واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

آیا خیلی زود کارتان را به خاطر یک ربات با هوش مصنوعی از دست خواهید داد؟

ایلان ماسک:به زودی ماشین های دارای هوش مصنوعی، انجام مشاغل انسان ها را بر عهده می گیرند

ایلان ماسک:ربات‌ها شغلتان را می گیرند، از دولت حقوق می‌گیرید

ایلان ماسک چهره شناخته شده دنیای فناوری که بارها در مورد آینده فناوری اطلاعات پیش بینی هایی داشته می گوید به زودی ماشین های دارای هوش مصنوعی، انجام مشاغل انسان ها را بر عهده می گیرند.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از سی ان بی سی، وی که مدیریت شرکت تسلا سازنده خودروهای برقی و خودران بر  عهده دارد می گوید: «زمانی که به علت پیشرفت فناوری اکثر شغل ها به محصولات فناوری واگذار شوند، مردم حرفه های کمتری خواهند داشت و در نهایت برای تداوم حیات به پرداخت های دولتی وابسته می شوند.»

وی که علاوه بر تسلا شرکت های سولارسیتی و اسپیس ایکس را هم برای تسهیل استفاده از انرژی خورشیدی و انجام مسافرت های فضایی تجاری تاسیس کرده اتکای انسان ها به یک درآمد پایه در سطح جهان برای زندگی و واگذار کردن اکثر امور به ماشین ها و دستگاه های هوشمند را امری مطلوب دانسته و می افزاید: «من نمی دانم در این شرایط انسان ها چه کارهایی انجام می دهند ولی فکر می کنم این چیزی است که در آینده اتفاق می افتد.»

اظهارات الون ماسک در شرایطی رخ می دهد که این ایده به تازگی در جریان برگزاری یک همه پرسی در سوئیس رد شد. مردم این کشور چند ماه قبل با ایده پرداخت ۲۵۰۰ فرانک سوییس به عنوان درآمد پایه ماهیانه مخالفت کردند و خواستار دریافت حقوق متفاوت بر مبنای فعالیت های انجام شده خود شدند.

اوباما رییس جمهور آمریکا در تابستان امسال این ایده را در گفتگو با مدیر آزمایشگاه رسانه ای دانشگاه ام آی تی مطرح کرده بود و تصریح کرده بود این بحث و منازعه ای است که دنیا ظرف ۱۰ تا ۲۰ سال آینده با آن مواجه خواهد شد.

به هر حال کارشناسان تردیدی ندارند که در جهان آینده به واسطه پیشرفت فناوری بسیاری از مشاغل توسط دستگاه های خودکار انجام می شود و با این تحول نیروی کار به شکل کنونی چندان معنا نخواهد داشت. به عنوان مثال، بسیاری از خودروها و کامیون ها بدون نیاز به راننده قادر به حرکت خواهند بود و بنابراین رانندگی به عنوان یک شغل به حاشیه رانده خواهد شد و تنها به تعدادی اپراتور برای کنترل کامیون های هوشمند در حال حرکت نیاز خواهد بود.

الون ماسک معتقد است در چنین شرایطی افراد فرصت بیشتری برای انجام امور پیچیده تر و هیجان انگیزتر خواهند داشت و اوقات فراغتشان هم بیشتر می شود. اما اینکه افراد کار مهمی برای انجام در طول روز نداشته باشند ممکن است از نظر عاطفی و روانی پیامدهای منفی در برداشته باشد.

سرگذشت تکان‌دهنده دختر یک استاد دانشگاه تهران

سرگذشت تکان‌دهنده دختر یک استاد دانشگاه تهران

«فلج نیستم، بیمار نیستم، زشت نیستم، پیر هم نیستم، اما مادر ۱۹ ساله‌ای هستم که بچه ندارم.» اینها جملات «آریا میترا»ی لاغر و نحیف است که با بغضی در گلو بر سرم آوار می‌کند. سن‌اش هنوز به ۲۰ هم نرسیده، اما زندگی‌اش خیلی بیشتر از یک زن بلا کشیده میانسال، فراز و فرود داشته است.

تنها ۱۶ سال داشت که مادر شد و روز و شب‌های زیادی دار و ندارش را در خیابان‌های این شهر به دوش کشید، تا اینکه چند ماه پیش برید و کم آورد و به «سرای مهر» پناه آورد. آریا اعتیاد ندارد اما مدت کوتاهی است میهمان این مرکز شده که پناهگاه دختران و زنان بی‌سرپناه و عمدتا مبتلا به اعتیاد کشور است.

«آریا میترا»، تمایلی به انعکاس چهره‌اش در روزنامه نداشت اما می‌خواست راوی قصه زندگی و یک دنیا بغض مانده در گلو و یک عالمه درد دل ناگفته‌اش باشد، به این امید که به گفته خودش «حتی اگر این حرف‌ها روی تنها یک دختر هم اثر کند و موجب شود راه را از بیراه بشناسد، برایش کافی است.» از این گذشته امیدواراست این حرف‌ها پلی شود میان او و مادرش که استاد دانشگاه تهران است و چه بسا رحم کند و آغوش به روی دخترش  بگشاید.

رنجنامه سیاه
«خیلی زود طعم تنهایی را چشیدم. مادرم آن روزها دانشجوی کارشناسی ارشد بود و پدرم شغل آزاد داشت. صبح‌های زود که مادرم بیدارم می‌کرد تا موهای بلندم را ببافد، می‌فهمیدم وقت رفتنش به دانشگاه رسیده و باید بیدار شوم و به مدرسه بروم. خواهر و برادر دیگری هم نداشتم و وقتی از مدرسه باز می‌گشتم، تا اواخر شب خودم را مشغول می‌کردم تا پدر و مادرم به خانه برگردند.»

او هیچ خاطره خوبی از کودکی‌های خود به خاطر نمی‌آورد اما بدتر از آن، مرور دوران نوجوانی‌اش است که با دلزدگی از آن یاد می‌کند و یادآوری آن دوران، قلبش را به شدت می‌فشارد؛ دورانی که مادر – که حالا دکترا گرفته – سرانجام پدر الکلی‌شده را که از لحاظ سطح سواد و فرهنگ متناسب با خود نمی‌دید، از خود می‌راند و فرزندش را هم راهی شهرستان می‌کند تا در کنار برخی خویشان زندگی کند.

می‌گوید: پس از مدتی مادرم به سراغم آمد و به من گفت داخل ماشین بنشین تا به تهران بازگردیم. بی‌خبر از همه جا سوار ماشین شدم و خوشحال بودم که تا ساعاتی بعد به زادگاهم می‌رسم و دوباره با پدر و مادرم زندگی خواهم کرد؛ غافل از اینکه  مادرم می‌خواست مرا که ۹ سالم بود،‌ تحویل پدرم بدهد. روزشمار سختی‌هایم آغاز شده بود.

ای کاش
«ای کاش آن روزها یک نفر از راه می‌رسید و می‌گفت صلاح نیست یک دختر کم سن و سال در کنار پدری بی‌کفایت و معتاد به الکل زندگی کند.  کاش مادرم در حق من که قدرتی برای تصمیم‌گیری در مورد زندگی‌ام نداشتم، چنین جفایی نمی‌کرد.

در آن روزها که مرز میان کودکی و نوجوانی‌ام بود، راهی جز تحمل نداشتم تا اینکه پدرم همسر دومش را انتخاب کرد. زنی به نام «لیلا» که شغلش فروش مواد مخدر بود، جای مادر تحصیلکرده‌ام را گرفته بود. من در حالی بزرگ و بزرگ‌تر می‌شدم که نه پدر و نه لیلا مطلقا حواسشان به من نبود. شب‌ها که برخلاف همسن و سالانم ساعت ۱۱ شب به خانه می‌آمدم، کسی نبود که بازخواستم کند و این برایم لذتبخش بود. مدتی گذشت تا اینکه به یمن حضور نامادری، پدرم به انواع و اقسام مواد مخدر نیز اعتیاد پیدا کرد و از آن پس حتی اگر دو شب هم به خانه نمی‌آمدم، کسی نبود که سراغی از من بگیرد. همه این بی‌قیدی‌ها باعث شد تا بسیار متفاوت‌تر از هم‌نسل‌هایم زندگی کنم.»
 
ناگهان زندگی
آریا میترا با یادآوری آن روزها ادامه داد: لیلا برای فروش مواد مخدر که به شوش، دروازه غار و محله قالیشوها می‌رفت، مرا هم با خودش می‌برد. آنجا با زنی به نام «فرشته» معروف به «فری» آشنا شدم. برایم جالب بود که اکثر مردهای محله از او حساب می‌بردند. تا جایی که یادم می‌آمد، مادرم از دست پدرم کتک می‌خورد و نمی‌توانست روی حرفش حرفی بزند اما «فری» فرق داشت. جذبه و رفتارهایش مرا به خود جلب می‌کرد تا اینکه از بخت بد روزگار، شد مادرشوهرم. پسرش «علی» تازه از زندان آزاد شده بود که با نقشه و بدون اینکه برای وصلتمان سندی وجود داشته باشد، مرا به علی نزدیک کردند. تا پیش از او، با پسرهای مختلفی حشر و نشر پیدا کرده بودم و بارها از سوی آنها مورد تعرض قرار گرفته بودم. از وقتی هم که موهایم را رنگ کرده و ابروهایم را برداشته بودم، رفتار و چهره‌ام خیلی بیشتر از سن و سالم نشانم می‌داد. احساس کاذب بزرگی می‌کردم. وقتی فهمیدم باردارم، گمان نمی‌کردم ۱۶ سالگی سن بسیار پایینی برای مادرشدن است. اسم دخترم را که علی پدرش بود، «النا» گذاشتم اما شناسنامه‌ای نداشت تا نامش در آن ثبت شود و از آنجا که علی را دوست داشتم، اعتیاد، خماری، نشئگی و بدرفتاری‌هایش به چشمم نمی‌آمد. البته مدام مراقب بودم که مثل او و خانواده‌اش معتاد نشوم که خوشبختانه هرگز نشدم.

«آریا میترا» لحظه‌ای مکث کرد، بغضش را فرو خورد و با صدایی آرام‌تر ادامه داد: دوست‌داشتن کافی نبود. علی که بر اثر مصرف زیاد شیشه دچار توهم می‌شد، زندگی را برایم تبدیل به جهنم کرده بود. این بود که تصمیم گرفتم به همراه النا که تنها ۶ ماه داشت، از آن خانه فرار کنم. بعد از گذراندن هر روز و شب در خانه یکی از دوستان و خیابان‌های مختلف، با پیگیری‌های بسیار، در خانه یک فرد خیّر ساکن شدم. النا را به مهد کودک می‌بردم و خودم به عنوان منشی در دفتر یک وکیل کار می‌کردم. زندگی، تازه داشت روی خوش خودش را به من نشان می‌داد که سر و کله علی پیدا شد و دلتنگی‌اش برای النا را بهانه‌ای کرد تا دوباره برگردم و با او و در کنار «فری» زندگی کنم.

انتخاب تلخ
«آریا میترا» که خاطرات تلخ کودکی برایش زنده شده بود، در خیال خود النا را جای خودش گذاشت و  رضایت داد که به همان خانه برگردد. با وجود زندگی بسیار سختی که در کنار آنها داشت و کتک‌هایی که از فری و به خصوص از علی می‌خورد، یک سال تمام دوام آورد، ولی در نهایت طاقتش طاق شد و درست فردای تولد دوسالگی النا، فرار کرد و آوارگی را به ماندن در آن خانه ترجیح داد. آواره شد و بار دیگر کارتن‌خواب. از این هم که به خانه همان آدم خیّر برگردد، شرم داشت.

در عمیق‌ترین نقطه استیصال و در نهایت ناامیدی بود که با یک مؤسسه خیریه آشنا می‌شود. این نهاد دست او را می‌گیرد و شرایط اسکانش در سرای مهر را فراهم می‌کند. ادامه می‌دهد: از طرفی یقین داشتم النا در کنار من آینده خوبی نخواهد داشت و نمی‌خواستم همان حرف‌هایی که من به مادرم نسبت می‌دهم، او به من نسبت بدهد؛ برای همین با تناقضی که بین عقل و احساس مادرانه‌ام به وجود آمده بود، کنار آمدم و او را به بهزیستی سپردم. «سرای مهر» برای من  مأمنی موقتی است؛ ایستگاهی برای مکث  درباره خودم، زندگی و آینده‌ام و حرکتی دوباره؛ زندگی من پر است از سوء تفاهم، نامرادی، بداقبالی و البته خامی و یک عالمه اشتباه اما دوست دارم زندگی دوباره‌ای برای خودم بسازم و می‌دانم که می‌توانم. در حال حاضر در حال گذراندن دوره اپراتوری کامپیوتر هستم و یادگیری زبان را هم به طور جدی آغاز کرده‌ام. لحظه‌شماری می‌کنم تا در اولین فرصتی که به دست بیاورم، سراغ «النا»ی خودم  بروم و در آغوشش بکشم و برایش مادری کنم.

به رنگ امید
تنها ۱۹ سال دارد اما خیلی بیشتر از آنکه باید، سرد و گرم زندگی را چشیده است. در تمام این سال‌ها نتوانسته مادرش را ببخشد اما از سه ماه قبل که متوجه شده مادرش یک بار دیگر ازدواج کرده و دخترش را در آمریکا به دنیا آورده، در برزخی از احساسات معلق مانده است. وقتی عکس دختر مادرش را دید که همان لباس کودکی‌های او را به تن دارد، روزنه‌ای از امید در وجودش زنده شد و حالا که «سرای مهر» مأمن او شده، روح و جسمی خسته اما اراده‌ای تازه‌نفس دارد و می‌خواهد رنگ تیره زندگی‌اش را با آبی آسمان و سبزی زندگی معاوضه کند. «آریا میترا» امید دارد حرف‌هایش به گوش مادری که سال‌هاست چهره‌اش را تنها در اینترنت دیده برسد و مسیر زندگی‌اش تغییر کند.

منبع: روزنامه ایران

بفرمایید سم! هر ایرانی سالانه 400 گرم سم با محصولات کشاورزی مصرف می کند

بفرمایید سم!
هر ایرانی سالانه 400 گرم سم با محصولات کشاورزی مصرف می کند؛

بفرمایید سم!

پایگاه خبری تحلیلی آب ایران: هر ایرانی سالانه چیزی نزدیک به نیم‌کیلوگرم سم با محصولات کشاورزی مصرف می‌کند. براساس آماری که منابع مختلف اعلام کرده‌اند، سرانه مصرف سم همراه محصولات کشاورزی برای هر ایرانی بین ۴٠٠ تا ۴۵٠گرم است. حالا گرچه وزارت بهداشت به آمار هشداردهنده باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی اصرار دارد، اما وزارت کشاورزی کمتر زیر بار این آمار رفته و بارها تأکید کرده است که ایران کمتر از میانگین جهانی درمزارع خود سم استفاده می‌کند. با این حال دیروز بهمن امیری‌لاریجانی مدیرکل دفتر ترویج سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی به فارس اعلام کرده، براساس تفاهمنامه‌ای که با سازمان استاندارد به امضا رسیده، از این پس همه محصولات کشاورزی پس از تأیید کلینیک‌های گیاه‌پزشکی کد استاندارد می‌گیرند تا امکان رهگیری از تولید تا توزیع وجود داشته باشد. به گفته او، قبل از نصب آرم استاندارد، کد  ١۶  رقمی ازسوی سازمان حفظ نباتات روی محصول درج می‌شود که کلینیک‌های گیاه‌پزشکی با نمونه‌گیری از محصول و انجام آزمایش‌های مختلف ازجمله باقیمانده سموم آن را تأیید خواهند کرد. پس از تأیید آزمایشگاه‌های گیاه‌پزشکی، محصول وارد فرآیند استاندارد می‌شود و اگر بتواند رده‌های بالای استاندارد را هم طی کند، گواهینامه ارگانیک را هم دریافت خواهد کرد. این موضوع درحالی رخ می‌دهد که علی‌ هادی‌زاده‌معلم رئیس کمیسیون کشاورزی اتاق ایران چندان به این اتفاق خوشبین نیست و به «شهروند» می‌گوید: در اقتصاد ایران بی‌شمار تفاهمنامه‌هایی است که درحد کاغذ مانده‌اند و هرگز اجرایی نشده‌اند.

پایانی بر مناقشه وزارت بهداشت و جهاد

اما درحالی براساس ماده ٢٨ قانون حفظ نباتات در زمینه امحای محصولات غیرمجاز، اگر محصولی سموم درون آن ازحد مجاز بالاتر باشد، وزارت بهداشت موظف است با همکاری شهرداری آن محصول را امحا کرده و از توزیع آن نیز جلوگیری کند که به گفته مسئولان وزارت بهداشت چنین امکانی برای این دستگاه وجود ندارد. هدایت حسینی مدیرکل نظارت بر فرآورده‌های غذایی و آشامیدنی سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت دراین‌باره بارها اعلام کرده است؛ به دلیل این‌که درکشور امکان ردیابی محصولات کشاورزی وجود ندارد، بنابراین امکان شناسایی سرمنشأ برای امحای محصولات دارای مشکل نیز وجود ندارد. ضمن این‌که درهیچ جای دنیا کسی با محصول نهایی مبارزه نمی‌کند و معمولا از منبع تولید، اصلاحات لازم انجام می‌شود.او همچنین درپاسخ به این انتقاد که چرا وزارت بهداشت در آزمایش‌های خود از مزارع برای نمونه‌برداری استفاده نمی‌کند تا مشکل از سرمنشأ حل شود، گفته است: امکان چنین کاری برای وزارت بهداشت میسر نیست، زیرا مطابق آمار وزارت جهاد کشاورزی ١٠٠‌میلیون تن محصولات کشاورزی درکشور تولید می‌شوند که اگر ما تمامی امکانات خود را هم بسیج کنیم، باز نمی‌توانیم چنین کاری را انجام دهیم و بنابراین ما از سیستم رندوم‌چک (نمونه‌برداری تصادفی) و آن هم از سطح بازار‌های میوه و تره‌بارداستفاده می‌کنیم.

اتفاق کاغذی!

اما حالا با امضای این تفاهمنامه صدور کد استاندارد برای محصولات کشاورزی گویا قرار است که پرونده مناقشه میان سازمان غذا و دارو، استاندارد و مسئولان وزارت جهاد کشاورزی که ریشه در سال‌های دور دارد، بسته شود اما علی‌ هادی‌زاده‌معلم رئیس کمیسیون کشاورزی اتاق ایران چندان به این اتفاق خوشبین نیست و معتقد است که تفاهمنامه‌ها ارزشی فراتر از ثبت درکاغذ ندارند و ازطرفی زیرساخت‌های اجرای چنین طرحی فراهم نیست. او با بیان این‌که این تفاهمنامه‌ها معمولا خیلی درکشور ما جدی گرفته نمی‌شوند، به «شهروند» می‌گوید: امیدوارم این تفاهمنامه چیزی فراتر از یک کاغذ و چند امضا باشد؛ چراکه تفاهمنامه‌هایی در این دست که هیچ‌گاه اجرایی نشده‌اند، در اقتصاد ایران بسیار یافت می‌شوند و اگر واقعا بتوانیم این تفاهمنامه را عملی کنیم، قدم بسیار ارزشمندی برای سلامتی مردم کشور برداشته‌ایم.به گفته معلم، عملی‌شدن این طرح بیش از هرچیزی نیاز به آزمایشگاه‌ها و کلینیک‌های مخصوصی دارد که اداره و تأسیس آنها کار هرکسی نیست. هرشهر و شهرستانی باید به تعداد کافی از این لابراتورها با حمایت بخش دولتی داشته باشد. کلینیک‌های گیاه‌پزشکی حال حاضر در ایران، خیلی متعدد و مجهز نیستند و اگر این تفاهمنامه در این حالت امضا و اجرایی شود، درحد یک اتفاق کاغذی باقی خواهد ماند.گفتنی است؛ درحال حاضر تنها حدود ‌هزار کلینیک گیاه‌پزشکی درسطح کشور مشغول ارایه خدمات به بهره‌برداران بخش کشاورزی هستند که درصورت اجرایی‌شدن این طرح و نهادینه‌شدن فرهنگ استفاده ازخدمات این مراکز دربین بهره‌برداران بخش، ضرورت دارد که تعداد آنها به چند برابر برسد.

داستان از کجا شروع شد

اوایل ‌سال ٩٣ بود که اجرای طرحی به نام «پی‌ام‌سی»، ازسوی وزارت بهداشت و با همکاری سازمان جهاد کشاورزی برای بررسی وجود سموم درمحصولات پرمصرف کشاورزی کلید خورد. طرحی که نتایج نگران‌کننده‌ای داشت؛ ٧ محصول پرمصرف کشاورزی، آلودگی بالایی دارند و این، خطر بزرگی است که ٨٠‌میلیون ایرانی را تهدید می‌کند.دراین طرح، ۴ محصول شامل خیار، گوجه‌فرنگی، سیب درختی و برنج ازنظر آفت‌کش‌ها و باقیمانده سموم و ٣ محصول سیب‌زمینی، پیاز و کاهو از نظر باقیمانده کودهای شیمیایی شامل نیترات و فلزات سنگین مورد بررسی قرار گرفت که مطابق این بررسی‌ها ١٠‌درصد ازنمونه‌های مورد آزمایش از نظر باقیمانده سموم کشاورزی بالاتر ازحد معمول بوده است.آن‌طور که هدایت حسینی مدیرکل نظارت بر فرآورده‌های غذایی و آشامیدنی سازمان غذا و دارو اعلام کرده بود، از نمونه‌های مورد ارزیابی در این محصولات کمترین عدم انطباق با استاندار‌های لازم در برنج با زیر ٢‌درصد و بیشترین مورد در سیب درختی با ١٠‌درصد دیده شد. گوجه‌فرنگی و خیار نیز به ترتیب بعد از سیب درختی بالاترین سموم باقیمانده درخود را دارا بوده‌اند.این درحالی بود که محمدعلی باغستانی رئیس سازمان حفظ نباتات کشور در واکنش به مطالب مطرح‌شده ازسوی وزارت بهداشت مبنی بر باقیمانده سموم کشاورزی در ٧ محصول پرمصرف باغی و زراعی شامل خیار، گوجه‌فرنگی، سیب درختی، سیب‌زمینی، کاهو، پیاز و برنج برخی از آزمایش‌های انجام‌شده ازسوی وزارت بهداشت را نادرست دانسته و در ادامه به ضرورت حمایت دولت و اختصاص بوجه مناسب در زمینه مبارزه با سموم و آفت‌کش‌های غیرمجاز درمحصولات کشاورزی تأکید کرد.
او میزان مصرف سموم کشاورزی درکشور را کمتر از میانگین جهانی ذکر کرد و گفت: میزان مصرف سموم درمحصولات کشاورزی درکشور ۵٠ تا ۶٠‌درصد متوسط دنیاست.هرچند که رئیس سازمان حفظ نباتات به روند اجرایی این آزمایش‌ها انتقاداتی وارد کرده است، ولی موضوع آن‌قدر مهم بوده که سازمان تعزیرات حکومتی نیز خواستار تشکیل جلسه‌ای به منظور بررسی این موضع شده و ازتمامی مسئولان مرتبط خواسته شده تا به منظور رفع مشکل در این جلسه شرکت کنند.آن‌طور که حسین رستگار رئیس آزمایشگاه مرجع سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت گفته بود؛ «طبق بررسی‌های انجام‌شده درحال حاضر مصرف بیش ازحد سموم مجاز و همچنین استفاده از سموم قاچاق در برخی از مزارع وجود دارد که ضرورت نظارت و کنترل این آفت‌کش‌ها را به‌عنوان اولویت مهم وزارت بهداشت و جهاد کشاورزی قرار داده است».

سرانه هر فرد در مصرف سم‌های کشاورزی ۴٠٠ گرم است

براساس اعلام منابع مختلف میزان سمی که هر ایرانی سالانه با محصولات کشاورزی مصرف می‌کند، اندکی کمتر از نیم‌کیلوگرم در ‌سال است. اعدادی که منابع مختلف برای سرانه مصرف سم محصولات کشاورزی در ایران اعلام کرده‌اند، چیزی بین ۴٠٠ تا ۴۵٠گرم است. عین‌اللهی قائم‌مقام دانشکده علوم پزشکی بقیه‌الله به این آمار صحه گذاشته و به مهر گفته است؛ سرانه مصرف هرفرد درمصرف سم‌های کشاورزی، ۴٠٠ گرم است و اعلام کرد که به گفته او، آمار مبتلایان به سرطان درمناطقی که استفاده از سموم و کودهای شیمیایی بالا بوده، افزایش نشان می‌دهد.او با بیان این‌که مصرف سالانه کود‌های شیمیایی درکشاورزی کشور حدود ۵,۴‌میلیون تن است که این رقم طی ١٠‌سال گذشته دوبرابر شده، افزود: میزان مصرف اوره درحدود ۵.٢‌میلیون تن در‌ سال است و فسفات در رده دوم قرار دارد.
عین‌اللهی با یادآوری این‌که ٩٠‌درصد سرطان‌های گوارشی در مناطقی ازکشور قرار دارد که ۵٠‌درصد کودهای شیمیایی در آنجا مصرف می‌شود، اظهار داشت: گلستان و مازندران ازجمله این مناطق هستند.وی با اشاره به این‌که طی چند ماه اخیر رتبه اول سرطان معده را کسب کرده‌ایم، افزود: روند سرطان‌های گوارشی درکشور رو به افزایش است که حداقل یک‌سوم آن به خاطر مصرف کودهای شیمیایی درکشاورزی است.

منبع: روزنامه شهروند

زلزله تهران چقدر نزدیک است؟

بعد از زلزله ایتالیا نوبت تهران است؟!
در گزارش «اکسپرس» هشدار داده شد:

بعد از زلزله ایتالیا نوبت تهران است؟!

ایتالیا درهفته گذشته زمین‌لرزه‌ای مرگبار را از سر گذراند، زلزله‌ای ٦,٢ ریشتری که تا لحظه نگارش این گزارش ٢٨١ تن را کشته است. مثل هربار پس از هر زلزله، باز هم ناقوس خطر به صدا درآمده. «تهران، استانبول و لس‌آنجلس در نوبت بعدی زلزله مرگ‌آور هستند.»

پایگاه خبری تحلیلی آب ایران: ایتالیا درهفته گذشته زمین‌لرزه‌ای مرگبار را از سر گذراند، زلزله‌ای ۶,٢ ریشتری که تا لحظه نگارش این گزارش ٢٨١ تن را کشته است. مثل هربار پس از هر زلزله، باز هم ناقوس خطر به صدا درآمده. «تهران، استانبول و لس‌آنجلس در نوبت بعدی زلزله مرگ‌آور هستند.» خبرگزاری اکسپرس در تازه‌ترین گزارش‌اش دست روی تهران گذاشته و از زلزله‌ای حرف زده که بی‌برو و برگرد، بیخ گوش این شهر است.

زمین‌شناسان و متخصصان زلزله‌شناسی، بارها از زلزله‌خیزبودن این سرزمین گفته‌اند و پوسته ضعیف فلات ایران که هنوز به پایداری نرسیده و با حرکت صفحه‌های عربستان، هند و اوراسیا، گاه و بیگاه می‌لرزد، حتی در نقشه جهانی زلزله، نقاط زلزله‌خیز با رنگ سرخ نشان داده شده است و ایران در این نقشه به شکل نگینی سرخ بر صفحه جهان دیده می‌شود. زلزله‌شناسان معتقدند؛ «زمین‌لرزه قبلا اتفاق افتاده، پس باز هم اتفاق می‌افتد.» همین است که هربار با لرزیدن مختصر پوسته کره‌زمین، هراس زلزله به جان آدم‌ها می‌افتد. این خطر درکمین بسیاری از شهر‌های ایران است و‌ درصد بلاخیزی‌اش چنان که مطالعات نشان داده، برای تهران بیشتر است.
گزارش اکسپرس از تهران
تازه‌ترین گزارش «اکسپرس» که «فارس» دیروز آن را منتشر کرده،‌ بعد از زلزله ایتالیا، از خطری نوشته که درکمین سه شهر بزرگ جهان است. «لس‌آنجلس که روی گسل سن آندرس قرار گرفته و زلزله در آن عجیب نیست» و «کارشناسان ناسا معتقدند که بخشی از فشار زمین‌لرزه‌های قبلی تا آوریل‌ سال ٢٠١٨ به زمین لرزه در لس‌آنجلس خواهد انجامید.» و قدرتش «۶,١ تا ۶.٣ درجه در مقیاس ریشتر» خواهد بود.

استانبول در ترکیه هم گزینه دیگر است. در این گزارش زمین‌لرزه‌های کوچک و بزرگ قرن بیستم یادآوری شده که جان نزدیک به صد‌هزار نفر را در این شهر گرفته و تحقیقی در‌سال ٢٠٠٠ که نشان داده که «احتمالا ۶٠‌درصد این شهر تا‌ سال ٢٠٣٠ در زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ٧ ریشتر را تجربه خواهد کرد.» نویسنده این گزارش، با استناد به مطالعات پیشین از احتمال وقوع زلزله در تهران هم اینچنین نوشته است: «این شهر در نزدیکی ٣ گسل بزرگ ساخته شده است.»

گزارش اکسپرس به جمعیت مهاجر تهران و ساختمان‌سازی‌های گسترده بدون رعایت موارد ایمنی زلزله هم اشاره کرده است. همچنین به گفته‌های بهرام عکاشه، زلزله‌شناس ایرانی در گفت‌وگو با رویترز پرداخته که درباره تهران گفته است؛ «احتمال وقوع زلزله با قدرت حداقلی ۶ ریشتر طی ۵٠‌سال آینده ٩٠‌درصد است.» در ادامه این گزارش همچنین آمده است: «درحال حاضر جنوب‌شرق آسیا، آمریکای جنوبی و اخیرا نیز، با زلزله مهلک در مرکز ایتالیا، اروپا درحال حس کردن تأثیرات این مسأله است. برهمین اساس نگرانی‌هایی نسبت به احتمال وقوع زمین‌لرزه‌های مهلک‌تر در برخی نقاط جهان که به از بین رفتن کل یک شهر منجر شود، گسترش یافته است. از این نظر سه شهر در جهان با بیشترین احتمال وقوع زلزله بعدی لس‌آنجلس، تهران و استانبول هستند.»
تهران و سه گسل خطرناکش
اما پیش از این هم مطالعاتی درباره زمین لرزه نشان می داد که «تهران در کنار توکیو، استانبول، لس آنجلس، اوزاکا و جاکارتا یکی از شش کلانشهر مهم جهان است که در معرض ریسک بالای زلزله قرار دارد.» رخدادی که با وقوع در کلانشهرها به مرگ هزاران تن خواهد انجامید. مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله خطر پیش رو را «فاجعه ای بین المللی» می داند و به «شهروند» می گوید:«این مطالعه تازه ای نیست اما از واقعیت هم به دور نیست. زمین لرزه مهمی که هر بار بعد از زلزله از آن صحبت می شود، ابعاد گسترده ای خواهد داشت.» به گفته او تهران سه عامل آسیب زای زلزله را دارد:«خطر بالا، آسیب پذیری زیر ساخت ها و جمعیت قابل توجه.» زارع ادامه می دهد: «تفاوت شهرهای نام برده در این مطالعات این است که لس آنجلس، توکیو و اوزاکا توسعه یافته اند و تهران و کراچی و جاکارتا در کشورهای در حال توسعه قرار گرفته اند.

همین مسئله باعث می شود جمعیت و کیفیت زیرساخت ها در این شهرها متفاوت باشد.»اینطور که این زلزله شناس می گوید، اگرچه هیچ منطقه ای در ایران از خطر زلزله به دور نیست اما ٢١ گسل زیر پای تهرانی‌هاست که از این میان سه گسل بیش از بقیه، فعالند، «گسل شمال تهران، که معروف ترین گسل فعال پایتخت است و در ١٠ هزار سال گذشته ٢ زلزله مهم را از سر گذرانده و هر روز زلزله های کوچک متعددی در آن رخ می دهد.

به طوری که در ٧ سال اخیر، حداقل ١٠ زلزله بیش از ٣,۵ ریشتری داشته است.» ،«گسل مُشا، که از ٣۵ کیلومتری تهران می گذرد.»، «گسل چیتگر یا طرشت» و از سوی دیگر گسل هایی در جنوب پایتخت که «گسل کهریزک، ری و پیشوا» از مهمترین آنها هستند. اگرچه جمعیت بالا، خطر طبیعی زلزله و آسیب پذیری زیرساخت ها و بافت فرسوده تهرانی ها را تهدید می کند به گفته این استاد پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی، اما «همه این عوامل در جنوب تهران گسترده تر است» و هنوز فکری به حال بافت فرسوده نشده و ساخت و ساز در حریم پهنه گسل ها متوقف نشده است.

منبع: شهروند