واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

بیان حکمت بلاها و ابتلاها در پاکسازی نفس در شعری از مولوی جلال الدین بلخی


مجوی شادی چون در غمست میل نگار

 که در دو پنجه شیری تو ای عزیز شکار

 اگر چه دلبر ریزد گِلابه بر سر تو

 قبول کن تو مر آن را به جای مشک تتار

درون تو چو یکی دشمنیست پنهانی

بجز جفا نبود هیچ دفع آن سگسار

 کسی که بر نمدی چوب زد نه بر نمدست

 ولی غرض همه تا آن برون شود ز غبار

 غبارهاست درون تو از حجاب منی

 همی‌برون نشود آن غبار از یک بار

 به هر جفا و به هر زخم اندک اندک آن

رود ز چهره ی دل، گه به خواب و گه بیدار

 اگر به خواب گریزی به خواب دربینی

جفای یار و سقط‌های آن نکوکردار

 تراش چوب نه بهر هلاکتِ چوبست

 برای مصلحتی راست در دل نجار

 از این سبب همه شرِّ طریقِ حق خیرست

که عاقبت بنماید صفاش آخر کار

نگر به پوست که دباغ در پلیدی‌ها

همی‌بمالد آن را هزار بار هزار

 که تا برون رود از پوست علت پنهان

اگر چه پوست نداند ز اندک و بسیار

تو شمس مفخر تبریز چاره‌ها داری

 شتاب کن که تو را قدرتیست در اسرار


 دیوان شمس غزل شماره 1139

سخن‌رانی دکتر بیژن عبدالکریمی درباره دینداری در جهان پسامدرن، رمضان 1402

با یک سطل ماست نمی‌توان با سونامی پسامدرن مقابله کرد/ دین آینده، مذهب عشق است نه ترس
‌همان‌طور که با ظهور مدرنیته، همه عوالم کهن به پایان رسید، با جهان پسامدرن هم، هرچه در جهان مدرن سفت و متصلب بود، دود شد و به هوا رفت
   در نخستین جلسه از سلسله نشست‌های «دین‌داری و دین‌گریزی در ایران امروز»، که به مناسبت ماه مبارک رمضان که به همت انجمن اندیشه و قلم و کانون توحید آغاز شده است، بیژن عبدالکریمی با موضوع «سنت دینی در ایران و دومین شکاف تمدنی» سخن‌رانی کرد.

  در برابر سیلی پسامدرن هم غافل‌گیر شدیم

  به گزارش عصر ایران، این استاد فلسفه دانشگاه، نخستین مواجهه ایرانیان با تمدن غرب را مربوط به جنگ‌های ایران و روس دانست که با ویران شدن برج و باروهای عالم سنت بر سر ایرانیان، اولین شکاف تمدنی را در ایران رقم زد و نیم قرن اخیر را زمان دومین شکاف تمدنی ما دانست که با انقلاب اسلامی نیز مصادف شده است.

  وی تأکید کرد: سنت تاریخی و معنوی ایرانیان، با اسلام آغاز نشده؛ بلکه یک سنت چندهزارساله است که ایران را به یکی از مهم ترین کانون‌های معنوی جهان تبدیل کرده است اما امروز جامعه ما با این سنت تاریخی و معنوی دچار شکاف شده و باید پرسید آینده سنت و تفکر معنوی و آینده تشیع و اسلام در ایران چگونه است؟

  عبدالکریمی اضافه کرد: نوعی بی‌تفاوتی به شعائر در میان جوانان بسط یافته است. نه فقط در فضاهای روشنفکری که حتی در تک‌تک خانه‌های ما، شک جان گرفته و همه چیز پادرهواست. مناسبات اخلاقی و خانوادگی، روابط جنسی و روابط اجتماعی تغییریافته و حتی گاه می‌پرسند:‌ چه کسی گفته قران کتاب خداست؟ 

نه قدرت سیاسی و نه اپوزیسیون درکی از دنیای جدید ندارند

  او درباره تفاوت جهت‌گیری‌های ضد سنت در مشروطه با امروز، گفت: گسست تاریخی ما معنای مضاعفی پیدا کرده که در هیچ دوره تاریخی شاهدش نبودیم. جامعه ایرانی در حال یک پوست‌اندازی عمیق تاریخی و فاصله‌گیری از میراث تاریخی و اسلام و تشیع است و به عقلانیت جدید و سکولاریسم و نیهلیسم حاصل از آن روی می‌آورد.

  این استاد فلسفه ابراز کرد: ما با سونامی جدیدی روبه‌رو هستیم. جهان اسلام و کشور ما هنوز از سیلی مدرنیته گیج و گنگ بود که سیلی پسامدرنیته بر گونه‌های ما نواخته شد. به دنبال سونامی مدرنیته، هنوز نتواتسته بودیم خانمانی برپا کنیم که سونامی‌یی بمراتب قدرتمندتر، کاشانه فرهنگی ما را دارد همچون پر کاهی بازی می‌دهد

   عبدالکریمی افزود: توفان، برخاسته و ما اصلا آماده مواجهه با آن نیستیم. روحانیت ما، قدرت سیاسی ما و گفتمان انقلاب ما، دانشگاهیان و روشنفکران ما هیچ‌کدام آماده مواجهه با این سونامی نیستند. همه درگیر سیاست‌اند و به مسائل تمدنی و تاریخی و فرهنگی توجهی ندارند. گوش‌ها کر است. ما در آینده با بحران‌های شدید هویتی، اجتماعی و تاریخی و حتی سیاسی و امنیتی مواجهیم.

  عبدالکریمی با اشاره به مواجهه خود با دیدگاه‌های عجیب دانشجویانش گفت: نسل جدید می‌گوید تجزیه چه اشکالی دارد؟ مگر وطن یک کلمه مقدس است؟ اصلا چه ضرورتی دارد اخلاقی زندگی کنیم؟ چه کسی گفته خانواده مقدس است؟

  این استاد فلسفه، تصریح کرد: بدترین خطا، برخورد پلیسی- امنیتی با این شکاف تمدنی است‌؛ اینکه فکر کنیم این یک مساله سطحی و لجبازی چند بچه است، یا یک مساله سیاسی است، یا حاصل تبلیغات رسانه‌های بیگانه است. نمی‌گویم اینها نیست، اما می‌گویم هسته مرکزی بحث را باید در جای دیگری جست‌وجو کرد.

  وی با ابراز تاسف از عدم توجه به مواجهه فلسفی و پدیدارشناسانه با مسائل در کشور، گفت: گوش قدرت سیاسی ما و حتی اپوزیسیون ما نسبت به تفکر کر است و همه چیز را در سطح مبتذل بازی قدرت و مطالبات سیاسی می‌بینند. نگرانی من سیاسی نیست، یک نگرانی فرهنگی تمدنی است و نسبت به این روند نگرانم. 

  عبدالکریمی با انتقاد از کسانی که شعار وا اسلاما سر می‌دهند، گفت:من می‌خواهم در کنار حوزه‌های علمیه و گفتمان انقلاب اسلامی باشم. اما می‌گویم بدون فلسفه، نمی‌توانیم شناخت درستی از مساله داشته باشیم.

  وی همچنین با اشاره به کسانی که او را به محافظه‌کاری و باج دادن به حکومت متهم می‌کنند، گفت: اپوزیسیون ما درکی از نیهیلیسم و بی‌تاریخی و بی‌ماوا و بی‌خانمانی یک ملت ندارد.

روحانیت و دانشگاه ما دچار تاخر تمدنی هستند

   عبدالکریمی ادامه داد: همان‌طور که با ظهور مدرنیته، همه عوالم کهن به پایان رسید، با جهان پسامدرن هم، هرچه در جهان مدرن سفت و متصلب بود، دود شد و به هوا رفت. روند تکوین تاریخ واحد جهانی یا همان دهکده جهانی با مدرنیته شروع شد و در اتفاقات نیم قرن اخیر به شدت سرعت گرفته است. دیگرتاریخ‌های محلی بصورت مطلق نداریم و تاریخ واحد جهانی با هژمونی غرب در حال شکل‌گیری است.

  عبدالکریمی، با اشاره به تفاوت‌های مدرنتیه متقدم و متاخر، روحانیت و دانشگاهیان را دچار تأخر تمدنی خواند که هنوز به ارزش‌های قرن 18 و 19 می‌اندیشند و اضافه کرد: احکام و قواعد مدرنیته متاخر با مدرنیته متقدم خیلی فرق دارد، اما متاسفانه هم حوزه‌های علمیه ما و هم دانشگاهیان و غالب طبقه متوسط و روشنفکران ما هنوز در عالم مدرنیته متقدم هستند.‌ مثلا دنبال انقلاب سیاسی هستند، بی‌خبر از اینکه انقلاب سیاسی پدیدۀ دورۀ متقدم است و در شرایط پسامدرن، اصلا انقلاب معنا ندارد و هیچ زمینه‌ای برای آن نیست. 

  این استاد فلسفه دانشگاه آزاد، با اشاره به شکست ایدئولوژی در فروپاشی شوروی گفت: امروز نیز، ظهور شبکه جهانی ارتباطات و اطلاعات، مفهوم زمان و مکان را کاملا از بین برد، مرزهای جغرافیایی فروریخت و همه مرجعیت‌های دینی ناکارآمد شدند؛ حتی مرجعیت پدر و مادر و معلم و استاد.

  عبدالکریمی با اشاره به عصر روشن‌گری و فروریختن الهیات مسیحی بر اثر جنایات کلیسا و روی آوردن بشر مدرن به عقل خودبنیاد، گفت: اما جهان در عصر ما بی‌متافیزیک است. شأن و جایگاه انسان کجاست؟ نوعی بدبینی و ناباوری نسبت به آرمان‌های سنت و مدرنیته شکل گرفته است. دیگرنه تنها روایت نظام‌های الهیاتی که حتی روایت علم از انسان و جهان مطلق گرفته نمی‌شود‌. دیگر نه لیبرالیسم و دموکراسی، نه ناسیونالیسم یونانی و نص‌گرایی، نه سکولاریسم، نه قدسی‌اندیشی شرقی، هیچ‌کدام دل‌های ما را گرم نمی‌کند. توفانی از درهم شکستگی، بی‌ریشگی و بی‌معنایی در راه است.

  تفسیر ایدئولوژیک از دین، گوساله سامری زمان ماست

این استاد دانشگاه، سخن از امر معنوی و دینی را برای نسل‌های جدید بسیار دشوار خواند و گفت: روح فرهنگ به تفکر است و روح تفکر به پرسش‌های بنیادین است، همان که در جامعه ما سرکوب می‌شود. روحانیت ما یک نهاد فرهنگی است که حافظ فرهنگ ماست و من دست‌شان را می‌بوسم که این خانه را برای ما نگه داشتند، اما این خانه تفکر ندارد. متاسفانه روحانیت ما فاقد فرهنگ و تفکر فلسفی و اسیر اخباری‌گری و ذات‌اندیشی و فقه‌محوری است. همین باعث شده فرهنگ‌ما رو به اضمحلال برود و توان مقاومت نداشته باشد‌. البته روشن‌فکران ما هم وضع بهتری ندارند و درگیر مقولات ایدئولوژیک و شبه‌ایدئولوژیک و دانشگاه‌های ما هم مشغول بازی‌های احمقانه صدور مدرک‌اند و از حکمت و فلسفه به دور.

  عبدالکریمی ابراز کرد: روحانیت ما دچار تأخر تاریخی است و سوژه مدرن را درک نکرده و با یک پدیده آنتولوژیک مواجه است. با یک سطل ماست نمی شود با سونامی پسامدرن مقابله کند. با تازیانه و نهاد امر به معروف و نهی از منکر نمی توان با یک رویداد تاریخی مقابله کرد. این درد را به که بگوییم؟ سیستمی ساخته‌اند به نام دین و تمام هم و غم آن دفاع از این سیستم به نحو جدلی است. 

  به عقیده او، تفسیر ایدئولوژیک از دین، دین را در جامعه ما عرفی و دست مالی کرده و از آن اسب تروا ساخته است. وی در این باره ابراز عقید کرد تفسیر ایدئولوژیک از دین، قلعه ایمان را فتح می‌کند و به دشمن تحویل می‌دهد. گوساله سامری زمان ماست که ندای بشری را می‌خواهد جانشین لوگوس یا کلمه الله کند. 

  وی توضیح داد: در این جهان، حقیقتی هست که جان بشر به آن بسته است و این ندا از اعماق هستی ما را به خود فرامی‌خواند و دین یعنی شنیدن این ندا و هم‌نوایی با آن. اما ما پاره‌ای جهت‌گیری‌های سیاسی اجتماعی یا نظام‌های الهیاتی را که برساخت تاریخی است، می‌خواهیم جانشین این ندا کنیم.

  وی با اشاره به دو رویکرد تن دادن به غربزدگی جهانی و نیهیلیسم عصر پسامدرن یا تن دادن به بنیادگرایی، گفت: کسانی که بخواهند در برابر این دو رویکرد بایستند، راه دشواری در پیش دارند. باید جبهه جدیدی گشود و به پارادایم دیگری اندیشید که نشان دهد واقعیت موجود تاریخی ما با سنت دینی و معنوی ما خیلی فاصله دارد و قصه پاپ و مسیح، یکی نیست. 

   این استاد دانشگاه تاکید کرد: نباید به خاطر پیوند پاپ و قدرت، مسیح را قربانی کنیم. 

    دین مرجعیت محور پایان یافته است

   وی در بیان دشواری‌های دفاع از امر دینی در جهان جدید، گفت: در جهان جدید فراروایت‌ها فروریخته و این تفسیر که اسلام یک فراروایت و یگانه روایت از جهان است نمی‌تواند در جهان پسامتافیزیک مخاطبی پیدا کند. دین مرجعیت‌محور پایان یافته و جهان پسامدرن دوران آزادی سوژه از مرجعیت‌هاست. دیگر نمی‎توان بر جایگاه مرجعیت‌های کهن تکیه کرد. باید با زبان دیگری با این مخاطب برخورد کرد. 

   عبدالکریمی با بیان اینکه فردگرایی در دوران ما به اوج رسیده و انسان‌ها اتمیزه شده‌اند، ابراز کرد: دینی که دین هویتی و جمعی باشد جواب‌گو نیست. تعابیری مانند ما مسلمان‌ها، ما مسیحی‌ها، نشانه دین هویتی است. دین ترس دیگر جوابگو نیست و دین آینده باید مذهب عشق باشد. دینی که فرد در درون خود زیسته، نه دینی که نهادها و مرجعیت‌های اجتماعی برایش تعیین کردند، دینی است که به انسان می‌آموزد بر خود متکی باشد. چقدر زشت است کسانی به زور شمشیر و ترس بخواهند دین را ترویج دهند؛ آن هم در جهانی که دموکراسی را تجربه کرده است.


   این استاد دانشگاه، عصر کنونی را عصر تفسیر و هرمنوتیک خواند و ابراز کرد: دین تجربه زیسته حاصل گفت‌وگوست و عصر منبر پایان یافته است. علم جدید حادثه‌ای یگانه و بزرگ در تاریخ بشری است. از سویی، بشر نمی‌تواند نسبت به تجربیات زیسته خود بی‌تفاوت باشد. اگر جهان اسلام نتواند جایگاه مشخصی برای علم جدید و تجربیات بشری در نظام معرفتی خود پیدا کند با بحران‌های عدیده مواجه خواهد بود. فقهی که علم جدید در آن جایی ندارد، برای جهان آینده حرفی برای گفتن ندارد. اگر امر دینی در عرف و فقه و شریعت در برابر تجربیات بشری و عرف قرار گیرد، مخاطب مقاومت خواهد کرد.


8325442050

چیزهایی که سلامت روانی فرد را بهبود می‌دهند

زندگی در هر محیطی که به احساسات و عواطف آسیب وارد می کند - سوء استفاده، بحث و جدل های مداوم، مشکلات مالی، یا هر چیز دیگر - روند بهبود بیماری روانی را اگر غیر ممکن نسازد، هر چه بیشتر چالش برانگیز می کند.

اگر فردی مبتلا به بیماری روانی هستید یا در تلاش برای مراقبت از فردی مبتلا به بیماری های روانی هستید، سردرگمی، ترس، و اضطراب می توانند شرایطی طاقت فرسا را ایجاد کنند.

عاداتی که سلامت روانی شما را تغییر می‌دهند

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "پاور آو پازیتیویتی"، بیماری روانی شرایطی گیج کننده را ایجاد می کند. در میان تلاش برای درک شرایط مبهم، ارزیابی گزینه های درمان، و تفکر درباره آینده فرد، تجربه احساس ناامیدی چندان غیر منتظره نخواهد بود.

اما همواره امید وجود دارد.

در شرایطی که بیماری روانی ممکن است تنها از راه تغییرات سبک زندگی قابل درمان یا غیر قابل درمان باشد، این قبیل تغییرات اغلب تعدادی از نشانه های مرتبط با بیماری را کاهش می دهند. در پیوند با یک برنامه درمانی زیر نظارت پزشک، تغییر عادات زندگی یک فرد می تواند آهنگ روند بهبودی را تسریع کند.

زندگی در شرایطی پایدار

زندگی در هر محیطی که به احساسات و عواطف آسیب وارد می کند - سوء استفاده، بحث و جدل های مداوم، مشکلات مالی، یا هر چیز دیگر - روند بهبود بیماری روانی را اگر غیر ممکن نسازد، هر چه بیشتر چالش برانگیز می کند.

سوء استفاده به هر نوعی - عاطفی، روانی یا جسمانی - یک کاتالیزور شایع برای ابتلا به مشکلات روانی است. کودکان آسیب پذیرترین افراد در این زمینه هستند و به طور ویژه مستعد تجربه پیامدهای شدید سوء استفاده هستند.

اگر در میان افرادی قرار دارید که از آنها سوء استفاده می شود یافتن راه گریز از این شرایط اهمیت دارد. افزون بر این، اگر فردی را می شناسید که قربانی سوء استفاده است، کار درست را انجام داده و آن را به مقامات مسئول گزارش دهید.

رژیم غذایی و تغذیه

هنگامی که درباره بیماری روانی فکر می کنید شاید رژیم غذایی و تغذیه نخستین چیزهایی نباشند که به ذهن می آید. با این وجود، رژیم غذایی و سلامت روانی حداقل به صورت غیر مستقیم با یکدیگر در ارتباط هستند.

رژیم غذایی به صورت سیستماتیک به واسطه تاثیر بر سلامت جسمانی بر سلامت روانی تاثیرگذار است. مواد غذایی فرآوری شده و غذاهایی که از ارزش غذایی پایین برخوردارند یا بدون ارزش هستند همگی به شکل گیری این اثر سیستماتیک منجر می شوند.

مواد غذایی سرشار از اسیدهای چرب امگا-3 و امگا-6 (به عنوان مثال، آووکادو و ماهی) می توانند به سلامت روانی کمک کنند و عملکردهای شناختی را بهبود ببخشند.

ورزش

سطوح کافی و مناسب ورزش نه تنها به سلامت جسمانی انسان کمک می کند، بلکه می تواند در از بین بردن نشانه های بیماری روانی نیز نقش داشته باشد. برخی پژوهش ها نشان داده اند که فعالیت جسمانی در بسیاری از بیماران حتی از داروهای ضد افسردگی نیز موثرتر عمل می کنند.

نیازی نیست وقت و تلاش فراوان برای انجام ورزش اختصاص دهید. پیاده روی سریع، دوچرخه سواری، یا پله نوردی همگی از جمله فعالیت هایی هستند که می توانند روتین ورزشی شما را شکل دهند.

خواب خوب

خواب خوب شبانه به مدت 7 تا 9 ساعت توصیه می شود. یک برنامه خواب منظم می تواند به نفع وضعیت روانی سالم باشد. حفظ یک برنامه خواب منظم به عادی سازی ریتم شبانه روزی بدن (به عوان مثال، چرخه خواب/بیداری) کمک می کند.

خواب کافی و پایبندی به روتین خواب منظم ممکن است به کسب نتایج سریع‌تر هنگام درمان بیماری روانی نیز منجر شود.

تمرینات مراقبه یا تن آرامی (مدیتیشن)

با گذشت زمان، متخصصان پزشکی بیشتری به پیوند بین تکنیک های مراقبه و تن آرامی و سلامت روانی اشاره می کنند. پژوهش های صورت گرفته توسط موسساتی مانند دانشگاه هاروارد یا دانشگاه استنفورد فواید سلامت روانی و جسمانی شیوه های مختلف مراقبه و تن آرامی را نشان داده اند.

نیازی نیست تا مدت زمان زیادی را روزانه به انجام برنامه ای خاص اختصاص دهید. تمرکز بر ذهن آگاهی به مدت 20 تا 30 دقیقه در روز نیز می تواند فواید سلامت قابل توجهی را موجب شود. از جمله تمرینات محبوب می توان به تنفس عمیق متفکرانه، مراقبه، یا تمرکز مبتنی بر ذهن آگاهی اشاره کرد.

ترک سیگار

همه ما از مضرات سیگار برای سلامت جسمانی بدن خود آگاه هستیم، اما استعمال دخانیات می تواند به شکل گیری یا تشدید مشکلات روانی نیز منجر شود. در حقیقت، ورود سموم متنوع به بدن از طریق سیگار کشیدن ممکن است به اختلالات خلقی آشکار منجر شود.

ترک یا کاهش چشمگیر مصرف نیکوتین - در هر شکلی - ممکن است یکی از بهترین اقداماتی باشد که در راستای حفظ و ارتقا سلامت روانی خود انجام می دهید.

سلامت جسمانی

بدن و ذهن با یکدیگر در ارتباط هستند و بر همین اساس سلامت جسمانی کلی بر سلامت روانی تاثیرگذار است. شرایطی مانند عفونت، سردردهای مزمن، یا فشار خون بالا تاثیر معکوسی بر توانایی مقابله با استرس می گذارند. البته، استرس مزمن می تواند به بیماری های روانی مختلفی از جمله اضطراب، افسردگی، و بی خوابی منجر شود. پیشگیری یا درمان سریع هر گونه بیماری جسمانی می تواند به پرهیز از بیماری های روانی بالقوه کمک کند.

جامعه و مشارکت اجتماعی

بارها گفته شده است که انسان موجودی اجتماعی است و پژوهش های انجام شده نیز این حقیقت را نشان داده اند.

دوستی یکی از بهترین پادزهرها برای پریشانی روانی است. حتی در ارتباط بودن با دوستان یا افرادی که به آنها علاقه دارید یک یا دو روز در هفته ممکن است برای بهبود شرایط در روزهای دیگر کافی باشد. این مفهوم درباره هر گونه مشارکت اجتماعی نیز صادق است.

روابط

هنگامی که موضوع سلامت روانی و روابط مطرح می شود، دو نظر متداول وجود دارند:

1. فرد باید پیش از آغاز یک رابطه روی سلامت روانی خود کار کند.

2. یک رابطه صمیمی و سالم می تواند به طور قابل توجهی وضعیت روانی فرد را بهبود ببخشد.

مطالعات جدید بیشتر با دیدگاه دوم موافق هستند. طی مطالعه ای که در دانشگاه ینا در آلمان انجام شد، شرکت کنندگانی در بازه سنی 18 تا 30 سال از همراهی پژوهشگران برخوردار بوده و هر سه ماه یک بار به صورت جداگانه با آنها مصاحبه می شد. آنهایی که در پرسشنامه روان رنجوری امتیازات بالایی در زمینه داشتن رابطه صمیمی و سالم کسب کرده بودند، بهبود هر چه بیشتر شرایط خود را نشان دادند.

چرا نمی توانیم تصمیمات مان را عملی کنیم؟ روش "عدد یک" به ما کمک می کند

از پربیننده های "سواد زندگی"
به خودمان انگ بی ارادگی نزنیم. اگر بی اراده بودیم، تمام کارهای بزرگی که در زندگی انجام دادیم (مانند تحصیل) را نمی توانستیم محقق کنیم.

بارها تصمیم گرفته ایم که:

- صبح ها نرمش کنیم

- زبان انگلیسی یاد بگیریم

- کمتر غذا بخوریم تا به وزن دلخواه برسیم

- هر روز کمی پیاده روی کنیم

- کتاب خواندن را شروع کنیم

- ...

اما هر بار یکی از این دو اتفاق برایمان افتاده است:

- یا اصلاً شروع نکرده ایم

- یا اندکی بعد از شروع، ادامه اش نداده ایم
 
دو راه برای حل این مشکل فراگیر وجود دارد:

1 - مشکل ما، نداشتن اراده نیست. پس به خودمان انگ بی ارادگی نزنیم. اگر بی اراده بودیم، تمام کارهای بزرگی که در زندگی انجام دادیم - مانند تحصیل، ازدواج، راه اندازی یک کار و کسب و ... - را نمی توانستیم محقق کنیم.

"دارن هاردی"، نویسنده کتاب "اثر مرکب" می گوید که مشکل ما در عملی نکردن تصمیمات مان، به این برمی گردد که "انگیزه کافی" نداریم.

اگر قرار باشد یک سال دیگر به یک کشور انگلیسی زبان مهاجرت کنیم، به احتمال قوی، خواهیم توانست ظرف 12 ماه آینده، زبان انگلیسی را یاد بگیریم، کاری که در 12 سال گذشته نتوانستیم؛ چرا؟ چون قبلاً موتور محرکه ای به نام "انگیزه" نداشتیم ولی الان داریم چون می دانیم سال آینده همین موقع، برای سوار شدن به تاکسی هم نیازمند زبان انگلیسی خواهیم بود.

بنابر این، در بطن هر تصمیمی، باید انگیزه ای قوی نیز تعریف شود (درباره انگیزه بعدها بیشتر صحبت خواهیم کرد).

2 - بعد از تعریف انگیزه، پیشنهاد مشخص من استفاده از روشی است که آن را "روش عدد یک" نامیده ام.

هر کاری را از کوچک ترین واحد آن که "یک" هست، شروع کنیم. مثلاً از همان روز اولی که تصمیم به نرمش صبحگاهی گرفتیم، نیازی نیست نیم ساعت نرمش کنیم بلکه کافی است روز اول، فقط "یک دقیقه" نرمش کنیم؛ بله، فقط یک دقیقه.

اگر می خواهیم زبان خارجی یاد بگیریم، نیازی نیست از همان اول کار، خودمان را درگیر انواع کلاس ها و کتاب ها بکنیم. کافی است تصمیم بگیریم هر روز "یک واحد" لغت یاد بگیریم. منظور از "یک واحد" کمترین تعداد لغتی است که می توانیم در یک روز بخوانیم. این یک واحد می تواند حتی یک کلمه باشد (در اینجا کاری با این که حفظ لغت روش خوبی برای یادگیری زبان هست یا نه ندارم).

اگر می خواهیم از حجم غذایمان بکاهیم، نیازی نیست فوراً درگیر یک رژیم غذایی سختگیرانه شویم. کافی است روز اول، تنها یک قاشق از غذای مان را کم کنیم.

اگر می خواهیم پیاده روی کنیم، روز اول به اندازه "یک واحد" پیاده روی کنیم. یک واحد من می تواند فقط 100 متر باشد و یک واحد شخص دیگری 200 متر. مهم این است که از عددی شروع کنیم که به هیچ عنوان - تأکید می کنم به هیچ عنوان - فشار و سختی بر ما تحمیل نکند.

بعد از این که کارمان را با یک واحد شروع کردیم، کافی است بسته به نوع تصمیم و مقتضیات آن یکی از این دو کار را انجام دهیم:

الف) همان یک واحد را در روزهای بعد نیز ادامه دهیم؛ مثلاً هر روز فقط 5 لغت حفظ کنیم. هر روز دو بیت شعر بخوانیم و ...

ب) آرام آرام و بعد از تثبیت واقعی در مرحله اول، کمی بر آن یک واحد اولیه، بیفزاییم؛ مثلاً اگر روزهای اول، تنها یک صفحه کتاب می خواندیم، در هفته بعد روزانه 7 صفحه و چند روز بعد روزانه 12 صفحه بخوانیم و همین طور الی آخر.

یا اگر روزهای اول، روزی 100 قدم پیاده روی می کردیم، رفته رفته بر آن بیفزاییم و روزانه 200 متر و 300 متر و 500 متر و ... پیاده روی کنیم تا به سقف مورد نظرمان که روزی 2 کیلومتر است برسیم و همان را تثبیت کنیم.

یا اگر می خواهیم مصرف برنج مان را به نصف کاهش دهیم، روزهای اول، قبل از شروع به غذا خوردن، یک قاشق برنج از بشقاب مان را برداریم و بیرون بگذاریم. بعد از آن که یک قاشق کمتر برایمان عادی شد، دو قاشق کم کنیم، بعد از چند روز 4 قاشق کم کنیم تا این که مثلاً در یک ماه به نصف بشقاب برسیم.

اگر کسی نمی تواند تصمیمات اش را با کمترین واحد آن شروع کند، مثلاً نمی تواند روزی یک دقیقه نرمش کند یا فقط یک لغت حفظ کند، من هیچ راه حلی برای او سراغ ندارم. اما فارغ از این کنایه(!) مطمئن هستم در هر انسانی این توانایی حداقلی وجود دارد که از روش "عدد یک" استفاده کند و موفق هم بشود.


 "سواد زندگی" ، مدرسه آموزش های کاربردی و دانش پایه "عصر ایران":http://www.savadezendegi.com
*پیشنهاد می کنیم هر روز 5 الی 10 دقیقه سواد زندگی بخوانید: سرمایه گذاری برای عمر.

درسهای امانتداری در مسؤولیت در نامه امام علی (ع) به اشعث بن قیس

نگاهی به نامه امام علی (ع) به اشعث بن قیس؛
«اگر زمامدار جامعه خود را امانتدار بداند، هیچ گاه در امانت، تصرف مالکانه نمی کند»
امام علی(ع) با وجود اینکه جانشین پیامبر اکرم (ص) و خلیفه مسلمین بود اما کوچکترین امتیازی برای خود قائل نبود و در محکمه ای حاضر می شد که قاضی آن را خودش نصب کرده و شاکی هم یک یهودی است. حتی گاهی محکوم می شد و اعتراضی هم نمی کرد.

 استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم گفت: اگر زمامدار جامعه خود را امانتدار بداند، هیچ گاه در امانت، تصرف مالکانه نمی کند بلکه مراقبت می کند این امانت را صحیح و سالم و بدون خیانت به دست امین بعدی بسپارد.

«اگر زمامدار جامعه خود را امانتدار بداند، هیچ گاه در امانت، تصرف مالکانه نمی کند» سید جواد ورعی در گفت وگو با شفقنا با اشاره به نامه امام علی (ع) به اشعث بن قیس والی آذربایجان اظهار داشت: اشعث بن قیس گمارده خلیفه قبلی بر آذربایجان بود که امام علی (ع) همانند بسیاری دیگر از منصوبین خلیفه قبلی، او را تنفیذ کرد هرچند بعدها بدلیل عملکرد نامطلوبی که داشت او را تغییر داد. امام (ع) در نامه ای به او این واقعیت را گوشزد می کند که حکومت و مسئولیتی که برعهده تو قرار گرفته، طعمه و شکار نیست بلکه امانتی است بر گردن تو و کسی که تو را نصب کرده مراقب است که در آن خیانت نکنی. درحقیقت این فراز از نامه هشداری برای اشعث بن قیس بود که از مسئولیت خود سوء استفاده نکند.

وی افزود: به طورکلی در قرآن کریم و نیز کلمات معصومین (ع) حکومت و مسئولیت و موقعیت اجتماعی یک امانت شمرده شده است؛ خداوند در سوره نساء می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا». مفسرین می گویند که مخاطب این آیه، پیشوایان دینی و سیاسی هستند. حکومت می تواند مصادیقی از این امانت باشد. از یکسو به کارگزاران خطاب می کند که این مسئولیت امانتی در دست شماست و از سوی دیگر به مردم خطاب می کند که از کارگزاران پیروی کنید و قوانین حکومتی را محترم بشمارید. این منوط به این است که مسئولان امانتدار خوبی باشند و در حفظ مسئولیت خود بکوشند.

وی به نظر آیت الله نائینی در کتاب تنبیه الامه اشاره کرد و گفت: ایشان حکومت ها را به دو دسته تقسیم می کند؛ یک دسته حکومت هایی هستند که نگاه زمامدارانشان به حکومت، مالکانه است و مردم را مِلک طلق خود می دانند و هرنوع تصرف مالکانه در مملکت را برای خود قائل هستند. دسته دیگر حکومت هایی هستند که خود را امانتدار می دانند، زمامداری را از جهتی امانت الهی و از جهتی امانت مردمی می دانند. اگر زمامدار جامعه خود را امانتدار بداند، هیچ گاه در امانت، تصرف مالکانه نمی کند بلکه مراقبت می کند این امانت را صحیح و سالم و بدون خیانت به دست امین بعدی بسپارد. اگر کسی پیوسته نگاهش به مسئولیت چنین نگاهی باشد، همواره نگران این است که امانتدار خوبی نباشد و یا امانت را به دست اهل آن نسپارد و از او بازخواست شود و نتواند پاسخ دهد.

وی افزود: آیت الله نائینی معتقد است که حکومت و زمامداری جامعه نزد عقلای عالم از نوع دوم است و ما باید از راه های مختلف از حقیقت حکومت که چیزی جز امانت نیست مراقبت کنیم و آنچه که سبب صیانت از این امانت می شود، مساله عصمت زمامدار است که در زمان حضور ائمه (ع) ایشان حافظ این حقیقت بودند و در عصر غیبت نیز کسی باید زمامدار باشد که هم اطمینان به امانتداری اوست و هم با نظارت های بیرونی، نظارت ها را قوی تر کنیم و در حکومت اهرم هایی در نظر بگیریم تا خیانتی در این امانت اتفاق نیفتد.

وی گفت: در برخی خطبه های امام علی (ع) از حقوق متقابل مردم و دولتمردان سخن به میان آمده است و این از افتخارات ماست که پیشوای دینی ما حقوق را طرفینی می دیدند یعنی هم برای مردم و هم برای زمامداران تکالیف و حقوقی قائل هستند.

آقای ورعی بیان داشت: اگر ما معتقدیم که الگوی جمهوری اسلامی به فرموده امام خمینی، حکومت علوی است، باید ببینیم چه میزان به حکومت حضرت شباهت دارد؟ امام علی(ع) با وجود اینکه جانشین پیامبر اکرم (ص) و خلیفه مسلمین بود اما کوچکترین امتیازی برای خود قائل نبود و در محکمه ای حاضر می شد که قاضی آن را خودش نصب کرده و شاکی هم یک یهودی است. حتی گاهی محکوم می شد و اعتراضی هم نمی کرد.

وی گفت: ما باید کارنامه 40 ساله خود را مرور کنیم و ببینیم حکومت ما چه شباهتی به حکومت امیرالمومنین دارد، چه از حیث کارگزاران و وظایفی که برعهده داشتند و چه از این حیث که چقدر توانستند حقوق مردم را ادا کنند؟ مردمی که نسبت به اهداف انقلاب و جمهوری اسلامی، نهایت ایثار و فداکاری را انجام دادند. مسئولین باید از عهده خواسته های مردم بربیاید و اگر کسی از عهده برنمی آید لزومی ندارد که مسئولیتی را برعهده بگیرد و بدهکار مردم بماند.