عصر ایران – در شرایطی که برخی برای ایجاد کلنی هایی روی کره ماه یا سیاره مریخ برنامه ریزی می کنند، اما شاید کمتر به ظرفیت هایی که برای حضور روی آب دریاها و اقیانوس های سیاره زمین وجود دارد، توجه می شود.
این در شرایطی است که با توجه به تهدیداتی مانند گرمایش جهانی و افزایش سطح آب دریاها، می توانیم درباره استفاده از این منابع ارزشمند، به ویژه در زمینه ساخت خانه ها در زیر یا روی آب هوشمندانهتر عمل کنیم.
برخی ایده ها درباره چگونگی ساخت خانه ها و حتی جوامع شناور روی آب ارائه شده اند، و در همین راستا به تازگی یک طرح مفهومی پایدار ارائه شده است که نه تنها به محیط زیست دریایی احترام می گذارد، بلکه حتی می تواند زیستگاه هایی برای موجودات دریایی ایجاد کند.
بنیان های اساسی طرح "سرزمین روی آب" (Land on Water) که یک سامانه ساختمانی ماژولار است ریشه در دوران باستان دارد. در این طرح از قفس های گابیون (قفس سنگ) و پر کردن آنها با موادی از منابع محلی برای شکلگیری شالوده هایی کم هزینه استفاده می شود تا پشتیبان هر سازه ای باشد که روی آن ساخته می شود. خود قفس ها از پلاستیک تقویت شده بازیافتی ساخته می شوند که جابجایی این ماژول های سفت (محکم) و مونتاژ آنها در جا را آسانتر می کند.
افزون بر پرهیز از رنگ های ضد رسوب سمی مورد استفاده در پایه های فولادی و بتنی، این ماژول ها می توانند به زیستگاه هایی طبیعی برای ماهی ها و سختپوستان تبدیل شده و همچنین پشتیبانی برای زندگی نرمتنان و جلبک های دریایی باشند. به بیان دیگر، طرح "سرزمین روی آب" فقط شامل ساخت خانه هایی برای سکونت انسان ها نمی شود، بلکه بستری برای حیات دریایی نیز شکل می دهد که می تواند به پشتیبانی از جامعه انسانی روی آب کمک کند.
قفس های ماژولار می توانند برای ساخت هر چیزی روی آنها از خانه های شناور تا سایت های کمپینگ یا حتی استخرها و سوناها استفاده شوند. طرح "سرزمین روی آب" می تواند حتی به نقشه راهی برای نوع جدیدی از جامعه پویا بدون اتصال به شبکه برق سراسری در آینده تبدیل شود. ممکن است این طرح برای ساختمان های بزرگ و سنگین قابل استفاده نباشد، اما نکته همین است که سازه های کوچکتر و کاربردیتر شکل گرفته در شرایطی که به محیطی که روی آن ساخته شده اند نیز آسیبی وارد نمی کنند.
جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا روز پنجشنبه هشت اکتبر (۱۵ مهر) گفت که جهان برای نخستین بار پس از جنگ سرد در معرض خطر «آرماگدون» (آخرالزمان) هستهای قرار دارد.
به گزارش عصرایران به نقل از یورونیوز، بایدن در مراسم جمع آوری کمکهای مالی حزب دموکرات در نیویورک با اشاره به دوران جان اف کندی، رئیس جمهوری اسبق آمریکا گفت: «از زمان کندی و بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ با چشم انداز آرماگدون مواجه نبودیم.»
بایدن گفت که پوتین وقتی تهدید میکند که از سلاح هستهای تاکتیکی یا سلاح های بیولوژیکی یا شیمیایی برای ادامه تهاجم به اوکراین استفاده خواهد کرد، «شوخی نمیکند.»
وی این برآورد را دارد که تهدید پوتین واقعی است چرا که از نظر رئیس جمهوری آمریکا ارتش او بهطور قابل توجهی ضعیف عمل میکند.»
کارشناسان معتقدند که اگر پوتین بخواهد از سلاح هستهای استفاده کند احتمالا از سلاحهای هستهای تاکتیکی استفاده میکند که از نظر بار انفجاری کوچکتر از یک سلاح هستهای استراتژیک است. اما واشنگتن بر این باور است که حتی یک حمله هستهای تاکتیکی میتواند آتشسوزی گستردهتری ایجاد کند.
مقامات آمریکایی ماهها درباره احتمال استفاده روسیه از سلاحهای کشتار جمعی در اوکراین هشدار دادهاند زیرا این کشور با یکسری شکستهای استراتژیک در میدان نبرد مواجه شده است. اظهارات بایدن شدیدترین هشداری بود که دولت ایالات متحده تاکنون درباره خطرات هستهای بیان کرده است.
با این حال هنوز مشخص نیست که آیا بایدن به ارزیابی جدیدی از نیات روسیه اشاره میکند یا خیر. در همین هفته مقامات آمریکایی گفتهاند که هیچ تغییری در نیروهای هستهای روسیه که مستلزم تغییر وضعیت هوشیاری نیروهای هستهای آمریکا است مشاهده نکردهاند.
کارین ژان پیر، سخنگوی کاخ سفید روز سهشنبه گفته بود «ما هیچ دلیل برای تعدیل موقعیت استراتژیک هستهای خود ندیدهایم و همچنین نشانهای نداریم که روسیه آماده استفاده قریبالوقوع از سلاحهای هستهای است.»
نیروهای اوکراینی از اوایل سپتامبر در تمامی جبههها در حال پیشروی بودهاند و بیشتر مناطق خارکیف در شمال شرق کشور و گرههای لجستیکی مهم مانند ایزیوم، کوپیانسک و لیمان را پس گرفتهاند.
ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهوری اوکراین شامگاه پنجشنبه گفت: «تنها از اکتبر و تنها در منطقه خرسون بیش از ۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک اوکراین و دهها منطقه آزاد شده است.»
آندری سوشنتسوف، مدیر برنامه کلوپ والدای در باره احتمال وقوع جنگ هسته ای در اثر گسترش حمله نظامی روسیه به اوکراین می نویسد*:
برخی کارشناسان روابط مسکو و کی یف را با روابط آمریکا و کوبا مقایسه می کنند. کوبا از یک طرف به دنبال این بود که در خط مقدم مبارزه با سرمایه داری جهانی قرار گیرد اما از طرفی دیگر در زندگی سیاسی ـ اجتماعی آمریکا تنیده شده بود. با این وجود، عواملی وجود دارد که تضادهای روسیه و اوکراین را بر خلاف روابط متخاصم واشنگتن و هاوانا نشان می دهد.
در سه دهه گذشته، منطق روابط روسیه و غرب بر این فرض اساسی استوار بود که مسکو هرگونه اقدام ناتو برای تغییر موازنه قوا در اروپا را می پذیرد. در واقع، روسیه اغلب باید در حالت تدافعی قرار می گرفت، که به تدریج موقعیت استراتژیک خود را نه تنها در قاره، بلکه حتی در کمربند کشورهایی که در امتداد مرزهای نزدیک خود بود، بدتر کرد.
این موضوع تا لحظه ای که غرب روی پیوستن اوکراین به جامعه فراآتلانتیک قمار کرد صدق می کرد. زیرا دولت های کی یف برای سال های متمادی پروژه ملی خود را به عنوان دشمن روسیه ساخته بودند. در آن سو کوبایی وجود داشت که در استقرار تسلیحات اتمی شوروی برای مقابله با ایالات متحده کمک کرد، در حالی که فاقد توانایی های نظامی برای مبارزه با واشنگتن بود. با این همه، عواملی وجود دارند که تضادهای روسیه و اوکراین را بر خلاف روابط متخاصم واشنگتن و هاوانا نشان می دهند.
آخرالزمان هستهای فرا میرسد؟
اول؛ بر خلاف کوبا، اوکراین شروع به نظامی سازی فشرده کرد و شروع به تبدیل شدن به یک بازیگر مهم نظامی در اروپای شرقی کرد. اتحاد جماهیر شوروی توانایی های نظامی قدرتمندی داشت و کی یف به یکی از بزرگترین وارثان پتانسیل نظامی شوروی تبدیل شد. بعدها، ناتو کمک کرد تا نیروهای مسلح اوکراین به یک ارتش کیفی بهتر تبدیل شوند. بر اساس منابع مختلف، تعداد این ارتش به ۲۵۰ هزار نفر رسیده است که تنها یک چهارم نیروهای مسلح روسیه است. اگر این رقم را به نیروهای ذخیره و کارمندان سایر سازمان های مجری قانون اوکراین اضافه کنید، این تعداد می تواند به یک میلیون نفر برسد که با اندازه ارتش روسیه قابل مقایسه است. امروز همه این قدرت در جبهه مستقر شده است.
دوم؛ در اوکراین یک تضاد اجتماعی ـ فرهنگی حلنشده بین افرادی با هویت طرفدار روسیه و کسانی که جهان بینی خود را با ایده ملی اوکراین غربی مرتبط میکنند وجود دارد. موقعیت این دومی درگیری مسلحانه داخلی با شرق کشور را از پیش تعیین کرده است. در هشت سال پس از سال ۲۰۱۴، منطقه دونباس به طور مداوم تحت فشار نظامی کی یف بوده است. این درگیری هم افراطگرایی مردم با هویت روسی در دونباس را از پیش تعیین کرده و هم مردمی با گرایش غربگرا که روسیه را بهعنوان یک تهدید وجودی ابدی درک می کنند. دومی شروع به پیروزی بر روسیه به عنوان هدف سرنوشت خود کرد و معتقد بود که این به حل مناقشه داخلی در شرق کشور کمک می کند.
چنین مجموعه ای از تضادها با معضل هند و پاکستان قابل مقایسه است. این کشورها بیش از نیم قرن است که بر سر جامو و کشمیر در حال جنگ هستند. هر دو کشور همزمان با فروپاشی راج بریتانیا ظهور کردند. برای پاکستان، پیدایش دولت و استقلال، با مخالفت علیه هند ارتباط مستقیم دارد. هر دو کشور به طور همزمان نیروهای مسلح قابل توجهی را ایجاد کردند که اکنون شامل سلاح های هسته ای می شود. پاکستان شروع به برقراری روابط سیاست خارجی با کشورهای متخاصم هند کرد و سعی کرد تهدید ناشی از دهلی را متعادل کند.
مسکو اوکراین را بهعنوان یک دشمن تلقی میکرد و متوجه شد که ظرف چند سال این کشور میتواند مجموعه قابل توجهی از تسلیحات را از کشورهای ناتو دریافت کند، که برای وارد کردن خسارت های عظیم به منطقه دونباس یا خود روسیه کافی است.
روسیه با یک چالش استراتژیک مضاعف روبرو بود: کاهش افق زمانی مذاکرات برای روسیه منجر به آن شد تا اوکراین در نهایت پتانسیل نظامی برای حل مسئله در شرق را به دست آورد، ضمن اینکه احساسات ضد روسی در خود اوکراین نیز به سرعت در حال رشد بود.
مجموعه این عوامل توضیح می دهد که چرا روسیه به تصمیم سوئد و فنلاند برای پیوستن به ناتو با آرامش واکنش نشان داد. اگر پتانسیل نظامی این کشورها را با هم مقایسه کنیم، آشکار می شود که آنها از این نظر به طور قابل توجهی از اوکراین پایین تر هستند. علاوه بر این، هیچ تناقض فرهنگی ـ اجتماعی بین روسیه و کشورهای شمال اروپا، همچون اوکراین، وجود ندارد، که بتواند بلافاصله منجر به تشدید درگیری نظامی شود.
علیرغم این واقعیت که این درگیری همچنان یک رویارویی مسلحانه بین دو کشور است، اما بر کل معماری نظم جهانی تأثیر می گذارد و خطوط استراتژی سیاست خارجی روسیه را تغییر می دهد. در اینجا فقط برخی از مجهولات معادله جدید جهانی آورده شده است. هنوز مشخص نیست که سرنوشت سازمان ملل چه خواهد شد و روسیه چه جایگاهی در آن خواهد داشت. اقتصاد جهانی و لجستیک چگونه عمل خواهد کرد؟ منابع انرژی روسیه چگونه و از کجا صادر می شود؟ آیا اتحادیه اروپا از نظر اقتصادی پایدار و بادوام باقی خواهد ماند؟
بدیهی است که روابط روسیه با غرب از نظر کیفی در حال تغییر است. قابل درک ترین مفهوم در این گونه از دگردیسی این است که روسیه و کشورهای ناتو اکنون همچون روح نیمه دوم دهه ۱۹۴۰ دشمن یکدیگر خواهند بود؛ یعنی زمان ظهور دوقطبی سخت. با این حال، خطوط تغییر رابطه بین ایالات متحده و اروپا نیز قابل مشاهده است.
اکنون اروپاییها بین شرکای خود انتخابی نخواهند داشت و مجبور هستند فقط بر ایالات متحده تمرکز کنند. به دلیل فقدان تنوع استراتژیک، آنها مجبور به تسلیم شدن در قبال ناتو خواهند شد. از آنجایی که آنها قادر به همکاری با روسیه نیستند، مجبورند به حفاظت نظامی آمریکا تکیه کنند که هزینه بسیار بیشتری برای آنها خواهد داشت.
در این راستا، اروپا خودمختاری استراتژیک خود را از دست خواهد داد که احتمالاً یکی از پیامدهای اصلی بحران در حال گسترش است. به ویژه با اعلام الحاق چهار منطقه اوکراین یعنی زاپورژیا، خرسون، دونتسک و لوهانسک به خاک روسیه، معادلات و روند بازی ها به مراحل حساس تری رسیده و باید دید با وجود هزینه های بسیار بالا، حمله هسته ای می تواند به حالت توجیه پذیر خود برسد یا خیر. عدم آمادگی برای عقب نشینی از جانب هر یک از طرف ها موضوع مهمی بود که ناظران پیش تر هشدارهای مربوطه نسبت به آن را مطرح کرده بودند.
اگرچه جنگ لفظی در جریان مخاطرات دوره جنگ سرد بالا گرفت، اما جان اف کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا و خروشچف توافق کردند که به محض وجود تهدید واقعی انجام یک حمله هستهای، تنشها را کاهش دهند. مساله ای که در نهایت به عقب نشینی از مواضع منجر شد.
اما در بحران فعلی آنچه که بیش از همه چیز فضا را مخاطره آمیز کرده از بین رفتن ارزش بازدارندگی و یا با نگاهی خوش بینانه تر کاهش آن است. مساله ای که زنگ خطر را در کاخ سفید نیز به صدا در آورده است، به گونه ای که بایدن نیز اعتراف می کند که برای نخستین بار از زمان بحران موشکی کوبا، تهدیدی مستقیم درباره استفاده از سلاح اتمی وجود دارد.
رئیس جمهور آمریکا معتقد است که تهدیدهای اخیر پوتین شوخی نیست و خطر آخرالزمان هسته ای به بالاترین حد خود در ۵۰ سال اخیر رسیده است. درست مانند ۷ ماه گذشته که به باور بسیاری تهاجم روسیه به خاک اوکراین تنها یک تهدید ارزیابی می شد، اما در نهایت صورت گرفت.
زمان و جهت گیری معادلات در آینده نه چندان دور مشخص خواهد کرد که آیا روسیه از تسلیحات اتمی استفاده خواهد کرد یا اینکه وعده ها در حد تهدید باقی خواهند ماند.
* ترجمه: ابوالفضل خدائی؛ خبر انلاین
محمدحسن (شهاب الدین) حائری شیرازی در کانال تلگرامی ویرایش ذهن نوشت: قنبر دو تازیانه بیشتر زد امیرالمؤمنین(ع)، همانجا خواباند دو تازیانه اضافه زده را قصاص کرد. به زمان دیگر موکول نکرد. نگفت نیروی اجرای احکام خود ماست، مأمور ویژه ماست و تضعیف می شود. نگفت تضعیف او به مثابه تضعیف نظام است. او با تقاص از مأمور حکومت خود، راه را بر تعدی توسط عوامل حکومتی بست. به عملی ترین شکل ممکن و به ماناترین بیان گفت که در اجرای عدالت هم باید حق مجرم رعایت شود.
کسی برای تحقق عدالت - نه ادعای عدالت - حق ندارد آزادی و حقوق مجرم را - و نه متهم را - زیر پا بگذارد. امام علی، که نماد تام و تمام عدالت بود، حافظ و حامی حقوق همه بود. در این همه از بزهکار تا بزه دیده و حقوق عامه و حق جامعه و... همه و همه لحاظ می شد. احقاق حق یکی به ناحقی درباره دیگران نمی انجامید. چنین بود که آن – قریب به - پنج سال حکومت مولا چون آفتاب میدرخشد.
قرار ما در انقلاب هم حکومت به سیره علوی بود. این که ضعیفترین افراد هم حقوقشان مثل اقویا، احقاق شود. این که حتی گناهکار هم در پرتو این عدالت به سلامت برسد. تکلیف حکومت هم رساندن همه افراد است به حقشان اما آنچه این روزها شاهدیم، باید به تأملمان وادارد.
همه هدف اینست که اصلاحی صورت بگیرد نه این که مفسدهای بزرگتر واقع شود. حالا انصاف دهیم در ماجرای "مهسا امینی" اصلاح روی داد یا مفسدهای بزرگ چون از دست رفتن جان یک انسان جامعه را در بهت و سوگ نشاند؟ بدانیم و بدانند ماموران که در اجرای قانون هم جز به "مُرِّ قانون" نباید رفتار کرد.
امیدواریم مسئولان به دقت تمام همه جوانب این رفتار را بکاوند و مقصرانِ احتمالی - هرکه هستند - را به سزای اعمالشان برسانند.
هیچ ماموری شأنی بالاتر از قنبر ندارد، نسبت هیچ کدام از آنان هم به اندازه قنبر به رأس حکومت نزدیک نیست. در رفتار به خطا رفتند باید جبران شود.
در تعزیر، اضافه گذاشتند بیعذر و بهانه باید اضافه را به جان، نوش کنند چنان که قنبر کرد. در احکام دین و به ویژه حقالناس نمی شود به مماشات برگزار کرد. این آسان گیری، اساس جامعه را تهدید میکند.
نظام خود باید مدعی این خون باشد به هر شکل هم که اتفاق افتاده باشد. پلیس باید برای احقاق حق خانواده مرحوم در کنارشان باشد حتی اگر کار به تقاص کشیدنِ – احتمالی - از مأمور خودشان باشد.
قوه قضائیه باید به فوریت به ماجرا رسیدگی کند. سریع و عادلانه و جامعهپذیر. جوری که بدبینترین مردم هم عزم جمهوری اسلامی بر احقاق حق شهروندانش را باور کند. به گونهای که دشمنان نتوانند از این ماجرا پیراهن خونین بسازند و به ناحق بر نیزه کنند.
عملکرد نهادهای مختلف نشان خواهد داد که چقدر به منش علوی نزدیکیم. جامعه اما زیاد منتظر نمی ماند بلکه براساس یافتههای سریع و کوتاه مدت خود داوری می کند. اصلاح قضاوت مردم هم اصلا کار سادهای نیست پس پیش از شکلگیری داوری قطعی عمومی، با رسیدگی سریع و عادلانه، در داوری درست مردم را کمک کنیم.
منبع: کانال تلگرامی ویرایش ذهن