واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

دختران در تله مخدرهای جدید

آمار نشان می‌دهد طی این سال‌ها علاوه بر این که گرایش زنان به اعتیاد بیشتر شده، سن اولین تجربه استفاده از مواد مخدر نیز در کشور کاهش یافته.
آن طور که آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان می‌دهد نه‌تنها تعداد زنان گرفتار در دام اعتیاد روز به روز در حال افزایش است بلکه سن ابتلا در میان دختران نیز روندی کاهشی به خود گرفته؛ تا جایی که این معضل اجتماعی در میان برخی از دختران محصل نیز دیده می‌شود.
 
روزنامه ایران نوشت: «اعتیاد زنان و دختران جوان معضل خزنده و خاموشی است که در سال‌های اخیر در جامعه ریشه دوانده و توانسته بنیان خانواده و سلامت جامعه را با چالش‌های اساسی مواجه کند. آن طور که آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان می‌دهد نه‌تنها تعداد زنان گرفتار در دام اعتیاد روز به روز در حال افزایش است بلکه سن ابتلا در میان دختران نیز روندی کاهشی به خود گرفته؛ تا جایی که این معضل اجتماعی در میان برخی از دختران محصل نیز دیده می‌شود. از آنجا که دختران تربیت‌کنندگان نسل‌های آینده هر کشوری هستند و باید مهارت‌های لازم مربوط به همسرداری و فرزندپروری را به‌درستی بیاموزند، اعتیاد به عنوان عامل مختل‌کننده این آموزش‌ها می‌تواند جامعه را در معرض آسیب‌های اجتماعی پیچیده‌ای قرار دهد. از این رو در این باره با دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس و استاد دانشگاه، به گفت‌وگو نشسته‌ایم که می‌خوانید:
 
در سال‌های اخیر اعتیاد به یکی از پنج معضل اساسی کشور تبدیل شده است و متأسفانه آمار نشان می‌دهد طی این سال‌ها علاوه بر این که گرایش زنان به اعتیاد بیشتر شده، سن اولین تجربه استفاده از مواد مخدر نیز در کشور کاهش یافته. به نظر شما دلیل بروز این معضل چیست؟
 
شاید حتی عنوان‌کردن اعتیاد به عنوان یکی از ۵ معضل اساسی کشور کمی مدارا و مماشات باشد؛ چرا که آمارهای اعلام‌شده نشان می‌دهد چهارمین علت مرگ و میر در کشور به طور مستقیم یا غیر مستقیم با مواد مخدر ارتباط دارد. به عنوان مثال ارتباط مستقیم بین سرطان‌های ریه، حلق، حنجره و گلو با مصرف دخانیات و مواد تدخینی وجود دارد. متأسفانه در سال‌های اخیر شاهد دو پدیده نامبارک در این زمینه بوده‌ایم: نخست کاهش سن گرایش به مصرف مواد مخدر - در گذشته‌ها کسانی که سمت مواد مخدر می‌رفتند، عمدتاً سن بالایی داشتند. - هر چند این موضوع مورد تأیید نیست اما این افراد کمتر تقبیح می‌شدند. شاید به این خاطر که آنها برای رفع دردها یا بهبود بیماری از مخدرها استفاده می‌کردند یا حتی به دلیل فرهنگ پایین‌تر گمان می‌کردند مواد مخدر می‌تواند به آنها کمک کند. ولی با توجه به این که آنها نیروی جوان و فعال کشور نبودند که بخواهند چرخ‌های اجتماعی و اقتصادی را به حرکت درآورند، خیلی مورد تقبیح قرار نمی‌گرفتند. ولی یکی از مشکلات امروزه جامعه ما این است که سن ابتلا به اعتیاد بشدت کاهش یافته است. یعنی پدیده مذموم اعتیاد حتی در بین کسانی که از نظر جامعه آماری در اوایل سنین نوجوانی قرار دارند، شیوع  یافته است.
 
دومین پدیده نامبارک و در واقع موضوع دهشتناک اعتیاد زنان است. متأسفانه آمار وحشتناکی وجود دارد و آن این که تعداد خانم‌هایی که دچار اعتیاد می‌شوند، روز به روز بیشتر می‌شود. در گذشته در هر زمینه که فکر کنید هم از نظر اعتیاد به مواد مخدر و هم از نظر مصرف موادی که جامعه کمتر با آن برخورد می‌کند مانند استفاده از سیگار و قلیان و مواردی از این دست آقایان پیشرو بودند. در حال حاضر هم مردها از نظر کمیت همچنان از خانم‌ها پیشی گرفته‌اند اما متأسفانه آمارها نشان می‌دهد خانم‌ها در این زمینه در حال نزدیک‌شدن به آقایان هستند.
 
در سال‌های گذشته برخی از جرایم و رفتارهای خارج از عرف و ناهنجار مردانه بود. سیگارکشیدن و اعتیاد یکی از همین رفتارها و عادات ناپسند بود که بیشتر در میان مردان دیده می‌شد. اما در سال‌های اخیر می‌بینیم که دختران هم گرایش زیادی به استعمال دخانیات و مصرف مواد مخدر پیدا کرده‌اند و قبح این موضوع در جامعه از بین رفته است. گاهی حتی در اماکن عمومی دخترانی را می‌بینیم که سیگار به دست دارند یا از مصرف یک نوع مخدر سخن می‌گویند. چرا چنین اتفاقی افتاده است؟
 
دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد. اول از همه این که مشکلات فرهنگی، اقتصادی و مواردی از قبیل ناتوانی خانواده‌ها در برطرف‌کردن نیازمندی‌های فرزندان مانند نداشتن تفریح باعث شده برخی از اعضای خانواده به اعتیاد روی بیاورند. طبیعی است فرزندان کوچک و دخترانی که در این خانواده‌ها زندگی می‌کنند، الگویی جز این افراد ندارند و به سمت اعتیاد گرایش می‌یابند.
 
در دسترس بودن دلیل دیگری است. به این معنا که مواد مخدر نسبت به گذشته بیشتر در دسترس افراد قرار دارد و البته داستان مسائل اقتصادی باعث می‌شود خانواده‌ها برای تأمین معاش زندگی تلاش کنند. این تلاش چند برابری برای معاش خانواده به معنای حضور کمتر در خانواده و نظارت کمتر بر رفتار فرزندان است که یکی از تبعات آن به بیراهه رفتن فرزندان و حتی اعتیاد آنهاست. در چنین شرایطی حتی گاهی دختران به فکر انجام فعالیت در خارج از منزل و کسب درآمد می‌افتند. از این رو گروهی که هوش کمتری دارند، خیلی سریع در دام قاچاقچیان و سوء‌استفاده‌کنندگان می‌افتند. این افراد برای این که نوجوانان را وادار به ادامه کار کنند، آنها را آلوده می‌کنند.
 
متأسفانه گروهی از دختران هم گمان می‌کنند باید حق نداشته خود را به دست بیاورند و به همین دلیل به جای این که تلاش کنند در مسائل مهم مانند مسائل علمی، اقتصادی، معنوی و مواردی از این دست قله‌ها را درنوردند، برعکس عمل می‌کنند. یعنی به سوی سقوط و شیب‌های مشکل‌دار حرکت می‌کنند. در واقع حرکت در سرازیری همواره راحت‌تر از حرکت در سربالایی است. طبعاً یکی از راه‌های رفتن به سمت دره، گرایش به اعتیاد مواد مخدر و مواد محرک است.
 
دلیل دیگر این است که امروزه دیدگاه خانواده‌ها نسبت به فرزندان دختر در مقایسه با نسل‌های قبل مثبت‌تر شده است. قوانین خانواده در مورد آنها ساده‌تر شده و حتی می‌بینیم که برخی دختران اجازه دارند ساعت دیرتری به خانه برگردند. اینها آزادی‌های بیشتری است که اگر بستر فرهنگی آن فراهم نباشد، به بروز مشکلات زیادی منجر خواهد شد. از طرف دیگر نبود امکان تفریحات سالم برای دختران در مقایسه با پسرها به دلیل مسائل فرهنگی و اقتصادی باعث شده برخی از دختران مصرف مواد مخدر را به عنوان یک تفریح در نظر بگیرند. برای مثال پسرها می‌توانند با یک توپ در خیابان به فعالیت ورزشی و تفریح سالم بپردازند اما دختران این امکان را ندارند. از طرف دیگر خانواده‌هایی عمدتاً خانواده‌های دهه ۴۰ و ۵۰ هستند که اصطلاحاً دختران دم بخت دارند. آنها مشکلات زیادی نظیر مشکلات اقتصادی و معیشتی و ... را تجربه کرده‌اند و حالا  اصطلاحاً از آن سمت بوم افتاده‌اند و با دادن امکانات بیش از اندازه مشکلاتی را برای آنها ایجاد کرده‌اند. این را هم فراموش نکنیم که یکی از نظریه‌هایی که در بحث اعتیاد مطرح می‌شود از دست دادن شیء محبوب است. خیلی از مواقع این از دست دادن خیالی است مانند از دست دادن محبت، عشق و نگاه والدین که می‌تواند در پرتو اختلالات و اختلافات بین خانواده‌ها وجود داشته باشد. در حقیقت دختر خانواده حس می‌کند همه چیز را از دست داده و این ترس باعث می‌شود به دنبال جایگزین که احتمالاً مواد مخدر خواهد بود، برود.
 
برخی از آمار نشان می‌دهد بیشترین زنان معتاد در رده سنی ۱۵ تا ۲۵ سال قرار دارند؛ در حالی که در این سن دختران نیازمند کسب مهارت‌های مربوط به همسرداری و فرزندپروری هستند تا جامعه با آسیب‌های کمتری مواجه باشد. شما این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟
 
طبق آمار نزدیک ۹۸ درصد دروازه ورود به سمت اعتیاد از سیگار و قلیان عبور می‌کند. معمولا می‌بینیم شروع اعتیاد بین دختران جوان که عمدتا با سیگار و قلیان آغاز می‌شود، بارقه‌های خود را در دوران نوجوانی نشان می‌دهد. البته این بدان معنا نیست که لزوماً و حتماً در دوران نوجوانی ابتلا صورت می‌گیرد. اما می‌توان گفت به طور عمده شروع بحث اعتیاد در اوایل  دوران نوجوانی  است و در اواخر نوجوانی و اوایل جوانی به حداکثر خود می‌رسد و این زمانی است که دختر جدای از علم آموزی باید به کسب مهارت‌های زندگی بپردازد. خانه‌داری و فرزندپروری را بیاموزد و متأسفانه اعتیاد مانع از کسب این مهارت‌ها خواهد شد و چنین فردی نمی‌تواند مسئولیت سنگین خود را بخوبی انجام دهد. اینجاست که ما علاوه بر نگرانی برای او نگران نسل‌های بعدی هم خواهیم شد.
 
همان طور که اشاره کردید مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در گرایش دختران به اعتیاد مؤثر است. آیا می‌توان گفت سطح تحصیلی دختران هم در گرایش آنها به اعتیاد مؤثر است؟ اگر این گونه است، بیشتر در میان کدام قشر از جامعه می‌شود؟
 
بررسی‌ها نشان می‌دهد که عمدتاً کسانی که از قشر فرهنگی تحصیلاتی بالاتری هستند کمتر به سمت مواد مخدر کشیده می‌شوند. به عبارتی یک رابطه معکوس میان تحصیلات و ابتلا به اعتیاد وجود دارد البته این بدان معنا نیست که همه تحصیلکرده‌ها سلامت هستند و آنهایی که تحصیلاتشان پایین است یا تحصیلاتی ندارند، معتاد هستند. اما به نظر می‌رسد داشتن اطلاعات و حضور در محیط‌های علمی و ارتباط با کسانی که کرسی‌های دانشگاهی را اشغال کرده‌اند و مواردی از این دست، نگاهی فراخ‌تر و بازتر به فرد می‌دهد و باعث می‌شود با علم بیشتر به موارد متفاوت من جمله خطرات ابتلا به اعتیاد نگاه  کند و طبیعتاً به سمت اعتیاد حرکت نکند.
 
با توجه به وفور انواع مواد مخدر صنعتی در جامعه و دسترسی آسان به آنها، به خانواده‌ها چه توصیه‌ای دارید آیا خانواده‌ها باید آموزش خاصی ببینند تا مانع معتادشدن فرزندان‌شان شوند؟
 
توصیه من این است که در درجه اول خانواده‌ها باید حتی‌الامکان از نظر سلامت جسم و روان خود را پاک نگه دارند. چون اولین معلم فرزندان والدین هستند. از طرف دیگر محدودیت‌ها در خانواده باید به‌درستی تعریف شود. اگر چیزی را از فرزندمان می‌گیریم باید جایگزین مناسبی برای آن داشته باشیم. مثلاً اگر به دلیل تردیدی که نسبت به دوستان فرزندمان داریم تفریح یا زمانی را که دوست دارد با آن دوستان بگذراند حذف می‌کنیم باید با بازی و تفریح و سرگرمی که دوست دارد این خلأ را پر کنیم و اصطلاحاً اوقات فراغت فرزندمان را به‌درستی پرکنیم. نمی‌توانیم با زور و ارعاب و تهدید چیزی را از او بگیریم و برای پرکردن خلأ ناشی از آن اقدامی نکنیم. بنابراین باید شرایط مناسب را مهیا کنیم. از سوی دیگر آموزش‌ها می‌تواند بسیار اثرگذار باشد. آموزش می‌تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد. برای مثال درباره موضوعی که در تلویزیون دیده‌ایم به طور غیر مستقیم با فرزندان صحبت کنیم. این رفتار در بازسازی و بهسازی ساختار تفکر او بسیار تأثیرگذار است. در حالی که نصیحت‌های مکرر می‌تواند آنها را فراری کند.
 
از سوی دیگر خانواده باید بر دانش و آگاهی‌های خود بیفزاید. برخی نشانه‌ها که از گذشته در برنامه‌های رادیو و تلویزیون برای اعتیاد یک فرد عنوان می‌شد در جامعه کنونی دیگر تاریخ مصرف ندارد. مثلاً ما همیشه فرد معتاد را به عنوان کسی می‌شناختیم که کتش روی دوشش است و نمی‌تواند درست راه برود یا حرف بزند. امروزه برخی از انواع اعتیاد چنین نشانه‌هایی دارند اما لزوماً همه آنها این گونه نیستند. خیلی از موادی که امروزه استفاده می‌شود نه بو دارد و نه دود. دیگر آن حالت‌های بی‌حالی، کرختی و خماری را به وجود نمی‌آورد بلکه شاید فرد شب‌زنده‌داری بیشتری را تجربه کند. پوستش متورم و چشمانش قرمز شوند. مشکل عدم تمرکز پیدا کند یا برعکس ساعت‌های متمادی مطالعه کند. دچار گر گرفتگی شود یا پرخاشگر و بی‌انگیزه شود. همه اینها نشانه‌هایی هستند که خانواده‌ها باید به آنها توجه و به‌موقع اقدام کنند تا از آسیب فرزندشان پیشگیری کنند.»

گذشته هرگز نگذشته؛ با تاریخ‌مان منصفانه آشتی کنیم

  چرا سریال هایی مثل کریم‌خان زند با محبوبیت کم‌‌نظیر تکرار نمی‌شود؟ پادشاهی مردم‌دار که هرگز تاج بر سر نگذاشت و از تجملات پرهیز کرد و همۀ عمر خود را وکیل رعایا نامید.

عصر ایران؛ امید جهانشاهی - بدون برخورداری از درکی جامع و واقع‌بینانه از تاریخ و روند تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور، نه می‌توان از چیستی مسایل امروز ایران سخن گفت و نه برای چرایی این مسایل تحلیلی به دست داد. حتی ترسیم تصویر مطلوبی از آینده کشور در گرو درک وضعیت امروز و دیروز است.

  جامعه‌ای که فهم درستی از گذشتۀ خود ندارد هرگز نمی‌تواند درک درستی از امروز خود بیابد، چراکه به قول ادوارد سعید، «گذشته هرگز نگذشته‌» و روایتِ گذشته، نگاه به امروز را می‌سازد و در امروز جاری است.

  ذهنیت اغلب ما از تاریخ سیاهه‌ای است از سلسله‌های پرمصیبتِ شاهانِ پُرمعصیت. همین ذهنیت، بر نحوۀ نگاه و قضاوت ما بر رویدادهای امروزمان بیشترین تأثیر را بر جای گذاشته است.

   تاریخ اما سرشار است از فرازهای غرورانگیز در کنار لغزش‌های خسارت‌خیز و در گذارهای حساس هم انسان‌های راستین را به خود دیده و هم دغل‌کاران و بدکاران را.

  تحلیل این که چرا ذهنیتِ ته‌نشین شدۀ جامعۀ ما از تاریخ، تلخ و سیاه است، مجالی فراخ می‌طلبد اما ردپای آن را هم در مُبلّغان رژیم پهلوی اول می‌توان جُست که می‌خواستند رضاخان را پایه‌گذار همۀ مظاهر مدرن از مدرسه و ارتش و ... معرفی کنند (حال آن که مدرنیسم ایرانی ولو با شتاب کمتر با جنبش مشروطه و بعضا از عصر ناصری شروع شده بود) و هم در مبلغان پهلوی دوم و بعد از آن و هم البته پروپاگاندای دروغین گفتمان چپ که گفتمان غالب روشنفکری چند دهه در تاریخ متأخر بوده است. تاریخ، ریشه است و از جامعۀ ریشه سوخته، چگونه می‌توان انتظار هویت ملی و دینی داشت؟

  ژان پل سارتر در رمان تهوع می‌نویسد: «انسان همواره روایت‌گر است و در میان روایت‌های خود و دیگران زندگی می‌کند.» روایت‌های عمدتاً نفرت‌انگیز و تحقیرآمیز از تاریخ بر نحوۀ قضاوت‌های امروزمان تاثیر نمی‌گذارد؟ با هویت ملی و غیرت و پای‌بندی به آداب و سنت‌های ملی و دینی چه می‌کند؟

  آیا وقت آن نرسیده است که با تاریخ آشتی کنیم و به جای روایت‌هایی سراسر سیاه، نگاهی خاکستری داشته باشیم و البته فرازهای غرورانگیز را برکشیم و به آنها ببالیم تا بدانیم چه بزرگانی در چه شرایطی چه مرارت‌هایی کشیده‌اند؟

  استاد عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب «تاریخ در ترازو» توضیح می‌دهد که چگونه آشنایی با تاریخ به تمامی آنچه پیرامون انسان است معنی می‌بخشد و می‌نویسد: «آشنایی با تاریخ انسان را از بسیاری فریب‌های حقارت‌آمیز، از بسیاری از دل‌خوشی‌های بی‌حاصل نگه می‌دارد و نگاه انسان را آن مایه، قدرت تعمق می‌بخشد که در ورای حوادث، آنجا که چشم عادی چیزی نمی‌بیند نفوذ می‌کند و زندگی محدود و کوتاه خویش را از طریق تاریخ با زندگی دراز گذشتۀ انسانیت پیوند دهد و آن را عمیق‌تر و پرمعنی‌تر کند.»

  بی‌تردید از مهم‌ترین رسالت‌های رسانه‌ها تقویت همبستگی ملی و انتقال میراث ملی به نسل حاضر است و یکی از مهم‌ترین ابزارهای آن گفتن از تاریخ کشور است. آنچه استاد زرین‌کوب عمق بخشیدن به درک و قضاوت جامعه خوانده آشنایی جامعه با تاریخ است که در گام نخست مستلزم آشتی با تاریخ است.

  برنامه‌های مستند و به ویژه سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی نقش پررنگی در ایفای این خویش‌کاریِ اساسی و تقویت هویت ملی و دینی و همبستگی ملی دارند.

  چرا سریال هایی مثل کریم‌خان زند با محبوبیت کم‌‌نظیر تکرار نمی شود؟ پادشاهی مردم‌دار که هرگز تاج بر سر نگذاشت و از تجملات پرهیز کرد و همۀ عمر خود را وکیل رعایا نامید.گذشته هرگز نگذشته؛ با تاریخ‌مان آشتی کنیم

 وضعیت عمومی در دوره او به مراتب بهتر بود از آنچه ایران تجربه کرده بود. او راه‌ها را از راهزنان پاک و گزمه ها مستقر کرد. شهرها را سامان داد و امور دیوانی را نظم بخشید. 

  از تلاش‌های شاه عباس برای صلابت ایران در عهد صفوی، فاخرتر سوژه‌ای هست؟ برای نخستین بار ارتشی ۴۰ هزار نفری را سامان داد و به بیش از ده سال بی‌ثباتی و جنگ داخلی پایان داد. سپس روابط بازرگانی خود را با اروپا گسترش داد به گونه‌ای که هیچ کشوری در آسیا و حتی اروپا وجود نداشت که بازرگانانش را به اصفهان نفرستد. داستان این شکوه، یادکردنی نیست؟

  تاریخ البته فقط تاریخ پادشاهان نیست. گذر به گذرِ تاریخ بسیارند مردان و زنانی که سهمی در تاریخ ثبت کرده‌اند. چرا داستان جذاب اسدالله معرفت تصویر نشود که بی‌سواد بود و اولین مدرسه غیر مکتبی را در ۱۲۷۵ بنا بر آنچه در روسیه دیده بود بنا کرد؛ با تخته سیاهی که نبود و او خود از روسیه آورد. داستان عاشقیِ او ستودنی است که تا بود حتی حقوق معلم با خودش بود و پس از فوتش چند باب مغازه وقف روشنای چراغ مدرسه کرد.

  یا داستان زندگی مرتضی‌قلی خان هدایت معروف به صنیع‌الدوله که داستان تلاشی است امیدآفرین و انگیزه بخش برای ایران امروز.

  او در زمان ناصرالدین‌شاه در آلمان درس معدن خواند و متأثر از آنچه در اروپا دیده بود همۀ زندگی خود را وقف «صنعتی‌سازی» ایران کرد. همۀ همت او صرف احداث معدن و کارخانه شد. این ایده که هزینۀ ساخت راه‌آهن باید از منابع داخلی و با مالیات بر کالاهای اساسی مثل قند و چای تأمین شود از اوست.

   ایده‌هایش را هم در رساله‌ای جمع کرد به نام «راه نجات» و در آن بر صنعتی شدن و اهمیت آموزش و پرورش تأکید کرد: «امنیت، فقط داشتن نیروی نظامی نیست، وقتی کشور آموزش و پرورش درستی ندارد تا مردم تخصصی برای نان درآوردن کسب کنند و وقتی کشور راه‌های مناسبی ندارد تا مردم معیشت خود را تأمین کنند، امنیت وجود ندارد.» 


  هم او اما چهار سال پس از مشروطه ترور شد. از داستان تلاش مردی کاردان برای ایران، جذاب‌تر هم داستانی هست؟ خاصه ماجرای ترور او. همین‌قدر بدانیم که ضارب او فردی بود گرجی‌روس به نام ایلاریون که همدستی داشت ارمنی به نام ایوان. ضارب طبق قانون کاپیتولاسیون تحویل دولت روسیه شد و از مجازات او خبری باز نیامد.

  اینها مشتی نشانه خروار است. گذر به گذر سند گذار سخت به امروز است. با تاریخ آشتی کنیم تا خود را بشناسیم. حق با ادوارد سعید است: گذشته هرگز نگذشته است!

در مقابل پرخاشگری نوجوانان سکوت کنید

در مقابل پرخاشگری نوجوانان سکوت کنید

در مقابل پرخاشگری نوجوانان سکوت کنید
گروه جامعه: عضو تیم تخصصی کودک و نوجوان انجمن ازدواج و خانواده کشور با اشاره به پرخاشگری نوجوانان، گفت: در لحظه عصبانیت نوجوان به دلیل اینکه غیر قابل کنترل و ممکن است حرفی بزند یا رفتاری داشته باشد که حرمت میان او و والدین شکسته شود؛ بهتر است والدین موقعیت را ترک کرده، سکوت کنند و به هیچ عنوان عصبانی نشده و با او مقابله به مثل نکنند.
 
دکتر آسیه اناری  اظهار کرد: پس از فروکش کردن عصبانیت و خشم نوجوان، باید والد دیگر _والدی که نوجوان با او بحث نکرده است_ درباره موضوع مورد بحث با نوجوان صحبت کند. نکته مهم آن است که به هیچ عنوان در لحظه عصبانیت نوجوان، والدین نباید عصبانی شوند و با نوجوان بحث کنند بلکه پس از فروکش کردن خشم باید والد دیگر درباره تبعات رفتار و گفتار نوجوان با او صحبت کند.
این مدرس و عضو تیم تخصصی کودک و نوجوان انجمن ازدواج و خانواده کشور تصریح کرد: والدین نباید در چنین موقعیت‌هایی پا به پای نوجوان عصبانی شوند. والدین خواهر یا برادر و یا دوست نوجوان نیستند که با او مقابله به مثل کنند بلکه افراد بزرگسالی هستند بنابراین باید در جایگاه بالاتری بایستند و به عنوان افرادی بالغ از موقعیت فاصله بگیرند تا نوجوان آرام شود. اناری با بیان اینکه پرخاشگری نوجوان لزوما ربطی به عدم ارتباط دوستانه والدین با او ندارد، این را هم گفت که در دوران بلوغ شاهد پرخاشگری نوجوانان هستیم که در این مواقع بهتر است والدین برای حفظ حرمت و حریم خود از موقعیت فاصله بگیرند.

رابطه صمیمانه به معنای درد دل کردن با نوجوان نیست
وی همچنین در بخش دیگر سخنان خود با اشاره به اینکه برخی والدین تصور می‌کنند برقراری رابطه صمیمانه با فرزندان به معنای درد دل کردن با آنها است، ادامه داد: درد دل کردن با فرزندان برای رسیدن به صمیمت تصور اشتباهی است. فرزندان تا سن ۱۸، ۲۰ سالگی صلاحیت شنیدن درد دل والدین را ندارند، کمااینکه چنین کاری مصداق کودک آزاری نیز هست.

این مدرس و عضو تیم تخصصی کودک و نوجوان انجمن ازدواج و خانواده کشور، افزود: به هیچ عنوان برای ایجاد رابطه صمیمی نباید نوجوان را در جریان تمام موضوعات قرار دهیم بلکه کلید رابطه صمیمانه والدین با نوجوان در همدلی، درک، احترام به استقلال و شخصیت و هویت یابی نوجوان است. ارتباط صمیمانه با نوجوان به این معنا نیست که والدین بچه‌ها را در جریان تمامی موضوعات بگذارند بلکه باید وقت گذرانی مثبت با نوجوان داشته باشند. نباید با نوجوان درد دل کرد و یا از او خواست مشکلات والدین را حل کند.

وی تصریح کرد: کلید رابطه صمیمانه در همدلی و گوش کردن فعال به نوجوان و عدم نصیحت، سرزنش و انتقاد اوست. اگر بتوانیم رابطه مثبتی با نوجوان برقرار کنیم در عین حال نوجوان نیز به قوانین خانواده احترام گذاشته و آنها را زیر پا نمی‌گذارد. از سوی دیگر نوجوان می‌داند در صورت زیر پا گذاشتن قوانین نیز تنبیهی برای او در نظر گرفته می‌شود.

حضور موثر "یاور کمکی" برای انتقال غیر مستقیم سخنان والدین به نوجوان
اناری با اشاره به اهمیت حضور یک فرد قابل اعتماد بزرگسال و دوستی او با نوجوان، گفت: حضور فردی که با نوجوان رابطه خوبی دارد، نوجوان به او اعتماد دارد و در عین حال همانند والدینش برای او قوانینی وضع نمی‌کند بسیار اثرگذار است و می‌تواند بسیاری از مسائل مد نظر والدین را غیر مستقیم به نوجوان منتقل کند که می‌توان نام او را "یاور کمکی" گذاشت.

عضو تیم تخصصی کودک و نوجوان انجمن ازدواج و خانواده کشور ادامه داد: این "یاور کمکی" به شرط آنکه حداقل پنج سال از نوجوان بزرگتر باشد و دارای هدف و مسیر زندگی مشخص و یا شغل و درس مشخصی باشد؛ نقش بسیار اثرگذار و کمک کننده‌ای خواهد داشت. بهتر است این فرد ساعاتی را در هفته با نوجوان سپری کند و غیر مستقیم حرف‌های والدین را به نوجوان منتقل کند. چنین فردی حتی می‌تواند یک مشاور یا روانشناس دلسوز باشد.

وی در پایان به والدین توصیه کرد: در کلاسهای آموزش فرزندپروری شرکت کنند. سعی کنند دوران نوجوانی را بشناسند چراکه با نحوه صحیح قانون گذاری و نحوه صحیح ارتباط با نوجوان می‌توان از بسیاری مسائل دوران نوجوانی پیشگیری کرد. متاسفانه مهارت فرزند پروری در والدین بسیار ضعیف است درحالی که این آموزشها باید پیش از تولد فرزندان به والدین ارائه شوند.

رهایی از پرخوری رسانه‌ای (فیلم) و رعایت رژیم ذهنی فکری

همان‌طور که در رژیم غذایی اجازه ورود هر ماده غذایی را به بدنمان نمی‌دهیم باید با همان دقت ورودی‌های ذهنی‌مان را بر روی اطلاعاتی که نباید دریافت کنیم، ببندیم.
سواد رسانه‌ای درکی مبتنی بر مهارت و نوعی توانایی است که براساس آن می‌توان انواع رسانه‌ها و تولیدات آن‌ها را شناخت و از همدیگر تفکیک و شناسایی کرد. این توانایی به چه‌کار می‌آید؟ یکی از کارکرد‌های سواد رسانه‌ای این است که مثل یک رژیم غذایی، هوشمندانه از شما مراقبت می‌کند و مواظب است که چه مواد رسانه‌ای مناسب و چه موادی مضر هستند؟ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه؟ و اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد؛ بنابراین یکی از شاخص‌های دستیابی به سواد رسانه‌ای اخذ رژیم مصرف رسانه‌ای است. رژیم مصرف رسانه‌ای به ما می‌گوید که از سفره رنگین رسانه‌های مختلف، چه میزان، چه زمان و چگونه مصرف کنیم؟
 
برای دستیابی به یک رژیم مناسب مصرف رسانه‌ای چه راهکار‌هایی وجود دارد؟ برای استفاده از رسانه‌ها حتماً محدوده زمانی مشخص کنید؛ به نحوی که الگوی مصرف شما برای اطرافیانتان هم قابل‌لمس باشد.
 
زمان‌هایی را به فضای مجازی اختصاص دهید که در آن زمان نمی‌توانید کار‌هایی که نیاز به تمرکز دارند را انجام دهید. اگر به دلیل شغل و فعالیت اجتماعی‌تان باید میزان مصرف رسانه‌ای خود را افزایش دهید برای این کار نیاز نیست که به‌صورت تمام‌وقت آنلاین باشید بلکه می‌توانید بازه‌های زمانی مشخصی را برای خود تعیین کنید و براساس این الگو آنلاین شوید. ساعاتی که با خانواده‌اید و یا مشغول به کاری هستید که اهمیت و اولویت دارد، تلفن خود را در حالت پرواز قرار دهید.
 
گرفتن رژیم مصرف رسانه‌ای در ابتدا مانند رژیم غذایی کار سختی است؛ مخصوصاً برای ما که به پرخوری رسانه‌ای عادت کرده‌ایم، اما کافی است به قوانینی که برای خود گذاشته ایم پایبند باشیم. لطفاً رژیم مصرف رسانه‌ای را به شنبه موکول نکنید بلکه از همین حالا شروع کنید.

در باب خودشناسی (1) شناختِ خود سخت است اما ارزشش را دارد

شناختن خود "پیک‌نیک" رفتن نیست. کاوش در عمیق‌ترین خاطرات و احساسات خود و پذیرفتن اینکه چه کسی هستید و چه کسی نیستید، به زمان، تلاش و صداقت نیاز دارد. اگرچه شاید بسیاری مایل به انجام چنین کاری نباشند یا توان آن را در خود نبینند، اما سرمایه‌گذاری برای این حرکت می‌تواند شما را به جذاب‌ترین سفر زندگی خود ببرد.
- دستیابی به خودشناسی می‌تواند بسیار دشوار باشد، بااین‌حال خودشناسی از همین خواندن راجع به آن تا اشراف بر خود، در گام‌های روبه‌جلو تحقق می‌یابد و در هر گام، این رضایت خاطر شما است که ارزش ادامه دادن را به آن می‌بخشد.

 خودشناسی به قول منطقیون سهل و ممتنع است؛ هم چنانکه به‌سادگی در دسترسمان است به‌راحتی از کف می‌گریزد و تنها با ممارستی توأم باانضباط است که طعم تلخ و شیرین آن رضایت خاطر به ذائقه جانمان گوارا می‌آید.

 خودشناسی

در معبد دلفیِ یونان باستان "سنگ‌نوشته‌ای وجود دارد که روی آن نوشته: خودت را بشناس (Gnothi seauton). این پیامی قدیمی و عمیق در مورد شناخت خود است، پیامی که از روزگار سقراط و افلاطون تا به امروز در آثار بسیاری از نویسندگان شرق و غرب تکرار شده است. شناخت خود در ادیان ابراهیمی، بودائی و مکتب کنفوسیوس نیز جایگاهی ویژه دارد.

خودشناسی هم‌زمان ستون و دروازه‌ای است که مسیر تحقق خود را باز می‌کند و بر خود استوار می‌شود. خودشناسی فرآیند تأمل است، چیزی که با گذراندن زندگی در مورد خود یاد می‌گیرید. انجام این کار به شما کمک می‌کند تا از نقاط قوت، ضعف و همه خصوصیات خودآگاه شوید.

خودشناسی چیست؟

شناخت خود، نقطه عطفی در زندگی شخص است که به فرد در دستیابی به رفاه و آرامش کمک می‌کند. وقتی خودتان را بشناسید، می‌دانید چه چیزی شما را خوشحال می‌کند، به چه چیزهایی نیاز دارید و به چه چیزهایی می‌توانید برسید. به‌علاوه، شناخت خود، نقش زیادی در عزت‌نفس و مدیریت و کنترل رفتار دارد.

شناخت خود همچنین دانستن حقوق، وظایف و مسئولیت‌های شما است. به یک معنا، خودشناسی تصویری وسیع‌تر و معتبرتر از خودتان به شما می‌دهد و شما به‌محض داشتن این عکس از خود، می‌توانید عشق به خود را تقویت کنید.

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های هر شخص، دانشی است که درباره خود دارد. داشتن این دانش مترادف است با کمتر آسیب دیدن و آگاهی بیشتر از افکار، احساسات و رفتارها و اعمال خود. خودشناسی در سطوح بالاتر به معنی آگاهی از عواقب رفتار و اعمالی است که زندگی را با آن تجربه می‌کنیم.

پیمودن مسیر شناخت، خود راهی عالی برای سازگاری با محیط روان‌شناختی و دستیابی به خود پذیری است.

مسیر خودشناسی چگونه است؟

اکثر ما فکر می‌کنیم که خودمان را خوب می‌شناسیم، اما همیشه این‌طور نیست. شناختن خود کار ساده‌ای نیست. چراکه این کار ممکن است سال‌ها طول بکشد، و درعین‌حال ممکن است هیچ‌گاه به شناخت کامل خود دست نیابید، چراکه تجربیات شما مدام در حال تغییر است و شما همان شخصی که چند سال پیش بودید نیستید چنانکه احتمالاً 10 سال بعد کسی که امروز هستید نخواهید بود.

ما به‌طور مداوم در حال تغییر هستیم و ازنظر چگونگی تفکر، عمل و درک موجودیت خود، تحولات بی‌شماری را تجربه می‌کنیم.

بنابراین، اولین کاری که باید انجام دهید این است که با خود صادق باشید. برای انجام این کار، شما باید از دام خودفریبی و همه مکانیسم‌های دفاعی که ممکن است به‌ویژه به‌طور ناخودآگاه استفاده کنید، خلاص شوید. هدف این است که یاد بگیرید چگونه خود را عمیقاً تحلیل کنید.

مراحل خودشناسی

خودشناسی فرایندی است که گاه سالیان متمادی به طول می‌انجامد؛ با این حال آشنایی با مراحلی که بر اساس مطالعات علمی تعیین شده می تواند ضمن افزایش سرعت خودشناسی، ما را در پیمودن این مسیر یاری کند.

•        ادراک از خود

مشاهده‌ای خنثی اما واقع‌بینانه و صمیمی از خود.

 این می‌تواند به معنی یادداشت رفتارهای شاخص در طول زمانی مشخص باشد. با یادداشت‌برداری از واکنش‌ها و رفتارهای خود در برابر محیط بیرونی و احساسات خود می‌توانید مشاهده‌گر خود باشید.

•        آنالیز خود

افکار، احساسات و رفتارهای متعاقب آن را تجزیه‌وتحلیل کنید تا بتوانید درک کنید که چرا چنین رفتاری را انجام می‌دهید. برای این کار یادداشت‌ها بسیار به کار خواهد آمد.

•        حافظهٔ زندگی‌نامه‌ای

 مرور گذشته و خاطره‌هایی که از زندگی خود دارید. مرور خاطرات خود و به خاطر آوردن ایام زندگی و رویدادهایی که تجربه کرده‌اید، اگر به شیوه درست و با حفظ فاصله انجام گیرد، باعث می‌شود بتوانید دورترین خاطرات خود و چیزهایی را که برای شما اتفاق افتاده به‌راحتی به یاد بیاورید.

 این یادآوری به سبک شدن بار گذشته بر دوش شما می‌انجامد. به عبارتی از گذشته خود خلاص می‌شوید.

•        اعتمادبه‌نفس 

خود را دوست داشته باشید و به راه‌هایی فکر کنید که می‌توانید خود را پرورش دهید و وسعت بخشید.

 شناخت از خود می‌تواند به‌مثابه نوعی نقشه راهنما به شما نشان دهد که خودتان را چقدر دوست دارید، و آیا نیاز به سرمایه‌گذاری بیشتری در این زمینه دارید یا خیر.

•       ایجاد خود پنداره

 خود پنداره یا تصویری که از خود دارید، بر اساس ارزش‌های شماست.

 با شناخت ارزش‌ها و اصولی که برایتان اهمیت دارند تصویر و خود پنداره صحیحی از خود خواهید داشت که از شما در برابر قضاوت و ارزش‌گذاری‌های دیگران محافظت می‌کند.

•        پذیرش خود

 بعد از طی مراحل ذکرشده در بالا زمان آن فرامی‌رسد که خود را بپذیرید، به آینه نگاه کنید و خود را همان‌گونه که هستید ببینید. این تنها راه برای رسیدن به بلوغ و آغاز مسیر شناخت خود است.

توصیه‌هایی برای شناخت خود

برای ماندن در مسیر شناخت، پرسیدن سؤالات مهم و معنادار از خود، مهم است. به‌عنوان‌مثال، "من کیستم؟" یا "هدف/اهداف من در زندگی چیست؟"
 این‌ها سؤالات حیاتی هستند که اطلاعات مهمی در مورد خودتان به شما می‌دهند.

تمرین ذهن آگاهی نیز می‌تواند ابزاری عالی برای خودشناسی باشد. ذهن آگاهی به شما کمک می‌کند تا به حالت‌هایی از آرامش و سکوت درونی برسید تا بتوانید عمیقاً در خود بنگرید که چه کسی هستید؟

همان‌طور که می‌بینید، شناختن خود "پیک‌نیک" رفتن نیست. کاوش در عمیق‌ترین خاطرات و احساسات خود و پذیرفتن اینکه چه کسی هستید و چه کسی نیستید، به زمان، تلاش و صداقت نیاز دارد.

 اگرچه شاید بسیاری مایل به انجام چنین کاری نباشند یا توان آن را در خود نبینند، اما سرمایه‌گذاری برای این حرکت می‌تواند شما را به جذاب‌ترین سفر زندگی خود ببرد.

 ادامه دارد

کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@