واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

«پالمر لوکی» جوان ۲۲ ساله‌ای که فیس بوک شرکتش را ۲ میلیارد دلار خرید


تقریبا حدود یک سال از زمانی می‌گذرد که فیس بوک رسما اعلام کرد که استارت آپ Oculus VR را به بهای ۲ میلیارد دلار خریداری کرده است؛ شرکتی که در حوزه واقعیت مجازی فعال است و اخیرا نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اما بنیانگذار ۲۲ ساله این شرکت که اکنون به بهای ۲ میلیارد دلار فروخته شده، چگونه زندگی می‌کند؟

به گزارش «تابناک» بنیانگذار شرکت Oculus «پالمر لوکی» تنها 22 سال دارد. وقتی هنوز یک نوجوان بود اولین دستگاه واقعیت مجازی خود را در پارکینگ خانه ساخت و زمانی که به 19 سالگی رسیده بود این دستگاه یک استارت آپ شناخته شده و معتبر بود.

مجله فوربس تخمین زده است که تا کنون و در پی توافق لوکی با فیسبوک برای فروش این استارت آپ به بهای 2 میلیارد دلار، سرمایه خالص وی اکنون به چیزی در حدود 500 میلیون دلار رسیده است. اما نکته جالب در اینجاست که این سرمایه هنگفت منجر به آن نشده که این جوان 22 ساله چندان تجملاتی زندگی کند. البته هنوز!

نشریه «بیزینس اینسایدر» نگاهی انداخته است به زندگی لوکی طی یکسال گذشته یعنی از زمانی که فیسبوک شرکت وی را خریداری کرده است.

جوان 22 ساله ای که فیسبوک شرکتش را 2 میلیارد دلار خرید

لوکی در حال حاضر در محله «آترون» در سیلیکون والی زندگی می کند. محله ای که سرشناسانی نظیر اریک اشمیت مدیر عامل گوگل و مگ وایتمن مدیر عامل HP در آن زندگی می کنند. اما لوکی به همراه هفت تن از دوستان خود در خانه ای زندگی می کند که نام آن را «The Commune» گذاشته و اوقات بیکاری خود را با دوستان به بازی های رایانه ای مشغول است. خانه وی چیزی شبیه به این خانه است.

جوان 22 ساله ای که فیسبوک شرکتش را 2 میلیارد دلار خرید

وی در طول روز مدت زمان زیادی را در مقر اصلی فیسبوک در «منلو پارک» می گذراند، اما در دفتر فیسبوک هنوز چندان شناخته نیست. وی به مجله فوربس گفته بود: اینجا افراد زیادی هستند که همه چیز را در مورد Oculus میدانند اما نمیدانند من چه کسی هستم.

جوان 22 ساله ای که فیسبوک شرکتش را 2 میلیارد دلار خرید

لوکی بیش از هر چیز با تیپ غیر رسمی خود شناخته میشود. وی معمولا یک تی شرت برتن دارد و با یک جفت صندل قدم میزند. اما خود میگوید که دوست دارد پا برهنه باشد: ما کفش را اختراع کردیم تا پاهای خود را از آسیب های محیطی امن نگه داریم. اما زندگی در کالیفرنیای امروز کاملا امن هست. اگر صندل های خود را از پا درآورم هم مشکلی پیش نمی آید.

جوان 22 ساله ای که فیسبوک شرکتش را 2 میلیارد دلار خرید

یکی از بزرگترین ولخرجی های وی بعد از قرارداد با فیسبوک این بوده است که یکی از خودروهای شرکت Tesla را به بهای 120 هزار دلار خریداری کرده است. وی در این باره گفته است: «الون ماوسک» - مدیر عامل Tesla – فردی است که لیاقت و شایستگی پول من را دارد:

جوان 22 ساله ای که فیسبوک شرکتش را 2 میلیارد دلار خرید

اما معمولا با ون GMC خود که مدل 1986 است و گفته می شود که کف آن یک قالیچه قرمز پهن شده رانندگی می کند. وی یک سال گذشته را بیش از همه وقف سفر و آشنایی با مهندسان مختلف برای نشان دادن دستگاه واقعیت مجازی خود کرده است.

جوان 22 ساله ای که فیسبوک شرکتش را 2 میلیارد دلار خرید

این جوان میلیونر 22 ساله طبع شوخی نیز دارد و اغلب مانند یک شومن نمودار می شود. سال قبل در جریان کنفرانسی در کالیفرنیا برای معرفی Rift وی تی شرت های مزین به آرم Oculus را اینگونه تقدیم حضار کرد.

جوان 22 ساله ای که فیسبوک شرکتش را 2 میلیارد دلار خرید

در ماه اکتبر سال گذشته میلادی بنیاد Smithsonian جایزه نبوغ و ابتکار را به وی برای اختراع Oculus Rift اهدا کرد.

جوان 22 ساله ای که فیسبوک شرکتش را 2 میلیارد دلار خرید

و در ژانویه سال جاری مجله فوربس وی را به عنوان مهمترین سی نفر زیر سی سال به انتخاب خود معرفی کرد و تصویر وی بر روی جلد این مجله نقش بست.

جوان 22 ساله ای که فیسبوک شرکتش را 2 میلیارد دلار خرید

اما با این همه و در حالی که مشغولیت و شهرت پالمر لوکی روز به روز در حال افزایش است، چندان علاقه ای به چهره شدن ندارد. وی خود در مورد اختراع و کار خود می گوید: این موضوعی مربوط به من نیست. موضوعی مربوط به چیزی بسیار بزرگتر است. شاید بزرگتر از همه ما.

جوان 22 ساله ای که فیسبوک شرکتش را 2 میلیارد دلار خرید


اشتراک تجربه ای از روش برنامه ریزی

چند نکته برای هدف گذاری و برنامه ریزی برای سال جدید (از سایت shabanali)

دلم می‌خواست  این غزل زیبا را بنویسم که: «نوروز بمانید که ایام شمایید، آغاز شمایید و سرانجام شمایید…گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است، در کوچه‌ی خاموش زمان، گام شمایید…»

متاسفانه امروز دیدم در وایبر همین غزل را برایم فرستادند و من هم از بحث کردن و نوشتن در موردش صرف نظر کردم. چیزی که در شبکه‌های اجتماعی رایج شود، از قله‌ی رفیع فاخر خود، فرو می‌آید و برای بارور کردن روح و جان، عقیم می‌شود. چشم به دیدنش عادت می‌کند و عادت کردن، فرصت شگفت زده شدن و فرو رفتن در خلسه‌ی حاصل از اندیشیدن به یک مفهوم زیبا و شگفت‌انگیز را از ما می‌گیرد.

این بود که گفتم صرفاً چند نکته درباره‌ی برنامه ریزی برای سال جدید بگویم. البته من حرف‌های رسمی‌ام را در مورد برنامه ریزی، در متمم تحت عنوان فایل صوتی نقطه شروع گفته‌ام و شنیده‌اید. اما نکاتی هست که کمی شخصی‌تر است. منظورم از شخصی بودن، این است که الزاماً در دفاع از آنها، نمی‌توانم مقاله و تحقیق و … ارائه کنم. اما از جمله‌ چیزهایی است که طی سالهای اخیر، به تجربه آموخته‌ام.

حدود هجده سال پیش بود که در یک کتاب انگیزشی خواندم تحقیقی در هاروارد (و تحقیق مشابهی در ییل) نشان داده است که نوشتن اهداف، می‌تواند شانس موفقیت در آنها را بالا ببرد. آن زمان هنوز نمی‌دانستم که این تحقیق هم (که هنوز هم در کتابهای انگیزشی و حتی در نشریاتی مانند فوربس نقل می‌شود) صرفاً یک روایت دروغین اینترنتی است. اما به هر حال، از آن سال تا کنون، همیشه هدف‌هایم را نوشته‌ام و از این کار، ناراحت و پشیمان نیستم و همچنان آن عادت مفید را ادامه می‌دهم.

چند هفته پیش، فرصتی دست داد تا سررسید کهنه‌ی قدیمی‌ام را هم پیدا کنم و با قرار دادن آن در کنار سند‌های برنامه‌ریزی که در سالهای اخیر برای خود تنظیم می‌کنم، هدف‌گذاری‌ها و برنامه ریزیهای پانزده سال اخیر را مرور کنم و در کنار دستاوردهایم بگذارم تا ببینم در کجاها موفق بوده‌ام و در کجاها به خواسته‌هایم نرسیده‌ام.

ادامه‌ی آنچه می‌خوانید، صرفاً حاصل مرور این دفترچه‌ها است. ممکن است کسان دیگری هم باشند که به شیوه‌هایی مشابه و یا حتی معکوس، نتایج ارزشمندی کسب کرده باشند و طبیعی است که در این چنین بحث‌هایی، راهکار قطعی وجود ندارد.

در اولین سالهایی که هدف گذاری را به صورت جدی و مکتوب انجام دادم، هدف‌هایم بیشتر از جنس دستاوردهای عددی بود. مثلاً آخرین سال دبیرستان، رتبه‌ی کنکور زیر صد می‌خواستم. ماهی دویست هزارتومان درآمد از محل کار پاره وقت. یک سفر یک هفته ای به خارج از ایران هم، جزو اهداف آن سال من بود که البته این آخری در آن سال برآورده نشد. آن موقع آموخته بودم که همه چیز باید عددی شود. عددها باید قابل دستیابی باشند. اما ساده هم نباشند و کمی چالش ایجاد کنند.

شیوه‌ی خوبی بود. اما عملی شدن و عملی نشدن گاه و بیگاه هدف‌ها، گاهی خوشحال و گاهی ناراحتم می‌کرد. الان که فهرست آن زمان را می‌خوانم، فکر می‌کنم شاید از فهرست سی موردی دو سال اول دانشگاه، حدود شانزده یا هفده مورد آن عملی نشدند.

به تدریج احساس کردم که این شیوه‌ی هدف گذاری و برنامه ریزی، به آن اندازه که من انتظار دارم اثربخش نیست. به هر حال بودنش بهتر از نبودنش است. اما همیشه فهرستی درست می‌کنم و نیمی از آن عملی می‌شود و نیمی دیگر هم نمی‌شود و بعد هم هزار دلیل و بهانه دارم که چرا بعضی هدفهایم عملی نشدند و به هر حال همه چیز در دست من نیست و عوامل محیطی هم در کار هستند و خلاصه… سالی دیگر می‌آمد و فهرستی دیگر که من از همان ابتدا، ایمانم را به آن از دست داده بودم و می‌دانستم که بدون نوشتن هم، نیمی از فهرست عملی شده و نیمی دیگر شکست خواهد خورد!

خوب یادم هست که هدف گذاشته بودم که دومین کتابم را طی شش ماه نخست سال منتشر کنم و به خاطر کندی فرایند صدور مجوز و مشکلاتی از این دست، یک سال گذشت و هنوز این هدف عملی نشده بود. این بود که هدف گذاری بر مبنای فعالیت ها را شروع کردم. من نمی‌توانم برای انتشار شش ماهه‌ی کتابم برنامه ریزی کنم. چون بخشی از این هدف، در اختیار وزارت ارشاد و بخشی در اختیار مدیر انتشارات و بخشی در اختیار مدیر چاپخانه است. حتی بخشی در اختیار جعفر، کارگر افغانی چاپخانه بود که دو تا از زینک‌ها داخل وانت او جا مانده بود و او هم به کابل رفته بود!

منظورم از برنامه ریزی و هدف گذاری بر مبنای فعالیت، این است که: من هدف می‌گذارم که امسال، یک کتاب دویست صفحه‌ای تالیف کنم. تالیف بیشتر از انتشار، در اختیار من است و دخالت دستان بیرونی در آن کمتر. قطعاً پس از تالیف برای انتشار سریع و به موقع، تلاش خواهم کرد. اما چیزی که در فهرست اهدافم می‌نویسم «فعالیت» است و نه «دستاورد نهایی».

یادم است به همین شیوه با خودم قرار گذاشتم که کتاب استاتیک مریام را در دو هفته بخوانم و از هر فصل، نیمی از تمرین‌ها را حل کنم. دیگر برای نمره ی درس استاتیک هدف نگذاشتم (چقدر هم خوب شد که نگذاشتم. آقای امیدوار استاد درس، با همه‌ی لطف و محبتی که به من داشت، حسابی ناامیدم کرد!).

هدف گذاری و برنامه ریزی بر مبنای فعالیت خوب بود. اما احساس خوبی به من نمی‌داد. احساس می‌کردم تصویر کلان را از دست داده‌ام. شبیه کارگری که به او می‌گویند تو باید امروز دو هزار آجر جابجا کنی و وقتی می‌پرسد خانه‌ی نهایی چه شکلی خواهد بود؟ به او می‌گویند: این را نمی‌دانیم. به ده‌ها عامل دیگر بستگی دارد. تو آجر را جابجا کن. این تنها کاری است که در حوزه‌ی اختیار و توانمندی توست.

این تجربه‌ها همزمان با نخستین سالهای کار کردن رسمی سازمانی من بود (البته خود کار به اندازه‌ی عنوان شیک و تمیزی که من گفتم، تمیز نبود!). کم کم دیدم که هدف‌های سالهای گذشته، چقدر مسخره و بی معنی بوده‌اند. رتبه‌ی کنکور، درست در لحظه‌ی ورود به دانشگاه بی معنی شد. معدل کارشناسی پس از فارغ التحصیلی بی خاصیت شد. یکی دو سال بعد، دیگر هیچ کس رشته‌ی کارشناسی‌ام را هم نمی‌پرسید. من هم بیشتر به خاطر تعمیر و عیب یابی سیستم‌های الکترونیک و تجهیزات اتوماسیون شناخته شده بودم و کسی سوال مکانیکی از من نداشت!

کم کم دیدم که جامعه به مهارت، کار دارد و اگر مهارت داشته باشی، عملاً بدون اینکه آگاهانه تلاش کنی، هدف‌هایی که قبلاً داشتی یکی پس از دیگری برآورده می‌شود. کم کم ماشین‌ اول و دوم را خریدم و حقوق خوب را گرفتم و مسافرت‌های خارجی‌ام را یکی پس از دیگری رفتم و همه چیز خوب بود.

پول و موقعیت آن سالها، تقریباً ربط زیادی به هدف‌ گذاریها و برنامه ریزیهای قبلی‌ام نداشت. ناشی از این بود که ایراد یک سیستم پی ال سی را، شاید به جای دو روز، در دو ساعت پیدا می‌کردم و می‌توانستم در جلسات کاری، به هر ضرب و زوری بود، ترجمه همزمان انجام دهم و رابطه‌ام با کارگرها خوب بود و می‌دانستم که اگر نیمی از حقوق امروزم را به عنوان هدیه و کادو،‌ به صورت غیررسمی به آنها و فرزندانشان بدهم، آنها بیشتر کمک می‌کنند و چند ماه بعد، می‌توانم حقوق بیشتر و موقعیت بهتری داشته باشم تا دوباره بتوانم بخش بیشتری از حقوقم را به آنها و فرزندانشان بدهم…

خلاصه. کم کم، دیدم هر آن چیزی که از جنس موفقیت است، نه «عدد» است و نه «عنوان». بلکه از جنس مهارت است. الان فهرست هدف گذاری سال ۸۴ پیش چشمم است. در آن مهارت مذاکره را نوشته‌ام (اولین سالی بود که این را به عنوان مهارتی رسمی نوشتم). مهارت ارتباط با طبقه‌ی کارگر! (به معنای مارکسیستی آن نخوانید. در فضای فرهنگی کارگاه‌های ایرانی بخوانید). مهارت برنامه نویسی سیستم PLC ساخت Selectron. مهارت خواندن LC و …

برگه‌ای که در تحویل سال ۸۴ نوشته‌ام، هیچ شباهتی به این «مقلب القلوب‌های نستعلیق» و «ماهی قرمزهای اینستاگرام» و «سفره‌های هفت سین» این روزها ندارد. اگر نگویم که برنامه‌ِی آغاز سال من است، آن را با کاغذی که از جیب یک مهندس در کارگاه، بیرون افتاده یا شاید چرکنویسی که روی میز دفتری مانده و هر کس جمله‌ای یادگاری روی آن نوشته است،‌ اشتباه بگیرید!

این ماجرا هم چند سالی ادامه داشته. صادقانه بگویم، حتی امسال هم، هنوز دو سه عنوان از این جنس، در برنامه‌‌ی سالیانه‌ام دارم. اما دیگر مثل آن سالها، تم کلی برنامه‌ ریزی‌ام مهارتی نیست.

برنامه ریزی مهارتی، بیشتر برای دورانی مفید است که هنوز در شغل و موقعیت خودت تثبیت نشده‌ای. هنوز باید به فکر این باشی که رزومه‌ی پربار‌تری داشته باشی. هنوز در فضای رقابتی هستی و احساس می‌کنی که افراد دیگر، اگر چند مهارت بیشتر از تو داشته باشند، جایگاه محکم‌تری نسبت به تو خواهند داشت.

کم کم، وقتی در جای خود تثبیت شدی و مطمئن شدی که در ادامه‌‌ی زندگی، هرگز مجبور نمی‌شوی برای کسی رزومه پرکنی و تقاضا برای تو به اندازه‌ی کافی هست (که من فکر می‌کنم اگر کسی درست و حرفه‌ای برخورد کند باید در چهارمین دهه‌ی زندگی به چنین نقطه‌ای برسد و دیگر خودش رزومه‌ی افراد دیگر و سازمان‌های دیگر را بررسی کند). در این وضعیت، کم کم بحث سبک زندگی پیش می‌آید. حالا دیگر آنچه از هدف گذاری عددی و هدف گذاری مهارتی مهم‌تر است، برنامه ریزی برای سبک زندگی است.

آیا مطالعه بخشی از زندگی من است؟ خانواده قرار است چه سهمی در زندگی من داشته باشد؟ آیا کار قرار است حساب بانکی‌ام را پر کند و عصرها، آن پول را برای زندگی خرج کنم؟ یا کارم خود، نوعی زندگی است. آیا قرار است پیرو دیگران باشم یا پیشروتر از دیگران؟ آیا از بیدار شدن زودهنگام صبحگاهی لذت می‌برم یا اینکه رویایم، روزگاری است که بتوانم تا ظهر،‌ در رختخواب بمانم؟ آیا پیاده روی، بخشی از برنامه‌های من است؟ نقش ابزارها در زندگی‌ام کجاست؟ لپ تاپ من چه نقش‌هایی برای من دارد؟ مرا به اینترنت وصل می‌کند یا وایبر؟ به کتابهای الکترونیک یا پاورپوینت؟ موبایل در زندگی من چه نقشی ایفا می‌کند؟ آیا برای یادگیری، برنامه ‌ی منظمی دارم؟

همه‌ی این سوالات را، می‌توان زیر یک عنوان جمع کرد: برنامه ریزی و هدف گذاری برای عادتهای زندگی. عادتهای درست،‌ مهارتهای درست را هم پرورش می‌دهند و دستاوردهای درست را هم به همراه می‌آورند.

یکی دو سال است، بعد از برنامه ریزی برای عادت، به برنامه ریزی برای تغییر مدل ذهنی فکر می‌کنم. امسال در برگه‌ی هدف گذاری‌ام نوشتم: نمی‌دانم می‌خواهم چه کسی باشم. اما می‌دانم می‌خواهم چه کسی نباشم. نمی‌دانم می‌خواهم کجا باشم. اما می‌دانم می‌خواهم کجا نباشم. نمی‌دانم می‌خواهم چه بنویسم. اما می‌دانم می‌خواهم چه ننویسم. میخواهم ذهنم فارغ از هدفها و هدف گذاری‌ها باشد. می‌خواهم دیوارها و مرزها و دره‌ها را بداند و در زمین باز زندگی، به هر سوی دیگری که می‌خواهد بدود.

فکر می‌کنم در این سالها، مدل ذهنی بزرگان می‌تواند تا حد زیادی راهگشا باشد. اگر بود، سال بعد برای شما گزارشش را می‌نویسم…

به همه‌ی عزیزانم گفته‌ام، به شما هم که عزیزترین‌های من – و اگر صادقانه بگویم تنها دوستان نزدیک من و تنها کسانی هستید که با آنها در ارتباط هستم – می‌گویم:

برایتان آرامش و امید آرزو می‌کنم و می‌دانم که سلامت و ثروت، چیزی بیش از دستاورد فرعی این دو نیست!

نمونه اولیه میز هوشمند

«پولار» میزی هوشمند با قطر 3 متر است که توسط دو شرکت بلژیکی طراحی شده است.

خبرگزاری فارس: میز هوشمند با قطر 3 متر+تصاویر

به گزارش گروه دانستنی‌های خبرگزاری فارس، آژانس BUMP  و Lab101 در بلژیک با همکاری هم میزی تعاملی با نام «پولار» طراحی و تولید کرده‌اند؛ قطر این میز 3 متر است و فناوری‌های زیادی در اختیار کاربر می‌گذارد.

کاربر می‌تواند تنها بدون دست زدن به میز با حرکات دست اطلاعاتی که می‌خواهد را به سادگی بدست آورد.

این فناوری نوآورانه فیلم‌های ویدئویی متعدد را نمایش می‌دهد. 

در حال حاضر این میز یک نمونه اولیه است.


قانون 2 دقیقه ای دیوید آلن برای مدیریت زمان

دیوید آلن مشاور مدیریت زمان و نویسنده کتاب های پرفروش است. او برای بیش از یک میلیون متخصص در صدها سازمان، برنامه های خلاقیت و پیشرفت ارائه داده است.

مجله اینترنتی برترین ها





مجله پنجره خلاقیت - ترجمه افسانه محمودی یزدانی:

نکات مدیریت زمان در گفت و گو با دیوید آلن، مدرس خودیاری

دیوید آلن مشاور مدیریت زمان و نویسنده کتاب های پرفروش است. او برای بیش از یک میلیون متخصص در صدها سازمان، برنامه های خلاقیت و پیشرفت ارائه داده است.

او شرکتی چند میلیارد دلاری را اداره می کند و سه کتاب نوشته است. او از قانون دو دقیقه ای برای انجام کارهای بیشتر و همراه با موفقیت سخن می گوید.

- آموزه های شما در مورد افرادی ست که از وقت کم برای انجام کارهای بیشتری استفاده می کنند. برای ما توضیح دهید که چگونه می توان این کار را با کارآیی بیشتر انجام داد.

مدیریت زمان با قانون 2 دقیقه ای

بسیاری از افراد کارهای خود را به تعویق می اندازند به این دلیل که نمی دانند کار بعدی شان چه چیزی باید باشد. وقتی که تصمیم می گیرید که کار بعدی تان چه باشد، وقتی می گویید: «اوه، یک لحظه صبر کن! می توانم آن را خیلی سریع انجام دهم» این همان وقتی ست که می توانید پیشرفت کنید. شاید برای گرفتن اطلاعات لازم باشد که در اینترنت جست و جو کنید یا تنها برداشتن تلفن و گذاشتن پیغام برای برادرتان باشد... بسیاری از مواقع، مرحله بعد می تواند کاری باشد که به سرعت انجام شود.

بنابراین اولین قدم این است که اطمینان حاصل کنید کارها را تا مرحله بعد، به اجزای کوچک تر تقسیم کرده اید. سپس اگر زمان کوتاهی به دست آوردید، نظری به همه آن کارها بیفکنید و کاری را انتخاب کنید که برای آن مدت زمان محدود مناسب است. واقعیت این است که بسیاری از کارها در زمانی کمتر از دو دقیقه انجام می شوند. 

مدیریت زمان با قانون 2 دقیقه ای

- از قانون دو دقیقه ای تان برای مان بگویید.


من یک قانون دو دقیقه ای دارم که می گوید: اگر تصمیم بگیرید کاری در دو دقیقه انجام شود، درواقع باید همان وقت آن را درست انجام دهید؛ چون سازماندهی و بررسی آن بیشتر از دو دقیقه طول خواهدکشید؛ تا این که در همان اولین لحظه ای که توجه تان به آن جلب شد، آن را انجام دهید. اگر از پرسیدن این سوال که کار بعدی چیست، اجتناب نکنید، بسیاری از کارهای دو دقیقه ای را می توان در همان لحظه انجام داد. اکنون، زمان بسیاری در اختیار دارید برای کارهایی، همچون تهیه طرح ابتدایی یک نقشه، که نیاز به زمان بیشتری دارند، صرف کنید. شما نمی خواهید که آن را در ظرف دو دقیقه انجام دهید. بهتر است در اوقات دو دقیقه ای، بسیاری از کارهای کوچک همچون پاک کردن ایمیل های قدیمی یا پاکسازی فایل ها را انجام دهید.

وقتی که زمان کوتاهی می یابم و چندان انرژی برای انجام کارهای بزرگ ندارم، کارهای کوچک فراوانی در اطرافم هست که می توانم انجام شان بدهم. فرض کنید یک مکالمه تلفنی را به پایان رسانده ام و تا هفت دقیقه کاری ندارم، این احتمال وجود دارد که ایمیل های بی ارزش را پاک کنم یا فایلی را پاکسازی کنم یا شاید بروم یک فنجان قهوه بگیرم.

مدیریت زمان با قانون 2 دقیقه ای

- این قانون دو دقیقه ای که در موردش صحبت می کنید، چیزی ست که ما از شما آموخته ایم و هر روز آن را به کار می بندیم. می دانید، یک ایمیل وارد صندوق دریافتها می شود و شما تصمیم می گیرید. آیا این کاری ست که من بتوانم در دو دقیقه انجام دهم؟ و اگر چنین است؛ فقط پاکش کنید، انجامش دهید و بگذارید انجام شود و ادامه دهید. اگر چنین نیست، آن را برای زمانی دیگر که وقت تمرکز روی آن فعالیت ها را دارید بایگانی کنید. درست است؟

بله. می دانید، بسیاری از افراد دریافته اند که برای تبدیل شدن به فرد انجام دهنده کارها، خلاص شدن از کارهای دو دقیقه ای نمی تواند راه حل باشد، همچنین کنار گذاشتن آن نیز راه حل نیست، نظری دوباره بر آن افکندن و دوباره در مورد آن فکر کردن، راه حل است. آن را بیرون بکشید. همچون تفلون باشید. بگذارید از ظرف جدا شود. فکر می کنم این کار به افراد می آموزد برای انجام برخی کارهایی که با آن مواجه می شوند، تصمیمات اجرایی بگیرند. آیا این کاری ست که می توانم در دو دقیقه انجام دهم؟ این پرسشی کلیدی ست که باید مدنظر قرار دهید. 

فیلم آینده تکنولوژی از دید مایکروسافت

مایکروسافت با انتشار ویدئویی نگرش و پیش بینی‌های خود را از آینده به نمایش گذاشت؛ این غول تکنولوژی آینده را در نمایشگرهای بزرگ و تبلت‌های باریک می‌بیند. در چند قسمت از این ویدئو، کاربرد پیشرفت‌ اخیر مایکروسافت از جمله هولولنز به چشم می‌خورد.
zoomit.ir - سمیه حسین پور: مایکروسافت با انتشار ویدئویی نگرش و پیش بینی‌های خود را از آینده به نمایش گذاشت؛ این غول تکنولوژی آینده را در نمایشگرهای بزرگ و تبلت‌های باریک می‌بیند. در چند قسمت از این ویدئو، کاربرد پیشرفت‌ اخیر مایکروسافت از جمله هولولنز به چشم می‌خورد.

تماشا کنید: آینده تکنولوژی از دید مایکروسافت +فیلم
اگر قبلا ویدئوهای مایکروسافت را تماشا کرده باشید، متوجه می‌شوید که این کمپانی همیشه علاقه وافر خود را به صفحه‌نمایش‌‌های بزرگ نشان می‌دهد و حال این علاقه با انتشار ویدئوی اخیر که مایکروسافت آن را «دورنمای آینده‌ای از بهره‌وری» نامیده، شدت بیشتری پیدا کرده است. آینده‌ای که مایکروسافت پیش بینی کرده، بین ۵ الی ۱۰ سال آینده قرار گرفته که محصولات پیشرفته‌ای مانند هولولنز، پرینترهای سه بعدی، تبلت‌های فوق باریک و صفحه‌نمایش‌های انعطاف‌پذیر در آن به چشم می‌خورند.

بیشتر افراد در این ویدئو در حال لمس عناصر و محتوا یا کلیک بر روی آن‌ها هستند، اما هنوز استفاده از صفحه کلید در برخی موارد مشاهده می‌شود. همچنین این کمپانی تبلتی مفهومی را نمایش داده که به شکل کتاب بوده و یک قلم را نیز به‌همراه دارد. این تبلت دارای یک صفحه‌نمایش انعطاف پذیر است که می‌تواند به یک دستگاه بزرگ‌تر تبدیل شود.

تماشا کنید: آینده تکنولوژی از دید مایکروسافت +فیلم

 همچنین دو گجت پوشیدنی شبیه به دستبند که کنار هم قرار دارند، در قسمتی از ویدئو مشاهده می‌شود. این دستبندها به شکل جادویی به هم وصل می‌شوند و یک دستبند معمولی را تشکیل می‌دهند. سپس همین دستبند تبدیل به یک کنترل برای تعامل با یک صفحه‌نمایش بزرگ می‌شود. دیگر موارد شامل صفحه‌نمایش ‌های بزرگ و شگفت انگیز در یک خانه، مدارس و ادارات است. طرح‌های موجود در این ویدئو مشابه طرح‌هایی است که مایکروسافت در سال ۲۰۱۱ ارائه کرده بود. آنچه که در ویدیو حضور چشمگیری ندارد، هدست‌های واقعیت مجازی است. مایکروسافت اخیرا هولولنز را معرفی کرد که می‌تواند تصاویر هولوگرام یا سه بعدی را پیش چشم پوشاننده این هدست بیاورد. در چند مورد کاربردهایی از این هولولنزها مشاهده می‌شود. به نظر می‌رسد تاکید زیادی روی خود هدست وجود ندارد و بیشتر به بهره‌وری آن‌ها توجه شده است. حتی در جایی برای تعامل با تصاویر سه بعدی هولولنز نیز حضور ندارد و کاربر بدون چشم مسلح با این تصاویر به تعامل می‌پردازد.

برای دانلود ویدئو بر روی PC بر روی دکمه زیر کلیک کنید.

فیلم: عجیب ترین پنالتی دنیا

در صورت بروز مشکل در دانلود ویدئو بر روی دکمه کلیک راست کرده و گزینه Save Link as و یا Save target as را انتخاب کنید.