اخلاقی ناممکن می‌سازد؛ به همین دلیل است که هیچ یک از جوامع، ‌آزادی انسان را به طور مطلق نپذیرفته‌اند و همه مکاتب، نوعی محدودیت را الزامی می‌دانند.

۳.۴ - مراحل عملی تهذیب

مربیان اخلاق و ارباب سلوک، برای تهذیب نفس و حرکت از نقص به سوی کمال، مراحلی ذکر کرده‌اند. این مراحل بنابر آنچه در کتاب چهل حدیث حضرت امام آمده است، عبارتند از: یقظه، تفکر، عزم، مشارطه، مراقبه، محاسبه و تذکر.

۳.۴.۱ - یقظه

یقظه یعنی بیداری و تنبه و خروج از غفلت و خودفراموشی که بدون آن، آدمی هیچ گاه به فکر تزکیه نخواهد افتاد، همان‌گونه که بیمار اگر به بیماری خود توجه نکند به فکر درمان نخواهد بود؛ با این تفاوت که بیماری جسم چون غالباً توام با درد است، بدن حساسیت نشان داده، شخص در صدد معالجه بر می‌آید، اما بیماری‌های نفس ناپیداست و اغلب توام با لذت، و در عین حالی که تاثیر آن عمیق‌تر و خطر آن دیرپای‌تر است، انسان به دلیل گرایش شدید به مادیات و عرصه مادی که در آن زندگی می‌کند، کمتر به فکر چاره بر می‌آید و این خصلت طبیعی انسان است که قرآن بدان اشاره می‌کند: «اِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ یَذَرُونَ وَرائَهُمْ یَوْماً ثَقِیلاً».
حضرت علی (علیه‌السّلام) غفلت را زیان‌بارترین دشمنان، نوعی بیماری، بدترین سستی‌ها و عامل کوردلی و مرگ قلب خوانده است.
از این‌رو، مربیان الهی برانگیخته شدند تا پرده‌های غفلت را کنار زنند و انسان را به خدا و به خویش و به عوامل رشد و انحطاطش توجه دهند. رمز اینکه قرآن در نخستین آیات دعوت از «انذار» سخن می‌گوید، در همین نکته نهفته است: «یا اَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَانْذِرْ».
«وَ اَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْاَقْرَبِینَ».
البته نباید مسئولیت خود انسان را نیز در این بیداری و تنبه نادیده گرفت. حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: سستی دل را با پایداری، و خواب غفلت را در دیده‌ات با بیداری درمان کن.
امام صادق (علیه‌السّلام) خاطر نشان می‌سازد که هر کس که قلب خویش را از غفلت مراقبت کند و نفس را از شهوت باز دارد و عقل را از جهل برهاند، نامش در دیوان آگاهان ثبت گردد.
حضرت امام در این‌باره می‌گوید:
تمام صفات نفسانیه قابل اصلاح است، لیکن در اول امر، کمی زحمت دارد، آن هم بعد از ورود در اصلاح، سهل و آسان می‌شود.
عمده به فکر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خواب بیدار شدن. منزل اول انسانیت یقظه است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن اینکه انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می‌طلبد و راحله انسان، خصال خود انسان است.
توصیه‌هایی که در خصوص سیر فی الارض و عبرت از سرنوشت گذشتگان و تفکر در عواقب اعمال و زیارت اهل قبور و عیادت بیماران و تشییع جنایز و امثال آن شده، علاوه بر بعد اخلاقی و اجتماعی، عامل تنبه و بیداری است: پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «کَفی بالمَوتِ واعِظاً».‌

۳.۴.۲ - تفکّر

دومین مرحله تهذیب، تفکر است. تفکر «سیر باطن انسان است از مبادی به مقاصد» و هیچ‌کس از مرتبه نقصان به مرتبه کمال جز به تفکر نتواند رسید. مبادی تفکر، یعنی نقطه آغازین‌ اندیشه، عبارت است از نظر در آیات «آفاق و انفس»،‌ تفکر در آثار خدا و نعمت‌های بیکران او که توجه به آن‌ها نفس را به خضوع و سپاس وا می‌دارد، و نیز‌ اندیشیدن انسان به سرنوشت خویش و وظیفه‌ای که در برابر آفریدگار خود دارد و این‌که هدف از این زندگی دنیوی چیست، مقصد نهایی حیات کجاست و برای وصول به آن مقصد چه باید کرد.
آیات بسیاری از قرآن کریم به تفکر و تدبر، نظر و پذیرش عبرت توصیه می‌کند؛ از جمله: آیا با خود نمی‌اندیشند که خداوند آسمان و زمین و آنچه را در میان آنهاست، جز به حق نیافریده است.
در روایات نیز از تفکر به عنوان بهترین عبادت و طریق علم و عمل و نیل به سعادت و درجات عالی یاد شده است. حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «لا عِلْمَ کالتَّفَکُّر»
و نیز در مقام نصیحت به فرزندش امام حسن (علیه‌السّلام) خاطر نشان می‌سازد: «لا عِبادَةَ کالتَّفَکُّرِ فی صَنْعَةِ الله» و همچنین می‌فرماید: «التَّفَکُّرُ یَدْعُوا الی البِرِّ و العَمَلِ».‌
در برخی روایات یک ساعت تفکر معادل هفتاد سال عبادت به شمار آمده «تفکر ساعة خیر من عبادة سبعین سنة»
که فلسفه آن سرنوشت‌ساز بودن تفکر است. بسا یک ساعت فکر کردن که سرنوشت انسانی را تغییر داده و بسا عبادت‌های چندین ساله که با غفلتی به بی‌حاصلی انجامیده است.
حضرت امام (رحمة‌الله‌علیه) در این‌باره می‌گوید: اگر انسان عاقل لحظه‌ای فکر کند، می‌فهمد که مقصود از این بساط چیز دیگری است و منظور از این خلقت، عالم بالا و بزرگ‌تری است و این حیات حیوانی مقصود بالذات نیست. و انسان عاقل باید در فکر خودش باشد و به حال بیچارگی خودش رحم کند و با خود خطاب کند: ‌ای نفس شقی! که سال‌های دراز در پی شهوات، عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت، نصیبت نشد، خوب است قدری به حال خود رحم کنی، از مالک الملوک حیا کن و قدری در راه مقصود اصلی، قدم زن که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی است و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزه فانی که آن هم به دست نمی‌آید، حتی با زحمت‌های طاقت فرسا.

۳.۴.۳ - عزم

سومین مرحله تهذیب، عزم است؛ یعنی تصمیم بر ادای فرایض و ترک محرمات و جبران مافات و پایداری در راه حق. انسان بدون عزم و تصمیم، به هیچ یک از مقامات نخواهد رسید. خداوند پیامبران برگزیده خود را به عنوان «اُولِی العَزمِ» نام برده و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به صبر و پایداری چون آنان فراخوانده است: «فَاصْبِرْ کما صَبَرَ اولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ».
حضرت امام (رحمة‌الله‌علیه) درباره عزم بیانی داردکه خلاصه آن چنین است: عزم، جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از عزم بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات و بالاخره عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد و تاسی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک...
«حضرت امام از استاد خود «مرحوم شاه آبادی» نقل می‌کند که: «بیشتر از هرچه، گوش کردن به تغیّنات سلب اراده و عزم از انسان می‌کند».‌ مقصود از تغیّنات، همان غنا و لهو و لعب است که در شرع مقدس حکم به حرمت آن شده است.»‌

۳.۴.۳.۱ - خلاصه عزم

تملک نفس و اتکال به حق و پرهیز از معاصی می‌تواند عزم را قوت ببخشد و سستی اراده را درمان کند؛ زیرا برای تضعیف اراده و سستی عزم آدمی هیچ عاملی مانند گناه نیست و تا انسان درهای گناه را بر روی خود نبندد و هواهای نفسانی را به بند نکشد، دارای عزمی استوار نخواهد شد.
هر چند عوامل تضعیف و سستی اراده به حسب حالات روانی و حساسیت‌های افراد، مختلف است، هم‌چنان که در روایات نیز اشاراتی وجود دارد، از چشم و گوش که دریچه ارتباطی انسان با جهان خارجند، به عنوان عامل بسیار مؤثرتر می‌توان یاد کرد.
جوانی و نیروی اراده. همان‌گونه که در جوانی نیروهای جسمانی، فعال و بانشاط است و می‌تواند بر مشکلات فایق آید، نیروهای روانی جوانان نیز قوی‌تر از دوران کودکی و پیری است. چه بسیار مشکلاتی که جوان با اراده آهنین خود آسان می‌کند و چه بسا رهاوردهای زیبایی که به بار می‌آورد. البته آسیب‌پذیری جوان نیز قابل انکار نیست و از این‌رو، بر مربیان است که زمینه‌های درخشان روانی جوانان را بشناسند و در تربیت آنان بکوشند و جوانان نیز از سرمایه سرشار جوانی بهره گیرند و پیش از آنکه به پیری برسند در اصلاح و تهذیب نفس بکوشند.
حضرت امام (رحمة‌الله‌علیه) می‌فرماید:
جوانان ننشینند که گرد پیری، سر و روی آنان را سفید کند. شما تا جوان هستید می‌توانید کاری انجام دهید. تا نیروی جوانی دارید می‌توانید هواهای نفسانی مشتهیات دنیایی و خواسته‌های حیوانی را از خود دور سازید، ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید،‌ دیگر در پیری کار از کار گذشته است.

۳.۴.۴ - مشارطه

مشارطه که آن را معاهده نیز می‌گویند، عبارت است از شرط و تعهد انسان بر ترک معصیت و پایبندی به عهد و میثاقی که در این خصوص بسته است. در قرآن کریم بر التزام به تعهدات که بالاترین آن‌ها تعهد به خداست، تاکید فراوان شده است؛ از جمله: «اَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ اِذا عاهَدْتُمْ».
و «وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً».
حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: هرگاه بر کار نیک عزم کردید، بدان عمل کنید.
حضرت امام (رحمة‌الله‌علیه) در مشارطه گفتاری دارد که بخشی از آن چنین است:
مشارطه آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده حق تبارک و تعالی رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد و معلوم است که یک روز خلاف نکردن امری است خیلی سهل و انسان به آسانی می‌تواند از عهده به در آید...

۳.۴.۵ - مراقبه

مراقبه آن است که در تمام مدتی که فرد شرط کرده است خلاف نکند، مراقب خود باشد و بر عهد و پیمان بایستد و به وسوسه‌های شیطان و نفس دل نسپارد و از شر آن‌ها به خدا پناه ببرد.
حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «اجْعَلْ لِنَفْسِکَ علی نَفْسِکَ رَقیباً...».
حضرت امام (قدس سره) می‌گوید:
انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد غفلت، مهار بگسلد و انسان را به خاک مذلت و هلاک کشاند و در هر حال، به خدای تعالی پناه برد از شر شیطان و نفس اماره.

۳.۴.۶ - محاسبه

محاسبه آن است که انسان هر روز از خود حساب گیرد که چه طاعتی یا معصیتی مرتکب شده است. اگر طاعتی داشته بر آن بیفزاید و اگر گناهی مرتکب شده در جبران آن بکوشد و بداند که خداوند از اعمال و اسرار نهان او آگاه است و آن را حسابرسی خواهد کرد: «وَ اِنْ تُبْدُوا ما فِی اَنْفُسِکُمْ اَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ».
امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: آن کس که نفس را حسابرسی کند، بر عیب‌ها و گناهانش واقف گشته، از گناهان پوزش طلبد و در اصلاح عیب‌هایش بکوشد.
امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) می‌فرماید: از ما نیست کسی که هر روز نفس خود را محاسبه نکند. پس اگر عمل نیک انجام داده بر آن بیفزاید و اگر بد کرده از آن استغفار کند.

۳.۴.۷ - تذکر

تذکر یعنی متذکر عظمت خداوند بودن و نعمت‌های او را یاد کردن و توجه داشتن به اینکه انسان در محضر خداست و باید از گناه بپرهیزد. آیات در باب ذکر و تذکر بسیار است؛ از جمله: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً».
در سوره اعراف، در وصف پرهیزکاران آمده است: آنان با تذکر و تنبه، وساوس شیطانی را دفع کرده، با بصیرت ایمانی از گناه اجتناب می‌ورزند.
نقطه مقابل تذکر، فراموشی و غفلت است که در آیات و روایات مورد نکوهش قرار گرفته است. قرآن کریم هشدار می‌دهد: از کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را از یادشان برد و به ورطه فسق و فجور کشیده شدند؛
و شیطان بر آنان مسلط شده و ذکر خدا را از یادشان برده است. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَاَنْساهُمْ ذِکْرِ اللَّهِ؛
حضرت امام (رحمة‌الله‌علیه) می‌فرماید:
این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس اماره و شیطان رجیم از غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست. غفلت از حق کدورت قلب را زیاد کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره و مفاسد را روزافزون کند و تذکر و یادآوری از حق، دل را صفا دهد و قلب را صیقلی نماید و جلوه‌گاه محبوب کند و روح را تصفیه نماید و خالص کند و از قید اسارت برهاند و حب دنیا را که منشا خطیئات و سرچشمه سیئات است از دل بیرون کند.

۳.۴.۷.۱ - ضبط خیال

در زمره شرایط تزکیه نفس، از ضبط خیال نیز نام برده‌اند؛ چه نیروی تخیل مانند مرغی به هر سو پرواز می‌کند و گاه در دام اوهام فاسد و خیالات باطل می‌افتد و سبب انحراف فکر و اعتقاد و آلودگی روح و فساد در عمل می‌شود. از این‌رو، مهار کردن نیروی خیال و هدایت آن در قلمرو شرع و عقل برای رهروان طریق کمال، ضروری است.
امام‌ خمینی شرایطی برای جهاد با نفس برمی‌شمارد ازجمله:
۱- تفکر: نخستین شرط جهاد با نفس تفکر در کار خداوند و نعمت‌های اوست و به‌واسطه تفکر در مقصود هستی و فرستادن پیامبران (علیهم‌السّلام) انسان متوجه می‌شود منظور از گستردن این بساط اداره کردن شهوت و حیات حیوانی نبوده، بلکه مقصود عالمی بالاتر و بزرگ‌تر است.
 یکی از مواضع تفکر، تفکر در موازنه و مقایسه منافع و مضرات هر یک از اخلاق فاسده و ملکات رذیله با فضایل نفسانی و ملکات فاضله و نیز مقایسه آثار این دو از اخلاق است.
۲- عزم: پس ‌از تفکر باید عزم بر ترک گناهان و به‌جای‌آوردن واجبات و جبران هرآنچهه از شخص فوت‌ شده است بگذارد.
۳- مشارطه، مراقبه و محاسبه: انسانی که می‌خواهد در مسیر تهذیب و جهاد با نفس گام بردارد، باید در آغاز شرط کند که خلاف حکم شرع رفتار نکند، سپس همواره مراقبت بر شرط خود کند و در پایان نفس خود را حسابرسی کند که به شرط خود عمل کرده‌ است یا خیر.
۴- محافظت از خیال: برای جهاد با نفس در مقام باطن آن، نخستین شرط که می‌تواند سبب غلبه بر شیطان و جنود او شود، محافظت از خیال و به دست گرفتن زمام آن است؛ زیرا خیال در هر لحظه از شاخه‌ای به شاخه‌ دیگر می‌آویزد و یکی از دستاویزهای شیطان برای دعوت به شقاوت است و انسان مجاهد باید مانع از پردازش خیال به‌سوی معاصی و شیطنت شود و همیشه باید خیال خود را متوجه امور شریفه کند، کاری که در آغاز قدری دشوار به‌ نظر می‌رسد اما با مراقبه و مواظبت آسان می‌شود.
۵- ریاضت و تلاش مستمر: جهاد با نفس به ‌زحمت طولانی و ریاضت نیاز دارد، البته این ریاضت در آغاز پیدایش صفات رذیله کمتر است، ولی هنگامی که این صفات در نفس مستقر شد و در روزگار سالمندی زوال آن، به‌زحمت و ریاضت بسیاری نیاز دارد ازاین‌رو در روزگار جوانی شرایط تهذیب و خودسازی بهتر از زمان پیری است.

۴ - پانویس


 
۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۳.    
۲. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۷۱۹.    
۳. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۳.    
۴. گیلانی، عبدالرزاق، مصباح الشریعه، ص۱۶۹.    
۵. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۲۲۰.
۶. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، ج۵، ص۱۲.    
۷. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۶۹۲.    
۸. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۴۷۶.    
۹. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۶۴۶.    
۱۰. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۵۹۱.    
۱۱. امام علی (علیه‌السلام)،‌ نهج البلاغه، ص۲۹۱، نامه ۵۳.    
۱۲. امام علی (علیه‌السلام)،‌ نهج البلاغه، ص۲۸۴، نامه ۴۵.    
۱۳. انسان/سوره۷۶، آیه۲۷.    
۱۴. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۳۵.    
۱۵. مدثر/سوره۷۴، آیه۱.    
۱۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۴.    
۱۷. امام علی (علیه‌السلام)،‌ نهج البلاغه، ص۲۳۲، خطبه ۲۲۳.    
۱۸. آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر، ص۲۶۵.
۱۹. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۸۵ـ۸۶.
۲۰. روم/سوره۳۰، آیه۸.    
۲۱. امام علی (علیه‌السلام)،‌ نهج البلاغه، ص۳۳۴، قصار ۱۱۳.    
۲۲. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۷، ص۱۴۴، ذیل «فکر.    
۲۳. خواجه طوسی، نصیرالدین، اوصاف الاشراف، ص۴۳.
۲۴. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۶.
۲۵. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۵.    
۲۶. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۷.
۲۷. خمینی، روح‌الله، جهاد اکبر، ص۶۰.
۲۸. نحل/سوره۱۶، آیه۹۱.    
۲۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۴.    
۳۰. آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر، ص۴۷۶.
۳۱. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۸.
۳۲. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۲۳۵.    
۳۳. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۲۳۸.
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۲۸۴.    
۳۵. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۲۳۶.    
۳۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۱.    
۳۷. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۱.    
۳۸. حشر/سوره۵۹، آیه۱۹.    
۳۹. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۹.    
۴۰. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۲۴۹.
۴۱. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۶-۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۲. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۱۸-۲۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۳. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۴. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۹-۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۵. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۶. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۶۰۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.

۵ - منبع


سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «جهاد با نفس»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۴.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.



جهاد با نفس

یکی از مسائلی که در اخلاق اسلامی به آن پرداخته می‌شود مسئله جهاد با نفس یا کنترل نفس است. در فرهنگ اسلامی جهاد با نفس بسیار پسندیده است و آن را جهاد اکبر نامیده‌اند. در مقابل آن فرهنگ غرب است که تمایلات نفسانی را محور قرار می‌دهند. برخی از سوالاتی که در این نوشته به آنها پاسخ داده می‌شود عبارتند از:

  • جهاد با نفس یعنی چه؟
  • آیا جهاد با نفس معیاری دارد؟
  • مجاهده با نفس چه نقشی در تربیت انسان دارد؟
  • تفاوت مجاهده با نفس و پرستش نفس چیست؟

چکیده

  • جهاد با نفس اصلی ضروری برای کسب مَلکات اخلاقی اسلام است چرا که اگر انسان نفس خود را رها کند، تمناهای نفسانی، او را به ورطۀ گمراهی می‌کشاند و او را از سعادت دنیا و آخرت محروم می‌سازد.
  • جهاد با نفس تحت بندگی خداوند معنا می‌شود و نه به طور مطلق؛ از این رو توجه به قرآن و سنت در این اصل معیاری مهم می‌باشد.
  • بر اساس روایات، جهاد با نفس واجب و بزرگ‌ترین جهاد است.
  • در تفکر دنیا محور، اصلِ مجاهده با نفس معنایی نخواهد داشت بلکه پرستش نفس، اصل خواهد بود که نتیجه آن چیزی جز ضلالت که همان فروپاشی ارزش‌های واقعی انسانی در دنیا و آخرت است نخواهد بود.

رستگاری انسان در سایۀ جهاد با نفس

در حوزۀ تفکر دینی و اسلامی جهاد با نفس و تربیت نفس امری بسیار ضروری است. در اهمیت این موضوع خداوند متعال می‌فرماید:

«وَ أَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ * فَإِنَّ الجَنَّهَ هِیَ المَأوىٰ». [1]

و اما کسی که از مقام و منزلت پروردگار خود و از ایستادن در برابر او پروا کند و نفس [خود] را از هوا و هوس باز دارد، پس بی‌شک بهشت [برین] جایگاه اوست.

قرآن کریم صلاح انسان‌ را در دست‌یابی به سعادت‌مندی اخروی می‌داند، یعنی اصل برای انسان کامیابی اخروی است. پس باید نسبت به آخرت عنایت بیشتری بورزد، «وَ الآخِرَهُ خَیرٌ وَ أَبقىٰ‏». [2]

در فرهنگ اسلامی دنیا گذرگاه است، یا به تعبیر نهج‌البلاغه، دنیا به منزلۀ تجارتخانۀ اولیای خداست. به زبانی ساده‌تر و امروزی می‌توان دنیا را به دورۀ دانشجویی تشبیه کرد که انسان برای رشد و تعالی به این دوره دعوت می‌شود. این دوره با زحمت و تلاش بسیاری همراه است. در دورۀ دانشجویی شب نخوابیدن، دوری از وطن و خانواده، صرف‌نظر کردن از بسیاری از لذت‌‌های زودگذر گاهی اجتناب‌ناپذیر است و دلیل تحمل این سختی‌ها چیزی نیست جز، دست‌یابی به موفقیت در آینده.

نیازهایی نظیر خوراک و پوشاک و مسکن از نیازهای گریزناپذیر زندگی هر انسان، حتی دانشجوست. اما دانشجو، به دلیل شرایط ویژه‌ای که در آن به سر می‌برد نباید به گسترش امکانات زندگی و یا برآوردن همۀ نیازهای زندگی خود در حد مطلوب برآید، زیرا این کار ممکن است او را از هدف اصلی‌اش یعنی کسب دانش بازدارد.

 در کل، دورۀ دانشجویی مقطع کوتاه و گذرایی از زندگی انسان است که در پس آن، منافع و راحتی بسیاری قرار دارد. زندگی کوتاه دنیایی بنا به توصیف آن در آیات قرآن و روایات اهل‌بیت (ع) شباهت بسیاری به دورۀ دانشجویی دارد. ما در زندگی دنیایی برای تدارک حیات ابدی‌مان در جوار قرب خدا می‌کوشیم. مجموعۀ فعالیت‌های ما در دنیا در صورتی مورد تأیید است که به رستگاری اخروی ما بینجامد. قرآن کریم انسانی را سعادتمند و رستگار می‌داند که عاقبت بهشتی شود.

 همچنانی که در سوره مؤمنون درباره رستگار شدن مؤمنان می‌فرماید: حقاً که مؤمنان رستگار می‌شوند، کسانی که در نماز خود خاشع‌اند، از کار و حرف لغو روی می‌گردانند، زکات می‌پردازند. دامن خود را از گناهان حفظ می‌کنند و به وفای به عهد پایبندند، ادای امانت دارند و بر نمازهای خود محافظت می‌کنند. در نهایت می‌فرماید.

«أُولئِکَ هُمُ الوارِثونَ * الَّذینَ یَرِثونَ الفِردَوسَ هُم فیها خالِدُونَ». [3]

آنانند که میراث‌بران‌اند. همانان که بهشتِ برین را به ارث می‌برند و در آن جاویدان‌اند.

پس فلاح و رستگاری انسان در بهشتی شدن است. از یک منظر اهل بهشت شدن، در مخالفت و جهادِ با نفس است. بدون جهاد با نفس هرگز تربیت نخواهیم شد. نفس ما خواهش‌هایی دارد که ما را به ورطۀ سقوط و تباهی می‌کشاند و همچنین تمایلاتی معنوی دارد که ما را به سوی ملکوت و رضوان الهی عروج می‌دهد. اگر نفس را رها کنیم با درخواست‌‌های حیوانی و شهوانی انسان را سقوط خواهد داد.

«فَأَمّا مَن طَغىٰ * وَ آثَرَ الحَیاهَ الدُّنیا * فَإِنَّ الجَحیمَ هِیَ المَأوىٰ». [4]

 اما کسی که طغیان کند و زندگی دنیا را [بر آخرت] ترجیح دهد، پس بی‌تردید جهنم جایگاه اوست.

کسی که با شکستن مرزهای الهی طغیان کند و دنیا را بر آخرت برگزیند، مسیر او به گونه‌ای خواهدبود که یقیناً جهنمی خواهد شد.

«وَ أَمَّا مَن خافَ مَقامَ رَبه وَ نَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ* فَإِنَّ الجَنَّهَ هِیَ المَأوىٰ‏». [5]

 و اما کسی که از مقام و منزلت پروردگار خود و از ایستادن در برابر او بترسد و نفس را از هواها منع کند، پس بی‌شک بهشت جایگاه اوست.

معیار جهاد با نفس

در اینجا دو نکته در خور ذکر است. نکتۀ اول دربارۀ «خافَ مَقامَ رَبِّهِ» و بعدی دربارۀ «نَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ‏» است. در جهان مکتب‌های ریاضتی و پرمشقتی وجود دارد که گاهی به ادیان آسمانی نیز رخنه کرده‌اند. این مکتب‌ها به‌طور عمده بر پایۀ این عقیده استوارند که انسان تنها زمانی به تعالی روح دست می‌یابد که با هر چه دوست دارد مخالفت کند.

 در صورتی که در دین خدا ریاضت، در این معنی که انسان با آنچه دوست دارد مخالفت ورزد جایگاهی ندارد. آنچه در ادیانِ الهی حائز اهمیت است بندگی است. انسانِ خدامدار از روی بندگی با نفسِ خود مخالفت می‌کند و آن را از هوا و هوس باز می‌دارد.

انسانی که اهل خدا نیست آزادانه معصیت می‌کند، اما انسانی که خداجوست از معصیت بیزار است. شاید به گناه تمایل پیدا کند، اما حس خداجویی و اوج‌گیری به سوی ملکوت او را از معصیت باز می‌دارد و آزادی را از نفس سلب می‌کند. بنابراین در ادیان الهی مخالفت با نفس، نه به صورت مطلق بلکه در سایۀ بندگی مطرح می‌شود.

مکتب‌‌های ریاضتی گاهی ریاضت را مطلقاً زیبا می‌بینند اما در شریعت این‌گونه نیست؛ اگر کسی از سر ریاضت روزه بگیرد، معلوم نیست روزۀ او صحیح باشد. باید از روی بندگی خدا و اطاعت فرمان او روزه گرفت. البته معلوم است که روزه گرفتن نوعی مجاهدۀ با نفس است. جلوگیری از لذت چشیدنِ غذا و رفع نکردن نیاز گرسنگی در انسان، نوعی مقابله با خواستۀ نفس است.

 اما مهم این است که انسان مؤمن برای اطاعت خدا این زحمت را به نفس خود روا می‌دارد و نه صرفاً برای ریاضت و یا اغراض دیگر. دین هرگز چنین مشقتی را برای انسان تجویز نکرده است که از هر چه دوست دارد، پرهیز کند. بلکه سمت و سویی برای پرهیز کردن قرار داده است. بسیاری از لذت‌های زندگی، از منظر دین مجاز است.

برای مثال اگر کسی به این منظور ازدواج نکند که نخواهد به تمنای نفسانی خود پاسخ دهد و با نفس خود مخالفت ورزد، رفتار او خارج از سنت و مذموم است و هرگز پسندیده نیست. یا شخصی غذا نخورد یا از حد مورد نیاز بدن کمتر بخورد و با این کار سلامتی خود را به خطر اندازد، البته برای او این کار جایز نیست. مخالفت با نفس در آیین ما تنها در راستای اطاعت خداست و در لذت‌هایی که خداوند بدان اذن داده است، مخالفت با نفس مطلوب نیست.

 همان‌گونه که گفتیم ریاضت گاهی به ادیان آسمانی هم سرایت کرده است. برای مثال مسیحیان رهبانیت را در خود پروراندند که قرآن‌کریم آن را نفی می‌کند.

«وَ رَهبانِیَّهً ابتَدَعوها ما کَتَبناها عَلَیهِم إِلاَّ ابتِغاءَ رِضوانِ اللَّه». [6]

و رهبانیتی که از نزد خود پیشه کرده بودند، ما بر ایشان حکم نکرده بودیم؛ بله پی‌جویی رضوان خدا را ما بر آن‌ها حکم کرده بودیم.

خداوند مسیحیان را به جستجوی رضوان الهی امر کرده بود و هرگز نخواسته بود ازدواج نکنند و از مواهب زندگی دست بشویند. اگر قرار شد انسان خدایی زندگی کند، آنگاه از مواهب و نعمت‌ها و لذائذ حلال بهره‌مند می‌شود ولی تا یک جایی می‌تواند پیش برود. از یک مرحله‌ای دست او بسته می‌شود. اتّفاقاً این خدانگهداری خیلی سخت است.

 شاید رهبانیت مسیحی آسان‌تر از مبارزه با نفس اسلامی باشد، چون راهب مسیحی معمولاً در آغاز جوانی راهب می‌‌شود و از همۀ دنیا جدا می‌شود. وقتی او با خیلی از لذت‌ها مواجهه نداشته باشد، خواهش‌های نفسانی‌اش کمتر می‌شود و جهاد با نفس راحت‌تر صورت می‌پذیرد. اما دین اسلام در حوزۀ زهد، نظر به کناره‌گیری از دنیا ندارد، بلکه سفارش می‌کند که در متن زندگی حاضر شوید ولی به دنیا دل نسپارید. ازدواج یک سنت است، فرمان قرآن کریم این است که ازدواج کنید و بعد از ازدواج هم موظف به تأمین مخارج زندگی هستید.

در اسلام نفقه‌ و هزینۀ خانواده بر عهدۀ مرد است. از آن‌سو ادارۀ زندگی در داخل منزل بر عهدۀ زن است. پس انسان به‌ناچار باید به پاره‌ای امور دنیوی بپردازد تا بتواند زندگی خود را در دنیا سامان بخشد و نقش خود را در آن به درستی ایفا کند. اما نباید در این راه، کج رود و به حرام دست بیالاید. کسب و کار وظیفۀ ناگزیر بشر است، اما نباید با مالِ حرام و شبهه‌ناک درآمیزد. در حقیقت زندگی دنیایی فضایی است که خداوند رحمان برای آزمودن بشر فراهم آورده است.

دنیا محل امتحان است و انسان در آن آزموده می‌شود که آیا برای رضای خدا از حرام دست نگه می‌دارد یا فریفتۀ آن می‌گردد. در دنیا لذت‌ها و شهوت‌های بسیاری فرا راهِ انسان سر برمی‌آورد و او را وسوسه می‌کند. پس شایسته آن‌ است که انسان به زندگی و شئون مختلف آن بپردازد، اما از لغزشگاه‌های آن بر حذر باشد.

 در روایتی دل نبستن به دنیا به زیبایی از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است. از حضرت پرسیدند: این مقام را چگونه به دست آوردی؟ هر چند این سؤال از امام معصوم جایی ندارد ولی پاسخ امام بسیار زیبا است حضرت فرموند: «بر درِ خانۀ دلِ خود نشستم و هر چه غیر خدا خواست وارد شود در آن راه ندادم». [7] چیزی غیر از خدا محور زندگی و ملاک محبت‌ها و رفتارهای آن بزرگواران نبود. قرآن‌کریم می‌فرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا لا تُقَدِّموا بَینَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسولِهِ». [8]

ای کسانی که ایمان آورده‌‌اید، بر خدا و فرستادۀ او تقدم نجویید.

پس این خود آموزه‌ای است مهم که هرگز نباید از خدا و رسول‌‌خدا (ص) پیشی بگیریم و نه از آنان عقب بمانیم؛ چراکه فرموده‌اند:

«المُتَقَدِّمُ لَهُم مارِق‏ وَ المُتَأَخِّرُ عَنهُم زاهِقٌ وَ اللّازِمُ لَهُم لاحِق‏». [9]

 هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید، ولى ملازم ایشان به حق خواهد رسید.

بنابراین تا اینجا معلوم شد که اصل مجاهدۀ با نفس نخستین گام در تربیت اسلامی است که این مجاهده بر محور اطاعت خدای سبحان صورت می‌گیرد که البته این امری است دشوار و نیازمند تلاش و زحمت. «وَ أَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبه وَ نَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ‏» [10] این آیه به روشنی بیان می‌کند که هم جهاد با نفس لازم است و هم این مجاهده باید بر محور اطاعت خدا و خوف از او باشد.

جهاد با نفس در بستر روایات

امیر المؤمنین (ع) فرمود:

إنَّ رسولَ اللّهِ (ص) بَعثَ سَریّهً، فلَمّا رَجَعوا قالَ: مَرحَبا بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصغَرَ و بَقیَ علَیهِمُ الجِهادُ الأکبَرُ. قیلَ: یا رسولَ اللّهِ و ما الجِهادُ الأکبَرُ؟ قالَ: جِهادُ النَّفس. [11]

پیامبراکرم (ص) هنگام برگشت از سَریه‌ای [12] فرمودند: مرحبا به قومی که جهاد اصغر را به اتمام رساندند، اما جهاد اکبر بر عهدۀ آنان است. سؤال کردند: یا رسول الله (ص)، جهاد اکبر چیست؟ فرمودند: پیکار با نفس.

 در افتادن با هوای نفس که دشمن درونی است بسیار دشوار‌‌تر از پیکار با دشمن خارجی است. این که انسان در برابر خواهش‌های نامشروع دل خود مقاومت کند و آن‌ها را زیر پا ‌گذارد. سپس آن حضرت فرمودند:

أفضَلَ الجِهادِ مَن جاهَدَ نَفسَهُ الَّتِی بَینَ جَنبَیهِ.

برترین جهاد، جهاد کسی است که با نفسش که در میان دو پهلویش جای گرفته پیکار کند.

نفس انسان طالب شهوت‌‌های حرام است، اما امکان جلوگیری از آن نیز وجود دارد. همچنین نفس انسان به غضب در می‌آید، اما انسان می‌تواند غضب خود را فرو خورَد، به خاطر غضب می‌خواهد پرخاش کند، اما به خاطر خدا لبخند بزند. این‌ها همگی نمونه‌هایی از جهاد با نفس است. نمونه‌‌هایی از این دست در تمام امور زندگی ما مشهود است. در اخلاق اسلامی مخالفت با نفس یک اصل است، به طوری که بدون آن نمی‌توان تربیت الهی را عملی کرد. از امام حسین (ع) سؤال شد: جهاد فریضه است یا سنت؟ حضرت فرمودند:

جهاد چهار نوع است. دو نوع آن واجب و دو نوع آن سنت (مستحب) است… اما یکی از انواع واجب جهاد آن است که انسان با نفس خود در برابر معاصی خدا مجاهده کند و آن بزرگ‌ترین جهاد است. [13]

و در حدیثی دیگرامام علی (ع) می‌فرماید:

جِهَادُ النَّفسِ مَهرُ الجَنَّهِ. [14]

جهاد با نفس مهریۀ بهشت است.

مجاهده با نفس یا پرستش آن

بر عکس اخلاق اسلامی که در آن کنترل و بازداشتنِ نفس از هوا و هوس یک اصل است، در اخلاق دنیای غرب و تفکر اومانیتسی چنین موضوعی در حوزۀ اندیشه و فکر آن‌ها وجود ندارد، مگر این که انسان برای رعایت حقوق دیگران خویشتن‌داری کند که این کار نیز به نوعی به نفس بر می‌گردد.

 در تفکر انسان محور، مجاهدۀ با نفس به عنوان یک اصل مطرح نیست، بلکه بر عکس رساندن نفس به لذت‌ها یک اصل است. قرآن‌کریم تعبیر عجیبی از این مسئله دارد. بیراه نیست که این آیۀ قرآن را ناظر به صاحبانِ این تفکر در آخرالزمان بدانیم.

«أَ فَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلمٍ وَ خَتَمَ عَلی‏ سَمعِهِ وَ قَلبه وَ جَعَلَ عَلی‏ بَصَرِهِ غِشاوَهً فَمَن یَهدیهِ مِن بَعدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ». [15]

آیا توجه داری به آن کسی که هوای نفس خود را معبود خود می‌گیرد و خدا او را با این که دانشی هم دارد گمراه می‌کند و بر گوش و قلبش مهر می‌نهد و بر چشمش پرده می‌اندازد؛ دیگر بعد از خدا چه کسی او را هدایت می‌کند. آیا باز هم متذکر نمی‌شوید.

در تفکر توحیدی، خدا اصل و محور است. هر چه او می‌خواهد باید انجام بشود و ما باید بدان عمل کنیم.

تفکر انسان‌محور قائل به این است که «هر چه انسان دوست داشته باشد، همان ملاک است. به عبارتی انسان باید به خواسته‌هایش برسد». اما با وجود این که بهره‌ای از دانش دارند، خداوند عاقبت آن‌ها را به ضلالت می‌افکند. یعنی مسیر آن‌ها به گونه‌ای خواهد بود که نهایتاً به ضلالت منتهی می‌شود. دلیل آن، صرفاً محوریتِ نفس است. نفس انسان، هم خواسته‌‌های مثبت و هم خواسته‌‌های منفی دارد.

 در نتیجه اگر انسان بخواهد نفس خود را محور و ملاک رفتارهایش قرار دهد، سقوط خواهد کرد. این، امر مسلّمی است و احتیاج به اثبات ندارد که اگر کسی نفس را ملاک تصمیم‌گیری‌های خود قرار دهد، در نهایت گمراه می‌شود. شاید این آیه بیشتر ناظر به زمان ماست. در این زمان اندیشه‌ای پدیدار شده که نفس انسان را محور و معبود قرار داده است و همه چیز را با آن و بر اساس آن، تنظیم می‌کند.

 هر چند در انواع دانش‌های بشر، سود و منفعتی برای او هست، نمی‌توان آثار سلبی این دانش‌ها را که گاهی اسباب انحراف او می‌شود نادیده گرفت. دانش‌های تجربی ‌با توجه به مبنای تجربی و غیرقطعی آنها‌ از خطا و اشتباه منزه نیستند. ازاین‌رو نمی‌توانند ملاک امور معنوی و دینی همچون ارزش‌های اخلاقی قرار گیرند.

Cinque Terre

سبک زندگی

این مقاله بخشی از دوره سبک زندگی با موضوع اخلاق و سیره معصومین (ع) است که در موسسه نورالمجتبی (ع) تدریس شده است. دوره سبک زندگی توسط اساتید ارجمند دکتر سید محسن میرباقری، دکتر رفیعی و حجه‌الاسلام حسینی قمی تدریس شده است. شما می‌توانید برای آشنایی بیشتر با این دوره به اینجا مراجعه کنید.


[1]. سورۀ نازعات، آیات 40 و 41.

[2]. و آخرت بهتر و پایدارتر است؛ سورۀ اعلی، آیۀ 17.

[3]. سورۀ مؤمنون، آیات 10 و 11.

[4]. سورۀ نازعات، آیات 37 تا 39.

[5]. همان، آیات 41 و 42.

[6]. سورۀ حدید، آیۀ 27.

[7]. شیخ بهائی، مشرق الشمسین و إکسیر السعادتین مع تعلیقات الخواجوئى، ص 378

[8]. سورۀ حجرات، آیۀ 1.

[9]. مصباح المتهجد، ص28.

[10]. سورهٔ نازعات، آیات 40 و 41.

[11]. معانی الأخبار، ج1، ص160.

[12]. «سَریِّه» یا بعث، به جنگ‌هایی در دورۀ پیامبراکرم (ص) اطلاق می‌شود که بدون حضور مستقیم ایشان و به فرماندهی یکى از اصحاب انجام می‌شده است.

[13]. تحف العقول، ص243.

[14]. میزان الحکمه، ج1، ص452.

[15]. سورۀ جاثیه، آیۀ 23.


مرتبط:

- مجاهده با نفس یا جهاد اکبر


8325116842


دیدگاههای دکتر راغفر درباره طرح بانام "مولدسازی اموال دولتی"

راغفر: طرح مولدسازی اموال دولتی، اعلام ورشکستگی مالی عمومی است
من معتقدم تداوم این طرح نشان‌دهنده آن است که ظرفیت‌های کسب درآمد به طور سنتی در کشور خشک شده‌است و روش‌هایی مانند فروش نفت دیگر پاسخگو نیست. از این رو دولتمردان نمی‌خواهند ‌برای کسب درآمد از مسیرهای متعارفی که در جهان تجربه شده‌است عبور کنند و مسیرهای غیرمتعارفی را انتخاب کرده‌اند.
عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا بر این باور است که طرح مولدسازی دارایی‌های دولتی اعلام ورشکستگی مالی عمومی است و در نتیجه خشک شدن ظرفیت‌های درآمدزایی سنتی در کشور مطرح شده‌است.
 
به گزارش خبرآنلاین، طرح مولدسازی اموال دولتی با بندهای عجیب و غریب آن این روزها سر و صدای زیادی به پا کرده‌است؛ مولدسازی اموال دولتی به این معنا است که دولت اموال بلا استفاده‌ای که دارد یا اموالی که ارزش افزوده و بهره وری پایین دارد و سال‌ها رها شده‌اند و استفاده مطلوبی از این اموال صورت نمی‌گیرد را شناسایی کند تا این اموال بهینه سازی شود.
 
تشکیل هیاتی هفت نفره با اختیارات ویژه و مصونیت قضایی در خصوص واگذاری و مولدسازی دارایی‌های دولت، ویژگی شک‌برانگیز این طرح است، طرحی که به گفته رئیس سازمان خصوصی‌سازی، در شصت و هفتمین جلسه شورای هماهنگی سران قوا تهیه و تصویب و سپس به تایید رهبر معظم انقلاب رسیده است.
 
طرح موادسازی اموال دولتی، اعلام ورشکستگی مالی عمومی است
 
حسین راغفر بر این باور است که طرح مولدسازی دارایی‌های دولت نشانه شکست‌های متعدد است؛ این استاد اقتصاد و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا در گفت و گو با خبرآنلاین و در پاسخ به این پرسش که این طرح چقدر عملیاتی و علمی است و چه تبعاتی دارد، گفت:« این طرح کاملا متمایز از روش‌های خصوصی‌سازی است که در دفعات قبل صورت گرفته و مبتنی بر قانون بوده و یک رویه متفاوتی را عرضه می‌کند که نشان دهنده شکست روش‌های قبلی است و حاکی از آن است که مسئولان ناتوان از انجام ماموریت خصوصی‌سازی بودند.»
 
راغفر در ادامه افزود:« در گذشته خیلی‌ها به طرح‌های خصوصی‌سازی نقد و اعتراض داشتند اما گوش شنوایی نبود و امروز نیز طرح مولدسازی اموال مطرح شده‌ که البته خیلی فراتر از روش‌های خصوصی‌سازی قبلی است و اعلام ورشکستگی مالی عمومی است؛ از ابتدا تصور می‌رفت که اقتصادی که ظرفیت‌های تولید ثروت ملی ندارد و دلالی و سفته‌بازی و سوداگری، سکه رایج آن شده‌است، دیر یا زود به زمین بخورد و در حال حاضر طرح مولدسازی اموال دولتی اعلام ورشکستگی این اقتصاد است.»
 
طرح مولدسازی اموال دولتی تمام اجزای معادله فساد را در خود جای داده‌است
 
این استاد اقتصاد در ادامه با اشاره به معادله فساد در علم اقتصاد گفت:« در علم اقتصاد معادله‌ای با عنوان فساد داریم. بر اساس این معادله فساد برابر است با انحصار، صلاح‌دید گروهی خاص، و نبود الزام برای پاسخگویی. خروجی وجود این سه مولفه، فساد است و متاسفانه در طرح ذکر شده برای مولدسازی اموال دولتی ، تمام اجزای این معادله یکجا فراهم شده‌است. مکانیزم کار این است که در ابتدا گروهی باید تشخیص دهند که دارایی‌های مازاد دولت کدام است و بعد قیمت این دارایی‌ها با صلاح‌دید آنان مشخص می‌شود و به هرکسی که خواستند می‌توانند این دارایی‌ها را ارائه کنند و به هیچکس نیز پاسخگو نیستند.»
 
ظرفیت‌های کسب‌ درآمد سنتی در کشور خشک شده‌ است
 
راغفر در ادامه با اشاره به اینکه گویا عده‌ای در کشور نشسته‌اند و برای اموال عمومی برنامه‌ریزی می‌کنند؛ گفت:«نتایج این طرح را مردم دیر یا زود خواهند دید، من معتقدم تداوم این طرح نشان‌دهنده آن است که ظرفیت‌های کسب درآمد به طور سنتی در کشور خشک شده‌است و روش‌هایی مانند فروش نفت دیگر پاسخگو نیست. از این رو دولتمردان نمی‌خواهند ‌برای کسب درآمد از مسیرهای متعارفی که در جهان تجربه شده‌است عبور کنند و مسیرهای غیرمتعارفی را انتخاب کرده‌اند.»
 
این اقتصاددان در ادامه با اشاره به اینکه روش متعارف کسب درآمد در جهان اخذ مالیات است؛ گفت:«انگار قرار نیست نظام مالیات ستانی در ایران مستقر شود و نظام فشل ناکارآمد کنونی جای خود را به یک نظام کارآمد دهد. بهترین فرصت برای این کار فشارها و محدودیت‌های موجودی است که بر اقتصاد کشور تحمیل شده‌است و اگر در چنین شرایطی حاکمیت نتواند یک تصمیم قاطع برای تغییر این مسیر ناکارآمد بگیرد، فرصت‌های پیش‌رو نیز از میان خواهد رفت.»
 
تشت رسوایی این برنامه از بام فروخواهد افتاد!
 
راغفر در ادامه گفت:«یکی از مهمترین الزامات کنونی ، اجرای خصوصی‌سازی واقعی به جای مولدسازی است. باید خصولتی‌ها و نهادهایی که واسطه بین دولت و بخش خصوصی هستند و فعالیت‌های اقتصادی گسترده دارند، سهام خودشان را دریک پروسه به مردم یا همان بخش خصوصی واقعی عرضه کنند . سپس اصلاح نظام مالیاتی و خروج کامل دستگاه‌ها و نهادهای خاص از فعالیت اقتصادی ضرورت دارد . در غیر این صورت تداوم روش کنونی و دست زدن به مولدسازی برای کسب درآمد نتایج به مراتب ناگوارتری از خصوصی‌سازی ناقص در کشور دارد.»
 
به گفته وی مهمترین اقدام در شرایط کنونی اصلاح ساختار بانکی، مالیاتی و حل معضلات برنامه خصوصی‌سازی با اصلاحات ساختاری و جدی است تا اقتصاد سامان گیرد و راه بر هر فسادی بسته شود.
 
راغفر تاکید کرد: «این در حالی است که طرح کنونی با ساختار پیش‌بینی شده می‌تواند زمینه را برای افزایش فساد مهیا کند و در این موارد نباید روی خلقیات شخصی تکیه کرد بلکه لازم است مبنای اصلی قانون باشد.»
 
دارایی‌های دولت به ثمن بخس به نهادهای قدرت واگذار خواهد شد
 
حسین راغفر در خصوص آنچه که اتفاق خواهد افتاد، گفت:«بیم آن می‌رود این منابع به ثمن بخس به نهادهای قدرت واگذار شود و بخش خصوصی باز هم نفعی از اجرای این طرح نبرد.»
 
او در توضیح این مطلب ادامه داد:«از آنجا که خود نهادهای قدرت نیز منابع کافی در اختیار ندارند، برای تملک این دارایی‌ها ممکن است از بانک‌ها وام بگیرند. بانک‌ها نیز در شرایط کنونی با محدودیت‌های جدی سرمایه رو به رو هستند و در نتیجه برای تامین این منابع مالی باید از بانک‌ مرکزی استقراض کنند. نتیجه افزایش نقدینگی و چاپ پول است . در عمل اجرای این طرح به دلیل همین اتفاقات قابل پیش‌بینی نه تنها ارزش افزوده‌ای برای کشور ندارد بلکه به افزایش نرخ تورم منجر خواهد شد.»
 
این اقتصاددان در ادامه با اشاره به اینکه این طرح بسیار پر مسئله و ابهام‌آمیز گفت:«گذشته از نبود امکان مالی برای بخش خصوصی جهت خرید این اموال، بخش خصوصی در شرایط سیاسی و اجتماعی کنونی حاضر نخواهد شد که وارد این طرح شود و در نتیجه هدف حاکمیت برای جذب سرمایه مردم را محقق نمی‌کند.»
 
حسین راغفر در پایان تاکید کرد این طرح در بهترین شکل یک مرهم موقتی تا یک سال و نیم آینده خواهد بود.

درسهای امانتداری در مسؤولیت در نامه امام علی (ع) به اشعث بن قیس

نگاهی به نامه امام علی (ع) به اشعث بن قیس؛
«اگر زمامدار جامعه خود را امانتدار بداند، هیچ گاه در امانت، تصرف مالکانه نمی کند»
امام علی(ع) با وجود اینکه جانشین پیامبر اکرم (ص) و خلیفه مسلمین بود اما کوچکترین امتیازی برای خود قائل نبود و در محکمه ای حاضر می شد که قاضی آن را خودش نصب کرده و شاکی هم یک یهودی است. حتی گاهی محکوم می شد و اعتراضی هم نمی کرد.

 استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم گفت: اگر زمامدار جامعه خود را امانتدار بداند، هیچ گاه در امانت، تصرف مالکانه نمی کند بلکه مراقبت می کند این امانت را صحیح و سالم و بدون خیانت به دست امین بعدی بسپارد.

«اگر زمامدار جامعه خود را امانتدار بداند، هیچ گاه در امانت، تصرف مالکانه نمی کند» سید جواد ورعی در گفت وگو با شفقنا با اشاره به نامه امام علی (ع) به اشعث بن قیس والی آذربایجان اظهار داشت: اشعث بن قیس گمارده خلیفه قبلی بر آذربایجان بود که امام علی (ع) همانند بسیاری دیگر از منصوبین خلیفه قبلی، او را تنفیذ کرد هرچند بعدها بدلیل عملکرد نامطلوبی که داشت او را تغییر داد. امام (ع) در نامه ای به او این واقعیت را گوشزد می کند که حکومت و مسئولیتی که برعهده تو قرار گرفته، طعمه و شکار نیست بلکه امانتی است بر گردن تو و کسی که تو را نصب کرده مراقب است که در آن خیانت نکنی. درحقیقت این فراز از نامه هشداری برای اشعث بن قیس بود که از مسئولیت خود سوء استفاده نکند.

وی افزود: به طورکلی در قرآن کریم و نیز کلمات معصومین (ع) حکومت و مسئولیت و موقعیت اجتماعی یک امانت شمرده شده است؛ خداوند در سوره نساء می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا». مفسرین می گویند که مخاطب این آیه، پیشوایان دینی و سیاسی هستند. حکومت می تواند مصادیقی از این امانت باشد. از یکسو به کارگزاران خطاب می کند که این مسئولیت امانتی در دست شماست و از سوی دیگر به مردم خطاب می کند که از کارگزاران پیروی کنید و قوانین حکومتی را محترم بشمارید. این منوط به این است که مسئولان امانتدار خوبی باشند و در حفظ مسئولیت خود بکوشند.

وی به نظر آیت الله نائینی در کتاب تنبیه الامه اشاره کرد و گفت: ایشان حکومت ها را به دو دسته تقسیم می کند؛ یک دسته حکومت هایی هستند که نگاه زمامدارانشان به حکومت، مالکانه است و مردم را مِلک طلق خود می دانند و هرنوع تصرف مالکانه در مملکت را برای خود قائل هستند. دسته دیگر حکومت هایی هستند که خود را امانتدار می دانند، زمامداری را از جهتی امانت الهی و از جهتی امانت مردمی می دانند. اگر زمامدار جامعه خود را امانتدار بداند، هیچ گاه در امانت، تصرف مالکانه نمی کند بلکه مراقبت می کند این امانت را صحیح و سالم و بدون خیانت به دست امین بعدی بسپارد. اگر کسی پیوسته نگاهش به مسئولیت چنین نگاهی باشد، همواره نگران این است که امانتدار خوبی نباشد و یا امانت را به دست اهل آن نسپارد و از او بازخواست شود و نتواند پاسخ دهد.

وی افزود: آیت الله نائینی معتقد است که حکومت و زمامداری جامعه نزد عقلای عالم از نوع دوم است و ما باید از راه های مختلف از حقیقت حکومت که چیزی جز امانت نیست مراقبت کنیم و آنچه که سبب صیانت از این امانت می شود، مساله عصمت زمامدار است که در زمان حضور ائمه (ع) ایشان حافظ این حقیقت بودند و در عصر غیبت نیز کسی باید زمامدار باشد که هم اطمینان به امانتداری اوست و هم با نظارت های بیرونی، نظارت ها را قوی تر کنیم و در حکومت اهرم هایی در نظر بگیریم تا خیانتی در این امانت اتفاق نیفتد.

وی گفت: در برخی خطبه های امام علی (ع) از حقوق متقابل مردم و دولتمردان سخن به میان آمده است و این از افتخارات ماست که پیشوای دینی ما حقوق را طرفینی می دیدند یعنی هم برای مردم و هم برای زمامداران تکالیف و حقوقی قائل هستند.

آقای ورعی بیان داشت: اگر ما معتقدیم که الگوی جمهوری اسلامی به فرموده امام خمینی، حکومت علوی است، باید ببینیم چه میزان به حکومت حضرت شباهت دارد؟ امام علی(ع) با وجود اینکه جانشین پیامبر اکرم (ص) و خلیفه مسلمین بود اما کوچکترین امتیازی برای خود قائل نبود و در محکمه ای حاضر می شد که قاضی آن را خودش نصب کرده و شاکی هم یک یهودی است. حتی گاهی محکوم می شد و اعتراضی هم نمی کرد.

وی گفت: ما باید کارنامه 40 ساله خود را مرور کنیم و ببینیم حکومت ما چه شباهتی به حکومت امیرالمومنین دارد، چه از حیث کارگزاران و وظایفی که برعهده داشتند و چه از این حیث که چقدر توانستند حقوق مردم را ادا کنند؟ مردمی که نسبت به اهداف انقلاب و جمهوری اسلامی، نهایت ایثار و فداکاری را انجام دادند. مسئولین باید از عهده خواسته های مردم بربیاید و اگر کسی از عهده برنمی آید لزومی ندارد که مسئولیتی را برعهده بگیرد و بدهکار مردم بماند.

میلاد مبارک

**********************************************************************************************

میلاد با سعادت

امیرمؤمنان امام علی علیه السلام


اسوه حقیقت و عدالت،

امام عارفان،

 

و پدر سلسله جلیل امامان


بر حضرات رسول اکرم، صدیقه کبری و ائمه هدی به ویژه حضرت وارث امامت

صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین

 

  و همه شیعیان و محبان ایشان

 

 

   مبارک  باد          

**********************************************************************************************



مرتبط:

(مقدمه واحد برای نوشتارها، مباحث و مطالب معرفتی)

- شهادت تسلیت

- شرح بخشی از وصایای حکومتی امیرالمومنین(ع)؛

- درسهای امانتداری در مسؤولیت در نامه امام علی (ع) به اشعث بن قیس

- نماهنگ "امیر بی گزند" با صدای آقای محسن چاوشی؛ تنظیم برای امیرالمؤمنین علی (ع)


7907506127