واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

گزارش واشنگتن پست از راه اندازی استارت آپ در ایران

واشنگتن پست: راه اندازی یک استارت آپ در ایران چگونه است؟ (از digiato)

واشنگتن پست: راه اندازی یک استارت آپ در ایران چگونه است؟

روزنامه واشنگتن پست در مقاله ای به قلم مَت مک‌فارلند شرایط، موقعیت ها و محدودیت های راه اندازی یک استارت آپ در ایران را بررسی کرده. در این مقاله صحبت هایی از زبان برخی موسسان استارت آپ های ایرانی نقل قول شده که مراحل سخت و آسان انتخابشان در جایگاه یک کارآفرین ایرانی را به تصویر می کشد.

این مطلب ترجمه ای از مقاله مذکور است. در ادامه با دیجیاتو همراه باشید.

حسام آرماندهی و نازنین دانشور احتمالا از اولین کاربران اینترنت در ایران بودند. پانزده سال پیش حسام از اولین بچه های دبیرستانی در تهران بود که به اینترنت دسترسی پیدا کرد و نازنین هم در آن زمان اوقات زیادی را در چت روم های یاهومسنجر میگذراند. امروز اما این دو صاحب دو استارت آپ موفق در تهران هستند. هر دو شغل هایشان را در اروپا رها کرده و به ایران آمده اند. کافه بازار که حسام ۲۸ ساله از موسسان آن است و تخفیفان که نازنین ۳۰ ساله آن را به شرکتی پرسود تبدیل کرده است. حالا دبیرستان حسام دارای اینترنت بی سیم است. نازنین هم دیگر وقت کافی برای چت روم ها ندارد، اما مدیرعامل فعلی یاهو -مریسا میر- الگوی اوست.

سایه های دره سیلیکون در تهران [و ایران] دیده می شود. جایی که با وجود محدودیت ها و چالش های قابل توجهی که برای راه اندازی یک شرکت تکنولوژیک دارد، با استارت آپ ها، مراکز شتابدهنده و شرکت های سرمایه گذاری تبدیل به مکانی برای رشد اکوسیستم های تکنولوژیک شده است.

به گفته Eyad Alkassae -مدیر سرمایه گذاری Rocket Internet در خاورمیانه-: «[راه اندازی شرکت در ایران] به وضوح از هر کشور دیگری سخت تر است.» 
Rocket Internet یک کمپانی آلمانی است که نسخه های مشابه از تجارت های آنلاین موفق را در کشورهای در حال توسعه راه اندازی می کند.

به گفته برخی آگاهان اما، طی دو سال گذشته نقطه عطفی در رفع این مشکلات و محدودیت ها از سر این حوزه گذشته است.

نازنین دانشور (چپ) و خواهرش (راست) - موسسان تخفیفان

نازنین دانشور (چپ) و خواهرش (راست) – موسسان تخفیفان

نازنین دانشور که پس از سه سال کار در آلمان به ایران بازگشته می گوید: «وقتی که من به ایران آمدم هیچکس واژه استارت آپ را نمی‌شناخت.»

•••

به گفته سعید رحمانی که اولین شرکت سرمایه گذاری ایران -سرآوا- را تاسیس کرده: اگر شما به موارد مصرف واژه هایی همچون کارآفرینی، استارت آپ و سرمایه گذاری نگاه کنید، به نظر من با تمایلی حداقلی در اینجا روبرو خواهید شد. برای دو سال هیچ موردی دیده نمیشد. اکنون اما شما می توانید در مورد سرمایه گذاری حرف بزنید. سرمایه گذاری اینجا مُد شده است.

سعید رحمانی متولد ایران است و در سنین نوجوانی ایران را به قصد آمریکا ترک کرده. او برای IBM کار کرده و استارت آپی را نیز در آمریکا راه اندازی کرده است. پس از آن او برای یک شرکت اینترنتی به نام Naspers کار کرد و از او خواسته شد که موقعیت های سرمایه گذاری بازار استارت آپ های ایرانی را ارزیابی کند. نهایتا Naspers تصمیم گرفت از خیر سرمایه گذاری در ایران بگذرد، اما سعید به شخصه متقاعد شد و تصمیم گرفت با توجه به پتانسیل های ایران به زادگاهش برگردد.

او و سایرین که ترکیبی از جوانان تحصیل کرده را تشکیل می دادند، متوجه شدند گسترش بازار موبایل و افزایش سرعت اینترنت می تواند دورنمای خوبی برای استارت آپ های ایرانی موفق باشد. دیجیکالا از پیشتازان صنعت استارت آپ ایران، فروشگاه آنلاینی شبیه آمازون است. به گفته بنیاد جهانی استارت آپ ارزش این شرکت ۱۵۰ میلیون دلار است.

imrs-1

مرکز توزیع ۱۰ هزار مترمربعی دیجیکالا در تهران

اما نشانه های دیگری نیز موجود است. جشنواره وب ایران که در سال ۱۳۸۷ به منظور باز شناسی بهترین وبسایت های ایرانی آغاز به کار کرد ، در ابتدا تنها ۱۰۰ شرکت کننده داشت. اما در آخرین دوره آن ۸ هزار وبسایت حضور یافتند و ۴۵۰ نفر نیز برای همایش های آن ثبت نام کردند. مرکز Start-up Grind نیز واحدی را به منظور ارتباط با کارآفرینان و آموزش آنها در تهران راه اندازی کرده است.

هم اکنون سه مرکز شتابدهنده در ایران در حال کار هستند که آواتک یکی از آنهاست. آواتک ماه گذشته اولین مرحله کار خود را آغاز کرد. آنها به افرادی همچون رضا هاشمی ۳۸ ساله که از موسسان پرشین بلاگ است پیشنهاد همکاری به عنوان مربی دادند. هاشمی ۱۳ سال پیش پرشین بلاگ را راه اندازی کرد؛ در زمانی که بخاطر عدم آشنایی سرمایه گذاران با این حوزه، هیچ امکانی برای جذب سرمایه وجود نداشت.

•••

اما حسام آرماندهی و نازنین دانشور که پیشروهای این مسیر هستند، با آگاهی از چالش ها، فرصت ها و با درک ناامیدی ها و سرخوردگی های راه اندازی یک شرکت اینترنتی در ایران، با قوانینی روبرو بودند که هم بازدارنده و هم کارساز بود.

تخفیفان -کسب و کار سودآور نازنین دانشور- [که سایتی برای خرید گروهی‌ست]، تقریبا نمونه ای کپی شده از Groupon است. سایت او بیش از ۱ میلیون مشترک ایمیل دارد و روزانه ۲۵ پیشنهاد تخفیفی در آن قرار می گیرد. در یکی از بهترین پیشنهاد های تخفیفی سایت او، ۲۰ هزار بلیط یک فیلم سینمایی فروخته شد. او همچنین سایتی شبیه سرویس Yelp راه انداخته است.

اگرچه قوانین بین المللی در مورد ایران، مانع پیشرفت اقتصادی هستند، اما از سویی، خیال کارآفرینان ایرانی را تا حدودی از بابت رقابت با شرکت ها و رقبای خارجی که با محدودیت یا ممنوعیت فروش یا خدمات دهی در ایران مواجه هستند، آسوده می کند. با این حال موفقیت یک استارت آپ ایرانی نیز نهایتا با بن بست مواجه است و کارآفرینان امکان رویا پردازی های بزرگ برای گسترش تجارتشان در عرصه جهانی را ندارند. ضمن اینکه رشد منطقه ای نیز همیشه آنقدرها هم که به نظر می رسد ساده نیست.

به علاوه دانشور به مشکل دیگری نیز اشاره می کند. او به خاطر می آورد که در یکی از جلساتش با یکی از سرمایه گذاران بالقوه از او پرسیده شد: «رئیس شما کجاست؟» نازنین به او پاسخ داد: «من خودم رئیس هستم.» اما پاسخی که نازنین شنید این بود: «لطفا برو و با رئیست برگرد. ایده شما خوب است اما فقط با رئیست بیا و در موردش صحبت کن.»

نازنین در پی دریافت این پاسخ، ناامیدانه و متاثر به خانه بازگشت و موضوع را با پدرش در میان گذاشت. پدرش در پاسخ به او گفت: «به ایران خوش آمدی.».

نازنین اما جلسه مذکور را دوباره برنامه ریزی کرد و با پدرش به جلسه رفت. بدین ترتیب معامله جوش خورد. نازنین دانشور برای یک سال پدرش را در جلسات با خود می برد. پدر نازنین در ابتدای جلسات خودش را در جایگاه رئیس تشکیلات معرفی می کرد و سپس عقب می نشست و کار توضیح جزئیات را به دخترش می سپرد.

حسام نیز مشکلات خودش را داشته و از رفتار شرکت های دره سیلیکون نسبت به ایران نا امید شده بود. پس از دانشگاه، حسام که در یک برنامه آموزشی در سوئد پذیرفته شده بود، به زادگاهش برگشت. حسام در این باره می گوید: اگر به ایران باز می گشتم همه چیز را از دست می دادم. هر چیزی که خارج از ایران به دست آورده بودم. موقعیت کار در Airbnb و اندروید مارکت را داشتم. در حال از دست دادن همه چیز بودم، اما کماکان از شرایط [ایران] خوشحال نبودم. من حس کردم که باید همه چیز را در ایران خودمان بسازم.

در آن زمان کاربران ایرانی با محدودیت هایی در دسترسی به فروشگاه اپلیکیشن های اندروید مواجه بودند. این شد که در سال ۱۳۸۹ حسام با راه اندازی کافه بازار که فروشگاهی از اپلیکیشن های اندرویدی است، درها را برای کاربران ایرانی باز کرد. او ظرف سه ماه ۱۰۰ هزار کاربر را جذب کرد. هم اکنون بیش از ۱۰ هزار اپلیکیشن اندرویدی ایرانی که توسط دوهزار توسعه دهنده تولید شده اند در کافه بازار در دسترس کاربران ایرانی است و طبق گزارش بنیاد جهانی استارت آپ، ارزش کافه بازار ۲۰ میلیون دلار است.

آرماندهی برای مدیریت میزان رشد در فروردین ۱۳۹۱ از سرویس Zendesk استفاده کرد. استارت آپی دانمارکی که امکاناتی مانند پشتیبانی بهتر را برای کافه بازار مهیا می ساخت. او تصور می کرد که به واسطه اروپایی بودن Zendesk از تحریم ها علیه ایران در امان است. اما ناگهان پس از گذشت هفت ماه، سرویس مربوطه دسترسی او را قطع کرد. همه ایمیل ها و تیکت های پشتیبانی مشتریان نابود شد. او از Zendesk خواست که یک نسخه پشتیبان از اطلاعاتش تحویل دهد. اما هرگز پاسخی دریافت نکرد.

بنابراین کافه بازار به سیستم استفاده از ایمیل برای پاسخ دهی به مشتریانش بازگشت. او قابلیت ها و امکانات Zendesk را از دست داد. قابلیت هایی که اجازه می داد میزان بازدهی سرویس پشتیبانی در پاسخگویی به مشتریان را مورد بررسی قرار دهد. و تا امروز کماکان جایگزین مناسبی نیافته است.

در همین رابطه شایان شلیله که جشنواره وب ایران را راه اندازی کرده، می گوید: اگر شما به دنبال یک تکنولوژی باشید، اگر به دنبال یک ابزار باشید، اگر به دنبال خرید یک سرور باشید، اگر قصد سرمایه گذاری در سایر کشورها را داشته باشید، با وجود تحریم ها شرایط بدی خواهید داشت.

حسام آرماندهی همچنین پیش از این حسابی در مارکت اندروید گوگل داشت که در آن یک اپلیکیشن تقویم فارسی گذاشته بود. و حساب مربوطه بعدها توسط گوگل معلق شد.

در سال ۲۰۱۲ حسام در کنفرانسی در بارسلونا از اریک اشمیت -رئیس وقت گوگل- در مورد آگاهی اش از محدودیت های دسترسی به سرویس های گوگل در ایران پرسید. 
اشمیت ابراز تاسف کرد و تنها به قوانین و تحریم ها علیه ایران استناد کرد. سپس با گفتن جمله: «جایی مثل زندان اینترنت ندارد»، جمعیت را به خنده انداخت.

آرماندهی در این باره می گوید: او حتی پاسخ سوال مرا با احترام نداد. این مساله باعث شد من انگیزه بیشتری برای آماده سازی سرویسی که گوگل به شهروندان ایران نمی داد داشته باشم.

 تمایل به کار در درون مرزهای ایران و برآورده کردن تمامی نیازهای آنلاین ایرانیان یکی از مهمترین دغدغه های کارآفرینان ایرانی است.

سینا زند کریمی ۲۰ ساله از کسانی بود که در بازار موفقیت هایی کسب کرده بود. کسی که اپلیکیشن هایی را برای کافه بازار ساخته است. او ظرف دو ماه مبلغی معادل ۲۰ هزار دلار از طریق عرضه یک بازی اندرویدی در کافه بازار به دست آورده است. او می خواسته که یک استدیوی ساخت بازی های در ایران داشته باشد اما والدینش مانع او شده اند، تا زمانیکه تحصیلاتش را در دانشگاه صنعتی شریف به اتمام رساند. تعداد زیادی از دانشجویان و دانش آموزان از جمله افراد مستعد حوزه تکنولوژی به حساب می آیند؛ مانند موسسان سرویس دوست یابی Zoosk.

اگرچه بسیاری از شاگرد اول های دانشگاه -مانند موسسان Zoosk- ایران را به منظور ادامه تحصیل و راه اندازی کسب و کارشان ترک کرده اند، اما دلایل زیادی نیز می توان برشمرد که این افراد مستعد بتوانند در کشورشان نیز موفق باشند.

برادران ۳۵ ساله و دو قلوی محمدی -حمید و سعید- شرکت عظیمشان دیجیکالا را پس از ناامیدی از خرید یک دوربین DSLR در ایران راه انداختند. آنها نزدیک به دو ماه را برای خرید یک دوربین مناسب به تحقیق در سایت های فارسی پرداختند. سرانجام تصمیم به خرید یک دوربین نیکون D70 گرفتند و هیچ سایتی برای خرید آن در ایران پیدا نکردند. نهایتا دوربینی را از یک خرده فروش خریداری کردند.

اما تصاویری که با دوربین می گرفتند مات و بلااستفاده بود. وقتی آنها از یکی از دوستان عکاسشان در مورد عکس ها پرسیدند، او متوجه شد که لنز دوربین خریداری شده با یک نسخه غیراصل جابجا شده است. حمید محمدی در این باره می گوید: «فروشنده سر ما را کلاه گذاشت.»

بنابراین برادرها پس اندازی معادل ۲۰ هزار دلار را بر روی این تجارت سرمایه گذاری کردند. آنها دفتری را از برادرشان قرض کردند و او مبلغ اجاره را برای یک سال از آنها نگرفت.

امروز اما دیجیکالا روزانه ۳ هزار سفارش جذب می کند. برادران محمدی فکر می کنند که ارزش ۱۵۰ میلیون دلاری شرکت شان بسیار بیشتر است. دیجیکالا هم اکنون ۴۵۰ کارمند دارد و انتظار می رود طی ۷ ماه آینده این تعداد به ۷۰۰ نفر برسد. این شرکت مراکز توزیعی را در ظرف ۲ ماه در ۱۶ شهر تاسیس کرده و بر روی امکان تحویل یک روزه در تمامی این شهرها مانور می دهد. تحویل تمامی اجناس فروشگاه توسط کارمندان دیجیکالا انجام می شود. 
این شرکت از ابتدا سودده بوده. اما امسال دیجیکالا روی رشدش تمرکز کرده تا بازار ایران را بیش از پیش در دست بگیرد. اگرچه برادران محمدی برنامه هایی برای تمرکز بیشتر روی بازار ایران دارند اما آنها قصد گسترش تجارتشان به افغانستان، ترکمنستان و عراق را نیز دارند.

محسن ملایری که موسس مرکز شتابدهنده آواتک است می گوید: چیزی که اتفاق افتاده ایده آل و رویایی است و حالا که آنها توانسته اند به موفقیت هایی در بازار محلی دست یابند پس می توانند آن را گسترش هم بدهند.

مقاله و پایان نامه (و کتاب) خریدن، از دانشجویان به بعضی استادان دانشگاه هم رسیده است

تکمیل مطلب از واحد:

جای آنست که خون موج زند در دل لعل              زین تغابن که خزف می شکند بازارش

 وقتی در این سالها، بعضی ارزیابیهای علمی، کیلویی و کمی و با سمبل کاری انجام می شد، و کار دانشجویان و پژوهشگران توانا و صادق در مقابل متقلبان خوش رنگ و لعاب مظلوم واقع می شد (بخاطر ناتوانی علمی بعضی به اصطلاح استادان یا ممیزان بعلاوه وقت نگذاشتن و سمبل کردن راهنماییها و داوریها)، و وقتی بسیاری آدمهای با توان فکری و علمی مناسب توسط اینچنین فرایندهایی کنار گذاشته می شدند و بعضی آدمهای متوسط و یا متقلب تحسین و تأیید می شدند (و می شوند)، می شد انتظار این نتایج را داشت که کار علمی به بازار بدلفروشی آلوده شود و گاهی خزفها (خرمهره ها) میداندار باشند بجای لعلها. اینکه تقلب علمی و پژوهشی تشخیص داده نمی شود، یا کار بی کیفیت از کار باکیفیت تمییز داده نمی شود یا حتی برعکس ارزشگذاری می شود، بر می گردد به ضعف علمی-فکری بعضی به اصطلاح استادانی یا ممیزانی که وظیفه راهنمایی و داوری آنها را به عهده دارند و اگر به ضعف علمی-فکری برنگردد به وقت ناکافی پرداخت شده به آنها مربوط است که گاهی اجباری است (به دلیل ترافیک بیش از توان) و بسیاری اوقات اختیاری و ناشی از کم کاری و راحت طلبی به اصطلاح استادانی یا ممیزانی است که کسی بر آنها نظارت واقعی نمی کرده است و خود نیز وجدان کاری لازم را نداشتند و به دنبال منافعی هرچه بیشتر بدون پرداخت حقِ کاری آن بودند (و هستند).
 تبعات آن چه بود و خواهد بود؟ افزایش هرج و مرج در عرصه علم و فارغ التحصیلان دانشگاهی، هم در بعد اخلاقی و هم تواناییهای علمی، و بی ارزش و غیرقابل اعتماد شدنِ کلیِ مدارک دانشگاهی و پژوهشها، و کشانده شدن هرج و مرج علمی و فکری به تمام عرصه های جامعه از صنعت تا ادارات و ... و کنار گذاشته شدن بسیاری آدمهای توانمند و درست، و سپردن کارها به بعضی آدمهای سطح پایینتر ولی تبلیغاتی.
تا پول نفت باشد و اقتصاد کشور (ایران) با اتکا به خرج کردن آن بچرخد، فرق خزف و لعل مشخص نمی شود (بلکه خزف گرانقدرتر است زیرا دورِ سفره شیرینگو و همراه، و احیاناً همراه با منافع جنبی (!) است) ولی اگر کشوری بخواهد روی تولید و کار خود بایستد و گذران امور کند، هرج و مرج و خزف محوری معنایی جز آب در هاون کوبیدن و نتیجه نگرفتن، و هدر دادن منابع و فرصتها ندارد.
 باید منتظر شویم ببینیم خروجی این سیستم آموزش عالی و پژوهشهای سازمانی، در عمل و برای رفع نیازهای واقعی چه خواهد بود و آیا بعضی آدمهای متوسطِ تشویق شده و باد شده و عادت کرده به ظاهرسازی و تبلیغات پوچ، می توانند به جای نخبگان فکری (مغزهای) واقعی نقش ایفا کنند؟ 
 البته پاسخ عقلانی از پیش مشخص است که جای نخبگان فکری واقعی پرشدنی نیست ولی بعضی چیزها باید با گذر سالها عمر و هزینه های کلان در اشتباهات (ناشی از عدم کفایت فکری) و تحمل فقر و نابسامانی نتیجه شده از آنها در زندگی روزمره همگان، به جامعه ای اثبات شود، تا بهتر پی به ارزش مغزها ببرند و با آنها بهتر تا کنند و برای نظر و عملشان ارزش مناسبتری قائل شوند.
مطلب زیر از سایت تابناک به گزارش وضعیت حال پرداخته که البته وسط داستان و فرایندِ در جریان است:


همه کسانی که استاد دانشگاه می‌شوند از اول استاد تمام نیستند. هر چند که در ادبیات روزمره به هر کسی که در دانشگاه درس می‌دهد، می‌گویند «استاد دانشگاه» اما در فضای آکادمیک خود دانشگاه‌ها، فرق است بین مدرس، استادیار و استاد‌ تمام. آنچه تفاوت بین این رتبه‌بندی‌ها در دانشگاه‌ها را تعیین می‌کند، فعالیت علمی استادان، تعداد کتاب‌هایی که نوشته یا تالیف کرده‌اند و پایان‌نامه‌هایی که با دانشجویان داشتند همه برای‌شان امتیازاتی دارد که موجب ارتقای آنها از رتبه‌ای به رتبه دیگر می‌شود.

به گزارش شهروند، حالا همین موضوع بهانه خوبی برای فعالیت شرکت‌هایی شده که به جای استادان کتاب می‌نویسند و مقاله تولید می‌کنند. خیلی از این شرکت‌های ارتقای استادان، زیرزمینی‌اند و یک شماره تلفن بیشتر ندارند و تعدادی دیگرشان هم نام دارند و هم نشانی.
در خیابان انقلاب همانجا که به کتابفروشی‌ها و دانشگاه تهرانش معروف است، در خانه‌های قدیمی که حالا دیگر بسیاری از آنها به دفتر انتشارات یا فعالیت‌های فرهنگی دیگر تبدیل شده‌اند، شرکت‌هایی هم هستند که کارشان تولید کتاب است اما انتشارات نیستند. آنها جمعی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی را گردهم آورده‌اند تا برای استادان دانشگاه‌ها و دانشجویان دکتری، مقاله و کتاب بنویسند. بخشی از فعالیت‌های آنها هم در ارتباط با خدماتی است که به دانشجویان برای نگارش پایان‌نامه‌هایشان ارایه می‌کنند اما در سال‌های اخیر تعداد استادانی که به مشتریان دایمی این شرکت‌ها تبدیل شده‌اند هم کم نیستند. در خیابان انقلاب اگر دنبال کتاب یا جزوه‌ای باشی، کارت‌پخش‌کن‌ها، تبلیغاتی به دستت می‌دهند که روی آنها نوشته «مقاله آی.اس.ای در همه رشته‌ها»، «تالیف و ویراستاری کتاب»، «پایان‌نامه شما را کتاب می‌کنیم». سرخط یکی از این آگهی ها را که بگیری به طبقه دوم ساختمانی می‌رسی که چهار اتاق، یک منشی و دو تایپیست دارد.

منشی فهرستی از مشاوران برای رشته‌های مختلف را به دستت می‌دهد و می‌گوید: «‌ببینید رشته تحصیلی شما به کدام مشاور مربوط است، همان روزی که مشاور می‌آید، وقت بگیرید.» او البته بعد توضیح می‌دهد که «اگر نمی‌توانید بیایید می‌توانید درباره موضوع مقاله به مشاور ایمیل بزنید.» مشاوران موسسه در رشته‌های متنوعی فعالیت می‌کنند، از رشته‌های فنی و مهندسی گرفته تا انواع رشته‌های زیرمجموعه علوم انسانی. درباره مقالات پزشکی می‌گویند که خودشان کار نمی‌کنند اما افرادی را می‌شناسند که در این زمینه می‌توانند مشاوره بدهند! روند سفارش کار به این صورت است که ابتدا حوزه‌ای که قرار است مقاله یا کتابی در آن نوشته شود را انتخاب می‌کنید، بعد از آن مشاور آن حوزه به شما موضوعاتی را برای نگارش مقاله پیشنهاد می‌دهد. 

آقای معینی، مشاور سی و چند ساله‌ای است که در حوزه علوم انسانی مشورت می‌دهد، وقتی می‌شنود که قرار است مقاله برای انتشار در یکی از مجلات با درجه آی.اس.آی نوشته شود، چند دقیقه وقت می‌خواهد تا جواب بدهد. بعد در حالی ‌که یک فهرست چند صفحه‌ای را کنترل می‌کند، ٥ موضوع را پیشنهاد می‌دهد: «تاثیر ماهواره بر میزان خشونت و قانون‌گریزی جوانان»، «تحلیل محتوای مسائل دینی در برنامه‌های تلویزیونی کودکان»، «بازنمایی نقش زنان در خانواده در سریال‌های تلویزیونی» و موضوعات دیگری که به گفته او به دلیل این‌که مبانی نظری و محتوایی تا اندازه‌ای آمده است، سریعتر نوشته می‌شود. هزینه نگارش مقاله و گرفتن تاییدیه برای انتشار در مجلات آی.اس.آی هم از یک ‌میلیون و ٥٠٠‌هزار تومان شروع می‎شود و باتوجه به نوع مقاله و رشته دانشگاهی و همچنین مجله‌‌ای که مقاله تاییدیه انتشار در آن می‌گیرد تا ٢‌میلیون و نیم و حتی ٣ میلیون تومان متغیر است. معینی می‌گوید: « ٣٠‌درصد هزینه نگارش و انتشار مقاله را وقتی سفارش می‌دهید، ٢٠‌درصد را پس از این‌که مقاله تأیید شد، پرداخت می‌کنید و ٥٠‌درصد هم پس از انتشار نهایی دریافت می‌شود.» به گفته او، این مقالات در مجله‌های آسیایی و اروپایی که مورد تأیید وزارت علوم هستند، منتشر می‌شود.

 کتاب‌نویسی از ٤ تا ٧‌میلیون تومان

در نقطه‌ای دیگر از خیابان انقلاب، در شرکتی که ریاست آن را یک استاد دانشگاه بر عهده دارد، علاوه بر مقالاتی که برای انتشار در مجله‌های آی.اس.آی تهیه می‌شود به شما پیشنهاد نگارش یا تالیف کتاب هم می‌دهند. البته این پیشنهاد تنها برای رشته‌های حوزه علوم انسانی است و در این شرکت کسی را پیدا نمی‌کنید که برای شما در فلان رشته پزشکی کتابی بنویسد. خانم «مینو. ک»، به ‌عنوان مشاور و مسئول ثبت سفارشات این شرکت می‌گوید که در این‌جا کتاب‌هایی که نوشته می‌شود همه تالیفی هستند.

او می‌گوید: «مشتریان کتاب‌ها بیشتر استادان دانشگاه‌ها و همین‌طور دانشجویان دکتری هستند. من نمی‌دانم که چرا عده‌ای اصولا با این موضوع مخالفت می‌کنند، ما در این شرکت درواقع برای بسیاری از این افراد نقش دستیار را ایفا می‌کنیم و این هیچ ایرادی ندارد چون اجازه نمی‌دهیم که مطالب کپی شود و همه ضوابط یک کتاب یا مقاله تالیفی را رعایت می‌کنیم، یعنی به منابعی که از آنها استفاده کردیم، ارجاع می‌دهیم.» به گفته او، این کتاب‌ها و مقالات را تعدادی از دانشجویان قوی که از دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل شدند یا در مقاطع تحصیلات تکمیلی در حال ادامه تحصیل هستند، بر عهده دارند. قیمتی که این شرکت برای تالیف کتاب می‌دهد، بسته به نوع کتاب از ٤ تا ٧‌میلیون تومان در رشته‌های علوم انسانی متغیر است. درباره مقالات هم هزینه تولید و انتشار مقالات در مجلات معتبر خارجی را جمعا ٢‌میلیون و ٥٠٠‌هزار تومان اعلام می‌کند و می‌گوید: «برای این‌که اطمینان داشته باشید، کل هزینه را پس از دریافت تاییدیه پذیرش پرداخت می‌کنید.» در همین دفاتر، خدمات متعددی هم به دانشجویان تحصیلات تکمیلی، یعنی همان‌ها که قرار است در آینده عضو هیأت علمی دانشگاه‌ها شوند و دانشجو تربیت کنند، ارایه می‌شود. مشاوران و پرسنل این دفترها قادرند در عرض کمتر از نیم‌ساعت یک کار کلاسی را به نام شما کنند یا حتی چند مقاله مرتبط با فلان درس را که پیشتر به صدها دانشجوی دیگر فروخته‌اند، به نام شما بزنند و به اصطلاح خودشان «کارِ شما را راه بیندازند.»

 از پایان نامه‌سازی به کتاب‌سازی و مقاله‌سازی

در دهه‌های اخیر، همزمان با افزایش تعداد دانشجویان مقطع کارشناسی‌ارشد از یک سو و افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها، نوشتن پایان‌نامه برای این دانشجویان به شغلی البته کاذب برای تعدادی از این فارغ‌التحصیلان تبدیل شد. سفارش پایان‌نامه محرمانه بود و حتی پس از روز دفاع هم کسی نمی‌فهمید این پایان‌نامه حاصل کارِ خود دانشجو نبوده است. بعدها اما این
پایان نامه‎‌سازی آن‌قدر درآمدزا شد که تعدادی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی که هنوز شغل ثابتی نداشتند، شرکت‌هایی زدند و پایان‌نامه‌نویسی برای دیگران شد شغل آنها. این در حالی است که اصولا نوشتن پایان‌نامه دانشجویی توسط دیگران مصداق بارز تقلب علمی است. حالا اما موضوع از سطح دانشجویان فراتر رفته و به استادان آنها رسیده است و تعدادی استادان دانشگاه‌ها که معلمان علم‌آموزی‌اند و دانشجویان، اخلاق علمی و حرفه‌ای را از آنها می‌آموزند، مشتریان ثابت همین شرکت‌های تولید مقاله و کتابند. چه اتفاقی افتاده، هم شماری از دانشجویان و هم شماری از استادان دانشگاه‌ها در عرصه‌های رقابت‌های علمی و تولید دانش سفارش مقاله و کتاب می‌دهند و به اسم خودشان منتشر می‌کنند، آیا اخلاق علمی در دانشگاه‌ها سقوط کرده است؟

دکتر «احمد شیرزاد»، استاد دانشگاه صنعتی اصفهان و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ششم، رواج تقلب علمی و کتاب‌سازی و مقاله‌سازی در میان دانشجویان و دانشگاهیان را ناشی از عوامل مختلفی می‌داند، یکی از علت‌‎ها به گفته او توسعه برنامه‌ریزی نشده و بی‌هدف دوره‌های آموزش دکتری در ایران است. به گفته او، افزایش ناگهانی دوره تحصیلات تکمیلی در سال‌های اخیر موجب شده، تعداد زیادی دانشجوی دکتری پذیرش و بعد فارغ‌التحصیل شوند، در حالی ‌که در دانشگاه‌ها برای آنها کاری وجود ندارد و این باعث شده صف طولانی پشت درهای دانشگاه‌ها برای عضویت در هیات‌های علمی شکل بگیرد.  او با یادآوری نخستین دوره‌های پذیرش دانشجویان در مقطع کارشناسی ارشد، در اواسط دهه ٦٠ به سیاست‌های سختگیرانه‌ای که در آن سال‌ها برای پذیرش دانشجو در مقاطع تحصیلات تکمیلی اتخاذ می‌شد، اشاره کرد و گفت: «شورای گسترش آموزش عالی، مجوز‌ها را سختگیرانه صادر می‌‎کرد و درواقع این مجوزها پس از ماه‌ها مذاکره صادر می‌شد. نتیجه این بود که کیفیت واقعا متفاوت بود و نتایج آن در بدنه آموزش عالی مشخص می‌شد.

به مرور دانشگاه‌های دیگری به نظام آموزش عالی پیوستند، در دانشگاه هم تقاضا برای ادامه تحصیل در مقاطع تکمیلی بیشتر شد و از سوی دیگر دولت هم به زور به دانشگاه‌ها فشار می‌آوردند که دانشگاه‌ها دانشجو بگیرند، نتیجه این شد که افرادی وارد دوره‌های دکتری شدند که واقعا با هدف فعالیت دانشگاهی نیامدند.» به گفته شیرزاد، افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان بیکار در مقاطع لیسانس و فوق‌لیسانس هم تقاضا برای ادامه تحصیل در مقاطع دکتری را افزایش داده. درواقع افراد به جای این‌که با هدف فعالیت علمی و کمک به توسعه دانش، تحصیلاتشان را ادامه دهند، با هدف پیدا کردن شغلی بهتر و افزایش درآمد درس می‌خوانند.

شیرزاد می‌گوید: «در نظام آموزشی بسیاری از کشورهای جهان، دوره‌های کاردانی به مراتب در زندگی افراد می‌تواند مفید‌تر باشد در ایران اما تب مدرک‌گرایی و داشتن برگه‌ای که نشان‌دهنده هویت و شخصیت باشد، بالا گرفته است و یک نوع تازه به دوران رسیدگی فرهنگی در ایران به‌وجود آمده است که بخشی از پیامدهای آن همین کتاب‌سازی و مقاله‌نویسی است. در بسیاری از کشورهای جهان، اگر کسی علاقه‌مند به تحصیل است و می‌خواهد کار دانشگاهی کند، دکترا می‌گیرد و بقیه عمرش را در دانشگاه می‌گذراند و کار دانشگاهی می‌کند و سایر افراد هم بدون نیاز به چنین مدارکی در موقعیت اجتماعی خودشان محترم هستند و در این کشورها به‌ویژه دنیای غرب احترام افراد به مدارک محدود نمی‌شود.»

به گفته این استاد دانشگاه، جهت‌گیری غلط دولت گذشته از نوع دیگر نیز باعث شده که افزایش بی‌رویه و خارج از نرم جهانی را در تحصیلات تکمیلی داشته باشیم اما کسانی استادراهنما می‌شوند که خودشان به اندازه کافی مهارت پژوهشی ندارند. بعضی استادان که صلاحیت و مهارت دارند، تعداد دانشجویانی که جذب می‌کنند بیش از توانمندی‌هایشان است. الان استادانی هستند که ٣٠ دانشجو را راهنمایی می‌کنند و این معنایی ندارد جز این‌که کیفیت پایین می‌آید و نقش استادراهنما به حد یک نفر که از بالا مدیریت می‌کند، پایین می‌آید و کسی اصلا پایان‌نامه‌ها را نگاه نمی‌کند و دانشجویان به جای تولید علم، مقالات تالیفی ارایه می‌کنند که مجموعه کاغذ‌هایی است که به هم منگنه می‌شود.

روند رو به گسترش انتشار مقاله‌ها و کتاب‌هایی که به واقع ارزش علمی ندارند، نه فقط در ایران که پیامدهای جهانی برای جامعه علمی کشور داشته است. کم نیستند نشریات معتبر علمی که به دلیل سرقت علمی و تکرار آن از پذیرش مقالات علمی از ایران خودداری یا با دیده تردید به آنها می‌نگرند و نام ایران را در کنار نام کشورهایی می‌برند که مثل چین و ترکیه به دلیل سرقت‌های ادبی مکرر در محافل علمی، خوشنام نیستند.  به گفته شیرزاد، برای مواجهه با مشکل کتاب‌سازی و مقاله‌سازی در ایران و رواج آن میان شماری از دانشگاهیان، ارتقای استادان باید ضابطه‌مند شود و وزارت علوم هم باید دید سیاسی را بردارد و اجازه دهد اهل علم نظر دهند. به گفته او، از سوی دیگر باید درباره تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی تجدیدنظر شود و بازار اشتغال بهبود پیدا کند چرا که برای مثال مهندسی که از دانشگاهی معتبر فارغ‌التحصیل و بابت مهارت حرفه‌ای‌اش ارزش‌گذاری می‌شود، به دنبال فوق‌لیسانس و دکتری نیست و جایی که رزومه‌های کاری مهم‌تر از رزومه‌های دانشگاهی است، تقاضا برای دریافت مدارک کاذب پایین می‌آید.

تالیف و باز هم تالیف

برای آدم‌هایی که دانشگاه مقصد نهایی نیست، انتشار مقاله و کتاب سفارشی مایه آبروریزی و ضداعتباری برای حیثیت علمی نیست. در منطق این گروه که البته تعدادی از آنها به عضویت هیأت علمی دانشگاه‌ها هم درآمده‌اند، آنچه مهم است این‌که سالی چند مقاله و کتاب به رزومه آنها اضافه شود، حالا این‌که این مقاله‌ها بازتولید مقالات دیگران یا تالیفی کم‌مایه از منابع دست اول علمی هستند، برایشان کمتر اهمیتی ندارد، چرا که رزومه حرف اول را می‌زند.

آن‌طور که «محمدجواد هروی»، نایب‌رئیس دوم کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی می‌گوید، یکی از دلایل گسترش شرکت‌هایی که برای استادان کتاب‌نویسی و مقاله‌نویسی می‌کنند، نوع نظام رتبه‌بندی آنها هم هست. نظامی که صرفا به تعداد مقالات و کتاب‌های منتشرشده به نام اساتید نگاه می‌کند و توجه زیادی به کیفیت آنچه ارایه شده، ندارد.
به گفته او، افرادی هستند که در ‌سال ٢٠ مقاله تولید می‌کنند اما وقتی به محتوای این مقالات نگاه می‌کنید، می‌بینید که همه آنها گردآوری است و هیچ ایده خلاقانه‌ای در آنها وجود ندارد، در حالی ‌که در یک نظام آموزشی سالم دانشگاهی ممکن است افراد سالی یک یا دو مقاله و هر چند سالی یک کتاب داشته باشند اما هر کدام از این آثار نتیجه مطالعات و پژوهش‌های مستقلی باشد و در نوع خود به یک اثر دست اول تبدیل شود نه مقاله و کتاب تالیفی که جز بازگویی چند باره مباحث از پیش گفته شده، نتیجه دیگری ندارد.

هروی می‌گوید: این ایراد به نظام رتبه‌بندی دانشگاه‌های ما هم بازمی‌گردد و صرفا به تعداد مقالات‌ ای اس‌ای نگاه کردن درست نیست، بلکه باید نظامی برای بررسی کیفی مقالات و کتاب‌ها وجود داشته باشد، به این معنا که چقدر این مقالات موثر بوده است. در حالی ‌که متاسفانه به تعداد مقاله توجه می‌شود و به اثرگذاری توجهی نمی‌شود و نتیجه می‌شود استاد که در حال تحصیل است، دانشجویان دکتری را به کار بگیرد و به کمک آنها مقاله تولید کنند.

به گفته هروی، نقطه نگران‌کننده ماجرا اینجاست که تعدادی از همین کتاب‌ها که اصولا از نوع کتاب‌های ضعیف و گردآوری شده هم هستند، توسط برخی مراکز تحقیقاتی هم منتشر می‌شوند یا تعدادی از سازمان‌های دولتی آنها را در شمارگان بالا خریداری می‌کنند و این یکی از مشکلاتی است که زمینه را برای فعالیت بیشتر افرادی که به این ترتیب سعی می‌کنند برای خود اعتبار علمی بسازند، فراهم می‌‎کند.

سقوط اخلاق پژوهش

رواج کتاب‌سازی و مقاله‌سازی در میان دانشگاهیان که البته در علوم انسانی به مراتب هم رایج‌تر از دیگر رشته‌هاست، نه‌تنها اعتبار علمی ایران را در محافل علمی جهان کاهش داده و مخدوش کرده، در نگاهی کلان‌تر نشان می‌دهد اخلاق علمی و پژوهشی در ایران آسیب‌دیده است و فعالیت شرکت‌ها و دفاتری که برای ارتقای استادان به آنها خدمات می‌دهند هم نشانه‌ای بارز که نشان می‌دهد اخلاق در پژوهش و فرآیند تولید دانش در ایران به چه روزی افتاده و چند صد پله سقوط کرده است که اگر چنین دفاتری مشتری نداشته باشند، این‌قدر پر تعداد نمی‌شود. از سوی دیگر اگرچه در نظام آموزش عالی تقلب علمی مجازات‌هایی دارد و حتی افرادی که برای مثال پایان‌نامه‌ای جعلی را به نام خود ارایه کنند به دلیل تقلب علمی ممکن است از تحصیل محروم شوند اما واقعیت این است که در شرایطی که معیارهایی غیراز دستاوردهای علمی در نظام دانشگاهی در ارتقای علمی استادان و همچنین حضور آنها در پست‌های مدیریتی و مدیرگروهی نقش دارد، کتاب‌سازی‌ها و مقاله‌سازی استادان، آنها را برای از دست دادن جایگاه‌شان نگران نمی‌کند. از سوی دیگر، برخی استادان جوان برای تدریس از کتاب‌‌های مختلف استفاده می‌کنند و بعد از چند ‌سال به این باور می‌رسند، جزوه‌ای که این‌گونه به دست آورده‌اند و با آن تدریس کرده‌اند، اثر خودشان است و آن را در یک کتاب و به نام خودشان منتشر می‌کنند.

اگرچه کتاب‌سازی نه فقط در میان استادان دانشگاه که در سطوح و لایه‌های دیگری از نویسندگان و فعالان حوزه نشر هم رواج دارد اما ضربه‌ای که رواج این روحیه در میان دانشگاهیان به فرآیند آموزش می‌زند، پیامدهایی بسیار فراتر از آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد، به دنبال دارد. کمترین هزینه آن نشان دادنِ راه انحرافی به دانشجویانی است که با آموزه‌های چنین استادانی قرار است استادان آینده دانشگاه‌های کشور باشند و بیشترین هزینه آن ضربه‌ای است که نظام علمی دانشگاهی از صدها جلد کتاب و هزاران مقاله‌ای می‌خورد که به نام تولید علم و دانش نوشته می‌شوند و آمار کمی تولید مقالات و کتاب‌های دانشگاهی را بالا می‌برند اما در عمل هیچ نقشی در تولید دانش ندارند.

اشتباهات رایج کارآفرینان نوپا

۱۰ اشتباه قابل‌اجتنابی که کارآفرینان نوپا مکرراً مرتکب می‌شوند (از روزآفرین)

نسخه PDFنسخه PDF
ده اشتباه اجتناب‌پذیری که کارآفرینان نوپا مکرراً مرتکب می‌شوند

مرگ کسب و کارهای نوپا مشکل بزرگی‌ست. تنها در ایالات متحده سالانه بیش از ۶۰۰ هزار شرکت از چرخه‌ی کسب و کار خارج می‌شوند. لیست زیر شامل ۱۰ اشتباه قابل‌اجتنابی است که کارآفرینان نوپا به‌طور مکرر مرتکب می‌شوند:

۱. آن‌ها موفقیت را تنها در جذب سرمایه تعریف می‌کنند.

۲. از تکنیک‌های مهم "خودراه‌اندازی" (Bootstrapping) بی‌اطلاع‌اند.

۳. "تثبیت موقعیت" (Positioning) را درک نمی‌کنند.

۴. در موارد غیرضروری و کم اهمیت پول خرج می‌کنند و نقدینگی‌شان ته می‌کشد!

۵. خیلی زود دست به استخدام‌های پرتعداد و توجیه‌نشده می‌زنند.

۶. بدون اعتبارسنجی و معتبرسازی شروع به ساخت محصول/خدمات می‌کنند.

۷. به جای دنبال‌کردن مشتری به تعقیب سرمایه‌گذار می‌روند.

۸. بدون تمرکز، بی‌هدف و به‌طور تصادفی شبکه‌ی ارتباطی می‌سازند.

۹. زودتر از حد معمول با سرمایه‌گذاران صحبت می‌کنند و خشاب‌های مهم‌شان را خالی می‌کنند!

۱۰. روی مدل کسب و کار و راه کسب درآمد تمرکز نمی‌کنند.

هر جوری هست از این اشتباهات بپرهیزید! استارتاپ شما اول باید زنده بماند، سپس به موفقیت برسد! هرگز کارآفرینی ندیده‌ام که کسب و کاری یک میلیاردی ساخته باشد بدون اینکه اول کسب و کاری یک میلیونی ایجاد کرده باشد.

 

کارآفرینی مساوی است با داشتن مشتری، کسب درآمد و به دست آوردن سود!

به یاد داشته باشید، جذب سرمایه، انتخابی است؛ خروج، انتخابی است؛ و موفقیت، کسب و کاری پایدار و سودده است که نیازهای مشتری را برآورده می‌کند.

 

منبع | ترجمه: روزآفرین


درخواست تدبیر و چاره اندیشی برای حداقل 20 سال خشکسالی

مرکز مطالعات عصرایران بررسی می کند
سعید افشار*
عصرایران - این یک واقعیت بسیار جدی است: ادامه خشکسالی و بحران های زیست محیطی، "تغییرات ساختاری" در کشورهای مبتلا به آن ایجاد خواهد کرد. اگر کمی واقع بین باشیم و نگاه هیجانی به توسعه را کنار بگذاریم (منظور مدیران و افرادی هستند که خروج پرفشار آب از دریچه سدها را به عنوان توسعه در تلویزیون ها نشان می دهند) حقیقت، تکان دهنده تر از آنی هست که فکرش را می کنیم.

همین چند روز پیش در خبرها آمده بود که فرماندار کالیفرنیا به دلیل ادامه خشکسالی در بیشتر مناطق آن ایالت، هزینه آب برای مصارف خانگی و کشت را برای مردم 20 برابر کرده است، یا در کراچی پاکستان به دلیل مشکلات کمبود آب و نزولات آسمانی کارخانه فولاد را تعطیل کرده اند. در انگلیس برای آبیاری چمن حیاط منازل جریمه سنگین تعیین شده و مثال های دیگر.

ما در کشورمان چشم انداز توسعه 20ساله تعریف کرده ایم و طبق اهداف تعیین شده تا سال 1404 می بایستی پیشرفته ترین کشور منطقه باشیم. این در حالی است که ادامه خشکسالی ها در بخشی از کره زمین و از جمله ایران، برنامه های توسعه را تحت تاثیر جدی قرار خواهد داد.

پیشنهاد مشخص ما تدوین مجدد برنامه، نه از نوع برنامه های توسعه پنج ساله، بلکه برنامه های کوتاه مدت یکساله برای رشد اقتصادی است که مشکل اشتغال و رکود را نیز حل کند. تعطیلی یا محدودسازی جدی برنامه های توسعه کشاورزی و صنایع سنگین هر چند تلخ اما بی هیچ تعارفی ضروری است.

طبق آمار موجود، بخش کشاورزی سهمیه ای حدود 42میلیارد متر مکعب آب را در سال مصرف می کند (معادل 85 درصد موجودی منابع آبی کشور) در صورتیکه سهم همین بخش در تولید ناخالص ملی حدود 12درصد است.

واقعا در این شرایط بحرانی،چه دلیلی دارد این همه منابع آبی را عملا جایی مصرف کنیم که کمترین بازدهی مثبت در توسعه اقتصادی را دارد، مثلا در استان فارس که سال هاست از کم آبی و خشکسالی در رنج است، چه ضرورتی ایجاب می کند که از عمق صدها متری زمین و خاک های از تشنگی تفتیده و با هزینه ای بسیار بالا آب استخراج کنیم و صرف تولید هندوانه و صیفی جات کنیم؟

چه ضرورتی به ما دیکته می کند که در استان های بی آب و کم آبی مانند اصفهان، یزد، کرمان، خراسان و ... صنایع فولاد، صنایع سنگین، مجتمع های بزرگ تولیدی و تجاری "آب بَر" تاسیس و راه اندازی کنیم؟

اگر نگاهی از دریچه توسعه ملی و نه منطقه ای به این برنامه های صنعتی داشته باشیم باید بپرسیم چرا صنایع سنگین آب بر، به مناطقی مانند چابهار، بندرجاسک و سایر کرانه های دریای عمان و خلیج فارس منتقل یا تأسیسات جدید در این مناطق احداث نمی شوند؟

همان طور که ذکر شد، پیشنهاد مشخص ما تحدید یا حتی تعطیلی - ولو مقطعی - صنایع آب بر غیرلازم و غیرضروری مانند صنایع فولاد و اتومبیل سازی است و نیز تغییر سریع الگوی کشت در مناطق کم آب. اگر این کار به زودی و با شجاعت تمام انجام نگیرد، متاسفانه شاهد اثرگذاری خشکسالی در صنایع نفت، پتروشیمی و گاز و برق که سهم زیادی در تولید ناخالص ملی دارند، خواهیم بود.

پیشنهاد دیگر ما، تدوین استراتژی توسعه همه جانبه و ایجاد اشتغال پایدار از طریق گرایش به"اقتصاد شبکه" درعصر انقلاب فناوری اطلاعات است. 
اقتصاد دیجیتال یعنی بهره گیری از دستاوردهای فناوری اطلاعات، که انقلابی در کسب و کار جدید پدید آورده و می تواند گره گشای بسیاری از مشکلات مانند بیکاری، آلودگی محیط زیست، تشنجات اجتماعی و ... باشد. 

در حال حاضر کمپانی هایی مانند مایکروسافت، اپل، گوگل، فیس بوک، علی بابا و ... صدها هزار شغل بوجود آورده اند. 
در ایران هم می توانیم با توجه به مشکلات خشکسالی صنایع نرم افزار و تکنولوژی اطلاعات را با همکاری کمپانی های بزرگ بین المللی راه اندازی و توسعه دهیم و صدها هزار شغل در پنج سال آینده بوجود آوریم و تربیت هزاران تکنیسین ماهر را جزو برنامه های خود قرار دهیم. تکنولوژی و فناوری اطلاعات می تواند در دهها صنعت دیگر مانند خودروسازی و بوجود آمدن شرکت بزرگ خدمات فنی و مدیریتی کمک حال ما و جهانیان باشد. در کنار آن صنعت توریسم، صنایع دستی، صنعت موسیقی، صنعت فیلم و ... می تواند جایگزین خوبی برای صنایع تعطیل شده با هدف بالابردن تولید ناخالص ملی و ایجاد اشتغال پایدار باشد. 

مثال های زیادی در این رابطه می توان زد، از بالارفتن سهام مایکروسافت و گوگل گرفته تا پذیرفته شدن سایت فروش بازرگانی اینترنتی علی بابا در وال استریت.فراموش نکنیم که
 صنعتIT بسیار اشتغال زاست، به شرطی که زیرساخت آن از جمله داشتن اینترنت پرسرعت با استاندارد جهانی، آماده گردد.

بدیهی است که همه این تحولات نیروی انسانی کارآمد می خواهد و لذا می توان نیروهای بیکار شده از رهگذر محدودسازی کشاورزی و صنایع آب بَر را در یک بازه زمانی در تخصص های گوناگون از IT گرفته تا توریسم اموزش داد و زیر ساخت انسانی را فراهم ساخت.

انرژی های تجدیدپذیر و از جمله انرژی خورشیدی می تواند در استراتژی توسعه درازمدت کشور سهمی بسزا داشته باشد، آخرین اخبار حاکی از این است که تاسال 2018 میلادی بیش از پنجاه درصد برق مورد نیاز اتحادیه اروپا از محل تولید نیروگاههای خورشیدی مستقر در صحرای غربی آفریقا تامین خواهد شد. کویرهای خشک لوت، نمک و حتی بستر دریاچه سابق ارومیه (در صوتر عدم احیا) می تواند بستری برای احداث و توسعه نیروگاههای انرژی خورشیدی باشد.
توسعه توریسم که منبعی بی نهایت برای درآمدزایی است نیز می تواند و باید در دستور کار جدی قرار بگیرد. توریسم، بخشی از آینده گریزناپذیر ماست.

بدیهی است که میان آرزوها و رسیدن به آن، دره عمیقی وجود دارد که تنها با سلاح علم، آگاهی، جهان بینی بالا، تعامل با همه کشورهای جهان و تلاش شبانه روزی پر خواهد شد.
ما در این راه نیاز به اصلاح جدی وضعیت آموزش و پرورش و آموزش عالی داریم ولی آنها متاسفانه به بنگاه های تولید انبوه مدرک تبدیل شده اند،بدون اینکه کمترین دانش آموخته دارای مهارت کافی تربیت کنند. 
تعداد بالای مراکز آموزش عالی و داشتن رقم میلیونی دانشجو، لزوما به مفهوم توسعه یک کشور نیست، توسعه دانشگاهها و تشکیل رشته های تحصیلی بایستی در چارچوب برنامه های استراتژی توسعه درازمدت اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور تبیین و تعیین شود.

 پیشنهاد می کنیم که بی هیچ غروری، الگوی توسعه اقتصادی ترکیه و هند و مالزی در 20سال اخیر مدنظر جدی قرار گیرد، ما پیشنهاد می کنیم برای کم کردن حجم دولت و در نتیجه کاهش بار مالی دولت، شرکت های دولتی منحل گردند و بانکها و نهادهای دیگر حق بنگاه داری نداشته باشند، تا بخش خصوصی نیمه جان کشور بتواند دراین دوران بسیار سخت نقشی به عهده بگیرد. 

یک پیشنهاد ساده هم به صدا و سیما داریم، در سه سال گذشته که خشکسالی شروع شده، صدا و سیما نه تنها بصورتی جدی عمق بحران را نشان نداده، بلکه گاهی اگر قطراتی باران یا برف در استان های شمالی می بارد در تمام شبکه ها به صورتی گسترده نشان داده می شود و مردم هم تصور می کنند بحران خشکسالی و کم آبی حل شده است!

ما در مرحله بسیار دشوار حضور در دوران خشکسالی، که حداقل دو دهه دیگر ادامه خواهد داشت، هستیم و نیاز به همکاری همه ارکان اداره کننده کشور داریم. باور کنیم که با همدلی و هماهنگی حکومت و مردم می توان این مشکل را به فرصت تبدیل کرد. ما می توانیم با شجاعت صورت مساله را توسط مسؤولان ارشد کشور به مردم و به صورتی رو در رو در تلویزیون (مجری لازم نیست) طرح و روزهای سختی که در سال های خشکسالی در پیش داریم صادقانه در میان گذاریم و برای عبور کم خطر و پر سود از این بحران استمداد کنیم. باور کنید انقلاب دیجیتال می تواند به کمک توسعه ایران هم بیاید، اگر واقعا بخواهیم. شانس همیشه با شجاعان و عقلانیت گرا ها است. 

*استاد دانشگاه، فعال محیط زیست، کارآفرین و رئیس مرکز مطالعات عصر ایران


درس آموزی از سال های از دست رفته اقتصاد و چاره اندیشی برای آینده

تصور کنید که ما نیز مانند چین راه آهن سریع السیر ساخته بودیم و همانگونه که فاصله1300 کیلومتری پکن شانگهای در 4 ساعت طی می شود شهروندان ما می توانستند از تبریز به مشهد یا از تهران به بندر عباس 4 ساعته سفر نمایند.
مهندس علیرضا کلاهی* 

سالهای 1384-1392 می توانستند سالهایی طلایی در تاریخ کهن ایران زمین باشند، از زمان کشف نفت توسط ویلیام دارسی تا امروز ارزش نفت و گاز صادراتی کشور 1200 میلیارد دلار بوده که 700 میلیارد دلار آن نصیب دولت های نهم و دهم شد.

همزمان با رشد بی سابقه قیمت نفت، سقوط طالبان و سپس دشمن قسم خورده ایران صدام حسین موقعیت ویژه ای را در معادلات سیاسی خاورمیانه نصیب ایران نمود به طوری که دو بازار جدید با 70 میلیون جمعیت را به سوی شرکت های ایرانی گشود.

در آمد افسانه ای نفت همراه با جمعیت جوان و تحصیل کرده و زیرساخت های احداث شده توسط دولت های پیشین می توانست موتور محرکی باشد تا رشد اقتصادی دورقمی را تجربه کنیم و گام های جدی در مسیر تحقق اهداف والای برنامه ایران 1404 برداریم. 

اما افسوس که برنامه ریزی و علم اقتصاد در درگاه پوپولیسم قربانی و این درآمد تبدیل به بلای جان اقتصاد و جامعه ایران شد. 
تزریق بی حساب و کتاب درآمد نفت، رشد بی سابقه پایه های پولی، تثبیت نرخ ارز و سایر سیاست های غلط اقتصادی، بیماری جدیدی را به وجود آورد که در آینده اقتصاددانان به جای "بیماری هلندی" آن را "بیماری ایرانی" خواهند خواند.

توّرم لجام گسیخته و مصرف گرایی، کاهش بهره وری و رقابت پذیری کشور را در همه رشته ها با خود به همراه آورد که نتیجه آن چیزی جز واردات بی رویه و نابودی کشاورزی و تولیدات ایران نبود. 

سال های از دست رفته اقتصاد / برای آینده چه کنیم؟

در این دوره تنها شرکت هایی که در زمینه استخراج مواد اولیه و تولیدات کالاهای انرژی بر و یا آنهایی که از رانت های انرژی، مواد اولیه و معدن بهره مند بودند توانستند رشد نمایند و در کمال تاسّف شاهد تبدیل شدن ایران به اقتصادی استخراجی Extractive Economy بوده ایم.  

ریزکشور "نائورو" در اقیانوس آرام می بایست درس عبرتی برای ما ایرانیان باشد. این جزیره استوایی با استخراج و فروش فسفات استحصال شده از معادن خود در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد میلادی دارای یکی ار بالاترین درآمدهای سرانه جهان شد. 

با این حال، سرمایه گذاری های اشتباه، عدم توجه به آموزش و توسعه منابع انسانی و واردات کالاهای مصرفی تمامی منابع این کشور را بلعید بدون آن که زیرساختهای سرمایه ای و انسانی لازم برای توسعه فراهم شده باشد.
 امروز حفره ای عمیق مرکز این جزیره ای که زمانی بهشتی زیبا بود را از آن خود نموده است و بقایای زنگ زده اتومبیل های لوکس در آن پراکنده است.

سال های از دست رفته اقتصاد / برای آینده چه کنیم؟

 مردم آن به علت الگوبرداری نامناسب از غرب و جایگزینی تغذیه بومی با فست فود باعث شیوع اضافه وزن حادّ و بیماری های عروقی و قند شده اند و عمده درآمد دولت آن از محل فروش رای خود در سازمان ملل، فروش پاسپورت و اسکان پناه جویان دستگیر شده توسط استرالیا به دست می آید. 

گذشته از مسائل درآمدی، جمعیت جوان ایران علاوه بر فرصت یک تهدید نیز می باشد، نیروی کار جوان و بازار مصرفی که خانواده های جدید در همه رشته ها مانند مسکن، خودرو، لوازم خانگی و... ایجاد می نمایند باعث افزایش نرخ بالقوه رشد اقتصادی می شود. اما این فرصت یک تهدید نیز می تواند باشد چرا که در صورت عدم قرار گرفتن آن در یک اقتصاد مولد و پویا و دست نیافتن به نرخ رشد اقتصادی مناسب، علاوه بر آسیب های اجتماعی کشور توانایی تامین نیازهای درمانی و تامین اجتماعی آنها را در سنین بالاتر نخواهد داشت. 

مشکلات زیست محیطی ایران نیز سال به سال جدی تر میشود و متاسفانه از در آمد افسانه ای یاد شده چیزی به مقابله با بحران آب، آلودگی شهرها و مبارزه با پیشرفت کویر تعلق نگرفت. 

سال های از دست رفته اقتصاد / برای آینده چه کنیم؟
توسعه زیرساخت های کلیدی که پیش نیاز هر گونه رشد اقتصادی است، نیز یا کند و یا اساساً متوقف شدند. 
سرمایه گذاری در تولید برق به شدت کاهش یافت و هیچ گونه توسعه جدی در شبکه انتقال و توزیع صورت نگرفت.

پروژه های حمل و نقل شهری مانند مترو ها هم که به کاهش آلودگی کمک می نمایند، تاثیر به سزایی در کاهش مصرف سوخت (و نتیجتاً افزایش مقدار سوخت قابل صدور) داشته، با کاهش ترافیک باعث افزایش کیفیت زندگی شهری می شوند و از همه مهم تر زندگی محروم ترین اقشار را تسهیل می نمایند، به علت عدم تامین سهم دولت بسیار از برنامه عقب افتادند.

روند توسعه راه آهن که در دولت های پیشین شتاب گرفته بود نیز دستخوش اختلالات ناشی از سوء مدیریت و عدم تخصیص منابع شد. تصور کنید که ما نیز مانند چین راه آهن سریع السیر ساخته بودیم و همانگونه که فاصله1300 کیلومتری پکن شانگهای در 4 ساعت طی می شود شهروندان ما می توانستند از تبریز به مشهد یا از تهران به بندر عباس 4 ساعته سفر نمایند.

سال های از دست رفته اقتصاد / برای آینده چه کنیم؟

آیا چنین خطوطی در شرایطی که به علت تحریم های ناجوانمردانه هواپیمایی، کشور دستخوش مشکلات شده بود نمی بایست در بالاترین اولویت قرار بگیرد؟

اثرات اقتصادی حمل و نقل آسان، ارزان و سریع مسافر و کالا چه مقدار به رشد تولید نا خالص ملی کمک می کرد؟ کاهش تصادفات جان چند هزار ایرانی را نجات می داد و چند خانواده هنوز عزیزان خود را در کنار خود میداشتند؟ 

فیلسوف اسپانیایی قرن 19 "جرج سانتایانا" می گوید: "آنهایی که توانایی یادگیری از تاریخ را ندارند محکوم به تکرار ان می باشد."
به گفته "ادموند برک" نویسنده و سیاستمدار قرن 18 نیز "تاریخ کتابی است بی پایان که در آن می توان از محل اشتباهات گذشتگان خرد آموخت." 

آن چه در سال های پیشین گذشت و فرصت هایی که سوزاندیم سال ها طول خواهد کشید تا جبران شود و مایه افسوس بسیار. اما مهم این است که مایه پند و عبرت ما شود و از تکرار اشتباهات جلوگیری نماییم. 

یکی از راهکارهای مبارزه با تهدیدهای یاد شده توجه به بخش مولد اقتصاد کشور است.
مدیریت تولیدات کشاورزی،ارتقاء خدمات ارزش افزوده و تولیدات صنعتی به خصوص آن دسته از تولیداتی که دارای ارزش افزوده بالا هستند و حرکت به سوی "اقتصاد صادرات محور" نظیر آن چه ترکیه را از بحران اقتصادی دهه 80 نجات داد و تبدیل به پانزدهمین اقتصاد جهان نموده است، می بایست به اولویت سیاست های مالی و اقتصادی کشور تبدیل شود. 

صنعت برق نیز جز صنایعی است که از رانت های انرژی و مواد اولیه استفاده نمی نماید و می تواند با سیاست گذاری صحیح و اندکی حمایت علاوه بر تامین زیرساخت مورد نیاز سایر صنایع تبدیل به یکی از موتور های محرک اقتصاد کشور شود. 

اتاق بازرگانی با توجه به بودجه 1000 میلیارد ریالی و جایگاه قانونی آن در تصمیمات اقتصادی کشور (مانند حضور در شورای پول و اعتبار) یکی از اصلی ترین ابزار های بخش خصوصی برای جهت دهی، تصمیم سازی و در صورت لزوم اعمال فشار برای جلوگیری از اتخاذ سیاست های غلط اقتصادی است.  

خلاصۀ برخی از برنامه هایی که می تواند در راستای تحقق اهداف اقتصادی یاد شده و در راستای تامین منافع بلند مدت همه ایرانیان در دستور کار قرار گیرد به شرح است: 

1- باز تعریف روابط دولت و بخش خصوصی به عنوان کارفرما و پیمانکار از طریق بازنگری در قانون مناقصات کشوری و آیین نامه معاملات در راستای برقراری شرایط عادلانه برای طرفین قرارداد 

2- بستر سازی صادراتی با حضور موثر در بازارهای هدف و دعوت و میزبانی از هیات های تخصصی 

3- برقراری مجدد جایزه صادراتی و هدفمند نمودن آن از طریق ارتباط درصد متعلقه با مقدار ارزش افزوده بومی کالا و یا خدمات مورد نظر 

4-
 عدالت مالیاتی و کاهش فشار مالیاتی بر بخش مولد و شفاف اقتصاد کشور و افزایش درآمدهای مالیاتی از بخش خاکستری و زیرزمینی اقتصاد 

5- جلوگیری از تکرار مجدد اشتباه کاهش نرخ واقعی ارز 
 
 
*کارآفرین و فعال اقتصادی